بحث:حضرت شعیب علیه السلام
مقدمه
یکی از پیامبران الهی از فرزندان اسحاق و نسل حضرت ابراهیم که بعد از حضرت یوسف و قبل از حضرت موسی (ع) میزیست. اهل مَدیَن و زبانش عربی بود. قوم خود را به یکتاپرستی و عدالت و انصاف در تجارت و داد و ستد فرا میخواند. چون طغیان قوم او فزونی یافت، خداوند هلاکشان ساخت و او را به جای دیگری فرستاد که "اهل اَیکه" نام داشتند.
حضرت موسی قبل از پیامبر شدن چند سال برای او چوپانی کرد و با یکی از دختران او ازدواج نمود. در گذشت و مدفن او را در مکه میدانند.[۱].
ولادت و نیاکان
پدر و مادر
کنیهها و القاب
فرزندان
شمایل و صفات ظاهری
صفات و ویژگیهای شخصیتی
قوم و محل سکونت
قوم شعیب
نبوت و رسالت
دین حضرت شعیب
امامت و ولایت
علم ویژه الهی
عصمت
فضایل و مناقب
سیره
اصحاب
مخالفان و دشمنان
سرگذشت تاریخی
آنها که بتها را آثار نیاکان و نشانۀ اصالت فرهنگ خویش میپنداشتند و از کمفروشی و تقلب در معامله سود کلانی میبردند، در برابر شعیب چنین گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور میدهد که ما آنچه را پدرانمان میپرستیدند ترک گوئیم؟ و یا آزادی خود را در اموال خویش از دست دهیم و نتوانیم به دلخواهمان در اموالمان تصرف کنیم؟ تو که آدم بردبار، پرحوصله و فهمیدهای»[۲]،[۳] از تو چنین سخنانی بعید است!
این جمعیت ظالم و ستمگر که خود را در برابر حرفهای منطقی شعیب بیدلیل دیدند برای اینکه به خودکامگی خود ادامه دهند، سیل تهمت و دروغ را متوجه او ساختند. همان برچسب همیشگی را که مجرمان و جباران به پیامبران میزدند به او زدند و «گفتند: تو فقط از افسونشدگانی»![۴]
تو اصلاً یک حرف منطقی در سخنانت دیده نمیشود و گمان میکنی با این سخنان میتوانی ما را از آزادی عمل در اموالمان باز داری؟!. به علاوه «تو فقط بشری هستی همچون ما»[۵]، چه انتظاری داری که ما پیرو تو شویم، اصلاً چه فضیلت و برتری بر ما داری؟. «ما تنها گمانی که دربارۀ تو داریم این است که فرد دروغگویی هستی»![۶]
بعد از گفتن این سخنان ضد و نقیض که گاهی او را دروغگو و انسانی فرصتطلب که میخواهد با این وسیله بر آنها برتری جوید، و گاه او را افسون شده خواندند، آخرین سخنشان این بود که بسیار خوب «اگر راست میگویی سنگهای آسمانی را بر سر ما فرو ریز»[۷] و ما را به همان بلایی که به آن تهدیدمان میکنی مبتلا ساز تا بدانی ما از این تهدیدها نمیترسیم! و به این ترتیب بیشرمی و وقاحت را به آخر رساندند و کفر و تکذیب را به بدترین صورتی نشان دادند.[۸]
اما شعیب در پاسخ آنها که سخنانش را حمل بر سفاهت و دلیل بر بیخردی گرفته بودند «گفت: ای قوم من! (ای گروهی که شما از منید و من هم از شما و آنچه را برای خود دوست دارم برای شما هم میخواهم) هرگاه خداوند دلیل روشن و وحی و نبوت به من داده باشد و علاوه بر این روزی پاکیزه و مال به قدر نیاز به من داده باشد، آیا در این صورت، صحیح است که من مخالفت فرمان او کنم و یا نسبت به شما قصد و غرضی داشته باشم و خیرخواهتان نباشم؟!»[۹]. شعیب با این جمله میخواهد بگوید من در این کار تنها انگیزۀ معنوی و انسانی و تربیتی دارم، من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید و همیشه انسان دشمن چیزی است که نمیداند. سپس این پیامبر بزرگ اضافه میکند «گمان مبرید که من میخواهم شما را از چیزی باز دارم ولی خودم به سراغ آن بروم»[۱۰]. به شما بگویم کمفروشی نکنید و تقلب و غش در معامله روا مدارید، اما خودم با انجام این اعمال ثروتی بیندوزم و یا شما را از پرستش بتها منع کنم اما خود در برابر آنها سر تعظیم فرود آورم، نه هرگز چنین نیست.
از این جمله چنین بر میآید که آنها شعیب را متهم میکردند که او قصد سودجوئی برای شخص خودش دارد، و لذا صریحاً این موضوع را نفی میکند. سرانجام به آنها میگوید: «من یک هدف بیشتر ندارم و آن اصلاح شما و جامعه شما است تا آنجا که در قدرت دارم»[۱۱]. «تنها از خدا توفیق میطلبم. تنها بر او تکیه میکنم و در همه چیز به او باز میگردم»[۱۲]. برای حل مشکلات، با تکیه بر یاری او تلاش میکنم، و برای تحمل شدائد این راه، به او باز میگردم. سپس آنها را متوجه به یک نکته اخلاقی میکند و آن اینکه بسیار میشود که انسان به خاطر بغض و عداوت نسبت به کسی، و یا تعصب و لجاجت نسبت به چیزی، تمام مصالح خویش را نادیده میگیرد، و سرنوشت خود را به دست فراموشی میسپارد، به آنها میگوید «ای قوم من! مبادا دشمنی و عداوت با من شما را به گناه و عصیان و سرکشی وا دارد. مبادا همان بلاها و مصائب و رنجها و مجازاتهایی که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید به شما هم برسد حتی قوم لوط با آن بلای عظیم یعنی زیر و رو شدن شهرهایشان و سنگباران شدن از شما چندان دور نیستند»[۱۳].
نه زمان آنها از شما چندان فاصله دارد، و نه مکان زندگیشان و نه اعمال و گناهان شما از گناهان آنان دست کمی دارد!. البته «مدین» که مرکز قوم شعیب بود از سرزمین قوم لوط فاصلۀ زیادی نداشت،؛ چراکه هر دو از مناطق شامات بودند، و از نظر زمانی هر چند فاصله داشتند اما فاصلۀ آنها نیز آنچنان نبود که تاریخشان به دست فراموشی سپرده شده باشد، و اما از نظر عمل هر چند میان انحرافات جنسی قوم لوط و انحرافات اقتصادی قوم شعیب، ظاهراً فرق بسیار بود، ولی هر دو در تولید فساد، در جامعه و به هم ریختن نظام اجتماعی و از میان بردن فضائل اخلاقی و اشاعۀ فساد با هم شباهت داشتند.[۱۴]
تهدیدهای متقابل شعیب و قومش
شعیب این پیامبر بزرگ که به خاطر سخنان حساب شده و رسا و دلنشین به عنوان خطیب الانبیاء لقب گرفته، گفتارش را که بهترین راهگشای زندگی مادی و معنوی این گروه بود با صبر و حوصله و متانت و دلسوزی تمام ایراد کرد، اما ببینیم این قوم گمراه چگونه به او پاسخ گفتند. آنها با چهار جمله که همگی حکایت از لجاجت و جهل و بیخبری میکرد جواب دادند. نخست اینکه «گفتند: ای شعیب ما بسیاری از حرفهای تو را نمیفهمیم»[۱۵]. اساساً سخنان تو سر و ته ندارد! و محتوا و منطق با ارزشی در آن نیست که ما بخواهیم پیرامون آن بیندیشیم! و به همین دلیل چیزی نیست که بخواهیم آن را ملاک عمل قرار دهیم، بنابراین زیاد خود را خسته مکن و به سراغ دیگران برو! دیگر اینکه «ما تو را در میان خود ضعیف و ناتوان مییابیم»[۱۶]. بنابراین اگر فکر کنی حرفهای بیمنطقت را با قدرت و زور میتوانی به کرسی بنشانی، آن هم اشتباه است.
گمان مکن اگر ما حساب تو را نمیرسیم به خاطر ترس از قدرت تو است، «اگر ملاحظۀ قوم و قبیلهات و احترامی که برای آنها قائل هستیم نبود» تو را به بدترین صورتی به قتل میرساندیم یعنی «تو را سنگباران میکردیم»![۱۷] سرانجام گفتند «تو برای ما فردی نیرومند و شکستناپذیر نیستی»[۱۸]. تو هر چند از بزرگان قبیلهات محسوب میشوی به خاطر برنامهای که در پیش گرفتی در نظر ما قرب و منزلتی نداری. شعیب بدون اینکه از سخنان زننده و توهینهای آنها از جا در برود، با همان منطق شیوا و بیان رسا به آنها چنین پاسخ «گفت: ای قوم! آیا این چند نفر قوم و قبیلۀ من نزد شما از خداوند عزیزترند»؟[۱۹] شما که به خاطر فامیل من که به گفتۀ خودتان چند نفری بیش نیستند به من آزار نمیرسانید چرا به خاطر خدا سخنانم را نمیپذیرید؟ آیا چند نفر در برابر عظمت پروردگار به حساب میآیند؟
آیا شما برای خدا احترام قائلید؟ «با اینکه او و فرمان او را پشت سر انداختهاید»؟[۲۰] و در پایان میگوید: فکر نکنید خداوند اعمال شما را نمیبیند و سخنانتان را نمیشنود. «یقین بدانید که پروردگار من به تمام اعمالی که انجام میدهید، احاطه دارد»[۲۱]. از آنجا که مشرکان قوم شعیب در آخر سخنان خود، او را تهدید ضمنی به سنگسار کردن نمودند، و قدرت خود را به رخ او کشیدند، شعیب موضع خویش را در برابر تهدید آنها چنین مشخص میکند. «ای قوم من! هر چه در قدرت دارید انجام دهید و کوتاهی نکنید و هر کاری از دستتان ساخته است مضایقه ننمائید. من نیز کار خودم را میکنم. اما بزودی خواهید فهمید چه کسی گرفتار عذاب خوارکننده خواهد شد من یا شما و چه کسی دروغگو است، من یا شما؟. و حال که چنین است، شما در انتظار بمانید، من هم در انتظارم»[۲۲]. شما در انتظار این باشید که بتوانید با قدرت و جمعیت و ثروت و نفوذتان بر من پیروز شوید من هم در انتظار این هستم که مجازات دردناک الهی بزودی دامان شما جمعیت گمراه را بگیرد و از صفحه گیتی براندازد.[۲۳]
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۲۵.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ﴾ «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا میدارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم یا با داراییهای خود آنچه میخواهیم انجام ندهیم؟ بیگمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
- ↑ در اینجا این سؤال پیش میآید که چرا آنها روی «نماز» شعیب تکیه کردند؟ بعضی گفتهاند، این به دلیل آن بوده که شعیب بسیار نماز میخواند و به مردم میگفت: نماز انسان را از کارهای زشت و منکرات باز میدارد، ولی جمعیت نادان که رابطۀ میان نماز و ترک منکرات را درک نمیکردند، از روی مسخره به او گفتند: آیا این اوراد و حرکات تو فرمان به تو میدهد که ما سنت نیاکان و فرهنگ مذهبی خود را زیر پا بگذاریم، و یا نسبت به اموالمان مسلوب الاختبار شویم!؟
- ↑ ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ﴾ «گفتند: تو بیگمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۸۵.
- ↑ ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ﴾ «گفتند: تو بیگمان از جادو زدگانی» سوره شعراء، آیه ۱۸۵.
- ↑ ﴿وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ﴾ «و تو جز بشری مانند ما نیستی و بیگمان ما تو را از دروغگویان میدانیم» سوره شعراء، آیه ۱۸۶.
- ↑ ﴿فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾ «بنابراین اگر راست میگویی پارههایی از آسمان را بر ما فرود آر» سوره شعراء، آیه ۱۸۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۲۱۴.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز میدارم نمیخواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که میتوانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز میگردم» سوره هود، آیه ۸۸.
- ↑ ﴿وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ﴾ «و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست» سوره هود، آیه ۸۹.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۲۱۵.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴾ «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴾ «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴾ «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.
- ↑ ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴾ «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾ «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکندهاید؛ بیگمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام میدهید» سوره هود، آیه ۹۲.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾ «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکندهاید؛ بیگمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام میدهید» سوره هود، آیه ۹۲.
- ↑ ﴿قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾ «گفت: ای قوم من! آیا تبارم نزد شما توانمندتر از خداوند است که او را پس پشت افکندهاید؛ بیگمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام میدهید» سوره هود، آیه ۹۲.
- ↑ ﴿وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ﴾ «و ای قوم من! هر چه از دستتان برمیآید انجام دهید، من نیز انجام میدهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ میگوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۲۱۷.