توکل در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

توکل

یکی از گفتنی‌های شیرین فتح مکه این است که وقتی ابوسفیان آن همه شکوه و عظمت سپاه رسول خدا (ص) را دید، در حیرت و تعجب فرو رفت. وی کنار نیروها قدم می‌زد و می‌گفت: «ای کاش می‌دانستم که چرا محمد بر من پیروز شد؟ با اینکه او همچون ما دارای سازمان دهی و تشکیلات رزمی نبود و گروندگان به محمد از هر نظر از ما ناتوان‌تر بودند. چگونه آنها این چنین نیرومند شدند و بر ما پیروز گشتند». این سخن به گوش رسول اکرم (ص) رسید. پس دست مبارکش را روی شانه ابوسفیان گذاشت و فرمود: «بِاللَّهِ غَلَبْتُكَ»[۱].

این سخن همان است که از آن به «امداد غیبی» یاد می‌شود؛ زیرا هر کس به خدا توکل کند و از روی ایمان خالص، در خط الله گام بردارد، پیروز می‌شود. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[۲]. پیامبر گرامی با تربیت قرآنی دریافته بود که سپردن کارها به خداوند و اتکال به ذات الهی، عامل پیروزی و نجات است. آیات وحی در تار و پود جان او جای گرفته بود که: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۳]؛

﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ[۴]؛

﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا[۵]. باید توجه داشت که توکل به معنای خانه‌نشینی و واگذاری کارها به دست خداوند نیست؛ زیرا این اعتقاد با آموزه‌های دینی ناسازگار است. انسان متوکل، در انجام دادن کارها، تأثیر خدا را بیش از هر چیز احساس می‌کند و خود را وجودی وابسته به یک موجود مستقل می‌یابد. با این حال، به تأثیر، عوامل طبیعی در کارها نظر دارد و به علل کارها توجه می‌کند. در حکایتی آمده است: روزی شتر پیامبر (ص) گُم شد. پس از جست‌وجوی فراوان آن را پیدا کردند و نزد پیامبر آوردند. حضرت رو به غلامش کرد و فرمود: مگر هنگام خواباندن شتر، زانوانش را نبسته بودی؟ غلام عرض کرد: کسی که به قادر متعال توکل داشته باشد، احتیاجی ندارد که زانوان شتر را ببندد. حضرت فرمود: «اعْقِلْ وَ تَوَكَّلْ»؛ «اول زانوی شتر را ببند و بعد توکل کن»؛ زیرا قبول مشیت الهی به چیزی تعلق می‌گیرد که همراه با کسب و کار و تلاش باشد. نه آن‌گونه باش که کاری نکنی و همه چیز را به خدا واگذار کنی و نه چنان باش که بدون توکل و یاری خدای متعال، کسب و کار را منشأ خیر و برکت بدانی[۶].[۷]

توکل در لغت

معنای توکل در بیان نبوی (ص)

  • در برخی منابع نقل شده است که رسول خدا (ص) از جبرئیل (ع) پرسید: "معنی توکل بر خدا چیست؟" گفت: "دانستن آنکه مخلوق بدون خواست خدا نمی‌تواند زیان و سودی به کسی برساند، نمی‌تواند عطا یا منع کند و نیز نومید بودن از مخلوق است. هرگاه بنده چنین باشد، دیگر برای هیچ کس جز خدا عملی انجام نمی‌دهد و جز خدا به کسی امید نمی‌بندد و از کسی جز خدا نمی‌ترسد و به هیچ کس جز خدا چشم طمع نمی‌دوزد"[۱۴][۱۵].

ارزش توکل در گفتار رسول خدا (ص) ‌

آداب توکل

توکل در سیره پیامبر اکرم (ص)

فرمان‌برداری از خدا در توکّل

  1. ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۴۲].
  2. ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا[۴۳].
  3. ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ[۴۴].
  4. ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ[۴۵].
  5. ﴿فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ[۴۶].
  6. ﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ[۴۷].
  7. ﴿وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا[۴۸].
  8. ﴿وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا[۴۹].
  9. ﴿وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ[۵۰].

فرمان‌برداری از خدا در توکّل در حدیث

  1. پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: بر چیره‌ای توکل کردم که کسی بر او غلبه نمی‌کند[۵۱].
  2. هنگامی که کاری دشوار برای پیامبر (ص) پیش می‌آمد، کار را به خدا وا می‌نهاد و از اتّکا به قدرت و توان خود پرهیز می‌کرد و خواستار نزول هدایت الهی می‌شد[۵۲][۵۳].

متوکل، از نام‌های پیامبر (ص)

  1. به نقل از اُمّ دردا: به کعب الأحبار عالم یهودی گفتم: اوصاف پیامبر خدا (ص) را در تورات، چگونه می‌یابید؟ گفت: در تورات آمده است که: "محمّد، فرستاده خداست. نامش، متوکّل (توکّل کننده) است"[۵۴].
  2. پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: اوصاف من، این است: ستودنی‌تر، توکّل‌کننده[۵۵].
  3. به نقل از عطاء بن یَسار: به عبد الله بن عمرو بن عاص برخوردم. به او گفتم: مرا از اوصاف پیامبر خدا (ص) در تورات، خبر ده. گفت: آری. به خدا، پاره‌ای از اوصاف او در تورات، همان است که در قرآن، آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[۵۶] و پناهی برای مردمان امّی. تو بنده من و فرستاده من هستی. تو را "متوکّل (توکّل کننده)" نامیدم"[۵۷][۵۸].

حکایتی از توکّل پیامبر (ص)

  1. به نقل از جابر بن عبد الله: با پیامبر خدا (ص) برای شرکت در جنگی به طرف نجد، حرکت کردیم. پیامبر (ص) در یک وادی پر از درختان خاردار، به ما رسید و زیر درختی فرود آمد و شمشیرش را به یکی از شاخه‌های آن آویخت. مسلمانان برای پناه گرفتن در سایه درختان، در وادی، پراکنده شدند. پیامبر خدا (ص) فرمود: "من خوابیده بودم که مردی آمد و شمشیر را برداشت. از خواب که بیدار شدم، دیدم او بالای سرم ایستاده است. همین قدر فهمیدم که شمشیر در دست‌های او می‌درخشد. آن مرد به من گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: خدا. دوباره گفت: کیست که تو را از دست من برهاند؟ گفتم: خدا. آن مرد، شمشیر را غلاف کرد و نشست". پیامبر خدا (ص) هم متعرّض او نشد[۵۹].
  2. به نقل از جابر بن عبد الله: پیامبر خدا (ص) در جنگ ذات الرقاع با قبیله عارب خصفه زیر نخلی فرود آمد و چون مشرکان، غفلت مسلمانان را در حفاظت از پیامبر (ص) دیدند، یکی از آنها به نام غورث بن حارث آمد و خود را به پیامبر (ص) رساند و با شمشیر، بالای سر ایشان ایستاد و گفت: چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟ پیامبر (ص) فرمود: "خداوند عزیز جلیل". شمشیر از دست آن مرد افتاد و پیامبر خدا (ص) آن را برداشت و فرمود: "حالا چه کسی تو را در برابر من حفظ می‌کند؟". مرد گفت: تو بهترین دستگیر من باش. پیامبر (ص) فرمود: "آیا گواهی می‌دهی که معبودی جز خداوند یکتا نیست؟". گفت: نه؛ امّا با تو عهد می‌کنم که با تو نجنگم و با کسانی هم که با تو می‌جنگند، همراهی نکنم. پیامبر (ص) آزادش گذاشت. او نزد همراهانش باز گشت و گفت: از نزد بهترین مردم پیش شما آمده‌ام[۶۰][۶۱].

توکل در زمزم هدایت

بسیاری از مردم به گونه‌ای زندگی می‌کنند که باوری به خدا و دخالت خدا در جهان ندارند. آنها به دلیل ناآگاهی و ضعف اعتقادی شان نمی‌دانند یا باور ندارند که سررشته تمام امور جهان در دست خداست. اگر خدا بخواهد کاری انجام نشود، اگر تمام عوامل هم دست به دست هم بدهند، آن کار انجام نخواهد شد و اگر بخواهد کاری انجام شود، هیچ قدرتی نمی‌تواند از آن جلوگیری کند. ازاین رو، آدمی باید همواره به پروردگارش دل بسپارد و تنها از او امید گره‌گشایی داشته باشد. با این کار، بسیاری از دشواری‌ها آسان خواهد شد. انسان‌های باایمان، هرگز به مردم تکیه نمی‌کنند، بلکه امید آنها نخست به خدا و سپس به تلاش و نیروی خودشان است. خداوند از انسان خواسته است تا امید خود را از غیر او بِبُرد و با توکل به عنایت الهی و با تلاش پی گیر، زندگی مادی و معنوی خویش را پربرکت سازد و هیچ‌گاه زیر منت غیرخدا قرار نگیرد. پیامبر اکرم (ص)، توکل و اعتماد بر غیرخدا را آغاز نکبت و بدبختی می‌داند و می‌فرماید: «يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ مَخْلُوقٍ يَعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِي- إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ دُونِهِ- فَإِنْ سَأَلَنِي لَمْ أُعْطِهِ»[۶۲]؛ خداوند عزوجل می‌فرماید: هیچ مخلوقی نیست که به جای من، به مخلوقی چنگ زند (تکیه کند)، مگر اینکه درهای آسمان‌ها و زمین را به روی او ببندم. پس چون مرا بخواند، جوابش ندهم و چون از من بخواهد، به او عطا نکنم.

پیامبر اکرم (ص) در نفی تکیه بر غیرخدا فرمود: «لَا تَتَّكِلْ إِلَى غَيْرِ اللَّهِ فَيَكِلَكَ اللَّهُ إِلَيْهِ»[۶۳]؛ به کسی جز خدا تکیه نکن که خداوند، تو را به همو وا می‌گذارد..[۶۴]

منابع

پانویس

  1. «ما به کمک خداوند بر شما پیروز شدیم» محمد محمدی اشتهاردی، داستان‌های شنیدنی از فتح مکه و جنگ حنین، ص۵۳.
  2. «و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
  3. «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
  4. «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
  5. «و هرگز در هیچ کار مگو: «من فردا انجام دهنده آن خواهم بود» * مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به رهیافتی نزدیک‌تر از این رهنمایی کند» سوره کهف، آیه ۲۳-۲۴.
  6. مهدی پرتوی آملی، امثال و حکم، ص۱۲۹.
  7. اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۱۹.
  8. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص ۴۰۵.
  9. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۷۳۶.
  10. همان، ج ۱۱، ص ۷۳۴ - ۷۳۶ و راغب اصفهانی، مفردات، ص ۸۸۲.
  11. «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  12. ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۲۹۸؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۰؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۲۶ و ورام ابن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۲۲.
  13. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۴.
  14. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص ۲۶۱ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۴.
  15. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۴-۳۲۵.
  16. « لَيْسَ‌ شَيْ‌ءٌ عِنْدِي‌ أَفْضَلَ‌ مِنَ‌ التَّوَكُّلِ‌ عَلَيَّ وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ‌»؛ ارشاد القلوب، ص ۱۹۹ و شیخ حر عاملی، الجواهر السنیه، ص ۱۹۱.
  17. « مَنْ‌ أَحَبَّ‌ أَنْ‌ يَكُونَ‌ أَقْوَى‌ النَّاسِ‌ فَلْيَتَوَكَّلْ‌ عَلَى‌ اللَّهِ‌»؛ جامع الاخبار، ص ۱۱۷؛ مشکاة الانوار، ص ۱۸؛ المستدرک، ج ۴، ص ۲۷۰؛ ابن ابی‌دنیا، مکارم الاخلاق، ص ۱۹ و مسند الشهاب، ج ۱، ص ۲۳۴.
  18. « مَنْ‌ أَحَبَّ‌ أَنْ‌ يَكُونَ‌ أَتْقَى‌ النَّاسِ‌ فَلْيَتَوَكَّلْ‌ عَلَى‌ اللَّهِ‌ »؛ جامع الاخبار، ص ۱۱۷ - ۱۱۸؛ روضة الواعظین، ص ۴۲۵؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۰ و همو، الامالی، ص ۳۰۵.
  19. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۵.
  20. المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۱۰۳؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۰؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۲۶ و مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۲۲.
  21. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۲۶؛ مشکاة الانوار، ص ۱۸؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱۷ و المناوی، فیض الغدیر، ج ۶، ص ۱۹۴.
  22. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۰؛ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۱۷؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۲۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۴، ص ۵۷؛ ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص ۵۱۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۱، ص ۳۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص ۳۱۸.
  23. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۵-۳۲۶.
  24. علی بن الحسن، مشکاة الانوار، ص ۳۱۹ - ۳۲۰؛ صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۱، ص ۳۲۵ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۵، ص ۱۶۸.
  25. مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱۷.
  26. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۶.
  27. الکافی، ج ۵، ص ۸۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۹۳ و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۲۳.
  28. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۶-۳۲۷.
  29. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۷۸؛ شرف المصطفی، ج ۲، ص ۳۴۴ و قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۱۴۵.
  30. «و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  31. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۷.
  32. کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۱۲۷ و طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰ و با روایتی مختلف در: مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۶۲؛ البخاری، صحیح، ج ۵، ص ۵۳ - ۵۴؛الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۳، ص ۶۷ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۸.
  33. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۸.
  34. تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۲۰؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۳۴؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۲۷۱ و ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۲۰۱.
  35. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۸.
  36. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۲، ص ۲۵۸ و حسین بن اسماعیل محاملی، امالی، ص ۴۴۳ - ۴۴۴.
  37. در برخی منابع این روایت از قول انس بن مالک نقل شده است. ر. ک: مسند احمد، ج۳، ص۱۹۸ و ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۷، ص ۲۲۴.
  38. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۸.
  39. من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۸۷ و مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۴۱۶.
  40. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۱۱۸؛ شرف المصطفی، ج ۲، ص ۱۳۵، الکافی، ج ۲، ص ۶۱ و تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۴، ص ۳۵۰.
  41. محمدزاده، محسن و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۲۹.
  42. «و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  43. «و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره نساء، آیه ۸۱.
  44. «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
  45. «و بر آن پیروزمند بخشاینده توکل کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۷.
  46. «پس بر خداوند توکل کن که تو بر راستی آشکاری» سوره نمل، آیه ۷۹.
  47. «و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و همه کارها بدو باز گردانده می‌شود پس او را بپرست و بر او توکل کن» سوره هود، آیه ۱۲۳.
  48. «و کار خود را به آن زنده نامیرا واگذار و با سپاس او را پاک بستای و او از گناهان بندگانش آگاه، بس» سوره فرقان، آیه ۵۸.
  49. «و نام پروردگارت را یاد کن و از همه بگسل و بدو بپیوند پروردگار خاور و باختر که هیچ خدایی جز او نیست پس او را کارساز خویش گزین» سوره مزمل، آیه ۸-۹.
  50. «و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره ابراهیم، آیه ۱۲.
  51. «رسول الله (ص): تَوَكَّلْتُ عَلَى الْجَبَّارِ الَّذِي لَا يَقْهَرُهُ أَحَدٌ»؛ الإقبال، ج۱، ص۴۰۹؛ بحار الأنوار، ج۹۸، ص۶۷.
  52. كان (ص) إذا نزل به الأمر فوض الأمر إلى اللّه، و تبرأ مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ، و استنزل الهدى؛ إحیاء العلوم، ج۲، ص۵۳۰.
  53. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۸۸-۴۹۱.
  54. عَنْ أُمِّ الدَّرْدَاءِ: قُلْتُ لِكَعْبِ الْأَحْبَارِ: كَيْفَ تَجِدُونَ صِفَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي التَّوْرَاةِ؟ قَالَ: نَجِدُهُ: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، اسْمُهُ الْمُتَوَكِّلُ؛ السیرة النبویة لابن کثیر، ج۱، ص۳۲۸؛ البدایة والنهایة، ج۲، ص۳۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۹۴؛ الدر المنثور، ج۳، ص۵۷۶.
  55. «رسول الله (ص): صفتی أحمد المتوکل»؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۸۹، ح۱۰۰۴۶، عن ابن مسعود؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۴۰۱، ح۳۱۸۶۶.
  56. ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛ سوره احزاب، آیه:۴۵.
  57. عن عطاء بن یسار: لقیت عبدالله بن عمرو بن العاص، قلت: أخبرنی عن صفة رسول الله (ص) فی التوراة. قال: أجل، والله إنّه لموصوف فی التوراة ببعض صفته فی القرآن: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا و حرزا للامیین، انت عبدی و رسولی، سمیتک المتوکل؛ صحیح البخاری، ج۲، ص۷۴۷، ح۲۰۱۸؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۵۸۴، ح۶۶۳۳؛ السنن الکبری، ج۷، ص۷۲، ح۱۳۳۰۰؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۲.
  58. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۹۱-۴۹۳.
  59. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ: غَزَوْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ (ص) غَزْوَةً قِبَلَ نَجْدٍ، فَأَدْرَكَنَا رَسُولُ اللهِ (ص) فِي وَادٍ كَثِيرِ الْعِضَاهِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ (ص) تَحْتَ شَجَرَةٍ، فَعَلَّقَ سَيْفَهُ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا قَالَ وَتَفَرَّقَ النَّاسُ فِي الْوَادِي يَسْتَظِلُّونَ بِالشَّجَرِ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِنَّ رَجُلًا أَتَانِي وَأَنَا نَائِمٌ، فَأَخَذَ السَّيْفَ فَاسْتَيْقَظْتُ وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِي، فَلَمْ أَشْعُرْ إِلَّا وَالسَّيْفُ صَلْتًا فِي يَدِهِ، فَقَالَ لِي: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، ثُمَّ قَالَ فِي الثَّانِيَةِ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ قُلْتُ: اللهُ، قَالَ: فَشَامَ السَّيْفَ فَهَا هُوَ ذَا جَالِسٌ " ثُمَّ لَمْ يَعْرِضْ لَهُ رَسُولُ اللهِ (ص)؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۶، ح۱۳؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۰۶۵، ح۲۷۵۳؛ السنن الکبری للنسائی، ج۵، ص۲۳۶، ح۸۷۷۲؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۴۴، ح۱۴۳۴۱، کلّها نحوه؛ الارشاد، ج۱، ص۱۲، نحوه؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۱۴، ح۱۱.
  60. عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ:: قَاتَلَ رَسُولُ اللهِ (ص) مُحَارِبَ خَصَفَةَ بِنَخْلٍ، فَرَأَوْا مِنَ الْمُسْلِمِينَ غِرَّةً، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْهُمْ يُقَالَ لَهُ: غَوْرَثُ بْنُ الْحَارِثِ، حَتَّى قَامَ عَلَى رَأْسِ رَسُولِ اللهِ (ص) بِالسَّيْفِ، فَقَالَ: مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ قَالَ: " اللهُ "، فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَأَخَذَهُ رَسُولُ اللهِ (ص) فَقَالَ: " مَنْ يَمْنَعُكَ مِنِّي؟ " قَالَ: كُنْ كَخَيْرِ آخِذٍ، قَالَ: " أَتَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ "، قَالَ: لَا، وَلَكِنِّي أُعَاهِدُكَ أَنْ لَا أُقَاتِلَكَ، وَلَا أَكُونَ مَعَ قَوْمٍ يُقَاتِلُونَكَ، فَخَلَّى سَبِيلَهُ، قَالَ: فَذَهَبَ إِلَى أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَدْ جِئْتُكُمْ مِنْ عِنْدِ خَيْرِ النَّاسِ؛ مسند ابن حنبل، ج۵، ص۱۵۱، ح۱۴۹۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۱، ح۴۳۲۲، بزیادة «وأنّی رسول الله» بعد «أتشهد أن لا إله إلا الله»؛ صحیح ابن حبان، ج۷، ص۱۳۸، ح۲۸۸۳، و فیه «کن خیراً منّی» بدل «کن کخیر آخذ»؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۳۱۸، ح۱۷۷۲؛ المنتخب من مسند عبد بن حمید، ص۳۳۰، ح۱۰۹۶، و راجع؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۷، ح۹۷.
  61. م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۴۹۲-۴۹۵.
  62. متقی هندی، کنزالعمال، ح۸۵۱۲.
  63. حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۱۷.
  64. حسینی‌نیا، اقبال، زمزم هدایت، ص ۲۷.