بحث:اخوت در قرآن
واژهشناسی لغوی
- واژه "اخ" و مشتقّات آن بهصورتهای مفرد، تثنیه و جمع ۹۶ بار در قرآن آمده است. واژهشناسان، اخوّت مصدر "اخ" را بهمعنای برادری نسبی یا دینی و دوستی و مصاحبت دانستهاند[۱]. معنای اصلی و حقیقی "اخ" شریک در ولادت یا شیرخوارگی است که برادر نَسَبی و رضاعی را شامل میشود و در دیگر مفاهیم (مانند مشارکت در قبیله، کار و صنعت، دین و دوستی) بهصورت استعاره و مجاز بهکار رفته است[۲]. *برخی معتقدند: معنای اصلی این واژه قوّت و نیرو است که در آن مفهوم الفت، عطوفت و دوستی اشراب شده و در همه واژههای قرآنی "اخ" و مشتقّات آن، این معنا لحاظ شده است[۳][۴].
اخوت در قرآن
- واژه "اخ" و مشتقّات آن در قرآن بهمعنای برادری نَسَبی و رضاعی میان دو تن، عاطفی، قبیلهای، همراهی و همگرایی و برادری دینی آمده است.
- در برخی از آیات، "اخ" بهمعنای برادر نسبی یا رضاعی بهکار رفته، مانند مواردی که داستان برخی برادران آمده است؛
- همچون داستان هابیل و قابیل: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾[۵]،
- داستان موسی و هارون: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۶]، داستان یوسف و برادرانش[۷]
- ارث: ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۸]،
- و رابطه محارم نسبی﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۹]، سخن بهمیان آورده و آیاتی که مرز دینداری را از مرز روابط نسبی و برادری جدا ساخته، و از مؤمنان خواسته درصورت گمراهی، از آنان فاصله بگیرند: ﴿لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ﴾[۱۰]، و نیز آیاتی از گریز برادران از یکدیگر در روز قیامت خبر داده است: ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ﴾[۱۱]. و هدایتیابی و برگزیدگی شماری از برادران پیامبران[۱۲]، گزارش شده است.
- در پارهای از آیات که از پیامبران بهصورت برادران امّت خود یاد شده، همچون ﴿وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا﴾[۱۳]، ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ﴾[۱۴] و...، اخوّت به مفهوم برادری عاطفی بهکار رفته است[۱۵]؛ چه، پیامبران بهسبب دلسوزی و مصلحتجویی درباره امّت خود و کوشش برای سعادت آنان به مثابه برادر به آنان سود رساندهاند[۱۶].
- برخی از مفسّران بر این باورند که در همه این موارد[۱۷] یا دستکم درباره هود، "اخ" بهمعنای حقیقی خود بهکار رفته[۱۸]؛ زیرا آنان جزو امّتی بودند که با چند واسطه، به یک پدر منتهی میشدند.
- در بخشی دیگر از آیات، اخوّت بهمعنای همراهی و همگرایی آمده است؛ نظیر آیاتی که از برادری منافقان و کافران با یکدیگر سخن گفته است: ﴿...لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ﴾[۱۹]، ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾[۲۰]؛ زیرا آنان در مبارزه با اسلام و مسلمانان و عدم پذیرش آیین الهی با یکدیگر همراه و همگرا بودهاند[۲۱].
- چنانکه تبذیرکنندگان بهسبب همگرایی با شیطان، برادران او معرّفی شدهاند: ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ﴾[۲۲].
- نیز آیه ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ...﴾[۲۳] بهمعنای همگرایی[۲۴] شیطانی و آیه ﴿وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا...﴾[۲۵] نیز در معنای برادری و همگرایی در کفر و نفاق بهکار رفته است [۲۶].
- در برخی دیگر از آیات، اخوت بهمعنای برادری دینی و اسلامی آمده است. چنانکه مؤمنان را برادران یکدیگر: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۲۷] یا مشرکان پیمانشکن را که توبه کرده، به انجام نماز و پرداخت زکات روی آورند، برادران مؤمنان: ﴿فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ﴾[۲۸] دانسته [۲۹] و از مؤمنان خواسته شده است تا برای برادران دینیِ پیش از خود بخشش و صفای دل بخواهند: ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾[۳۰] چنانکه از پسرخواندههایی که پدرانشان مشخّص نیست، با عنوان برادران دینی یادکرده است: ﴿فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ﴾[۳۱][۳۲].
اهمیت اخوت و برادری دینی
- برادری دینی، یکی از کارآمدترین راهها برای گریز از زیانهای تفرقه و حفظ کیان جامعه دینی از سوی قرآن معرّفی شده است؛ زیرا در سایه برادری دینی اتّحاد و محبّت و همکاری در کارهای نیک پدید میآید و جامعه از بسیاری از انحرافات روحی، اجتماعی و دینی مصون میماند و توازن اجتماعی بین افراد جامعه بهوجود میآید؛ چنانکه روایت شده: مسلمانان در برابر همدیگر مانند ساختمانی هستند که تمام اجزای آن همدیگر را نگه میدارند[۳۳]. و از پیامبر نقل شده است: مؤمنان برادرند و خون (بهای) آنان یکسان و برابر و دستی واحد، در برابر دشمن هستند[۳۴]؛ بهطوری که محور اصلی ارتباط با افراد را همگرایی ایمانی قرارداده و از ارتباط با افراد بیایمان، حتّی پدر و برادر نسبی جلوگیری کرده است﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾ [۳۵].
- همچنین اگر مسلمانی، مسلمان دیگری را به قتل برساند، قرآن ضمن حفظ حقّ قصاص برای اولیای دم، به آنان سفارش کرده که بهسبب اخوّت ایمانی، قاتل را عفو کنند؛ حتّی با قتل عمد، اخوّت ایمانی بین قاتل و ولیّ دم از بین نمیرود: ﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ...﴾[۳۶][۳۷].
- قرآن بر نقش ایمان در نابود کردن کینهها و منازعات و ایجاد روح دوستی و همدلی تأکید﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۳۸] و مؤمنان را برادر یکدیگر معرّفی کرده: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۳۹]، و پیوند میانشان را نه پیوند نسبی یا اعتباری، بلکه پیوندی قلبی خوانده است: ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ﴾[۴۰] که با صرف تمام سرمایههای زمین، دستیافتنی نیست: ﴿لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ﴾[۴۱] و ضمن یاد کرد اختلاف دیرینه میان اوس و خزرج در یک آیه، دوبار از برادری ایجاد شده میانشان بهصورت نعمت الهی یادکرده است: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾[۴۲]؛ چنانکه یوسف، ستم برادرانش به خود را ناشی از کوشش شیطان برای ایجاد شکاف میانشان دانسته است: ﴿مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي...﴾[۴۳] و بهسبب اهمّیّت و نقش برادری دینی در استحکام جامعه دینی، پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه در آغازین گامهای خود میان مسلمانان عقد اخوّت برقرار ساخت[۴۴] و علی(ع) را برادر خود خواند و فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر منی[۴۵].
- برخی معتقدند: عقد اخوّت دو بار انجام شد: یک بار پیش از هجرت و در میان مسلمانان مکّه و یک بار هم در مدینه میان مهاجر و انصار[۴۶]. این برادری چنان مستحکم بود که تا پیش از نزول آیه ﴿وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾[۴۷] که ارث را بر اساس خویشاوندی قرار داد، آنان از یکدیگر ارث میبردند[۴۸].
- واقعیت آن است که حقیقیترین مراتب برادری[۴۹] و از راههای تقرّب به خداوند، برادری دینی است[۵۰]. و حتّی برادری دینی استوارتر از برادری نسبی است[۵۱]؛ زیرا در قیامت برادری نسبی از بین میرود ﴿فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ﴾[۵۲] و حتّی برادران نسبی از یکدیگر گریزانند ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ﴾[۵۳]؛ امّا برادری ایمانی است که در آخرت نیز تداوم دارد: ﴿إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ﴾[۵۴].
- این اخوّت برپایه ایمان به خدا بنا شده است﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۵۵] چنانکه در معنای اخوّت، عطوفت و مهربانی هم هست. این ارتباط عاطفی سبب میشود به یکدیگر نهتنها ستم نکرده؛ بلکه به یکدیگر یاری رسانند[۵۶]؛ عیبپوش یکدیگر باشند؛ از خطاهای هم درگذرند، و برای یکدیگر آمرزش طلبند[۵۷][۵۸].
حقوق برادران دینی
کمک و یاری رساندن
- ثمره پیوند قلبی میان برادران دینی این است که از منفعتطلبی برای خود و بیتوجّهی به دیگران دور باشند و اصلاحگری را پیشه خود سازند: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ...﴾[۵۹]، و خود را در شادی و غم برادران دینیشان شریک بدانند؛ در روایات، به دوستی و برادری میان مؤمنان تأکید شده و مؤمنان به مثابه اعضای یک پیکر دانسته شدهاند که بهطور طبیعی، درد هر عضوی به دیگر اعضا سرایت میکند[۶۰]؛ بدین سبب، انسان باید همیشه در فکر برادرش باشد[۶۱] و کسی که در اندیشه گرفتاری مسلمانان نباشد[۶۲] یا نسبت به گرسنگی دیگران بیتوجّه بوده و سیر بخوابد، بیبهره از اسلام معرّفی شده است[۶۳].
کوشش برای رفع مشاجرهها
- طبیعت زندگی اجتماعی، مشاجرههایی را میان برادران دینی یا گروههایی از دینداران درپی دارد. در چنین مواردی، از مؤمنان خواسته شده تا حقوق برادری را رعایت و از اسباب تفرقه و اختلاف دوری کنند و از دیگر مسلمانان خواسته شده تا برای رفع مشاجرهها و برقراری آشتی میان برادرانشان وساطت کنند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾[۶۴]، ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا﴾[۶۵][۶۶]، و از مؤمنان خواسته شده تا برای تحکیم برادری دینی، حتّی در مواردی همچون قصاص، از یکدیگر درگذرند﴿فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ...﴾[۶۷].
- در برخی روایات، اصلاح میان دو برادر دینی، از همه نمازها و روزهها برتر دانسته شده [۶۸] تا بدانجا که دروغ گفتن برای برقراری آشتی روا شمرده شده است[۶۹].
پرهیز از کارهای زیانآور به پیوند برادری
- نهی از غیبت برادران ایمانی و برابر دانستن آن با خوردن گوشت مرده برادر مؤمن: ﴿...وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ...﴾[۷۰]،
- نهی از تمسخر و استهزا: ﴿لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ﴾[۷۱]،
- دعوت به پرهیز از عیبجویی یکدیگر: ﴿وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ﴾[۷۲]،
- لقب زشت دادن به همدیگر: ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ﴾[۷۳]،
- پرهیز از بدگمانی و گناه دانستن برخی از مصادیق آن: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ﴾[۷۴]،
- دوری از پیجویی اسرار یکدیگر: ﴿وَلَا تَجَسَّسُوا﴾[۷۵]، برای تحکیم پیوند دینی مؤمنان مورد توجّه قرار گرفته است[۷۶]
تنظیم آیات به ترتیب مصحفی آنها
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۷۷].
- ﴿الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۷۸].
- ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾[۷۹].
- ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾[۸۰].
- ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۸۱].
- ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۸۲].
- ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ﴾[۸۳].
- ﴿قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۸۴].
- ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾[۸۵].
- ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾[۸۶].
- ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۸۷].
- ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴾[۸۸].
- ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۸۹].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۹۰].[۹۱]
اخاء و تدبر در آیات
﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾. کتابی را که ما بر تو نازل کردیم، پربرکت است تا در آیات آن تدبر نمایند و تا صاحبان عقل و اندیشه متذکر و آگاه بر آن گردند.
در این قسمت، ابتدا هر آیه و یا هر چند آیهای را که به هم مربوطند، به ترتیب مصحفی، و به لحاظ معنا و مفهوم اخاء، تدبر مینماییم و پس از آن، آیات را به ترتیب نزول آن، مورد تدبر قرار میدهیم.
تدبر در معنا و مفهوم اخاء به ترتیب آیات مصحفی
- معنا و مفهوم اول اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، شامل برادری برادرانی است که اساسیترین مسایل (یعنی ادامه حیات) را موضوع نصیحت قرار میدهند. اینان کافران و منافقانی هستند که به برادرانشان نصیحت میکنند، مسافرت ننموده و در جهاد هم شرکت ننمایند تا زنده مانده و کشته نشوند: ﴿الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا﴾. این کافران و منافقان باید بدانند که نتیجه این نصیحت جز حسرتی برای آنان نخواهد بود؛ زیرا مرگ و زندگی در حیطه قدرت الهی است. از طرفی اینان قادر به انجام این نصیحت در مورد خودشان هم نیستند تا چه رسد به دیگران، و خدای متعال به کارهای آنان بصیر بوده و اینان دروغگو هستند: ﴿لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾. همچنین: ﴿قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾.
- معنا و مفهوم دوم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری برادر والدینی صالح است. او کسی است که خود را با برادر، یکی میداند. این یگانگی به اندازهای است که او همانطور که خود را مالک نفس خویش در انجام وظایف الهی میداند، خود را مالک نفس برادر خویش هم بداند: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي﴾. او به شایستگیها و فضایل برادر خویش اعتراف داشته و به امداد او در تصدیق رسالت خویش اعتماد و اطمینان کامل دارد: ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾. این یقین و یگانگی نسبت به اوست که موجب میشود صدور ابلاغ وزارت برادر در امر رسالت خویش را از خدای متعال مسألت نماید: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾. نیز این صلح، صلاح، یگانگی و یقین برادر نسبت به برادر است که به هنگام دعا و طلب مغفرت ورحمت از درگاه پروردگار متعال خود را در عرض او قرار داده و به طور یکسان دعا میکند که: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾، و او برای تداوم و استحکام این ارزشها و در جهت انجام رسالت الهی دعا میکند و از پروردگار متعال میخواهد تا عوامل تضعیفکننده این ارزشها را که قرب و حشر با فاسقان را در پی میآورد، از بین ببرد و بین آنان و بین ایشان، تفرقه و جدایی افکند: ﴿أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾.
- معنا و مفهوم سوم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری برادر والدینی غیر صالح است که مصداق آن قابیل، فرزند آدم، برادر هابیل میباشد. او برادری است که در تشخیص علت عدم قبولی قربانی خود، دچار خطایی مهلک میگردد و به جای آنکه همچون برادرش هابیل، در جهت تقویت فضیلت خوف از خدا و رشد تقوا در خویش اقدام نماید؛ چنانکه برادرش چنین بود: ﴿مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ﴾[۹۲]، ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[۹۳]، به توسعه رذیله اخلاقی وسوسههای نفس که ناشی از حسادت است، پرداخته و برای تسکین آن مبادرت به کشتن برادر خود میکند: ﴿فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ﴾[۹۴]، و این میداندادن به وسوسههای نفس که از رذایل اخلاقی نشأت یافته، قدرت حل مشکل را از او سلب مینماید و او را آنچنان ناتوان میگرداند که خود به عجز و ناتوانی خویش در قیاس به توانمندی کلاغی، اعتراف میکند: ﴿قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ﴾[۹۵]، و البته، این که بدون تأمل و تفکر توأم با تقوا و بر اساس وسوسههای نفسانی نشأت یافته از رذایل اخلاقی، به بررسی مشکلی بپردازند؛ همچنان که قابیل این چنین کرد، عاقبتی به جز ندامت و پشیمانی نخواهد داشت: ﴿فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ﴾، ﴿فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾.
- معنا و مفهوم چهارم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری برادران متقی، صابر و نیکوکاری که حقتعالی آنان را برگزیده و به راه راست هدایت میکند: ﴿قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾، ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾.
- معنا و مفهوم پنجم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری برادران شیاطین با مشرکان است که آنان را در جهل نسبت به اعتقاد فاسد کمک میکنند. پس از آن، (در این نوع کمک) کوتاهی نمیکنند: ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ﴾[۹۶].
- معنا و مفهوم ششم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری منصرفکنندگان از جهاد در راه خدا است. آنان کسانیاند که به برادرانشان میگویند: به سوی ما بیایید (و از جنگ کنارهگیری کنید) و خودشان هم به جنگ نمیپردازند مگر اندکی (به ضرورت یا از روی اکراه و یا از روی ریا) و البته، خدای متعال میداند: ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾.
- معنا و مفهوم هفتم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری در افزونطلبی است. برادری که با داشتن ۹۹ برابر بیشتر، چشم طمع به یک برابر مال برادر دارد و میخواهد این افزونطلبی در مال را از راه سخنگویی و غلبه از راه نطق و بیان، بر برادر خود تحمیل کند: ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴾.
- معنا و مفهوم هشتم اخاء: معنای اخاء در اینجا، معنای سلبی علم دوستی با دشمن خدا و رسول(ص) است. مؤمنان هرگز کسی را که دشمن خدا و رسولش باشد، دوست ندارند حتی اگر پدران یا فرزندان با برادران و یا قبیلهشان باشند: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ﴾. اینگونه از مؤمناناند که ایمان در دلهای آنان ثابت و لایتغیر است: ﴿أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ﴾، و آنان با روحی (که نوری است برای حرکت در راه مستقیم، و آن، حیات طیبهای است برای یک زندگی پاک و پاکیزه) از جانب خدای متعال تأیید میگردند: ﴿وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۹۷]، ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۹۸]. آنان در بهشت جاویدان داخل میگردند: ﴿وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا﴾. هم حقتعالی از آنان راضی است و هم آنان از او راضی هستند: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾. آنان حزب خدای متعال هستند و البته، این تنها حزب الله است که رستگار است: ﴿أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾.
- معنا و مفهوم نهم اخاء: اخاء در این معنا و مفهوم، برادری منافقان است که با گفتار دروغین خود است به برادران کافرشان: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ﴾. به آنان میگویند: اگر از شهر و دیارتان خارج شدید، ما هم با شما هستیم: ﴿لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ﴾، و درباره (مخالفت با) شما از احدی فرمان نمیبریم: ﴿وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا﴾. و اگر شما به جنگ (با مسلمانان) پرداختید، مطمئن باشید که ما شما را یاری میکنیم: ﴿وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ﴾، و خداوند سبحان گواهی میدهد که آن منافقان به طور حتم دروغ میگویند: ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾.[۹۹]
تدبر در اخاء به ترتیب نزول آیات
در این قسمت، ابتدا آیات مکی، و بعد از آن، آیات مدنی را به ترتیب نزول آن تنظیم نموده و پس از آن، درباره اخاء بر اساس ترتیب نزول آن آیات، تدبر مینماییم.
تنظیم آیات اخاء به ترتیب نزول آنها
- آیات مکی
- ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴾[۱۰۰].
- ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۱۰۱].
- ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ﴾[۱۰۲].
- ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾[۱۰۳].
- ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾[۱۰۴].
- ﴿قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۰۵].
- ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۰۶].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۰۷].
- ﴿الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۰۸].
- ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۰۹].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۱۱۰].
- ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۱۱].
- ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾[۱۱۲].
- ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾[۱۱۳].[۱۱۴]
تدبر در آیات اخاء، به ترتیب نزول آن
- تدبر در آیات مکی: در آیات مکی کلمه اخ در پنج آیه با لفظ مفرد: «أخی»، و در دو آیه با لفظ جمع: «إخوانهم»، آمده است، و به طور کلی در مجموعه آیات مکی اخاء میتوان با تدبر سه نوع ارتباط برادری بین برادران را دریافت:
- ارتباط برادری که بین دو برادر هست و موضوع آن، افزایش مال یکی و بی چیز نمودن آن دیگری است. آنکه افزایش مال را در نظر دارد، سخنگویی و پشت هم اندازی در سخن را به کار میگیرد: ﴿وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴾، و آن برادری که سهم ناچیزش هم با اکراه در شرف از دسترفتن است، زبان به شکایت میگشاید: ﴿قَالَ أَكْفِلْنِيهَا﴾. پیداست که این نوع از ارتباط برادری که به هدف افزودن مال از روی اکراه طرف دیگر است، بر اثر اختلاف مالیای که از افزونطلبی یکی از آنان پدید میآید و همراه با دستاندازیاش به مال آن دیگری هم است، تضعیفکننده رابطه عاطفی و فطری برادری است: ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴾.
- ارتباط برادری که بین دو برادر براساس خلوص، صداقت و به منظور اهداف عالیه و اجرای اوامر و تکالیف الهی شکل گرفته است. مصادیق این ارتباط برادری، بین موسی و هارون(ع) و بین یوسف(ع) و برادر تنیاش، ابنیامین، ملاحظه میشود: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۱۵]، ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾. این ارتباط برادری، بر اساس اشتراک در رحمت الهی، و اشتراک در تحمل زحمت انجام مأموریت الهی است: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾. همچنین: ﴿ وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾. و در این نوع ارتباط برادری است که برادران، عارف به نعمت و امتنان الهی هستند و نیز مایه و اساس آن را تقوا و صبر میدانند: ﴿قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾. البته، این نوع ارتباط برادری، ارتباط برادری محسنین است و به گفته قرآن یوسف، موسی و هارون(ع) از محسناناند: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱۶] لذا برترین و بهترین نوع ارتباط برادری، رابطه برادری محسنان است؛ زیرا خلوص، تقوا، صبر، عرفان به امتنان الهی، اشتراک در رحمت و اشتراک در تحمل زحمت به منظور اجرای کامل اوامر و تکالیف الهی، در این از نوع ارتباط است و خدای متعال آنان را برگزیده و به راه مستقیم هدایت میکند. البته، خداوند با ایشان است: ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾،﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱۷]. در اینجا مناسب به نظر میرسد که پاداش محسنان ذکر شود:
الف - خدای تعالی محسنین را دوست دارد:
- ﴿وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱۸].
- ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱۹].
- ﴿فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۰].
- ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۱]
- ﴿لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۲].
ب - خدای متعال پاداش محسنان را ضایع نمیکند:
- ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۳]
- ﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۴]
- ﴿وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۵].
- ﴿إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۶]
ج ۔ خداوند حکمت و علم را بر سبیل جزا و پاداش به محسنان عطا میفرماید:
- ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۷].
- ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۸].
د. خداوند متعال سلام و تحیّت خود را پاداش محسنان قرار میدهد:
- ﴿سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ * كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۲۹].
- ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ * كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۳۰].
- ﴿سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ * إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۳۱].
- ﴿سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ* إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۳۲].
هـ. خداوند متعال بهشت جاویدان را، جایگاه همیشگی محسنان قرار داده و آنان هر چه بخواهند، نزد پروردگارشان فراهم است:
- ﴿فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۳۳].
- ﴿وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ * لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۳۴].
- ﴿وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ * كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۳۵].
- ارتباط برادرانی که به جهل و غفلت از فساد عقیده برادرانشان کمک کرده و در این راستا کوتاهی نمیکنند، با آنکه راه حق از راه باطل روشن و آشکار شده است؛ به این جهت که آیات الهی را تکذیب نموده و از آن غافلاند، و اگر به طریق باطل برخورد کنند، همان راه باطل (و غفلت از فساد عقیده) را اختیار میکنند:
- ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ﴾[۱۳۶].
- ﴿قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[۱۳۷].
- ﴿وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ﴾[۱۳۸].
- تدبر در آیات مدنی: در آیات مدنی، کلمه اخ در پنج آیه با لفظ جمع «إخوانهم»، و در دو آیه با لفظ مفرد «أخی» آمده است، و به طور کلی در مجموع آیات مدنی اخاء، چهار نوع ارتباط برادری بین برادران را میتوان مورد تدبر قرار داد:
- ارتباط برادری ظالمان و فاسقان و یا ارتباط برادری کافران و منافقان که به فرموده قرآن، کافران همان ظالمان، و منافقان همان فاسقانند:
- ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۳۹]
- ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۱۴۰] و این ارتباط برادری ظالمانه کافران، بر پایه جذب جمعیت به منظور توجیه عدم شرکت آنان در یاری و دفاع از دین حق است:
- ﴿وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۴۱].
- ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۴۲]. و این ارتباط برادری فاسقانه منافقان، بر پایه فرمانروایی بر آنان، و وعدههای بیمحتوا و دروغین به آنان است:
- ﴿الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا﴾[۱۴۳].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۱۴۴]. و البته، این نوع از ارتباط برادری که در آن از عدل، عدالت، صلاح و مصلحت خبری نیست و بر اساس ظلم و فسق جریان دارد، سرانجامی جز آتش سوزان جهنم ندارد و خداوند متعال اقامتگاه همه منافقان و کافران را جهنم قرار داده است:
- ﴿إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾[۱۴۵]
- ارتباط برادری مؤمنان با برادران غیر مؤمنشان که بر اساس عدم دوستی و مودت است: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۴۶].
و مؤمنان در ارتباط عدم دوستی و مودت با برادران غیر مؤمنشان، از فضایل و پاداشهای زیر برخوردارند:
- بر دلهای آنان ایمان ثبت و ضبط است: ﴿كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ﴾
- آنان مورد تأیید روحی از جانب خدای متعال هستند: ﴿وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾.
- آنان در بهشتهای جاویدانی داخل میشوند که نهرها در آن جاری است: ﴿وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا﴾.
- خداوند از آنان راضی است: ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ﴾.
- آنان هم از خدای متعال راضی هستند: ﴿وَرَضُوا عَنْهُ﴾.
- آنان حزب خدا هستند. باید هشیار بود که تنها حزب خدا رستگارانند: ﴿أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾.
- جاذبه ارتباط برادری محسنان و دافعه ارتباط محسنان با فاسقین. این جاذبه که از زبان موسیاش در ارتباط برادریاش با حضرت هارون با بیان میشود، بر هماهنگی کامل و یکی بودن آنان و بر وجود رابطه حسنه بین دو برادر دلالت دارد: «قال رب إنی لا أملک إلا نفسی وأخی افرق بیننا وبین القوم الفاسقین» |در این ارتباط، موسی علی بین صاحب اختیار بودن نفس خود و برادرش یکسانی قایل است؛ یعنی همان گونه که خود را مالک نفسش میداند، مالک نفس برادر نیز میداند، و این امر بدان جهت است که برادری موسی و هارون عاما بر اساس خلوص، صداقت، اشتراک در رحمت الهی و اشتراک در تحمل زحمت برای انجام مسئولیتها و اجرای فرامین و تکالیف الهی قرار داده شده: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا﴾[۱۴۷]. ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي﴾[۱۴۸]، ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۱۴۹]، ﴿* وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾[۱۵۰]. لذا موسی(ع) باید برای تحکیم این جاذبه و مبارزه با عوامل تضعیفکننده آن، قطع ارتباط با فاسقان را که در نقطه مقابل و مخالف محسنان قرار دارند، طلب نموده و میفرماید: ﴿... فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ﴾.
- ارتباط برادری که با بیتقوایی یا ضعف تقوا توأم باشد، موجب خسران و ندامت است. مصداق این ارتباط که در رابطه بین دو برادر به نام قابیل و هابیل، فرزندان آدم(ع) ملاحظه میشود، چنان است که تقوای هابیل سبب قبولی قربانی او شد و ضعف یا عدم این فضیلت در قابیل هم سبب عدم قبولی قربانی او گردید و به دنبال همین ضعف، قابیل مرتکب اولین و شومترین عمل؛ یعنی قتل برادر خود، هابیل، گردید: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۵۱]. ضعف تقوا و عدم مبارزه با نفس و بال و پر دادن به بیماری مهلک حسادت، کمکم قابیل را برای کشتن برادر آماده نمود و او را واداشت که دست به چنین اقدام مهلک و شومی؛ یعنی قتل هابیل، زند: ﴿فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ﴾[۱۵۲]. او با چنین اقدام شوم و مهلکی از زیانکاران گردید: ﴿فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۱۵۳]. قابیل در پایان ماجرا، بعد از اظهار عجز اندیشه در رهایی از جسد برادر مقتولش، در برابر کلاغی که به حفر زمین میپرداخت، قرار گرفته و اینگونه دفن جسد برادر را از کلاغ فرا میگیرد. او با این کار به ناتوانیاش نسبت به کلاغ اقرار نمود و سرانجام بر کرده و فعل خویش نادم و پشیمان گشت: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾[۱۵۴].[۱۵۵]
اخاء در تفاسیر روایی
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي﴾، حدیثی را ذکر نموده که ما در اینجا تنها ترجمه و ملخّص آن را بیان میکنیم: علی بن ابراهیم با اسنادش تا محمد بن مسلم، و او گوید: به امام باقر(ع) گفتم: آیا هارون برادر پدری و مادری موسی بود؟ آن بزرگوار فرمود: آری، «اما تسمع یقول: ﴿يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي﴾[۱۵۶]»: آیا نشنیدی که (هارون به موسی) میگوید: ای پسر مادرم! (موهای) ریش و (موهای) سرم را نگیر. گفتم: کدامیک از آن دو از لحاظ سن بزرگتر بودند؟ آن بزرگوار فرمود: هارون. گفتم: آیا وحی بر هر دوی آنان نازل میشد؟ فرمود: وحی بر موسی(ع) نازل میگردید و موسی(ع) به هارون وحی را میگفت. گفتم: درباره احکام، قضا، امر و نهی درباره آن دو نفر به من خبر بدهید. آن بزرگوار فرمود: موسی(ع) با پروردگارش مناجات مینمود و علم را مینوشت و در میان بنیاسرائیل به قضاوت میپرداخت، و هارون زمانی که موسی(ع) در غیبت از قومش، برای مناجات به سر میبرد، جانشین او بود. گفتم کدامیک قبل از دیگری بدرود حیات گفت؟ فرمود: هارون پیش از موسی رحلت کرد و هر دو در تیه وفات یافتند. گفتم: آیا برای موسی فرزندی بود؟ فرمود: خیر. فرزند برای هارون و فرزندان او بود[۱۵۷].
ابنجمعه عروسی در تفسیر نورالثقلین فی قوله تعالی: ﴿قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي﴾، از کتاب کمالالدین و تمام النعمه، حدیثی را ذکر میکند که ما در اینجا تنها ترجمه آن را بیان میکنیم: سدیر گوید: شنیدم اباعبدالله، امام صادق(ع) میفرمود: «فِي الْقَائِمِ شَبَهٌ مِنْ يُوسُفَ(ع)»: در حضرت قائم مشابهتی با یوسف(ع) است. گفتم: گویا میخواهید خبری را از او یا درباره غیبت او برایم بفرمایید؟ پس آن حضرت برایم فرمود: آنچه را این امت از آن (مسأله غیبت) انکار میکنند، شباهتی به خنازیر؛ یعنی درد گلو، دارد؟ برادران یوسف(ع)، نوادگان و فرزندان پیامبران بودند که یوسف(ع) را اجیر کردند و او را فروختند، و آنان برادر او بودند و او برادر آنان بود، پس او را نشناختند تا خود او برای آنان گفت: ﴿أَنَا يُوسُفُ...﴾، بنابراین، آنچه را این امت انکار میکند، چیزی است که خدای عزوجل زمانی از زمانها آن را اراده میکند تا حجتش را ظاهر و آشکار نماید. البته، یوسف(ع) پادشاه مصر بود و فاصله مکانی بین او و پدرش، هجده روز طیّ طریق بود و اگر خدای عزوجل اراده مینمود به این که مکان او را بشناساند، بر این کار قدرت داشت، و خدای متعال به هنگام بشارت، یعقوب(ع) و فرزندانش را از این مسیر که از بادیه (محلّ سکنای آنان) تا مصر بود، نُه روزه سیر داد. پس این امت با انکار چیزی را که خدای عزوجل با حجتش انجام میدهد، آن چیزی را که او با یوسف(ع) انجام داد، منکر میشود. آن بزرگوار، در بازارهای آنان سیر نموده و مشکلات و حاجات آنان را برآورده میکند، در حالیکه او را نمیشناسند تا زمانی که خدای عزوجل اذن دهد که او خود را به آنان معرفی نماید؛ همچنان که به یوسف(ع) اذن داد تا برای آنان بگوید: ﴿هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ * قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي﴾[۱۵۸][۱۵۹].
باز ابنجمعه عروسی در نورالثقلین فی قوله تعالی: ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي﴾، حدیثی را به نقل از مجمع البیان چنین بیان میکند: ابن عباس از ابیذر غفاری نقل کند که ابیذر گفت: روزی از روزها، نماز ظهر را با پیامبر خدا(ص) به جا آوردم، پس سایلی در آن مسجد سؤال نمود و هیچکس به او چیزی اعطا نکرد، پس آن سایل دستش را به طرف آسمان بلند نمود و گفت: خدایا! من در مسجد پیامبر خدا سؤال نمودم و کسی به من چیزی اعطا نکرد، و علی(ع) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود، به آن سایل اشاره کرد. در آن انگشت، انگشتری بود. پس آن سایل آمد و آن انگشتری را از انگشت کوچک او جدا کرد. اینکار در برابر چشمان پیامبر(ص) انجام گردید. پس همین که پیامبر(ص) از نمازش فارغ شد، سرش را به سوی آسمان بلند نمود و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّ أَخِي مُوسَى سَأَلَكَ- فَقَال: ﴿رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي * وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي﴾[۱۶۰] فَأَنْزَلْتَ عَلَيْهِ قُرْآناً نَاطِقاً: ﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا﴾[۱۶۱]، اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ- اللَّهُمَّ فَ ﴿اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي * وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي﴾ عَلِيّاً أَخِي ﴿اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي﴾ »: خدایا! برادرم، موسی، از تو سؤال نمود و گفت: ﴿اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي * وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي﴾: «ای پروردگار من! سینهام را گشاده گردان و امرم را برایم آسان نما و گره از زبانم بگشا تا گفتهام را بفهمند و برایم وزیری از اهلم را قرار بده، هارون برادرم را. به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در امرم شریک گردان». پس بر او قرآنی ناطق را نازل فرمودی که: ﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا﴾: «به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محکم کرده و برای شما دو نفر سلطهای قرار میدهیم که بر شما مسلّط نشوند. خدایا! من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم؛ خدایا! پس سینهام را گشاده گردان و امرم را برایم آسان نما و برایم وزیری از اهلم را، علی را قرار بده، با او پشتم را محکم کن». ابوذر گفت: به خدا سوگند! هنوز پیامبر خدا(ص) آن سخن را تمام نکرده بود که جبرئیل از جانب حقتعالی بر او نازل گردید و گفت: یا محمد! اقرأ: ای محمد! بخوان. حضرت گفت: «و ما اقرأ؟»: چه چیز را بخوانم؟ جبرئیل گفت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۶۲] [۱۶۳]. نیز سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان فی قوله: ﴿أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾، حدیثی بدین مضمون آورده: محمد بن عباس با اسنادش تا ابان بن تغلب و او هم به نقل از علی بن محمد بن بشیر روایت کند که محمد بن بشیر گفت که محمد بن علی بن حنفیه فرموده: إِنَّمَا حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ شَيْءٌ - يَكْتُبُهُ اَللَّهُ فِي قَلْبِ اَلْعَبْدِ، فَمَنْ كَتَبَهُ اَللَّهُ فِي قَلْبِهِ لَمْ يَسْتَطِعْ أَحَدٌ أَنْ يَمْحُوَهُ، أَ مَا سَمِعْتَ اَللَّهَ يَقُولُ: ﴿أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾ إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ، فَحُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ [مِنْ أَصْلِ] اَلْإِيمَانِ: البته، دوستی ما اهل بیت، چیزی است که حقتعالی آن را در سمت راست قلب بندهاش ثبت میکند و کسی را که خدای متعال چیزی در قلب او ثبت نموده، احدی قادر نخواهد بود آن را محو نماید؛ آیا نشنیدهای که خدای سبحان میفرماید: ﴿أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾ الخ، بنابراین دوستی ما، اهل بیت، ایمان است[۱۶۴].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿و أیدهم بروح منه﴾، فرموده: محمد بن یعقوب با اسنادش تا ابان بن تغلب، و او از ابی عبدالله، امام صادق(ع) روایت کند که: «قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِي جَوْفِهِ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ يَنْفُثُ فِيهَا الْمَلَكُ فَيُؤَيِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَكِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ: ﴿وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾ »: آن بزرگوار فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر این که برای دل او دو گوش در درونش است که در یک گوش او شیطان پنهان وسوسهگر میدهد و در یک گوش دیگرش، فرشته ایمان میدمد. پس خدای متعال آن را که مورد تأیید فرشته (ی ایمان) است، تأیید میکند. این همان فرموده خدای متعال است: ﴿أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ﴾[۱۶۵]. نیز فی قوله تعالی: ﴿أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾، از طریق مخالفین و به واسطه ابونعیم چنین فرموده: (بنا بر آنچه ابونعیم روایت کند) او گفت: محمد بن حمید با اسنادش از عیسی بن عبدالله بن عمر بن علی بن ابیطالب(ع) نقل کرده که: «قال حدثنی ابی عن جده عن علی(ع) أنه قال: قال سلمان الفارسی: یا اباالحسن! ما اطلعت علی رسول الله(ص) الا و ضرب بین کتفی و قال: یا سلمان! هذا و حزبه هم المفلحون»: محمد بن حمید با اسنادش گفت که پدرم از جدش، و او از علی(ع) برایم حدیث نمود که علی(ع) فرموده که: سلمان فارسی (بدو) گفته: ای اباالحسن! هیچگاه پیش پیامبر ظاهر نشدم مگر آنکه پیامبر خدا(ص) با دست مبارکش بین دو کتف من زد و فرمود: «ای سلمان! آگاه باش و بدان که این شخص (اشاره به علی(ع)) و پیروان او تنها رستگارانند»[۱۶۶].
در تفسیر نمونه به نقل از تفاسیر روح البیان و تفسیر در المنثور، شأن نزولی را برای آیه یازده سوره حشر: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ﴾ الخ، و آیات بعد از آن آورده است که ما در اینجا عیناً آن را بیان میکنیم: جمعی از منافقان مدینه مانند: عبدالله بن ابی و یارانش، مخفیانه کسی را به سراغ یهود بنینضیر فرستادند و گفتند: شما محکم در جای خود بایستید و از خانههایتان بیرون نروید، و دژهای خویش را محکم سازید، ما دو هزار نفر یاور از قوم خود و دیگران داریم و تا آخرین نفس با شما هستیم. طایفه بنیقریظه و سایر هم پیمانهای شما از قبیله غطفان نیز با شما همراهی میکنند. همین امر سبب شده که یهود بنینضیر بر مخالفت پیامبر(ص) تشویق شوند، اما در این هنگام یکی از بزرگان بنینضیر به نام سلام به حیی بن اخطب که سرپرست برنامههای بنینضیر بود، گفت: اعتنایی به حرف عبدالله بن ابی نکنید. او میخواهد تو را به جنگ با محمد(ص) تشویق کند و خودش در خانه بنشیند و شما را تسلیم حوادث نماید. حیی گفت: ما جز دشمنی محمد(ص) و پیکار با او چیزی را نمیشناسیم. سلام در پاسخ او گفت به خدا سوگند! میبینم سرانجام ما را از این سرزمین بیرون میکنند و اموال و شرف ما بر باد میرود؛ کودکان ما اسیر، و جنگجویان ما کشته میشوند[۱۶۷].[۱۶۸]
برادر در دایره المعارف قرآن کریم
برادر به پسر یا مردی گفته میشود که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد.[۱۶۹] در عربی به وی "اخ" گویند. تثنیه آن "اَخَوان" و جمع آن "اِخْوَه" یا "اِخْوان" است.[۱۷۰] این واژه افزون بر معنای یاد شده، بر شریک در شیر که به آن "برادر رضاعی" گویند و همچنین شریک در جنس و بشر بودن، دوستی و محبت، قبیله، دین و مذهب و عمل یا صفتی خاص نیز اطلاق شده است.[۱۷۱] به نظر برخی کاربرد واژه "اخ" در معانی شریک در ولادت و رضاع حقیقت و در سایر معانی استعاره و مجاز است.[۱۷۲] برادر در قرآن بیش از ۹۰ بار با واژه "اخ" و دیگر مشتقات آن به کار رفته است که در بیشتر آیات مقصود از آن برادر نَسَبی است؛ مانند: ﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ﴾[۱۷۳] و گاه مقصود از این ماده، برادر یا خواهر رضاعی است؛ مانند: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ الَّلاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ الَّلاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴾[۱۷۴] و در آیاتی نیز مراد از آن اعم از برادر نسبی و رضاعی است؛ مانند:﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۷۵] در برخی آیات این واژه به همقبیله اطلاق شده است؛[۱۷۶] مانند: ﴿وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾[۱۷۷] به نظر برخی این اطلاق از آن روست که نسب افراد هر قبیله به یک پدر میرسد.[۱۷۸] برخی نیز مراد از برادر را در این آیات، شریک در جنس و بشر بودن دانستهاند، چون همه فرزندان آدماند [۱۷۹] و عدهای گفتهاند: مراد صاحب یا پیامبر آن قوم است.[۱۸۰] در شماری از آیات این واژه به معنای شریک در دین و عقیده به کار رفته است؛ چه دین و عقیدهحق باشد؛ مانند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۱۸۱] و چه کیش و عقیده باطل؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾[۱۸۲]،﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۸۳] در برخی آیات مراد شریک در عمل و رفتار است؛ مانند: «اِنَّ المُبَذِّرینَ کانوا اِخونَ الشَّیـطینِ.».. (اسراء / ۱۷، ۲۷)، زیرا اینان همانند شیطان از حق و عدالت تجاوز کرده، دچار اسراف شدهاند [۱۸۴] و همچنین است آیه ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا﴾[۱۸۵]؛ یعنی شیاطین که برادران مشرکاناند آنان را گمراه میسازند [۱۸۶] یا مراد آیه انسانهای فاسق دیگر هستند که چون پیرو شیطاناند، برادرانشیطان خوانده شدهاند.[۱۸۷] افزون بر واژه "اخ" واژهها و تعبیرهایی دیگر در قرآن مصداق برادر دانسته شده است؛ مانند: "کلاله " که طبق روایات اهلبیت بر خواهر و برادر میتی که پدر و مادر و نیز فرزند ندارند تطبیق شده است: ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۱۸۸].[۱۸۹]، "ابنی آدم" یعنی دو فرزند آدم ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۹۰]، ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا﴾[۱۹۱] به معنای دو پسر یتیم و ﴿قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي﴾[۱۹۲] یعنی ای پسر مادرم[۱۹۳]
برادر در تاریخ و ملل گذشته
پیشینه رابطه نَسَبی و برادری به آفرینش اوّلیه بشر بازمیگردد؛ از زمانی که خداوند آدم را آفرید و برای او فرزندانی قرار داد برادر و برادری نیز پدید آمد. قرآن کریم در آیات متعددی از وجود و سرگذشت برخی برادران در جوامع گذشته و چگونگی رابطه آنها با یکدیگر سخن به میان آورده و مؤمنان را به مطالعه این سرگذشتها و عبرتگیری از آنها فراخوانده است:
- در آیات ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۹۴] به بعد به پیامبراکرم(ص) خطاب شده که سرگذشت دو فرزند آدم را برای مؤمنان بازگو کند که هر یک از این دو برادر برای تقرب به خدا کاری کردند؛ ولی تنها عمل یکی از آنان پذیرفته شد. در روایات و منابع اسلامی نام این دو برادر هابیل و قابیل [۱۹۵] و در تورات هابیل و قاین آمده است.[۱۹۶] از میان قربانی آنان، قربانی هابیل ـ که از بهترین گوسفندانش برگزیده بود برخلاف قربانی قابیل که از پستترین محصولات کشاورزیاش برای تقرب به درگاه الهی انتخاب کرده بود ـ پذیرفته شد،[۱۹۷] در نتیجه قابیل به برادرش حسادت ورزید و او را به قتل تهدید کرد. و در نهایت برادرش را کشت: ﴿فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۱۹۸] در برخی منابع علت قربانی و اختلاف آنان ازدواج هر یک با خواهر دیگری دانسته شده؛[۱۹۹] ولی در منابعی دیگر علت این امر جانشینی هابیل پس از آدم شمرده شده است.[۲۰۰] پس از کشته شدن هابیل، خداوند با فرستادن کلاغی چگونگی دفن مردگان را به قابیل آموخت و وی جنازه برادرش را دفن کرد و در نهایت از کار خود پشیمان شد: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾[۲۰۱] مراد از ندامت به نظر برخی پشیمانی قابیل از دفن نکردن هابیل [۲۰۲] و به نظر برخی دیگر، پشیمانی از کشتن برادر بوده است.[۲۰۳] برخی نیز گفتهاند: وی بدان جهت پشیمان گردید که به هدف خود از کشتن برادردست نیافت.[۲۰۴]
- در آیاتی دیگر قرآن از سرگذشت حضرت یوسف(ع) و برادرانش یاد کرده و آن را نشانه و عبرتی برای جستوجوکنندگان حق [۲۰۵] یا نشانهای بر قدرت و تدبیر خداوند یا حقانیت پیامبر اسلام [۲۰۶] ـ که بدون خواندن کتابی از سرگذشت آنان خبر داده ـ دانسته است: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ﴾[۲۰۷] سپس قرآن سرگذشت یوسف و برادرانش را از آنجا آغاز میکند که وی در خواب مشاهده کرد که خورشید و ماه و ۱۱ ستاره بر او سجده میکنند: ﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾[۲۰۸] به نظر مفسران مقصود از۱۱ ستاره ۱۱ برادر حضرت یوسفاند که با یکی از آنان (بنیامین) از یک مادر بود و بقیه برادران از مادری دیگر بودند.[۲۰۹] محبوبیت بیشتر یوسف و بنیامین در نزد پدر باعث حسادت برادران و تصمیم آنان بر قتل یا دور کردن یوسف از پدر گردید ﴿إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ ﴾[۲۱۰]؛ ولی برخی از آنان با کشتن وی مخالفت کردند [۲۱۱] ﴿قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ﴾[۲۱۲]، ازاینرو به ناچار آن حضرت را با بهانهای از پدر جدا کرده، او را در چاه افکندند. ﴿ قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۲۱۳] پس از گذشت سالها یوسف خزانهدار مصر گردید و برادران بر اثر خشکسالی و نیاز به آذوقه نزد او رفتند؛ ولی یوسف را نشناختند: ﴿وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ﴾[۲۱۴] در پی این دیدار، یوسف از آنان خواست برادرش بنیامین را نزد او آورند. ﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَّكُم مِّنْ أَبِيكُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَاْ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ فَإِن لَّمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلاَ كَيْلَ لَكُمْ عِندِي وَلاَ تَقْرَبُونِ﴾[۲۱۵] سپس آن حضرت با طرح نقشهای از بازگشت بنیامین جلوگیری کرد ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ قَالُواْ فَمَا جَزَاؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ الُواْ جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴾[۲۱۶]؛ لکن آنان در پی این ماجرا هم بنیامین و هم حضرت یوسف را به سرقت متهم کردند: ﴿قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ﴾[۲۱۷] این سخن برادران حکایت از آن دارد که آنان هنوز حسادت یوسف و برادرش را در دل داشتند؛[۲۱۸] ولی آن حضرت این تهمت برادران را نادیده گرفت و خداوند را عالمتر به حقایق امور دانست[۲۱۹] آنان پس از بازگشت مجدد نزد حضرت یوسف آن حضرت را شناخته، به خطاهای پیشین خویش اعتراف کردند: ﴿قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنَّ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ ﴾[۲۲۰] در اینجا نیز یوسف(ع) با بزرگواری و گذشت تمام خطاهای آنان را بخشید و دعا کرد تا خداوند نیز آنان را ببخشاید: ﴿قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۲۲۱].
- قرآن در آیات دیگری به بخشی از سرگذشت خواهر موسی با برادر خود و نگرانی وی از سرنوشت او اشاره کرده است؛ از جمله آنگاه که مادر موسی از ترس کشته شدن فرزند، موسی را به دریا افکند به خواهرش سفارش کرد تا صندوقچه برادر را زیر نظر بگیرد: ﴿وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ﴾[۲۲۲] و خواهر نیز دور از چشم فرعونیان از دور او را زیر نظر داشت. پس از آنکه فرعونیان موسی را از دریا گرفتند و در پی دایهای برای او بودند وی آنان را به منزل مادرش راهنمایی کرد. ﴿وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ﴾[۲۲۳]
- در آیاتی نیز از روابط موسی با برادرش هارون و برخی ماجراهای میان آنان سخن به میان آمده است؛ از جمله وقتی موسی به مقام نبوت رسید و به فرمان الهی مأمور شد که به سوی فرعون حرکت کند، از خداوند خواست تا برادرش هارون را همراه او سازد تا در این مأموریت پشتیبان او باشد: ﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾[۲۲۴]، ﴿هَارُونَ أَخِي﴾[۲۲۵]، ﴿وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ﴾[۲۲۶] و خداوند این درخواست را اجابت فرمود. ﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ﴾[۲۲۷] سپس آن حضرت را مأمور کرد تا همراه با برادرش به سوی فرعون رود: ﴿اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي﴾[۲۲۸]؛ همچنین آنگاه که موسی قوم خود را برای رفتن به میقات ترک کرد برادرش هارون را به جانشینی خود در میان بنی اسرائیل باقی گذارد: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۲۹]؛ ولی در غیبت موسی، به رغم تلاشهای هارون، سامری بنیاسرائیل را گمراه کرد، ازاینرو موسی در بازگشت از میقات، به شدت بر برادر خشم گرفت: ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۳۰]، ﴿قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِ﴾[۲۳۱]؛ ولی هارون در مقابل، عذر خود را جلوگیری از تفرقه بنیاسرائیل و کشته شدن خویش عنوان کرد. ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۳۲]، ﴿قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِ﴾[۲۳۳] به نظر برخی هدف از خشم گرفتن موسی بر برادرش هارون، نشان دادن عظمت گناهِ واقع شده و متوجه کردن بنی اسرائیل به آن بوده است،[۲۳۴] ازاینرو در پی این ماجرا آن حضرت دست به دعا برداشت و برای خود و برادر از خداوند رحمت طلبید: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۲۳۵] در آیاتی دیگر نیز از رسالت موسی و برادرش هارونسخن رفته است. ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ﴾[۲۳۶]، ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾[۲۳۷]،﴿إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ﴾[۲۳۸]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا﴾[۲۳۹].
- در آیه ﴿يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا﴾[۲۴۰] گروهی از بنی اسرائیل حضرت مریم(س) را خواهر هارون خطاب کرده و متولد شدن فرزندی بدون پدر از وی را قبیح شمردهاند[۲۴۱]. در اینکه مراد از هارون در این آیه چه کسی است اقوال متعددی مطرح است؛ برخی وی را مرد صالحی در میان بنی اسرائیل دانستهاند که هرکس کار خوب انجام میداد او را برادر یا خواهر وی خطاب میکردند.[۲۴۲] برخی دیگر گفتهاند: وی مردی فاسق بوده است که افراد گناهکار را برادر یا خواهر او میخواندند.[۲۴۳] برخی نیز وی را همان هارون برادر موسی دانستهاند و مریم را بدان جهت که از فرزندان اوست خواهر وی نامیدهاند [۲۴۴] و شماری دیگر گفتهاند که مریم خود برادری به نام هارون داشته است [۲۴۵].
- در آیه ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا﴾[۲۴۶] از دو برادر یتیم یاد شده که پدرشان برای آنان گنجی پنهان کرده بود و حضرت خضر و موسی برای حفظ آن، دیوار روی گنج را بازسازی کردند تا آنان پس از بزرگ شدن، گنج پنهان شده را خارج کنند. مفسران نام این دو برادر را "أصرم" و "صریم" ذکر کردهاند [۲۴۷] و گنج آنان را طلا یا مال فراوان یا لوحی دانستهاند که در آن علومی نگاشته شده بود.[۲۴۸]
- در آیهای دیگر قرآن به سخن برخی از منافقان صدر اسلام اشاره کرده که در مورد برادرانشان که در جنگ کشته شده بودند میگفتند: اگر آنان نزد ما بودند کشته نمیشدند: ﴿الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۲۴۹] طبق برخی روایات، آیه فوق درباره عبدالله بن أبی و یارانش نازل گردید که برخی از برادران نَسَبی و مؤمن آنان در جنگ احد کشته شدند[۲۵۰] قول دیگر این است که مقصود همفکران منافقان است که عدهای از آنان در جنگها کشته شدند [۲۵۱].[۲۵۲]
حقوق و احکام برادر
پیوند و دوستی با برادر
از جمله حقوق برادر بر برادر و خواهر ارتباط داشتن با اوست که قرآن به صورتی کلی و در قالب دستور به برقراری پیوند با همه خویشاوندان بدان توصیه کرده است: ﴿وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِيَةً وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ ﴾[۲۵۳] مقصود از برقراری پیوند در این آیه ارتباط با خویشاوندان دانسته شده است.[۲۵۴] از دیدگاه قرآن، رابطه دوستی و محبت میان دو برادر مستحکمترین رابطه است، به گونهای که قرآن در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ﴾[۲۵۵] غیبت کردن را به مثابه خوردن گوشت برادر مرده دانسته و در آیهای دیگر این رابطه را الگویی برای ارتباط همه مؤمنان معرفی کرده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۲۵۶] البته پیوند کامل و تمام عیار با برادر، ویژه برادر مؤمن است و در صورت کافر بودن برادر، دوستی با او جایز نیست: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاء إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴾[۲۵۷] این آیات درباره حاطب بن ابی بلتعه نازل گردید که به سبب پیوند دوستی با برادر کافر خود و دیگر خویشاوندانش در نامهای برای قریش خبرچینی کرد.[۲۵۸] قول دیگر این است که این آیات درباره آن دسته از مسلمانان نازل شد که به سبب دوستی و محبت برادران و دیگر خویشاوندان خود از هجرت به مدینه خودداری کردند.[۲۵۹] البته مراد از دوستی مذموم در این آیه، دوستی در امر دین [۲۶۰] و یاری کردن آنان به گونه زیانبار برای دین و اعتقادات است [۲۶۱] و بیشتر مربوط به برادران و خویشاوندان کافری است که با اسلام دشمنی داشته، کافر محارب محسوب شوند، چنانکه در آیهای دیگر قرآن ترک دوستی با چنین افرادی را از صفات مؤمنان حقیقی شمرده و به آنان وعده پاداش اخروی داده است: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۶۲]؛ اما به تصریح روایات و گفته فقیهان، پیوند خانوادگی و احسان کردن به برادر و دیگر خویشاوندان کافر در صورتی که برای دین زیانبار نباشد اشکالی ندارد.[۲۶۳].[۲۶۴]
محرمیت برادر
آشکار کردن زینت خواهر در برابر برادر جایز است: ﴿ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۲۶۵]؛ همچنین قرآن در آیه﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ وَاتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا﴾[۲۶۶] زنان پیامبر را به رعایت حجاب توصیه کرده و در ادامه این امر را در برابر گروهی از مردان از جمله برادران لازم ندانسته است. از این آیات استفاده میشود که در مقابل، برادر نیز میتواند بدون قصد لذت به خواهر و زینتهای او نگاه کند؛[۲۶۷] اما در اینکه آشکار کردن چه زینتهایی از خواهر در برابر برادر و نگاه وی به این زینتها جایز است آرای متفاوتی میان فقیهان مطرح است؛ به نظر فقیهان شیعه و بسیاری از فقیهان اهل سنت مقصود زینتهای باطن و مواضع آن به جز عورتین است.[۲۶۸] همچنین ازدواج برادر با خواهر نسبی و رضاعی خود حرام است: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۲۶۹] از این آیه برمیآید که در مقابل، بر خواهر نیز ازدواج با برادر نسبی و رضاعی خود حرام است.[۲۷۰] در مورد برادر یا خواهر رضاعی میان اینکه آنان با هم از مادر شیرخورده یا یکی با فرزند قبلی مادر و دیگری با فرزند بعدی او شیر خورده باشد تفاوتی نیست و در همه موارد ازدواج حرام است؛[۲۷۱] همچنین آیه فوق افزون بر حرمت عقد و آمیزش [۲۷۲] هر نوع بهرهگیری جنسی از یکدیگر و حتی تملک را شامل است.[۲۷۳] این حرمت نیز دائمی است؛ نه موقت [۲۷۴].[۲۷۵]
ارث بردن برادر
برادر در طبقه دوم وارثان و پس از طبقه نخست یعنی فرزندان و پدر و مادر میّت قرار دارد،[۲۷۶] بنابراین در صورتی ارث میبرد که میت وارثی در طبقه اوّل نداشته باشد: ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۷۷].[۲۷۸] این نکته از آیات ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنكُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾[۲۷۹] ، ﴿ النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴾[۲۸۰] که برخی از خویشاوندان را در ارث بردن، بر دیگران مقدم دانسته [۲۸۱] نیز استفاده میشود. با فقدان وارث طبقه اول، در صورتی که برادرِ میت، برادرِ پدری و مادری یا برادر پدری میت باشد و میت برادر و خواهر دیگری نداشته باشد همه اموال میت را به ارث میبرد: ﴿يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۸۲].[۲۸۳]؛ اما اگر برادر پدری و مادری خواهر یا خواهران پدر و مادری نیز داشته باشد در این صورت هر برادر دو برابر سهم هر خواهر ارث میبرد[۲۸۴] و اگر میت یک برادر یا خواهر مادری داشته باشد هریک ۶۱ مال میت را به ارث خواهند برد: ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۲۸۵].[۲۸۶] و در صورتی که برادر و خواهر مادری بیش از یک نفر باشند همگی به طور مجموع ۳۱ مال را به ارث خواهند برد[۲۸۷] کلاله به معانی گوناگون از جمله، غیر از فرزند و پدر،[۲۸۸] میت، وارث و میراث [۲۸۹] تفسیر شده است؛ ولی امامیه با توجه به روایات اهلبیت(ع) آن را برادر و خواهر میت میدانند.[۲۹۰] همه این سهام در صورتی به برادر میرسد که میت وصیت یا دَیْنی زیانبار نداشته باشد[۲۹۱]
حاجب بودن برادر از ارث
برادر افزون بر ارث بردن، گاهی مانع از ارث بردن دیگران شده یا سهم آنان را در ارث کاهش میدهد؛ مثلاً وجود برادر که در طبقه دوم قرار دارد مانع ارث بردن وارثان طبقات بعدی میشود: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنكُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾[۲۹۲]، ﴿ النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴾[۲۹۳].[۲۹۴]؛ همچنین در صورتی که از میت تنها پدر و مادر باقی بماند مادر۳۱ مال را به ارث میبرد؛ اما اگر میت برادرانی نیز داشته باشد آنان سهم مادر را به ۶۱ کاهش میدهند: ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۹۵].[۲۹۶] طبق رأی فقیهان امامیه برادران در صورتی میتوانند حاجب باشند که:
- دو نفر و بیشتر از دو نفر باشند.
- برادران پدر و مادری یا پدری میت باشند.
- برادران و نیز پدر زنده باشد.
- مانعی برای ارث بردن آنان نباشد؛[۲۹۷] اما فقیهان اهل سنت همه این موارد را شرط نمیدانند.[۲۹۸].[۲۹۹]
غذا خوردن از خانه برادر
وارد شدن برادر و خواهر به خانه برادر و تناول کردن از غذای موجود در آن جایز است: ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۳۰۰].[۳۰۱] برخی از فقیهان اهل سنت این کار را در صورتی جایز شمردهاند که صاحب خانه اجازه داده باشد.[۳۰۲] برخی دیگر آن را مشروط به آگاهی شخص به رضایت صاحب خانه کردهاند؛[۳۰۳] ولی فقیهان امامیه بر این باورند که این کار در صورتی جایز است که علم یا ظن قوی به عدم رضایت صاحب طعام نداشته باشیم.[۳۰۴] البته در صورت ورود شخص به منزل برادر و دیگر خویشاوندان و استفاده از طعام وی باید از اسراف بپرهیزد.[۳۰۵].[۳۰۶]
برادر در قیامت
قرآن در آیه ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴾[۳۰۷] قیامت را روزی دانسته که انسانها از تمام خویشاوندان از جمله از برادر خویش میگریزند. به نظر برخی گریختن از برادر و دیگر خویشاوندان برای آن است که برادر حقوق ضایع شدهاش در دنیا را از وی طلب نکند یا بدان جهت است که برادر او را در حال گرفتاری و عذاب نبیند.[۳۰۸] در آیهای دیگر قرآن قیامت را روزی دانسته است که مجرمان حاضر میشوند همه خویشاوندان حتی برادرانشان را فدا کنند تا از عذاب دردناک آن روز رهایی یابند: ﴿ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴾[۳۰۹].[۳۱۰]
آیه اخوت
از آنجا که در این آیه موضوع مهم اُخوّت برادری مؤمنان با عبارت ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۳۱۱] مطرح گردیده، به آیه اخوّت مشهور شده است.
اُخوّت، مصدر و از ریشه أخو / أخا به معنی برادری، برادر شدن از راه ولادت از مادر یا پدر مشترک با پدر و مادر و یا به واسطه شیرخوارگی و دوست شدن است. اسم آن اَخ که در اصل آخر بوده در قرآن در ساختارهای
- مفرد اَخ: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۳۱۲]؛
- مثنی اَخَوَیکُم: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۳۱۳]،
- جمع إخوان: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۳۱۴]
- جمع إخوه: ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۳۱۵] و ﴿وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ﴾[۳۱۶] آمده است.
در اصطلاح و استعاره به معانی مشارکت در قوم و قبیله یا دین یا صنعت یا معامله و یا مناسبات دیگر به کار رفته است. مثلاً در آیه مورد بحث، اخوت به معنای مشارکت در دین و ایمان است و نقطه مقابل آن در آیه ﴿لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ﴾[۳۱۷] به معنای مشارکت در کفر و نیز آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ﴾[۳۱۸] به معنای مشارکت در نفاق است. همچنین در چند آیه به معنای مشارکت در قوم و قبیله آمده است ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۳۱۹]، ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۳۲۰]، ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۳۲۱]، ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۳۲۲].
از عبدالله بن عباس گزارش شده است: "هنگامی که آیه اخوت نازل گشت، رسول خدا(ص) در میان مسلمانان پیوند برادری استوار ساخت؛ ابوبکر را با عمر، عثمان را با عبدالرحمن و... تا آنکه همه مسلمانان را، برابر پایه و منزلت ایشان با یکدیگر برادر ساخت". سپس به علی(ع) فرمود: "تو برادر منی و من برادر تو هستم". آوردهاند که درباره این آیه از پیامبر اکرم(ص) پرسش نمودند، فرمود: "مزد آن کس که در برقراری آشتی میان مردمان بکوشد، برابر مزد کسی است که در راه خدا جهاد کند".
تناسب معنایی چشمگیری میان این آیه و آیات قبل و بعد آن هست، چرا که در آیه ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۳۲۳] سخن از اختلاف و درگیری احتمالی دو گروه از مؤمنان به میان آمده و از مسلمانان خواسته است تا میان آن دو، صلح و آشتی برقرار سازند و در این آیه هم اعلام داشته که مؤمنان با یکدیگر برادرند و از آنان خواسته است تا در صورت بروز اختلاف بین دو برادر ایمانی، میان آن دو را اصلاح و رفع کدورت نمایند. نیز در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۲۴]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ﴾[۳۲۵] مؤمنان را از ارتکاب گناهان و اعمال زشت اخلاقی، چون مسخره کردن یکدیگر، دادن لقبهای ناپسند به یکدیگر، جاسوسی در امور شخصی و غیبت کردن دیگران، نهی فرموده است، زیرا ارتکاب این اعمال و مشابه آنها مایه کدورت و قهر و جدایی برادران ایمانی میگردد؛ لذا در آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۳۲۶] اعلام داشته که مؤمنان با هم برادرند و برادران ایمانی نباید مرتکب آن خطاهای اخلاقی شوند و چنانچه در اثر ارتکاب آن اعمال، کدورت و قهری میان ایشان پدید آمد، وظیفه دینی برادارن مؤمن، برقراری آشتی و اصلاح ذات البین و رفع کدورت میان آنهاست که به دلیل حدیث سابق الذکر، این کار مانند جهاد در راه خداست.
مفسران درباره اینکه چرا در آغاز آیه فرموده: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾، اما به دنبال آن فرموده: ﴿فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾ گفتهاند: ﴿أَخَوَيْكُمْ﴾ در این آیه مثّنی است و ابوعبیده استعمال مثنی به جای جمع را مجاز دانسته است.
زمخشری میگوید: بازگو کردن دو نفر و نه بیش از دو نفر به این لحاظ است که اختلاف و جدایی، بین کمتر از دو نفر ممکن نیست و آن گاه که آشتی دادن بین افراد کمتر (حداقل دو نفر) ضروری باشد، بین تعداد بیشتر یا دو گروه بزرگ ضروریتر است. نیز گفتهاند که منظور از ﴿أَخَوَيْكُمْ﴾ در این آیه، دو قبیله اوس و خزرج است.
علامه طباطبایی نیز به نکته لطیفی اشاره کرده و میگوید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾ استئناف مؤکد است و به خاطر آنچه که در آیه پیشین درباره اصلاح دو طایفه مؤمن که با هم در جنگ هستند، مطرح شده و نسبت مؤمنین را در نسبت برادران خلاصه نموده تا مقدمهای باشد برای تعلیل حکم صلح در عبارت: ﴿فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ﴾ و از آن چنین استفاده میشود که دو طایفه در جنگ به سبب وجود برادری میانشان، واجب است که صلح در میانشان برقرار گردد و چون آشتیدهندگان، برادران دو گروه متخاصم هستند، لازم است که در اصلاح میان ایشان بکوشند.
ابن عربی نیز با نگاهی عرفانی به آیه در تفسیر آن میگوید: اینکه خداوند فرموده ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۳۲۷] یعنی محبت الهی مترتب بر عدالت است. سپس خداوند به دنبال آن بیان میدارد ایمانی که کمترین مرتبهاش، توحید و عمل است، اخوت حقیقی میان مؤمنین را میطلبد؛ اخوّتی که بر پایه محبت قلبی و باطنی است نه محبت صوری که به سبب همجنسی و ولادت حاصل میگردد. لذا بر اهل صفا واجب است به مقتضای رحمت و رأفت و شفقت لازم برای اخوت حقیقی، میان دو گروه / دو برادر ایمانی، آشتی برقرار سازند.
گزارش کردهاند که مطلب قابل توجه درباره آیه اخوت و تأکید بر برادری مؤمنان با یکدیگر، تأثیر حکم این آیه در گروههایی از صوفیه و عرفای اهل فتوّت (فتیان) است که در دوره عثمانی در آناتولی نیز تشکیلاتی منسجم داشتند و اعضای ایشان، رؤسای خود را "أخی" میخواندند که مأخوذ از آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۳۲۸] است و بر نوعی رابطه برادرانه میان افراد گروه دلالت میکرد[۳۲۹].لقب "أخی" نزد صوفیه این منطقه هم مرسوم بود و این واژه را در ترکیب اسامی آنها نیز میتوان یافت. مناسبات میان اخیان و صوفیان در این منطقه چندان نزدیک بود که مشایخ مولویه در حلقههای فتیان و اخیان خلفایی خاص داشتند[۳۳۰].
آیه اخوت، نقش مهمی در جریان نهادهای اجتماعی و جریان فتوت در جهان اسلام داشته است. بر اساس این آیه، اسلام همه مسلمانان را یک خانواده دانسته است. این آیه در فلسفه سیاسی اسلام، منبع و اصل بسیار مهم وحدت امت اسلامی است.[۳۳۱]
اخوت در دانشنامه معاصر قرآن کریم
اخوت مصدر اَخ به معنای برادری در چند معنا به کار رفته است:
- برادر حقیقی یعنی شریک در ولادت و شیرخوارگی که برادر نسبی و رضاعی را نیز شامل میشود.
- برادر دینی یعنی شریک در دین و اعتقاد و ایمان.
- مصاحبت و همراهی
- دوستی و صمیمیت.
- هم قبیلگی و هم امتی و هم قومی که معنای اول آن حقیقی و دیگر معانی آن استعاری و مجازی است.
در قرآن کریم با الفاظ: اخ، اخا، اَخو، اخی، اخوی، اِخوان و اِخوه (جمع) به کار رفته است.
اُخت به معنای خواهر نیز به صورت: أخت، أختین و اَخوات (جمع) استعمال شده است.
در شماری از آیات در معنای حقیقی به کار رفته است، مانند: هابیل و قابیل﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ * فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ﴾[۳۳۲]؛ موسی و هارون ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۳۳۳]؛ یوسف و برادارنش ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ [۳۳۴]؛ ﴿لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ * إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾[۳۳۵]؛ ﴿وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ﴾[۳۳۶]؛ ﴿قَالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَمَا أَمِنْتُكُمْ عَلَى أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۳۳۷]؛ ﴿وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۳۳۸]؛ ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ﴾[۳۳۹]؛ ﴿قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ * قَالُواْ أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا إِنَّهُ مَنَّ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۳۴۰]؛ ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ﴾[۳۴۱]؛ آیات ارث ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۳۴۲]؛ آیات رابطه محارم نسبی ﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۳۴۳]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۴۴]؛ ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ﴾[۳۴۵]؛ ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۴۶].
در برخی آیات هم به معنای هم امتی و هم قومی به کار رفته است، مانند: برانگیختن شماری از پیامبران به سوی قومشان: ﴿وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا﴾[۳۴۷]، ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۳۴۸]. در شماری آیات نیز به معنای مصاحبت و همیاری و همراهی و همگرایی به کار رفته است مانند آیاتی که از برادری و همگرایی کافران و منافقان سخن به میان آمده است: ﴿لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ﴾[۳۴۹] و ﴿يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾[۳۵۰] زیرا آنان در مبارزه با اسلام و کفرورزی با یکدیگر همراه و همسو بودهاند[۳۵۱].
در قرآن از مبذّران یعنی ریخت و پاشکنندگان اموال عمومی به عنوان برادران شیطان نام برده شده است ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا﴾[۳۵۲] و همینگونه است برادری اهل ضلالت و گمراهی ﴿وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لَا يُقْصِرُونَ﴾[۳۵۳] و نیز از همگراییاحزاب باطل به عنوان برادر نام برده است ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۳۵۴].
در برخی از آیات مؤمنان را به عنوان برادران یکدیگر وصف نموده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۳۵۵] و نیز از توبهکاران هم به عنوان برادارن دینی یاد شده است ﴿فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾[۳۵۶]. همینگونه آمرزشخواهان در حق دیگر مؤمنان را با تعبیر «اِخوان» یاد فرموده است ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۳۵۷] و حتی از پسر خواندههایی که در نتیجه مهاجرتهای قومی، پدارنشان را گم کردهاند و نسل و نسبشان معلوم نیست به عنوان برادران یاد کرده است﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ [۳۵۸].
اخوت یکی از اصطلاحات کلیدی قرآن محسوب میشود که با کلمات: اخت، وُدّ، آباء، احزاب، اعتصام و اصلاح، ارتباط موضوعی دارد و مجموعه آنها شبکه مفهومی واحدی را به وجود میآورد که ضد آن تفرقه و شقاق و تضاد است.
برادر دینی یکی از راههای ارتباط مردمی و دوری از تفرقه است که در سایه آن امنیت و آرامش روانی و اجتماعی پدید میآید و مسلمانان در برابر دشمنان ید واحده (یک قدرت) میشوند به گونهای که محور اصلی ارتباط افراد با همدیگر بر اساس ایمان و عمل صالح تحقق میپذیرد.
حفظ برادری دینی تا به آنجا اهمیت دارد که اگر مسلمانی مسلمانی را بکشد ضمن حفظحق قصاص برای اولیای دم به آنان سفارش شده که به سبب اخوت ایمانی، قاتل را عفو کنند﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۳۵۹].
قرآن بر نقش ایمان در نابود کردن کینه و منازعات تأکید کرده است﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾[۳۶۰] و با تعبیر بسیار زیبای ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۳۶۱] پیوند قلبی عاطفی در میان مسلمانانها به وجود آورده است که مصداق کامل ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ﴾[۳۶۲] را عملاً در صحنه مسائل اجتماعی نشان داده است.
اهمیت این برادری، زمانی روشنتر میشود که تاریخ اختلافات دیرینه قبائل عربی در دوران جاهلیت مورد مطالعه قرار گیرد که چگونه اسلام با ایجاد برادری به اختلاف دامنهدار اوس و خزرج پایان داد: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا﴾[۳۶۳]. به همین دلیل و به خاطر نقش پررنگ برادری در استحکام جامعه آن روز، رسول گرامی اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه در نخستین اقدام خویش، میان مسلمانان عقد اخوت برقرار نمود و علی را برادر خود خواند و فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی[۳۶۴]. این پیوند برادری چنان استحکام یافت که پس از نزول آیه ﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ﴾[۳۶۵] آنان از یکدیگر ارث میبردند[۳۶۶]. این واقعیت سبب شد که در مواردی پیوند برادری دینی استوراتر از برادری نَسَبی باشد[۳۶۷] و همین گونه برادری است که در روز قیامت هم به صورت ﴿إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ﴾[۳۶۸] در بهشت عدن الهی تجسم پیدا میکند، زیرا که چنین اخوتی بر پایه ایمان به خدا بنا گردیده است ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ [۳۶۹].
اخوت دینی از جهت اجتماعی دارای آثاری است از جمله:
- ایجاد اصلاحات دامنهدار و ارتباط قلبی در میان افراد چنان که در روایات اسلامی به دوستی و برادری در میان مؤمنان تأکید شده و آنان را به مثابه اعضای یک پیکر توصیف نمودهاند و کسی که در اندیشه رفع گرفتاری از برادر دینیاش نباشد از او به عنوان "نامسلمان" تعبیر شده است. بهویژه رسیدگی به بیپناهان و نیازمندان و یتیمان ﴿فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۳۷۰] و رفع کدورتها و مشاجرات ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ [۳۷۱]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۳۷۲]، بسیار تأکید شده است. در برخی از روایات، اصلاح میان افراد و ایجاد صلح و آشتی در میان برادران دینی از انجام نمازها و روزههای مستحبی برتر به حساب آمده است.
- از جمله اموری که پیوند برادری را دچار آسیب و تعادل روانی را به آشفتگی میرساند غیبت و بدگویی از برادران دینی است که در قرآن شدیداً نهی شده است: ﴿وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ﴾[۳۷۳]. همچنین ریشخند نمودن دیگران و نیز لقب زشت به یکدیگر دادن که نوعی تحقیر شخصیت به شمار میآید از عوامل ضد اخوت است که قرآن کریم از آن نهی فرموده است: ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ﴾[۳۷۴] و پرهیز از بدگمانی و دوری از تجسس در امور دیگران که پیوند برادری را دچار آسیب فراوان میکند.
غزالی درباره حقوق اخوت گوید: اخوت رابطه برادری میان دو شخص است که سبب میشود هر یک بر دیگری حقوقی پیدا کند که پایبندی و الزام به آن واجب است. این حقوق هم در مال و هم در جان و زبان و قلب وجود دارد که برخی از آنها به وسیله عفو و دعا و همچنین آسانگیری و ترک هر گونه سختگیری اداء میشود. آنگاه حدیثی را از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که مَثَل دو برادر همچون دو دوست است که هر یک دیگری را شستشو میدهد و کمترین وظیفه برادری این است که در رفع نیازهای او بکوشی و درخواست او را اجابت نمایی و حتی در مواردی او را بر خود مقدم بداری و در کارها با او مشورت نمایی و با زبان، از او دفاع کنی و قلب هم برای او دعا کنی و در عمل نیز از لغزشهای او بگذری. همچنین حالت برادری تو با او به گونهای باشد که حتی پس از مرگش نیز به او وفادار بمانی و برایش طلب رحمت و آمرزش نمایی[۳۷۵].
کمترین آثار مثبت اخوت از نظر روانی، احساس جایگاه اجتماعی و جلب انظار عمومی از طریق روابط دوستانه و برادارنه است که مانع بسیاری از خودخوریها و انزواجوییها گردد که به خاطر بیتوجهی دیگران به منش و شخصیت انسانی افراد به وجود میآید. در بعد سیاسی و اجتماعی بهویژه در سطح بینالمللی، اخوت اسلامی میان ملل اسلامی میتواند نقش بزرگی در تحکیم ارتباطات فرهنگی به وجود آورد که بر اثر آن دلها به هم نزدیک میشود و بسیاری از اختلافهای عقیدتی که معمولاً حاصل دوری و بیاطلاعی از نظریات یکدیگر است، مرتفع میشود و در پی آن نوعی اشتراک مساعی در جهت سیاسی به وجود میآید که سبب وحدت واقعی مسلمانها و اتفاق کامل عیار آنها در مقابل استکبار و استثمار سلطهجویان جهانی میگردد. به راستی اگر اخوت اسلامی آن گونه که قرآن و سنت آن را یادآور شدهاند امروزه در میان مسلمانان برقرار میشد، دنیای اسلام به سرنوشت کنونی مبتلا نمیشد در حالی که کمترین آثار اخوت دفاع از حقوق ستمدیدگان مسلمان است.[۳۷۶]
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۹۲، «اخ»؛ المیزان، ج۱۹، ص۲۱۱.
- ↑ الوجوه والنظائر، ج۱، ص۸۹؛ مفردات، ص۶۸، «اخ».
- ↑ المعجم فی فقه اللغة القرآن، ج۱، ص۶۸۱-۶۸۲.
- ↑ خراسانی، محمد، اخوت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۲۷-۳۱.
- ↑ «و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمیکنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
- ↑ سوره یوسف.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از ای باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند و زیور خود را آشکار نگردانند مگر آنچه از آن، که خود پیداست و باید روسریهایشان را بر گریبان خویش افکنند و زیور خود را آشکار نگردانند جز بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (هم آیین) شان یا کنیزهاشان یا مردان وابستهای که نیاز (به زن) ندارند یا کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند و چنان پا نکوبند که آنچه از زیورشان پوشیده میدارند آشکار گردد و همگان ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبه کنید، باشد که رستگار گردید» سوره نور، آیه ۳۱.
- ↑ «پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند» سوره توبه، آیه ۲۳.
- ↑ «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد» سوره عبس، آیه ۳۴.
- ↑ ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
- ↑ «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)» سوره اعراف، آیه ۶۵.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ الوجوه والنظائر، ج۱، ص۸۹؛ مفردات، ص۶۸، «اخ».
- ↑ الوجوه و النظائر، ج۱، ص۸۹.
- ↑ مفردات، ص۶۸.
- ↑ کشف الاسرار، ج۳، ص۶۶۷.
- ↑ «مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش گفتند.».. سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود میگویند.».. سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۱۵۰.
- ↑ «که فراخ رفتاران یاران شیطانند» سوره اسراء، آیه ۲۷.
- ↑ «و برادران آنها آنان را به گمراهی میکشانند» سوره اعراف، آیه ۲۰۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۰۰.
- ↑ «و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید» سوره احزاب، آیه ۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۵۴۶.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «(با این همه) اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند برادران دینی شمایند» سوره توبه، آیه ۱۱.
- ↑ جوامع الجامع، ج۲، ص۴۰.
- ↑ «پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار!» سوره حشر، آیه ۱۰.
- ↑ «و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی شمایند» سوره احزاب، آیه ۵.
- ↑ خراسانی، محمد، اخوت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۸، ص۱۵۰.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند امر (عذاب) خود را (در میان) آورد و خداوند گروه نافرمانان را راهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۲۴.
- ↑ «و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ راهنما، ج۱، ص۵۷۱-۵۷۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و دلهای آنان را با هم پیوستگی داد» سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ «اگر همه آنچه را در زمین است میبخشیدی میان دلهای آنها پیوستگی نمیدادی» سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ «و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود.».. سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۵؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۷۸.
- ↑ ینابیع الموده، ج۱، ص۱۷۸؛ الصحیح من سیره، ج۳، ص۳۴۵.
- ↑ الصحیح من سیره، ج۳، ص۳۴۵-۳۴۶.
- ↑ «و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۱۴۲؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۱۱۷.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج۴، ص۱۶۲.
- ↑ احیاء علوم الدین، مج۲، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۲۵۸.
- ↑ «در آن روز میان آنان نه پیوندی است» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.
- ↑ «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد» سوره عبس، آیه ۳۴.
- ↑ «برادروار بر اورنگهایی روبهرو مینشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۲۵۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۰-۲۰۱.
- ↑ خراسانی، محمد، اخوت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و از تو، درباره یتیمان میپرسند، بگو سامانبخشی به کار آنان نیکوتر است و چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند.».. سوره بقره، آیه ۲۲۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۸، ص۱۵۰؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۵۴۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۱، ص۵۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۳۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶۶۸؛ ثواب الاعمال، ص۲۵۰.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۱۵.
- ↑ «و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند.».. سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۱۴۸؛ الامالی، ص۵۲۲.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۳۴۱؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۵۰.
- ↑ «...و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید.».. سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «و از یکدیگر عیبجویی مکنید» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید!» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است.».. سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «و (در کار مردم) کاوش نکنید» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ خراسانی، محمد، اخوت، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش -هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما میماندند نمیمردند یا کشته نمیشدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دلهایشان کند؛ و این خداوند است که زنده میگرداند و میمیراند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «(همان) کسانی که (خود از جنگ، پس) نشستند و درباره همگنان (شهید) خویش گفتند: اگر (آنها هم) از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند؛ بگو: اگر راست میگویید مرگ را از خویش برانید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۸.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۵.
- ↑ «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
- ↑ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و برادران آنها آنان را به گمراهی میکشانند سپس هیچ کوتاهی نمیکنند» سوره اعراف، آیه ۲۰۲.
- ↑ «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
- ↑ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.
- ↑ «و برادرم هارون زبانآورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که میترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
- ↑ «بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند» سوره احزاب، آیه ۱۸.
- ↑ «این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۳.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است که آنان دروغ میگویند» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۸۷.
- ↑ «اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم» سوره مائده، آیه ۲۸.
- ↑ «خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
- ↑ «نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.
- ↑ «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
- ↑ «و برادران آنها آنان را به گمراهی میکشانند سپس هیچ کوتاهی نمیکنند» سوره اعراف، آیه ۲۰۲.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۰۵.
- ↑ «این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد» سوره ص، آیه ۲۳.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و برادران آنها آنان را به گمراهی میکشانند سپس هیچ کوتاهی نمیکنند» سوره اعراف، آیه ۲۰۲.
- ↑ «هارون برادرم را * و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار» سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.
- ↑ «و برادرم هارون زبانآورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که میترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
- ↑ «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
- ↑ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
- ↑ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما میماندند نمیمردند یا کشته نمیشدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دلهایشان کند؛ و این خداوند است که زنده میگرداند و میمیراند و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «(همان) کسانی که (خود از جنگ، پس) نشستند و درباره همگنان (شهید) خویش گفتند: اگر (آنها هم) از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند؛ بگو: اگر راست میگویید مرگ را از خویش برانید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۸.
- ↑ «بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند؛» سوره احزاب، آیه ۱۸.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است که آنان دروغ میگویند» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۵.
- ↑ «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۰۹.
- ↑ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
- ↑ «و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیشتر راهنمایی کرده بودیم- و داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره انعام، آیه ۸۴.
- ↑ «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ «همان کسان که در شادی و رنج میبخشند و فروخورندگان خشم و در گذرندگان از مردماند؛ و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.
- ↑ «پس خداوند به آنان پاداش این جهان و پاداش نیک جهان واپسین را بخشید و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۸.
- ↑ «آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند در آنچه خوردهاند تا هنگامی که پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند سپس پرهیزگاری ورزند و ایمان آورند آنگاه پرهیزگار باشند و نیکی ورزند گناهی بر آنان نیست و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۹۳.
- ↑ «بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «و شکیبایی ورز که خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره هود، آیه ۱۱۵.
- ↑ «و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین توانایی بخشیدیم تا هرجا خواهد در آن جای گیرد؛ هر کس را بخواهیم به بخشایش خویش میرسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمیگردانیم» سوره یوسف، آیه ۵۶.
- ↑ «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
- ↑ «و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.
- ↑ «و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم و بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.
- ↑ «در میان جهانیان بر نوح درود باد! * بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۷۹-۸۰.
- ↑ «درود بر ابراهیم * و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۹-۱۱۰.
- ↑ «درود بر موسی و هارون * بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ «و درود بر ال یاسین * بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۱۳۰-۱۳۱.
- ↑ «خداوند هم به پاس آنچه گفتند بوستانهایی که از بن آنها جویباران روان است به آنان پاداش داد که در آنها جاودانند و آن پاداش نکوکاران است» سوره مائده، آیه ۸۵.
- ↑ «و آنان که راستی آورند و آن را باور دارند پرهیزگارند * نزد پروردگارشان آنچه بخواهند دارند؛ این پاداش نیکوکاران است» سوره زمر، آیه ۳۳-۳۴.
- ↑ «و میوههایی که دلخواه آنهاست * با گوارایی بخورید و بیاشامید برای آنچه انجام میدادهاید * بدینگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم» سوره مرسلات، آیه ۴۲-۴۴.
- ↑ «و برادران آنها آنان را به گمراهی میکشانند سپس هیچ کوتاهی نمیکنند» سوره اعراف، آیه ۲۰۲.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ «به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.
- ↑ «و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.
- ↑ «بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما میماندند نمیمردند یا کشته نمیشدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دلهایشان کند؛ و این خداوند ا» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند؛» سوره احزاب، آیه ۱۸.
- ↑ «(همان) کسانی که (خود از جنگ، پس) نشستند و درباره همگنان (شهید) خویش گفتند: اگر (آنها هم) از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند؛ بگو: اگر راست میگویید مرگ را از خویش برانید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۸.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچگاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمیبریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ «به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
- ↑ «و برادرم هارون زبانآورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که میترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
- ↑ «هارون برادرم را * و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار» سوره طه، آیه ۲۹-۳۰.
- ↑ «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
- ↑ «نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت» سوره مائده، آیه ۳۰.
- ↑ «و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.
- ↑ «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۱۱-۱۱۸.
- ↑ «(هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر» سوره طه، آیه ۹۴.
- ↑ برهان، ص۲۷۹. ابن جمعه عروسی قسمت آخر این حدیث را در نور الثقلین، ج۱، ص۶۰۸، حدیث ۱۱۸، آورده است.
- ↑ «گفت: آیا میدانید که با یوسف و برادرش هنگامی که نادان بودید چه کردید؟ * گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است» سوره یوسف، آیه ۸۹-۹۰.
- ↑ نورالثقلین، ج۲، ص۴۶۰، ح۱۷۷.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش * و کارم را برای من آسان کن * و گرهی از زبانم بگشای * تا سخنم را دریابند *و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۵-۳۵.
- ↑ «فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند میگردانیم و به هر دوتان چیرگییی میبخشیم که با نشانههای ما دستشان به شما نرسد. پیروز شمایید و هر کس که از شما پیروی کند» سوره قصص، آیه ۳۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۳، ص۳۷۶، ح۵۸.
- ↑ برهان، ص۱۱۰۱.
- ↑ برهان، ص۱۱۰۱.
- ↑ برهان، ص۱۱۰۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۲۶.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۹۶.
- ↑ لغتنامه، ج ۳، ص ۳۸۹۷؛ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۴۹۱، «برادر».
- ↑ لسانالعرب، ج ۱، ص ۸۹ ـ ۹۰، «اخا»؛ التحقیق، ج ۱، ص ۴۷ ـ ۴۸، «اخو».
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۵۴؛ تاج العروس، ج ۱۹، ص ۱۴۴؛ التحقیق، ج ۱، ص ۴۷ ـ ۴۸، «اخو».
- ↑ مفردات، ص ۶۸، «اخ»؛ المیزان، ج ۸، ص ۱۷۷.
- ↑ «و چون ساز و برگ آنان را آماده کرد گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید آیا نمیبینید که من پیمانه را تمام میپیمایم و بهترین میزبانم؟» سوره یوسف، آیه ۵۹.
- ↑ «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص ۴۴۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۵۰.
- ↑ «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره اعراف، آیه ۶۵.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۴۸، «اخو».
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۱۵۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۵۰؛ الصافی، ج ۲، ص ۲۰۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۵۰.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما میماندند نمیمردند یا کشته نمیشدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دلهایشان کند؛ و این خداوند ا» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند؛» سوره احزاب، آیه ۱۸.
- ↑ جامع البیان، مج ۷، ج ۱۵، ص ۹۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ التحقیق، ج ۱، ص ۴۹، «اخو».
- ↑ «که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۷۹۰؛ المیزان، ج ۸، ص ۳۸۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۲۳؛ التحریر و التنویر، ج ۹، ص ۲۳۴.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۱۳۵؛ الخلاف، ج ۴، ص ۳۴؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۹.
- ↑ «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
- ↑ «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معن» سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ «(هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۴.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۲۵۵، ۲۵۷؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۹۲.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ۴: ۱ ـ ۲۶.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۱۹.
- ↑ «نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۳۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۸۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۲۴۰؛ قصص الانبیاء، ص ۶۵.
- ↑ «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۳۰۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۱۰؛ التحریر و التنویر، ج ۶، ص ۱۷۴.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۵۰۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۱۰.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۲؛ نمونه، ج ۶، ص ۳۷۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۹۱.
- ↑ «به راستی در (داستان) یوسف و برادران وی برای پرسشگران نشانههاست» سوره یوسف، آیه ۷.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند» سوره یوسف، آیه ۴.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۹۷؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۴۵.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۸-۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۹۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۶۸.
- ↑ «گویندهای از آنان گفت: اگر میخواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.
- ↑ «گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمیداری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ «و برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند و او آنان را شناخت در حالی که آنها او را نشناختند» سوره یوسف، آیه ۵۸.
- ↑ «و چون ساز و برگ آنان را آماده کرد گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید آیا نمیبینید که من پیمانه را تمام میپیمایم و بهترین میزبانم؟ و اگر او را نزد من نیاورید پیمانه ای نزد من نخواهید داشت و نزدیک من نیایید» سوره یوسف، آیه ۵۹-۶۰.
- ↑ «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده میکرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارندهای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بیگمان شما دزدید! (برادران یوسف) رو به آنان آوردند و گفتند: مگر چه گم کردهاید؟ گفتند: پیمانه (زرّین) شاه را گم کردهایم و (یوسف گفت) هر که آن را بیاورد یک بار شتر (جایزه) خواهد داشت و من بدین (وعده) ضامنم. گفتند: سوگند به خداوند که شما میدانید ما نیامدهایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم. گفتند اگر دروغ گفته باشید کیفر آن چیست؟ گفتند: کیفر آن، (برده شدن) همان کسی است که (جام) در باربند وی یافته شود او خود کیفر آن است؛ ما ستمگران را بدینگونه کیفر میدهیم. آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۰-۷۶.
- ↑ «گفتند: اگر (بنیامین) دزدی میکند (شگفت نیست) برادری دارد که (او نیز) پیش از این دزدی کرده است؛ یوسف آن (سرزنش) را در درون خود پنهان داشت و برای آنان آشکار نکرد (و در دل) گفت: جایگاه شما از او بدتر است و خداوند به آنچه وصف میکنید آگاهتر است» سوره یوسف، آیه ۷۷.
- ↑ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۹۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۶۸؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۴۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۲۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۶۸.
- ↑ «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بیگمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۰-۹۱.
- ↑ «(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.
- ↑ «و به خواهر موسی گفت: او را دنبال کن! و از دور چشم بر او داشت و آنان درنمییافتند» سوره قصص، آیه ۱۱.
- ↑ «و به خواهر موسی گفت: او را دنبال کن! و از دور چشم بر او داشت و آنان درنمییافتند» سوره قصص، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ «و برادرم هارون زبانآورتر از من است پس، او را با من بفرست تا به راستی من، گواهی دهد که میترسم مرا دروغگو شمارند» سوره قصص، آیه ۳۴.
- ↑ «هارون برادرم را» سوره طه، آیه ۳۰.
- ↑ «و سینهام تنگ میشود و زبانم روان نمیگردد پس به سوی هارون بفرست!» سوره شعراء، آیه ۱۳.
- ↑ «فرمود: به زودی بازوی تو را با (فرستادن) برادرت توانمند میگردانیم و به هر دوتان چیرگییی میبخشیم که با نشانههای ما دستشان به شما نرسد. پیروز شمایید و هر کس که از شما پیروی کند» سوره قصص، آیه ۳۵.
- ↑ «تو و برادرت، نشانههای مرا ببرید و در یادکرد من سستی مکنید» سوره طه، آیه ۴۲.
- ↑ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود میکشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردن» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
- ↑ «(هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۴.
- ↑ «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود میکشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردن» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
- ↑ «(هارون) گفت: ای پسر مادرم! موی ریش و سرم را مگیر، من ترسیدم که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و گفته مرا پاس نداشتی» سوره طه، آیه ۹۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۶؛ زاد المسیر، ج ۵، ص ۱۸۱؛ بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۲۸۵.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و به راستی به موسی و هارون فرقان و روشنایی و یادکردی برای پرهیزگاران دادیم؛» سوره انبیاء، آیه ۴۸.
- ↑ «سپس موسی و برادرش هارون را با نشانههای خویش و برهانی آشکار فرستادیم؛» سوره مؤمنون، آیه ۴۵.
- ↑ «به سوی فرعون و سرکردگانش ولی گردنفرازی کردند و قومی برتری جوی بودند» سوره مؤمنون، آیه ۴۶.
- ↑ «و به راستی ما به موسی کتاب دادیم و برادرش هارون را وزیری همراه او گرداندیم» سوره فرقان، آیه ۳۵.
- ↑ «ای خواهر هارون! نه پدرت مردی بد و نه مادرت بدکاره بود» سوره مریم، آیه ۲۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۵۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۲۶ ـ ۲۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۷۹؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۴۹۹.
- ↑ روض الجنان، ج ۵، ص ۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۱۵۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۶۸؛ المیزان، ج۱۴، ص۴۵؛ جامع البیان، مج۹، ج۱۶، ص۹۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۷۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۶۸.
- ↑ «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معن» سوره کهف، آیه ۸۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۶؛ زاد المسیر، ج۵، ص۱۸۱؛ بحار الانوار، ج۱۳، ص۲۸۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۷۵۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۶-۲۷.
- ↑ «(همان) کسانی که (خود از جنگ، پس) نشستند و درباره همگنان (شهید) خویش گفتند: اگر (آنها هم) از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند؛ بگو: اگر راست میگویید مرگ را از خویش برانید» سوره آل عمران، آیه ۱۶۸.
- ↑ زاد المسیر، ج۱، ص۴۹۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۹.
- ↑ روض الجنان، ج۵، ص۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۵۸.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «و کسانی که آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است میپیوندند و از پروردگار خویش میترسند و از سختی حساب هراس دارند؛ و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه میکنند و نماز را برپا میدارند و از آنچه ما روزی آنان کردهایم پنهان و آشکار میبخشند و به نیکی، بدی را دور میدارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است» سوره رعد، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۶، ص ۴۴۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و داراییهایی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانههایی که میپسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوستداشتنیتر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۳-۲۴.
- ↑ روح المعانی، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۰۳.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۶۱؛ المنیر، ج ۱۰، ص ۱۴۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۵.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۱۹۴.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ المنیر، ج۱۰، ص۱۵۳ـ۱۵۴؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۴۵.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند و زیور خود را آشکار نگردانند مگر آنچه از آن، که خود پیداست و باید روسریهایشان را بر گریبان خویش افکنند و زیور خود را آشکار نگردانند جز بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (هم آیین) شان یا کنیزهاشان یا مردان وابستهای که نیاز (به زن) ندارند یا کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند و چنان پا نکوبند که آنچه از زیورشان پوشیده میدارند آشکار گردد و همگان ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبه کنید، باشد که رستگار گردید» سوره نور، آیه ۳۱.
- ↑ «بر آنان گناهی نیست که در نزد پدرانشان و پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و پسران خواهرانشان و زنان (همراه) شان و کنیزهاشان؛ (حجاب را فرو گذارند)؛ و (ای زنان پیامبر!) از خداوند پروا کنید که خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره احزاب، آیه ۵۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۱۷.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص ۵۷۴؛ زبدة البیان، ص ۶۸۸؛ المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۱۴۹.
- ↑ «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
- ↑ الحدائق، ج ۲۳، ص ۳۱۰؛ جواهر الکلام، ج ۲۹، ص ۲۴۱؛ جامع المدارک، ج ۴، ص ۱۷۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۷۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۶ ـ ۴۷؛ زبدة البیان، ص ۵۲۳؛ جواهر الکلام، ج ۲۹، ص ۲۴۳.
- ↑ مختلف الشیعه، ج ۷، ص ۴۵.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج ۲، ص ۶۱۳.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ الموسوعة الفقهیه، ج ۱، ص ۳۵۰؛ ج ۲، ص ۷۶؛ مواهب الرحمن، ج ۷، ص ۳۰۴.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را میبرند و اگر (میراثبران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث میبرد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان میدارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج ۴، ص ۱۱۹؛ السرائر، ج ۳، ص ۳۰۱؛ مجمعالفائده، ج ۱۱، ص ۴۰۱.
- ↑ «و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کردهاند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ السرائر، ج ۱، ص ۳۵۸؛ تحریر الاحکام، ج ۲، ص ۱۶۲؛ مواهب الرحمن، ج ۷، ص ۳۰۴.
- ↑ «از تو نظر میخواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر میدهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر میرسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث میبرد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده)» سوره نساء، آیه ۱۷۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۲۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۰ ـ ۲۱؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۲۹؛ المنیر، ج ۶، ص ۵۸.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۱۳۵؛ المغنی، ج ۷، ص ۴؛ جواهرالکلام، ج ۳۹، ص ۱۵۱.
- ↑ الخلاف، ج ۴، ص ۳۴ ـ ۳۵؛ مسالک الافهام، ج ۱۳، ص ۱۴؛ المجموع، ج ۱۶، ص ۸۵.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۴۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۵۱.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ التبیان، ج ۳، ص ۱۳۵.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۱۳۵؛ الخلاف، ج ۴، ص ۳۴؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۲۹.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کردهاند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ جواهرالکلام، ج ۳۹، ص ۷۷؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ السرائر، ج ۳، ص ۲۴۷؛ مسالک الافهام، ج ۱۳، ص ۷۶.
- ↑ فقهالقرآن، ج ۲، ص ۳۳۲؛ مجمعالفائده، ج ۱۱، ص ۵۵۳؛ الموسوعة الفقهیه، ج ۲، ص ۷۰.
- ↑ المجموع، ج ۱۶، ص ۷۲؛ بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۲۷۹.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ تفسیر آیات الاحکام، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۰۷.
- ↑ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۳۲۳؛ المنیر، ج ۱۸، ص ۳۰۷.
- ↑ الروضة البهیه، ج ۲، ص ۲۸۹؛ مسالک الافهام، ج ۱۲، ص ۹۸ ـ ۹۹؛ کفایة الاحکام، ص ۲۵۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۴۶.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد،» سوره عبس، آیه ۳۴-۳۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۴۶.
- ↑ «در حالی که (خویشاوندان) به هم نشان داده میشوند؛ گنهکار دوست میدارد کاش برای فرار از عذاب آن روز، فرزندانش را سربها دهد، و همسر و برادرش را» سوره معارج، آیه ۱۱-۱۲.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «برادر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «بر شما حرام است (ازدواج با) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمههایتان و خالههایتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادران شیردهتان و خواهران شیرخوردهتان و مادرزنهایتان و ختران زنانتان (از شوهر پیشین) که (اینک) در سرپرستی شمایند، (اگر) از همسرانی (باشند) که با آنان همخوابگی کردهاید، که اگر با آنها همخوابگی نکردهاید بر شما گناهی نیست؛ و همسران آن پسرانتان که از پشت شمایند؛ و (نیز) جمع میان دو خواهر، مگر آنکه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بیش از دو تن باشند تنها دو سوم آنچه بر جای نهاده، از آن ایشان است و اگر (تنها) یک دختر باشد، نصف از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، یک ششم از آنچه بر جای نهاده، خواهد بود و اگر فرزندی نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اویند، مادرش یک سوم خواهد برد؛ اگر برادرانی (یا خواهرانی یا برادران و خواهرانی) داشته باشد، برای مادرش یک ششم است. (این تقسیمها) پس از (انجام) آن وصیّتی است که میکند یا (پرداختن) وامی (که دارد)؛ شما در نمییابید کدامیک از پدرانتان و فرزندانتان برای شما سودمندترند؛ (این احکام) فریضهای است از سوی خداوند بیگمان خداوند دانایی حکیم است» سوره نساء، آیه ۱۱.
- ↑ «و برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند و او آنان را شناخت در حالی که آنها او را نشناختند» سوره یوسف، آیه ۵۸.
- ↑ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش گفتند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند» سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان هود به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۲۴.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه (را) که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۴۲.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۶۱.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان ک» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبهپذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ الأدب و المروه، ص۲۴۰؛ آرنا کیس، ص۲۳۳.
- ↑ فتوت در کشورهای اسلامی، ص۷۶-۸۴؛ آرنا کیس، ص۲۳۵.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه اخوت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۳-۶۴.
- ↑ «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانییی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد * اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم * من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است * نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد * خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۲۷-۳۱.
- ↑ «و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمیکنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
- ↑ «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بیگمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵
- ↑ «به راستی در (داستان) یوسف و برادران وی برای پرسشگران نشانههاست * (یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۷-۸
- ↑ «و برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند و او آنان را شناخت در حالی که آنها او را نشناختند» سوره یوسف، آیه ۵۸
- ↑ «گفت: آیا شما را بر او جز همانگونه امین میتوانم داشت که پیش از این بر برادرش امین داشته بودم؟ پس خداوند بهترین نگهبان و او بخشایندهترین بخشایندگان است» سوره یوسف، آیه ۶۴
- ↑ «و چون بر یوسف وارد شدند او برادر (تنی) خویش را نزد خود جای داد، (نهانی به او) گفت: من برادر تو هستم پس، از آنچه (اینان) میکردند دلگیر مباش!» سوره یوسف، آیه ۶۹
- ↑ «آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنیاش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدینگونه برای یوسف چارهگری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمیتوانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند میخواست- هر کس را که بخواهیم به پایههایی فرا میبریم و ز هر دانندهای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۶
- ↑ «گفت: آیا میدانید که با یوسف و برادرش هنگامی که نادان بودید چه کردید؟ * گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند» سوره یوسف، آیه ۸۹-۹۰
- ↑ «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ «و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند و پاکدامنی ورزند و زیور خود را آشکار نگردانند مگر آنچه از آن، که خود پیداست و باید روسریهایشان را بر گریبان خویش افکنند و زیور خود را آشکار نگردانند جز بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (هم آیین) شان یا کنیزهاشان یا مردان وابستهای که نیاز (به زن) ندارند یا کودکانی که از شرمگاههای زنان آگاهی ندارند و چنان پا نکوبند که آنچه از زیورشان پوشیده میدارند آشکار گردد و همگان ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبه کنید، باشد که رستگار گردید» سوره نور، آیه ۳۱
- ↑ «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳
- ↑ «روزی که آدمی از برادر خود بگریزد» سوره عبس، آیه ۳۴
- ↑ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
- ↑ «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)» سوره اعراف، آیه ۶۵.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.
- ↑ «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما میماندند نمیمردند یا کشته نمیشدند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
- ↑ «آیا به کسانی ننگریستهای که دورویی میکنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب میگویند «سوره حشر، آیه ۱۱.
- ↑ جامع البیان.
- ↑ «که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷.
- ↑ «و برادران آنها آنان را به گمراهی میکشانند سپس هیچ کوتاهی نمیکنند» سوره اعراف، آیه ۲۰۲.
- ↑ «بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند» سوره احزاب، آیه ۱۸.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «(با این همه) اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند برادران دینی شمایند و ما آیات را برای گروهی که میدانند روشن میداریم» سوره توبه، آیه ۱۱.
- ↑ «و کسانی که پس از آنان آمدهاند میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشایندهای» سوره حشر، آیه ۱۰.
- ↑ «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است و اگر پدرانشان را نمیشناسید برادران دینی و وابستگان شمایند و شما را در آنچه اشتباه کردهاید گناهی نیست اما در آنچه دلهایتان به قصد، خواسته است (گناهکارید) و خداوند آمرزندهای بخشاینده» سوره احزاب، آیه ۵.
- ↑ «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «و دلهای آنان را با هم پیوستگی داد» سوره انفال، آیه ۶۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ السیرة النبویة، ج۲، ص۵۰۴؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ «و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کردهاند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارثبری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۵.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۱۴۲.
- ↑ احیاء علوم، ج۲، ص۱۴۰.
- ↑ «و برادروار بر اورنگهایی روبهرو مینشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «در (کار) این جهان و جهان واپسین. و از تو، درباره یتیمان میپرسند، بگو سامانبخشی به کار آنان نیکوتر است و چون با آنان به سر برید (بدانید که) برادران شمایند و خداوند، تباهکار را از مصلح باز میشناسد و اگر خداوند میخواست، شما را در تنگنا مینهاد، بیگمان خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۰.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰
- ↑ «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خونبها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ «و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «و (همدیگر را) با لقبهای ناپسند مخوانید!» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ احیاء علوم، ج۱، ص۶۰۸-۶۱۱.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «اخوت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم