تفسیر اهل بیت در علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از منظر شیعه امامیه پس از رسول خدا (ص) ۱۲ امام معصوم از خاندان آن حضرت که در روایات نبوی به نام آنها تصریح شده، مفسران حقیقی قرآن کریم‌اند و به همه معارف و علوم قرآن آگاهی کامل دارند.

برای واژه «اهل» و «اهل بیت» در لغت [۱] و در فرهنگ اسلامی [۲] معانی متعددی بیان شده است؛ اما در این نوشتار مقصود از «اهل بیت» ۱۲ امام معصوم از خاندان پیامبر است که از نظر علمی و عملی و هدایت مردم به سوی سعادت حقیقی، جانشینان آن حضرت‌اند و در روایات متعدد نبوی به شمار و نام آنها تصریح شده است. نخستین امام از آنها علی بن ابی طالب (ع) است و پس از ایشان حسن بن علی و حسین بن علی (ع) و سپس ۹ نفر از فرزندان و نسل حسین بن علی (ع)‌ که نهمین آنها مهدی و قائم آن‌هاست. [۳] مباحث اصلی تفسیر اهل بیت عبارت‌اند از:

  1. جایگاه اهل بیت و آگاهی آنان به تفسیر قرآن.
  2. منابع مشتمل بر تفسیر اهل بیت.
  3. روش تفسیر اهل بیت.

جایگاه اهل بیت (ع) و آگاهی آنان به تفسیر قرآن

بی‌گمان نخستین مفسر قرآن، شخص رسول خدا (ص) بوده که این رسالت را خدا بر عهده ایشان گذاشته است: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۴] به اقتضای حکمت الهی پس از آن حضرت نیز در هر عصری امامی آگاه به همه معارف قرآن اعم از تنزیل و تأویل و ظاهر و باطن آن و در عین حال مصون از خطا و نسیان و قادر بر تفسیر واقعی قرآن وجود داشت تا در موارد ابهام و اختلاف، مرجع امت باشد. در غیر این صورت بخشی از معارف قرآن در ابهام می‌‌ماند و این با جاودانگی قرآن ناسازگار است. [۵] مطابق نقل سید رضی امیرمؤمنان، علی (ع) ضمن سخنی مبسوط فرموده است: برای آنکه حجت‌ها و ادله روشن الهی از بین نروند، زمین از کسی که حجت خدا را برپا دارد خالی نمی‌ماند؛ آشکار و مشهور باشد یا خائف و پنهان. به خدا سوگند اینان در شمار، اندک اما در قدر و منزلت بس ارجمند و بزرگ‌اند. [۶] بر این اساس مطابق روایت متواتر و مشهور ثقلین، رسول خدا (ص) عترت یعنی اهل بیت خود را در کنار قرآن به عنوان یکی از دو یادگار گران‌بها برای امت خود باقی گذاشته است تا امت با تمسک به آن دو هرگز گمراه نشود. مطابق این حدیث، این دو یادگار گران‌بها هرگز از هم جدا نخواهند شد. [۷] لازمه این جدایی ناپذیری آن است که اهل بیت پیامبر نسبت به همه معانی و علوم قرآن، اعم از محکمات و متشابهات آگاه باشند. در غیر این صورت به میزان ناآگاهی آنان از علوم و معارف قرآن، از قرآن جدا خواهند بود. [۸]

برپایه برخی روایات، نخستین و تنها مفسر قرآن که تفسیر و تأویل همه قرآن را به صورت مشافهه و بیواسطه از رسول خدا (ص) دریافت کرده و به همه تنزیل و تأویل و حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و موارد و مکان‌های نزول آن آگاهی کامل داشته، علی بن ابی طالب بوده است. [۹] مطابق روایتی امام علی (ع) در پاسخ به پرسش طلحه از مصحف آن حضرت، آن را مشتمل بر همه آیات نازل شده از جانب خدای متعال، به املای رسول خدا (ص) و خط خودشان معرفی کردند؛ همچنین بیان کردند که آن مصحف تأویل همه آیات قرآن و هر حلال و حرام و حدّ و حکم و هر چیزی را دربردارد که تا قیامت مورد نیاز مردم است، حتی دیه یک خراش. [۱۰] پس از امام علی (ع) از طریق آموزش و هم از راه مصحف ایشان و از طریق الهام‌های الهی و نیز به صورت اسرار و ودایعی که مطابق روایات به هنگام وفات هر امام به امام پس از وی منتقل می‌‌شده،[۱۱] همه دانش دینی آن حضرت از جمله آگاهی کامل به قرآن کریم به امامان پس از وی یکی پس از دیگری منتقل شده است، از این رو همه امامان معصوم که در اصطلاح شیعه، اهل بیت پیامبر به شمار می‌‌آیند از همه معارف و معانی و علوم قرآن کریم برخوردار بوده‌اند. کلینی بخشی از روایات در این موضوع را در باب "أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ اَلْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلاَّ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ" گرد آورده است. [۱۲] در همین زمینه در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که به جز اولیا هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند همه ظاهر و باطن قرآن نزد او جمع است. [۱۳] در روایتی دیگر امام صادق (ع) سوگند یاد می‌‌کنند که همه علم کتاب نزد ایشان (اهل بیت) موجود است. [۱۴] کلینی بخشی دیگر از این دست روایات را در باب "أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ" جمع کرده است. مطابق این روایات امامان اهل بیت (ع) راسخان در علم معرفی شده‌اند که رسول خدا همه تنزیل و تأویل قرآن را به آنان آموخته است و چیزی از دانش وحی نبوده است که خدا بر پیامبر نازل کرده باشد و آنان ندانسته باشند. [۱۵]

آثار مشتمل بر تفسیر اهل بیت (ع)

برای دستیابی به تفسیر اهل بیت (ع) باید از دوگونه منبع یاد کرد:

  1. جوامع و آثار روایی شیعه همچون کتاب‌های الکافی از شیخ کلینی، من لا یحضره الفقیه از شیخ صدوق، تهذیب الاحکام از شیخ طوسی، بحارالانوار از علامه مجلسی، وسائل الشیعه از شیخ حر عاملی و بسیاری دیگر از جوامع روایی مشهور و غیر مشهور. در این منابع روایی، احادیث تفسیری پراکنده‌اند و نمی‌توان بابی مستقل در تفسیر آیات قرآن در آنها مشاهده کرد.
  2. تفاسیر روایی شیعی که تقریباً همه روایات منقول در آنها به اهل بیت پیامبر یعنی امامان معصوم (ع) نسبت داده شده‌اند. این تفاسیر به دو دسته منابع کهن و اولیه و منابع متأخر قسمت پذیرند.

منابع کهن تفسیر اهل بیت (ع)

تفسیر نعمانی

این کتاب روایی منسوب به امیرمؤمنان (ع) است و به رغم نام آن، درباره علوم قرآنی است و صبغه تفسیری ندارد. در این کتاب، علوم قرآنی به ۶۰ نوع تقسیم و برای هریک مثالی ذکر شده است. [۱۶] مضمون تفسیر نعمانی با نام‌هایی دیگر نیز نقل شده است؛ از جمله رسالة المحکم و المتشابه از سید مرتضی و کتاب سعد بن عبدالله اشعری که آن را از امام صادق (ع) و ایشان از حضرت علی (ع) نقل کرده‌اند. [۱۷]

کتاب الباقر

ابن ندیم در الفهرست، نخستین کتاب در تفسیر قرآن را کتاب الباقر محمد بن علی بن الحسین (ع) معرفی کرده که ابوالجارود زیاد بن منذر از ایشان نقل کرده است. [۱۸] این تفسیر امروزه به صورت مستقل در دست نیست؛ اما بخشی از تفسیر علی بن ابراهیم موجود که از ابوالجارود نقل شده از همین تفسیر است. ابوالجارود زیدی مذهب بوده؛ اما تفسیرش از امام باقر (ع) را پیش از گرایش به مذهب زیدی روایت کرده است. با این حال در مواردی تفسیر وی منعکس کننده دیدگاه جارودیه است. [۱۹] نجاشی و شیخ طوسی از تفسیر ابوالجارود به روایت از امام باقر (ع) یاد کرده‌اند که سند آن به جهت اشتمال بر کثیربن عیاش ضعیف است. [۲۰]

تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع)

این تفسیر از معروف‌ترین تفاسیر منسوب به اهل بیت (ع) است؛ اما درباره اعتبار و صحت انتساب آن به امام عسکری (ع) بحث و گفت و گو است. گروهی از محققان از انتساب آن به امام عسکری (ع) دفاع کرده‌اند، و عده‌ای دیگر به ادله‌ای همچون مجهول الحال بودن راویانش، آن را تضعیف کرده‌اند. استادی، فهرستی از محدثانی که به این تفسیر اعتماد کرده‌اند از جمله شیخ صدوق، علامه مجلسی، شیخ حر عاملی و فیض کاشانی را معرفی کرده است؛[۲۱] اما محققانی چون علامه بلاغی،[۲۲] علامه شعرانی،[۲۳] آیة الله سید ابوالقاسم خویی،[۲۴] شیخ محمد تقی شوشتری [۲۵] و برخی دیگر [۲۶] انتساب آن به امام حسن عسکری را ثابت ندانسته، آن را موضوع و مجعول معرفی کرده‌اند. [۲۷]

تفسیر فرات کوفی

این تفسیر، تألیف فرات بن ابراهیم کوفی است. تاریخ وفات وی معلوم نیست؛ اما با توجه به نقل صدوق با واسطه پدرش از فرات، تاریخ تألیف آن به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم می‌‌رسد و ظاهراً وی معاصر کلینی بوده است. تفسیر فرات یک جلد و مشتمل بر حدود ۷۷۰ روایت در تفسیرِ حدود ۵۳۰ آیه است. [۲۸] روایات این تفسیر، عموماً درباره ولایت و فضایل ۵ تن از اهل بیت (ع) به ویژه امیرمؤمنان (ع) است؛ همچنین روایات آن غالباً مرسل است؛ اما بسیاری از آنها در سایر آثار روایی به صورت مسند یافت می‌‌شوند. [۲۹] نکته قابل توجه درباره تفسیر فرات آن است که به جز شواهدی که دلالت دارند تفسیر فرات نزد شیخ صدوق و حاکم حسکانی موجود بوده است پس از آن نام و اثری از این تفسیر دیده نمی‌شود تا اواخر قرن دهم و یازدهم که شیخ حر عاملی و علامه مجلسی و ابوالحسن عاملی صاحب تفسیر مرآة الانوار و مشکوة الاسرار [۳۰] از آن یاد کرده و با قطعی دانستن نسبت آن به فرات کوفی از آن روایت نقل کرده‌اند.

تفسیر عیاشی

این اثر، تألیف محمد بن مسعود بن محمد عیاشی تمیمی کوفی سمرقندی از دانشمندان برجسته شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم است. نجاشی او را ثقه و صدوق او را از بزرگان شیعه و در عین حال روایت کننده از ضعیفان معرفی کرده است. [۳۱] تفسیر عیاشی دو جلد دارد و بر حدود ۲۷۰۰ روایت تفسیری تا پایان سوره کهف مشتمل است. [۳۲] در نسبت این تفسیر به عیاشی تردیدی نیست و حاکم حسکانی در شواهد التنزیل و طبرسی در مجمع البیان و سایر محدثان متأخر چون علامه مجلسی در بحارالانوار و فیض کاشانی در تفسیر الصافی از وی نقل کرده‌اند. [۳۳] روایات این تفسیر در ابتدا مسند بوده است؛ اما ناسخ و کاتب کتاب از آن رو که از کسی اجازه نقل این کتاب را نداشته اَسناد روایات آن را حذف کرده و به صورت مرسل آورده است، [۳۴] با این حال بسیاری از روایات آن در منابع معتبر روایی دیگر از جمله شواهد التنزیل حاکم حسکانی به صورت مسند وجود دارند. [۳۵] بنابراین اعتبار تفسیر عیاشی به دلیل مرسل بودن برخی روایاتش جای تأمل دارد. [۳۶] و باید یکایک روایات آن از نظر سند در منابع دیگر بررسی شود. با وجود این علامه طباطبایی آن را نیکوترین تفسیر در موضوع خود دانسته است. [۳۷]

تفسیر قمی

این تفسیر، منسوب به علی بن ابراهیم قمی شیخ و استاد کلینی و از جمله تفاسیر مشهور روایی است. علمای رجال چون شیخ طوسی و نجاشی به علی بن ابراهیم کتابی در تفسیر نسبت داده‌اند؛[۳۸] اما در اینکه تفسیر موجود موسوم به تفسیر قمی همان کتاب تفسیر علی بن ابراهیم باشد اختلاف است. استادی بر این باور است که از زمان علامه مجلسی تاکنون تفسیر علی بن ابراهیم قمی همان است که در دست ماست. [۳۹] شیخ حرّ عامِلی [۴۰] و به تبع وی آیة الله سید ابوالقاسم خویی[۴۱] با توجه به توثیق عامی که در مقدمه این تفسیر آمده [۴۲] همه روایات آن را موثق و مورد اعتماد دانسته‌اند؛ اما نظر تحقیقی آن است که تنها بخشی از تفسیر موجود موسوم به قمی از آن علی بن ابراهیم و بخشی دیگر از آن، تفسیر ابوالجارود است که از امام باقر روایت کرده و بخشی دیگر از آن متعلق به گردآورنده یعنی علی بن حاتم قزوینی است،[۴۳] بنابراین و با توجه به وجود روایات مسلّم الضعف در این تفسیر و قدح و جرح و عدم وثاقت ابوالجارود [۴۴] و اینکه علی بن حاتم از ضعفا نیز حدیث نقل می‌‌کرده است [۴۵] نمی‌توان به صحت همه روایات این تفسیر حکم کرد. [۴۶] به جز تفاسیر یاد شده، ابن‌شهرآشوب در شرح حال حسن بن خالد برقی از تفسیر العسکری یاد کرده و آن را در ۱۲۰ جلد دانسته است. [۴۷] شیخ آغا بزرگ این تفسیر مفقود را که با تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) تفاوت دارد،[۴۸] به امام هادی (ع) نسبت داده است. [۴۹]

منابع متاخر تفسیر اهل بیت (ع)

افزون بر جوامع روایی بزرگ شیعه همچون بحارالانوار از علامه مجلسی، وسائل الشیعه از شیخ حر عاملی، وافی از فیض کاشانی، مستدرک الوسائل از محدث نوری که روایات تفسیری فراوانی از اهل بیت را دربردارند، مهم‌ترین منابع متأخر مشتمل بر تفسیر اهل بیت عبارت‌اند از:

نورالثقلین

این تفسیر از عبد علی بن جمعه عروسی حویزی [۵۰] و مشتمل بر ۱۳۴۱۶ حدیث است که از حدود ۴۳ منبع کهن نقل کرده است. [۵۱] بیشتر روایات این تفسیر، مرسل است و کتاب مشتمل بر روایات ضعیف نیز هست و برخی از منابع آن نیز فاقد اعتبار لازم‌اند؛ اما به لحاظ حجم، گویا از سایر تفاسیر روایی گسترده‌تر است. [۵۲]

البرهان فی تفسیر القرآن

این تفسیر تألیف سید هاشم بحرانی [۵۳] است و روایات آن از حدود ۵۴ منبع گرد آمده که برخی منابع آن از بین رفته‌اند. این تفسیر مزیت‌هایی بر نورالثقلین دارد؛ از جمله نقل حدیث از ۳۰ منبع که آن تفسیر از آنها بهره نگرفته است؛[۵۴] اما بعضی مصادر آن همانند نورالثقلین از اعتبار کافی و لازم برخوردار نیست، از این رو روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد نیز در آن یافت می‌‌شوند. [۵۵] افزون براین دو تفسیر جامع، سایر تفاسیر شیعی به ویژه تفسیر الصافی از فیض کاشانی و کنز الدقائق تألیف میرزا محمد بن محمد رضا مشهدی بر روایات فراوانی از اهل بیت مشتمل‌اند. [۵۶] مشکل عمده و مشترک تفاسیر یاد شده ضعف، مرسل بودن روایات، تردید در انتساب به معصوم و عدم اعتبار کافی و لازم آن‌هاست؛[۵۷] اما این مشکل سبب بی‌اعتباری روایات این کتب نمی‌شود، بلکه بدین معناست که محقق نمی‌تواند به صرف استناد این روایات به معصوم (ع) به آنها اعتماد کند، بلکه هریک از روایات این منابع، پس از بررسی سند و متن آن می‌‌تواند در تفسیر از آن بهره گرفته شود [۵۸].

بعضی محققان نیز بر این باورند که برای استفاده از روایات معصومان (ع)، استواری متن آنها کافی است، بنابراین هر روایتی که با مبانی مسلّم عقلی و نقلی مخالف نباشد و شناخت ما را به موضوع افزایش دهد یا به پرسشی درباره آیه پاسخ دهد، مقبول و قابل استناد در تفسیر خواهد بود. [۵۹] سیره عملی مفسران شیعی نیز این است که با توجه به روایات بیانگر عرض احادیث بر قرآن، [۶۰] از روایات تفسیری غیر معارض با قرآن در غیر احکام فقهی در تفسیر آیات بهره می‌‌گیرند.

شیوه تفسیری اهل بیت (ع)

عموم آثار مرتبط با تفسیر اهل بیت (ع) که در گذشته تدوین شده در واقع گردآوری روایات تفسیری آنان و احیاناً نقد این روایات بوده است. همزمان با گسترش پژوهش‌های تفسیرشناسانه، آثاری نیز درباره روش‌شناسی تفسیر اهل بیت (ع) شکل گرفتند.

از نخستین آثار تألیف شده در این زمینه مجموعه مقالات چهارمین کنفرانس علوم و مفاهیم قرآن کریم است که به همت آیة الله سید محمد رضا گلپایگانی در دارالقرآن الکریم در سال ۱۳۷۱ شمسی برگزار شده است. پس از آن، مقالات و فصولی از کتاب‌های روش‌شناسی تفسیر و احیاناً پایان‌نامه‌هایی [۶۱] در باب روش تفسیری اهل بیت (ع) به نگارش درآمده‌اند که اغلب این آثار با اندکی تفاوت، از مقاله «اهل بیت و تفسیر قرآن» اثر گروه تفسیر بنیاد فرهنگی باقرالعلوم متأثرند که در چهارمین کنفرانس مذکور ارائه و منتشر شده بود. [۶۲] سید حسین تقوی در سال ۱۳۸۱ شمسی کتاب روش‌شناسی اهل بیت در تفسیر و تأویل و تطبیق قرآن را منتشر کرد و در مقایسه با آثار مشابه مباحث کامل‌تری را در معرفی شیوه تفسیری اهل بیت (ع) ارائه داد. با این همه مباحث این دست آثار تا حد زیادی به هم نزدیک‌اند و محورهای مورد توجه معمولا تحت تأثیر آثار روش‌شناسی سایر تفاسیر و مفسران‌اند.

همچنین آیة الله عبدالله جوادی آملی در مقدمه تسنیم با اشاره به منهج تفسیری اهل بیت برجسته‌ترین ویژگی منهج اهل بیت در تفسیر را تفسیر قرآن به قرآن معرفی کرده است. [۶۳] آیة الله محمد هادی معرفت نیز در التفسیر والمفسرون بحثی مبسوط درباره نقش اهل بیت در تفسیر دارد و در بخشی از آن با استناد به چند نمونه مهم و معتبر، شیوه اهل بیت و روش آنان در استنباط احکام از قرآن را معرفی کرده است. این نمونه‌ها عموماً مواردی هستند که موجب تمایز مذهب شیعه جعفری از سایر مذاهب اسلامی در حوزه فقه و بعضاً عقاید شده‌اند. [۶۴] اثر دیگر، کتابچه کم حجمی است با عنوان میراث تفسیری اهل بیت نوشته سید حسین هاشمی است که چند مسئله مهم نظری را درباره تفسیر اهل بیت به بحث گذاشته است؛ مانند موانع دستیابی به تفسیر اهل بیت، ارزش خبر واحد در تفسیر قرآن، عرصه و قلمرو تفسیر اهل بیت، ناهمسانی برخی روایات تفسیری منسوب به اهل بیت و ضرورت عرضه روایات تفسیری بر قرآن. [۶۵] بابایی هم در مکاتب تفسیری افزون بر معرفی جایگاه و نقش اهل بیت در تفسیر و معرفی آثار تفسیری اهل بیت، بحثی نسبتاً مبسوط در باب معرفی روش تفسیری اهل بیت (ع) دارد. [۶۶] برای روش اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن، در مقاله «اهل بیت و تفسیر قرآن» از سری مقالات چهارمین کنفرانس قرآن کریم محورهای ذیل معرفی شده اند:

  1. تفسیر قرآن به قرآن، شامل سه بخش: تفسیر یک آیه با آیه دیگر، تفسیر بخش‌های یک آیه با یکدیگر و تفسیر آیه با تفسیر و برداشت خاصی از آیه دیگر.
  2. تفسیر قرآن به روایت، شامل دو بخش: تفسیر آیه با روایت رسول خدا (ص) و تفسیر آیه با روایتی از امام معصوم.
  3. تفسیر قرآن به لغت و علوم ادبی، شامل ۴ بخش: تبیین معنای لغوی با ذکر واژه‌های مترادف، بیان معنای لغوی یا ارجاع به کاربردهای عرفی، تفسیر آیه با تکیه بر قواعد صَرف و نحو و تعیین و تحدید مقصود از واژه‌ها در آیه.
  4. تفسیر قرآن به عقل، به دو صورت: تصریح به اصول عقلی، و اتکا و ابتنا بر اصول عقلی بدون تصریح به آن اصول.
  5. تفسیر قرآن با تاریخ: اعم از تاریخ انبیا، اقوام و امم گذشته و طاغیان و یاغیان.
  6. تفسیر به اخبار غیبی آینده.
  7. تفسیر به تشبیه و تمثیل، بدین معنا که امام (ع) با نشان دادن نمونه‌ای عینی و خارجی، مقصود آیه را برای مخاطب روشن می‌‌سازد. [۶۷] در مقاله مزبور همچنین برای تفسیر اهل بیت (ع) اقسام ذیل برشمرده شده اند:
    1. ذکر مصداق، اعم از مصداق انحصاری، مصداق اکمل و جری و تطبیق (مصداق هم عرض).
    2. بیان معانی بطنی، اعم از اینکه به عنوان «بطن» یا «تأویل» تصریح شده یا به هیچ یک از این دو اصطلاح تصریح نشده باشد.
    3. بیان منطبق با دستاوردهای علمی.
    4. بیان اسباب نزول. طبعاً این تقسیم جامع نیست و برخی اقسام همچون تفسیر معانی ظاهری قرآن در آن نادیده گرفته شده است، افزون بر اینکه این گونه تقسیم‌بندی کلی نشان دهنده جایگاه واقعی اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن نیست.

برخی دیگر از محققان بر این باورند که اهل بیت (ع) مطابق سیره عقلا در محاورات و فهم و تفسیر کلام، در تفسیر قرآن به مفاهیم عرفی کلمات و ادبیات ویژه آن یعنی روش عقلایی و عرفی توجه داشته‌اند،[۶۸] بر این اساس، بررسی روایات تفسیری موجود نشان می‌‌دهد که آنان در مقام تفسیر قرآن، به مفاهیم عرفی کلمات، قواعد دستور زبان عربی، سیاق، اسباب و فضای نزول وحی، معلومات عقلی، استناد می‌‌کرده و ویژگی‌های خدای متعال به عنوان گوینده کلام، ویژگی‌های مخاطب، ویژگی‌ها و مشخصات موضوع کلام و توجه به سایر کلام‌های گوینده را نیز در نظر گرفته و در تفسیر آیات دخالت می‌‌داده‌اند. [۶۹] توجه به این مؤلفه‌ها گرچه روش شناسانه‌تر از مؤلفه‌های پیشین است؛ اما جای طرح این پرسش هست که چه تعداد از روایات تفسیری اهل بیت (ع) در چارچوب این مؤلفه‌ها جای می‌‌گیرند؟ به نظر می‌‌رسد با توجه به همه روایات تفسیری منقول از اهل بیت (ع) شمار اندکی از آنها می‌‌توانند در قالب مؤلفه‌های مذکور تحلیل و بررسی شوند و بیشتر آنها در قالب‌های مذکور نمی‌گنجد.

پرسش اساسی این است که با توجه به روایاتی که اهل بیت (ع) را مفسران حقیقی قرآن و دانایان به همه علوم و معارف قرآن شناسانده‌اند نقش انحصاری آنان در تفسیر قرآن چیست؟ برخی محققان، جایگاه انحصاری اهل بیت (ع) را در محورهای ذیل خلاصه کرده‌اند:

  1. شرح و تفصیل معارف و احکام کلی قرآن که به سنت واگذار و بر عهده پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نهاده شده است.
  2. دریافت عمق و لبّ معانی و انطباق صحیح آنها بر مصادیق و توانایی بر تأویل مراتب عمیق و بلند قرآن.
  3. رفع اختلاف مردم در تفسیر و تأویل و دارا بودن مرجعیت علمی.
  4. توضیح کژی‌ها و پیشگیری از تحریف‌های معنوی و پاسخ به شبهات.
  5. تحقق عملی و کاربردی کردن دستورات قرآن و نشان دادن آشکار تعالیم آن.
  6. افزون بر موارد فوق، مرتبه‌ای از فهم و دریافت قرآن یعنی درک «حقایق» آن در انحصار اهل بیت است. [۷۰]

به این موارد این نکته را هم باید افزود که مهم‌ترین ویژگی تفسیر اهل بیت و وجه تمایز آن با تفاسیر دیگران این است که به جای بحث علمی خشک و متکی به روش‌های دیگران عمدتاً توجه به جنبه عینی و عملی آیات و متناسب با زمان بوده است، به گونه ای که بدون هیچ گونه ابهام و اجمالی برای مخاطب راهگشا باشد.

این ۶ محور گرچه به حق رسالت اهل بیت را بیان می‌‌کنند و کوشش‌هایی در تبیین و اثبات آنها انجام گرفته؛ اما کافی و قانع کننده به نظر نمی‌رسند. برای اثبات موارد فوق لازم است نمونه‌هایی فراوان برای هریک ذکر و تبیین و تحلیل شوند؛ چیزی که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. با وجود همه کوشش‌های ارجمند در حوزه تفسیرشناسی اهل بیت، باید جایگاه شایسته و مرجعیت علمی آنان برای همگان ـ نه فقط شیعه ـ به صورت جدی بررسی شود و با مطالعه عمیق و دقیق و گسترده روایات تفسیریِ آنان، به این دو پرسش به طور روشن‌تر پاسخ داده شود:

  1. اگر اهل بیت پیامبر جانشینان حقیقی آن حضرت در هدایت جامعه بشری به سوی سعادت حقیقی هستند و همانند رسول خدا به همه علوم و معارف قرآن آگاهی دارند و اگر آنان هرگز ازمنصب الهی امامت و هدایتبشر محروم نشدند و بی‌هیچ قصور و تقصیری به رسالت الهی خود کاملا عمل کردند، گرچه از مقام خلافت و حکومت بر جامعه اسلامی برکنار شدند، عرصه بروز و ظهور این نقش آفرینی ـ خارج از مذهب شیعه ـ در کجاست؟
  2. با توجه به اینکه بیشتر روایات تفسیری اهل بیت (ع) فراتر از بیان معنای ظاهری آیات شریفه‌اند جای این پرسش هست که چرا آنان از تفسیر ظاهر قرآن که مورد نیاز جامعه بشری برای هدایت است، اعراض کرده و بیشتر به تفسیر باطن قرآن پرداخته‌اند؟ آیا بهره‌گیری از ظاهر قرآن آن گونه که در زمان رسول خدا رایج بود برای هدایت بشر کافی نبوده و نیست؟ به نظر می‌‌رسد بتوان با بازنگری دقیق در میراث تفسیری اهل بیت، جایگاه حقیقی آنان را در رسالتی که به حق بر دوش آنها نهاده شد و آنان نیز به حق آن را بر عهده گرفتند و در انجام آن تا آنجا که در توان داشتند کوشیدند، آشکار و معرفی کرد و بیشتر بیانات تفسیری آنان را نیز در حوزه ظاهر قرآن تحلیل و تبیین کرد.

برای اثبات این امر باید با عزمی جدی و همگانی گام‌های ذیل برداشته شوند:

  1. نخست باید روایات بی‌سند یا روایاتی که از نظر متن و دلالت شرایط انتساب به اهل بیت را ندارند از متون روایی کنار نهاده شوند.
  2. باید با مرزبندی میان تفسیر ظاهر و باطن روایات تفسیر باطن قرآن را از احادیث تفسیر ظاهر جدا کرد. در این تفکیک باید اصل را بر تفسیر ظاهر گذاشت و در حدّ امکان از روایات، تحلیل تفسیری ظاهری به دست داد تا شمار کمتری از روایات در محدوده تفسیر باطن و تأویل قرار گیرند؛ همچنین لازم است با بررسی دقیق معنای تنزیل و تأویل و ظاهر و باطن و نیز روایات ناظر به این اصطلاحات، بر تعریفی واحد از این اصطلاحات اجماع کرد. بدیهی است که اصطلاح رواییِ باطن و تأویل با اصطلاح رایج نزد مفسران تفاوت دارد. [۷۱]
  3. از آنجا که اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن و هدایت جامعه جایگاه و مقام رسول خدا (ص) را (جز مقام نبوت) دارند، هرگز نباید انتظار داشت که همانند سایر مفسران به شرح و توضیح آیات و بیان معنای حقیقی و مجازی کلمات و نکات بلاغی و نقل اقوال دیگر مفسران و... بپردازند، بلکه آنان همواره در مقام بیان مقاصد و مرادات الهی برای هدایت انسان‌ها با توجه به ظرفیت‌های گوناگون آنان بوده‌اند و بر این اساس باید روایات تفسیری را بررسی کرد و سپس به تحلیل آنها به روش‌های علمی و ادبی روی آورد.
  4. همچنین باید به شناخت دقیق زمینه‌های صدور روایات تفسیری آنان پرداخت، از این رو باید عصر امامان معصوم (ع) و مقطع زمانی زندگی هر امام، اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی حاکم بر عصر هر امام، محیطی که امام معصوم یا مخاطب امام و پرسشگران از معنای آیه در آن می‌‌زیسته‌اند و حتی مذهب فقهی و کلامی سائل، نیز نحله‌های گوناگون مذهبی و فکری رایج در عصر امامان معصوم (ع) بررسی و به طور دقیق شناخته شوند.
  5. برای شناخت روشن‌تر جایگاه و نقش معصومان در تفسیر صحیح قرآن باید به دو اصل توجه کرد:
    1. از منظر اهل بیت معنای ظاهری آیات به خود آشنایان به زبان عربی واگذار شده است [۷۲] و آنان وظیفه دارند با تکیه بر زبان عربی و با بهره‌گیری از علوم پایه مؤثر در فهم قرآن به فهم و تدبیر در آنها و عمل مطابق آنها مبادرت کنند،؛ چراکه قرآن به زبان عربی مبین نازل شده است ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۷۳] و ﴿بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ[۷۴] تا مردم در آن تدبر کنند ﴿ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ [۷۵] و ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[۷۶]، از همین رو هیچ یک از معصومان (ع) به تفسیری کامل از قرآن مجید به ترتیب سوره‌ها و آیات اقدام نکرده‌اند.
    2. تفسیر اهل بیت را باید ناظر به تفاسیر رایج در عصر خود و برای تصحیح برداشت‌های ناصواب آنان از برخی آیات دانست که عالمان وابسته به حکومت یا برخی جریان‌های فکری و نحله‌های مذهبی و فقهی و... منحرف ترویج می‌‌کردند.

بر این اساس سه محور اساسی ذیل، درباره روایات تفسیری اهل بیت (ع) زمینه مطالعه جدی دارند:

  1. تصحیح تفسیرهای غیر روشمند و نادرست. بخشی از روایات تفسیری اهل بیت (ع) در مقام ارائه تفسیری صحیح از آیات و رد و انکار تفاسیر ناموجّه رایج در جامعه‌اند؛ همانند تفسیر «عرش» به «علم»[۷۷] و اینکه آیه شریفه ﴿وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ[۷۸] به یکی از مراحل آغازین خلقت نظر دارد که خداوند آن را بر آب استوار ساخت. [۷۹] داوود رقی درباره معنای همین آیه از امام صادق (ع) پرسید. امام پرسیدند: دیگران چه می‌‌گویند؟ داوود پاسخ داد: به گفته آنان، عرش خدا بر آب و خدا نیز بالای عرش است. امام (ع) به شدت این تفسیر را تکذیب کردند؛[۸۰] همچنین تفسیر ﴿قُرُوءٍ}} در آیه شریفه ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ[۸۱] به طهر و پاکی. [۸۲] این دست از روایات در بسیاری از موارد در قالب پرسش اصحاب و پاسخ امام و گاه به صورت بیان ابتدایی امام (ع) به ما رسیده‌اند؛ مانند پاسخ امام باقر (ع) به پرسش زراره و بیان علت وجوب مسح بخشی از سر نه همه آن. [۸۳] این تفسیر در واقع برای تصحیح خطای مفسران و فقیهانی بوده که به وجوب مسح همه سر فتوا می‌‌داده‌اند. [۸۴]
  2. تعمیم معنا و مدلول آیات در برخی از روایات تفسیر اهل بیت (ع) ناظر به جریان‌های تفسیری رایج در جامعه اسلامی یا ترویج شده از سوی حکومت بوده و در مقام تعمیم حکم آیات است. گرچه این بخش از روایات نیز در مقام تصحیح تفسیر ناموجه دیگر مفسران‌اند، برخلاف مورد پیشین در اینجا امام (ع) معنای رایج تفسیر را انکار نمی‌کند، بلکه درصدد تعمیم حکم آیه به دیگر موارد است. بسیاری از روایاتی که به تطبیق آیاتی از قرآن بر مصادیق خارجی پرداخته‌اند نیز در این بخش جای می‌‌گیرند، بنابراین نباید این روایات را صرفاً تفسیر مصداقی آیات تلقی کرد که اهل بیت در مقام معرفی یکی از مصادیق یا مصداق برتر بوده‌اند، بلکه با توجه به زمینه‌های صدور، این روایات در مقام تعمیم معنا و مدلول آیات شریفه‌اند؛ بدین معنا که مخاطب معنا و مدلول و مصداق خاصی را از آیه ای در نظر داشته است؛ ولی امام (ع) با ذکر معنا یا مصداق دیگر در حقیقت مفهوم و حکم آیه را تعمیم داده‌اند؛ برای مثال تفسیر ﴿أَهْلَ الذِّكْرِ در آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۸۵] بر اهل بیت (ع) در روایاتی از امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام رضا (ع) [۸۶] در حقیقت در مقام اصلاح باور مخاطب ارزیابی می‌‌شود که اهل ذکر را با توجه به سیاق، ناظر به علمای یهود می‌‌دانسته است. در این فضا امام (ع) با تعمیم ﴿أَهْلَ الذِّكْرِ به اهل بیت پیامبر مورد سؤال را نیز از جنس پیامبران به هر امر مجهولی در حوزه دین تعمیم داده‌اند. تطبیق شمار فراوانی از آیات قرآن بر بنی امیه ـ که عمدتاً تا عصر امام صادق (ع) می‌‌زیسته‌اند ـ نیز از همین زاویه تحلیل پذیر است. در این روایات اهل بیت (ع) در موارد فراوانی با تطبیق آیاتی بر بنی امیه، حکم آیات را از محدوده مشرکان و کافران به حاکمان مسلمان همسنخ با کافران تعمیم داده‌اند [۸۷] که از نوع آیه تطبیق شده می‌‌توان شیوه تعامل حکومت با مردم را نیز ارزیابی کرد. در بُعد معنایی نیز تفسیر «غنیمت» به هر نوع کسب مسلمان و تعلق خمس به منفعت همه مکاسب در همین راستا تحلیل می‌‌شود. [۸۸]
  3. بیان معارف ژرف آیات. بخشی دیگر از روایات تفسیری اهل بیت (ع) بیانگر معارفی ژرف و گسترده از آیات قرآن‌اند که مفسران اغلب از فهم آنها عاجز یا در بیان آنها دچار سوءبرداشت بودند. این بخش از روایات تفسیری عمدتاً در حوزه معارف فقهی و عقیدتی‌اند. به نظر می‌‌رسد روایات غیر تفسیری منقول از اهل بیت (ع) در حوزه عقاید، فقه و اخلاق، همه مستند قرآنی داشته باشند و در شمار روایات تفسیری قرار می‌‌گیرند؛ همچنین برای تحلیل دقیق‌تر روایات تفسیری اهل بیت (ع) باید از اصول نقد ادبی به ویژه دو دانش روانشناسی و جامعه‌شناسی نیز به نیکی بهره گرفت؛ برای مثال ابوشاکر از ابوجعفر احول درباره تکرار موجود در سوره کافرون پرسید و آن را از خدای حکیم ناپسند شمرد. ابوجعفر که پاسخی نداشت به مدینه آمد و آن را از امام صادق (ع) پرسید. امام در پاسخ وی فرمودند که این تکرار ناظر به تکرار موجود در سخن قریش بوده است که به رسول خدا گفتند: یک سال تو معبودهای ما را بپرست و یک سال ما معبود تو را می‌‌پرستیم. دوباره تو یک سال معبودهای ما را پرستش کن و ما هم دوباره یک سال معبود تو را می‌‌پرستیم. خدای متعال نیز به همین شکل در رد پیشنهاد آنها سخن را تکرار کرد. ابوجعفر این پاسخ رابرای ابوشاکر آورد. وی گفت: این پاسخی است که شتران آن را از مدینه آورده‌اند. [۸۹] این پاسخ امام که ابوشاکر را مجاب کرده مبتنی بر تحلیلی روان شناختی از آیه شریفه است؛ به این معنا که مشرکان با تکرار سخن خود در مقام منعطف ساختن پیامبر و قبولاندن پیشنهادشان به آن حضرت برآمدند. در مقابل، خدای متعال نیز با تکرار آن جمله در مقام رد صریح و محکم پیشنهاد آنها برآمد و بیان داشت که ابداً راهی برای مصالحه و پذیرش پیشنهاد مشرکان نیست.[۹۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نک: مجمع البحرین، ج ۱، ص۲۶۸؛ مفردات، ص۹۶؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص۱۲۷۶، «اهل».
  2. نک: دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص۷۶ - ۷۸، «اهل بیت (ع)»، ۹۵ - ۹۷، «اهل بیت و قرآن».
  3. نک: الکافی، ج ۱، ص۲۸۶ - ۳۲۸؛ معانی الاخبار، ص۹۰؛ اثبات الهداه، ج ۱، ص۵۰۸ - ۵۱۰.
  4. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  5. نک: مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۶۴.
  6. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.
  7. نک: وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص۱۹؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص۳۲۹؛ مسند احمد، ج ۳، ص۱۴، ۱۷، ۵۹.
  8. مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۶۶.
  9. برای نمونه نک: بصائر الدرجات، ص۱۵۵.
  10. نک: بحارالانوار، ج ۸۹، ص۴۱ - ۴۲.
  11. نک: الکافی، ج ۱، ص۲۷۴ - ۲۷۵.
  12. الکافی، ج ۱، ص۲۲۸.
  13. الکافی، ج ۱، ص۲۲۸.
  14. بصائرالدرجات، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ بحارالانوار، ج ۲۶، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
  15. الکافی، ج ۱، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
  16. نک: بحارالانوار، ج ۹۰، ص۱ - ۹۷.
  17. نک: آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۶ - ۱۹.
  18. الفهرست، ابن ندیم، ص۳۶.
  19. نک:التفسیروالمفسرون، معرفت، ج۱، ص۴۷۷ـ۴۷۹.
  20. الفهرست، طوسی، ص۱۳۰ - ۱۳۱؛ رجال نجاشی، ص۱۷۰.
  21. آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۲۱ - ۲۳.
  22. آلاء الرحمن، ج ۱، ص۴۹.
  23. نک: آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۲۳.
  24. معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص۱۶۳ - ۱۶۴.
  25. نک: الاخبار الدخیله، ج ۱، ص۱۵۲ - ۲۳۲.
  26. التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۳۳۱.
  27. نک: همان، مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۷۹ - ۹۸.
  28. نک: آشنایی با تفسیر قرآن، ص۳۰؛ مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۳۳۱.
  29. مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۳۳۱ - ۳۴۲.
  30. نک: وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج ۱، ص۱۹؛ البرهان، ج ۱، ص۷۰.
  31. نک: رجال نجاشی، ص۳۵۰؛ نیز رجال الطوسی، ص۴۱۸؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص۲۳۷.
  32. آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۶۳ - ۶۴.
  33. آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۶۵ ـ ۶۶.
  34. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۲.
  35. نک: تفسیر و مفسران، ج ۲، ص۱۷۷.
  36. نک: مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۳۳۰ - ۳۳۱.
  37. نک: تفسیر عیاشی، ج ۱، «مقدمه».
  38. الفهرست، طوسی، ص۱۵۲، رجال نجاشی، ص۲۶۰.
  39. آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۵۰.
  40. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص۶۸.
  41. معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص۴۹ - ۵۰.
  42. تفسیر قمی، ج ۱، ص۴، «مقدمه».
  43. نک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۷۰۱، «تفسیر علی بن ابراهیم قمی».
  44. نک: معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص۴۷ - ۵۰.
  45. نک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۲، ص۲۵۶.
  46. برای آگاهی بیشتر از تفسیر قمی نک: کیهان اندیشه، ش ۳۲، ص۸۴ - ۹۴، «پژوهشی پیرامون تفسیر قمی». آینه پژوهش سال ۸، ش ۶ «در حاشیه دو مقاله»، ص۵۰ - ۵۲؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۷، ص۷۰۰ - ۷۰۳، «تفسیر علی بن ابراهیم قمی».
  47. معالم العلماء، ص۶۹.
  48. نک: مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۹۸ - ۱۰۰.
  49. نک: الذریعه، ج ۴، ص۲۸۳ - ۲۸۵.
  50. امل الآمل، ج ۲، ص۱۵۴؛ الذریعه، ج ۲۴، ص۳۶۵.
  51. مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۳۷۶.
  52. نک: التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۳۲۷ - ۳۳۰؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۷۳۱ - ۷۳۲؛ مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۳۷۷ - ۳۸۲.
  53. نک: الذریعه، ج ۳، ص۹۳.
  54. نک: مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۳۵۷ - ۳۷۱.
  55. التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۳۳۰ - ۳۳۲.
  56. التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۳۳۵ - ۳۳۹.
  57. نک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۸۰.
  58. نک: مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۹۷ - ۹۸.
  59. التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۳۳.
  60. نک: بحارالانوار، ج ۲، ص۲۲۵، ۲۲۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص۲۵۸.
  61. برای نمونه نک: منهج تفسیری اهل بیت (ع)؛ آسیب‌شناسی و روش‌شناسی تفسیر معصومان.
  62. مجموعه سخنرانی‌ها و مقالات چهارمین کنفرانس، ص۲۱۲ - ۲۴۵.
  63. تسنیم، ج ۱، ص۶۹ - ۷۳.
  64. نک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۵۳ - ۵۶۶.
  65. نک: میراث تفسیری اهل بیت (ع).
  66. مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۴۸ - ۱۳۶.
  67. مجموعه سخنرانیها و مقالات چهارمین کنفرانس، ص۲۱۲ - ۲۴۵.
  68. مکاتب تفسیری، ج ۱، ص۱۰۲.
  69. نک: همان، ص۱۰۳ - ۱۲۱.
  70. نک: شناخت نامه اهل بیت (ع)، ص۱۸۳ - ۱۸۴.
  71. نک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۲۱ - ۴۶؛ ظاهر قرآن باطن قرآن، ص۲۳۳ - ۲۴۴.
  72. نک: تسنیم، ج ۱، ص۹۰ - ۹۸.
  73. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  74. «به زبان عربی روشن» سوره شعراء، آیه ۱۹۵.
  75. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  76. «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.
  77. معانی الاخبار، ص۲۹.
  78. «فرمانفرمایی وی بر آب قرار داشت» سوره هود، آیه ۷.
  79. تفسیر قمی، ج ۱، ص۳۲۱ ـ ۳۲۲، نورالثقلین، ج ۲، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  80. نک: الکافی، ج ۱، ص۱۳۲ - ۱۳۳؛ البرهان، ج ۳، ص۷۹.
  81. «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.
  82. الکافی، ج ۶، ص۸۹؛ البرهان، ج ۱، ص۴۷۲.
  83. الکافی، ج ۳، ص۳۰؛ البرهان، ج ۲، ص۲۵۶.
  84. برای آگاهی بیشتر نک: التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۸۶ - ۴۹۴.
  85. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  86. نک: الکافی، ج ۱، ص۵۰، ۲۱۰؛ البرهان، ج ۳، ص۴۲۳ - ۴۲۴.
  87. نک: دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۶، ص۱۳۲ - ۱۵۷، «بنی امیه».
  88. الکافی، ج ۱، ص۵۴۴؛ البرهان، ج ۲، ص۶۹۰.
  89. تفسیر قمی، ج ۲، ص۴۴۵؛ نورالثقلین، ج ۵، ص۶۸۸ ـ ۶۸۹.
  90. طیب حسینی، سید محمود، مقاله «تفسیر اهل بیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.