اصول تربیتی در معارف و سیره سجادی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اصل به معنای بنیاد و پایه در مفاهیم تربیتی عبارت از مفاهیم، نظریه‌ها و قواعد نسبتاً کلی است که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنمای مربیان و اولیای فرهنگ در همه اعمال تربیتی باشد. برخی از اصول تربیتی که در نهج البلاغه به آنها اشاره شده عبارت‌اند از: اصل کنترل و هدایت؛ اصل تقوا؛ اصل تذکر؛ اصل زهد؛ اصل بازگشت یا تغییر رفتار؛ اصل عزت؛ اصل توکل.

معناشناسی

لغت "اصل" واژه عربی است و به معنای بیخ، بنیاد، پایه و بن هر چیزی است[۱]. برخی "اصل" را به معنای مفاهیم، نظریه‌ها و قواعد نسبتاً کلی که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنمای مربیان و اولیای فرهنگ در همه اعمال تربیتی باشد می‌دانند[۲]. "اصل"، یعنی قواعد و دستورالعمل‌های نسبتاً کلی‌ای که پذیرفتن و به کار بستن آنها، فرد را برمی‌انگیزد تا در راستای هدف عالی (قرب الهیخواسته‌ها و فعالیت‌های خود و دیگران را سامان دهد[۳]. "مبانی" در متون دینی، منشأ اصول‌اند و "اصول"، برگرفته شده از مبانی‌اند[۴].[۵]

اصول تربیتی صحیفه سجادیه

با بررسی دعاهای صحیفه سجادیه، برخی از اصول تربیتی استنباط شده از آن عبارت‌اند:

اصل کنترل و هدایت

این اصل مبتنی بر چند مبنا از جمله: خداجویی، خوددوستی و جاودانگی است.

امام سجاد (ع) در دعای بیستم و در عبارت چهارم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا در میان مردم به درجه و مقامی سرفراز مفرما جز آنکه پیش نَفسم مانند آن پست نمایی و ارجمندی آشکارا برایم پدید میاور جز آنکه به همان اندازه پیش نفسم برای من خواری پنهانی پدید آوری"[۶].[۷]

اصل تقوا

این اصل بیش‌تر مبتنی بر مبنای خوف و بیم در انسان است و برای آن است که ترسیدن‌ها و نگرانی‌های فطری انسان، کنترل شده و اموری مثبت و مطلوب باشد.

  1. امام سجاد (ع) در دعای بیستم، در عبارت شانزدهم آن می‌فرمایند: "بارخدایا مرا به هدایت و راهنمایی (بدین حق) گویا فرما؛ و پرهیزکاری را به من الهام نما (در دل من انداز) و به روشی که پاکیزه‌تر (بهترین روش‌ها) است توفیقم ده و به کاری که (نزد تو) پسندیده‌تر است بگمارم"[۸]؛
  2. امام سجاد (ع) در دعای بیست و یکم و در عبارت نهم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا در هر حال به ستایش و نیایش و سپاسگزاری‌ات برگمار تا به آنچه از دنیا به من داده‌ای (زن، فرزند، دارائی، مقام و جاه و مانند آن‌ها) شاد نگردم و به آنچه مرا از آن بازداشته‌ای (عطا نفرموده‌ای) اندوهگین نشوم و شعار دلم را به پرهیزکاری از خود بنما (تقوی و ترس از خود را روش من گردان) و بدنم را در آنچه از من می‌پذیری (طاعت و بندگی) بکار دار و مرا از هرچه به من رو آورد (نیک و بد دنیا) به طاعت و بندگی‌ات وادار تا چیزی را که تو به خشم می‌آیی دوست نداشته و از چیزی که رضا و خشنودی تو است به خشم نیایم"[۹]؛
  3. امام سجاد (ع) در دعای هفدهم و عبارت پنجم می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست و ما را از رستگاری، در برابر گمراهی او بهره‌مند گردان و ما را خلاف گمراهی او از تقوی و پرهیزکاری توشه ده و خلاف راه او که راه تباهی است ما را به راه پرهیزکاری ببر"[۱۰].

"تقوا دارای آثار تربیتی فراوانی است. مهم‌ترین آنها حفظ و نگهداری انسان از گناه، لغزش و خطاهاست"[۱۱].[۱۲]

اصل تذکر

اصل تذکر مبتنی بر مبنای تربیتی غفلت است.

  1. امام سجاد (ع) در دعای بیست و یکم و در عبارت هشتم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا به یاد کردن (سپاس) خود در آنچه (نعمت‌هایی که) به من عطا فرمودی فراموش‌کار مگردان و به احسانت در آنچه به من بخشیده‌ای غافل مساز و از روا ساختن در خواستم اگرچه به کندی پیش رود، خوش باشم یا ناخوش، سخت یا خوشگذران، تندرست یا گرفتار، حاجتمند و بدحال یا در نعمت، فراخ روزی یا تنگ زندگی، نیازمند یا بی‌نیاز، نومیدم مفرما"[۱۳]؛
  2. امام سجاد (ع) در دعای یازدهم و عبارت یکم آن می‌فرمایند: "ای آنکه یاد او (به زبان و دل و اندام مانند قرآن خواندن و اندیشه در مخلوقات و نماز به جا آوردن) برای یادکنندگان شرافت و بزرگی است (نه آنکه بر او منتی داشته باشند) و ای آنکه سپاسگزاری او سپاس‌گزاران را پیروزی (بر نعمت‌ها) است و ای آنکه فرمانبرداری ا فرمانبرداران را رهایی (از بدبختی در دنیا و آخرت) است، بر محمد و آل او درود فرست؛ و دل‌های ما را به یاد خود از هر یادی و زبان‌هایمان را به سپاس خود از هر سپاسی و اندام‌هایمان را به طاعت خود از هر طاعتی به کار آر"[۱۴].

سراسر صحیفه ذکر و یاد خداست، با دعاهای گوناگون نظیر دعا به هنگام صبح، شام، بیماری، بلا، سختی و... که انسان را همواره متوجه خدا می‌کند[۱۵]. از طرف دیگر تمامی ادعیه با لفظ "اللهم" شروع می‌شود که این خود توجه و ذکر خداست و همچنین ذکر صلوات نیز به نحو التزام خود تذکر و یاد خداست[۱۶].

اصل زهد

این اصل مبتنی بر مبنای دنیادوستی است.

  1. امام سجاد (ع) در دعای بیستم و در عبارت بیست و هفتم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست، تندرستی در عبادت و آسایش در زهد، دوری از دنیا، علم با عمل و پرهیزکاری از روی میانه‌روی را روزی من کن"[۱۷]؛
  2. امام سجاد (ع) در دعای بیستم و در عبارت بیست و چهارم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از کسب و روزی به دست آوردن با رنج بی‌نیاز کن و بی‌حساب (فراوان یا بی‌رنج یا بی‌حساب و بازپرسی در آخرت) روزی ده، تا از عبادت و بندگی تو برای به دست آوردن روزی بازنمانم و زیر بار سنگینی زیان‌ها و بدی عواقب کسب (غیر مشروع) نروم"[۱۸].

در این عبارت از دعا، امام سجاد (ع) دنیا را برای طاعت و بندگی خداوند می‌خواهد نه برای خود دنیا[۱۹].

اصل بازگشت یا تغییر رفتار

این اصل بر مبنای "خداجویی" استوار است.

  1. امام سجاد (ع) در دعای سی و یکم و در عبارت بیست و هشتم آن می‌فرمایند: "بارخدایا اگر پشیمانی به سوی تو توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمان‌هایم و اگر به جا نیاوردن گناه تو، توبه و بازگشت (به سوی تو) است پس من نخستین توبه‌کنندگانم و اگر درخواست آمرزش سبب ریختن گناهان است پس من به درگاه تو از درخواست کنندگان آمرزشم"[۲۰]؛
  2. امام سجاد (ع) در دعای دوازدهم و در عبارت هشتم آن می‌فرمایند: "بنده‌ای که گناهانش بزرگ و رو به فزونی است و روزگار پشت به او کرده؛ و برگشته تا چون ببیند که زمان کار گذشته و عمر به پایان رسیده و باور نماید که پناه و گریزگاهی از (کیفر) تو برایش نیست؛ به وسیله توبه به تو رو آورد؛ و توبه را برای تو خالص گرداند (شرایط آن از قبیل پشیمانی از گذشته و تصمیم بر دوباره نکردن آن را بجا آورد)، سپس با دلی پاک و پاکیزه به سوی تو برخیزد و با صدای تغییر یافته (زمزمه‌دار) آهسته تو را بخواند"[۲۱].[۲۲]

اصل عزت

مبنای این اصل بر "خوددوستی" است. امام سجاد (ع) در دعای چهل و هفتم و در عبارت یکصد و هجدهم آن می‌فرمایند: "و مرا در درگاهت خوار (مطیع) و در نزد آفریدگانت عزیز و ارجمند گردان؛ و چون با تو خلوت کرده تنها به سر برم (از جز تو چشم پوشیده به راز و نیاز بپردازم) فروتن و در میان بندگانت بلندمرتبه و سرفرازم نما و از کسی که از من بی‌نیاز است (درخواستی نکرده و نمی‌کند) بی‌نیازم ساز (چنان کن که من هم از او چیزی نخواهم) و بر فقر و نیازمندیم به درگاهت بیفزا (تا درخواستم از تو و راز و نیازم با تو فزونی یابد)"[۲۳].

به نظر می‌رسد اصل عزت یکی از مهم‌ترین و زیربنایی‌ترین اصول تعلیم و تربیت اسلامی است، زیرا: "اگر متربی در درون خود، خویشتن را عزتمند بیابد، هرگز خود را به عصیان و گناه آلوده نمی‌سازد و یا لااقل گرایش بسیار کمتری به پستی‌ها و حقارت‌های نفسانی و اخلاقی از خود نشان می‌دهد"[۲۴].[۲۵]

اصل توکل

این اصل همچون اصل تقوا مبتنی بر ویژگی خوف و رجاء است.

  1. امام سجاد (ع) در دعای پنجاه و چهارم و عبارت چهارم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا بر راستی (در قصد و گفتار و کردار) بمیران و حاجت و نیازمندیم را از دنیا جدا ساز و رغبت و خواسته‌ام را در آنچه (پاداش اخروی که) نزد تو است شوق و دوستی دیدار (رحمت) خویش قرار ده و راستی توکل و اعتماد بر خود را به من عطا فرما (مرا چنان کن که در حوائج و خواسته‌ها به غیر تو رو نیاورم)"[۲۶]؛
  2. امام سجاد (ع) در دعای پنجاه و یکم و در عبارت دوازدهم آن می‌فرمایند: "لبیک لبیک یعنی بر طاعت و فرمانبری از تو ایستادگی دارم (زیرا) می‌شنوی (شکایت و گله‌مندی) کسی را که نزد تو شکایت کند؛ و رومی‌آوری (یا بی‌نیاز می‌گردانی، اگر بجای و تلقی من توکل بخوانیم و تکفی من توکل چنان‌که از نسخه ابن ادریس نقل شده) به کسی که بر تو اعتماد نماید و می‌رهانی هر که را که به (رشته) تو دست آویزد؛ و غم و اندوه را دور می‌سازی از هر که به تو پناه آورد"[۲۷]
  3. امام سجاد (ع) در دعای بیست و دوم و در عبارت دوم آن می‌فرمایند: "بارخدایا مرا به رنج و توانایی و بر گرفتاری شکیبایی و بر درویشی قدرت نیست، پس روزیم را از من مگیر، و مرا به خلق خویش وامگذار، بلکه به تنهایی (بی‌واسطه) خواسته‌ام را برآور؛ و خود کارگزار من باش"[۲۸].[۲۹]

منابع

پانویس

  1. علی اکبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ماده «اصل».
  2. احمد احمدی، اصول و روش‌های تربیت در اسلام، ص۹۹.
  3. علی نقی فقیهی، مبانی، اصول و روش‌های تربیت جنسی از منظر قرآن و حدیث، ص۳۲.
  4. علی نقی فقیهی، مبانی، اصول و روش‌های تربیت جنسی از منظر قرآن و حدیث، ص۳۲.
  5. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۴.
  6. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا»
  7. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۴.
  8. «اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى، وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى»
  9. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ ثَنَائِي عَلَيْكَ، وَ مَدْحِي إِيَّاكَ، وَ حَمْدِي لَكَ فِي كُلِّ حَالاتِي حَتَّى لَا أَفْرَحَ بِمَا آتَيْتَنِي مِنَ الدُّنْيَا، وَ لَا أَحْزَنَ عَلَى مَا مَنَعْتَنِي فِيهَا، وَ أَشْعِرْ قَلْبِي تَقْوَاكَ، وَ اسْتَعْمِلْ بَدَنِي فِيمَا تَقْبَلُهُ مِنِّي، وَ اشْغَلْ بِطَاعَتِكَ نَفْسِي عَنْ كُلِّ مَا يَرِدُ عَلَيَّ حَتَّى لَا أُحِبَّ شَيْئاً مِنْ سُخْطِكَ، وَ لَا أَسْخَطَ شَيْئاً مِنْ رِضَاكَ».
  10. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَى بِمِثْلِ ضَلَالَتِهِ، وَ زَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَى ضِدَّ غَوَايَتِهِ، وَ اسْلُكْ بِنَا مِنَ التُّقَى خِلَافَ سَبِيلِهِ مِنَ الرَّدَى»
  11. علی اصغر ابراهیمی‌فر، مبانی، اصول، روش‌ها و اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه، معرفت، ۵۷ (شهریور ۸۱)، ص۳۳.
  12. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۵-۹۶.
  13. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَنِي، وَ لَا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ لِي وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي، فِي سَرَّاءَ كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ، أَوْ جِدَةٍ أَوْ لَأْوَاءَ، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًى‏»
  14. «يَا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ، وَ يَا مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاكِرِينَ، وَ يَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِيعِينَ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُكْرِكَ عَنْ كُلِّ شُكْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِكَ عَنْ كُلِّ طَاعَةٍ».
  15. علی اصغر ابراهیمی‌فر، مبانی، اصول، روش‌ها و اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه، معرفت، ۵۷ (شهریور ۸۱)، ص۳۳.
  16. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۷-۹۸.
  17. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي صِحَّةً فِي عِبَادَةٍ، وَ فَرَاغاً فِي زَهَادَةٍ، وَ عِلْماً فِي اسْتِعْمَالٍ، وَ وَرَعاً فِي إِجْمَالٍ»
  18. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ، وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ، فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ»
  19. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۸-۹۹.
  20. «اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ»
  21. « الَّذِي عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ، وَ أَدْبَرَتْ أَيَّامُهُ فَوَلَّتْ حَتَّى إِذَا رَأَى مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَايَةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ، وَ أَيْقَنَ أَنَّهُ لَا مَحِيصَ لَهُ مِنْكَ، وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْكَ، تَلَقَّاكَ بِالْإِنَابَةِ، وَ أَخْلَصَ لَكَ التَّوْبَةَ، فَقَامَ إِلَيْكَ بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِيٍّ، ثُمَّ دَعَاكَ بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِيٍّ»
  22. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۹-۱۰۰.
  23. «وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً».
  24. بازگشت و تغییر رفتار در متربی با مکانیسم توبه امکان‌پذیر است. در معنای انابه آمده است: انابه بازگشت به سوی خداوند به وسیله توبه است. یا انابه به معنی بازگشت به طاعت است. (سید ابراهیم میرشاه جعفری و حمید مقامی، رهیافتی به نظر تربیتی اسلام از نگاه صحیفه سجادیه، اندیشه دینی، ۵ (تابستان ۸۴)، ص۱۰۷.
  25. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۰-۱۰۱.
  26. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِي، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي، وَ اجْعَلْ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتِي شَوْقاً إِلَى لِقَائِكَ، وَ هَبْ لِي صِدْقَ التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ»
  27. «لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ، تَسْمَعُ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ، وَ تَلْقَى مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ، وَ تُخَلِّصُ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ، وَ تُفَرِّجُ عَمَّنْ لَاذَ بِكَ».
  28. «اللَّهُمَّ لَا طَاقَةَ لِي بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِي عَلَى الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَيَّ رِزْقِي، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى خَلْقِكَ، بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِي، وَ تَوَلَّ كِفَايَتِي»
  29. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۱-۱۰۲.