انفال در معارف و سیره معصوم
انفال
«انفال» را جمع «نَفَل» به فتح فاء دانستهاند که به معنای «غنیمت» است[۱] و «نَفْل» به سکون فاء به معنای «زیادی» است؛ به همین جهت به نماز نافله که افزون بر نمازهای واجب میباشد، نافله اطلاق شده است. برخی انفال را هم از «زیاده» گرفتهاند؛ زیرا خداوند آن را بر موارد حلال افزوده است، درحالیکه در امم گذشته حرام بوده است[۲]. ملاصالح در شرح کافی، آن را از زیاده گرفته است، با این توجیه که هدف اصلی از نبرد و جهاد با دشمن، شکست وی و رسیدن به پیروزی است؛ پس اگر غنیمتی به دست آمد، افزون بر آن هدف اصلی است[۳].
راغب اصفهانی برای «نَفَل» چند معنا بیان میکند و مینویسد: نفل چیزی است که برای انسان قبل از قسمت، از غنایم جنگی به دست میآید و گفته شده آنچه بدون جنگ برای مسلمانان حاصل شود، نفل و انفال نامیده میشود؛ بعد میافزاید: و این همان فیء است[۴]. بنا بر این نظر، نفَل که از طرف حاکم به افراد داده میشود، قبل از تقسیم غنایم است و معنای دوم نفل همان معنای مشهور انفال نزد شیعه است که در روایات بر آن تکیه شده و با معنای فیء یکسان است.[۵].
حکم انفال
برابر صریح آیه قرآن انفال از آنِ خدا و رسول(ص) است و دیگران حقی در آن ندارند[۶]. در این آیات با توجه به شأن نزول آنها، حکم اولیه غنایم که مسلمانان در جنگ بدر دربارهٔ آن اختلاف داشتند، مشخص شد که انفال از آن خدا و رسول(ص) است و بعد از آن، مسلمانان نزاع را رها کردند و از خدمت پیامبر(ص) رفتند. پس انفال از آن پیامبر(ص) و بعد امام است و کسی در آن شریک نیست[۷]. در ادامه سوره، خداوند حکم غنایم را به صورت دیگر مشخص فرمود و برابر آیهٔ قرآن، پیامبر(ص) خمس غنایم را دریافت و چهارپنجم غنایم را بین مجاهدان تقسیم کرد. گفته شده اولین باری که مالی به پنج بخش تقسیم شد، در غزوه بنیقینقاع بود که بعد از جنگ بدر در سال دوم هجری رخ داد[۸].
اکنون باید دید انفال به معنای خاص آن شامل چه بخشی از غنایم میشود که هرگز بین مجاهدان تقسیم نمیشود. شیخ طوسی بیان میکند آیه انفال با آیه خمس نسخ شده است. وی تصریح میکند که انفال موارد دیگری دارد که همه در اختیار پیامبر(ص) و بعد جانشین وی از امامان معصوم میباشد. وی درباره انفال چنین مینویسد: انفال در زمان حیات رسول خدا(ص) برای وی بوده و بعد از ایشان برای امامِ جانشین حضرت است. انفال عبارت است از هر زمینی که بدون لشکرکشی فتح شده باشد؛ یعنی زمینهای موات، اموال باقیمانده از افرادی که از خویشاوندان و نزدیکانشان وارث ندارند، جنگلها، بیابانها، معادن و اموالی که پادشاهان و حاکمان به دیگران بخشیدهاند[۹]. کلینی افزون بر معادن و بیابانها، جنگلها و دریاها را نیز جزو انفال میشمرد. او توضیحی درباره بیابانها دارد و مینویسد: بیابانها از آن امام است؛ پس اگر قومی در آن کاری انجام دهند و با اجازه باشد، برای آنان چهارپنجم و برای امام یکپنجم است و مانند خمس میباشد؛ ولی اگر بدون اجازه امام تصرف کرده باشند، امام تمام آن را میگیرد و برای هیچکس در آن حقی نیست؛ همینگونه است نسبت به کسی که چیزی را آباد کند یا قناتی جاری نماید یا بدون اجازه صاحبِ زمینِ خراب، در آن کار کند؛ چنین کسی در آن حقی ندارد؛ اگر امام خواست همه آن را از او میگیرد و اگر خواست در اختیار او باقی میگذارد[۱۰]. آنچه در این عبارت شیخ طوسی از انفال شمرده شده، در روایات آمده است؛ ولی مورد دیگری که کلینی جزو انفال دانسته، یعنی دریاها[۱۱] در روایات کتب اربعه نیامده است. محقق حلی ساحل دریاها را هم جزو انفال شمرده است[۱۲].
ممکن است کلینی این مورد (دریا) را از مبنای کلی که درباره انفال آمده، استنباط کرده باشد که آنچه صاحب ندارد و ممکن است دارای ارزش باشد، جزو انفال و از آنِ پیامبر(ص) و بعد امام است که شامل تمام زمین میشود که در اول توضیح این باب، ذکر کرده که زمین در آغاز همهاش از آن آدم و بعد ابرار و برگزیدگان وی بوده است[۱۳] و بعد از جنگ به عنوان غنیمت و فیء برمیگردد؛ در نتیجه نیزارها هم حق امام است و دریاها هم از آن اوست. ممکن است در دیگر روایات که به جهات مختلف آنها را نقل نکرده، به این موارد اشاره شده باشد یا بیان شده باشد که از آنها خمس گرفته میشد.[۱۴].
موارد انفال در روایات
اکنون بعد از بیان معنای انفال و نقل موارد آن در کلام دو تن از نویسندگان کتب اربعه، به موارد آن در روایات میپردازیم. محمد بن مسلم در خبری معتبر گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرماید: انفال زمینی است که برای بهدستآوردن آن خونی ریخته نشده است یا قومی که صلح کردهاند و داوطلبانه زمینهایشان را دادهاند؛ پس آنچه از زمین خراب باشد یا بطن وادیها، همه آنها از فیء است و انفال برای خدا و رسولش میباشد و آنچه برای خداست، از آن رسول(ص) اوست، هرگونه بخواهد در آن تصرف میکند[۱۵]. از مجموع روایات استفاده میشود زمینها و اموال غیرمنقول زیادی جزو انفال است که به بیان آنها میپردازیم:
زمینها
بخشی از انفال زمین است و زمین انواع مختلفی دارد که با توجه به اخبار نقلشده بهدستهبندی آنها میپردازیم:
۱. مناطق بهدستآمده بدون جنگ و با صلح: گاهی مناطقی بدون جنگ و خونریزی فتح میشود یا مردم آنجا صلح میکنند و خود داوطلبانه زمینهای خود را تسلیم میکنند تا در امان بمانند. این موارد همه جزو انفال است. محمد بن مسلم گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که درباره انفال میفرمود: «انفال هر سرزمینی است که در آن خونی نریخته باشد یا قومی صلح کرده باشند و خود، زمینهای خویش را داده باشند. همه اینها از فیء و انفال و برای خدا و رسول(ص) میباشد و آنچه برای خداست، برای رسول است، هر جا بخواهد به مصرف میرساند»[۱۶]. در خبر حفص از امام صادق(ع) این موارد با اندک تفاوتی آمده است: «الْأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ»[۱۷]: «انفال چیزی است که بدون خیل و سپاه فتح شده باشد یا مردمی صلح کرده باشند یا با دستهای خود زمینهای خویش را تسلیم کرده باشند».
بدیهی است که نتیجه صلح یا دادن زمین با دستهای خود یکی است. در واقع آنان زمینها را تسلیم میکنند و صلح مینمایند تا جانشان محفوظ بماند. «لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ» هم به معنای عدم خونریزی است. در خبر سماعة بن مهران بیان شده که بحرین جزو انفال است، چون بدون سپاه و خونریزی فتح شده است[۱۸]. بنا بر روایات، سرزمین فدک جزو مناطقی است که مردم آن صلح کرده و آن را تقدیم پیامبر(ص) کردند[۱۹]. وقتی مهدی، سومین خلیفه عباسی، رد مظالم میکرد، حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود: چرا مظلمه ما رد نمیشود؟ مهدی عباسی گفت: آن چیست؟ فرمود: وقتی خداوند فدک و اطراف آن را بدون درگیری و سپاه برای پیامبرش گشود. آیه نازل شد که حق ذویالقربی را بده؛ پیامبر(ص) هم فدک را به فاطمه داد[۲۰]؛ لذا در روایت آمده فدک خاص پیامبر(ص) بود[۲۱]؛ چون از انفال محسوب میشود.
۲. مناطق متروکه: افرادی که منطقهای را ترک میکنند، بخشی از ماترک آنان زمین و منزل است؛ اینها همه جزو انفال است. در اخبار به رفتن ساکنان قریه و منطقهای تعبیر شده است یا مردمی که بر اثر حوادثی، نابود شدهاند ماترک آنان، از منقول و غیرمنقول، از آن امام است. در خبر محمد بن مسلم از امام صادق(ع) آمده است که هر روستایی که مردمش هلاک میشوند یا از آنجا کوچ میکنند، جزو انفال است و آن نفل است برای خدا؛ نصفش بین مردم تقسیم میشود و نصف دیگر آن برای رسول خدا(ص) میباشد و آنچه برای رسول است از آن امام میباشد[۲۲]. در خبر سماعه آمده هر زمین مخروبهای جزو انفال است[۲۳]. حلبی از امام صادق(ع) درباره انفال میپرسد و حضرت چنین پاسخ میدهد: «مَا كَانَ مِنَ الْأَرَضِينَ بَادَ أَهْلُهَا»[۲۴]: «هر سرزمینی که ساکنان آن نابود شدهاند، جزو انفال است».
نکته: با توجه به اینکه سرزمینهای متروک از آنِ امام است، میتوان گفت اگر گنجی در آن پیدا شود، آن هم حق امام است؛ شاید به همین جهت باشد که یکی از موارد خمس گنج است که از مناطقی که حق امام است به دست میآید؛ حتی دریا هم جزو انفال شمرده شده است و شارع نوعی تخفیف قایل شده تا جلوی تلاش مردم در اینگونه موارد گرفته نشود و به خمس آنچه از غواصی در دریا به دست میآید، اکتفا کرده است. البته امروزه دریاها برای کشورها اهمیت زیادی یافتهاند و یکی از راههای توسعه کشورها ارتباط آنها با دریاست که در فقه شیعه جزو انفال شمرده شده است.
۳. جنگلها: جنگل که در عربی به آن «آجام» گفته میشود، یکی دیگر از اموال انفال و در اختیار امام است. کلینی بر جزو انفال بودن آنها تصریح کرده است[۲۵]. در خبر حماد بن عیسی از موسی بن جعفر(ع) به این موضوع اشاره شده است[۲۶]؛ همچنین در خبر ابوبصیر، وقتی از امام صادق(ع) از انفال میپرسد، حضرت از جملۀ انفال، معادن و جنگلها را بر میشمرد[۲۷]. در خبر ابنفرقد نیز آجام جزو انفال دانسته شده است[۲۸].
۴. کوهها و وادیها: در خبر حماد تعبیر سر کوه و بطن وادیها آمده که جزو انفال است. این خبر از آن حکایت دارد که هر جای باارزش جزو انفال است[۲۹]. در خبر داوود بن فرقد هر دو مورد آمده است[۳۰]. در خبر حفص[۳۱] و محمد بن مسلم[۳۲] بطن وادیها آمده است.
۵. زمینهای موات: زمینهای موات هم از آنِ امام است. در خبر حماد چنین آمده است: «وَ كُلُّ أَرْضٍ مَيْتَةٍ لَا رَبَّ لَهَا»[۳۳]: «و هر زمینی مردهای (غیرآبادی) که صاحب ندارد، جزو انفال است». زمانی که زمینهای موات و بیصاحب و متروک جزو انفال و از آن امام باشد، چنانچه فردی بدون اجازه امام آنها را آباد کند، امام میتواند آنها را از او بگیرد؛ زیرا تصمیمگیری دربارۀ آن بر عهده امام و رهبر مسلمانان است. این نکتهای است که کلینی در پایان توضیحاتش راجع به انفال آورده است: «هر کس بدون اجازه امام در زمین کار کند، امام تمام آن را از او میگیرد. برای هیچکس در آن حقی نیست و همچنین اگر کسی چیزی را آباد کند یا چشمهای در آن جاری نماید یا در سرزمین مخروبه، بدون اجازه صاحب آن کار کند، برای او چیزی نیست. امام، اگر بخواهد تمام آن را از او میگیرد و اگر بخواهد، در دست او رها میکند»[۳۴]. ممکن است گفته شود این دیدگاه کلینی با روایاتی که میگوید: هر کس زمینی را آباد کند برای اوست، منافات دارد. شیخ طوسی به مناسبت روایات احیای اراضی به این اشکال پاسخ داده که منظور این است که او مالک زمین نمیشود؛ بلکه اولویت پیدا میکند در صورتی که حق امام را بدهد: «هر کس زمینی را آباد کند، او سزاوارتر به تصرف در آن است بدون اینکه مالک این زمینها بشود؛ زیرا این زمینها از جملۀ انفال و ویژۀ امام است؛ جز اینکه احیاکننده آن سزاوارتر به تصرف در آن است، در صورتی که حق واجب آن را به امام بدهد»[۳۵].
نکته: ازآنجاکه زمینها جزو انفال و در اختیار رسول خدا(ص) و امام است، رسول خدا(ص) بخشی از آنها را به دیگران به اِقطاع داده است. درباره ینبع نقل است که رسول خدا(ص) وقتی فیء را تقسیم میکرد، آن را به حضرت علی(ص) داد. امام صادق(ع) میگوید: «پیامبر خدا فیء را تقسیم میکرد؛ به علی(ع) زمینی رسید. در آن چشمهای کند و جاری کرد. از آن آبی بیرون آمد که به سوی آسمان بلند میشد، مانند گردن شتر؛ پس آن را ینبع نامید»[۳۶] و به نقلی عمر ینبع را به علی(ع) اقطاع داد[۳۷] و بخشی را خود حضرت خرید و بر آن افزود[۳۸].
از جعفر بن محمد(ع) نقل شده که رسول خدا(ص) چهار زمین را به اقطاع علی(ع) در آورد: فقیران، چاه قیس و چاه[۳۹]شجره[۴۰]. فقیران تثنیه فقیر است و آن را به چاه کمآب معنای کردهاند[۴۱]. در مصنف ابنابیشیبه از امام صادق(ع) نقل شده که رسول خدا(ص) قفیزین را به علی(ع) به اقطاع داد که همان چاه قیس و شجره میباشد[۴۲]. در این نقل به جای فقیرین، قفیزین آمده که تثنیه است. قفیز هم به معنای پیمانه است و هم مقداری از زمین[۴۳] به مساحت ۱۴۴ ذرع[۴۴]. در وصیتنامه حضرت، ینبع و اطراف آن[۴۵] و فقیرین جزو صدقات در راه خدا ذکر شدهاند[۴۶]؛ البته رسول خدا(ص) اقطاعات دیگری هم داشته است. زمینی که به بلال بن حارث مزنی در ناحیه فُرع واگذار کرد، کوه و معدن داشت[۴۷].[۴۸].
مال بدون وارث
حلبی از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوَالٍ فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ»[۴۹]: «هر کس بمیرد و همپیمانی نداشته باشد، مالش جزو انفال است». برابر خبر حماد، امام وارث کسی است که وارث ندارد[۵۰]. محمد بن مسلم در خبری با تفصیل بیشتر، این موضوع را از امام باقر(ع) نقل میکند که کسی که بمیرد و ارثبری از خویشان یا بردگان آزادهشده نداشته باشد، اموالش جزو انفال است[۵۱]. امام صادق(ع) در خبری دیگر فرمود: کسی که بمیرد و وارثی به جای نگذارد، مال او از انفال است که در بیتالمال قرار میگیرد؛ چراکه جنایتش بر بیتالمال است[۵۲].
کلینی روایتی نقل کرده است که حضرت اموال مرد بیوارث را به همشهریهای وی داد: «مَاتَ رَجُلٌ عَلَى عَهْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لَمْ يَكُنْ لَهُ وَارِثٌ فَدَفَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مِيرَاثَهُ إِلَى هَمْشَهْرِيجِهِ»[۵۳]: «مردی در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) درگذشت که وارث نداشت؛ پس امیرالمؤمنین(ع) اموال او را به همشهریهایش داد». شیخ طوسی به توجیه این خبر میپردازد؛ چراکه مورد مصرف آن مردم معرفی شدهاند. چون انفال حق امام است، او میگوید: شاید این کارِ حضرت برای ایجاد اصلاح و رفع اختلاف بوده باشد[۵۴].[۵۵].
معادن
کلینی با اینکه معادن را جزو انفال برشمرده است، اخبار آن را نقل نکرده است[۵۶]. در خبری در تفسیر علی بن ابراهیم معادن جزو انفال دانسته شده است. وقتی اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) درباره انفال میپرسد. حضرت میفرماید: «وَ كُلُّ أَرْضٍ لَا رَبَّ لَهَا وَ الْمَعَادِنُ مِنْهَا»[۵۷]: «و هر زمینی که صاحب ندارد جزو انفال است و معادن نیز از انفال است». در خبری ابوبصیر از امام باقر(ع) درباره انفال میپرسد. حضرت در پاسخ به وی، مواردی را برمیشمرد؛ از جمله بیان میکند که معادن از انفال است[۵۸].[۵۹].
اموال حاکمان
در خبر سماعه آمده بود که آنچه برای پادشاهان بوده از آنِ امام است: «كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ شَيْءٍ كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ خَالِصٌ لِلْإِمَامِ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا سَهْمٌ»[۶۰]: «هر سرزمین مخروبهای یا آنچه برای پادشاهان بوده، بهطورکامل برای امام است و برای مردم در آن سهمی نیست». در خبر تفسیر قمی از امام صادق(ع) میخوانیم: «آنچه برای پادشاهان بوده همان برای امام است»[۶۱]. در خبر حماد از موسی بن جعفر(ع) آمده: اموال برگزیدۀ پادشاهان، آنچه در دستهای آنان است، برای امام است، در صورتی که حق مردم را غصب نکرده باشد؛ زیرا مال غصبی به صاحبش بر میگردد[۶۲]؛ بنابراین اموال حاکمان گذشته ویژۀ امام است و دیگران در آن حقی ندارند.
چنانچه حاکم اموالی را به افراد بدهد، آن هم جزو انفال است که از آن به قطائع ملوک یا تیول تعبیر میکنند. شیخ مفید اینگونه اموال را جزو انفال برشمرده[۶۳] و شیخ طوسی در شرح آن خبری آورده است: داوود بن فرقد از امام صادق(ع) نقل میکند که فرمود: «قَطَائِعُ الْمُلُوكِ كُلُّهَا لِلْإِمَامِ وَ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا شَيْءٌ»[۶۴]: «تیول پادشاهان تمامش برای امام است و مردم در آن حقی ندارند».[۶۵].
منابع
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۲۵؛ ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۲۰؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، ج۱۰، ص۳۲۳؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۸۵.
- ↑ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۸۵؛ ابناثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۵، ص۹۹.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۷، ص۳۸۹: {{عربی|(قوله): "فهو الانفال" هي جمع النفل بسكون الفاء و فتحها و هو في اللغة الزيادة. و منه النافلة و المراد به ما يزيد عما يشارك فيه الغانمون و يختص بالامام(ع).
- ↑ ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۲۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۳۳.
- ↑ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ﴾ «از تو از انفال میپرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۷، ص۳۸۹: و يختص بالامام(ع).
- ↑ ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۴۸۱؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۰۷.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۲: وَ كَانَتِ الْأَنْفَالُ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي حَيَاتِهِ وَ هِيَ لِلْإِمَامِ الْقَائِمِ مَقَامَهُ وَ الْأَنْفَالُ كُلُّ أَرْضٍ فُتِحَتْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُوجَفَ عَلَيْهَا بِـ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ الْأَرَضُونَ الْمَوَاتُ وَ تَرِكَاتُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْقَرَابَاتِ وَ الْآجَامُ وَ الْمَفَاوِزُ وَ الْمَعَادِنُ وَ قَطَائِعُ الْمُلُوكِ.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸: وَ كَذَلِكَ الْآجَامُ وَ الْمَعَادِنُ وَ الْبِحَارُ وَ الْمَفَاوِزُ- هِيَ لِلْإِمَامِ خَاصَّةً فَإِنْ عَمِلَ فِيهَا قَوْمٌ بِإِذْنِ الْإِمَامِ فَلَهُمْ أَرْبَعَةُ أَخْمَاسٍ وَ لِلْإِمَامِ خُمُسٌ وَ الَّذِي لِلْإِمَامِ يَجْرِي مَجْرَى الْخُمُسِ....
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸.
- ↑ نجمالدین ابوالقاسم جعفر بن حسن محقق حلی، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۳۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۳.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، صص۱۳۳ و ۱۴۹: «إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهِ هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٍ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ... فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ(ص) فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۹.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۳: «وَ مِنْهَا الْبَحْرَيْنُ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ».
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۳: و كانت فدك لرسول الله(ص) خاصة لأنّه لم يوجف المسلمون عليها بخيل و لا ركاب.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸؛ شیخ مفید، المقنعه، ص۲۸۹.
- ↑ شیخ طوسی، الأمالی، ص۲۶۶.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۳: «كُلُّ قَرْيَةٍ يَهْلِكُ أَهْلُهَا أَوْ يَجْلُونَ عَنْهَا فَهِيَ نَفْلٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نِصْفُهَا يُقْسَمُ بَيْنَ النَّاسِ وَ نِصْفُهَا لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) فَمَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) فَهُوَ لِلْإِمَامِ».
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۳: «كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ».
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۰.
- ↑ جمعی از راویان، الأصول الستة عشر، ص۱۷۶؛ ابونضر محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۸.
- ↑ ابونضر محمد بن مسعود بن عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۰: «وَ لَهُ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ وَ الْآجَامُ».
- ↑ ابونضر محمد بن مسعود بن عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۹: «بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ وَ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ الْآجَامُ».
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، صص۱۳۳ و ۱۴۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۹: «وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۹.
- ↑ شیخ طوسی، الإستبصار، ج۳، ص۱۰۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸: «قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ(ص) الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً(ع) أَرْضاً، فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ، فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ».
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰.
- ↑ ر.ک: علیاکبر ذاکری، سیمای کارگزاران، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰: عن جعفر بن محمَّد، قال: «أقطع النَّبيّ(ص) عليّا(ع) أربع أرضين: الفقيران، و بئر قيس، و الشَّجرة.
- ↑ این منطقه امروز به آبیار علی(ع) مشهور است.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۵، ص۶۳.
- ↑ ابنابیشیبه، المصنف، ج۶، ص۴۷۲؛ علیاکبر ذاکری، سیمای کارگزاران، ج۳، ص۴۳۴.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۵، ص۳۹۵.
- ↑ فؤاد افرام بستانی، فرهنگ ابجدی، ص۷۰۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۶: «أَنَّ مَا كَانَ لِي مِنْ مَالٍ بِيَنْبُعَ يُعْرَفُ لِي فِيهَا وَ مَا حَوْلَهَا صَدَقَةٌ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۴۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۷: «وَ الْفُقَيْرَيْنِ كَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ صَدَقَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ».
- ↑ شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۳، صص ۲۶۸، ۲۷۴ و ۲۷۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۷.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۳۷-۲۴۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۶۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۰: «وَ هُوَ وَارِثُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۶۹؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۳۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۸۷: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ وَارِثٌ مِنْ قَرَابَتِهِ وَ لَا مَوْلَى عَتَاقِهِ قَدْ ضَمِنَ جَرِيرَتَهُ فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ».
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۳۹۲: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَدَعْ وَارِثاً فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ يُوضَعُ فِي بَيْتِ الْمَالِ لِأَنَّ جِنَايَتَهُ عَلَى بَيْتِ الْمَالِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۱۶۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۸۷.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۳۸۷.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۳۸.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ ابونضر محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۸-۴۹؛ جمعی از راویان، الأصول الستة عشر، ص۱۷۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۵۳۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۴۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۳.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۵۴: «وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۲: «وَ لَهُ صَوَافِي الْمُلُوكِ مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ غَيْرِ وَجْهِ الْغَصْبِ لِأَنَّ الْمَغْصُوبَ كُلَّهُ مَرْدُودٌ».
- ↑ شیخ مفید، المقنعه، ص۲۷۸.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۴.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۴۵.