بحث:جهاد در فقه سیاسی
مقدمه
جهاد در لغت به معنای مشقت یا وسع و طاقت است. در اصطلاح شرعی نیز به معنای بذل نفس و مال خود در راه اعتلای دین اسلام و اقامه شعائر ایمان است[۱]. جهاد یکی از مفاهیمی است که هرچند قبل از ظهور اسلام نیز وجود داشته است، دین اسلام آن را به معنای جدیدی به کار برد و در نتیجه آن را به مفهومی دینی تبدیل کرد[۲]. جهاد از حیث دشمنان یعنی افرادی که علیه آنها جهاد انجام میشود، به سه نوع تقسیم میشود: جهاد با اهل کتاب، جهاد با کفار غیر اهل کتاب، جهاد با اهل بغی (افرادی که بر حکومت اسلامی شورش میکنند). دستهبندی دیگری از جهاد در کتب فقهی وجود دارد که بر اساس غرض آن است: اگر غرض از جهاد دعوت به اسلام باشد، جهاد ابتدایی نام دارد. اگر غرض دفاع از سرزمینهای اسلامی در مقابل حمله و خطر دشمن باشد، دفاعی نام دارد. اگر جهاد به غرض حفاظت از جان یا مال یا نوامیس افرادی که جان و مالشان محترم است، باشد[۳]، نوع دیگر جهاد است[۴]. در این نوع جهاد، بحث درباره جواز مقاومت تا سرحد کشته شدن برای دفاع از مال، دفاع از جان و دفاع از نوامیس است. بحث اصلی کتب جهاد درباره دو نوع اول جهاد است. هدف و غرض از جهاد دفاعی، دفاع از مسلمین در مقابل حمله و خطرهای وارده است؛ اما در خصوص جهاد ابتدایی اهداف و اغراض متعددی بیان شده است. پیش از آنکه به صورت تفکیکی به این موارد پرداخته شود، دو اصطلاح جهاد اکبر و جهاد اصغر معنا میشود. در اصطلاح جهاد اکبر و اصغر از فرمایشی از رسول خدا (ص) گرفته شده است: امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که پیامبر خدا گروه نظامیای را [برای مأموریتی] فرستادند. آنگاه که این گروه برگشت، پیامبر خدا (ص) فرمود: آفرین بر قومی که جهاد اصغر را انجام داد و جهاد اکبر همچنان بر آنان باقی است. آنگاه پرسیدند: ای پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: جهاد با نفس. بهترین جهاد، جهادی است که انسان با نفس خود میکند[۵]. آنگونه که در روایت فوق نیز عیان است، جهاد اکبر به مجاهدت با خواهشها و هوسهای نفسانی و جهاد اصغر به جهاد در جبهههای جنگ اطلاق میشود»[۶].
جهاد در دانشنامه فقه سیاسی
بذل جان و مال در راه خدا در جنگ با دشمن اسلام و مسلمانان.
جهاد در لغت از «جهد» به معنای مشقت و زحمت یا از «جهد» به معنای وسع و طاقت است و در اصطلاح عبارت است از بذل جان و مال در راه خدا در نبرد با کافران و باغیان، با بذل جان، مال و توان خود راه اعتلای اسلام و بر پا داشتن شعائر آن[۷] عنوان جهاد، بابی مستقل در فقه است که در آن به تفضیل از احکام جهاد سخن رفته است.
در فضیلت جهاد آمده: جهاد از برترین اعمال و دری از درهای بهشت و از ارکان مهم اسلام است و در قرآن و احادیث، برای جهاد و مجاهدان فضایل بسیاری ذکر شده است[۸].
جهاد را به دو قسم ابتدایی و دفاعی تقسیم کردهاند[۹]. البته برخی، نام جهاد را بر قسم دوم نهاده و آن را مجاز دانسته و گفتهاند: جهادثابت در شرع که دارای احکامی ویژه است، همان جهاد ابتدایی است و قسم دوم از اقسام دفاع است[۱۰].
جهاد
جهاد از نظر شرعی، فدا کردن جان و آنچه جهاد متوقف بر آن است، در جنگ با مشرکان و بغات به صورتی ویژه یا فدا کردن جان و مال و توان در اعتلای نام اسلامی و برپایی شعایر ایمان است[۱۱]. جهاد از مهمترین واجبات است و تأکیدات بسیاری که در قرآن کریم و روایات دیده میشود، بیانگر اهمیت و نقش بارز آن در تکوین جامعه آرمانی اسلامی و صیانت از آن است؛ جامعهای که یکی از ویژگیهای آن، آرامش خاطر و امنیت فردی و اجتماعی است. تعبیرهای زیبای حضرت امیر(ع) در خطبه ۲۷ نهج البلاغه به روشنی بیانگر نقش امنیت آفرین و دافع تهدیدات جهاد است، آنجا از جهاد به «دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ» (زره پولادین خدا) و «جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ» (سپر مستحکم خدا) یاد میکند که ترک آن موجب «ذلت، خواری و گرفتاری» میشود که هر سه اینها مصداق روشن ناامنی به شمار میآید: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ»[۱۲]: «بهراستی که جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی بندگان خاص خود میگشاید. جهاد لباس تقوا، زره فولادین و سپر مستحکم خداوند است؛ هر کس از روی میل از آن روی برتابد، خداوند لباس ذلت و خواری بر او میپوشاند و گرفتارش میکند».
جهاد در آثار فقهی به چند قسم تقسیم شده است: جهاد ابتدایی، جهاد با کافران مهاجم، جهاد با مصمم به قتل نفس محترمه و جهاد با بغات. اما این اقسام را میتوان در دو دسته کلی تقسیمبندی کرد: جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی. جهاد ابتدایی با هدف دعوت کافران و مشرکان به دین انجام میگیرد و غالب فقها وجوب آن را مشروط به وجود امام معصوم میدانند؛ البته برخی از فقها معتقدند: «علی الاقوی، امام منحصر به امام معصوم نیست و امام عادل کافی است که طبعاً شامل فقیه جامعالشرایط نیز میشود»[۱۳].
جهاد دفاعی، همانگونه که از نامش پیداست، در دفاع از شخص یا کیان اسلامی در برابر مهاجمان خارجی یا داخلی (مانند بغات) انجام میگیرد. وجوب جهاد دفاعی متوقف بر وجود امام معصوم نیست؛ اما چه بسا در مواردی وجود و تحقق عملی آن وابسته به تشکل و تجمع است که در آن صورت، به ناچار وجود آن متوقف بر وجود رهبر و امام است. وجود امام در این مرحله، شرط وجود است، نه شرط وجوب.
صاحب جواهر در تعریف جهاد مینویسد: الجهاد... شرعا بذل النفس وما يتوقف عليه من المال في محاربة المشركين أو الباغين على وجه مخصوص، أو بذل النفس والمال والوسع في إعلاء كلمة الإسلام وإقامة شعائر الإيمان[۱۴]: «جهاد... از نظر شرعی، فدا کردن جان و آنچه جهاد متوقف بر آن است، در جنگ با مشرکان و بغات به صورتی ویژه، یا فدا کردن جان و مال و توان در اعتلای نام اسلام و برپایی شعایر ایمان است». این نگاه را به جهاد، قاطبه فقهای شیعه دارند. امام خمینی نیز در تبیین جهاد مینویسد: «اگر دشمنی که از او بر اساس اسلام و اجتماع مسلمین ترس باشد، بلاد مسلمین و یا مرزهای آن را مورد هجوم قرار دهد، بر مسلمانها واجب است که از آن به هر وسیلهای که ممکن است، با بذل مال و جان، دفاع نمایند. این دفاع مشروط به حضور امام(ع) و اذن او و اذن نایب خاص یا عام او نیست؛ پس بر هر مکلفی بدون هیچ قید و شرطی واجب است به هر وسیلهای که باشد، دفاع نماید»[۱۵].
یکی از موضوعات مهم در بحث جهاد، کسانی است که جهاد با آنها واجب است. صاحب جواهر در این خصوص معتقد است جهاد با سه گروه واجب است: باغیان علیه امام مسلمین، دوم اهل ذمه (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) اگر شرایط ذمه را نقض کنند، سوم کفار دیگر به جز اهل ذمه. صاحب جواهر در بیان علت وجوب جهاد با سه گروه فوق مینویسد: در مورد باغیان برای جلوگیری از فسادشان و در مورد دیگران که به سرزمینهای اسلامی حمله کردند، به خاطر ترس از به خطر افتادن بیضه اسلام (کیان اسلامی) یا اسارت و قتل مسلمانان یا برای اینکه کفار به اسلام و ایمان بگروند یا جزیه بدهند: فيمن يجب جهاده، وهم ثلاثة: الأول البغاة على الإمام من المسلمين(ع)...، والثاني أهل الذمة، وهم اليهود والنصارى والمجوس إذا أخلوا بشرائط الذمة، والثالث من عدا هؤلاء من أصناف الكفار، وكل من يجب جهاده فالواجب على المسلمين النفور إليهم، إما لكفهم عن فسادهم كما في البغاة الذين هم من المسلمين، ومن هجم على بلاد الإسلام من غيرهم على وجه يخشى منه على بيضة الإسلام أو على أسر المسلمين وقتلهم وسبي ذراريهم وإما لنقلهم إلى الإسلام أو الإيمان أو إعطاء الجزية[۱۶]: «کسانی که جهاد با آنها واجب است، سه گروه هستند: اول باغیان علیه امام مسلمین(ع)؛ دوم، اهل ذمه که یهودیان و نصرانیان و زرتشتیان هستند، در صورتی که شرایط ذمه را نقض کنند؛ سوم کافران به جز اهل ذمه. هر کسی که جهاد با او واجب است، بر مسلمانان واجب است که از آنان بیزاری جویند؛ [که جهاد] یا به علت جلوگیری از فسادشان است، مانند باغیان که از مسلمانان شمرده میشوند و غیر مسلمانانی که به بلاد اسلام تجاوز کنند، به دلیل ترس از به خطر افتادن کیان اسلام یا اسارت و قتل مسلمانان و یا به این علت است که کفار به اسلام و ایمان بگروند یا جزیه بدهند».
بنابراین علت و غایت اصلی در وجوب جهاد در اسلام، حفظ و تأمین مسلمانان از فساد باغیان و تجاوز کافران است؛ به بیان دیگر غایت اصلی در جهاد، تأمین امنیت جامعه و نظام در برابر باغیان و کافران متجاوز است و این بیانی از مفهوم امنیت ملی است که امنیت نظامی، بعدی از امنیت ملی قلمداد میشود.
نکته مهم اینکه حفظ و تأمین امنیت کیان اسلامی در برابر تجاوز و تعرض کافران به حدی حایز اهمیت است که صاحب جواهر آن را حتی در صورت حاکم بودن فردی جائر نیز واجب میداند: نعم لو أراد الكفار محو الإسلام ودرس شعائره وعدم ذكر محمد(ص) وشريعته فلا إشكال في وجوب الجهاد حينئذ ولو مع الجائر لكن بقصد الدفع عن ذلك لا إعانة سلطان الجور، بل الإجماع بقسميه عليه[۱۷]: «البته اگر کافران قصد نابودی اسلام و زیر پاگذاشتن شعایر آن و از بین بردن ذکر محمد(ص) و شریعتش را داشته باشند، در این صورت اشکالی در وجوب جهاد حتی با وجود حاکم جائر نیست؛ البته این مساعدت حاکم جائر با هدف دفع کفار متجاوز از اسلام است، نه برای کمک به سلطان جور در این دو مورد اجماع وجود دارد».
از آنجا که اساساً جهاد در فقه اسلامی با رویکرد حفظ امنیت و آرامش در جامعه و نظام اسلامی تجویز و تکلیف شده است، در تمام مراحل و روند جهاد، این غایت است که باید لحاظ شود و مطمح نظر قرارگیرد و هر گونه عمل و رفتاری که موجب صدمه زدن به دشمن باشد که نتوان توجیهی در رابطه با غایت جهاد در اسلام برایش یافت، از نظر فقها، مطرود و مکروه و بعضاً حرام است. صاحب جواهر در راستای تأمین امنیت و حفظ کیان اسلامی و انصراف دشمنان از ادامه تجاوز، در عبارتی که آن را به رأی بسیاری از فقهای برجسته شیعه مستند کرده، روشهای گوناگون مقابله و مقاتله با کفار را برشمرده است: ويجوز محاربة العدو بالحصار ومنع السابلة دخولا وخروجا وبالمناجيق والتفنك والقنابر والأطواب والبارود ورمي الحيات القاتلة والعقارب وغيرها من الحيوانات وهدم الحصون والبيوت وقطع الأشجار والقذف بالنار وإرسال الماء لينصرفوا به ومنعه عليهم ليموتوا عطشا وكلما يرجى به الفتح بلا خلاف أجده فيه... نعم يكره قطع الأشجار ورمي النار وتسليط المياه إلا مع الضرورة... ويحرم إلقاء السم كما في النهاية والغنية والسرائر والنافع والتبصرة والإرشاد والدروس وجامع المقاصد مع التقييد في كثير منها بما إذا لم يضطر إليه أو يتوقف الفتح عليه[۱۸]: «در جنگ با دشمن، جایز است کشیدن حصار به دور او، ممنوعیت واردات و صادرات و تردد گروههای تجاری (محاصره اقتصادی)، استفاده از منجنیق و تفنگ و باروت و مارهای سمی کشنده و عقرب و منهدم کردن دژها و خانهها و قطع درختان و پرتاپ کردن آتش و گسیل کردن آب و جلوگیری از دسترسی آنها به آب برای اینکه از عطش بمیرند و هر آنچه به واسطه آن امید پیروزی و فتح میرود. در این جواز، هیچ نظر مخالفی پیدا نکردم... البته قطع درختان و پرتاب آتش و گسیل آب مکروه است، مگر در صورت ضرورت. ریختن سم حرام است؛ همان طور که در نهایه، غنیه، سرائر، نافع، تبصره، ارشاد، دروس و جامعالمقاصد آمده است؛ البته با این قید در بسیاری از این منابع که در صورت اضطرار یا توقف فتح و پیروزی به استفاده از سم جایز است».
نکته مهم در این مسئله، حرمت استفاده از حربه مسموم کردن آب آشامیدنی دشمن است که بسیاری از فقهای شیعه نیز بر این حرمت صحه گذاشتهاند و همانگونه که در بیان صاحب جواهر آمده، مگر اینکه پیروزی و دفع تجاوز دشمن منوط به استفاده از این حربه باشد.
همچنین دست زدن به برخی اقدامات ضد اخلاقی در جنگ تحریم شده است؛ مانند قتل دیوانگان، کودکان و زنان و نیز مثله کردن و فریب دادن به دشمن در قتل آنها پس از دادن امان: ولا يجوز قتل المجانين ولا الصبيان ولا النساء منهم ولو عاونهم (بتشديد النون) إلا مع الاضطرار بلا خلاف أجده في شيء من ذلك... ولا يجوز التمثيل بهم بقطع الآناف والآذان ونحو ذلك في حال الحرب بلا خلاف أجده فيه... وكذا لا يجوز الغدر بهم بأن يقتلوا بعد الأمان مثلا[۱۹]: «در جهاد، قتل دیوانگان، کودکان و زنان دشمن جایز نیست، حتی اگر به دشمنان کمک کنند؛ مگر در صورت اضطرار که اختلاف نظری از فقها در این خصوص ندیدم.... همچنین مثلهکردن دشمنان با قطع بینی و گوشها و مانند آن در جنگ جایز نیست؛ بدون اینکه اختلاف نظری از فقها در این مورد پیدا کنم و نیز فریب دادن دشمن، مثلاً قتل آنها پس از دادن امان، جایز نیست».
دلیل منع چنین اقداماتی در هنگام جهاد این است که گاهی این اعمال نه تنها کمکی به غایت اصلی جهاد، یعنی تأمین امنیت نمیکند، بلکه امکان مقابله به مثل دشمن را فراهم میکند که این با امنیت جامعه اسلامی در تضاد است و همچنین سبب ایجاد بیزاری در افکار عمومی دنیا و تهییج آنان علیه مسلمانان میشود؛ پیامدهای بسیار منفی این اقدامات ضد اخلاقی و ضد بشری در افکار عمومی دنیا را امروزه میتوان در رفتارها و اعمال گروههای تکفیری، مانند مثله کردن انسانها مشاهده کرد که جز ایجاد تنفر در میان مردم دنیا و ایجاد ناامنی برای مسلمانان، ثمری در پی نداشته است و این خود عین ناامنی و نقض غرض از تشریع جهاد در اسلام است.
همانگونه که اشاره شد، هدف اصلی در جهاد، به طور خاص جهاد دفاعی، حفظ امنیت جامعه و نظام اسلامی یا دستیابی به این امنیت است؛ لذا در روند جهاد علیه متجاوزان، هر زمان که احساس شد ترک جنگ و صلح به صلاح نظام اسلامی است، لازم است به آن گردن نهاده شود. البته این صلح یا آتشبس تحت شرایطی و در فضاهای گوناگونی خواهد بود که هم عزت مسلمانان را حفظ کند و هم از امنیت و کیان اسلامی پاسداری نماید. صاحب جواهر در این باره مینویسد: إن اقتضت المصلحة للإسلام والمسلمين مهادنتهم جاز أو وجب لكن لا يتولى ذلك إلا الإمام(ع) أو من يأذن له بالخصوص أو بما يشمله[۲۰]: «اگر مصلحت اسلام و مسلمانان اقتضا کند صلح با دشمنان جایز یا واجب است؛ البته متولی این امر فقط امام معصوم(ع) است یا کسی که اذن خاص از جانب ایشان دارد و یا کسی که اذن شامل او میشود».
صاحب جواهر در عبارتی دیگر مینویسد: فهي [المهادنة] جائزة ومشروعة إذا تضمنت مصلحة للمسلمين، إما لقلتهم عن المقاومة، أو لما يحصل به الاستظهار وهو زيادة القوة أو لرجاء الدخول في الإسلام[۲۱]: «قرارداد آتشبس جایز و مشروع است، اگر مصلحت مسلمانان را در بر داشته باشد یا به علت شمار اندک مسلمانان برای مقاومت در برابر کفار یا به این دلیل که امید میرود قدرت مسلمانان در این مدت افزایش یابد و یا اینکه انتظار میرود عدهای از کفار اسلام بیاورند».
پایان دادن به جنگ و برقراری عقد صلح با دشمن، به اعتقاد برخی فقها تحت شرایطی در پنج مورد واجب است:
- تأمین: اگر یکی از مسلمانان به یکی از کفار یا عدهای از آنها امان داده باشد، جنگ با آنان حرام است.
- حکمیت: اگر کفار و امام مسلمین حاضر شوند شخصی بینشان حکم باشد و قضاوت کند، اگر قضاوت او بر خلاف موازین اسلام نباشد، باید بر اساس حکم او از جمله در ترک جنگ عمل کرد.
- اسلام: مسلمان شدن کفار موجب متارکه جنگ میشود.
- اقدام کفار در پذیرش پرداخت جزیه.
- صلح: در صورتی که امام مسلمانان یا نایب او عقد صلح با دشمن منعقد کند، ترک جنگ و اطاعت از او واجب است[۲۲].[۲۳]
پانویس
- ↑ و شرعا... فهو بذل النفس و المال لإعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإيمان (سیوری حلی، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۴۰).
- ↑ به این نوع مفاهیم، حقایق شرعی میگویند.
- ↑ محترم است؛ یعنی جان، مال و نوامیس آنها بر دیگران حرام است؛ به خلاف افرادی چون قاتلان که به حکم قصاص کشتنشان به دستور حاکم حلال است.
- ↑ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۸، ص۷-۸.
- ↑ «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ (ع) أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۶۰).
- ↑ مهدوی و کاظمی، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۱۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ مهذب الاحکام، ج۱۵، ص۷۷-۷۸.
- ↑ الوسیله، ص۱۹۹؛ الجامع للشرائع، ص۲۳۳؛ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۱۹- ۲۰؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۷-۸؛ الحدائق الناضره، ج۳، ص۴۱۵.
- ↑ سداد العباد، ص۴۰۹.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ سید روح الله موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۶.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۵-۶۷.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۹-۷۸.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۹.
- ↑ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۹۳.
- ↑ شهید ثانی، شرح لمعه، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص۱۲۹.