امام علی از زبان یارانش

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ربیع الأبرار: زیاد بن ابیه، از ابو الأسود دُئلی‌ درباره دوستی علی (ع) پرسید. ابو الأسود گفت: دوستی علی در دل من، شدیدتر می‌گردد، همان گونه که دوستی معاویه در دل تو افزوده می‌شود. من از دوست داشتن علی، خداوند و خانه آخرت را می‌طلبم، و تو با دوست داشتن معاویه، دنیا و زیور آن را می‌جویی. مَثَل من و تو، چنان است که شاعر مَذحِجی گفته است: دو دوست با خواستِ گونه‌گونیم‌ من بزرگی می‌جویم و او به یمن، علاقه دارد. من خون بنی مالک را و شیر دوش، سفیدی شیر را در نظر می‌دارد[۱].

تنبیه الخواطر- به نقل از احنف بن قیس، هنگامی که معاویه از او درباره امیر مؤمنان پرسید-: او سه چیز را گرفته بود و سه چیز را رها کرده بود: هنگامی که سخن می‌گفت، دل مردم را در کف می‌گرفت؛ هرگاه با وی سخن گفته می‌شد، خوبْ گوش می‌داد؛ و هنگامی که با او مخالفت می‌شد، نرم‌ترین روش را برمی‌گزید. جدال را ترک می‌کرد؛ هم‌نشین نابکار نمی‌شد؛ و از آنچه از او عذرخواهی می‌شد، دست‌ می‌کشید[۲].

الصواعق المحرقة: معاویه به خالد بن معمر گفت: چرا علی را نسبت به ما دوست‌تر می‌داری؟ پاسخ داد: به خاطر سه ویژگی: به خاطر برد باری‌اش در هنگامی که خشمگین می‌شد؛ و به خاطر راستگویی‌اش هر وقت که سخن می‌گفت؛ و به خاطر دادگری‌اش، هرگاه داوری می‌کرد[۳].

امام صادق (ع): هنگامی که در جنگ جمل، زید بن صوحان بر زمین افتاد، امیرمؤمنان، بالای سرش آمد و نشست و فرمود: "خدا رحمتت کنند، ای زید! تو سبک‌بار و پُر بهره بودی". زید، سرش را بلند کرد و گفت: خدا تو را خیر بدهد، ای امیرمؤمنان! به خدا سوگند، تو را جز این نشناختم که به خدا دانایی و در ام الکتاب، بلندمنزلت و حکیم هستی، و خداوند، در درون جانت، بزرگ است. سوگند به خدا، از روی ناآگاهی در کنارت نجنگیدم؛ بلکه از ام سلمه، همسر پیامبر (ص) شنیدم که می‌گفت: از پیامبر خدا شنیدم که می‌فرمود: "هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست. خداوندا! دوستدار علی را دوست بدار و دشمن علی را دشمن بدار. یاری کننده علی را یاری کن و تنها گذارنده علی را تنها بگذار". سوگند به خدا، بد داشتم که تو را بی‌یاور بگذارم و خدا، مرا بی‌یاور بگذارد[۴].

تاریخ الیعقوبی‌- در یادکردِ بیعت مردم با امیرمؤمنان-:... صعصعة بن صوحان برخاست و گفت: سوگند به خدا- ای امیرمؤمنان- تو خلافت را زینت دادی، خلافت به تو زینت نداده است. تو مقام خلافت را بالا بردی و آن، مقام تو را بالا نبرده است، و خلافت به تو نیازمندتر است تا تو به خلافت![۵]

تذکرة الخواص‌- به نقل از عمرو بن یحیی، از صعصعة بن صوحان-: وی (صعصعه) بر مغیرة بن شعبه گذشت و مغیره پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از نزد حاکم پرهیزگارِ بخشنده با شرمِ بردبارِ وفادارِ کریم و پذیرنده، که به شمشیرش باز می‌دارد، با دستش می‌بخشد، اجاقش همیشه روشن است و حمایتگری‌اش بسیار است. آنکه از ریشه و اصل اشراف، بزرگان، شیر مردان و دلیران است. نه کم‌ریشه است و نه درکارش پُر زحمت و نه در سخنش دروغگو. نه بی‌ثبات و تند است، و نه کسِل و تنبل. دارنده فرزندان کریم و پدران شریف است. خوشْ آزموده و ستاره درخشان است. تجربه‌دارِ مشهور و دلیرِ نام آور است. در دنیا، زاهد و شیفته آخرت است. مغیره گفت: اینها، ویژگی‌های امیر مؤمنان علی است[۶].

مروج الذهب: ضرار بن ضمره که از یاران ویژه علی (ع) بود، به عنوان نماینده بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: علی را برایم توصیف کن. گفت: مرا معاف دار، ای امیرمؤمنان! معاویه گفت: چاره‌ای نداری. گفت: اگر چاره‌ای ندارم، بدان که او به خدا سوگند، دیر ترس و قوی پنجه بود. آخرین سخن را می‌گفت و به داد، حکم می‌کرد. دانش از همه سوی او فَوران می‌کرد و حکمت، از اطرافش می‌جوشید. از غذا، درشت آن را و از لباس، کوتاه آن را دوست می‌داشت. به خدا سوگند، هرگاه می‌خواندیمش، پاسخمان می‌داد، و هرگاه درخواست می‌کردیم، اجابتمان می‌کرد. سوگند به خدا، با همه نزدیکی او به ما و نزدیکی ما به او، به خاطر هیبتش با او سخن نمی‌گفتیم و به خاطر جایگاه عظیمش در جان ما، نزد او آغاز به سخن گفتن نمی‌کردیم. لبخند که می‌زد، دندان‌هایش چون رشته گوهر، آشکار می‌شد. اهل دین را بزرگ می‌داشت، به افتادگانْ رحم می‌کرد و در روزگار سخت، یتیمِ خویشاوند و نیازمند بدبخت را غذا می‌داد. برهنه را می‌پوشانْد، و گرفتاران را یاری می‌داد. از دنیا و زرق و برق آن، بیم داشت و به شب و تاریکی آن، انس می‌ورزید. گویی هم‌اکنون او را می‌بینم در هنگامی که شب، دامن گسترده و ستارگانش غروب می‌کنند، و او در محرابش، دست به‌ریش خود، چون شخص‌مار گزیده، به‌خود می‌پیچد و چون غمگینان می‌گِرید و می‌گوید: "ای دنیا! غیر از من را بفریب. آیا به من روی می‌آوری و برای من خودآرایی می‌کنی؟! هیهات، هیهات! زمان، زمانِ فریب خوردن از تو نیست. تو را سه بار طلاق دادم که مرا بازگشتی به سوی تو نباشد. عمر تو کوتاه، و عیش تو کوچک، و ارزشت کم است. آه از کم‌توشگی و دوری سفر و وحشت راه!". معاویه به وی گفت: چیزی از سخن او برایم بگو. ضرار گفت: همیشه می‌گفت: "شگفت‌ترینْ چیز در انسان، دل اوست...". معاویه گفت: هر چه از سخنان او می‌دانی، به من بگو. گفت: هیهات، اگر بتوانم همه آنچه از او شنیدم، به یاد بیاورم![۷]

الکامل فی التاریخ‌- در یادکردِ کشته شدن حُجر بن عَدی و یارانش-: [معاویه‌] به عبد الرحمان بن حسان گفت: ای برادر ربیعه! درباره علی چه می‌گویی؟ گفت: رها کن و از من مپرس که به نفع توست. گفت: رها نمی‌کنم. پاسخ داد: گواهی می‌دهم که او از بسیارْ یاد کنندگانِ خداوند متعال بود؛ از فرمان دهندگان به حق، قیام کنندگان به قسط، و گذشت کنندگان از مردم بود. پرسید: درباره عثمان چه می‌گویی؟ گفت: او نخستین کسی بود که درهای ستمگری را گشود و درهای حق را بست. معاویه گفت: خود را کشتی! عبد الرحمان‌ در پاسخ گفت: بلکه تو را کشتم. در حالی که قبیله ربیعه، در وادی نیست (یعنی [کسی نیست‌] که وی را شفاعت کند). معاویه او را به سوی زیاد فرستاد و به او فرمان داد که وی را به بدترین شکل، بکشد. زیاد هم او را زنده به گور کرد[۸].

رجال الکشی: از قنبر پرسیده شد: مولایت کیست؟ گفت: من غلام کسی هستم که به دو شمشیر، می‌جنگید و به دو نیزه، ضربه می‌زد، به دو قبله نماز گزارْد، دو مهاجرت به جای آورد، و لحظه‌ای به خدا کفر نورزید. من غلامِ آنم که شایسته‌ترینِ مؤمنان است و وارثِ پیامبران، و بهترینِ وصی‌ها، و بزرگِ مسلمانان، فرمانده مؤمنان، و نورِ مجاهدان، و رئیس اشکریزان، و زینتِ عبادت کنندگان، و چراغِ گذشتگان، نورِ نمازگزاران، و برترینِ پارسایان، و زبانِ پیامبر خداوند جهانیان، و نخستین مؤمن از آل یاسین. [غلامِ‌] آن [کسی هستم‌] که به وسیله جبرئیل امینْ تأیید شده، و توسط میکائیل متینْ یاری شده، و در بین همه آسمانیانْ ستایش شده است؛ [او که‌]سرور مسلمانان و پیشتازان، و کشنده پیمان‌شکنان و تجاوزکاران، و مدافع حریم مسلمانان، و جنگ کننده با دشمنان کینه توز، و خاموش کننده آتش آتش‌افروزان بود، و با افتخارترین قرشی‌ای که گام بر زمین نهاد، و نخستین کسی که [در راه حق‌] به پیکار برخاست و دعوت الهی را پاسخ گفت، امیر مؤمنان است و وصی پیامبر خدا در بین جهانیان، و امین او بر بندگان، و جانشینِ آن کس که برای همه آنان برانگیخته شده، و کشنده پیمان‌شکنان و منحرفان، و نابود کننده مشرکان، و تیری از تیرهای الهی بر منافقان، و زبان سخن عابدان. [او] یاور دین خدا، و ولی خدا، و زبان سخن الهی، و یاور خدا در زمینش، و گنجینه دانش او، و پناه دین او، و پیشوای خوبان، و کسی که خداوندِ والا و توانمند، از او خشنود است. با گذشت، بخشنده، باشرم، خردمند، شب زنده‌دار، باهوش، پاک، حجازی، دست و دل‌باز، شجاع، سرور و سالار، صبور، روزه‌دار، هدایت شده، دلاورِ پیشتاز، قطع کننده پشت‌ها، برهم ریزنده احزاب، برترِ گردن فرازان که از نظر زمام، استوارترین، و از نظر دل، ثابت‌ترین، و در قوت قلب، استوارترینِ آنان بود. قدرتمند، دلیر، مهتر، هژَبْر، شیر، با اراده، مصمم، نیک‌اندیش، سخنور، مناظره‌گر، اصیل، با فضل، فاضلِ خاندان، پاک عشیره، پُر وقار و امانتدار. از بنی‌هاشم، پسر عموی پیامبر (ص)، امامِ، راه راست یافته، پرهیز کننده از فساد، بخشنده سامانده، قهرمانِ قهرمانان، و شیر ژیان، بدری، مکی، دارنده دین حنیف، روحانی، تابنده، ستیغ‌کوه‌ها، بالای بلندی‌ها، سرور عرب‌ها، و شیر بیشه‌ها، قهرمانِ دلیر، شیر حمله کننده، ماهِ تمام، محک مؤمنان، وارثِ مشعریان، پدر دو سبط حسن و حسین است. سوگند به خدا، امیر حقیقی و بر حق مؤمنان، علی بن ابی طالب است- که درودهای پاک وبرکت‌های ارجمند خداوند بر او باد-[۹].

تاریخ الیعقوبی‌- در یادکرد بیعت مردم با امیرمؤمنان:... آن‌گاه، مالک بن حارث اشتر به پا ایستاد و گفت: ای مردم! این وصی وصی‌ها، و وارث دانش پیامبران، آزمایش دهنده بزرگ، و نیک بی‌نیاز است. آن است که کتاب خدا به ایمان، و پیامبر خدا به بهشت رضوان برای او گواهی داده است؛ آنکه در او فضایل، کمال یافته‌اند و در سابقه و دانش و فضلش، پیشینیان و پسینیان، تردیدی ندارند[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

  1. آخرین خطبه امام علی
  2. شهادت آرزوی امام علی
  3. پدر امام علی
  4. از ذو قار تا بصره‌
  5. ازدواج امام علی
  6. امارت امام علی در حدیث
  7. امامت امام علی در حدیث
  8. انواع دانش‌های امام علی
  9. انگیزه‌های دشمنی با امام علی
  10. ایثار امام علی در شب هجرت
  11. بازگشت خورشید برای امام علی
  12. اقدامات امام علی در جنگ بدر
  13. بیعت با امام علی
  14. اقدامات امام علی در جنگ تبوک
  15. ترور امام علی
  16. توطئه برای ترور امام علی
  17. جایگاه علمی امام علی
  18. اقدامات امام علی در جنگ احد
  19. اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
  20. اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
  21. اقدامات امام علی در جنگ حنین
  22. خبر دادن پیامبر از شهادت علی
  23. خلافت امام علی در حدیث
  24. اقدامات امام علی در جنگ خندق
  25. اقدامات امام علی در جنگ خیبر
  26. داوری‌های امام علی
  27. دشمنان امام علی
  28. دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
  29. دلایل تنهایی امام علی
  30. حب امام علی
  31. رویارویی امام علی با ناکثین
  32. زیان‌های دشمنی با امام علی
  33. سیاست‌های اجتماعی امام علی
  34. سیاست‌های اداری امام علی
  35. سیاست‌های اقتصادی امام علی
  36. سیاست‌های امنیتی امام علی
  37. سیاست‌های جنگی امام علی
  38. سیاست‌های حکومتی امام علی
  39. سیاست‌های فرهنگی امام علی
  40. سیاست‌های قضایی امام علی
  41. سیمای امام علی
  42. شکست بت‌ها توسط امام علی
  43. شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
  44. عصمت امام علی در حدیث
  45. علم امام علی در حدیث
  46. امام علی از زبان اهل بیت
  47. امام علی از زبان دشمنانش
  48. امام علی از زبان قرآن
  49. امام علی از زبان همسران پیامبر
  50. امام علی از زبان پیامبر
  51. امام علی از زبان یارانش
  52. امام علی از زبان یاران پیامبر
  53. امام علی از زبان خودش
  54. غلو در دوست داشتن امام علی
  55. اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
  56. فرزندان امام علی
  57. لقب‌های امام علی
  58. مأموریت امام علی
  59. محبوبیت امام علی
  60. محدودیت‌های امام علی در انتخاب کارگزاران
  61. هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
  62. نافرمانی سپاه امام علی
  63. نام‌های امام علی
  64. نسب امام علی
  65. نیرنگ‌های دشمنان امام علی
  66. هدایت امام علی در حدیث
  67. وراثت امام علی در حدیث
  68. وصایت امام علی در حدیث
  69. ولادت امام علی
  70. ولایت امام علی در حدیث
  71. ویژگی‌های اخلاقی امام علی
  72. ویژگی‌های اعتقادی امام علی
  73. ویژگی‌های امام علی
  74. ویژگی‌های جنگی امام علی
  75. ویژگی‌های دشمنان امام علی
  76. ویژگی‌های دوستداران امام علی
  77. ویژگی‌های سیاسی امام علی
  78. ویژگی‌های عملی امام علی
  79. پذیرفته شدن دعاهای امام علی
  80. پرورش امام علی
  81. پس از شهادت امام علی
  82. پیشگویی امام علی
  83. کارگزاران امام علی
  84. کنیه‌های امام علی
  85. کین‌ورزی به امام علی
  86. یاران امام علی
  87. یاری خواستن امام علی از کوفیان‌
  88. یوم‌الدار

منابع

پانویس

  1. ربیع الأبرار، ج ۳، ص ۴۷۹.
  2. تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۱۴.
  3. الصواعق المحرقة، ص ۱۳۲.
  4. «الإمام الصادق (ع): لَما صُرِعَ زَیدُ بنُ صوحانَ- رَحمَةُ اللهِ عَلَیهِ- یومَ الجَمَلِ، جاءَ أمیرُ المُؤمِنینَ (ع) حَتی‌ جَلَسَ عِندَ رَأسِهِ فَقالَ: رَحِمَک اللهُ یا زَیدُ، قَد کنتَ خَفیفَ المَؤونَةِ عَظیمَ المَعونَةِ. قالَ: فَرَفَعَ زَیدٌ رَأسَهُ إلَیهِ وقالَ: وأنتَ فَجَزاک اللهُ خَیراً یا أمیرَ المُؤمِنینَ، فَوَاللهِ ما عَلِمتُک إلابِاللهِ عَلیماً، وفی ام الِکتابِ عَلِیاً حَکیماً، وأن اللهَ فی صَدرِک لَعَظیمٌ. وَاللهِ ما قاتَلتُ مَعَک عَلی‌ جَهالَةٍ، ولکنی سَمِعتُ ام سَلَمَةَ زَوجَ النبِی (ص) تَقولُ: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ (ص) یقولُ: «مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ» فَکرِهتُ وَاللهِ أن أخذُلَک فَیخذُلَنِی اللهُ» (رجال الکشی، ج ۱، ص ۲۸۴ ش ۱۱۹).
  5. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۹.
  6. تذکرة الخواص، ص ۱۱۸.
  7. مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۳۳.
  8. الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۹۸.
  9. رجال الکشی، ج ۱، ص ۲۸۸ ش ۱۲۹.
  10. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۹.
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۶۵۹-۶۶۵.