اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا حکومت را پس از قتل خلیفه سوم نپذیرفت؟ (پرسش)
اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا حکومت را پس از قتل خلیفه سوم نپذیرفت؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | امامت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
اگر امام علی (ع) برای امامت نصب شده است پس چرا حکومت را پس از قتل خلیفه سوم نپذیرفت؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «تعیین امام» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- یکی از ادلّهٔ اهل سنت مبنی بر نبود اصل نص و نصب بر امامت و خلافت حضرت علی (ع) استنکاف و سر باز زدن حضرت از پذیرفتن حکومت [۱] از سوی مردم بعد از قتل خلیفه سوم است. اهل سنت ادعا میکنند در صورت وجود اصل نصب، حضرت میبایست از آن پیشنهاد بالفور استقبال نموده و حکومت دلخواه خود را تشکیل میداد و گرنه مصداق ترک واجب دینی میشد [۲]. این دلیل یا شبهه امروزه از طرف بعض شیعیان سکولار نیز مطرح و ترویج میشود و از استنکاف حضرت برای مرام سکولار یعنی جدایی دین و حکومت استفاده میکنند و مدّعیاند نپذیرفتن حکومت نه دلیل بر ترک امر دینی بلکه ترک یک مسئلهٔ حکومتی و دنیوی است که به دین و فریضه الهی ربطی ندارد [۳].
پاسخ
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«پیش از پرداختن به توجیهات مختلف، باید به این نکته و پاسخ کلی اشاره کرد که اگر بر فرض پاسخ شبههٔ فوق هم روشن نشود، نمیتوان از صرف استنکاف حضرت، بطلان نظریهٔ انتصاب را استنتاج کرد؛ چراکه آن نظریه، مبرهن و مؤیّد با ادلّهٔ متقن و استوار از پیامبر و ائمه و خصوصاً از خود حضرت علی (ع) است و ابهام یک قضیّهٔ تاریخی نمیتواند آن را مخدوش و یا تضعیف کند. وانگهی همین خطبهٔ حضرت و سر باز زدن از حکومت، توجیهات و ادلّهای دارد که با نظریهٔ انتصاب سازگار است که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
- استنکاف از سیرهٔ خلفای پیشین:مطابق علم تفسیر و تأویل و هرمنوتیک - که روشنفکران بیشتر به تبیین و دفاع از آن میپردازند - در تفسیر یک سخن و گزاره میبایست امور، شرایط و فرهنگ زمان صدور سخن را مورد ملاحظه و تأمّل قرار داد. یکی از اموری که معنا و مفهوم سخن را روشن میکند، تبیین انگیزه و مخاطبان آن است که در علم تفسیر از آن به "شأن نزول" تعبیر میشود. بر این اساس، نباید در تفسیر خطبهٔ فوق و اخذ مدّعای خود، شتابزده به ظاهر آن استناد و احتجاج کرد، بلکه میبایست "نخست شأن نزول" آن را تبیین کرد. ابن ابیالحدید در شرح خود گزارش میکند که بعد از کشته شدن خلیفه سوم «عثمان» بعضی از سران، پیش حضرت علی (ع) آمده و پیشنهاد بیعت و خلافت را مطرح کردند، آنان بیعت خویش را مشروط به عمل به کتاب و سنت پیامبر و همچنین سنّت خلفای پیشین کردند، حضرت با این شرط آنان مخالفت کرد و آن را نپذیرفت؛ چراکه معتقد بود که سیرهٔ خلفای پیشین نادرست بوده است[۴]. قبول این شرط، به معنای امضای سنّت خلفای سلف بود. از اینرو، حضرت به پیشنهاد دهندگان خلافت فرمود که در این صورت، مرا رها کنید و دنبال کسی بروید که با این شرط شما موافق باشد. بنابراین، حضرت از اصل حکومت امتناع نمیکرد، بلکه حکومتی را که جزء قانون اساسی آن سیرهٔ خلفای پیشین باشد، رد میکرد.
- اتمام حجّت: حضرت با این سخن خویش، در حقیقت، نمیخواست از پذیرفتن امر حکومت سر باز زند، بلکه میخواست شرایط حکومت آیندهٔ خویش را - که شاخصترین آنها عمل به کتاب و سنت پیامبر و شیوهٔ خویش است نه خلفای پیشین - به مردم ابلاغ و اعلام کند تا آنان از روی توجّه و بصیرت بیعت کنند و در روزهای پسین حکومت، فریاد وای سنّت ابوبکر و عمر سر ندهند و آن را بهانهای برای مخالفت با حکومت نوپای حضرت قرار ندهند؛ چراکه حضرت در روز اوّل حجت را بر آنان تمام کرده و تکلیف حکومت آینده را روشن ساخته بود. این توجیه و تفسیر، از ادامهٔ خطبهٔ حضرت روشن میشود که متأسفانه مدعیّان تفکیک آن را ندیده یا نادیده انگاشتند، حضرت تصریح میکند که: "ای مردم! بدانید اگر من دعوت شما را بپذیرم، مطابق آنچه خود میدانم، رفتار خواهم نمود و به سخن هیچ گوینده و به سرزنش و توبیخکنندهای، وقعی نخواهم نهاد" [۵].
- پیشبینی فتنههای آینده: حضرت در همین خطبه، به یکی دیگر از ادلّهٔ عدم پذیرش حکومت اشاره میکند و یادآور میشود که در آینده نزدیک حکومت اسلامی وی با حوادث بسیار تیره و تلخ و حیلهها و نیرنگهای متعددی مواجه خواهد شد. بسیاری از بزرگان و شخصیتها، مانند عایشه، طلحه و زبیر و همچنین سایر مردم، از درون آن حوادث روسفید بیرون نمیآیند و حکومت عادلانهٔ وی را تحمّل نخواهند کرد[۶] و سرانجام، حکومت ایشان در مدت بسیار کوتاه خود، به جای بسط اسلام وقت و نیروی خود را مصروف مخالفان داخلی و همکیشان خود خواهد کرد. به دیگر سخن، به نظر میرسد، حضرت زمان بیعت را زمان مناسبی برای حکومت خویش نمیدانست؛ چراکه شبهات و فتنهها از جهات مختلف، اذهان مردم را آماج قرار خواهند داد و مردم هم قادر به تشخیص سره از ناسره نخواهند بود. امّا اجرای عدالت - هرچند در دورهٔ کوتاه - و عمل به عهد الهی مبنی بر دفاع از حقوق مظلومان و حضور و بیعت مردم، یک تکلیف الهی برای حضرت ایجاد کرده بود و حضرت علیرغم تمایل قلبی خود، خواست مردم را پذیرفت. حضرت در خطبهٔ دیگر دلیل پذیرفتن خلافت را چنین تشریح میکند:"لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا" [۷].
- رفع اتهام حرص در حکومت: از تأمّل در خطبهٔ فوق، توجیه دیگری نیز استنتاج میشود و آن اینکه حضرت میخواست مردم وی را متهم به طمع و حرص در امر حکومت دنیوی نکنند و اقدامات و شکایتهای آن حضرت در دورهٔ سکوت، نه به جهت تکیه بر مسند حکومت، بلکه به دلیل عمل به وصیت پیامبر و احیای دین بود. این توجیه را ذیل کلام مولی که میفرماید: ارزش دنیای شما پیش من از عطسهٔ بز ماده هم کمتر است، تقویت میکند.
- گلایه از مردم: یکی از توجیهاتی که شارحان خطبهٔ فوق ذکر کردهاند[۸] اظهار گلایه و شکایت حضرت از مردمی بود که در امر خلافت، آن حضرت را تنها گذاشتند، لذا حضرت میخواست اندوه درونی خود را اظهار کند و بگوید که شماها که حقّ مسلّم و انحصاری مرا به مدت بیستوپنج سال در دست دیگران نهادید و خودم را خانهنشین و اسلام را از وجود رهبر شایسته محروم کردید و زمینهٔ گسترش بدعتها و آسیبهای اسلام را فراهم آوردید، حالا که کار از کار گذشته و بهترین یاوران من از دستم رفتند، چرا به سراغ من آمدید. این نوع اظهار گلایه و شکایت در محاورات عرفی، معمول و شایع است. و به قول شاعر، "آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟"
- نفی صلاحیت مردم و استهزا: یکی دیگر از وجوهی که شارحان ذکر کردهاند، حمل کلام حضرت بر "سخریت" و "تحکّم" است[۹]؛ به این معنا که حضرت، مردم عصر خویش را مردمی فاقد صلاحیت لازم برای برخورداری از نعمت بزرگ رهبری، مانند خود حضرت میدانست، لذا از روی استهزا میفرماید: بروید سراغ کس دیگر، شماها در درجهای نیستید که رهبری مثل من داشته باشید.
این توجیه را ذیل کلام حضرت تأیید میکند که میفرماید:"وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيرا"[۱۰]. روشن است که در این بیان حضرت در مقام نفی صلاحیت خود برای رهبری جامعهی اسلامی نیست، در حالی که در موارد متعدد به حق و شایستگی انحصاری خود به امر حکومت تصریح کرده است [۱۱]»[۱۲].
پرسشهای مصداقی همطراز
- چرا نام امام علی در قرآن نیامده است؟ (پرسش)
- آیا نصب امام در روایات نبوی آمده است؟ (پرسش)
- آیا نصب امام عامل تفرقه بین مسلمانان است؟ (پرسش)
- اگر نصب امام اتفاق افتاده است پس چرا شهرت ندارد؟ (پرسش)
- آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟ (پرسش)
- اگر نصب امام علی اتفاق افتاد پس چرا او به این انتصاب احتجاج نکرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا برای تصدی حکومت اقدام نکرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا سالها سکوت کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا بیعت ابوبکر پذیرفت؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا در شورای تعیین خلیفه سوم شرکت کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا حکومت را پس از قتل خلیفه سوم نپذیرفت؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا با خلفای وقت خود همکاری کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده است پس چرا به نماز خلفا اقتدا کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده و خلیفه دوم از دید او نامشروع است پس چرا رابطه فامیلی با او برقرار کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده و دیگر خلفا از دید او نامشروعاند پس چرا سه فرزند خود را به نامهای خلفا نامگذاری کرد؟ (پرسش)
- اگر امام علی برای امامت نصب شده و دیگر خلفا از دید او نامشروعاند پس چرا از خلفا ستایش و تمجید کرد؟ (پرسش)
- آیا نصوص نصب و خلافت امام علی تعارض ندارند؟ (پرسش)
- نظریه انتخاب در تعیین امام چیست؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- امامت چیست؟ (پرسش)
- امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
- امام کیست؟ (پرسش)
- امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
- امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
- بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- دیدگاههای مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
- موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
- نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
- آیا وجوب تعیین امام بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا کلامیانگاری امامت بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
- آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
- آیا امامت از دوران کودکی امکانپذیر است؟ (پرسش)
- آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
- آیا میتوان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
- آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ «دعونی و التمسوا غیری»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۹۲.
- ↑ ر.ک: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۷، ص ۳۴؛ فخر رازی، الأربعین، فصل ۴، ص ۷۶؛ شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۶۲؛ دلایل الصدق، ج ۲، صص ۲۱ و ۳۳؛ احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص ۲۳.
- ↑ ر.ک: مهدی حائری یزدی، حکمت و حکومت، ص ۱۴۴؛ مهدی بازرگان، آخرت و خدا هدف بعثت، ص ۴۵.
- ↑ مشابه همین پیشنهاد بعد از درگذشت عمر اتّفاق افتاد. عمر خلافت آینده را به عهدهٔ شورای شش نفری موکول کرد. در این شورا زبیر به نفع علی (ع)، طلحه به نفع عثمان و سعدبن وقّاص به نفع عبدالرّحمنبن عوف، کنار رفتند و تعیین خلیفه به عهدهٔ علی (ع)، عثمان و عبدالرّحمن نهاده شد، عبدالرّحمن گفت: من خود نامزد خلافت نیستم و میتوانم به نفع یکی از دوی شما رأی دهم، نخست سراغ علی (ع) آمد، امّا رأی خویش را به تبعیت از کتاب خدا، سنّت رسول و سیرهٔ شیخین منوط کرد. حضرت فقط آمادگی خود را عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر اعلام کرد. بدین سان عثمان با پذیرفتن شرط عبدالرّحمن، خلیفه شد؛ ر.ک: ترجمه نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۳.
- ↑ «و اعلموا أنی اجبتکم رکبت بکم ما أعلم، و لم أصغ الی قول القائل و عتب العاتب»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۹۱.
- ↑ «فانا مستقبلون أمراً له وجوه و ألوان لاتقوم له القلوب و لاتثبت علیه العقول و ان الآفاق قدأغامت و المحجة قد تنکّرت». شهید مطهّری در توضیح آن میگوید: «مرا رها کنید، بروید دنبال کس دیگری که ما حوادث بسیار تیرهای در پیش داریم، تعبیر عجیبی است، کاری را در پیش داریم که چندین چهره دارد، یعنی آن را از یک وجه نمیشود رسیدگی کرد. از وجههای مختلف باید رسیدگی کرد، خلاصه راه شناخته شدهای که پیغمبر تعیین کرده بود، الآن نشناخته شده، فضا ابرآلود گردیده است... این جمله را امام برای اتمام حجت کامل میگوید»؛ امامت و رهبری، صص ۱۳۹ و ۱۴۰؛ ر.ک: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۷، ص ۳۴.
- ↑ «قسم به خداوند اگر حضور مردم نبود و یاری نمیدادند که حجت تمام شود و اگر نبود عهدی که خداوند از علما گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسته ماندن مظلوم، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهانش میانداختم»؛ نهجالبلاغه، خطبه ۳.
- ↑ ر.ک: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۷، ص ۳۵.
- ↑ ر.ک: ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۷، ص ۳۵.
- ↑ اگر من به جای رهبر و حاکم برای شما فقط یک مشاور باشم، بهتر است
- ↑ «آگاه باش، سوگند به خدا که پسر ابوقحانه (ابوبکر)، خلافت را مانند پیراهنی پوشیده و در حال آنکه میدانست من برای خلافت مانند قطب وسط آسیاب هستم، علوم و معارف از سرچشمهی فیض من مانند سیل سرازیر میشود، هیچ پرواز کنندهای به اوج رفعت من نمیرسد»؛ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۳۲۱ - ۳۲۷.