تسبیح در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مسئله تسبیح و تحمید یکی از حقایق و معارف بلند متون دینی است. قرآن کریم تمام ذرات عالم را تسبیح گوی، و حامد حق تعالی معرفی می‌کند. اندیشمندان اسلامی به مسئله تسبیح و تحمید توجه داشته و در آثار خود به آن پرداخته‌اند. برخی متکلمان تسبیح لفظی جمادات و حیوانات را با اصول خود موافق ندیده‌اند از این رو تسبیح لفظی را تنها به انسان اختصاص داده‌اند.

امام خمینی حقیقت تسبیح را منزه دانستن حق‌تعالی می‌داند و معتقد است تمام موجودات بهره‌ای از عالم غیب دارند و این مطلب علاوه بر اینکه در نزد ارباب فلسفه متعالی برهانی است، اما انسان از تسبیح موجودات اطلاع ندارد، چون به عالم ماده و طبیعت مشغول است. در نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده عینی ثابت است. ایشان برای حمد مراتبی قائل است و برترین مرتبه حمد را حمد ذات حق تعالی به زبان ذات می‌داند، از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه احدیت است.

امام خمینی در بیان اتحاد حامد و محمود و حد معتقد است که سالک هنگامی که دایره وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به حق و اسم جامع الله ارجاع می‌دهد. به اعتقاد وی رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه قرب نوافل است که حق تعالیزبان عبد می‌گردد و در قرب فرایض، عبد زبان حق می‌گردد.[۱]

مفهوم‌شناسی

«تسبیح» از ریشه «سبح» است که به معنای حرکت سریع در آب یا هوا[۲] یا فراغت[۳] است و تسبیح به معنای تنزیه[۴] و مبری دانستن از نقائص[۵] می‌باشد. در اصطلاح به معنای تنزیه خداوند از صفات امکانی و هر نوع نقص و نیاز به همراه تعظیم است[۶]؛ چنان‌که در عرفان، تنزیه حق از لواحق مادی و نقائص تشبیهی است.[۷]

تحمید به معنای کثرت حمد و ستایش خداوند است[۸] و در اصطلاحِ دینی، ستایش خداوند به همه صفات پسندیده اوست، در قبال نعمت‌هایی که به انسان عطا فرموده است.[۹] در اصطلاحِ عرفانی تحمید، ستایشِ خداوند است به آنچه به واسطه جمال و جلالش لایق آن می‌باشد.[۱۰] برخی ثنای الهی را همراه نفی و اثبات می‌دانند که تنزیه، نفی نقائص از پروردگار است و تحمید، وصف پروردگار است به صفات اثباتی.[۱۱]

امام خمینی تسبیح را تنزیه حق‌تعالی از نقص و امکان در مقام ذات و صفات و افعال[۱۲] و حمد و تحمید را اظهار کمال محمود و بیان محامد او می‌داند.[۱۳] ایشان مقام تحمید را مقام ارجاع و بازگشت همه محامد و ستایش‌ها به خداوند و نفی آن از غیر او معرفی می‌کند.[۱۴]

تقدیس و تهلیل ازجمله واژگان مرتبط با تسبیح و تحمید می‌باشد. تقدیس به معنای تطهیر[۱۵] و پاک خواندن و به پاکی ستودن است[۱۶] و در اصطلاح تنزیهحق است از هر آنچه که شایسته الوهیت او نیست و همچنین تنزیه از همه نقائص موجودات و آنچه برای موجودات کمال شمرده می‌شود، اعم از موجودات مجرد یا غیر مجرد؛ بنابراین تقدیس به دلیل شدت تنزیه در رتبه‌ای بالاتر از تسبیح قرار دارد.[۱۷] برخی از دانشمندان تقدیس را تنزیه از تعلق به جسم، شوائب امکان، قبول انفعال، امکان تعدد در ذات و صفات و بالقوه بودن کمالات می‌دانند و تسبیح را تنزیه از شرک و عجز و نقص می‌شمارند.[۱۸]

امام خمینی تقدیس را منزه دانستن حق‌تعالی از تعریف[۱۹] و نقائص[۲۰] می‌داند. تهلیل در اصطلاح گفتنِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۲۱] است[۲۲] که مشهور در بیان نفی شرک و توحید حق‌تعالی می‌باشد [۲۳].[۲۴]

پیشینه

مسئله تسبیح و تحمید یکی از حقایق و معارف بسیار بلند متون دینی است. قرآن کریم تمام ذرات عالم را تسبیح‌گوی و حامد حق‌تعالی معرفی می‌کند سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲۵]، تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[۲۶].[۲۷] اندیشمندان اسلامی نیز به مسئله تسبیح و تحمیدحق توجه داشته و در آثار خود به آن پرداخته‌اند. برخی متکلمان تسبیح لفظی جمادات و حیوانات را با اصول خود موافق ندیده‌اند؛ از این‌رو تسبیح لفظی را تنها به انسان اختصاص داده‌اند.[۲۸] برخی مفسران دربارهٔ آیاتی که به تسبیح موجودات اشاره دارند، اختلاف پیدا کرده‌اند و برای توضیح و رفع مشکلاتی که با مبانی اعتقادی‌شان سازگار نیست، به معانی مجازی و تأویل‌های سطحی متوسل شده[۲۹] و تسبیح را برای موجودات غیر عاقل مَجازی شمرده‌اند.[۳۰]

عارفان نیز دربارهٔ تسبیح و تحمید و مراتب آنها بحث کرده‌اند و در مسئله تسبیح، با توجه به مبانی عرفانی خود، به اثبات تسبیح همه موجودات پرداخته‌اند.[۳۱] به اعتقاد آنان هر مظهری که حقیقت وجود در او ظاهر شده، تسبیح و تنزیه خدا می‌گوید.[۳۲] امام خمینی در آثار خویش به بحث از تسبیح و تحمید و اقسام و حقیقت آن پرداخته و کلام برخی اندیشمندان را نقد و بررسی کرده است.[۳۳].[۳۴]

حقیقت تسبیح و تحمید

متکلمان تسبیح را منزه دانستن خداوند از صفت اجسام[۳۵] و از صفت مذموم و نقص بر وجه تعظیم[۳۶] دانسته‌اند. عارفان آن را منزه‌دانستن حق‌تعالی از نقائص امکان و حدوث[۳۷] و تنزیه از تشبیه و تحدید و تقیید[۳۸] می‌دانند. به اعتقاد اهل معرفت، تسبیح تعریفِ حق و ثنای او به اسمای سلبیه و تنزیهیه است[۳۹]؛ اما حقیقتِ حمد اظهار اوصاف کمال و شرح جمال و جلال ذات محمود است.[۴۰] بعضی همراه شدن تسبیح با حمد در برخی آیات الهیوَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۴۱]، وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَنْ يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ[۴۲] را به معنای نقص حامدان و منزه دانستن حق‌تعالی از این حمد می‌دانند؛ زیرا شناخت انسان‌ها از کنه اسما و صفات خدا ناقص است، از این‌رو حمد آنان نیز ناقص خواهد بود.[۴۳]

امام خمینی حقیقت تسبیح را منزه دانستن حق‌تعالی می‌داند که می‌تواند به معنای تنزیه از توصیف و تعریف حق‌تعالی[۴۴] یا تنزیه از کثرت اسمایی یا کثرت در توحید باشد؛ زیرا در توحید رفتن از کثرت به وحدت است که نوعی شائبه مشاهده کثرت در آن است، اما تسبیح تنزیه از این کثرت است.[۴۵] ایشان ازجمله معانی تسبیح را تنزیه از قیام بنده به حق عبودیت و لیاقت عبادت و تنزیه حق‌تعالی از معرفت او می‌داند که غایت عبادت است؛ مانند تسبیحات حضرت فاطمه(س) پس از نماز.[۴۶]

امام خمینی حمد را برترین فرد شکر زبانی[۴۷] و مقام تحمید را مقام توحید افعالی و مقام بازگشت همه ستایش‌ها و ثناها به حق‌تعالی و نفی آن از غیر حق می‌داند؛ از این جهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود.[۴۸] ایشان مقام تحمید را پس از مقام ذکر و پیش از مقام تعظیم می‌داند؛ زیرا پس از اینکه نمازگزار همه موجودات را اسمای الهی و ظل آنها دید، نوبت به تحمید می‌رسد و اعتراف می‌کند که همه محامد مختص ذات خداوند است و دیگر موجودات در آن شریک نیستند؛ زیرا کمالی از خود ندارند تا ثنا شوند. پس از این مرحله به افق وحدت نزدیک می‌شود و صورت رحمت رحمانیه و رحیمیه بر قلب او تجلی می‌کند و هیبتی از این تجلی حاصل می‌شود که سبب عظمت حق در قلب اوست.[۴۹]

امام خمینی در بیان رابطه حمد با تسبیح، در برخی آثار خود، تسبیح را تنزیه و تحمید را نوعی تشبیه می‌داند؛ زیرا تحمید مفید ظهور در آیینه خلق است، اما تسبیح تنزیه از توصیف و تعریف است.[۵۰] به اعتقاد ایشان چون تحمید متضمن توحید فعلی است و در آن نشانی از تنقیص و تشبیه است، بنده سالک پیش از ورود به تحمید باید به قلمرو تسبیح و تنزیه وارد شود و به باطن قلب خود بفهماند که حق‌تعالی منزه از تعینات خلقی و کثرات است تا ورود او به تحمید از شائبه کثرت منزه شود.[۵۱] ایشان تسبیح را مقامی می‌داند که باید مبدأ متعال را از توحیدات سه‌گانه(افعالی، صفاتی و ذاتی) تنزیه کرد؛ زیرا در هر سه نوع این توحید، تکثیر و تلوین مندرج است؛ اما مقام تسبیح، مقام تنزیه و تمکین است و توحید با آن تمام می‌گردد[۵۲].[۵۳]

اقسام و مراتب

اندیشمندان اسلامی تسبیح را به اعتبارات مختلف تقسیم کرده‌اند؛ چنان‌که برخی آن را به حقیقی و مجازی تقسیم کرده‌اند:

تسبیح حقیقی و مجازی

  1. تسبیح حقیقی یعنی تسبیح لفظی و کلامی هر موجود به اینکه پروردگار منزه از آن است که بتوان مانند مشرکان برای او شریک قائل شد یا نسبت نقص به او داد[۵۴]؛
  2. تسبیح مجازی یعنی دلالت معلول بر علت یا دلالت احوال بر توحید و تقدیس حق‌تعالی؛ مانند تسبیح چهارپایان، جمادات و نباتات.[۵۵] برخی از تسبیح اشیا و موجودات به تسبیح فطری تعبیر کرده‌اند که اقتضای ذات اشیاست و از تجلی حق‌تعالی برای آنها پدید می‌آید و تکلیفی نیست.[۵۶].[۵۷]

تسبیح عام و خاص

تسبیح به اعتبار عمومیت آن به تسبیح عام و خاص تقسیم می‌شود:

  1. تسبیح عام که شامل تمام موجودات می‌شود[۵۸]؛
  2. تسبیح خاص که از هدایت پیامبران(ع) و ایمان به آنان ناشی می‌شود و مخصوص مؤمنان است.[۵۹].[۶۰]

حمد قولی و فعلی و حالی

امام خمینی نیز به تسبیح حقیقی و مجازی و فطری و تکوینی اشاره کرده است.[۶۱] حمد نیز به حمد قولی، فعلی و حالی تقسیم می‌شود. حمد قولی ستایش و ثنای زبانی حق‌تعالی است به آنچه پیامبران(ع) خداوند را ستایش و ثنا کرده‌اند. حمد فعلی همان اعمال جوارحی برای رضایت خداست. حمد حالی ستایشِ قلبی و روحی حق‌تعالی است؛ یعنی سراسر وجود انسان ستایش الهی می‌گردد.[۶۲]

امام خمینی به حمد قولی، فعلی و حالی اشاره کرده است. به باور ایشان حمد حق‌تعالی در مقام وحدت و جمع الهی به حسب قول و فعل و حال واحد است؛ ولی به حسب تکثر اسما و صفات مختلف می‌شود.[۶۳] ایشان معتقد است تجلی اسمایی حق‌تعالی به فیض مقدس به اعتبار ایجاد ممکنات كُنْ فَيَكُونُ[۶۴]، حمد قولی و به اعتبار اظهار کمال و جمالِ خود حمد فعلی و به اعتبار استهلاک این تجلی در حضرت اسما و صفات و ذات، حمدِ حالی است.[۶۵] ایشان ضمن نقد کلام قیصری در تعریف حمد فعلی، معتقد است که حمد فعلی انجام اعمال برای رضای حق نیست، بلکه حمدِ فعلی اظهارِ کمال شخص محمود به عمل است. به باور ایشان عبادات و اعمال بدنی به اعتبار اظهار کمالات محمود (حق‌تعالی) و ستایش خداوند در مقام اسم و فعل و ذات حمدند نه به این جهت که برای رضای خدا انجام می‌شوند.[۶۶]

امام خمینی مانند دیگر عارفان[۶۷] برای حمد مراتبی قائل است؛ برترین مرتبه حمد، حمدِ ذات حق‌تعالی به زبان ذات است و این به جهت علم ذاتی حق‌تعالی به کمالات و جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است.[۶۸] از دیگر مراتب حمد، حمد به لسان احدیت غیبی در مرتبه احدیت که همان مرتبه تعین اول است، حمد به لسان واحدیت جمعی که در مرتبه تعین ثانی است، حمد به لسان اسمای تفصیلی؛ یعنی مقامی که اسما از بساطت و اندماج خارج شده و از یکدیگر تمایز یافته است و حمد به لسان اعیان ثابته که صورت اسمای الهی‌اند، می‌باشد.[۶۹] این مراتب، مراتبِ حمد در مرتبه صقع ربوبی است؛ اما در مرتبه ظهور، اولین مرتبه حمد به زبان مشیت است که تا آخرین مراتب وجود ادامه دارد. البته در این مراتب حمد انسان کامل که از عالم طبیعت فراتر رفته و از حجاب‌های کثرت و غیریت عبور کرده و بدون حجاب به مشاهده جمال مطلق پرداخته، از همه حمدها جامع‌تر است. ثنا و عبادت چنین شخصی تمام شئون الهی را دربر می‌گیرد و منحصر در اسم خاصی از اسمای الهی نیست، بلکه حق‌تعالی را با تمام اسما و صفاتش عبادت و ستایش می‌کند.[۷۰].[۷۱]

تسبیح موجودات

آیات الهی بر تسبیح همه موجودات هستی تأکید کرده‌اند تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[۷۲]، أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۷۳] در روایات نیز به این مسئله تصریح شده که لباس و بدن مصلی و اشیای اطرافش، به همراه او، تسبیح می‌گویند.[۷۴] اندیشمندان اسلامی دراین‌باره دو تفسیر ارائه داده‌اند:

  1. همه موجودات عالم درک و شعور دارند و در نفس خود به نوعی خدا را تسبیح می‌گویند[۷۵]؛
  2. هر یک از موجودات با زبان حال تسبیح حق می‌گویند؛ چون نمی‌توان فهم و شعور را برای همه موجودات ثابت کرد.[۷۶]

بنابر تقریر دوم، این موجودات صرفاً آیت و نشانه‌ای بر وجود خداوند هستند و قرآن کریم از آیت بودن موجودات غیر ذی‌شعور به تسبیح تعبیر کرده است. طبق این تفسیر کاربرد لفظ تسبیح برای موجودات ذی‌شعور با موجودات غیر ذی‌شعور متفاوت است.[۷۷]

برخی معتقدند آیات الهی تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا[۷۸]، أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۷۹] به‌صراحت تسبیحِ آگاهانه موجودات را تأیید می‌کنند.[۸۰] در ضمن، تسبیح نطقی موجودات مورد تأیید برهان و کشف و شهود عارفان می‌باشد[۸۱]؛ اما انسان از تسبیح موجودات اطلاع ندارد؛ چون به عالم ماده و طبیعت مشغول است.[۸۲] در نظر اهل معرفت، هر آنچه از وجود برخوردار است، دارای حیات است.[۸۳] چنان‌که از سوی دیگر، تسبیح، از موجودات صاحب حیات صادر می‌شود، همه موجودات حتی جمادات صاحب حیات‌اند.[۸۴]

امام خمینی نیز معتقد است تمام موجودات بهره‌ای از عالم غیب - که حیات محض است - دارند و این مطلب علاوه بر اینکه در نزد ارباب فلسفه متعالی برهانی است، در نزد اصحاب قلوب و معرفت به مشاهده عینی ثابت است.[۸۵] به باور ایشان تسبیح و تقدیس و ثنای حق، لازمه علم و معرفت به مقام مقدس حق‌تعالی و صفات جلال و جمال اوست و بدون علم و معرفت، این مطلب محقق نمی‌شود؛ از همین جهت تسبیح و ثنای موجودات از سر شعور و ادراک است.[۸۶] ایشان کلام برخی اهل ظاهر که تسبیح موجودات را حمل بر تسبیح تکوینی کرده‌اند، [۸۷] به جهت اینکه نتوانستند موجود ناقص را صاحب ادراک بدانند، نقد کرده و با استناد به برخی روایات[۸۸]تسبیح موجودات را تسبیح نطقی، شعوری و ارادی می‌داند، نه تکوینی.[۸۹]

ایشان معتقد است تمام موجودات به حسب بهره‌ای که از وجود دارند، به مقامِ حق معرفت دارند؛ اما هیچ موجودی مانند انسان در کثرت فرونرفته و اشتغال به طبیعت ندارد؛ از این جهت نسبت به همه موجودات محجوب‌تر است که باید خود را از حجب کثرت خارج سازد.[۹۰] محجوب بودن انسان، چشم و گوش و سایر مدرکات او را می‌بندد و نمی‌گذارد از حقایق وجودی و هویات عینی اطلاع پیدا کند؛ اما اگر با ریاضات معنوی به مقام مشاهده رسید، آن‌گاه تسبیح موجودات را به صورت عیان مشاهده خواهد کرد.[۹۱] ایشان درک تسبیح نطقی موجودات را از خصایص کمّل اولیای خداوند می‌داند.[۹۲]

امام خمینی تفسیر ملاصدرا را مبنی بر اینکه نطق بعضی از جمادات مثل سنگریزه در دست رسول خدا(ص) مانند انشای اصوات و الفاظِ از سوی نفس آن حضرت(ص) در آن جماد است،[۹۳] نمی‌پذیرد و آن را مخالف مبانی و اصول ملاصدرا می‌داند و معتقد است اگر کسی به‌حقیقت، اصالتِ وجود و اشتراک معنوی آن را دریابد و بداند حقیقت وجود عین علم، شعور، حیات و قدرت است، درک می‌کند حیات و علم و شعور در همه موجودات سریان دارد.[۹۴] همچنین ایشان جریان حضرت سلیمان(ع) و مورچه و قضیه هدهد را که از شهر سبأ برای سلیمان(ع) خبر آورد، تأویل‌پذیر نمی‌داند، بلکه معتقد است قرآن در تسبیح شعوری و نطقی صراحت دارد.[۹۵].[۹۶]

اختصاص حمد به خداوند

از آیات فراوانی، اختصاص و انحصار تمام حمدها به خداوند استفاده می‌شود وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۹۷]، فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۹۸] برخی از اهل معرفت در بیان اختصاص حمد به خداوند، آن را در دو مقام جمعی الهی (ذات) و تفصیلی (خارج از ذات) مطرح کرده‌اند.[۹۹] امام خمینی معتقد است تحمید برای غیر خداوند واقع نمی‌شود و حتی تعریف از انسان کامل حمدِ خداوند است.[۱۰۰] ایشان معتقد است اختصاص همه محامد به خداوند به حسب برهان، واضح و آشکار است؛ زیراکه تمام عالم ظل و بسط فیض حضرت حق است و تمام نعمت‌های ظاهر و باطن از هر منعمی که باشد به حسب ظاهر از حق‌تعالی است و هیچ‌یک از موجودات در آن شرکت ندارد و هر حمد و مدحی از هر حامدی به مقام ربوبی حق بر می‌گردد که البته این بر اساس مقامات متوسطان است، اما به حسب مقام اصحاب قلوب، تمام نعمت‌ها و کمالات و تمام جمال و جلال صورت تجلی ذاتی است و تمام محامد و مدایح به ذات مقدس حق‌تعالی مربوط است، بلکه مدح و حمد از ناحیه خود او و برای خود اوست.[۱۰۱]

امام خمینی در بیان اتحاد حامد و محمود و حمد معتقد است که سالک هنگامی که دایره وجود عالم را به اسم «الله» ببیند، همه ثناها و محامد را به حق و اسم جامع «الله» ارجاع می‌دهد و برای موجودات فضایلی نمی‌بیند؛ اما اگر در حجاب خلق محجوب بماند، نمی‌تواند محامد را به حق ارجاع دهد و تا از این مقام انانیت به قدم عبودیت خارج نشود، به مقام حامدیت نمی‌رسد و نمی‌تواند حق‌تعالی را حامد و محمود بداند. به اعتقاد ایشان رسیدن عبد به مقام حامدیت، نتیجه قرب نوافل است که حق‌تعالیزبان حق می‌گردد و حق‌تعالی به زبان حق حمد خود می‌کند و در قرب فرایض عبد زبان حق می‌گردد و حق‌تعالی با زبان عبد حمد خود می‌کند[۱۰۲].[۱۰۳]

منابع

پانویس

  1. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  2. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۹۲
  3. جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲
  4. جوهری، الصحاح، ۱/۳۷۲
  5. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ۲/۳۳۱
  6. طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴
  7. ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۲۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۱/۷۴
  8. فراهیدی، کتاب العین، ۳/۱۸۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۲۵۲
  9. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۲۳۳؛ ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال، ۲/۱۶۷–۱۶۹
  10. شعرانی، الطبقات الکبری، ۱/۲۴
  11. مطهری، مجموعه آثار، ۲۶/۵۰۸
  12. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
  13. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲
  14. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹
  15. جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹
  16. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۶۰؛ معین، فرهنگ فارسی، ۱/۱۱۱۸
  17. جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹
  18. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۱۸
  19. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲
  20. امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱۰
  21. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  22. طریحی، مجمع البحرین، ۵/۵۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۳۵۳؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹
  23. مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۱۶۱؛ نراقی، اللمعات العرشیه، ۲۹۳–۲۹۴
  24. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  25. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است خداوند را به پاکی می‌ستاید و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۱.
  26. «آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
  27. طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۰
  28. طوسی، التبیان، ۶/۲۳۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  29. زمخشری، الکشاف، ۲/۶۷۰
  30. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  31. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵
  32. نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۱/۴۵۳
  33. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲–۴۴ و ۸۶؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴
  34. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  35. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۳۹۱
  36. طوسی، التبیان، ۱/۱۳۴ و ۱۰/۸۳
  37. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۶۸ و ۵۴۱؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۲۹
  38. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۱۵
  39. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۸۳
  40. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۱۳۲
  41. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  42. «و تندر به سپاس او، او را پاک می‌خواند و فرشتگان نیز از بیم وی (او را پاک می‌خوانند) و آذرخش‌ها را می‌فرستد که آنها را به هر که می‌خواهد می‌رساند و آنان درباره خداوند چالش می‌ورزند و او سخت کیفر است» سوره رعد، آیه ۱۳.
  43. طباطبایی، المیزان، ۱/۲۰
  44. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲
  45. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۶۰
  46. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۸
  47. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۴۹
  48. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۹
  49. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۱۷–۲۱۸
  50. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۵۲
  51. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۱
  52. امام خمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
  53. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  54. کاشانی، زبدة التفاسیر، ۴/۳۸
  55. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  56. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۴۷؛ فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، ۱/۶۸۲
  57. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  58. قرشی، قاموس قرآن، ۳/۲۱۷
  59. قرشی، قاموس قرآن، ۳/۲۱۷
  60. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  61. امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۴–۶۵۵؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۴
  62. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۱–۲۹۲؛ جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۱–۴۲؛ گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۴/۲۹۶
  63. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴
  64. «باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره بقره، آیه ۱۱۷.
  65. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۴
  66. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۲
  67. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۴۰۳؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۳۰–۳۱
  68. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵
  69. امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۰؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵
  70. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶
  71. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  72. «آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
  73. «آیا در نیافته‌ای هر که در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان گشاده‌بال، خداوند را به پاکی می‌ستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.
  74. صدوق، علل الشرائع، ۲/۳۳۶؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۴۴۵
  75. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۷
  76. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۷–۳۴۸
  77. زمخشری، الکشاف، ۲/۶۷۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۴۶؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۵/۲۷۶
  78. «آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.
  79. «آیا در نیافته‌ای هر که در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان گشاده‌بال، خداوند را به پاکی می‌ستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است و خداوند به آنچه انجام می‌دهند داناست» سوره نور، آیه ۴۱.
  80. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۱۱۱–۱۱۲
  81. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۴۸
  82. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۴۱۰
  83. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵
  84. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۲۱۹
  85. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۵
  86. امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۷ و ۶۵۵
  87. زمخشری، الکشاف، ۲/۶۶۹–۶۷۰؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۰/۳۴۸
  88. مجلسی، بحار الانوار، ۱۰/۴۶
  89. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۹۹
  90. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۶
  91. امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵
  92. امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۶
  93. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۱۷–۱۱۸
  94. امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۴
  95. امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۵
  96. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.
  97. «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۷۰.
  98. «و سپاس خداوند راست، پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین، پروردگار جهانیان» سوره جاثیه، آیه ۳۶.
  99. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۵۷۶
  100. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۲۴
  101. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱–۲۵۲
  102. امام خمینی، سرّ الصلاة، ۸۱ و ۹۰؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۱
  103. طلوع، معصومه، مقاله «تسبیح و تحمید»، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۳۳۵–۳۴۰.