تفسیر باطنی در علوم قرآنی
مقدمه
باطن در لغت به معنای پنهان در برابر ظاهر و آشکار است. [۱] منظور از باطن قرآن کریم معانی و معارف و مصادیقیاند که آیات کریمه بر آنها دلالت پنهان دارند، در مقابل ظاهر قرآن، معارف و احکامیاند که آیات بر آن دلالت آشکار دارند؛ به بیان دیگر معارف و احکام قرآنی دو قسماند:
- معارف و احکامی که آیات کریمه قرآن بر مبنای قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره بر آنها دلالت دارند که به آن ظاهر قرآن میگویند.
- معارفی که دلالت آیات بر آنها برای همگان آشکار نیست و به معارف باطن قرآن موسوماند. [۲] با وجود آنکه در اصل وجود باطن برای قرآن هیچگونه اختلافی نیست و روایات فریقین بر آن دلالت دارند، [۳] درباره مقصود از باطن قرآن آرای گوناگونی وجود دارند.[۴] بر اساس روایات فراوان، همه قرآن باطن دارد و باطن آن معانی و مصادیقیاند که دلالت و انطباق آیات بر آنها آشکار نیست.
باطن مراتبی دارد؛ برخی مراتب آن در سطح دلالتهای عرفی بوده، برای توده مفسران با تلاش علمی مناسب فهمپذیر است؛ ولی برخی مراتب آن از دلالتهای عرفی آیات فراترند و جز رازدانان بهرهمند از علوم الهی کسی توان فهم آنها را ندارد. [۵] برخی عنوان تفسیر باطنی را بر تفسیر صوفی و عرفانی نیز اطلاق کردهاند. [۶] برخی نیز آن را زیر مجموعه تفسیر اشاری دانستهاند. [۷] به هر روی تفاسیری با رویکرد باطنی در میان شیعه اثنی عشری، باطنیه (اسماعیلیه) و عارفان و صوفیان فراهم آمده است که با هم متفاوتاند؛ از نظر شیعه امامیه، مقاصد قرآن صرفاً در معانی ظاهری الفاظ خلاصه نمیشوند، بلکه مقاصدی عمیقتر در ورای ظاهر الفاظ نهفتهاند و باطن قرآن هیچ گاه ظاهر آن را باطل نمیکند، بلکه به منزله روحی است که جسم خود را حیات میبخشد. [۸] افزون بر اینکه تفسیر باطن قرآن شرایط و ضوابط خاص خود را دارد. [۹] به باور علامه طباطبایی باید میان معنای ظاهری و باطنی آیه ربط طولی و دلالت مطابقی باشد. [۱۰] در روایات تفسیری [۱۱] و تعابیر دانشمندان [۱۲] به معانی باطن قرآن تأویل نیز گفته شده است.
در دیدگاه تفسیر باطنی اسماعیلی، از دلالت آیات به گونه رأی محور یاد میشود. از نظر آنان، مبنای تفسیر، رأی و نظر مفسرانشان است. این گروه از آیات قرآنی برای تأیید آرای خویش بهره میگیرند؛ برای مثال، ناصر خسرو واژه «قرآن» را در قالب نظام فکری اسماعیلی تأویل کرده و از رهگذر آن ۴ حرف این واژه را (که از نظر او قرین یکدیگرند) به مقولاتی مانند ناطق، اساس، جد و نفس (اصول فکری اسماعیلی) [۱۳] معطوف دانسته است. [۱۴] صوفیان نیز با وجود باور به ظاهر قرآن، با جهتگیری خاص در تفسیر، از نگرشی باطنی برخوردار بودهاند؛ نهایت اینکه وجه غالب مواجهه آنها واعظانه و تربیتی بوده است البته در کنار باطن قرآن به ظاهر نیز باور دارند. [۱۵] مقصود از تفسیر باطنی در این نوشتار همان روش تفسیر باطنی فرقه اسماعیلیه است که به سبب باطنگرایی افراطی آنان، عنوان تفسیر باطنی بیشتر بر آثار و اندیشههای آنان اطلاق شده است. این گروه از شیعه از آن جهت که امامت اسماعیل، فرزند امام صادق (ع) را باور دارند به اسماعیلیه [۱۶] موسوماند. [۱۷] آنان بر این پندارند که امام صادق (ع) در زمان حیات خود، به امامت او اشاره کرده و شیعه را به سویش رهنمون گشته و دستور پیروی از وی را داده است. [۱۸] این فرقه به نامهای دیگری نیز همچون باطنیه و تعلیمیه شناخته شدهاند [۱۹].[۲۰]
پیشینه
ریشه اصلی تفسیر باطنی را باید نزد غالیان شیعه بین النهرین در قرن دوم به ویژه گروههای مغیریه، منصوریه و خطّابیه جست و جو کرد؛ مغیرة بن سعید ظاهراً نخستین مسلمانی است که برای حروف الفبا معانی رمزی قائل بوده و نیز برخی آیات قرآن کریم را تأویل میکرده است. [۲۱] ابومنصور عجلی رهبر غالیان منصوریه نیز قرآن مجید را تأویل میکرد، چنان که «سماء» را تمثیلی از آل محمد (ص) و امامان (ع) و «ارض» را تمثیلی از پیروان آنها [۲۲] و با انکار بهشت و دوزخ آنها را نام دو شخص دانسته است؛ همچنین واجبات و محرمات را به کسانی که دوستی و دشمنی با آنها واجب است تأویل برده است. بعداً تأویل آیات قرآن نزد پیروان ابوالخطاب بنیانگذار فرقه خطابیه رواج بیشتری یافت. [۲۳] در واقع وی نخستین کسی است که در میان مسلمانان نهضتی با خصوصیت باطنی تأسیس کرد. احتمالا جهات مختلف تأویل از این فرقه ـ که گفته شده به فرقههای اسماعیلی بسیار نزدیک بودند ـ به نهضت اسماعیلیه نفوذ کرد، حتی برخی محققان، خطّابیه را از بنیانگذاران اسماعیلیه میدانند. [۲۴] از باطنیه کتابی مستقل در تفسیر قرآن در دست نیست و کسی از آنها تفسیر جامعی از قرآن تدوین نکرده است. به نظر ذهبی شاید سِرّش این باشد که نتوانستهاند با عقاید خود در همه قرآن آیه به آیه پیش روند و برای یکایک آیات قرآن طبق عقاید خویش معنای باطنی بیان کنند. آنچه از آنها در تفسیر قرآن یافت شده نصوصی پراکنده لابه لای تألیفات دانشمندان آنهاست یا آنچه دیگران از آنها نقل کردهاند [۲۵].[۲۶]
زمینههای پیدایش، بالندگی و انحراف
روایات مشهور به «ظهر و بطنِ» قرآن، گزارش شده در منابع روایی شیعه[۲۷] و سنّی،[۲۸] زمینه ساز زایش و بالندگی روش تفسیر باطنی در حوزه فرهنگ اسلامیاند. این روایات از لحاظ تاریخی نخستین بار اندکی پس از نزول آغازین آیات قرآن از شخص پیامبراکرم (ص) صادر شده است. بعدها عنوان باطن در کلام صحابه، تابعان به ویژه امامان شیعه (ع) در روایات تفسیری و تأویل آیات قرآنی به کار رفت، تا حدی که یکی از اسباب اختلاف احادیث تفسیری معصومان (ع) اراده معنای ظاهر و باطن از آیه دانسته شده است. [۲۹] با ظهور فرقه اسماعیلیه در قرن دوم هجری به علل مختلف تاریخی ـ مذهبی و تفسیر نادرست آنان از روایات ظهر و بطن، روش شناخت معانی باطنی آیات دچار کاستی شد و در نهایت این روش تفسیری را به فرقه زدگی مذهبی گرفتار کرد. از آنجا که این گروه در مسیری انحرافی و آمیخته به غلوّ و گزافهگویی در حق پیشوایان دینی نمودار شد و میکوشید تا جریان فکری خود را به مکتب اهل بیت (ع) منسوب کند، امامان اهل بیت (ع) شیعی به ویژه امام صادق (ع)، به شدت آنان را طرد کردند. [۳۰] عدم تبیین منطقی روشِ تفسیر باطنی، بایستهها و ابزارهای لازم آن توسط اسماعیلیان زمینهساز اتهامات ناروایی ضد امامیه بوده است. در دوره معاصر نیز کسانی چون گلدزیهر،[۳۱] ذهبی [۳۲] و ابوزهره [۳۳] با تکرار همان شبههها و نقدها تفسیر شیعه دوازده امامی را به حزبگرایی و آمیختگی به تعصب متهم کردهاند که بخشی از آن از خلط انگارههای اسماعیلی با مبانی تفسیری شیعه دوازده امامی ناشی میشود.[۳۴]
پیشفرضها و ادله
پیش فرض تأویلات اسماعیلیه و توجیه کننده آن، نظریه مثل و ممثول و ظاهر و باطن داشتن امور تکوینی و تعمیم آن به امور دینی و تشریعی است. آنان با توجه به این نظریه تأویل را به همه امور دینی تعمیم داده،[۳۵] حتی پدیدههایی مانند بول، استنجا و آمیزش جنسی را دارای تأویل و باطن میدانند. اسماعیلیه هرچند اساس و امام را معلم تأویل میدانند و معتقدند تلاویلاتشان را از آنها گرفتهاند؛ ولی هیچ گاه تأویلات خود را به آنان مستند نکردهاند. در آثار اسماعیلیه هرچند از امامان اهل بیت (ع) یاد شده است، محور تأویلات آنها، ناطقان، اساسان، حجج، دعات و دیگر سلسله مراتب و حدود و درجات دینی آناناند. [۳۶] از ویژگیهای اسماعیلیه تمسک به تأویل در شرح متون اسلامی است که در بیشتر موارد ذوقی و آمیخته با ادله غیر علمی است. از نظر دانشوران اسماعیلی متون دینی رموز و اشاراتی به حقایق پنهانی و اسرار نهانیاند که باید کشف شوند. [۳۷] آنان در بیان لزوم و ضرورت تأویل به ارائه شواهدی از کتاب و سنت پرداخته و اعتقاد به ظاهر و باطن داشتن دین را واجب دانستهاند،[۳۸] به هر روی مهمترین ادله این گروه عبارتاند از:
- هر ظاهری که به حس درآید مشتمل بر باطنی است که زوج و قرین آن است؛ زیرا ﴿شَيْءٍ﴾ در آیه ﴿وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۳۹] شامل همه الفاظ تنزیل نیز میشود و تنها خداوند، یگانه است و زوج ندارد و جز او قوام هر چیزی به زوجیت است، بنابراین هر چیزی از جمله تنزیل، ظاهر و باطنی دارد. در قرآن کریم از ظاهر و باطن نعمت و گناه نام برده شده است: ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ﴾[۴۰]، ﴿وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا يَقْتَرِفُونَ﴾[۴۱].[۴۲]
- برخی آیات قرآن را به هیچ روی نمیتوان بر ظاهرش حمل کرد. کرمانی ذیل آیه ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ﴾[۴۳] مینویسد: شکی نیست که پلیدی و رجز شیطان همان کفر، شک، شبهه، نفاق، جهل، گمراهی و نظایر آن هاست و جای آن دل و اوهام و نفوس انسان هاست و عاقلانه نیست که مانند این امور با آب ظاهری که از آسمان فرو میبارد و کافر و مؤمن در استفاده از آن یکساناند زایل شوند، بنابراین چاره ای جز تأویل آن نیست؛[۴۴] همچنین به نظر اسماعیلیه آیه شریفه ﴿ وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا ﴾[۴۵] را نمیتوان بر معنای ظاهریش حمل کرد و مراد از ﴿الطَّرِيقَةِ﴾ پیامبر و امام بعد از اوست و مراد از ﴿مَّاء غَدَقًا﴾ علم فراوان است؛ زیرا در آب ظاهری، مؤمن و فاسق مساویاند و به اهل استقامت اختصاص ندارد. [۴۶]
- قرآن کریم بیانگر آیات آفاقی و انفسی است: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۴۷] و الفاظ قرآن، مثلهاییاند که آیات آفاقی و انفسی ممثول آن هستند،[۴۸] از این رو باطنیه الفاظ قرآن را بر مراتب هستی مانند عقل اوّل، نفس کل و عقول عشره یا مراتب انسانی مانند «ناطق» و «اساس» حمل میکنند. آنها بر این باورند که خداوند دین را بر مثال خلایق آورده است، از این رو از پدیدههای هستی بر مسائل دینی استدلال میکنند. [۴۹] افزن بر آنچه گذشت آیاتی که بر مَثَل بودن بسیاری از آیات قرآن تأکید دارند مانند ﴿وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۵۰] و ﴿وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا﴾[۵۱].[۵۲] یا بر تأویل داشتن آیات قرآن دلالت دارند مانند ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۵۳].[۵۴] و احادیث بیانگر اشتمال قرآن بر ظاهر و باطن از دیگر ادله باطنیهاند[۵۵].[۵۶]
جایگاه ظاهر نزد باطنیه
باطنگرایی افراطی و بیضابطه در تأویل متون دینی، از ویژگیهای اسماعیلیه در میان فرق اسلامی است. [۵۷] بررسی آثار آنان به روشنی نشان میدهد که این فرقه از آغاز باطنگرا بوده و نظام فکری و آیین آنان بر اصل کلی اعتقاد به باطن آموزههای دینی استوار بوده است. [۵۸] برخی از فِرَق اسماعیلی در سایه باطنگرایی افراطی خود به گونهای اصل بیان بودن قرآن را نادیده انگاشته و رسیدن به باطن آیات را مستلزم نفی ظاهر آن تلقّی کردهاند. آنان با این رویکرد به طور کلی از ظاهر احکام و معارف قرآن روی برتافتهاند و ظواهر را رهزن حقایق وحیانی تلقّی کرده، بیان قرآن را تنها در حق اهل تأویل، آن هم به معنایی خاص و بیگانه از ظواهر قرآنی، صحیح دانستهاند. [۵۹] ترویج این نگرش زمینهساز انتساب قول به اباحه مطلق و نسخ احکام شریعت به آنان بوده که البته اسماعیلیان این ادعا را رد کردهاند [۶۰] و قطعاً درباره همه آنان هم درست نیست. از مجموع سخنان ناصر خسرو برمیآید که او ظاهر و باطن هر دو را معتبر میدانسته است. [۶۱] وی تصریح میکند که دجالِ ظاهریان آن است که باطن را باطل کند و دجالِ باطنیان آن است که ظاهر را باطل کند. [۶۲] قاضی نعمان از دیگر دانشمندان اسماعیلیه نیز تصریح میکند که باید به ظاهر و باطن هر دو پایبند بود و ظاهر و باطن را با هم اقامه کرد و عمل به یکی از آن دو مجزی نیست. [۶۳] برخی تصریح کردهاند که نظریه پردازان اسماعیلی همگی بر جدا نشدن ظاهر از باطن تصریح کردهاند،[۶۴] با این حال برخی دانشوران اسماعیلی باطن را بر ظاهر مقدم دانسته، رستگاری را در گرو توجه به باطن میدانند. [۶۵]
به هر روی مفاهیم ظاهر و باطن و تنزیل و تأویل از مفاهیم بنیادین و ساختاری نظام باطنی اسماعیلیان به شمار میآیند. برتر بودن از ظاهر و مراد اصلی از آیات و احکام بودن، دو ویژگی باطن دانسته شده و همجواری باطن و ظاهر به سان همجواری روح و جسم تبیین شده که تنها در صورت اجتماع با همدیگر، فهم آن دو امکانپذیر خواهد بود. [۶۶] در این نگاه، ناگزیر هر محسوسی ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهرش چیزی است که حواس بر آن واقف میشوند و باطنش چیزی که علم آن را به دست میآورد. [۶۷] در نگاه ناصر خسرو هر موجودی یا ظاهر است یا باطن؛ آنچه ظاهر است هرگز پوشیده نشود و آنچه پوشیده است هرگز آشکار نشود. [۶۸] اگر چیزهای باطن نبود هیچ کس را بر یکدیگر فضل نبود؛ زیرا چیزهای ظاهر مرخلق را بر یک مرتبه است؛[۶۹] هیچ ظاهری نیست جز آنکه پایداریش به باطن آن است،[۷۰] بر همین اساس اطلاق باطنیه به اسماعیلیان در نگاشتههای آغازین ملل و نحلشناسی اسلامی،[۷۱] ترجمان باورمندی شدید آنان به سویه باطنی معارف دینی در کنار سویه ظاهری آن است. [۷۲] البته عنوان باطنیه بعدها توسعاً و به خصوص در نوشتههای جدلی و کلامی درباره شخص یا گروهی به کار رفت که معتقد یا متهم به انکار معنای ظاهری آیات، احادیث یا احکام دینی بود و بر معنای باطنی آنها تأکید داشت. [۷۳]سخن قاضی نعمان در این معنا روشن است: هر امر محسوسی دارای ظاهر و باطنی است که ظاهر آن با حواس درک میشود و به باطن آن تعلق میگیرد. بدین خاطر هر ظاهر محسوسی شامل باطنی است که زوج و همراه آن است».[۷۴] قاضی نعمان در تأکید بر ایمان به ظاهر و باطن و عمل به هر دو به ظاهر آیاتی چون ﴿وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُوا يَقْتَرِفُونَ﴾[۷۵] و ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ﴾[۷۶] تمسک کرده است. [۷۷]
برخی از دانشوران اسماعیلی میان ظاهر و باطن چنین تفاوت گذاشتهاند که ظاهر همان شریعت و باطن همان حقیقت است و صاحب شریعت حضرت محمد (ص) و صاحب حقیقت علی بن ابی طالب (ع) است، بر همین اساس تبلیغ نیمی از دین را بر عهده رسول (ص) و تبلیغ نیم دیگر را بر عهده وصی او، علی (ع) قرار دادهاند که اساس نامیده میشود. منزلت اساس به سبب آنکه صاحب مقام تأویل است به سان شب و منزلت رسول را از آن رو که صاحب مقام تنزیل ظاهر است به سان روز گفتهاند. [۷۸] البته تکیه بر تأویلهای نامناسب و ذوقی و بدون هیچ ضابطه شرعی، عرفی و لغوی موجب بیاعتنایی به آنان و حتی تکفیرشان از سوی برخی فرق اسلامی شده است. [۷۹] برخی باورهای این فرقه را مجموعه ای از تناقضات و تعارضات خوانده و با استناد به نمونههایی بر این رأیاند که همه فرق ضاله و منحرف همانند بابیه، بهائیه و قادیانیه، تأویلات مربوط به آیات قرآن را از اسماعیلیان گرفتهاند تا عقاید باطل و زشت خود را رواج دهند،[۸۰] هرچند در صحت این ادعاها تردید هست و دست کم بخشی از این نسبتها محصول تعصب و دشمنی با این گروه است. [۸۱] از تأویلهای نامناسب و ذوقی [۸۲] آنان میتوان به تأویل تین و زیتون در آیه شریفه ﴿وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ﴾[۸۳] به عقل کل و نفس [۸۴] و فقرا و مساکین در آیه شریفه ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ﴾[۸۵] به ناطقان و اساسان [۸۶] و صلات در آیه ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[۸۷] به امام حسین و امامان از ذریه او [۸۸] اشاره کرد.[۸۹]
انحصاری بودن تأویل باطن
در کنار مفاهیم ظاهر و باطن و تنزیل، خاص و عام نیز اصطلاحات پرکاربرد دیگری هستند که در نظام باطنی اسماعیلیان به چشم میخورند و پیوندی استوار با مفاهیم یاد شده دارند؛ در نگاه اسماعیلیان، افراد بشر دو گروهاند خاص و عام؛ عام اکثریت غیر اسماعیلی، متشرعان عادی و پیروان ظاهر دین هستند که تنها میتوانند مفاهیم سطحی، آشکار و ظاهری مذهب را درک کنند. گروه خاص نیز نخبگانیاند که با پیمودن مراحلی به باطن این مفاهیم دست مییابند. از این گروه خاص در آثار اسماعیلی به «وصی»، «اساس»، «حجت» و «امام» یاد میشود. درک رموز و اشارات، وابسته به تعلیم امام است. [۹۰]
فهم اسرار شریعت ممکن نیست، مگر از طریق ائمه و انصار ائمه و دعات امام. اساساً محور بنیادین عقاید و فلسفه اسماعیلیان اخذ و تعلیم از امامان است و به همین سبب آنان به «تعلیمیه» موسوماند. آنان بر این باورند که اگر کسی معارف را از غیر امام بگیرد همانند گوساله پرستان قوم موسی (ع) است. [۹۱]
تأویل آیات و رسیدن به راز و رمز آن، سیمرغی است که شکار هرکس نشود، بلکه وظیفه ای است خطیر که تنها بر عهده امامان و اوصیای دین است. پیوسته امامت سنگ زیرین تأویلات و فلسفه آن بوده است؛ زیرا بر اساس معارف اسماعیلیان این موضوع اساسیترین رکن دین است. [۹۲] آنان ظاهر و باطن را میان رسول و وصی او قسمت کرده و دعوت به ظاهر را سهم رسول و دعوت به باطن را سهم وصی وی خواندهاند. [۹۳] آنان معتقدند همان طور که ظاهر قرآن، معجزه رسول (ص) است، باطن قرآن معجزه اهل بیت (ع) است. [۹۴] از نظر کرمانی، متفکر مشهور اسماعیلی، یکی از ادله ضرورت وجود امام نیازمندی قرآن و احادیث به تأویل است که رسیدن به آن جز از طریق وی ممکن نیست. [۹۵] با اینکه اسماعیلیان تأویل را کار امام میدانند، در کتابهای آنان هیچ استنادی به سخن امامی دیده نمیشود، مگر اینکه گفته شود دعات، حجج و حواریان از امام اخذ و به دیگران منتقل میکردند. [۹۶] در سه کتاب تأویل دعائم الاسلام اثر قاضی نعمان، وجه دین از ناصر خسرو و کتاب الکشف اثر جعفر بن منصور الیمن، محور تأویلات ارائه شده سلسله مراتب دعات اسماعیلیهاند که متشتت و غیر همسان مینمایند. این عدم یکنواختی خود مرهون تدریجی بودن این نظام بوده است؛ گویا تمامی معارف دینی، احکام شریعت و آیات قرآن رموز و اشاراتیاند به دعوت و سلسله مراتب دعوت دینی و معانی کلی و اشخاص معیّنِ مورد قبول آنها. [۹۷] با توجه به پیشتازی غلات و خطابیه در باطنگرایی افراطی به ویژه در تطبیق برخی از مفاهیم دینی بر اشخاص معین [۹۸] و ارتباط اسماعیلیه با آنان سبب بدبینی برخی به احادیث بیانگر اشتمال قرآن بر ظاهر و باطن شده و مدعی شدهاند که این گونه روایات ساخته و پرداخته اسماعیلیان و بیارزش است. [۹۹] شایان ذکر است که ادعای انحصار فهم باطن به امامان و مبلغان اسماعیلی از انگارههای اسماعیلیه بوده است. [۱۰۰] آنچه ذهبی تحت عنوان «الشیعة و موقفهم من تفسیر القرآن الکریم»[۱۰۱] در معرفی تفسیر شیعه و امامیه اثنی عشریه آورده است غالباً چیزی جز دیدگاههای باطنیه و فرقههای این مذهب یا تأویلاتی برگرفته از برخی تفاسیر غیر مشهور و درجه سوم شیعه نیست که غالباً مؤلف آن نیز تصریح میکند تأویلاتی احتمالی و غیر قطعی است [۱۰۲].[۱۰۳]
جستارهای وابسته
- تفاسیر تابعین تابعین
- تفاسیر تک نگار
- تفاسیر عصر جدید
- تفاسیر عصر کهن
- تفسیر اجتهادی
- تفسیر اجمالی قرآن
- تفسیر اِعراب
- تفسیر باطنی
- تفسیر پلورالیستی قرآن
- تفسیر تبیینی قرآن
- تفسیر تحلیلی
- تفسیر تدبری قرآن
- تفسیر تمسکی قرآن
- تفسیر در عصر تابعین
- تفسیر در عصر تدوین
- تفسیر در عصر پیامبر خاتم
- تفسیر درایی
- تفسیر زبدة البیان
- تفسیر سکولاریستی قرآن
- تفسیر سیستمی
- تفسیر عبدالله بن عباس
- تفسیر قرآن به قرآن
- تفسیر لفظی قرآن
- تفسیر لیبرالیستی قرآن
- تفسیر مأثور
- تفسیر مجمل به مبین
- تفسیر مطلق به مقید
- تفسیر معتزلیان جدید
- تفسیر معنا
- تفسیر معنوی قرآن
- تفسیر موضوع
- تفسیر وجوه قرآن
- تفسیر ترتیبی
- تفسیر مزجی
- تفسیر موضوعی
- تفسیر اهل بیت
- تفسیر پیامبر خاتم
- تفسیر تابعین
- تفسیر دوران نهضتهای اصلاحی
- تفسیر صحابه
- تفسیر عصر جدید
- تفسیر باطن قرآن
- تفسیر ظاهر قرآن
- تفسیر اهلسنت
- تفسیر باطنیه
- تفسیر خوارج
- تفسیر شیعه
- تفسیر متصوفه
- تفسیر اجتماعی
- تفسیر اخلاقی
- تفسیر ادبی
- تفسیر اشاری
- تفسیر به رأی
- تفسیر بیانی
- تفسیر پوزیتیویستی
- تفسیر تاریخی
- تفسیر تربیتی
- تفسیر رمزی
- تفسیر عرفانی
- تفسیر علمی
- تفسیر فقهی
- تفسیر فلسفی
- تفسیر کلامی
- آداب تفسیر قرآن
- آراء تفسیری
- اسرائیلیات در تفسیر
- اقطاب اسرائیلیات
- اقطاب وضّاعین
- اولین مدون تفسیر
- تأویل قرآن
- تدوین تفسیر قرآن
- تفاسیر قرآن
- تفسیر پذیری قرآن
- تفسیر نگاری
- تنزیل قرآن
- توقیفیت تفسیر قرآن
- جری و تطبیق
- روایات تفسیری
- روشهای تفسیری
- سیاق عام
- شرافت تفسیر قرآن
- طرق تفسیری
- غرایب تفسیر
- فضیلت تفسیر قرآن
- قواعد تفسیر
- مبادی تفسیر
- مدارس تفسیر قرآن
- مراتب تفسیر
- مراحل تفسیر
- مصادر نقلی تفسیر
- مفسران
- مقدمات تفسیر
- مکاتب تفسیری
- منابع تفسیر
- تأویل قرآن
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص۵۱؛ المصباح، ص۵۲، «بطن».
- ↑ نک: مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۲۰؛ معرفت، ش ۲۶، ص۷، «باطن قرآن کریم».
- ↑ نک: البرهان، ج ۱، ص۴۴ - ۴۷؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۹۵ - ۱۰۱؛ روح المعانی، ج ۱، ص۸.
- ↑ نک: مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۱۳ - ۲۰.
- ↑ برای توضیح بیشتر نک: مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۲۰ ـ ۲۲؛ علوم حدیث، سال ۱۱، ش ۴۲، ص۱۰ ـ ۱۱، «چیستی باطن قرآن کریم از منظر روایات».
- ↑ تفسیر و مفسران، ج ۲، ص۹۵۹.
- ↑ منطق تفسیر قرآن، ص۲۴۷ - ۲۴۸.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۷۸ - ۸۱؛ قرآن در اسلام، ص۴۴ - ۵۰.
- ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۴ - ۳۱؛ التأویل فی مختلف المذاهب، ص۳۹ - ۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص۶۴ - ۶۵.
- ↑ البرهان، ج ۱، ص۴۶.
- ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۰ - ۲۱.
- ↑ برای روشن شدن این اصطلاحات ر. ک: روشهای تأویل قرآن، ص۲۰۵ - ۲۱۵.
- ↑ وجه دین، ۷۳ - ۷۴.
- ↑ التأویل فی مختلف المذاهب، ص۵۶.
- ↑ گرایشها و مذاهب اسلامی، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.
- ↑ الفرق بین الفرق، ص۶۸؛ فرق الشیعه، ص۶۷ - ۶۸؛ الملل والنحل، ج ۱، ص۱۹۶ - ۱۹۷، ۲۲۶.
- ↑ گرایشها و مذاهب اسلامی، ص۱۲۰ - ۱۲۱.
- ↑ نک: الملل والنحل، ج ۱، ص۱۹۶ - ۱۹۷، ۲۲۶؛ المنتخب من کتب ابن تیمیه، ص۷۹ - ۸۰.
- ↑ حسینیزاده، راد، مقاله «تفسیر باطنی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ الفرق بین الفرق، ص۲۱۸ - ۲۲۰؛ المواقف، ج ۳، ص۶۷۲.
- ↑ مقالات الاسلامیین، ص۹، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ص۲۸۷ - ۲۹۰.
- ↑ الملل والنحل، ج ۱، ص۱۷۹ - ۱۸۱؛ المواقف، ج ۳، ص۶۸۰.
- ↑ نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸ ص۶۸۱ - ۷۰۱.
- ↑ التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۲۳۹.
- ↑ حسینیزاده، راد، مقاله «تفسیر باطنی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ نک: الکافی، ج ۱، ص۳۷۴؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۰ - ۱۲؛ معانی الاخبار، ص۲۵۹.
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۷، ص۱۵۲؛ صحیح ابن حبان، ج ۱، ص۲۷۶؛ مسند ابی یعلی، ج ۹، ص۸۱ - ۸۲.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص۳۷۴؛ روششناسی تفسیر قرآن، ص۲۹۱ - ۲۹۳.
- ↑ ر. ک: اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص۵۹۳ - ۵۹۴؛ معجم رجال الحدیث، ج ۴، ص۲۰۴ - ۲۰۶.
- ↑ گرایشهای تفسیری، ص۲۶۹.
- ↑ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۳۲.
- ↑ المعجزة الکبری، ص۵۷۶.
- ↑ حسینیزاده، راد، مقاله «تفسیر باطنی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ برای دیدن تأویلات اسماعیلیه نک: وجه دین، اساس التأویل.
- ↑ نک: اساس التأویل «مقدمه»، ص۸ - ۹؛ اسماعیلیه، ص۳۰۶ - ۳۰۷.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۵۳ - ۲۵۴.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۶۵؛ ر. ک: اساس التأویل «مقدمه»، ص۱۵ - ۲۰.
- ↑ «و از هر چیز دو جفت آفریدیم باشد که پند گیرید» سوره ذاریات، آیه ۴۹.
- ↑ «آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
- ↑ «و گناه آشکار و پنهان را رها کنید؛ کسانی که دست به گناه میزنند به زودی کیفر آنچه را که انجام میدادند خواهند دید» سوره انعام، آیه ۱۲۰.
- ↑ ر. ک: اساس التأویل، ص۲۸ - ۳۲.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه ۱۱.
- ↑ المصابیح، ص۵۴.
- ↑ «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم» سوره جن، آیه ۱۶.
- ↑ ر. ک: اساس التأویل، ص۳۹ - ۴۰.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ اساس التأویل، «مقدمه»، ص۸.
- ↑ نک: راحة العقل «مقدمه محقق»، ص۳۸ - ۳۹.
- ↑ «و در این قرآن برای مردم از هرگونه مثلی آوردهایم باشد که پند گیرند» سوره زمر، آیه ۲۷.
- ↑ «و برای همگان مثلها زدیم و همگان را یکسره نابود کردیم» سوره فرقان، آیه ۳۹.
- ↑ نک: اساس التأویل، ص۳۰ - ۳۱.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ نک: اساس التأویل، ص۳۱.
- ↑ نک: اساس التأویل، ص۲۹.
- ↑ حسینیزاده، راد، مقاله «تفسیر باطنی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ بنگرید: اسماعیلیه، ص۲۵۲؛ روشهای تأویل قرآن، ص۲۰۵ - ۲۵۹.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص۵۵۴؛ الحرکات الباطنیة فی الاسلام، ص۹۲ ـ ۹۳.
- ↑ ر. ک: معرفت، ش ۸۳، ص۱۰ - ۱۶، «قرآن مبین».
- ↑ نک: الاسماعیلیه، ص۵۴۶.
- ↑ مکاتب تفسیری، ج ۲، ص۷ - ۸.
- ↑ وجه دین، ص۲۸۰ - ۲۸۱.
- ↑ اساس التأویل، ج ۱، ص۳۶.
- ↑ روشهای تأویل قرآن، ص۲۲۲ - ۲۲۳.
- ↑ خوان الاخوان، ص۲۵۷ - ۲۵۸.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۵۵ - ۲۵۸.
- ↑ أساس التأویل، ص۲۸.
- ↑ وجه دین، ص۶۲ - ۶۷.
- ↑ وجه دین، ص۶۳.
- ↑ وجه دین، ص۶۲ - ۶۴.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۴۴.
- ↑ نک: التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۹؛ اسماعیلیه، ص۲۵۰.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص۵۵۴، «باطنیه».
- ↑ نک: اسماعیلیه، ص۲۵۶ - ۲۵۷.
- ↑ «و گناه آشکار و پنهان را رها کنید؛ کسانی که دست به گناه میزنند به زودی کیفر آنچه را که انجام میدادند خواهند دید» سوره انعام، آیه ۱۲۰.
- ↑ «آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بیهیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش میورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
- ↑ نک: اسماعیلیه، ص۲۵۶ - ۲۵۷.
- ↑ اربعة کتب اسماعیلیه، ص۲۹ - ۳۰؛ اساس التأویل، ص۲۸ - ۲۹.
- ↑ نک: التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۲۵۲.
- ↑ نک: الاسماعیلیه، ص۶۵۱.
- ↑ ر. ک: اسماعیلیه، ص۲۵ - ۳۱.
- ↑ روشهای تأویل قرآن، ص۲۲۹ - ۲۵۳.
- ↑ «سوگند به انجیر و زیتون» سوره تین، آیه ۱.
- ↑ وجه دین، ص۹۸.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ وجه دین، ص۲۱۲.
- ↑ «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره بقره، آیه ۳.
- ↑ کتاب الکشف، ص۲۴.
- ↑ حسینیزاده، راد، مقاله «تفسیر باطنی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۷۸ - ۲۸۵.
- ↑ اساس التأویل، ص۹.
- ↑ الحرکات الباطنیه، ص۹۷ - ۹۸.
- ↑ الاسماعیلیه، ص۴۷۴.
- ↑ اساس التأویل، ص۳۱.
- ↑ المصابیح، ص۶۴ - ۶۶.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۸۶.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۸۵.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۶۱.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۶۲.
- ↑ اسماعیلیه، ص۲۵۴، ۲۷۸؛ دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص۵۵۵، «باطنیه».
- ↑ نک: التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۲، ص۵ - ۴۵.
- ↑ نک: مرآة الانوار، ص۸۸ - ۱۰۰.
- ↑ حسینیزاده، راد، مقاله «تفسیر باطنی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸.