امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
امامت یکی از مهمترین اصول اعتقادی شیعه است که در کنار سایر اصول اعم از توحید، نبوت و معاد از اهمیت بسزایی برخوردار است. امام در لغت به معنای هر کسی یا چیزی است که از او تبعیت شده یا به او اقتدا گردد و در اصطلاح کلامی به ریاست عامه در امر دین و دنیا از باب جانشینی پیامبر(ص) تعریف شده است. از آنجا که اساس حکومت اسلامی در ایران بر مبنای امامت و ولایت پایهریزی شده و ولی فقیه به عنوان حاکم اسلامی، در حکم نایب عام امام عصر (ع) در عصر غیبت است؛ از این رو تعبیر امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی نیز بازتاب بسیاری داشته و در این خصوص فرمایشاتی از امامین انقلاب و برخی دیگر از اندیشمندان و نظریه پردازان تاثیر گذار انقلاب اسلامی همچون آیتالله مرتضی مطهری و آیتالله بهشتی در مباحث مختلف حول این اصل همچون حقیقت امامت و معنای آن، ارتباط امامت با مناصبی همچون نبوت، ولایت و سلطنت و تفاوتها و وجوه اشتراک این واژهها با یکدیگر، شرایط امام و رهبر مشروع از منظر اسلام، وظایف امام و نیز حقوق وی، بیان شده که حاکی از توجه ایشان به این مسأله است.
معناشناسی امام و امامت
معنای لغوی
اهل لغت برای واژه «امام» معانی مختلفی[۱].[۲] ذکر کردهاند. صرف نظر از اختلافات معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و پیشوایی و به معنای کسی که مورد اقتدا و پیروی قرار گیرد، دانستهاند[۳].[۴]
امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
اندیشمندان و نظریهپردازان انقلاب اسلامی با الگوگیری از معانی لغوی، امام را به حاکم و پیشوایی که از طرف پروردگار تعیین میشود[۵] و به تعبیر دیگر زعامت و رهبری اجتماع[۶] معنا کردهاند. امامت از دید ایشان به معنای پیشوایی است؛ امام یک مرجع و پیشوای احکام دینی است همچنانکه یک زعیم سیاسی و اجتماعی نیز پیشواست و همچنان که یک مربی باطنی و راهنمای معنوی از باطن ضمیر نیز پیشواست[۷]. از منظر ایشان وقتی انسان میخواهد انسانهای دیگر را اداره کند یا وقتی موضوع، رشد و اداره انسانهای دیگر باشد، آن را مدیریت و رهبری مینامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی هدایت و به تعبیر رساتر امامت نامیده میشود و دقیقترین کلمهای که بر کلمه امامت منطبق میشود همین کلمه رهبری است[۸]. طبق این معنا، پیامبراکرم(ص) نیز امام بود. چنانچه قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم(ع) که یکی از انبیای الهی{(ع) بود، از واژه امام استفاده کرده و فرموده: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۹].[۱۰]. آنها علاوه بر این معنا، امامت را به نمونه بودن و سرمشق بودن نیز معنا کردهاند[۱۱].
ایشان ضمن پذیرش معنای اصطلاح کلامی امامت، آن را به ریاست عمومی در دین و دنیا تعریف کرده و گفتهاند: امامت از آن جهت که ریاست در دین است، قهراً ریاست در دنیا هم خواهد بود[۱۲].
به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، مسئله امامت، یک مسئله مخصوص مسلمانان یا مخصوص شیعیان نیست بلکه امامت بدین معناست که فردی، گروهی بر یک جامعه حکمرانی کرده و جهت حرکت آن جامعه را در امر دنیا، معنویت و آخرت مشخص کنند و از این زاویه، این یک مسئله همگانی است برای همه جوامع بشری[۱۳].
روابط معنایی امامت با واژگان همسو
اندیشمندان انقلاب اسلامی، پس از تبیین معنای امامت، جهت رفع هر گونه ابهام، به روابط مفهومی این واژه با سایر واژگان همسویی همچون ولایت، نبوت، خلافت، حکومت و سلطنت پرداختهاند.
رابطه امامت با ولایت
به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، واژه امامت از مفاهیم مرتبط با ولایت است، بدین معنا که اتصال و پیوند میان امام و مردم یک رکن اساسی بوده و ولایت امامان معصوم ناشی از ارزشهای معنوی ایشان است. پیروان یک امام حقیقتاً اتصال فکری و عملی با امام خویش دارند. از آنجا که حاکمیت، ولایت الهی در جامعه به معنای بسیج کردن همه نیروهای جامعه به سمت رضایت الهی است، جامعه اسلامی به یک قدرت متمرکز در متن جامعه نیازمند است تا تمام نیروهای داخلی به آن پیوسته، از آنجا الهام گرفته و همگان از او حرف بشنوند. بر او نیز لازم است تا همه جوانب مصالح و مفاسد را بشناسد تا بتواند مانند یک دیدهبان نیرومند و تیزبین هر کسی را به کار مخصوص خویش بگمارد. چنین شخصی که قلب جامعه اسلامی است امام نام دارد. امام سبب میشود همه نیروها در یک جهت پیوند خورده و هیچ کدام هرز نروند تا جامعه بتواند مانند مشت واحدی در برابر قدرتهای بیگانه ایستاده (سلب ولایت طاغوت) و همه قوای جامعه جهت تأمین اهداف الهی به هم متصل گردد. (ولایت الهی).
با این توضیح اگر امت اسلامی بخواهد زنده، موفق، پویا، پایدار، نیرومند و با نشاط باشد، لازم است ارتباط ولایت خویش را با امام که «قلب جامعه» است، برقرار کند. از این رو ولایت با امام یعنی ارتباط فکری، عملی، روحی با امام و به تعبیر دیگر یعنی درست از او سرمشق گرفتن و در افکار و رفتار از وی پیروی کردن[۱۴].
رابطه امامت با نبوت
از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی، میان امامت و نبوت نیز روابط عمیق و دقیقی وجود دارد چرا که نبوت مجرای ارتباط خدا با جامعه برای حاکمیت، توحید در هستی و امامت است. از این رو امامت تنها محدود به بیان احکام شرعی، نصیحت و موعظه نیست بلکه ریاست دین و دنیا[۱۵] و راهبری مردم به سمت صلاح است[۱۶]. به همین جهت ایشان با استناد به امتحانات متعدد حضرت ابراهیم(ع) برای رسیدن به مقام امامت، بر ضابطهمندی و الهی بودن این منصب تاکید کرده[۱۷] و امام را به قافلهسالاری تشبیه میکنند که در مسیر تعالی همراه افراد قافله بوده، خستگان را تشویق، آسیب دیدگان را درمان و گمشدگان را راهنمایی میکند[۱۸].[۱۹]
با این بیان، نگاه متفکران انقلاب اسلامی به این دو منصب روشنتر میشود چه اینکه به باور ایشان نبوت و امامت دو منصبی است که در انبیای بزرگ الهی جمع است و در انبیایی که مقامشان پایینتر است تنها یکی از این دو مقام وجود دارد، چنانکه در ائمه معصومین(ع) نیز تنها یک مقام که همان امامت و رهبری است، وجود دارد، چون راه همان راهی است که پیامبراکرم(ص) نمایانده آن بوده و ائمه(ع)، مردم را در همان راه که آن حضرت از طرف خداوند ارائه کرده است، حرکت داده، بسیج کرده و راه میبرند و این همان مفهوم امامت از نظر اسلام است[۲۰].
اندیشمندان انقلاب اسلامی معتقدند امامت در شیعه مسئلهای است تالی تِلوْ نبوت و بلکه از بعضی از درجات از نبوت نیز بالاتر است. امامت پدیده و مفهومی است نظیر نبوت آن هم عالیترین درجات نبوت[۲۱]. چرا که به نص قرآن کریم، حضرت ابراهیم (ع) بعد از مقام نبوت به امامت رسید[۲۲]. همین نگاه است که موجب شده از منظر ایشان امامت، متمم نبوت شمرده شود. از این رو همان ادلهای که بر عصمت پیامبر اکرم(ص) از اشتباه و گناه دلالت دارند، بر عصمت امام نیز دلالت میکنند[۲۳].
از مجموع آرای متفکران انقلاب اسلامی در این بخش میتوان چنین به دست اورد که به عقیده ایشان امامت یک امر وراثتی از انبیا به اوصیای ایشان است که استعداد آن از هر نسل به نسل بعدی منتقل شده، البته نه به صورت وراثت قانونی بلکه امامت خلافة الله، خلافةالرسول و یک عهد الهی است[۲۴].
رابطه امامت با خلافت و حکومت
اگر چه اهل سنت، امامت را به خلافت و بلکه حکومت ظاهری تنزل داده و امام، را همان حاکم سیاسی و فردي از افراد مسلمين میدانند که بايد او را براي حکومت انتخاب کنند؛ اما امامت در شيعه تالي تلو نبوت و بلکه بالاتر از آن است بدین معنا که همانگونه که تا پيامبر در میان مسلمین وجود دارد، از اینکه چه کسي حاکم باشد، صحبتی به میان نمیآید، به همین ترتیب تا امام هست نيز صحبت از شخص ديگري براي حکومت مطرح نخواهد شد[۲۵]. امامت از منظر شیعه دارای ابعاد گوناگون اعتقادی، سیاسی و معنوی است و امام مرجعیت دینی، سیاسی و معنوی مردم را به عهده دارد.
صاحب نظران و اندیشمندان انقلاب اسلامی نیز با عنایت به این نکته که سیاست را از دین جدا ندانسته و بر این باورند که اسلامی که خدای متعال بر پیامبر اکرم(ص) نازل فرموده، از همان ابتدا اسلام همراه با سیاست و حکومت بوده است، پس از تبیین مساله امامت و ارتباط آن با نبوت و ولایت، مساله خلافت و حکومت را نیز مورد بررسی قرار داده و به بیان رابطه آن با امامت پرداختهاند. به عقیده آنان مقام امامت همان ولایت کلی امامان است که از اصول مذهب بوده و غیر از مسئله خلافت و حکومتی است که در غدیر مورد تاکید قرار گرفته است. چرا که این مقام قبل از آن نیز برای ائمه(ع) وجود داشته است. از این رو اگر کسی به این ولایت کلیه معتقد نباشد، تمام اعمال نیک خود را باطل کرده است[۲۶].
رابطه امامت با سلطنت دنیوی
یکی دیگر از واژههایی که پیروان اهل سنت، آن را مترادف با امامت دانسته و امامت را پس از افول عصر خلفای اموی و عباسی که از آن دوران به عنوان دوران اوج خلافت خلفا در تاریخ اسلام یاد میکنند، در آن خلاصه و منحصر دانستهاند، واژه سلطنت است. با این وجود متفکران انقلاب اسلامی همچون دیگر علمای بزرگ شیعه، بر این باورند که امامت نه تنها مرادف با سلطنت نیست بلکه ضد سلطنت دنیوی نیز هست؛ چراکه تفاوتهای روشنی میان این دو واژه وجود دارد که بارزترین آنها به شرح ذیل است:
- امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی و پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم؛ اما سلطنت، یعنی حکومت با زور و فریب و بدون هیچگونه علقه معنوی و عاطفی و ایمانی.
- امامت، حرکتی در میان امت، برای امت و در جهت خیر است. سلطنت، سلطه مقتدرانه علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص با هدف ثروتاندوزی و شهوترانی گروه حاکم است.
- امامت دستگاهی است که عزت خدایی، علم و معرفت و رفق و مدارا میان مردم را ترویج و ابهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ میکند. اما سلطنت و حکومتهای جائرانه، نقطه مقابل آن است[۲۷].
اقسام امام
واژه امامت از جمله واژههایی است که علاوه بر لغت در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) نیز به وفور کار رفته است. از تامل در کاربریهای این واژه در آیات قرآن کریم میتوان به این حقیقت دست یافت که امام دارای اقسام و مصادیق مختلف بشری و غیر بشری بوده و هم در رهبر و پیشوای حق و هم در پیشوا و رهبر باطل استعمال شده است. به همین جهت این واژه در کلمات و فرمایشات پردازان انقلاب اسلامی نیز با الهامگیری از قرآن کریم در همین مصادیق به کار رفته و متفکران انقلاب با استناد به کاربری واژه امام در قرآن کریم، به بیان اقسام امامت پرداخته و امام را اصطلاحی عام معرفی کردهاند که هم شامل پیشوای حق میشود و هم پیشوای باطل. ایشان با استناد به نص آیه: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾، بر این باورند که مراد از ائمه در این آیه، پیشوایی امامانی است که به امر پروردگار، مردم را هدایت کرده و آنها را از خطرها، سقوطگاهها و لغزشگاهها عبور داده و به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوی انسان ـ که خداوند این حیات را به انسان داده، میرسانند. از منظر ایشان مصداق این امامان، انبیای الهیاند.
در مقابل به نص آیه: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾، که درباره فرعون نازل شده است؛ میتوان به این نتیجه رسید که واژه ائمه در این آیه نیز به همان معنایی که در آیه اول استعمال شده بود، به کار رفته است اما در یک مصداق باطل؛ به عبارت دیگر این آیه درباره رهبرانی نازل شده که دین، دنیا و آخرت مردم یا جسم و جان آنها در قبضه قدرتشان بوده و مردم را به آتش و هلاکت دعوت میکنند[۲۸].
حقیقت امامت
نصب الهی امام
از منظر امامین انقلاب حقیقت امامت، جعل الهی امام و به عبارت دیگر انتصابی بودن این مقام توسط خدای متعال است چرا که مقام امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست[۲۹]، بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر (ص) از طرف خداوند مأمور به نصب و جعل و تصریح به آن میشود[۳۰]. به عبارت دیگر امامت یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه است که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمییابد. به همین جهت است که چنین اصلی را باید از اصول مذهب به حساب آورد[۳۱].
اندیشمندان انقلاب اسلامی با استناد به برخی آیات قرآن کریم همچون آیه تبلیغ، به نصب الهی امام، تصریح کردهاند. ایشان با اشاره به نوع خطابی که در آیه مبارکه تبلیغ، به پیامبر اکرم(ص) شده که بر اساس آن عدم ابلاغ فرمان خدای متعال به مردم توسط آن حضرت به منزله عدم انجام رسالت الهی شمرده شده، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۳۲]، معتقدند: پیامبر اکرم(ص) 23 سال در مکه و مدینه انواع و اقسام سختیها را تحمل کرده و مجاهدت نمود تا مردم را هدایت نماید با این حال به نص این آیه اگر آن حضرت این مسأله را برای مردم بیان نکند، تمام زحماتش از بین خواهد رفت، از این رو آن مسألهای که در این آیه اینگونه مورد تاکید قرار گرفته مسلما نمیتواند یک مسأله فرعی باشد بلکه مسألهای اساسی و اصلی است و آن چیزی جز امامت نیست[۳۳].
امامین انقلاب در تبیین حقیقت امامت به جنبههای ظاهری و باطنی آن اشاره کرده و معتقدند که امامت دو جنبه ظاهری و باطنی دارد و جنبه ظاهری آن، حکومت و زعامت دنیایی است که با تشکیل حاکمیت سیاسی شکل میگیرد. مثل آنچه که در غدیر اتفاق افتاد[۳۴] چه اینکه انتخابِ روز غدیر به عنوان حساسترین زمان جهت معرفی امیرالمومنین (ع)، در حقیقت انتخاب خود پیامبر اکرم (ص) نبود، بلکه انتخابِ خدای متعال بود آن هنگام که از طرف پروردگار اینگونه وحی رسید: ﴿ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ﴾.[۳۵]. از این جهت میتوان نصب امیرالمومنین (ع) را یک نصب الهی دانست[۳۶]. دومین جنبه امامت که در کنار جنبه ظاهری از آن یاد میشود، جنبه باطنی آن است که از آن به ولایت تعبیر میکنند[۳۷]. صاحب این مقام باطنی، انسان کامل و حجت واقعی خدا بر روی زمین است[۳۸] که خلافت کلی الهی دارد و این خلافت، خلافتی تکوینی است که به موجب آن جمیع ذرات در برابر آن خاضعاند[۳۹]، به عبارت بهتر حقیقت آن، مقام کشف و بسط حقایق است؛ یعنی کسی شایسته این مقام است که بتواند وحدت و کثرت را با هم جمع کند[۴۰]. داشتن این مقام معنوی، سبب نصب امام در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و عدالت واقعی در جامعه خواهد بود؛ به گونهای که مرضی خداوند باشد[۴۱].[۴۲]
جایگاه امامت
اندیشمندان انقلاب اسلامی با استناد به آیه شریفه اکمال: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا﴾[۴۳]، بر اهمیت جایگاه و عظمت مقام امامت تاکید کرده و معتقدند: بنا به نص این آیه، در روز (غدیر)، جریانی رخ داده که آنقدر با اهمیت است که قرآن آن را مکمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است بدین معنا که با وجود آن، اسلام، معنا پیدا کرده و با فقدان آن، اسلام هم معنا نخواهد داشت و روشن است که آن موضوعی که بتواند نامش مکمل دین و متمم نعمت باشد و آن چیزی که با نبودنش، اسلام نیز معنا نخواهد داشت، چیزی جز امامت نیست[۴۴].
ایشان از منظری قرآنی، نقش، جایگاه و اهمیت مسأله امامت و جانشینی پیامبر(ص) در اکمال دین را مورد بحث و بررسی قرار داده و معتقدند در این آیه شریفه، برای کلمه «دین» لفظ «اکمال» و برای «نعمت» کلمه «اتمام» استعمال شده است و از آنجا که «دین مجموعهای است از دستوراتی که از ناحیه خدا، یکی بعد از دیگری میآیند، میتوان هر یک از این دستورها را نعمتی از جانب خدای متعال دانست، از این رو با آمدن آخرین دستور، گویاآخرین نعمت که به منزله آخرین جزء و خشت یک ساختمان است نیز نازل شده و از این جهت میتوان گفت نعمت تمام شده است. اما به اعتبار یک امر دیگر، اکمال دین گفته شده است و آن امر دیگر حقیقت دین است که از نوع معارف و معنویت است بدین معنا که این دستورها پوششهای دین یا به اصطلاح مقررات ظاهری است، پیکری است که روح این پیکر همان معارف و معنویات است، مثل خود توحید و نبوت و امامت. انسان بدون نبوت با فکر شخصی خودش میتواند به یک توحیدی برسد، اما نه توحیدی که شایسته یک انسان است، بلکه یک توحید ناقص. همچنین هیچ یک از توحید و نبوت، بدون اینکه امامت باشد، به مرحله کمال خود نمیرسند، یعنی نبوت مکمل توحید است، به این معنی که مبین توحید است (البته هدف اصلی همه اینها توحید است) و به وسیله امامت بیشتر. پس از آن نظر که معنویت به آخرین حد و به اوج خود میرسد و مراحل رشد طی میشود [کلمه] «اکملت» [به کار رفته است و به آن اعتبار که دستوری از دستورهای دین رسیده و این دستور که پس از دستورهای دیگر آمده، آخرین خشتی است که در این ساختمان به کار رفته، کلمه «اتممت» استعمال شده است»[۴۵].
ابعاد امامت
نظریه پردازان انقلاب اسلامی از آنجا که سیاست را از دین جدا نمیدانند، بر این باورند که امامت دارای ابعاد مختلفی است که مسأله غدیر و انتصاب امام امیرالمؤمنین(ع) به خلافت رسول خدا(ص)، یک بعد از ابعاد امامت است که از آن به مرجعیت دینی و علمی امام تعبیر میگردد علاوه بر این امامت دارای بعد دیگری نیز هست و آن مساله حکومت یا حاکمیت سیاسی است که مربوط به مرجعیت سیاسی امام است.
ایشان با استناد به فرازی از خطبه غدیر معتقدند: آنچه در مورد محتواى جمله تاریخى و شریف و پر مغز پیامبر به امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، لازم است بیان شود این است که غیر از نصب امیرالمؤمنین به خلافت و امامت بعد از نبىّ اکرم و وصایت آن حضرت - که معناى رایج و شایع این جمله است - مضمون مهمّ دیگرى در این بیان وجود دارد که نباید مورد غفلت قرار گیرد و آن، پرداختن اسلام به امر حکومت و امر سیاست امّت و اهمّیّت این موضوع از نظر اسلام است[۴۶].
اثبات امامت
اندیشمندان و نظریه پردازان انقلاب اسلامی همچون متکلمان شیعی برای اثبات وجود امام که از ناحیه خداوند منصوب میشود، به ادله متعدد عقلی و نقلی تمسک کردهاند که برخی از آنها عام است و به اثبات اصل امامت میپردازد و برخی خاص است و امامت را برای ائمه اهل بیت (ع) اثبات میکند.
ادله عقلی
نیاز شریعت به حافظ و نگهبان
بنیانگذار انقلاب اسلامی با استناد به برخی ادله عقلی همچون حفظ دین، امام را نگهبان دین، حافظ نظام اسلامی و حافظ وحدت مسلمانان دانسته و معتقد است که تنها با وجود او احکام دین و اجرای آنها استمرار مییابد[۴۷].
لزوم اجرای احکام و قوانین الهی پس از پیامبر
ایشان لزوم جریان احکام و قوانین الهی پس از رحلت پیامبر (ص) و منحصر نبودن اجرای احکام به زمان حیات او را نیز به عنوان یک دلیل عقلی دیگر در اثبات امامت دانسته و معتقد است امامت قوه جریان این قوانین است و بدون امامت قانونگذاری لغو و بیهوده خواهد بود؛ زیرا منظور از قانونگذاری عمل بدان است و عمل به آن پس از رحلت پیامبر (ص)، به گونهای که اختلافی در آن نباشد، به واسطه وجود امامی که آشنا به قانون و به دور از خیانت و ستمکاری باشد، معنا پیدا میکند[۴۸]؛ بنابراین امامت تداوم نبوت برای اجرای احکام الهی است و نبود امام سبب کهنگی و فرسودگی دین و از بین رفتن آن و تغییر و دگرگونی در آیین اسلام و شیوع بدعتگذاری در آن میشود؛ چنان که در بعضی روایات[۴۹] نیز به این دلیل عقلی تمسک شده است[۵۰] و از آنجا که نظام اجتماعی مهمترین راه تأمین سعادت انسانهاست، رهبری و هدایت این جامعه باید در دست انسانهای برگزیده خداوند باشد. این افراد همان حجت خدا و امام هستند که در کمال و معرفت از دیگران برترند و بهتر از دیگران میتوانند رهبری و هدایت دنیایی و آخرتی مردم را در دست داشته باشند[۵۱].
نیاز مردم به رهنما و راهبر جهت بقای اصل توحید
به اعتقاد ایشان، دین همواره میتواند در معرض اغراض افراد ریاستطلب و هواپرست قرار بگیرد؛ از این رو بدون تعیین یک راهبر مردم متحیر و سرگردان شده، ارکان دین متزلزل میشود وعقل حکم میکند که برای بقای اساس توحید و اسلام، امت اسلامی بدون راهبر رها نشوند[۵۲]؛ افزون بر اینکه چگونگی و ماهیت قوانین اسلامی که برای تدوین یک دولت و اداره جامعه تشریع شده، نشان دهنده ضرورت وجود حاکم است[۵۳].
اثبات امامت امام علی (ع)
امامین انقلاب اسلامی همچون متکلمان و دیگر علمای بزرگ شیعه، جهت اثبات امامت و خلافت امیرالمؤمنین(ع) به ادله مختلف نقلی همچون آیه ولایت[۵۴]، آیه اکمال دین[۵۵]، آیه تبلیغ [۵۶] و حدیث غدیر[۵۷]، حدیث منزلت[۵۸] حدیث ثقلین[۵۹] و حدیث سفینه[۶۰]، استناد کردهاند[۶۱].[۶۲]. ایشان در ضمن استناد به حدیث غدیر به نقل طرق و اسناد متعدد آن توسط محدثان شیعه و سنی نیز اشاره کردهاند[۶۳].[۶۴].[۶۵]
امام خمینی افزون بر آیات یاد شده، آیه ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۶۶] در اعتصام به حبل الله و آیه ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۶۷] در همراهی با صادقین و آیه ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ﴾[۶۸] در سؤال در روز قیامت که بر ولایت تطبیق شده و آیه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۶۹] در امامت حضرت ابراهیم (ع) و آیات دیگر را بر امامت گواه بر امامت امیرالمومنین(ع) گرفته است[۷۰]. ایشان به برخی از روایات نیز در بحث امامت اشاره کرده است[۷۱].
شرایط امامت
اندیشمندان انقلاب اسلامی از شرایط امام و رهبر جامعه اسلامی نیز غافل نبوده و بر وجود و لزوم دو شرط علم غیب و عصمت تصریح کرده و این دو را از جمله بارزترین شرایط امامت به معنی مرجعیّت دینی دانستهاند. ایشان بر این باورند که این دو شرط همانگونه که در پیامبراکرم(ص) وجود داشت در امیرالمؤمنین(ع) و امامان پس از آن حضرت نیز وجود داشته و این علم غیب و خطاناپذیر از رسول خدا(ص) به ائمه بعد منتقل شده است[۷۲].
ایشان با اشاره به مسئله غدیر و معرفی امیرالمؤمنین(ع) به عنوان امام و حاکم اسلامی، وجود برخی ویژگیهای شخصیتی در آن حضرت را در این مسأله دخیل دانسته و معتقدند که این واقعه نشاندهنده جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی است که در هدایت و زعامت امت اسلامی شرط است. بدین معنا که رسول خدا(ص)، امام را با عنایت به همان ویژگیهای ممتاز شخصیتی آن حضرت به امامت پس از خود معرفی کردند و در طول تاریخ نیز همین ویژگیها نماد زعامت و رهبری بوده است. همان چیزهایی که شخصیت امیرالمؤمنین، مظهر آنهاست: خصوصیاتی همچون: «تقوا»، «تدین»، «پایبندی مطلق به دین»، «ملاحظه غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بیپروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخورداری از علم»، «برخورداری از عقل و تدبیر»، «برخورداری از قدرت عزم و اراده»[۷۳].
تعیین امام
راه تعیین امام، از مهمترین مباحث امامت در میان متکلمان فریقین است. شیعیان معتقدند تنها راه تعیین امام، «نص» از سوی خداوند و پیامبراکرم (ص) است؛ اما سایر فرق اسلامی، راههای دیگری را برای تعیین امام ذکر کردهاند که از جمله آنها میتوان به اجماع، شورا و بیعت اشاره کرد.[۷۴]. اندیشمندان و متفکران انقلاب اسلامی نیز با عنایت به تعریف کلامی امامت در شیعه که عبارت است از ریاست عمومی بر مردم در امور دینی و دنیوی، بر این باورند که امامت هم مانند نبوت از امور فرابشری است بدین معنا که انتخاب امام از حد استطاعت بشر خارج بوده و همچون نبوت از طریق وحی و تعیین الهی معین میگردد؛ با این تفاوت که انتخاب نبی مستقیماً از ناحیه خود خداست، در حالی که انتخاب امام اگر چه توسط خدای متعال انجام میگیرد لکن بدست پیامبر و به واسطه او معرفی میشود[۷۵].
بر همین اساس ایشان معتقدند که تا پیش از عصر غیبت، تعیین رهبر در اسلام به همین دو صورت انجام شده است؛ چه اینکه رهبری پیامبراکرم(ص) به صورت مستقیم از سوی خداوند متعال بوده و آن حضرت منصوب از جانل الهی بودند و رهبری امامان بعد از آن حضرت نیز که جانشینان پیامبراکرم(ص) هستند به واسطه معرفی آن حضرت به مردم بر اساس نصب الهی بوده است. از این رو میتوان گفت: وجه مشترک هر دو نوع رهبری، «فوق انتخابی بودن» و فرابشری بودن آنهاست[۷۶].
اندیشمندان انقلاب اسلامی سپس در پاسخ به پرسش چگونگی تعیین رهبر جامعه اسلامی در عصر غیبت که در آن امام و آخرین ذخیره الهی از نظرها غایب است، به عنوان نایب عام او، معتقدند که در این دوران چارهای جز انتخاب رهبر بر اساس ملاکهای لازم رهبر اسلامی در شرع نیست. آنها البته بر این نکته تاکید دارند که این انتخاب میتواند هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم صورت پذیرد، با این حال باتوجه به صلاحیتها و ویژگیهای خاص رهبری، بهتر است که انتخاب رهبر غیرمستقیم و شبیه انتخابات چند درجهای سیستماتیک حزبی باشد. چرا که از منظر ایشان انتخاب رهبر از جنس تعیین موضوع است و تعیین موضوع نیز شأن فقیهان و مراجع نیست، بلکه کار آنها صدور حکم و فتو و به عبارت دیگر تعیین صلاحیتهای رهبر است و نه انتخاب رهبر. از این رو تشخیص اینکه چه کسی چنین صلاحیتهایی دارد، برعهده فقیه و مرجع نیست.[۷۷]. بدین ترتیب از نظر ایشان در عصر غیبتِ امامِ معصومِ(ع) منصوبِ منصوص،امامت دیگر، نه تعیینی است و نه تحمیلی، بلکه شناختنی، پذیرفتنی و انتخابی است. بدین معنا که امام قدرت خود را از آرای مردم میگیرد؛ به عبارت دیگر، کسی حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیده آنها یا دست کم پذیرفته آنها، یا مورد حمایتشان باشد[۷۸]. در واقع میتوان گفت: امت و امامت در عصر غیبت، رابطهای مشخص دارد؛ یعنی بر پایه شناختی آگاهانه است و نه بر پایه تعیین و تحمیل. آرای عمومی باید در حدود حساب شدهای که تعیین خواهد شد، در کار اداره کشور نقش داشته باشد و حکومت باید به مردم و رأی مردم متکی باشد. اکثریت مردم آگاهانه و آزادانه اسلام را در مقام دین و آیین زندگی فردی و اجتماعی خود برگزیده و با این گزینش قراردادی اجتماعی را به وجود آوردهاند که اداره جامعه و همه نهادهای اجتماعی آنها باید برپایه تعالیم اسلام باشد[۷۹].
بدین ترتیب، به باور ایشان، رهبر جامعه اسلامی نه تنها منتخب مردم (از طریق واسطه) است، بلکه مانند دیگران در برابر قانون یکسان بوده و بلکه لازم است پیش و بیش از همه در رعایت قانون و حدود الهی کوشا باشد[۸۰].
شؤون امام
از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی از آنجا که معتقدند امامت نه تنها اداره زندگی دنیوی مردم؛ بلکه پیشوایی جسم و دل، مدیریت دلها، تکامل بخشیدن به روحها و بالا بردن فکرها و معنویتها است[۸۱] و به عبارت دیگر امامت، اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع دیگر مدیریتهای جامعه است که از ضعفها، شهوات، نخوت و فزونطلبی انسانی سرچشمه میگیرند[۸۲]؛ از این رو سه شأن اصلی را برای امام بیان کردهاند که عبارتاند از:
- نمایان ساختن عملی آموزههای مکتب اسلام (نمودار عینی مکتب).
- حفاظت از ایدئولوژی توحیدی و اسلام ناب.
- تلاش برای تشکیل یا حفظ جامعه و نظام اسلامی[۸۳].[۸۴]
از نظر ایشان امامت، آمیزهای از سه مفهوم «رهبری سیاسی»، «آموزش دینی» و «تهذیب روحی» است و اسلام این سه را هیچگاه از یکدیگر تفکیک نمیکند[۸۵].
وظایف امام
نظریه پردازان انقلاب اسلامی از بیان و بررسی وظایف امام و رهبر جامعه اسلامی در عصر ظهور و غیبت نیز غافل نبوده و در این میان با استناد به آیه ۵۵ سوره مائده برخی وظایف امام را چنین توصیف میکنند: «ایمان واقعی که با عمل مستمر تأیید شده است؛ اقامه نماز و زنده کردن روح یاد خدا در جامعه؛ دلبستگی به انفاق و عدالت اجتماعی»[۸۶]. همچنین با استناد به آیه ۷۳ سوره انبیاء، هدایتگری، الهام یافتن به نیکیها و عبودیت را از دیگر ویژگیهای امام میشمارند[۸۷].
ایشان بر این باورند که ماهیت رهبری جامعه اسلامی دست کم به زمان پیامبر اسلام(ص) بر میگردد و پیامبر دو رسالت به عهده داشت: نخست، ایجاد ایمان به غیب در مردم از طریق آوردن آیات بیّن؛ دوم، در دسترس قراردادن کتاب و میزان خدا، یا به بیان دیگر شناساندن کتاب خدا مشتمل بر تعالیم خدا و میزان و نظام خداپسندانه زندگی به مردم و سپس برقراری عدل و قسط [۸۸] چنانچه قرآن کریم دراین باره با صراحت تمام چنین فرموده: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۸۹]. بدین ترتیب پیامبر(ص) در مقام رهبر امت اسلامی، دو نقش اساسی به عهده داشت: نخست، وحی رسانی و دوم الگو بودن و از آنجا که وحی پس از آن حضرت، خاتمه مییابد، لازم است که نقش دوم در جامعه ادامه یابد؛ به عبارت دیگر درست است که با آمدن پیامبر خاتم(ص) دیگر به آمدن پیامبر جدیدی نیاز نیست، اما به [[پیامبر]، به عنوان امام و الگو احتیاج است.
اینجاست که رسالت امامان معصوم(ع) مشخص میشود. آنها از سویی به احکام الهی علم به دور از خطا دارند و از سوی دیگر زمامدار امت و رهبر سیاسی مردماند. آنها اگر چه پیامبر نبوده و وحی دریافت نمیکنند و کتابی نمیآورند، اما با سرچشمۀ وحی در ارتباطند [۹۰]. از این رو زمانی که بهرهگیری از امامان به لحاظ خصلتهای خاص اجتماعی غیر ممکن شود، مسئله خاتم الائمه بودن پیش میآید و امامت در اختیار مردم پایان مییابد و به امام غایب و منتظر تبدیل میشود[۹۱].[۹۲]
امامت در عصر غیبت
با توجه به آنچه گذشت از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی در دوران غیبت امام معصوم(ع) نیز باید رهبری جامعه اسلامی استمرار یابد؛ ازاین رو مسئله نایب امام(ع) پیش میآید؛ بدین معنا که مسلمان متعهد باید در زمان غیبت که به امام معصوم(ع) مرتبط با وحی دسترسی ندارند، برای حل مشکلات و مسائل شرعی خویش به کسی مراجعه کند که لیاقت این کار را داشته باشد و مراد از آن شخص، فقیه است. با این حال فقیه معصوم نیست و به وحی نیز دسترسی ندارد، اما میتواند آنچه را از قرآن و روایات معتبر در اختیار دارد، با آگاهی از نیازهای زمان، برای امت بیان کند[۹۳].
به عبارت بهتر درست است که در این دوران، معصومی(ع) در دسترس نیست، ولی دست کم لازم است شخصیتی عالم و آگاه و باتقوا، که آثاری از صفات و ویژگیهای امام معصوم(ع) را در خود داشته باشد و نگذارد بخش گستردهای از این آثار از دست برود، لیاقت کارگزاری و رهبری از جانب آن امام(ع) پنهان را داشته باشد[۹۴] و این شخصیت کسی نیست جز ولی فقیه. به باور متفکران انقلاب اسلامی، اگر قرار است نظامی بر مبنای جمهوری اسلامی بنا شده و استمرار یابد، لازم است رهبری آن بر دوش کسی قرار گیرد که چه از نظر آگاهی به اسلام و چه التزام و مقید بودن به وظایف فرد مسلمان، در همه وظایف فردی، سیاسی، خانوادگی و اجتماعی الگو و نمونه باشد[۹۵].
ایشان دلایل متعددی را جهت لزوم حضور فقها در رهبری جامعه اسلامی اقامه کردهاند که بارزترین آنها عبارت است از:
- درک بهتر و عمیقتر مسائل تازه و پیچیده
- کاهش خطر دستکاری دیدگاههای فقهی خالص و صحیح و در نتیجه تقلیل امکان خطر انحراف آنها
- احتمال کمتر خطر انحراف و لغزشهای مهم در فقها و در نتیجه برخورداری بیشتر نظام از مصونیت با حضور آنها[۹۶].
معماران انقلاب اسلامی از چنین فقیهی به ولی فقیه و از تطرفات و اختیارات او به ولایت فقیه تعبیر کرده و معتقدند: منشأ نهاد ولایت فقیه، با توجه به ماهیت جامع ایدئولوژیک یا مکتبی جامعه اسلامی، ابتدا به دوران پیامبر اکرم(ص)، و سپس به دوران ائمه معصوم(ع) باز میگردد؛ زیرا جامعه ما مکتبی است و هر جامعه مکتبی به رهبری متناسب با همان مکتب نیاز دارد؛ در نتیجه، جامعه مکتبی ما برای ادامه حیاتش به رهبریای نیازمند است که در امامت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) ریشه دارد[۹۷].
از منظر ایشان ولایت فقیه در عصر غیبت برای جامعه اسلامی و حاکمیتش، آثار مثبت و ارزشمندی در پی دارد که برخی از مهمترین آنها به این شرح است:
- حاکمیت مکتب بر همه شئون اجتماعی و عنیت یافتن جامعه توحیدی اسلامی؛
- پایان دادن به نظریه جدایی دین از سیاست؛
- اعتقاد قلبی مردم به قوانین و تبعیت آگاهانه و ریشه گرفته از باور درونی و معنوی از آنها؛
- برپایی هرچه بیشتر فقه در جهت یافتن راه حلهای عملی برای مسائل و مشکلات جامعه؛
- فراهم شدن امکان اسلامی ساختن جامعه[۹۸].
حقوق امام (وظایف امت در برابر امام)
متفکران انقلاب اسلامی در بیانات و کلمات خود به مهمترین وظایف امت در برابر امام در عصر حضور و رهبر اسلامی در عصر غیبت اشاره کرده و در این میان و با استناد به قرآن کریم اطاعت از امام[۹۹] و مودت[۱۰۰] نسبت به او را از جمله این وظایف شمرده و در اهمیت و ضرورت مودت چنین عنوان کردهاند که مودت به منزله پشتوانه است بدین معنا که اگر نباشد، به تدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته خواهد شد. از منظر ایشان مودت، با ارتباطات عاطفی همچون نقل مصائب ائمه و نیز نقل فضائل و کمالات ایشان حاصل میشود[۱۰۱].
منابع
- مطهری، مرتضی، امامت و رهبری
- اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲
- محمدی، عبدالله، ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی
- ربانی گلپایگانی، علی، القواعد الکلامیة
- ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت
- ربانی گلپایگانی، علی، آیه ولایت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن
- عالمی، سید محمد، بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد
- نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت
- پورفرد، مسعود، تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی
پانویس
- ↑ مثل پیشوا، پیشرو، مقتدا، قیِّم، مصلح، الگو، طریق و راه اصلی، راهنما (ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷) و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷)، مصلح و سرپرست (ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵)، شاقول و ریسمان بنّایی(ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱).
- ↑ ر.ک: عالمی، سید محمد، بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد، ص۱۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳.
- ↑ نک: طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۳۳.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی».
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص47 و 50؛ مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد دوم، ص۲۴۸.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص50-92.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با روحانیون استان لرستان، ۳۰/۴/۱۳۷۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در جمع کاروانهای راهیان نور، دوکوهه، ۱۹/۱/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۲۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۶۳.
- ↑ «و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۲۰۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص ۱۶۲-۱۶۳.
- ↑ صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص۱۱۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱؛ ج۲۰، ص۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۳، ص۴۴۱.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای» سوره مائده، آیه 67.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، 1395/06/30.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۸۸/۰۹/۱۵.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.
- ↑ امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸؛ همو، آداب الصلاة، ص۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۳۹.
- ↑ «امروز دین را به حد کمال رساندم نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگر اسلام را برای شما به عنوان یک دین پسندیدم»، سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۶۳.
- ↑ مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۵۱-۲۴۹.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار اقشار مختلف مردم بهمناسبت عید غدیر، ۱۳۹۳/۰۷/۲۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۴ - ۱۳۶؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ - ۲۷؛ همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۲ و۴۰.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲- ۶۲۶.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۰۶-۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷ -۶۱۹؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ -۲۷.
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ ...امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹ و ص۱۵۲؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ص۱۳۲- ۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۰-۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.
- ↑ بیانات مقام معظم رهبری در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت، ۱۳۹۷/۰۶/۰۷.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۱-۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۸ - ۱۴۹.
- ↑ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
- ↑ «در آن نشانههایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمیرسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمینهند و هیچ زیانی به دشمنی نمیزنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته میشود؛ بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.
- ↑ «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا برای ما نشانه ای نمیآید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دلهاشان همگون است؛ ما نشانههای (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گرداندهایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۶-۱۴۰.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۱ - ۱۵۰؛ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۵۱.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۷۹-۸۳؛ القواعد الکلامیة، ص۱۰۹؛ آیه ولایت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱؛ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۱۴۱-۱۴۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۲.
- ↑ نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
- ↑ نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
- ↑ محمد حسین بهشتی، بررسی ویژگیهای مسائل اسلامی، ص۱۰۷.
- ↑ محمد حسین بهشتی، آزادی، هرج و مرج و زورمداری، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ محمد حسین بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۰.
- ↑ پورفرد، مسعود، تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی؛ نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، سخنرانی در جمع زائران امام رضا(ع) در مشهد مقدس در سالروز عید غدیر خم، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
- ↑ ولایت و حکومت، ص۹۲-۹۹.
- ↑ محمدی، عبدالله، ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص ۱۴۷.
- ↑ مقام معظم رهبری، انسان ۲۵۰ ساله، ص۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۲۲/۷/۱۳۵۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
- ↑ بهشتی محمد حسین، پیامبری از نگاه دیگر، ص۲۴۸-۲۴۷، تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله بهشتی.
- ↑ سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۱-۳۶، تهران، نشر بقعه.
- ↑ ولایت، رهبری و روحانیت، ص۳۹-۴۰.
- ↑ نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
- ↑ محمد حسین بهشتی، پیامبری از نگاه دیگر، ص۸۱.
- ↑ داوود فیرحی، رهبری و حکومت در اندیشه آیتالله بهشتی، فصلنامه سیاست، دوره ۴۲، شمارۀ۱، ص۲۸۹.
- ↑ مشروح مذاکرات مجلس نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، اداره کل روابط عمومی مجلس، ج ۱، ص۳۷۶ و ۳۷۷.
- ↑ رضا تابش و جعفر محسنی دره بیدی، مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۱۷۶.
- ↑ نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
- ↑ یونس نوربخش، کالبد شکافی انقلاب اسلامی ایران، ص۱۱۷ و ۱۱۸.
- ↑ ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾.
- ↑ ﴿ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾.
- ↑ بیانات آیتالله خامنهای در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، ۱۳۸۸/۰۹/۲۲.