افضلیت امام در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

حضرت فاطمه(س) فرمود: «قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ...»[۱]. شرط افضلیّت امام، در حقیقت همان اصل شایسته‌سالاری است که آموزه‌های شرع و تمام عقلاء و اندیشمندان آن را پذیرفته‌اند؛ اما در جریان سقیفه این اصل زیر پا نهاده شد و مردم از پیشوایی شایستگان محروم گردیدند. در این میان فاطمه(س) در برابر این بی‌عدالتی تاب نیاورد و برای جلب توجه مردم به سوی اصل افضلیت و شایسته‌سالاری دست به افشاگری زد و با بازگویی فضائل جهادی و سابقه درخشان امیرالمؤمنین(ع)، دیگران را استیضاح نموده و می‌فرمود: «هرگاه شیطان شاخ خود را بیرون می‌کرد یا توسط گروهی از مشرکان زبان بغض و عداوت خود را می‌گشود، رسول خدا برادرش علی بن ابی‌طالب را در کام اژدها و شعله‌های فتنه‌ها می‌افکند و علی هم بازنمی‌گشت؛ مگر آنکه بال و پر دشمنان را زیر پای خود می‌گذاشت و شعله‌های آتش مخالفین را با شمشیر خود خاموش می‌ساخت و با خلوص نیت و فقط برای خدا تحمل آن سختی‌ها را می‌کرد و نهایت کوشش را می‌نمود. وی نزدیک‌ترین مردم به پیامبر و آقا و سرور اولیاء الله بود، او پیوسته آماده به خدمت، خیرخواه جدی و پرتلاش بود. در راه خدا سخن هیچ ملامتگری در او اثری نداشت. در حالی‌که شما در آن روزگار در کمال رفاه و آسایش به سر می‌بردید و در کمال امنیت در باغ‌های خود لمیده و پیوسته در انتظار آن بودید که حوادث بد و جریان‌های ناملایم، شامل حال ما خانواده (اهل بیت) گردد. آری! شما هنگام یورش دشمن، فرار کرده و از جنگ گریزان بودید»[۲].

قرار دادن سابقه جهادی امیرالمؤمنین(ع) و دیگران در مقابل هم، توسط فاطمه(س)، روشی خردمندانه برای اثبات برتری و فضیلت امیرالمؤمنین(ع) در حضور غاصبان حقش بود. اهمیت مسئله نیز در این بود که دشمنان، نمی‌توانستند فضیلت امیرالمؤمنین(ع) و فرومایگی خودشان را انکار کنند. بر این اساس، فاطمه(س) در جایی دیگر به همین مسئله پرداخته است و می‌فرماید: «آگاه باشید! به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار می‌کردند و از عترت رسول خدا(ص) فرمان می‌بردند دو نفر با هم در خداوند (در حکم خداوند) اختلاف نمی‌کردند و امامت همان‌گونه که پیامبر خدا(ص) معرفی کرده بود، از علی(ع) تا قائم ما؛ یعنی فرزند نهم امام حسین(ع) از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می‌رسید. این افراد کسی را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود و کسی را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشت»[۳].

ریشه استدلال فاطمه(س) در این بخش از سخنان روشن‌گرانه‌اش بر اساس همان عدم رعایت شرط افضلیت در تعیین امام است. چنانچه در جمله‌ای برای اثبات افضلیت امیرالمؤمنین(ع) به حدیثی از پدرش رسول خدا(ص) استدلال نموده است و می‌فرماید: «خدا را گواه می‌گیرم که خودم شنیدم پدرم می‌فرمود: علی بهترین کسی است که او را در میان شما جانشین خود قرار داده‌ام»[۴].

امام حسن مجتبی(ع) نیز از مادرش فاطمه(س) نقل نموده است: فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) از پدرش نقل نموده است: «جبرئیل از قول دو فرشته نویسنده اعمال علی(ع) گزارش داد که آنان تا گواه علی بودند گناهی بر او ننوشتند»[۵]. در حدیثی دیگر، حضرت فاطمه(س) به افضل بودن امام علی(ع) اشاره کرده است، آنجا که می‌فرماید رسول خدا(ص) به من فرمود: ای فاطمه(س) من تو را به ازدواج کسی درآوردم که بهترین امتم بوده و پیش از همه اسلام آورد. علمش از همه بیشتر و بردباریش از همه فزون‌تر است[۶].

بنابراین با توجه به روایات نقل شده از حضرت فاطمه(س) این موضوع در کلام ایشان، به خوبی انعکاس یافته است. در حقیقت جریان مخالفت با امامت امیرالمؤمنین(ع)، مخالفت صریح با دستور خدا و پیامبرش نسبت به پیشوایی امیرالمؤمنین(ع) است. کسانی که گرفتار جریان مخالفت با امامت امیرالمؤمنین(ع) شدند، از دیدگاه فاطمه(س) گرفتار جنایتی نابخشودنی گردیدند و این افراد شایستگی حضور در تشییع جنازه و نماز خواندن بر بدن او را نداشتند[۷].[۸]

پی‌جویی این شرط در قرآن

خداوند می‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي[۹]؛ طلب استفهام اقراری در این آیه و در کنار هم قرار دادن دو طایفه هدایت‌گر و بازماندگان از هدایت، نمایانگر این نکته است که ذهن و اندیشه باید به سوی تبعیت از شخص افضل در هدایت‌گری برانگیخته شود.

باز می‌فرماید: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۱۰]. و نیز می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ[۱۱]. با دقت در این دو آیه دو نکته به دست می‌آید: ۱- طرح افضلیّت بعضی افراد به جهت داشتن ویژگی‌هایی است مانند ایمان و علم؛ ۲- در هر دو آیه خداوند این فضیلت‌خواهی را به خودش نسبت داده است.

ما در این بخش جهت رعایت اختصار، به همین آیات اکتفا و تأکید می‌شود که مسئله مقدم داشتن افضل بر غیر افضل در کارها، در حقیقت همان شایسته‌سالاری است و با وجود افراد شایسته به عنوان امام و پیشوا در جامعۀ اسلامی، کارها به شایستگی پیش خواهد رفت. بر همین اساس است که خداوند نیز در قرآن به آن توجه ویژه‌ای نموده است؛ آنجا که می‌فرماید: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲].[۱۳]

پی‌جویی این شرط در روایات

در روایات، ویژگی افضلیّت به عنوان یک شرط اساسی برای امام و پیشوا ذکر شده است. رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس شخصی را برده نفر بگمارد و بداند که در میان آنها فاضل‌تر از آن کسی وجود دارد، به طور قطع غش به خدا و رسول و جماعتی از مؤمنان کرده است»[۱۴]. همچنین در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «هر کس شخصی را بر جماعتی بگمارد، در حالی که می‌داند کسی که خداوند از او راضی است در میان آنها است و افضل می‌باشد؛ قطعاً به خدا و رسول و مؤمنان خیانت کرده است»[۱۵]. آن حضرت در روایتی دیگر می‌فرماید: «کسی که بر گروهی از مسلمانان مقدّم شود در حالی‌که می‌داند در میان آنان کسانی از او افضل است، پس به خدا و رسول و مسلمانان خیانت کرده است»[۱۶].

همچنین پس از جریان سقیفه و روی کار آمدن ابوبکر، امیرالمؤمنین(ع) و یارانش ویژگی افضلیّت در امام را مطرح نمودند و حکمرانی ابوبکر را با وجود شخصیت امیرالمؤمنین(ع) که برتر و افضل بود، حکمرانی مفضول بر فاضل و غیر مشروع دانستند. آن حضرت در یکی از خطبه‌هایش می‌فرماید: «شما می‌دانید که من در امر خلافت سزاوارتر از دیگران هستم»[۱۷].

همچنین آن حضرت در خطبۀ سوم نهج البلاغه می‌فرماید: «آگاه باشید! به خدا سوگند ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می‌دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی چون محور آسیاب است که در اطراف آن گردش می‌کند. او می‌دانست که سیل علوم از دامان کوهسار من جاری است و مرغانِ دور پرواز اندیشه‌ها، به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کنند»[۱۸].

سرانجام اینکه در روایات رسول اکرم(ص) که برگرفته از آموزه‌های وحیانی است، ویژگی افضلیّت و پیشوا قرار دادن فاضل به عنوان یک اصل اساسی و مبنایی مطرح شده است که هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد[۱۹].

افضلیّت از دیدگاه عقل

مسئلۀ پیشوایی افضل که در اصطلاح سیاسی امروز از آن به عنوان شایسته‌سالاری تعبیر می‌شود، مسئله‌ای است که تمام عقلا آن را قبول دارند و پیشوایی مفضول را با وجود فاضل ناشایسته و قبیح می‌دانند. چنانکه در برخی منابع آمده است هر کس باید عقیده داشته باشد که امام و پیشوای او افضل اهل زمان و عصر خود است[۲۰].

و نیز در برخی منابع آمده است: عقلاً واجب است که امام افضل و داناتر از رعیت خود باشد. چون مقدّم داشتن مفضول بر فاضل قبیح است[۲۱]. ابوالصلاح حلبی می‌گوید: از نظر عقل پیش انداختن مفضول بر فاضل در انجام کارها قبیح است[۲۲]. شیخ طوسی می‌نویسد: واجب است که امام از تمام رعیت خود افضل باشد. چون از بدیهیات عقلی است که مقدّم داشتن مفضول بر فاضل قبیح است[۲۳].

همچنین ابن تیمیه در این رابطه می‌نگارد: تولیة المفضول مع وجود الافضل ظلم عظیم[۲۴]. همچنین تفتازانی با پذیرش نظریه تقدم افضل بر مفضول می‌گوید: الافضلیة عندنا بترتیب الخلافة[۲۵].

بنابر آنچه بیان شد، می‌توان گفت مسئله پیشوایی افضل یک مسئله عقلانی و همراه با خرد جمعی است[۲۶].

منابع

پانویس

  1. کفایة الاثر، ص۱۹۹
  2. «أَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّيْطَانِ أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا فَلَا يَنْكَفِئُ حَتَّى يَطَأَ جَنَاحَهَا بِأَخْمَصِهِ وَ يُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَيْفِهِ مَكْدُوداً فِي ذَاتِ اللَّهِ مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ»، الإحتجاج، ج۱، ص۱۰۱.
  3. «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ‌، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ‌، لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ، وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ، وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ، حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا، التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ»، کفایة الاثر، ص۱۹۹؛ بحار الأنوار، ج٣۶، ص٣۵٣؛ عوالم العلوم، ج۱، ص١٩٨. اللَّهُ وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ}}، در بحارالانوار، أخره الله آمده است.
  4. «أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ»، کفایة الاثر، ص۱۹۹؛ إثبات الهداة، ج۲، ص۱۷۷.
  5. «عَنْ فَاطِمَةَ ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَنْهُ قَالَ: أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ كَاتِبَي عَلِيٍّ أَنَّهُمَا لَمْ يَكْتُبَا عَلَى عَلِيٍّ ذَنْباً مُذْ صَحِبَاهُ»، کنز الفوائد، ج۱، ص٣۴٢؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص۱۹۳.
  6. «زَوَّجْتُكَ اَعْلَمَ الْمُؤمِنينَ عِلْماً وَ اَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ اَفْضَلُهُمْ حِلْماً»، عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ۲، ص۸۷۱.
  7. «لَا يُصَلِّي عَلَيَّ أُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ أَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْلِي»؛ الهدایة الکبری، ص۱۷۸؛ بحار الأنوار، ج٣٠، ص٣۴٨.
  8. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۸۸.
  9. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  10. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  11. «و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد و برخی را بر برخی دیگر به پایه‌هایی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید؛ بی‌گمان پروردگار تو زودکیفر است و به راستی او آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۶۵.
  12. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  13. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۱.
  14. «أَیُّمَا رَجُلٍ اسْتَعْمَلَ رَجُلاً عَلَی عَشَرَةِ أَنْفُسٍ عَلِمَ أَنَّ فِی الْعَشَرَةِ أَفْضَلُ مِمَّنِ اسْتَعْمَلَ فَقَدْ غَشَّ اللَّهَ وَغَشَّ رَسُولَهُ وَغَشَّ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ»، کنز العمال، ج۶، ص۱۰، حدیث ١۴۶۵٣؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۵، حدیث ۱.
  15. «مَنِ استَعمَلَ رَجُلًا مِنْ عِصَابَةٍ وَ‌فِیهِمْ مَنْ هُوَ أرضى للّه مِنهُ؛ فَقَدْ خَانَ اللّهَ وَ رَسولَهُ وَ المُؤمِنينَ»، مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۳۲؛ مسند احمد، ج۱، ص١۶۵.
  16. «مَنْ تَقَدّمَ عَلَی قَومٍ مِنَ الْمُسْلِمين وَ هُوَ يَري اَنَّ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمينَ»، الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.
  17. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي‌»، نهج البلاغه، خطبه ٧۴، ص۱۲۲، ترجمه دشتی.
  18. «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنْ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ»، نهج البلاغه، خطبه ۳، ص۴۵.
  19. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۲.
  20. المقنعه، شیخ مفید، ص۳۱.
  21. سید مرتضی، الرسائل، ج۳، ص۲۰.
  22. ابو صلاح حلبی، الکافی، ص۸۸.
  23. شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۱۹۰.
  24. منهاج السنة، ج۳، ص۲۷۷.
  25. ر.ک شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۰.
  26. مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۹۴.