ابراهیم بن عبدالحمید گوید: من بههمراه سِکّین نامی از نخعیان، حج بهجای آوردیم. او در این مدّت سخت متعبّد بود، زنان را ترک کرده، بوی خوش، لباس و غذای خوب را نیز از خود دور کرده بود. او در مسجد الحرام نیز هیچگاه سر خود را به سوی آسمان بلند نمیکرد. سکّین بعد از حج، چون به مدینه آمد، به نزد ابواسحاق رفت و بعد از آنکه در کنار ایشان نماز خواند، به ایشان گفت: فدایت شوم! میخواهم که چند مسأله از شما بپرسم. ابواسحاق گفت: اکنون برو و سؤالهایت را بنویس و نزد من بفرست. سکّین نیز در نامه خود نوشت: فدایت شوم! مردی چنان خوف از خدا در وجودش وارد شده، که زن و غذای خوب را ترک کرده، و نمیتواند سرش را به سوی آسمان بلند کند. درباره لباس هم به شک افتاده که آیا پوشیدن آن جائز است یا نه. ابواسحاق در جواب نوشت: اما آنچه درباره ترک زن گفتی، تو خود میدانی که روش پیامبر (ص) در این زمینه چگونه بود. امّا درباره ترک غذای گوارا، پیامبر اکرم هم گوشت و هم عسل میل میفرمود. و امّا در باره شدّت خوف از خدا، پس این آیه را بسیار بخوان: الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ[۱][۲].
امام صادق (ع) فرمودند: "از ما نیست کسی که دنیایش را برای آخرتش، و آخرتش را برای دنیایش ترک کند" [۴]؛
یکی از اهل بیت (ع) فرمودند: "برای دنیایت چنان تلاش کن که گوئی همیشه زنده هستی، و برای آخرتت چنان تلاش کن که گوئی فردا خواهی مرد" [۵]؛
فضل بن یسار گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: من تجارت و کسب و کار را ترک کردهام، آن حضرت فرمودند: "چنین مکن، درب مغازهات را باز کن، و بساط تجارتت را پهن نما، و از خداوند طلب روزی کن" [۶][۷].