با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیه مورد اشاره پرسش

وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ.

«و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگران خواهم بود».

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در این باره گفته است:

  • «غیب و شهادت دو امر اضافی است، به این معنا که ممکن است یک امر، نسبت به چیزی غیب و غایب باشد و نسبت به چیزی دیگر شهادت و مشهود باشد. و چون ممکن است یک شی‏ء دارای چند وجه باشد، یک وجهش برای غیر خود، شهادت باشد یعنی ظاهر باشد، و وجه دیگرش غیب باشد، و خلاصه موجود واحد، هم غیب باشد و هم شهادت، بنابراین، اضافه غیب و شهادت به هر چیز، دو جور تصور دارد، یکی اضافه لامیه (مانند غلام زید)و یکی اضافه تبعیضی (مانند انگشتر نقره). اگر اضافه غیب به سماوات و ارض اضافه لامیه باشد معنای وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ این می‌‏شود که خدا از آسمان‌ها و زمین چیزی می‏‌داند که خارج از حدود آن دو است، آنجا هم که اضافه به منظور نوعی اختصاص است مانند فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً نیز ملحق به همین اضافه لامیه است. و اگر اضافه به معنای دوم باشد آن وقت مراد از غیب سماوات و ارض، غیبی است‏ که آسمان‌ها و زمین مشتمل بر آنند، یعنی غیبی است که در داخل آن دو است، خلاصه اینکه آسمان و زمین دو رو دارند یکی برای مردم مشهود است و روی دیگرش غایب، ولی برای خدا هر دو مشهود است. در ادامه علامه می‌گوید: قیامت و علم به وقت آن یکی از غیب‌‏های آسمان‌ها و زمین است و آیه شریفه، ملکیت خدا را نسبت به خود این غیب اعلام فرموده نه ملکیتش نسبت به علم غیب را، خلاصه نفرموده خدا علم غیب آسمان‌ها و زمین را دارد بلکه فرموده غیب آسمان‌ها و زمین را دارد و بنابراین برگشت معنای آیه به این است که خدای سبحان مالک غیب آسمان‌ها و زمین است ملکیتی که می‌‏تواند در آن غیب به هر نحوی که بخواهد تصرف کند، همانطور که می‏‌تواند در شهادت و ظاهر آن تصرف کند»[۱].
  • «از آنجایی که سؤال ایشان از رسول خدا (ص) و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‏‌کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‏‌اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از رسول خدا (ص) فهم ساده و عامیانه‌‏شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی‌ را به تمامی‌ خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی‌ خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا علم غیب نداشته است. پس جمله قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي [۲] در صدر آیه توصیف رسول خدا (ص) است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن علم غیب منافات داشته باشد: وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ [۳]، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جملهإِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ [۴] بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»[۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مکارم شیرازی؛
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «تفسیر نمونه» در این‌باره گفته‌ است: «آگاهى از غيب به طور مطلق و بدون هيچگونه قيد و شرط از آن خدا است، ولى او هر مقدار از اين آگاهى را مصلحت ببيند در اختيار پيامبران و اولياى خود می‌‏گذارد همانطور كه در آيه ۲۶ و ۲۷ سوره "جن" می‌خوانيم: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ[۶]. بنابراين هيچگونه تضادى ميان آيات مورد بحث كه نفى علم غيب از پيامبران می‌كند و آيات يا رواياتى كه آگاهى بعضى از غيوب را به پيامبران يا امامان نسبت می‌‏دهد وجود ندارد. آگاهى از اسرار غيب بالذات مخصوص خدا است و ديگران هر چه دارند بالعرض و از طريق تعليم الهى می‌باشد و به همين دليل محدود به حدودى است كه او اراده می‌‏كند[۷]»[۸]
۲. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت الله جوادی آملی در کتاب «تسنیم» در این‌باره گفته است: «حضرت نوح (ع) در گام دوم به مسئله علم غیب پرداخت، زیرا قوم ایشان می‌پنداشتند آن حضرت باید به علم غیب دسترسی داشته باشد؛ ولی نوح فرمود من غیب نمی‌دانم: وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ که مراد نفی علم غیب ذاتی است و عالم الغیب و الشهاده فقط خداست و اگر او امر غیبی را به من بگوید، آگاه می‌شوم، چنان‌که آن حضرت (ع) بی‌فرمان قطعی الهی، کشتی نساخت، بلکه برای آن کارش بیّنه داشت. آری! ذات اقدس الهی، دانش‌های غیبی فراوانی را به انبیا (ع) داده و آنان نیز عالم‌اند»[۹].
۳. حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛
حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی در کتاب «تفسیر نور» در این‌باره گفته‌ است: «علم غيب، به طور مطلق و نسبت به هر چيز و در هر شرايطى مخصوص خداوند است، ‏وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ[۱۰] امّا به اذن و اراده‏ الهى گاهى براى اولياى خدا دريچه‌‏هايى از غيب گشوده می‌‏شود تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ[۱۱] لذا پيامبران الهى، از علم غيب برخوردارند. چنان كه در آيه‏ ۲۶ سوره‏ جنّ می‌‏فرمايد: ‏عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ[۱۲] نه فقط علم غيب، بلكه قدرت انجام كارهاى خارق‌العاده نيز مخصوص خداست، امّا خداوند به هر كس كه بخواهد و به هر مقدار كه مصلحت بداند عطا مى‏‌كند. با آنكه مرگ و حيات به‌دست اوست، أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا[۱۳] ، لكن حضرت عيسى‏ (ع) نيز با اذن او مردگان را زنده می‌كند، ‏أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ[۱۴] با آنكه خداوند جان‌‏ها را می‌‏گيرد، اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ [۱۵]لكن فرشتگان نيز با اذن او جان مردم را می‌گيرند يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ[۱۶] با آنكه تنها او خالق است،اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ[۱۷]، لكن حضرت عيسى‏ نيز با اذن الهى خلق می‌‏كرد. وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي[۱۸]»[۱۹].
۴. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است:
  • «این آیه پاسخ دیگری به ایرادهای مخالفان نوح است که در آیه ۲۷ همین سوره: فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ[۲۰] بیان شد. مخالفان گفتند: شما بر ما برتری ندارید. نوح پاسخ می‌دهد: من نمی‌گویم که گنجینه‌های علم خدا نزد من است و من از غیب آگاهم. اگر انتظار دارید من گنجینه‌های خدا و علم غیب او را در اختیار داشته باشم، انتظاری بیهوده است و من امتیازی جز از طریق وحی ندارم. مخالفان می‌گفتند: تو بشری مثل ما هستی (پس چرا ادعای نبوت می‌کنی؟!) نوح در پاسخ می‌گوید: من نمی‌گویم که فرشته‌ام (بلکه انسانی هستم که بر من وحی می‌شود).
  • آگاهی از علم غیب دو گونه است:
  1. آگاهی مطلق و بدون قید و شرط، که این مخصوص خداست.
  2. آگاهی محدود، یعنی به اندازه‌ای که خدا مصلحت می‌بیند و در اختیار پیامبران و اولیای خود قرار دهد.
در این آیه، علم غیب مطلق از پیامبران نفی شده است، اما در برخی دیگر از آیات، علم غیب محدود برای رسولان اثبات شده است. پس علم غیب بالذات و مطلق مخصوص خداست و دیگران هر چه دارند بالعرض و محدود و از ناحیه خداست»[۲۱].
۵. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی شاکر در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منابع علم امام در قرآن و روایات» در این‌باره گفته‌ است: «مراد و مفهوم آیات ۵۰ سوره انعام قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ[۲۲] و ۳۱ سوره هود با توضیحی که بیان شد روشن می‌گردد و فهمیده می‌شود مراد از جمله وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ یعنی "لا اعلم الغیب الّا من الله" یعنی آنچه خدا به من تعلیم داده می‌دانم! که جملۀ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ در آیه بر آن دلالت می‌نماید. مفسرین با توجه به آیه ۳۷ همین سوره معتقدند خداوند به پیامبرش در برابر این حرف مشرکین که، اگر تو پیامبر هستی از آینده برای ما خبر بده که صلاح و ضرر ما در چیست؟ می‌فرماید: به ایشان بگو من علم به غیب ندارم پس چرا از من چنین چیزی را طلب می‌کنید. مفسرین هدف از این گفتار را یکی از این موارد می‌داند: الف): خضوع و خشوع پیامبر در برابر خدا و اعتراف به عبودیت. ب): عدم ادعای الوهیت با نفی موصوف بودن به علم خدا و سایر موارد در آیه. ج):اظهار عدم استقلال در انجام معجزاتی که از ایشان طلب می‌نمودند. جمله إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ می‌فهماند تمام احکام و اعمال پیامبر بر طبق وحی صورت می‌پذیرفته نه از جانب خودش. به تعبیر دیگر این آیه آنچه را که عقل بشر آن را بعید می‌شمارد نفی می‌نماید. قرآن در مواضعی بیان نموده که برخی از وحی‌ها غیب می‌باشد پس مراد از این که فرمود من علم غیب ندارم این است که از ناحیه خودم مجهز به چیزی نیستم که با آن اسرار نهفته‌ای که انسان به حسب عادت راهی به علم آن ندارد پیدا کنم. بلکه ادعایم این است که خدا هر مطلبی را که بخواهد به من وحی می‌کند. در حدیث امام رضا (ع) در تبیین إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ آمده: «لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَكُنْ لِيُحَرِّمَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ لَا لِيُحَلِّلَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا لِيُغَيِّرَ فَرَائِضَ اللَّهِ وَ أَحْكَامَهُ كَانَ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ مُتَّبِعاً مُسَلِّماً مُؤَدِّياً عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَل‏‏» [۲۳] از این رو غیبی که از پیامبر سلب شده غیب مطلق یا علم غیب بالذات است که مخصوص ساحت ربوبیت می‌باشد در حالی که علم به تعلیم الهی در آیات دیگر ثابت شده است، و تکمیل مقام رهبری اقتصای آگاهی‌های گسترده‌ای را دارد. پیامبر در بشر بودن و ناتوانی هر چند مثل بقیه انسان‌ها است اما این دلیل نمی‌شود که او انسانها را به پیروی از خود دعوت نکند، زیرا خداوند او را به وحی خود به معارفی آشنا نموده که بقیه انسان‌ها را مطلع نکرده است، در نتیجه فرق پیامبر با بقیه انسان‌ها مثل تفاوت بینا و نابینا است. جمله إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ در آیۀ ۱۸۸ سورۀ اعراف نیز دلالت می‌کند، آیه در مقام نفی قدرت و علم از پیامبر به صورت مطلق نیست بلکه علم و قدرت استقلالی و به صورت تفویض را از ایشان نفی می‌نماید و معنای وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ این است که "لو کنت اعلم الغیب دون الهام من الله" بلکه ایشان به آگاهی و اعلام الهی آگاه و عالم هستند»[۲۴].
۶. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«دیدگاه مفسران:

  1. شیخ طوسی در گفتار برخی افراد علیه شیعه پاسخ می‌دهد که این آیه را دلیل دانسته‌اند بر اینكه علم غیب مخصوص خداوند است و اینکه به گفته آنها شیعیان عقیده دارند كه امامان علم غیب دارند. ایشان در جواب می‌گوید: من یك نفر از علمای شیعه را سراغ ندارم كه به جز خدای تعالی كسی را عالم به غیب بداند، زیرا علم غیب مخصوص آن خدایی است كه به علم ذاتی خود همه معلومات را می‌داند، و این از صفات قدیم خدای سبحان است كه عالم بذات است و هیچ یك از خلق او در این علم با وی شریك نیست، و كسی كه چنین عقیده‏ای داشته باشد از ملت اسلام خارج و بیرون است. سپس ایشان بعد از نقل تعدادی روایت دال بر علم غیب معصومان (ع) می‌گوید: و اما آنچه از اخبار غیبیه كه شیعه و سنی از علم غیب امیر المؤمنین (ع) و معصومان دیگر نقل كرده‌‏اند، همگی خبرهایی است كه از پیغمبر (ص) به آنها رسیده، و پیغمبر (ص) را نیز خداوند بر آن اخبار مطلع ساخته است، و از این رو نباید گفت كسی كه این خبرها را از ایشان نقل و روایت می‌كند اعتقاد به علم غیب آنها دارد.
  2. سید عبد الحسین طیب بعد از طرح اینکه مسئله علم غیب از اعتراضات عامّه بر شیعه است، در جواب می‌گوید: شیعه قائل است به اینكه علم غیب مختص به خدا است و نبی و امام آنچه می‌دانند به وحی الهی است كه او به آنها خبر داده و این مطابق صریح قرآن است ‌که می‌فرماید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۲۵]
  3. محمود زمخشری ذیل آیه چنین بحث می‌کند: آیه علم به آنچه پنهان است از بندگان در آسمان و زمین را به خداوند اختصاص می‌دهد. و مراد از غیب آسمان‌ها و زمین، روز قیامت است که علم آن از اهل آسمان‌ها و زمین پنهان است و هیچ کس از آن مطلع نمی‌باشد.
  4. ابن کثیر در ذیل آیه چنین بیان می‌کند که خداوند خبر می‌دهد از کمال علمش و قدرتش بر اشیاء و اینکه علم به غیب فقط به او اختصاص دارد و احدی از آن اطلاع ندارد مگر اینکه خداوند هر کس را که بخواهد، به آن آگاه گرداند.
  5. اسماعیل حقی بروسوی در تفسیر روح البیان می‌نویسد: علم غیب بالذات مختص به خداوند است اما آگاهی و خبرهای انبیا و اولیاء به‌وسیله وحی و الهام و تعلیم الهی می‌باشد و نیز خبرهای پیامبر از آنچه ظاهر می‌شود در آخر الزمان از غلبه هوی و هوس و ترک نماز و پیروی شهوات این آگاهی‌ها حاصل نمی‌شود مگر اینکه خداوند آنها را بدان آگاه گرداند.

بررسی و جمع‌بندی دیدگاه‌ها:

  1. غیب به دو دلیل به خداوند اختصاص داده شده: الف) شهادت هم نزد اوست. ب) نشان دادن عظمت غیب؛
  2. فقط خداوند عالم به غیب است و به علم ذاتی همه معلومات را می‌داند؛
  3. خبرهای غیبی را ائمه (ع) از پیامبر (ص) و پیامبر (ص) نیز از خداوند دریافت نموده است؛
  4. نبی (ص) و امام (ع) به‌وسیله وحی الهی از غیب آگاه می‌شدند؛
  5. خداوند مالک غیب آسمان‌ها و زمین است؛
  6. غیب و پنهان برای خدا مفهوم ندارد و همه چیز برای او شهود است.
  7. مراد از غیبِ آسمان‌ها و زمین روز قیامت است؛
  8. آیه در مقام بیان کمال علم و قدرت خداوند می‌باشد؛
  9. علم غیب مختص به ذات خداوند است و خبرهای انبیاء و اولیا به‌وسیله وحی و الهام و تعلیم الهی است؛
  10. احدی علم به غیب ندارد مگر اینکه خداوند او را به آن آگاه گرداند؛
در بررسی این آیه شریفه چنین می‌توان بیان کرد که غیب آسمان‌ها و زمین مخصوص خداوند می‌باشد و غیر او علمش محدود و در عین محدودیت از ناحیه تعلیم الهی است، بنابراین علم نامحدود، آن هم علم ذاتی، نسبت به تمام آنچه در پهنه زمین و آسمان قرار دارد، مخصوص ذات پاك پروردگار است. جای تردید نیست كه آگاهی بر اسرار نهان و اسرار گذشته و آینده مخصوص خداوند است، آیات مختلف قرآن نیز بر این حقیقت گواهی می‏‌دهد، او در این صفت تنها است و هیچكس شبیه و مانند او نیست. و اگر می‏‌بینیم در پاره‌‏ای از آیات قرآن، بخشی از علم غیب به پیامبران نسبت داده شده و یا در آیات و روایات فراوانی درباره پیامبر (ص) و امام علی (ع) و ئمه (ع) می‏خوانیم كه آنها گاهی از حوادث آینده و از اسرار نهان خبر می‏‌دادند باید دانست كه آن هم به تعلیم الهی است. او است كه در هر مورد صلاح بداند، قسمتی از اسرار غیب را به بندگان خاصش تعلیم می‌‏دهد اما این علم، نه ذاتی است و نه نامحدود، بلكه از طریق تعلیم الهی است و محدود به مقداری است كه او اراده كرده است»[۲۶].
۷. آقای محسنی عسگرانی؛
آقای حمید محسنی عسگرانی، در مقاله «محدوده علم امام به نقل از قرآن» در این‌باره گفته‌ است: «برخی قائلند که علم غیب تنها مختص به خداوند است و احدی از مخلوقات را در آن راهی نیست و برای این گفته خود به آیاتی از قرآن استناد کرده‌اند از جمله این آیه: وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ[۲۷] برای پاسخ به کسانی برای انکار علم غیب امام به این آیه استناد کرده‌اند بیانات گوهربار حضرت علامه طباطبائی را بیان می‌نمائیم تا به حول و قوه الهی گرد و غبار شک و شبهه از آئینه دل‌ها زدوده شود. از آنجایی که سؤال ایشان از رسول خدا (ص) و اینکه وی ایشان را از غیب خبر دهد حکایت می‌‏کرد از اینکه ایشان ادعای نبوت آن جناب را ادعای علم به غیب تلقی کرده‌‏اند، و چون علم به غیب حقیقتش از خدا است، و اگر غیر او هم چیزی از آن دارد به تعلیم خدا و وحی او است لذا دستور داد تا پیغمبرش خود را از ادعای داشتن علم به غیب بری ساخته، و این اشتباه را از ذهن ایشان بیرون کند. سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدای تعالی این است که غیر او هر چه باشد وجودش محدود است، و ممکن نیست که از حدش بیرون شده و به آنچه که خارج از حد او و غایت از او است آگاه شود، و معلوم است که هیچ موجودی غیر محدود و غیر متناهی و محیط به تمام اشیاء نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. و لکن از آنجایی که سؤال کنندگان از رسول خدا (ص) فهم ساده و عامیانه‌شان قاصر از درک این معنا بوده لذا خدای تعالی دستور داده که جواب ایشان را طوری بدهد که در خور فهم ایشان باشد، و آن این است که بگوید: علم غیب آدمی را به تمامی خیر و شرها واقف می‏‌سازد، و عاده معقول نیست کسی که به همه خیر و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نکند، و اگر کسی تمامی خیرات را به خود جلب نکرده و همه شرور را از خود دفع نمی‏‌کند باید بفهمیم که قطعا علم غیب نداشته است. پس جمله قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي[۲۸] در صدر آیه توصیف رسول خدا (ص) است از خود بنحوی که با نتیجه داشتن علم غیب منافات داشته باشد: وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۲۹]، بیان نتیجه داشتن علم غیب است، تا این دو فصل از آیه نتیجه دهد که وی علم به غیب ندارد، آن گاه جمله إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ بیان حقیقت حال آن جناب در ادعایی است که می‌‏کند، و آن این است که من فقط مدعی رسالتم و با این ادعا ادعای دیگری ندارد»[۳۰].
۸. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة).
آقای شیخ‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است: «قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۳۱] در این آیه و شبیه آن انبیاء علم غیب را از خود نفی کرده‌اند پس آنان از غیب آگاه نیستند. جواب: افکار زمان جاهلیت درباره پیامبر (ص) این بود که او باید فوق بشر بوده و از علوم مافوق بشری بهره‌مند باشد، نباید مانند سایر مردم در بازارها راه رفته و غذا بخورد وباید دارای گنج وباغ، چشمه آب و... باشد. انبیاء در جوابشان می‌فرمودند ما بشری هستیم که بر ما وحی می‌شود و به‌طور کلی هدف از این نوع آیات جلوگیری از غلو در حق رسول خدا است به علاوه آنچه بدرد مخالفان می‌خورد نفی هر نوع علم غیب از انبیاء است حتی وحی در حالی که بدنبال آیه فوق الذکر وحی که بخشی و مصداقی از مصادیق غیب است ثابت شده است. یعنی من با علم عادی و فکر خود نمی‌دانم»[۳۲].

پرسش‌های وابسته

  1. آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)
  2. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  3. آیا آیه ۱۰۱ سوره برائت به صراحت نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  4. با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  5. با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  6. با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  7. با توجه به آیه ۵۰ سوره انعام آیا پیامبر خاتم علم غیب دارد؟ (پرسش)
  8. با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  9. آیا آیه ۶۳ سوره احزاب علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  10. با توجه به آیه ۱۰۹ سوره مائده آیا علم غیب از پیامبران نفی شده است؟ (پرسش)
  11. با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)
  12. آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  13. آیا آیه ۷۷ سوره نحل نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  14. آیا آیه ۳۳ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  15. آیا آیه ۳۸ سوره فاطر نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  16. آیا آیه ۴۶ سوره هود نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  17. آیا آیه ۹ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  18. آیا آیه ۶۹ سوره ص علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  19. آیا آیه ۶۹ سوره هود علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  20. آیا آیه ۲۶ سوره کهف نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  21. آیا آیه ۱۲۳ سوره هود علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  22. آیا آیه ۲۳ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  23. آیا آیه ۲۶ سوره ملک علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  24. آیا آیه ۱۱۶ سوره مائده علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  25. آیا آیه ۱۱۱ سوره انبیا نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  26. آیا آیه ۴۷ سوره هود علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  27. آیا آیه ۱۱۲ سوره شعرا نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  28. آیا آیه ۳ سوره عبس نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  29. آیا آیه ۸ سوره مطففین نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  30. آیا آیه ۱۹ سوره مطففین نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  31. آیا آیه ۳۶ سوره اسرا علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  32. آیا آیه ۴۷ سوره فصلت نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  33. آیا آیه ۸۵ سوره زخرف علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  34. آیا آیه ۳۱ سوره مدثر علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  35. آیا آیه ۹ سوره ابراهیم نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  36. آیا آیه ۸ سوره رعد علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  37. آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  38. آیا آیه ۹۹ سوره مائده علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۲ ص ۴۳۹.
  2. بگو من برای خود؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  3. و اگر غیب می‌دانستم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  4. من جز بیم‌دهنده؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  5. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۲ ص ۴۴۸۴.
  6. خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هيچكس را از علم غيب خود آگاه نمی‌كند مگر رسولانى كه مورد رضايت او هستند.
  7. براى توضيح بيشتر به جلد پنجم تفسير نمونه صفحه ۲۴۵ و جلد ۷ صفحه ۴۶ مراجعه فرمائيد.
  8. تفسیر نمونه، ج۹، ص ۸۰.
  9. تسنیم، ج ۳۸، ص ۲۱۲.
  10. انعام، ۵۹.
  11. هود، ۴۹.
  12. خداوند از تمام امور پنهانى آگاه است و هيچكس را از علم غيب خود آگاه نمی‌كند مگر رسولانى كه مورد رضايت او هستند.
  13. نجم، ۴۴.
  14. آل عمران، ۴۹.
  15. زمر، ۴۳
  16. سجده، ١١.
  17. رعد، ۱۶.
  18. مائده، ۱۱۰.
  19. تفسیر نور، ج۵، ص ۳۱۱
  20. «پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم».
  21. تفسیر قرآن مهر، جلد نهم، ص۲۱۳ و ۲۱۴.
  22. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید.
  23. برای اینکه رسول خدا (ص) توانایی ندارد حلال خداوند متعال را حرام کند، و نه قادر است حرام خداوند متعال را حلال کند، و نه اینکه واجبات خداوند و احکام او را تغییر دهد. در تمام این موارد او پیرو، تسلیم و خلیفه خداوند متعال است.
  24. شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۱۹.
  25. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه۲۶ و ۲۷.
  26. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۴۶.
  27. «و من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است؛ و غیب نمی‌دانم، و نمی‌گویم که من فرشته‌ام و درباره کسانی که در چشم شما خوارند نمی‌گویم که خداوند هیچ‌گاه به آنان خیری نمی‌رساند، خداوند از درون آنان آگاه‌تر است (اگر جز این بگویم) در آن صورت از ستمگران خواهم بود»؛ سوره هود، آیه ۳۱.
  28. «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم»؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  29. «و اگر غیب می‌دانستم»؛ آیه ۱۸۸، سوره اعراف.
  30. محدوده علم امام به نقل از قرآن.
  31. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم؛ سوره انعام، آیه:۵۰.
  32. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۲۴ - ۲۶.