اگر پیامبر خاتم علم غیب داشت چرا برخی آیات او را از وجود و خطر منافقان باخبر می‌سازد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اگر پیامبر خاتم علم غیب داشت چرا برخی آیات او را از وجود و خطر منافقان باخبر می‌سازد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

اگر پیامبر خاتم (ص) علم غیب داشت چرا برخی آیات او را از وجود و خطر منافقان باخبر می‌سازد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «اگر معصومان علم غیب داشتند پس چرا در برخی از رفتارهایشان اثرگذار نبوده است؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

جعفر سبحانی

آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:

  • ثالثاً: آگاهی پیامبر و پیشوایان معصوم از هر حادثه و جریانی یک علم فعلی و قهری نیست، بلکه علم مشیتی است که اگر بخواهند آگاه می‌گردند اگر نخواهند آگاه نمی‌شوند و در احادیث به این مطلب تصریح شده است. فرض کنید نامه‌ای در اختیار شما است و در آن، یک رشته مطالب مرموز و پنهان توضیح داده شده است، شما اگر بخواهید می‌توانید با مراجعه به متن آن، از آنها آگاه گردید. علم پیامبر و امام به حکم احادیث[۳] مشیتی است، نه فعلی و قهری، و بسان آگاهی آن فرد از محتویات نامه است که بدون خواست فعلیت پیدا نمی‌کند. در صورتی که شرایط ایجاب کند، با یک خواستن از آن آگاه می گردند و برای این مطالب در زندگانی پیشوایان شواهدی وجود دارد که فعلاً مجال بازگویی آنها نیست[۴].
  • رابعاً: منافقان عصر رسالت آن چنان نبودند که تا آخر شناخته نشوند قرآن مجید آنان را به عناوین مختلف معرفی کرده است مانند: وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۵]»[۶].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «تسنیم» در این‌باره گفته است: «منافقان بدانند کارهای گذشته و آینده آنان را خدا و فرستاده‌اش می‌بینند: سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ. در آیات پسین به گونه عمومی‌تر می‌فرماید خدا، رسول (ص) و مؤمنان کارهایتان را می‌بینند: فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۷]. آری! پیامبر (ص) می‌داند و می‌بیند که این گروه چه می‌کنند و چه در سردارند. هر چند با چشم ظاهر و سَر برخی اعمالشان را نبیند، با چشم دل و سِرّ می‌بیند، چنان‌که خود آن حضرت فرمود: «تنام عینای و لا ینام قلبی‏»[۸]»[۹].
۲. حجج الاسلام و المسلمین مطهری و کاردان؛
حجج الاسلام و المسلمین احمد مطهری و غلام رضا کاردان در کتاب «ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌» در این‌باره گفته‌اند:

«اولا این آیه وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۱۰] راجع به شناخت گروه خاصی از منافقان مدینه است که برای پوشاندن و پنهان کردن کارها و منویات و افکار خود بر نفاق تمرین کرده‌اند، دراین‌باره خداوند به پیامبر اسلام (ص) می‌گوید: تو شناختی درباره اینان نداری؛ و این موضوع به تنهایی شامل تماما موضوعات غیبی نیست، در نتیجه آیه شریفه عمومیت ندارد. ثانیا: مقصود از شناختی که در آیه مطرح شده شناخت غیبی که از راه غیر عادی مانند وحی به وجود می‌آید نیست، بلکه مقصود نفی شناخت عادی است و سیاق مشابه این آیه و قرائنی که در آیه است بر این مطلب گواهی می‌دهد، زیرا در خود این آیه روی تمرین و ممارست که از کلمه مَرَدُواْ استفاده می‌شود تکیه شده و چنین استفاده می‌شود که تمرین و ممارست آنان بر نفاق مانع شناسایی آنها است، در این صورت باید دید که تمرین و ممارست از چه نوع آگاهی می‌تواند ممانعت کند؟ مسلما تمرین و ممارست فقط راه شناخت عادی را می‌تواند مسدود کند و اما آگاهی‌های غیر عادی را نمی‌تواند مانع شود. نکته دیگر در آیه مقابله لاَ تَعْلَمُهُمْ با جمله نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ است که فرموده است تو نمی‌دانی ما می‌دانیم در این‌جا نیز باید دید این نفی و اثبات با کدام علم و آگاهی پیامبر مناسبت دارد؟ مسلما آن علمی که توسط وحی به پیامبر اسلام (ص) آموخته شده باشد پرتوی است از علم الهی و مربوط به اوست و در مقابل علم او حساب نمی‌شود، گرچه علمی در حقیقت به تعلیم الهی است ولی آن علم و دانشی که از راه‌های عادی و فکر و تأمل خود انسان برای او حاصل می‌شود علم خود آن شخص اعتبار می‌شود و مملوک خود او شمرده می‌شود و مناسبت بیشتری با قرار گرفتن در مقابل علم استقلالی و ذاتی خداوند دارد. اما سیاق مشابه این آیه آیات دیگری در سوره‌های مختلف درباره شناخت و یا عدم شناخت پیامبر اسلام راجع به منافقین است که در تمام آنها روی موازین و اسباب ظاهری برای شناخت تکیه شده است. از قبیل آیه ۳۰ در سوره محمد (ص) که می‌فرماید: وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ[۱۱].در این آیه چنان‌که ملاحظه می‌شود شناخت از راه قیافه و طرز گفتار مطرح شده که اسباب عادی برای شناخت منافقان است. اصولا چون جهاد با منافقان بر پیامبر و سایر مسلمانان واجب است و طبق این آیه مبارکه يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۲] وظیفه پیامبر و مسلمانان است که با کفار و منافقان جهاد کنند و با آنان سخت‌گیری نمایند، قرآن کریم علائمی برای شناخت آنان از راه علائم و آثار ظاهری بیان کرده است تا مسلمانان بتوانند به این وظیفه عمل کنند و آیاتی از قبیل آیات ذیل در شناخت منافقان وارد شده است:

  1. وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۱۳].
  1. وَلاَ يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَهُمْ كُسَالَى وَلاَ يُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ كَارِهُونَ[۱۴].
  1. هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَفْقَهُونَ * يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ[۱۵].
بنابراین، علائم منافقان برای شناخت آنان از راه اسباب و علائم ظاهری و عادی برای عمل به وظیفه در مقابل آنان است و راجع به شخص پیامبر اسلام (ص) نیست و اگر در این‌گونه آیات از پیامبر (ص) به عنوان پیامبر و یا به عنوان یک انسان شناخت منافقان سلب می‌شود به لحاظ موازین ظاهری است و نظری به وحی که تعلیم الهی از راه غیر متعارف است ندارد. شاهد دیگر این مطلب ثبوت علم و آگاهی پیامبر نسبت به منافقان است که کتاب اسدالغابة و دیگر کتاب‌های مربوط به احوال صحابه نقل کرده‌اند. کتاب اسدالغابة درباره حذیفه چنین می‌نویسد: «و حذیفه صاحب رسول اللّه (ص) فی المنافقین لم یعلمهم أحداً إلاّ حذیفه اعلمه بهم رسول اللّه وسأله عمر أفی عمالی أحد من المنافقین قال: نعم احد، قال: من هو؟ قال: لا اذکره قال حذیفه: فعزله کانّما دل علیه کان عمر إذا مات میت یسأل عن حذیفه فان حضر الصلاه علیه صلّی علیه وإ ن لم یحضر حذیفه الصلاه علیه لم یحضر عمر»[۱۶] از این تاریخ مسلم چنین به دست می‌آید که پیامبر اسلام نه تنها خود منافقین را می‌شناخت بلکه آنان را به بعضی از صحابه نیز معرفی کرده بود، در نتیجه باید گفت اگر در قرآن کریم سخنی از عدم شناسائی منافقان به میان آمده منظور عدم توانایی پیامبر راجع به شناخت بعضی آنان از راه اسباب عادی است، چون بعضی از آنان به قدری در کار نفاق مهارت پیدا کرده بودند که جز از راه تعلیم الهی نمی‌شد آنان را شناخت. راه دیگری برای اثبات آگاهی غیبی پیامبر نسبت به منافقان در کتاب آگاهی سوم یا علم غیب آمده و آن راه این است: "تكليف بدون شناسايى ممكن نيست خداوند به پيامبر گرامى (ص) دستور مى‌دهد كه با كافران و منافقان بجنگد و از گفتار و نظر آنان پيروى نكند آنجا كه مى فرمايد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۷]، وَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۱۸]، آيا امکان دارد که خداوند به پيامبر دستور نبرد و شدت عمل، با منافقين را بدهد ولى پيامبر آنها را نشناسد؟ از طرفى بگويد مطيع آنها مشو از طرفى آنها را بر پيامبر تا آخر عمر مخفى و پنهان سازد. از اين بيان نتيجه مى‌گيريم که اخفاء نفاق برخى از منافقان، موقت بوده نه دائمى"[۱۹]ولی در این‌جا با کمال احترام و تقدیری که باید از استاد معظم نویسنده کتاب مزبور نمود باید گفت: آیات مزبور علم و آگاهی پیامبر به منافقان از راه غیب استفاده نمی‌شود و در تکلیف، امکان شناسایی موضوع و متعلق تکلیف فی الجمله آن‌هم از راه موازین و اسباب ظاهری کافیست و لازم نیست که در حین تکلیف تمام افراد موضوع شناخته شده آن هم از راه غیب باشد. توضیح این‌که اگر خدا به پیامبر و سایر افراد مسلمان راجع به جبهه‌گیری در مقابل منافقان دستورهایی می‌دهد لازم نیست که از راه علم غیب تمام منافقان را به پیامبر و سایر مسلمانان بشناساند، همین‌قدر که پاره‌ای از منافقان از راه موازین ظاهری از قبیل علائمی که قرآن در شناخت آنان بیان نموده قابل شناخت باشند و شناخته شوند در انشاء این‌گونه تکالیف کافیست و بیش از این حتی درباره خود پیامبر (ص) ضروروتی ندارد، در این صورت از کجا این مطلب به دست می‌آید که پیامبر تمام منافقان را از راه علم غیب می‌شناخته است؟ اما مطلبی که در آخر کلماتشان فرموده‌اند که اخفاء نفاق برخی از منافقان موقت بوده اصلا در آیات گذشته سخنی از اخفاء منافقان نیست تا موقت باشد یا دائمی بلکه آن‌چه در آیات آمده مسئله مهارت آنان در استتار امر خود و عدم شناخت پیامبر از راه‌های عادی است و از ناحیه خداوند اخفائی به عمل نیامده چنان‌که اثباتا و نفیا درباره علم پیامبر از راه وحی و غیب در آیات مزبور سخنی به میان نیامده است، و در این‌جا مقصود نهایی از طرح آیات مزبور این است که آیه مورد بحث بر عدم آگاهی غیبی پیامبر نسبت به حال منافقان دلالتی ندارد»[۲۰].
۳. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی نویسنده کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است: «باید توجه داشت که علم پیامبران و ائمه (ع)، فعلی نبوده است؛ یعنی این‌گونه نیست که علم، به‌ طور کامل نزد معصوم (ع) (پیامبر (ص) یا امام (ع)) بوده باشد تا بلافاصله از آن استفاده کنند. در مواقعی اگر آنها اراده می‌کردند و خداوند نیز صلاح می‌دانست، علمی در اختیار آنها قرار می‌گرفت؛ هرچند معصومین (ع) علوم بالفعل زیادی داشتند؛ برای مثال علم ائمه (ع) در امور دینی علمی بالفعل بوده است. بنابر روایات، علم معصومین (ع) غالباً شأنی بوده است و در مواقع نیاز از آن استفاده می‌کردند؛ همچنین از آنجایی که اراده معصوم (ع) مطابق با اراده خداوند است، اگر خداوند اراده می‌کرده علمی را در اختیار معصومین (ع) قرار دهد، آنان آن علم را دارا می‌شدند. در حقیقت باید گفت: معصومین (ع) در امور بشری و عادی خودشان قصد استفاده از علم غیبشان را به‌ طور کامل نداشته‌اند؛ افزون‌ بر این، علمشان به همه این موارد فعلی نبوده است؛ بنابراین، پیامبر خاتم (ص) نیز علمشان بالفعل نبوده است تا گفته شود چرا از علمش استفاده نکرد؛ بلکه بایستی اراده علم داشته باشند و خدا نیز مصلحت بداند؛ در این صورت است که خداوند علم غیب را به آنها افاضه می‌کند. امکان دارد معصوم (ع) اراده چیزی یا میل به چیزی داشته باشند؛ اما مصلحت خداوند آن را اقتضاء نمی‌کند. در روایتی - تقریباً به این مضمون - بیان شده است: «لَيْسَ‏ كُلُ‏ مَا طُلِبَ‏ وُجِد‏‏‏»[۲۱]؛ مثلاً در شهادت بعضی از معصومین (ع) آمده است که خداوند مانع استفاده معصوم (ع) از علم غیب شد؛ زیرا صلاح خداوند در این نبود؛ بنابراین، اراده خداوند حاکم بر همه چیز است؛ پس اگر معصومین (ع) اراده علم به چیزی را داشته باشند و خداوند آن را مصلحت بداند، به آن دست پیدا خواهند کرد؛ اما ممکن است از خیلی اموری عادی آگاهی نداشته باشند»[۲۲].
۴. حجت الاسلام و المسلمین اسعدی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد اسعدی، در کتاب «ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «طبیعی است که اذعان به علم گسترده اولیا در حوزه‌های غیبی و باطنی فراتر از راه اسباب و امارات ظاهری است و نفی حوزه دوم ندارد. پیامبر (ص) در تعاملات اجتماعی مأمور به ظواهر است و در همین سطح ایشان به حسب اسباب ظاهری از حال منافقان بی‌خبر است، امّا با توجه به مقام نورانیت غیبی حاصل از اتصال به وحی و حقیقت قرآن، اگر بخواهد و به آن مقام توجه کند، از این امور نیز آگاه خواهد شد.[۲۳] این مطلب در روایات اهل بیت (ع) پیرامون علم امام، به روشنی آمده است که در برخی امور امام اگر بخواهد، عالم می‌شود.[۲۴] علامه طباطبایی با تکیه به برخی دیگر از روایات که علم امام را متکی به مقام نورانیت ویژه ایشان معرفی کرده،[۲۵] می‌گوید: این مقام مانند ملکه اجتهاد فقیه است که ممکن است در مقام استنباط مورد توجه نباشد، اما، پس از توجه او استنباط حکم برایش میسّر است[۲۶]»[۲۷].
۵. حجت الاسلام و المسلمین وکیلی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است: «به صراحت مطلق علم را از حضرت نفی می‌کند. نزول تدریجی قرآن و پاسخ‌های خداوند به سؤالات آن حضرت در قرآن به وضوح بیان شده است و اگر علم حضرت مطلقِ مطلق بود، دیگر جایی برای این مسائل باقی نمی‌ماند. سیره هم سراسر همین مسأله را نشان می‌دهد که حضرت برخی از مسائل را نمی‌دانسته‌اند و به تدریج معلوم می‌شده است. سیره اهل‌بیت (ع) نیز همین‌طور بوده است. روایات هم یک‌صدا از تعلیم حضرت رسول‌الله (ص) توسط جبرائیل صحبت می‌کند و به‌صراحت می‌فرماید که ائمّه (ع) علم‌شان افزوده می‌شود و مرحوم مجلسی در جلد بیست و‌ شش بحار‌الانوار بابی دارند با این عنوان: «باب أنهم (ع) يزادون و لو لا ذلك لنفد ما عندهم و إن أرواحهم تعرج إلى السماء في ليلة الجمعة»[۲۸] و در آن قریب به چهل حدیث ذکر می‌کنند. صاحبان این نگاه افراطی می‌گویند رسول خدا و ائمه (ع) همه چیز را می‌دانستند و تنها فرق‌شان با خدا این است که خدا استقلالاً می‌داند و ایشان به شکل غیر‌استقلالی و به تعلیم الهی. این سخن به‌هیچ‌وجه با آیات قرآن و روایات نمی‌سازد؛ چون اگر کسی همه چیز را مطلقاً بداند - چه به شکل استقلالی و چه به شکل غیر‌استقلالی - دیگر نیازی به آموزش و وحی ندارد و علم او نیز قابل افزایش و ازدیاد نیست. بلکه بالاتر از این، در قرآن کریم هم نسبت علم غیب استقلالی و هم علم غیراستقلالی را به رسول خدا (ص) رد می‌کند».[۲۹]
۶. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی شاکر در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منابع علم امام در قرآن و روایات» و در مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت در این‌باره گفته‌ است:
  • «آیۀ وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۳۰] هر چند به حکم کلمۀ لاَ تَعْلَمُهُمْ به وجود منافقینی در مدینه خبر می‌دهد که پیامبر (ص) از آنها بی اطلاع بود، اما فراتر از نفی علم پیامبر نسبت به منافقین تنها ظرف نزول آیه دلالت ندراد و این به معنای نفی علم در همه زمان‌ها و احوال نیست. از این رو باید میان دو چیز فرق نهاد یکی مخفی نگه داشتن برخی از حوادث در هنگام تحققش از جمله وضع منافقین در مدینه و دوم اینکه خدا از پیامبرش احوال منافقین را تا آخر عمر مخفی نگه داشته باشد، اولی صحیح است اما دومی صحیح نیست. دلیل این مطلب اینکه اولا آیه ۳۰ سوره محمد وَلَوْ نَشَاء لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ[۳۱] از امکان شناخت منافقین توسط پیامبر از راه گفتارشان خبر می‌دهد، و ثانیاً قرآن اوصاف و خصوصیات منافقین را در سوره منافقون و توبه بیان داشته، ثالثاً خداوند در آیه ۷۳ سوره توبه يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۳۲] و ۴۸ احزاب وَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلا[۳۳]، پیامبر (ص) را امر به جهاد و عدم تبعیت از اقوال کفار و منافقین می‌نماید و یا در آیه ۸۴ سورۀ توبه وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ[۳۴] دستور به نماز نخواندن بر مردگان منافقین را می‌دهد، عمل نمودن به این دستورات بدون شناخت موضوع امر ممکن نخواهد بود پس علی سبیل الملازمه این آیات می‌فهماند کتمان و مخفی بودن امر برخی از منافقین از پیامبر به صورت دائمی نبوده بلکه موقت بوده است»[۳۵].
  • «علم غیب عبارت است از آگاهی یافتن از پنهانی‌های هستی و علم غیب الهی عبارت است از آگاهی یافتن از پنهانی‌های هستی از طریق الهی. نکته دوم استقلالی بودن آگاهی از غیب برای ذات مقدس الهی و غیر ذاتی بودن و تبعی بودن آگاهی از غیب برای دیگران. بر این اساس آگاه یا آگاهانی ماسوی الله از غیب همچنان که از جهت وجودی دارای ابتدا هستند و از ازل وجود نداشته‌اند؛ از جهت آگاهی نیز نیازمند دریافت علم و دانش‌اند. بر این اساس رسول خدا (ص) نیز از این قاعده خارج نیست و برای آگاه شدن از غیب نیازمند لطف و عنایت الهی است. پس از روشن شدن این مقدمات باید دانست همواره این سؤال میان اندیشوران اسلامی مطرح بودند که آگاهی رسول خدا (ص) از غیب آگاهی پیشین است یا امکان آگاهی جدید ایشان در طول حیات شصت و سه ساله ایشان نیز مطرح است؟ برخی بنابر روایاتی که از خلقت نور رسول خاتم (ص) پیش از خلق آسمان‌ها و زمین سخن گفته‌اند و همچنین دیگر مستندات از آگاهی رسول خدا (ص) به غیب پیش از تولد دنیوی و بعثت اعتقاد یافته‌اند. در سوی دیگر برخی اندیشوران دانش غیبی رسول خدا (ص) را بالقوه دانسته بدین معنا که برای حضرت به اذن الهی امکان آگاهی‌یابی از غیب وجود دارد و این به معنای آگاهی بالفعل حضرت از تمام غیب یا بخشی از غیب پیش از نزول وحی نمی‌باشد. با توجه به دو دیدگاه مطرح در این حوزه می‌توان پاسخ پرسش فوق را اینگونه مطرح کرد. بنابر نگاه نخست یعنی دیدگاهی که دانش غیب رسول خاتم (ص) را به آفرینش نوری و روحی حضرت باز می‌گردانند، معرفی منافقان به حضرت در مسیر نزول وحی با این تفسیر توجیه می‌شود که حضرت علم تفصیلی و کامل این مسئله را در این شرایط دریافت می‌کند چرا که غیب امری بی‌نهایت است. اما بنابر نگاه دوم که مسئله امکان آگاهی از غیب برای حضرت مطرح است این آگاهی از جهت اجمال و تفصیل در هنگامه نزول وحی و در مسیر دوره بعثت محقق شده است»[۳۶].
۷. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «به طور قطع آن علمی که توسط وحی به پیامبر آموخته شده است پرتویی از علم الهی است و در مقابل علم او حساب نمی‌شود و آن علمی که از راه‌های عادی فکر و تأمل خود انسان برای او حاصل می‌شود علم خود آن شخص اعتبار می‌شود و مناسبت بیشتری با قرار گرفتن در مقابل علم استقلالی و ذاتی خداوند دارد. و این نکته نیز لازم به ذکر است که اگر خدا به پیامبر (ص) و سایر افراد مسلمان راجع به جبهه‌گیری در مقابل منافقان دستورهایی می‌دهد لازم نیست که از راه علم غیب تمام منافقان را به پیامبر (ص) و مسلمانان بشناساند و همین اندازه که تعدادی از منافقان از راه موازین ظاهری از قبیل علائمی که قرآن در شناخت آنان بیان نموده، قابل شناخت باشند و شناخته شوند در انشاء اینگونه تکالیف کافی است»[۳۷].

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. و از پیرامونیان شما از اعراب و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند؛ سوره برائت، آیه ۱۰۱.
  2. اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم تا از چهره‌هایشان بشناسی. آنان را از شیوه گفتارشان می‌شناسی. خداوند از اعمال شما آگاه است؛ سوره محمد، آیه ۳۰.
  3. اصول کافی، ج١، ص ۲۵۸.
  4. سیره ابن هشام، ج٢، ص ۵۲۳
  5. هنگامی که آنها را می‌بینی شکل و قیافه آنها ترا به شگفت می‌آورد و اگر سخن بگویند (بر اثر قیافه حق به جانبی که به خود می‌گیرند) ترا به سخنان خود جلب می‌کنند، و به گفتار آنها گوش می‌دهی گویا چوب‌هایی هستند که به دیوار تکیه داده شده هر صدایی را بر ضد خود می‌پندارند. آنها دشمنان واقعی هستند از آنها بپرهیز! خدا آنها را بکشد! چگونه از حقیقت روی گردانند؛ سوره منافقین، آیه۴.
  6. آگاهی سوم یا علم غیب، ص۱۶۰
  7. «به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید»؛سوره توبه، آیه۱۰۵.
  8. «دو چشم من به خواب می روند اما قلب و جان من نمی خوابد»
  9. تسنیم، ج ۳۵، ص ۱۴۲.
  10. و از پیرامونیان شما از اعراب و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند؛ سوره برائت، آیه ۱۰۱.
  11. «و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی»
  12. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر». سوره توبه آیه ۷۳
  13. «و هنگامی که آنان را ببینی، پیکرهاشان تو را به شگفتی می‌آورد و چون چیزی گویند به گفتارشان گوش می‌سپاری (اما) گویی چوب‌هایی خشکند پشت داده بر دیوار، هر بانگی را به زیان خود می‌پندارند، آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد! چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟»؛ سوره منافقیون، آیه ۴.
  14. «و جز با کسالت نماز نمی‌گزارند و جز با ناخشنودی بخشش نمی‌کنند»؛ سوره توبه، آیه ۵۴.
  15. «آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمی‌یابند. می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند»؛ سوره منافقین، آیه ۷ و ۸.
  16. حذیفه رازدار پیامبر خدا بود و منافقان را می شناخت، و پیامبر آنها را به او معرفی کرده بود روزی خلیفه دوم از او پرسید آیا در کارگزاران من از منافقان کسی هست حذیفه گفت: بلی یک نفر، خلیفه گفت: او کیست؟ حذیفه از معرفی او خودداری کرد، سرانجام خلیفه او را شناخت و از کار برکنار کرد شیوه عمر در نماز بر میت این بود اگر حذیفه بر نماز او حاضر می شد، وی بر جنازه نماز می گزارد و در غیر این صورت از نماز بر او خودداری می کرد؛ اسدالغابة، ج ۱، ص ۳۹۱.
  17. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر». سوره توبه آیه ۷۳
  18. «و از کافران و منافقان فرمان نبر و به آزارشان بها مده و بر خداوند توکل کن». سوره احزاب آیه ۴۸
  19. سبحانی، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.
  20. ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۳۹-۴۴.
  21. هرچیزی که طلب شود در دسترس قرار نمی‌گیرد.
  22. مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  23. برخی محققان آیه اخیر را بر نفی علم پیامبر در ظرف زمانی نزول آیه حمل کرده‌اند و به دیگر آیات حاکی از شناخت منافقان از سوی پیامبر به تعلیم الهی استناد کرده‌اند (ر. ک: نادم، «علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی»، مجموعه مقالات علم امام، ص ۵۷۶).
  24. برای مثال، مجلسی، بحار الانوار، ج۲۶، ص ۵۶، ح ۱۱۶ و ۱۱۷.
  25. همان، ص ۱، ح۱.
  26. طباطبایی، «علم امام»، مجموعه مقالات علم امام (به کوشش محمد حسن نادم)، ص ۳۲۶ و ۳۳۰؛ نیز همو، المیزان، ج۱۱۹، ص ۲۸۴.
  27. ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن، ص ۳۱۵.
  28. «بخش مرتبط با روایاتی که ثابت می کند علم ایشان افزون می گردد و اگر اینطور نبود آنچه که در اختیار دارند از بین می رفت و ارواح ایشان در شب جمعه به سوی آسمان بالا می رفت.»
  29. علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام
  30. و از پیرامونیان شما از اعراب و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند؛ سوره برائت، آیه ۱۰۱.
  31. «و اگر می‌خواستیم آنان را به تو نشان می‌دادیم آنگاه آنان را به چهره می‌شناختی و آنان را با آهنگ گفتار می‌شناسی و خداوند کردارهای شما را می‌داند»
  32. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است»
  33. «و از کافران و منافقان فرمان نبر و به آزارشان بها مده و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس.»
  34. «و هیچ‌گاه بر هیچ‌یک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیده‌اند و نافرمان مرده‌اند».
  35. شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۴.
  36. مکاتبه اختصاصى دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  37. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین.