جهان‌بینی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جهان‌بینی یعنی پاسخ به پرسش‌های بنیادی انسان، دربارۀ جهان، مانند اینکه از کجا آمده، به کجا می‌رود و هدف زندگی چیست. در یک تقسیم بندی جهان‌بینی به الهی برپایه اعتقاد به خدا، پیامبران، جهان آخرت، امامت و عدل و جهان‌بینی مادی برپایه حسن و تجربه تقسیم می‌شود.

معناشناسی

پاسخ به پرسش‌های بنیادی انسان، دربارۀ جهان را جهان‌بینی می‌‌گویند، مانند اینکه انسان از کجا آمده، به کجا می‌رود، هدف زندگی او چیست، از کدام قوانین باید پیروی کند، آیا آزاد است یا مجبور؟ تفاوت میان جهان‌بینی و ایدئولوژی‌ در این است که جهان‌بینی مکتب نظری است، ولی ایدئولوژی بر پایۀ مکتب نظری، مکتبی عملی است. از آن رو که حکمت عملی، زاده حکمت نظری است، می‌توان گفت همۀ ایدئولوژی‌ها بر پایه جهان‌بینی شکل می‌گیرند[۱].

در تعریفی دیگر جهان‌بینی، یعنی تفسیر و تحلیل جهان و تعیین خطوط اصلی چهره هستی. به تعبیر فیلسوفان، جهان‌بینی عبارت است از اینکه "جهان فکری انسان از نظر کلّی شبیه و نمایانگر جهان عینی گردد" و به تعبیر ساده، جهان‌بینی یعنی، برداشت کلّی از مجموع جهان هستی[۲]. جهان‌بینی یعنی نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی که یک انسان درباره هستی و جهان و درباره انسان و جامعه و تاریخ دارد[۳].

جهان‌بینی یا جهان‌شناسی، به عبارت دیگر تعبیر و تفسیر انسان از جهان، به طور کلی سه گونه است؛ یعنی از سه منبع ممکن است الهام شود: علم، فلسفه، دین. پس جهان‌بینی سه گونه است: علمی، فلسفی و مذهبی[۴].[۵]

جهان‌بینی از نگاه کلامی

جهان‌بینی از منظر علم کلام یعنی سلسله اعتقادات و بینش‌های کلی و هماهنگ دربارۀ جهان و انسان؛ طبق این معنا سیستم عقیدتی و اصولی هر دین را جهان‌بینی آن دین تشکیل می‌دهد. درواقع جهان‌بینی کلامی یعنی "جهان‌شناسی" نه "جهان احساسی". جهان‌بینی به مسألۀ شناخت مربوط می‌‌شود. بنابراین، جهان‌بینی از مختصات انسان است و به نیروی اندیشه و تفکر و قدرت ارزیابی انسان از مجموع هستی بستگی دارد؛ برخلاف جهان احساسی که میان انسان و حیوان مشترک است. بسیاری از حیوانات از نظر جهان احساسی از انسان پیشرفته‌ترند، یا به دلیل اینکه از برخی حواس برخوردارند که انسان‌ها فاقد آنها هستند و یا حواس مشترک آنها بسیار حساس‌تر از انسان هاست.

باید دانست احساس، عاملی غیر از شناخت است. در واقع تفاوت انسان با سایر جانداران در همین است؛ به آن معنا که سایر جانداران، جهان را فقط احساس می‌‌کنند؛ اما انسان، علاوه بر احساس جهان، به شناخت جهان راه می‌‌یابد و آن را تفسیر می‌‌کند؛ یا لااقل می‌‌تواند جهان را بشناسد و تفسیر نماید[۶].

اسلوب جهان‌بینی کلامی

جهان‌بینی کلامی، داری اسلوب و برنامۀ خاصی است که برای ایجاد این شاکله باید دارای شرایط زیر باشد:

  1. جهان‌بینی باید قابل اثبات و استدلال باشد: منطقی بودن به حیات و زندگی انسان معنا دهد. منطقی بودن یک جهان‌بینی، زمینۀ پذیرش عقلی آن را فراهم کرده و آن را در اندیشه‌ها قابل قبول می‌‌کند و ابهام و تاریکی‌هایی را که در عمل کردن به آموزه‌ها و شاخص‌های جهان‌بینی وجود دارد برطرف می‌‌سازد.
  2. جهان‌بینی باید به حیات و زندگی انسان معنا دهد.
  3. جهان‌بینی باید آرمان‌ساز و شوق‌انگیز باشد: آرمان‌ساز بودن جهان‌بینی یک مکتب، نشان دهندۀ جاذبه و قدرت و پویایی آن مکتب است.
  4. جهان‌بینی باید قدرت تقدس بخشیدن به هدف‌های انسانی و اجتماعی را داشته باشد: تقدس بخشیدن یک جهان‌بینی به هدف‌های مکتب، سبب می‌‌شود افراد و پیروان آن مکتب به آسانی در راه تحقق هدف‌های مکتب خود فداکاری و از خود گذشتگی نشان دهند و تا زمانی که یک مکتب نتواند به هدف‌های خود تقدس بدهد و در افراد حس فداکاری و از خود گذشتگی ایجاد کند، آن مکتب ضمانت اجرایی ندارد و در گذر زمان پایدار نخواهد ماند.
  5. جهان‌بینی، تعهدآور و مسئولیت‌ساز باشد: تعهدآوری و مسئولیت‌سازی یک جهان‌بینی، فرد را در عمق وجدان، متعهد به جامعه قرار می‌دهد[۷].

انواع جهان بینی

تقسیم‌بندی‌های گوناگونی برای جهان‌بینی ارائه شده است که بارزترین آنها موارد ذیل‌اند:

تقسیم بر اساس اعتقاد به مبدأ عالم

نخست: جهان‌بینی الهی

این جهان‌بینی بر سه باور اصلی پایه گذاری شده است: باور به خدای یگانه، پیامبران الهی و جهان آخرت. اما مذهب شیعه دو اصل دیگر به نام امامت و عدل را نیز در اصول جهان‌بینی جای داده است. بنابراین طبق این مذهب پنج اصلِ توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد مبانی نظری شیعه را می‌سازند. جهان‌بینی الهی با سرچشمه‌ای جاودان پیوند دارد و از این رو قوانین آن پایدار و ماندگارند و تغییر نمی‌پذیرند. جهان‌بینی الهی، واقعیت را در انحصار امور [مادی] نمی‌داند؛ به واقعیت غیرمادی و نامحسوس و مجرد از زمان و مکان و به واقعیت ثابت و جاودانه و مطلق نیز ایمان دارد[۸]. جهان‌بینی توحیدی، یعنی درک اینکه جهان از یک مشیّت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است. جهان‌بینی توحیدی، یعنی جهان، “یک‌قطبی” و “تک‌محوری” است. جهان‌بینی توحیدی، یعنی جهان ماهیت “از اویی” إِنَّا لِلَّهِ[۹] و “به سوی اویی” إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۰] دارد، موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک “سو” و به طرف یک مرکز، تکامل می‌یابند؛ آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست؛ جهان با یک سلسله نظامات قطعی که “سنن الهیه” نامیده می‌شود، اداره می‌شود؛ انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، مسؤول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است؛ جهان مدرسه انسان است و خداوند به هر انسانی بر طبق نیّت و کوشش صحیح و درستش پاداش می‌دهد. جهان‌بینی توحیدی با نیروی منطق و علم و استدلال حمایت می‌شود. در هر ذره از ذرات جهان دلائلی بر وجود خدای حکیم علیم هست و هر برگ درختی، دفتری در معرفت پروردگار است[۱۱]. در توحید در عین اینکه هدف از ابتدا روشن و مشخص است، غیر متناهی است و این، ارزش فوق‌العاده‌ای دارد؛ زیرا ذات هدف نامتناهی است و همیشه برای انسان تازگی دارد و هیچ‌گاه کهنگی ندارد[۱۲].[۱۳]

جهان‌بینی مذهبی

اگر هر گونه اظهار نظر کلی درباره هستی و جهان را جهان‌بینی فلسفی بدانیم ـ قطع نظر از اینکه مبدأ آن جهان‌بینی چیست، قیاس و برهان و استدلال است یا تلقّی وحی از جهان غیب ـ باید جهان‌بینی مذهبی را یک نوع از جهان‌بینی فلسفی بدانیم. جهان‌بینی مذهبی و جهان‌بینی فلسفی وحدت قلمرو دارند، برخلاف جهان‌بینی علمی[۱۴].[۱۵]

جهان‌بینی اسلامی

در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان‌شناسی مذهبی در متن مذهب، رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلالی به خود گرفته و بر مسائلی که عرضه شده با تکیه بر عقل، استدلال و شده است. از این رو جهان‌بینی اسلامی یک جهان‌بینی عقلانی و فلسفی است[۱۶].[۱۷]

دوم: جهان‌بینی مادی

این نوع جهان‌بینی بر دو باور حس و تجربه بنا شده است و از این جهت که ماده همواره در حال تغییر و تحول است، اساس جهان‌بینی مادی، پیوسته در حال تغییر است و همچنین حس و تجربۀ بشری نیز برای رسیدن به حقیقت هستی، محدود و ناقص است و دقیقا فرق این نوع جهان‌بینی با جهان‌بینی الهی در همین است که در جهان‌بینی الهی چون با سرچشمه‌ای جاویدان پیوند دارد، قوانین آن پایدار و ماندگارند و تغییر نمی‌پذیرند، در حالی که در جهان‌بینی مادی از قوانین پایدار محروم است[۱۸]. جهان‌بینی مادّی واقعیت را در ماده، در آنچه جسم و جسمانی است، در آنچه به نحوی دارای طول یا طول و عرض یا طول و عرض و عمق است، در آنچه قابل اشاره حسی است، در آنچه محسوس است، در آنچه زمانی و مکانی است، در آنچه متغیّر است، در آنچه فانی شونده است و در آنچه محدود و نسبی است محصور می‌داند و به واقعیّتی ماورای این واقعیت‌ها قائل نیست[۱۹]. جهان‌بینی مادّی نوعی دید و ارزیابی درباره هستی و یک نوع فلسفه هستی است که طبعاً در توجیه زندگی و زیستن نیز اثر دارد، ولی خودش یک آرمان نیست[۲۰].[۲۱]

تقسیم بر اساس منشأ شناخت

نخست: جهان‌بینی عرفانی

جهان‌بینی عرفانی، بر چند محور و اصل مبتنی است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. محور و اساس جهان‌بینی عرفانی، "وحدت وجود" است.
  2. مسئله دیگر در جهان‌بینی عرفانی، راز خلقت جهان است. عرفا، تعبیر "خلقت" ندارند، بلکه به جای آن تعبیر "تجلی" می‌‌کنند. تجلی همان "عشق" است. جهان از عشق به وجود آمده است و با نیروی عشق به مبدأ خود باز می‌‌گردد.
  3. در این نوع از جهان‌بینی، عدل و زیبایی و توازن کامل در عالم و جهان است.
  4. مسئله دیگر از منظر جهان‌بینی عرفانی، بازگشت اشیا به حق است. اشیا از همان مبدأ که آمده‌اند، به همان‌جا باز می‌‌گردند[۲۲].[۲۳]

دوم: جهان‌بینی علمی

جهان‌بینی علمی، جزء‌شناسی است نه کل‌شناسی، علم، ما را به وضع جزئی جهان آشنا می‌کند نه به شکل و قیافه و شخصیت کل جهان، جهان‌بینی علمی علما مانند فیل‌شناسی مردمی است که در تاریکی، فیل را لمس می‌کردند؛ آنکه گوش فیل را لمس کرده بود، فیل را به شکل ستون و آنکه پشتش را لمس کرده بود آن را به شکل تخت می‌پنداشت[۲۴].[۲۵]

سوم: جهان‌بینی فلسفی

جهان‌بینی فلسفی دقت و مشخص بودن جهان‌بینی علمی را ندارد، در عوض از آن نظر که متکی به یک سلسله “اصول” است. و آن اصول اولاً بدیهی و برای ذهن غیر قابل انکارند و با روش برهان و استدلال پیش می‌روند و ثانیاً عام و در برگیرنده‌اند (در اصطلاح فلسفی از احکام موجود بما هو موجودند) طبعاً از نوعی جزم برخوردار است و آن تزلزل و بی‌ثباتی که در جهان‌بینی علمی دیده می‌شود، در جهان‌بینی فلسفی نیست، هم محدودیّت جهان‌بینی علمی را ندارد. جهان‌بینی فلسفی پاسخ‌گو به همان مسائلی است که تکیه‌گاه‌های ایدئولوژی‌ها هستند. تفکر فلسفی، چهره و قیافه جهان را در کل خود مشخص می‌کند[۲۶]. هرگونه اظهار نظر کلّی درباره هستی و جهان، یعنی درباره مسائلی که ماهیّت کلّ هستی را مشخص می‌کند و شکل و قیافه هستی را نشان می‌دهد[۲۷].[۲۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ شیعه، ص۲۱۸-۲۱۹.
  2. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۴.
  3. شناخت، ص۱۳.
  4. مجموعه آثار، ج۲، ص۷۷.
  5. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.
  6. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۹۵-۹۷؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.
  7. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۹۵-۹۷.
  8. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶.
  9. «ما از آن خداوندیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  10. «و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  11. مجموعه آثار، ج۲، ص۸۳.
  12. تکامل اجتماعی انسان، ص۱۲۳.
  13. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.
  14. مجموعه آثار، ج۲، ص۸۱.
  15. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.
  16. مجموعه آثار، ج۲، ص۸۱.
  17. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.
  18. فرهنگ شیعه، ص ۲۱۹.
  19. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۶.
  20. تکامل اجتماعی انسان، ص۱۱۱.
  21. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.
  22. مطهری، عرفان حافظ (تماشاگه راز)، ص۹۹.
  23. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۹۹-۱۰۰.
  24. مجموعه آثار، ج۲، ص۷۸.
  25. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۲۶.
  26. مجموعه آثار، ج۲، ص۸۰.
  27. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۴.
  28. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۳۲۶.