امکان عصمت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

در آثار کلامی پیشینیان بحثی تحت عنوان "امکان عصمت" آورده نشده است؛ چرا که آنها غالباً این مسأله را مسلّم گرفته و نیازی به بحث درباره آن نمی‌دیده‌اند، هر چند برخی از مباحث مربوط به این موضوع در مسأله "عصمت و اختیار" مطرح گردیده است. امّا اخیراً در پاره‌ای از کتب کلامی و اعتقادی، این مسأله مورد توجه قرار گرفته و عموماً از سوی منکران عصمت ـ ولو منکران بعضی از ابعاد آن ـ مسأله عدم امکان عصمت مطرح شده است. منشأ بسیاری از این‌گونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانسته‌اند بین عصمت معصومین و اختیار آنان وجه جمعی بیابند و از آنجا که قوام انسانیت به اختیار و اراده آزاد است، نتیجه گرفته‌اند که عصمت با انسان بودن سازگار نیست. در مجموع نه تنها دلیلی وجود ندارد تا عصمت عملی را برای غیر معصومین محال ذاتی دانسته و آن را منحصر در انبیا و امامان بدانیم؛ بلکه امکان ذاتی این مساله و نیز برخی عمومات قرآن هم بر امکان بهره‌مندی عموم افراد بشر از برخی اقسام و درجات عصمت عملی دلالت می‌کنند.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

امکان عصمت

این مبحث را غالباً کسانی مطرح می‌کنند که منکر عصمت هستند یا دست کم بعضی از اقسام و ابعاد آن را انکار می‌کنند. با مطرح کردن این بحث در واقع دلیل عمده منکران عصمت در مورد محال بودن رخداد چنین پدیده‌ای بررسی و نقد می‌شود.

دلیل عمده آنها این است که عصمت با بشریت انسان منافات دارد. بیان این تنافی در آن است که پیامبران همانا انسان‌هایی هستند همچون سایر انسان‌ها؛ تنها تفاوت آنها با دیگر افراد بشر در این است که آنها واسطه در ابلاغ رسالت الهی به مردم می‌باشند؛ یعنی تنها تفاوت این است که آنها بشرهایی هستند که به آنها وحی می‌شود و وحی الهی را برای مردم بازخوانی می‌کنند. تنها فضیلت و برتری آنها بر افراد عادی بشر در این است که مخاطب وحی الهی واقع می‌شوند و مأمور انتقال پیام خداوند به سایر افراد بشر می‌باشند؛ همان‌طور که خداوند پیامبر اکرم (ص) را فرمان می‌دهد که به مردم بگوید من همچون شما بشری عادی هستم[۱۱].[۱۲]

ادله امکان عصمت برای عموم افراد بشر

برخی معاصرین عصمت را برای عموم مردم امری ممکن تلقی کرده‌ و برای اثبات آن به دو دلیل تمسک کرده‌اند:

امکان ذاتی

در این خصوص باید گفت هیچ دلیلی بر محال بودن عصمت و امتناع آن برای انسان وجود ندارد، لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.

عمومات قرآن

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که عموم افراد را به کسب عصمت و عالی‌ترین درجه تقوا تشویق می‌کند:

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...[۱۳]. در این آیه از طرفی به مردم، امر به تقوا می‌شود و از طرف دیگر پاداش تقوا، کسب فرقان است. پس اگر تقوا امری غیرممکن بود خداوند به آن امر نمی‌کرد و اگر کسب فرقان ممکن نبود خداوند به آن وعده نمی‌داد، لذا می‌توان گفت کسب تقوا و فرقان که با تلاش حاصل می‌شود همان عصمت عملی است و راهش برای همه باز است. امر قرآن بر کسب تقوا و فرقان بر امکان آن برای تمام مؤمنین دلالت دارد، وگرنه امر قرآن به کسب تقوا و وعده خدا برای اعطای فرقان غیر حکیمانه و عبث می‌بود، چون برای بشر محال بود، در حالی که کار عبث از خداوند سرنمی‌زند. در نهایت اگر کسب عصمت عملی یا همان تقوای عالیه ممکن نبود خداوند تعالی به آن امر نمی‌کرد.
  2. ﴿فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۴]. این آیه با کلمه ﴿مَنْ شروع شده و همه مردم را شامل می‌شود. پس هر کسی با اطاعت از قرآن و راهنمایان الهی می‌تواند به مرحله اعلای تقوا و عصمت عملی برسد. در مقابل خداوند تعالی نیز برای پاداش اطاعت آنها وعده آرامش و رفع غم و خوف می‌دهد که مربوط به آخرت است. حال می‌پرسیم که چه کسی از غم و خوف آخرت در امان است؛ پاسخ این است: مسلماً کسی که از هادیان الهی اطاعت محض کرده و به آرامش رسیده، وعده خدا بر عدم خوف و غم در آخرت، شامل آنها می‌شود و این همان عصمت عملی است. پس رسیدن به مقام اطاعت مطلق از هادیان ممکن است، چون خداوند خبر از آن داده و دلالت خبر، از امر قوی‌تر است، پس کسب تقوای عالیه یا عصمت عملی ممکن است.
  3. ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[۱۵]. این آیه هم با کلمه ﴿الَّذِينَ آغاز شده که همه انسان‌ها را شامل می‌شود و راه رسیدن به شاه‌راه هدایت و عصمت را جهاد و تلاش پیگیر انسان معرفی می‌کند. از طرفی می‌دانیم که راه خداوند، همان صراط مستقیم، یعنی راه قرآن و راهنمایان الهی است که هیچ نقص و ضلالت و گناهی در آن راه ندارد. پس کسی که به راه خدا متصل شد از گناهان دوری می‌کند، چون هدایت الهی همیشه شامل حال اوست و در نهایت به تقوای عالیه و عصمت عملی می‌رسد.

تمام کسانی که عصمت را برای عموم انسان‌ها امری ممکن می‌دانند، به دلایل عقلی و روایات و این آیات و نظایر آن تمسک می‌جویند و می‌گویند این آیات قرآن، غالباً با ﴿الَّذِينَ یا ﴿مَنْ شروع شده است که افاده عموم می‌کنند و پیمودن راه عصمت را برای عموم افراد باز می‌دانند[۱۶].

جمع بندی

با توجه به نکات گفته شده می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  1. دلیلی وجود ندارد تا عصمت عملی را برای غیر معصومین محال ذاتی دانسته و آن را منحصر در انبیا و امامان بدانیم؛ چون راه کسب عصمت عملی، برای عموم باز است.
  2. عصمت، موهبتی الهی است که هر کس زمینه آن را ایجاد کند خداوند متعال به واسطه بخشش و رحمت خود به او عطا می‌کند؛ همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ...[۱۷]؛ بنابراین انسان وقتی با تهذیب نفس و انجام دستورات شرعی و اطاعت از انبیاء و امامان، راه کسب عصمت را طی و زمینه را مهیا کرد، خداوند هم، به او عصمت را عطا می‌کند که از گناهان و فواحش اجتناب کند و این موضوع، زمان و شخص و مکان خاصی را طلب نمی‌کند.
  3. عصمت مطلق از حیث مراتب علمی و عملی و از حیث حدود (از ابتدای عمر تا لحظه مرگ) مختص به امامان و انبیا الهی است و انسان‌های معمولی به آن دست پیدا نمی‌کنند، زیرا وحی مختص به انبیای الهی است و الهامات غیبی در علوم، توسط فرشته‌ای به نام "روح القدس" مربوط به امامان است، لذا انسان‌های معمولی از عصمت مطلق محروم‌اند، لکن در باب عصمت عملی و اجتناب از معاصی نه تنها دلیلی بر امتناع ذاتی برای غیر معصومین وجود ندارد، بلکه قرآن، روایات و عقل، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور می‌داند[۱۸].
  4. نظر شیعه، در بین مسلمین، غیر از پیامبر اکرم (ص) سیزده معصوم دیگر نیز وجود دارند. البته این سخن بدین معنا نیست که غیر از اینها، انسان مسلمان دیگری یافت نشود که هیچ گناه کبیره و صغیره‌ای از او صادر نشده باشد. بلکه حصر معصومین در این چهارده نفر، به این لحاظ است که: اولاً ما دلیلی بر اثبات عصمت غیر از این افراد نداریم و ثانیا: منظور ما از عصمت، تنها عصمت از گناهان، آن هم پس از سنین متعارف بلوغ و تکلیف نیست. بلکه عصمت از سهو و خطا و از زمان طفولیت را نیز در بر می‌گیرد. روشن است که چنین عصمتی در امت اسلام، منحصراً در اختیار چهارده معصوم است[۱۹].[۲۰]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود» سوره کهف، آیه ۱۱۰
  12. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۸۰-۲۸۶.
  13. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.
  14. «آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.
  15. «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  16. به عنوان نمونه: آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید: “انسان می‌تواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. عصمت، منحصر در انبیاء و امامان نیست، البته هر پیغمبر یا امامی باید معصوم باشد ولی هر معصومی پیامبر یا امام نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله معرفت نیز می‌فرماید: “هر انسانی اگر خود را از همه گناهان وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، خداوند نیز قلب سلیم شخص را به نور فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول عنایت خاص خود قرار می‌دهد، لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در انبیا و امامان منحصر سازیم و دلیل این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.
  17. «و از هر چه خواستید به شما داده است...» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  18. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۹۰-۹۴.
  19. جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۷۵-۶۷۶.
  20. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۶۵.