بنی عامر بن صعصعه در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

بنی عامر از قبایل عدنانی است که در نجد و زمانی در طائف ساکن بودند. این قبیله همانند سایر قبایل عرب در دوران جاهلیت بت پرست و پس از ظهور اسلام و هجرت پیامبر(ص) گروه زیادی از آنان مسلمان شدند. قبیله بنی عامر پس از رحلت پیامبر(ص) با حکومت مدینه مخالفت کردند، ولی پس از شکست در جنگ از حکومت مرکزی تبعیت نمودند. برخی از آنان در دوران خلافت خلفا به عنوان کارگزار فعالیت کردند و در جنگ صفین و حادثه عاشورا در هر دو لشکر افرادی از این قبیله حضور داشتند. ام المساکین و میمونه و ام البنین از زنان شاخص این قبیله و سلیم بن قیس، حسان العامری و... از اصحاب ائمه(ع) از مردان شاخص این قبیله هستند.

نسب‌شناسی

بنی‌‌عامر از قبایل بزرگ و مهم شبه جزیره و از فرزندان عامر بن صعصعة‌‌ بن معاویة بن بکر ‌‌بن هوازن، از قبایل عدنانی بودند که از شاخه قیس‌‌ بن عیلان منشعب شدند[۱]. منسوبان به آنان را عامری می‌‌گفتند[۲]. ریاست در قبایل قیس‌‌ بن عیلان پس از عَدوانی‌ها و بنی فَزاره و عبس، در اختیار بنی‌‌عامر بود[۳]. مُرّه، غالب و ربیعه از دیگر فرزندان صعصعه بودند که در عرض بنی عامر سر منشأ قبایل و بطون مهمی شدند. از عامر ‌‌بن صعصعه که در جد نهم خود (عیلان) به جد هفدهم پیامبر (ص) می‌‌رسد ۴‌‌ پسر به نام‌های «هلال»، «ربیعه»، «نُمَیر» و «سوائه» باقی ماند که از آنها تیره‌‌هایی چون بنی‌‌کلاب بن ربیعه، بنی‌‌نمیر بن عامر، بنی‌‌جعفر بن کلاب، بنی سوائة بن‌‌عامر، بنی قُشیر بن کعب، بنی هلال ‌‌بن عامر شکل گرفت. در مجموعه‌‌های منتسب به بنی عامر بیشترین آمار جمعیتی به ربیعة بن عامر تعلق دارد[۴].[۵]

متحدان بنی‌عامر

از یهودیان بنی‌‌نضیر[۶]، بنی‌‌قریظه[۷] و همچنین قبایل و تیره‌‌های بنی غنی بن اعصر[۸]، بجیله[۹]، ثقیف[۱۰] و ایاد[۱۱] به عنوان متحدان بنی‌‌عامر یاد شده است. بنی‌‌عامر همچنین از سخنوران و شاعران بنامی در عرب برخوردار بودند که از آنها خطابه‌‌ها و اشعار ماندگاری موجود است[۱۲].[۱۳]

موقعیت جغرافیایی

گستردگی و پراکندگی بنی‌‌عامر تعیین دقیق مناطق مسکونی آنان را دشوار می‌‌سازد؛ ولی می‌‌توان عمده حضور آنان را در منطقه جنوب نجد و بین منازل قبایل هوازن، سُلیم و ثقیف دانست. اینان همچنین در برهه‌‌ای از زمان در طائف، در ۱۲ فرسخی مکه[۱۴] سکنا داشتند. منابع در این خصوص آورده‌‌اند که وقتی بنی‌‌عامر به سبب جمعیت انبوه خود توانستند بر عدوانیهای هوازنی ساکن در طائف چیره شوند و آنان را از طائف بیرون رانند این شهر را مسکن تابستانی خود، در کنار نجد به عنوان مسکن زمستانی خود قرار دادند؛ ولی پس از آنکه حاضر شدند در برابر نیمی از محصولات کشاورزی سالانه طائف، شهر را به ثقیف و اطرافیان او واگذارند به واقع طائف را‌‌از دست دادند و از لشکرکشی بر ضدّ ثقیف نیز چیزی عایدشان نشد[۱۵]. در منابع جغرافیایی از نجد به عنوان عمده منطقه مسکونی بنی‌‌عامر یاد کرده‌‌اند و در کنار آن از مناطق بسیاری نام برده‌‌اند که از مهم‌‌ترین آنها می‌‌توان به «یمامه»، «تربه» در نزدیک مکه، «حرّه ‌‌بنی هلال» در شرق طائف، «حِمَی ضریّه» که عبارت بود از حِمَی رَبَذَه و حمی کلیب در اطراف مدینه (در جهات مدینه، فدک و عوالی) اشاره کرد[۱۶]، چنان‌‌که برخی از بنی‌‌عامر چون تیره بنی‌‌عقیل در بحرین ساکن بودند[۱۷]؛ همچنین از ذویقن، شرَف، شُریف، بئر معونه همگی در نجد و اطراف آن، خرّاء در غرب یمامه، نامیه، ابرقان و صُفیّه در وسط حمی بنی کلاب به عنوان برخی از مهم‌‌ترین آبهای بنی عامر نام برده شده است[۱۸]. از کوه‌های آنان نیز می‌‌توان به «نبکاء» در نجد، «اَخرجان»، «جَبَلّه» و «جشر» در ضریه و همچنین «ذات السواس» و «بدومان» یاد کرد[۱۹]. «قرماء» از حواشی یمامه، «اُضاح» در یمامه، «اُسن» چسبیده به یمن، «تربه» در نزدیکی مکه و «جلذان» در شرق طائف از وادیهای بنی‌‌عامر، و «ملهم» و «قران» در نجد، و «اُکمه» و «صداره» در یمامه از روستاهای بنی‌‌عامراند[۲۰].[۲۱]

جنگ‌های جاهلی

درگیری‌ها و جنگ‌های فراوان و مهم بنی عامر تا قبل از ظهور اسلام را که خود بیانگر گستردگی و قدرت آنان می‌‌تواند باشد، می‌‌توان در سه گروه اصلی جنگ با کانون‌های قدرت در شمال، در جنوب و همچنین نبردهای داخلی دسته‌‌بندی کرد.

گروه اول که شامل جنگ‌های متعدد بنی‌‌عامر با بنی‌‌تمیم، غطفان و همچنین نُعمان‌‌ بن منذر حاکم حیره است عبارتند از:

  1. «یوم شعب جَبَله»؛ در این جنگ، که به نظر برخی منابع از سخت‌‌ترین و بزرگ‌‌ترین ایام جنگی عرب بود و ۵۷ سال قبل از اسلام رخ داد، بر بنی‌‌تمیم غالب آمدند[۲۲].
  2. «یوم ذی نَجَب»؛ در این جنگ که یک سال پس از شعب جَبَله روی داد بنی‌‌تمیم انتقام شکست پیشین خود را گرفت[۲۳].
  3. «لیلة الوَتِدَه»؛ در این جنگ نیز بنی‌‌تمیم ضمن غلبه بر بنی‌‌عامر ۸۰‌‌ تن از بزرگان بنی هلال ‌‌بن عامر را کشتند[۲۴].
  4. از «یوم المروت» نیز به عنوان یکی دیگر از جنگ‌های دو قبیله نام برده‌‌اند[۲۵].
  5. «یوم قَرَن»[۲۶]، «یوم ساحوق»[۲۷] و «یوم‌‌النباه» یا «النباءه»[۲۸] که هر سه در رویارویی با غطفانیان بود.
  6. «یوم منعج» که در آن بنی عامر با حمایت از بنی غنیّ ابن اعصر به عنوان قاتل شأس‌‌ بن زهیر‌‌ بن جذیمه عَبْسی به جنگ با عبسیهای غطفانی پرداخت[۲۹].
  7. «یوم السُلان»؛ در این جنگ که در پی تجاوز بنی‌‌عامر به کالای تجاری نعمان بن منذر حاکم حیره رخ داد سپاه نُعمان رو در روی بنی‌‌عامر قرار گرفت[۳۰]. ابو عبیده از این جنگ با عنوان یوم القرنتین نام برده است[۳۱].

در گروه دوم نیز می‌‌توان از این جنگ‌ها یاد کرد:

  1. «یوم خزاز»؛ بطون ربیعة بن عامر بن صعصعه و مُضر در انتخاب حاکمی از میان خود اختلاف کردند، پس تصمیم گرفتند که حاکمی از یمن از فرزندان شراحیل بن حارث آکل المرار را انتخاب کنند؛ ولی هریک برای خود فرزندی از فرزندان مرار را برگزیدند و پس از مدتی حاکمان خود را کشتند. در پی مرگ حاکمان یمنی، یمنیها به خونخواهی آنان سپاهی به سوی مضریان و بنی‌‌عامر به راه انداختند؛ ولی این سپاه با تحمل خسارات سنگین به یمن بازگشت[۳۲]. برخی از منابع «یوم خزاز» را با شرحی متفاوت آورده‌‌اند[۳۳].
  2. جنگ با سپاه یمنی اعزامی از سوی ابرهه به فرماندهی بشر‌‌بن حصن رهبر بنی ‌‌سعد وابوجابر رهبر کنده که در منطقه «تربه» صورت گرفت. این نبرد در ۵۴۷ میلادی یعنی ‌‌۱۶ سال قبل از اعزام سپاه ابرهه برای تخریب کعبه روی داد. عامریان در این نبرد ‌‌دچار شکست سنگینی شدند. البته برخی گمان دارند که این جنگ در ارتباط با سپاه ‌‌فیل است[۳۴].
  3. از «یوم سفوان» بین تیره‌‌های عامری بنی‌‌جعده و بنی‌‌قشیر با لخمیان یمن به عنوان دیگر جنگ بنی‌‌عامر با یمنیها یاد کرده‌‌اند[۳۵].
  4. از دیگر جنگ‌های بنی عامر به «جنگ فجار» (که در مقابله با قریش و بنی کنانه روی داد)[۳۶] می‌‌توان اشاره کرد.

در گروه سوم نیز می‌‌توان به جنگ‌های درون قبیله‌‌ای بنی عامر اشاره کرد: بنی‌‌عامر در درون بطون و تیره‌‌های خود شاهد جنگ‌های متعددی بود که «یوم الفتاة»[۳۷] (روز غلبه بنی‌‌عامر بر بنی خالد ‌‌بن جعفر ‌‌بن ‌‌کلاب)، «یوم‌‌ الهرامیث»[۳۸] و «یوم حرابیب»[۳۹] (هر دو بین بنی ‌‌ضباب و بنی جعفر بن کلاب) و «یوم ‌‌فیف الریح»[۴۰] (روز غلبه بنی عامر بر بنی حارث ‌‌بن کعب) از جمله آنهاست[۴۱].

آداب و عقاید بنی عامر

بنی‌‌عامر نیز مانند بسیاری از قبایل شبه جزیره بت‌‌پرست بودند. اینان متولی نگهداری بتی به نام "ذواللبا" بودند[۴۲]؛ همچنین در کنار قریش، کنانه، خزاعه، ثقیف و... از حُمْسی‌ها بودند[۴۳]. این قبایل که بر اثر تعصب و اهتمام فراوان در مناسک حج به حُمْس مشهور شده بودند، برای خود عاداتی ویژه، چون ترک وقوف در عرفات و عریان طواف کردن داشتند، ضمن آنکه برای دیگران نیز احکامی خاص چون حرمت خوردن غذایی که از بیرون حرم به داخل می‌‌آوردند یا وجوب طواف در لباس تهیه شده در حرم جعل کرده بودند[۴۴]. خداوند با نزول آیه‌‌ يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۴۵] اینان را از طواف عریان برحذر داشت و لباس را وسیله ستر عورت و تقوا را برترین لباس دانست[۴۶] حمسی‌ها همچنین مقرر کرده بودند که فرد محرم حق ندارد از درِ خانه وارد آن شود، بلکه باید از پشت خیمه یا بالای سقف وارد خانه شود.

خداوند با نزول آیه يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۴۷] ضمن رد این سنت جاهلی از همه مسلمانان می‌‌خواهد که ضمن رعایت تقوا بر خلاف سنت گذشتگان از درِ خانه‌‌ها وارد آنها شوند.[۴۸] از دیگر اعتقادات بنی‌‌عامر و قبایلی چون ثقیف و خزاعه حرمت خوردن قسمتی از زراعت خود و همچنین گوشت برخی از حیوانات بود؛ مانند بحیره[۴۹] یا سائبه[۵۰] یا وصیله[۵۱] یا حام[۵۲]. خداوند با نزول آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۵۳] با رد این‌‌گونه عقاید، مردم را به استفاده صحیح و حلال از نعمت‌های خود توصیه می‌‌کند[۵۴] برخی با عطف ضمیر "هُم" در آیه‌‌ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۵۵] به مخاطبان آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۵۶] این آیه را نیز در شأن بنی عامر می‌‌دانند[۵۷]. خداوند در این آیه ضمن بیان گفتار این افراد که با رد احکام خداوند عمل به سنتها و گفته‌‌های پیشینیان خود را لازم می‌‌دانستند اعمال و گفتار گذشتگان آنان را مردود و آنان را گمراه خوانده است[۵۸].

بنی عامر و اسلام

با بعثت پیامبر (ص) بنی‌‌عامر نیز مانند بسیاری از قبایل حجاز و شبه جزیره عربستان از ظهور دین جدید آگاه شده، عکس‌العملهای متفاوتی از خود نشان دادند؛ برخی از عامریان اسلام آوردند و گروهی عناد ورزیده، به توهین و ایذای آن حضرت و مسلمانان پرداختند؛ ولی بسیاری نیز موضع بی‌‌طرفانه اتخاذ کردند و به احتمال در انتظار روشن شدن ارتباط پیامبر و قریش بودند. با توجه به گستردگی قبیله بنی‌‌عامر و حضور آنان در نقاط گوناگون می‌‌توان نوع واکنش آنان به ظهور اسلام را با توجه به شرایط زیست محیطی و منطقه سکونت آنان بررسی کرد.

حضرت رسول (ص) پس از اعلام علنی دعوت به اسلام، از موسم حج و حضور قبایل مختلف در مکه بهره می‌‌جست و به تبیین و تبلیغ دین خود می‌‌پرداخت. بنی‌‌عامر نیز از این دعوت پیامبر بی‌‌نصیب نماندند، زیرا در یکی از این اوقات حضرت با حضور در میان تیره بنی‌‌کعب بن ربیعه، اصول و اعتقادات اسلامی را به اطلاع آنان رساند؛ ولی این دعوت که در ابتدا با اقبال بنی عامر آغاز شده بود در پی حضور بیحرة بن فراس از بنی قشیر و توهین وی به پیامبر (ص) بی‌‌نتیجه ماند[۵۹] برخی منابع با پرداختن جزئی‌‌تر به این واقعه آورده‌‌اند که پس از بی ادبی بیحره به پیامبر (ص) زنی از بنی عامر بنام ضباعه دختر عامربن قرط که از زنان مسلمان بود بنی‌‌عامر را به حمایت از حضرت فرا خواند. پس سه تن از جوانان عامری به نام‌های غطیف و غطفان (از فرزندان سهل) و عروه یا عذره (فرزند عبدالله بن سلمه) به مقابله با بیحره برخاستند؛ ولی در آن سو دو نفر از مردان تیره بنی قشیر و بنی‌‌عقیل در حمایت از بیحره با اینان درگیر شدند که به شهادت یاوران پیامبر انجامید. پیامبر (ص) در این خصوص فرمود:«اَللَّهُمَّ بَارِكْ هَؤُلاَءِ وَ أَلْعَنِ هَؤُلاَءِ»[۶۰]؛ همچنین آورده‌‌اند که این تیره عامری در بازگشت به سرزمین خود اخبار موسم حج و حضور پیامبر (ص) را برای پیری از مردمان خود نقل کردند. پیرمرد با شنیدن سخنان آن حضرت از زبان راویان، ضمن شهادت بر حقانیت پیامبر به نکوهش کسانی پرداخت که به آن بی‌‌حرمتی کرده بودند[۶۱] این اخبار خود مؤیدی بر اسلام برخی از بنی عامر تا قبل از هجرت پیامبر (ص) به مدینه است.

تاریخ‌نگاران همچنین به دفعات از حضور مردان و بزرگانی از بنی عامر در نزد پیامبر و پرسش از دعوت آن حضرت و دین جدید و حتی درخواست معجزه[۶۲] خبر داده‌‌اند. در این خصوص آمده است که بزرگی از بنی عامر نزد پیامبر آمد و از‌‌آن جناب در خصوص ماهیت و حقیقت دینش در مقایسه با دینهای ابراهیم، عیسی و موسی (ع) و... پرسید پیامبر نیز با تشریح دعوت خود به یکایک پرسشهای او پاسخ گفت. آن مرد نیز با پذیرش اسلام و اعلام آن، مجلس را ترک گفت[۶۳].

با هجرت پیامبر به مدینه و گسترش و تقویت اسلام، رویکرد بنی‌‌عامر به پیامبر شکل گسترده‌‌تر و منسجم‌‌تری به خود گرفت، به نحوی که در سال چهارم هجرت، ابوبراء عامر بن مالک بن جعفر ملقب به ملاعب الاسنّه از بزرگان بنی‌‌عامر و تیره بنی‌‌کلاب با حضور در مدینه و ملاقات با حضرت، از پیامبر درخواست اعزام مسلمانانی برای تبلیغ اسلام در بنی عامر مستقر در نجد کرد و ضمن قبول حمایت از مبلغان، نگرانی پیامبر (ص) را از احتمال وقوع خطر جانی برای آنان برطرف کرد[۶۴]. این حرکتِ رئیس و بزرگ بنی‌‌عامر خود می‌‌تواند بیانگر پدید آمدن زمینه گسترش اسلام در بنی‌‌عامر در سال چهارم هجری باشد. از سوی دیگر برخی از عامریان نیز با آنکه اسلام نیاورده بودند در جوار و حمایت پیامبر (ص) قرار گرفتند که در این رابطه می‌‌توان به داستان دو عامری اشاره کرد که به دست عمرو بن امیه ضمری پس از واقعه بئر معونه کشته شدند[۶۵] و این امر موجب شد که حضرت برای پرداخت دیه آنان از بنی‌‌نضیر (متحد بنی عامر) کمک بگیرد[۶۶]. در مقابل این گروه از عامریان مسلمان یا متمایل به اسلام، افراد و تیره‌‌هایی نیز از آنان تمام توان خود‌‌را در رویارویی با اسلام و مسلمانان صرف کردند. اگرچه این برخوردهای منفی حتی در سال نهم هجری و در جریان اعزام هیئت به مدینه نیز گزارش شده؛ اما گستردگی آن به حدی نبوده که بتوان در گزارشی کلی بنی‌‌عامر را به طور غالب، معاند اسلام معرفی کرد، در هر صورت به اسارت درآمدن دو تن از اصحاب پیامبر (ص) به دست بنی‌‌عامر که در جواب آن، حضرت نیز مردی از ثقیف، متحد بنی‌‌عامر را اسیر کرد[۶۷]، تهییج و تحریک بنی عامر به وسیله عامر بن طفیل (از بزرگان بنی عامر و از تیره بنی ‌‌جعفر بن کلاب) برای قتل مبلغان پیامبر (ص)[۶۸] و شرکت بنی هلال بن عامر در جنگ حنین در کنار هوازن در سال هشتم هجری[۶۹] نمونه‌‌هایی از عنادورزی عامریان با اسلام و پیامبر (ص) است؛ همچنین برخی از اینان در واکنش به اسلام قبایلی چون غفار، اسلم و جهینه ضمن انکار خداوند و تکذیب پیامبر (ص) مدعی می‌‌شدند که اگر در این دین خیر و نفعی بود ما خود زودتر به آن ایمان می‌‌آوردیم. خداوند با نزول آیه وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۷۰] به این امر اشاره می‌‌کند[۷۱]؛ همچنین در منابع از تدارک دو سریه یکی به فرماندهی ابوبکر به سوی بنی‌‌کلاب در ناحیه ضریه[۷۲] و دیگری به فرماندهی ضحاک‌‌ بن سفیان کلابی به سوی تیره قرطاء از بنی‌‌کلاب[۷۳] گزارش شده است. ضمن آنکه از سریه‌‌های عمر بن خطاب[۷۴] و شجاع ‌‌بن وهب[۷۵] به تربه و رکبه از اراضی بنی‌‌عامر سخن به میان آمده است؛ ولی در گزارشها هیچ اشاره‌‌ای به بنی‌‌عامر نشده، از این رو این احتمال وجود دارد که این اعزامها با هدف برخورد با ساکنان غیر عامری این مناطق بوده باشد.

با فتح مکه در سال هشتم هجری گروهی از بزرگان تازه مسلمان شده بنی عامر در کنار پیامبر (ص) در حنین رو‌‌در‌‌روی خویشاوندان هوازنی خود قرار گرفتند. پیامبر (ص) با هدف نرم کردن قلبهای این دسته از عامریان پس از به دست آوردن غنایم حنین مقداری از آن را به برخی از بزرگان و سران بخشید[۷۶] که بدانان مؤلفة القلوب می‌‌گفتند.

مفسران آیه إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۷۷] را در این خصوص می‌‌دانند[۷۸]. ابن هشام به افرادی از تیره بنی‌‌ ربیعة بن عامر بن صعصعه چون علقمة بن علاثه، لبید بن ربیعه و خالد ‌‌بن هوزه در میان تألیف قلوب شدگان اشاره کرده است[۷۹]. با شروع سال نهم هجری و ورود هیئت‌های متعدد قبایل به مدینه ـ با هدف اعلام اسلام و تابعیت از حکومت مدینه ـ قبیله بنی عامر و تیره‌‌های متعدد آن نیز هریک جداگانه هیئتهایی را اعزام داشتند که در آن میان می‌‌توان به هیئتهای تیره‌‌هایی چون بنی روأس بن کلاب، بنی عقیل بن کعب، بنی جعدة بن کعب، بنی بکاء، بنی نمیر بن عامر، بنی قشیر بن کعب و بنی کلاب اشاره کرد[۸۰]. پیامبر نیز پس از اعلام اسلام از سوی هر گروه افرادی از آنها را مأمور جمع‌‌آوری زکات قبیله خود می‌‌کرد[۸۱] و به برخی از بزرگان آنها هدایایی می‌‌داد[۸۲]؛ همچنین به دستور آن حضرت نامه‌‌هایی در تأیید اسلام آنان نوشته و در اختیار آنان قرار می‌‌گرفت تا به قبیله خود عرضه کنند[۸۳]. در میان هیئت‌های بنی‌‌عامر، هیئتی که به وفد بنی عامر بن صعصعه معروف شده و ریاست آن را عامر‌‌ بن ‌‌طفیل و اربد ‌‌بن قیس و جبار ‌‌بن سَلَمی که هر سه از تیره بنی‌‌ جعفر ‌‌بن ‌‌کلاب بودند بر عهده داشتند، قابل توجه است، زیرا عامر بن طفیل وقتی با درخواست مردم خود مبنی بر رو آوردن به اسلام روبه رو شد ضمن‌‌اعلام عدم تبعیت ازپیامبر (ص) با هدف کشتن آن حضرت با کمک اربد بن قیس در قالب هیئتی وارد مدینه شد و چون به نزد رسول خدا رسیدند عامر گفت: ای محمد! با من خلوت کن؛ ولی پیامبر این امر را مشروط به ایمان عامر کرد. عامر تقاضای خود را تکرار می‌‌کرد، به این امید که اربد از فرصت بهره جوید و با شمشیر خود حضرت را بکشد[۸۴] به گفته برخی منابع عامر خواهان جانشینی پیامبر (ص) و دریافت یک چهارم غنایمی بود که در جاهلیت "مرباع" خوانده می‌‌شد[۸۵] و چون حضرت برای او هیچ سهمی در این امر قائل نشد با تهدید پیامبر مبنی بر اینکه مدینه را پر از سواره و پیاده خواهد کرد از محضر پیامبر (ص) خارج شد. با خروج عامر‌‌بن طفیل پیامبر از خداوند هدایت بنی‌‌عامر و دفع شر عامر ‌‌بن طفیل را خواست[۸۶].

برخی از گزارش‌ها نیز از نفرین پیامبر (ص) در خصوص عامر‌‌ بن طفیل خبر داده‌‌اند[۸۷]، به هر روی عامر در راه بازگشت به سرزمین خود بر اثر غده‌‌ای که در گردن او پدیدار شد در منزل زنی از بنی‌‌مسلول مُرد[۸۸]. اربد نیز وقتی به نزد قوم خود بازگشت بر اثر صاعقه‌‌ای هلاک شد[۸۹].[۹۰]

شخصیت‌های بنی عامر

از زنان معروف بنی‌‌عامر چند تن را می‌‌توان یاد کرد؛ از جمله‌‌ همسران پیامبر از این قبیله چون:

  1. زینب دختر ‌‌خزیمة ‌‌بن حارث از بنی‌‌هلال، معروف به امّ‌‌المساکین که در سال سوم هجری خود را به‌‌پیامبر (ص) بخشید[۹۱] و خداوند با حلال شمردن این زنان برای آن حضرت چنین ازدواجهایی را فقط در خصوص پیامبر (ص) جایز دانست يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا[۹۲]؛
  2. میمونه دختر حارث ‌‌بن حزن که در سال هفتم پس از عمرة‌‌القضاء در منطقه سَرِف به ازدواج حضرت درآمد[۹۳]. وی از جمله زنانی بود که گاه با‌‌ درخواست‌های خود برای زیاد شدن نفقه، پیامبر (ص) را در وضعیتی سخت قرار می‌‌دادند، به نحوی که خداوند از پیامبر (ص) می‌‌خواهد زنانی را که تنها خواهان زندگانی دنیوی هستند به وجهی نیکو رها سازد. وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا[۹۴].[۹۵] میمونه از آن دسته همسرانی بود که پیامبر (ص) از سوی خداوند مجاز بود که هرگاه بخواهد موعد آنان را به تأخیر ‌‌اندازد. تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا[۹۶].[۹۷]؛ همچنین ضُباعه دختر عامر‌‌ بن قُرْط از بنی‌‌کعب که از حمایت او از پیامبر (ص) در سالهای حضور در مکه سخن به میان آمده است [۹۸]؛
  3. کلابیه که در سال هشتم به ازدواج حضرت درآمد[۹۹]؛
  4. همچنین شاعه دختر رفاعه از بنی‌‌کلاب[۱۰۰]؛
  5. از دیگر زنان این قبیله باید به ام‌‌البنین ‌‌همسر علی بن ابی طالب و مادر ابوالفضل‌‌ العباس (ع)[۱۰۱]؛
  6. امّ سعید همسر عقیل ‌‌بن ابی طالب[۱۰۲]؛
  7. صفیّه همسر عبدالمطّلب[۱۰۳]؛
  8. ام‌‌الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب[۱۰۴]؛
  9. لیلی الاخیلیه شاعره عرب[۱۰۵] اشاره کرد.

در میان مردان عامری نیز باید از اینان یاد کرد:

  1. ابوبراء عامر‌‌ بن مالک رئیس بنی‌‌عامر در جنگ فجار بر ضدّ قریش و کنانه[۱۰۶] و حامی مبلغان اعزامی پیامبر به نجد در واقعه بئر‌‌ معونه[۱۰۷]؛
  2. قُرّة‌‌ بن ‌‌هُبیره عامل جمع‌‌آوری زکات از سوی پیامبر در بنی‌‌کعب از ‌‌تیره‌‌های بنی‌‌عامر[۱۰۸] که پس از رحلت حضرت از دادن زکات قوم خود امتناع ورزید[۱۰۹]؛
  3. عامر‌‌ بن طفیل از بزرگ‌‌ترین خطیبان عرب[۱۱۰] و از دشمنان سرسخت پیامبر و عامل قتل مبلغان پیامبر در حادثه بئر ‌‌معونة[۱۱۱]؛
  4. لبید‌‌ بن ربیعه از شعرای بزرگ عرب و از کسانی که پیامبر در تقسیم غنایم حنین برای متمایل ساختن قلب او به اسلام غنایم بیشتری به او داد[۱۱۲]؛
  5. ابومطرّف عبدالله ‌‌بن الشِّخِّیر از بزرگان بنی‌‌عامر و از راویان احادیث پیامبر (ص)[۱۱۳]؛
  6. علقمة‌‌ بن عُلاثه از اشراف بنی‌‌ربیعه و از مؤلفة‌‌القلوب که پس از بازگشت پیامبر از طائف و بنابر نقلی پس از رحلت پیامبر مرتد شد و به شام گریخت[۱۱۴]. وی را از بزرگ‌‌ترین سخنوران عرب می‌‌دانند که خطابه‌‌اش نزد قیصر روم مشهور است[۱۱۵]؛
  7. ضحاک ‌‌بن سفیان مأمور تبلیغ اسلام تیره بنی‌‌جعفر بن کلاب[۱۱۶] و عامل جمع‌‌آوری زکات آنان[۱۱۷]؛
  8. نابِغَه جَعْدِی که به سبب نبوغش در شعر به نابغه مشهور شد. وی را پیش از اسلام از حنفاء می‌‌دانند[۱۱۸]؛
  9. وهب ‌‌بن عبدالله از تیره بنی سوائه که پس از مهاجرت به کوفه در شمار یاران علی (ع) قرار گرفت و حضرت او را وهب‌‌الخیر نامید[۱۱۹].

و همچنین لیلی و مجنون که داستان عشق آنان در منابع ادبی شهره گردید از بنی عامر بودند[۱۲۰].[۱۲۱]

بنی عامر پس از پیامبر (ص)

در پی رحلت پیامبر و ارتداد دینی و سیاسی بسیاری از نو‌‌ مسلمانان در شبه جزیره، گروهی از بنی‌‌عامر پس از تردید بسیار بین باقی ماندن بر اسلام و بازگشت از آن، سرانجام با پیروی از طلیحة بن خویلد اسدی، پیامبر دروغینِ سرزمین نجد، از اسلام روی‌‌گردانیدند و ضمن نالایق شمردن ابوبکر[۱۲۲] از دادن زکات به حکومت مدینه سرباز زدند. گروهی از آنان حتی از کشتن و سوزاندن برخی از کارگزاران پیامبر نیز خودداری نکردند[۱۲۳]. ابوبکر با شنیدن خبر ارتداد بنی‌‌عامر ضمن نامه‌‌ای به خالد ‌‌بن ولید او را مأمور سرکوب آنان کرد و به او فرمان قتل‌عام‌‌ بنی‌‌عامر و سوزاندن آنان را داد[۱۲۴]. خالد نیز در ‌‌مسیر حرکت خود جهت سرکوب بنی‌‌عامر ابتدا با طلیحه مواجه شد. قرة ‌‌بن هبیره عامل جمع‌‌آوری زکات بنی قشیر‌‌ بن کعب، از تیره‌‌های بنی‌‌عامر، که خود از ارسال زکات قوم خود به مدینه خودداری کرده بود و رهبری مرتدان بنی‌‌کعب را عهده‌‌دار بود با دیدن سپاه خالد از کرده خود هراسناک شد و از بنی‌‌عامر نیز خواست تا از ارتداددست بردارند و در حمایت از طلیحه جان خود را به خطر نیندازند؛ ولی عامریان گفته‌‌های او و قرة‌‌ بن سلمه را رد کرده، همچنان تا روشن شدن وضعیت طلیحه، بنی‌‌اسد، غطفان و فزاره به اقدامات خود ادامه دادند[۱۲۵]. با شکست سپاهیان طلیحه و بازگشت پیروان او به اسلام، بنی‌‌عامر نیز چاره‌‌ای جز اظهار اسلام ندیدند. پس به دنبال تسلیم کردن آن دسته از مرتدان خود که به کشتن و سوزاندن مسلمانان اقدام‌‌کرده بودند با اعلام اسلام، با حکومت مدینه بیعت کردند. سپاه خالد نیز که به فرماندهی هشام‌‌ بن‌‌ عاصی به سرزمین بنی‌‌عامر وارد شده بود با به اسارت گرفتن قرة ‌‌بن هبیره و اطرافیانش به مدینه بازگشتند[۱۲۶] و بدین شکل شورش و ارتداد بنی‌‌عامر دفع گردید. در این میان علقمة بن علاثه نیز که رهبری تیره بنی‌‌کلاب را در ماجرای ارتداد برعهده داشت متواری شد و خانواده او پس از تبرّی جستن از اعتقادات و اقدامات او از اسارت مسلمانان آزاد شدند[۱۲۷].

کارگزاران و حکمرانان منصوب خلفا

بنی‌‌عامر را می‌‌توان در بسیاری از رخدادهای دوران پس از پیامبر (ص)، حاضر دید. از برخی از آنان به عنوان عمّال و حکّام منصوب از سوی خلفا نام برده شده[۱۲۸] و گروه‌هایی از آنان در فتوحات دوره خلفا و پس از آن حضور داشتند[۱۲۹].

با شروع حکومت علی (ع) و درگیری حضرت با معاویه در هر دو سو افرادی از بنی‌‌عامر دیده می‌‌شوند[۱۳۰].

در حوادث قیام امام حسین (ع) نیز حضور بنی‌‌عامر با فردی چون شمر ‌‌بن ذی‌‌الجوشن از بنی‌‌ ضباب که از تیره‌‌های بنی عامر بود کاملا مشهود است[۱۳۱].[۱۳۲]

منابع

پانویس

  1. المعارف، ص ۸۶؛ جمهرة النسب، ج ۲، ص ۱.
  2. الطبقات، ج ۲، ص ۱۵۳؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۳۸؛ الثقات، ج‌‌۳، ص ۳۱۱.
  3. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۲۷.
  4. جمهرة انساب العرب، ص273؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج1، ص382.
  5. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  6. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۹۰؛ المغازی، ج ۱، ص‌‌۳۶۴.
  7. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۹۰؛ المغازی، ج ۱، ص‌‌۳۶۴.
  8. المفصل، ج ۳، ص ۲۱۳.
  9. النسب، ص ۲۶۴.
  10. المعجم الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۹۰.
  11. المفصل، ج ۱، ص ۵۱۵.
  12. تاریخ دمشق، ج ۴۱، ص ۱۴۹. اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۷۶.
  13. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  14. معجم البلدان، ج ۴، ص ۹.
  15. الکامل، ج ۱، ص ۶۸۴ ـ ۶۸۵؛ معجم‌‌البلدان، ج ۴، ص ۱۱ ـ ۱۲.
  16. معجم‌‌ البلدان، ج ۳، ص ۲۴؛ معجم قبایل‌‌العرب، ج ۱، ص ۱۹۴، ۲۶۷؛ ج۳، ص ۹۸۹، ۱۱۹۵، ۱۲۲۱؛ المفصل، ج ۴، ص ۴۹۸، ۵۲۲.
  17. المفصل، ج ۴، ص ۴۹۸، ۵۲۲.
  18. معجم‌‌البلدان، ج ۲، ص ۱۰۴؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص‌‌۱۹۴‌‌ـ ۱۹۵؛ ج ۳، ص ۱۱۹۵.
  19. معجم‌‌البلدان، ج ۱، ص ۱۲۰؛ ج ۲، ص ۱۰۴، ۱۴۱؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۱۹۴؛ ج ۲، ص ۴۲۳؛ ج ۳، ص ۱۱۹۵.
  20. معجم ‌‌البلدان، ج ۱، ص ۱۹۰؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص‌‌۱۹۴؛ ج ۳، ص ۱۱۹۵، ۱۲۲۱.
  21. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  22. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۰؛ الکامل، ج ۱، ص‌‌۵۸۳؛ معجم‌‌البلدان، ج ۲، ص ۱۰۴.
  23. السیرة‌‌النبویه، ج‌‌۱، ص ۲۰۱؛ الکامل، ج ۱، ص ۵۹۵؛ معجم‌‌قبایل العرب، ج ۲، ص ۷۰۹.
  24. معجم‌‌البلدان، ج ۵، ص ۳۶۰.
  25. الکامل، ج ۱، ص ۶۳۱.
  26. معجم البلدان، ج ۴، ص ۳۳۱.
  27. معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۲۲۶.
  28. الکامل، ج ۱، ص ۶۴۶؛ المفصل، ج ۵، ص ۳۶۲.
  29. ایام العرب، ص ۴۵۷؛ المفصل، ج ۳، ص ۲۱۳.
  30. الکامل، ج ۱، ص ۶۳۹؛ المفصل، ج ۳، ص ۲۷۵.
  31. ایام‌‌العرب، ص ۵۴۹.
  32. معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶.
  33. ایام العرب، ص ۳۷۹ ـ ۳۸۱.
  34. المفصل، ج ۳، ص ۴۹۵ ـ ۴۹۸.
  35. معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۱۹۴.
  36. الکامل، ج ۱، ص ۶۱۹؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲.
  37. معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۳۲۸.
  38. معجم قبایل العرب، ج ۲، ص ۶۶۰؛ المفصل، ج ۵، ص ۵۲۲.
  39. معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۱۹۵.
  40. الکامل، ج ۱، ص ۶۳۲.
  41. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  42. المفصل، ج ۶، ص ۲۱۴.
  43. السیرة‌‌النبویه، ج ۱، ص ۲۰۰؛ النسب، ص ۲۵۹؛ المنمق، ص ۱۲۸.
  44. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳؛ المنمق، ص ۱۲۷ ـ ۱۲۸.
  45. «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
  46. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۳۳؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۴۷۵.
  47. «از تو درباره ماه‌های نو می‌پرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّ‌اند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانه‌ها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانه‌ها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  48. مجمع‌‌البیان، ج ۲، ص ۵۰۹.
  49. ناقه‌‌ای که پس از دهمین زایمان خود گوشش را می‌‌شکافتند و رهایش می‌‌کردند
  50. شتری ‌‌که بر اثر نذری آن را رها می‌‌کردند یا چون ۱۰ بچه ماده زاییده بود آن را رها می‌‌کردند و دیگر نه بر آن سوار می‌‌شدند و نه از شیر آن می‌‌خوردند
  51. بچه هفتم گوسفند اگر نر بود آن را نذر بتها می‌‌کردند
  52. حیوانی نر که ۱۰ فرزند داشت و از آن پس بر پشت آن بار نمی‌‌بردند
  53. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  54. مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۵۹؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۱۶۸.
  55. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  56. «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
  57. زادالمسیر، ج ۱، ص ۱۷۳.
  58. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  59. السیرة‌‌النبویه، ج ۲، ص ۴۲۴.
  60. البدایة و النهایه، ج ۳، ص ۱۱۲.
  61. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۵.
  62. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴، ص ۳۶۲ ـ ۳۶۳.
  63. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۵۶ ـ ۴۵۷؛ تاریخ‌‌دمشق، ج ۳، ص ۴۶۹ ـ ۴۷۳.
  64. السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۶.
  65. المغازی، ج ۱، ص ۳۵۱؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۱.
  66. المغازی، ج ۱، ص ۳۶۴؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۱۹۰.
  67. المعجم الکبیر، ج ۱۸، ص ۱۹۰.
  68. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۷؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۴۰.
  69. التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵.
  70. «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
  71. التبیان، ج ۹، ص ۲۷۳؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۲۹؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۴۸۹.
  72. التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۷.
  73. الطبقات، ج ۲، ص ۱۶۲؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۹۸.
  74. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۶۰۹؛ التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۷.
  75. الطبقات، ج ۳، ص ۷۰.
  76. السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۴۹۵.
  77. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  78. مجمع البیان، ج ۵، ص ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص‌‌۱۱۴.
  79. السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۴۹۵.
  80. الطبقات، ج ۱، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۱؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۹۲ ـ ۵۹۹.
  81. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۸۳؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۱؛ تاریخ‌‌ابن‌‌خیاط، ص ۶۳.
  82. الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۱.
  83. الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۰، ۲۳۲.
  84. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۶۸.
  85. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۱۹؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۶.
  86. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۶۸؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۶.
  87. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۱۹.
  88. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۶۸؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۶.
  89. السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۵۶۹؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۶؛ تاریخ‌‌المدینه، ج ۲، ص ۵۲۰.
  90. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  91. المحبر، ص ۸۳؛ النسب، ص ۲۶۴؛ تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۲۰۶؛ المنتخب، ص ۸۸.
  92. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است و دختران عموها و دختران عمّه‌ها و دختران دایی‌ها و دختران خاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند و هر زن مؤمنی را که خود را به پیامبر ببخشد- اگر پیامبر بخواهد او را به همسری برگزیند- در حالی که این ویژه توست نه مؤمنان؛ ما نیک می‌دانیم که برای آنان در مورد همسران و کنیزهاشان چه مقرّر داشته‌ایم؛ تا برای تو تنگنایی نباشد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  93. المحبر، ص ۹۱؛ النسب، ص ۲۶۳؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۶۴۴ ـ ۶۴۶؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۰۴.
  94. «و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را می‌خواهید، بی‌گمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۹.
  95. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵.
  96. «اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیک‌تر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنان داده‌ای خشنود شوند و خداوند آنچه در دل‌هایتان می‌گذرد می‌داند و خداوند دانای بردبار است» سوره احزاب، آیه ۵۱.
  97. مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۷۳ ـ ۵۷۴.
  98. تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۲۴۴؛ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۱۱۲.
  99. السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۶۴۷؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۱۲؛ المنتخب، ص ۱۰۳.
  100. تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۶۶.
  101. المعارف، ص ۸۸.
  102. الطبقات، ج ۴، ص ۳۱.
  103. اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۴۲.
  104. السیرة‌‌النبویه، ج ۴، ص ۶۴۶؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۰۴.
  105. تاریخ دمشق، ج ۷۰، ص ۶۰.
  106. الطبقات، ج ۱، ص ۱۰۲.
  107. الطبقات، ج ۲، ص ۴۰؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۳۸.
  108. الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۱.
  109. فتوح البلدان، ص ۱۰۶.
  110. المفصل، ج ۸، ص ۷۷۶.
  111. تاریخ دمشق، ج ۲۶، ص ۱۰۳؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۸؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۱۸۵.
  112. اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۸۳ ـ ۴۸۵؛ الطبقات، ج ۶، ص ۱۰۷.
  113. اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۷۵؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۶.
  114. اسدالغابه، ج ۴، ص ۸۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۱، ص ۱۴۵.
  115. تاریخ دمشق، ج ۴۱، ص ۱۴۸ ـ ۱۵۰.
  116. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۹۸.
  117. تاریخ ابن خیاط، ص ۶۳.
  118. المنتخب، ص ۶۶؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۷۶ ـ ۲۷۷.
  119. اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۲۹.
  120. الاغانی، ج ۲، ص ۴۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۵؛ النسب، ص ۲۶۱.
  121. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  122. الفتوح، ج ۱، ص ۱۲.
  123. مسند ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۱۴۶.
  124. مسند ابی یعلی، ج ۱۳، ص ۱۴۶.
  125. الفتوح، ج ۱، ص ۱۱؛ الرده، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱؛ الثقات، ج ۲، ص‌‌۱۶۳.
  126. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۵؛ فتوح البلدان، ص ۱۰۶.
  127. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۴.
  128. تاریخ دمشق، ج ۴۱، ص ۱۴۱.
  129. اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۱۳.
  130. المنتظم، ج ۳، ص ۳۳۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۴۴۷؛ ج ۱۹، ص ۳۴؛ ج ۴۰، ص ۲۸۶.
  131. الطبقات، ج ۶، ص ۱۱۸.
  132. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «بنی عامر بن صعصعه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.