حجة الوداع

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حجّة الوداع)

حجة الوداع عبارت است از آخرین حج پیامبر (ص) که در سال دهم هجری انجام گرفت و از آن به "حجة الاسلام"، "حجة البلاغ"، "حجة الکمال" و "حجة التمام" نیز یاد می‌شود. در این حج پیامبر (ص) برنامه‌های اساسی دین اسلام از جمله چگونگی انجام حج تمتع و اعلام جانشینی حضرت علی (ع) در غدیر خم را به گوش همگان رساند.

معناشناسی

حج، در لغت به معنای قصد زیارت است و در عرفِ شرع، زیارت خانه خدا در مکه و طواف بر گرد کعبه و برنامه‌های دیگری که در این شهر و در منا و عرفات انجام می‌گیرد، "حج" نام دارد. این عبادت از زمان حضرت ابراهیم (ع) و پیش از او نیز انجام می‌گرفت[۱]. واژه وداع نیز در لغت به معنای خداحافظی است[۲].

جریان و وقایع

از روزی که پیامبر (ص) به مدینه آمده بود تا سال دهم هجری، امکان حج برای آن حضرت فراهم نشده و او تنها سه عمره به جا آورده بود[۳]. پس از تثبیت اسلام در شبه‌جزیره و گرایش مردم مناطق مختلف آن به این آیین و در پی نازل شدن آیه وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ[۴]. پیامبر (ص)، آهنگ سفر حج کرد[۵] و این تصمیم به مسلمانان ابلاغ شد[۶].

مسلمانان که از تصمیم حضرت برای سفر حج آگاه شده بودند، در مدینه، اجتماع کردند که شمارشان از صدهزار نفر متجاوز بود و خود را برای سفر با رسول خدا (ص) آماده نمودند تا در این سفر، پیامبر (ص) را همراهی کنند و به پیشوایی ایشان، حج را به جای آورند[۷]. چون این سفر، آخرین حج پیامبر (ص) بود، به "حجة الوداع" معروف شد[۸] و چون در این حج، مسئله مهم امامت امام علی (ع) به فرمان خدا به مسلمانان ابلاغ شد و با این ابلاغ، دین اسلام به کمال رسید، این حج، به "حجة الاسلام"، "حجة البلاغ"، "حجة الکمال" و "حجة التمام" نامگذاری شد. آن حضرت از این فراخوان عمومی قصد داشت برنامه‌های اساسی دین اسلام به گوش همگان برسد[۹].

آغاز حرکت

پیامبر (ص) در این سفر، ابن ام‌مکتوم[۱۰] یا ابودجانه ساعدی را جانشین خود در مدینه قرار داد[۱۱] و روز دوشنبه، پنج شب مانده از ماه ذی‌القعده از مدینه حرکت کردند[۱۲]. زمانی که کاروانیان به سرزمین "ذوالحلیفه" رسیدند، پیامبر (ص) با پوشیدن دو برد یمانی و علامت‌دار کردن شتران قربانی که همراه آورده بود، در این وادی، مُحرِم شد[۱۳]. مسلمانان نیز به تبعیت از ایشان، لباس احرام به تن کردند[۱۴].[۱۵]

ورود به مکه

پیامبر (ص) روز چهارم ماه، وارد مکه شد و یکسره راه مسجد را در پیش گرفت. از باب "بنی شیبه" وارد مسجدالحرام شد، در حالی که خدا را حمد و ثنا می‌گفت و بر ابراهیم (ع) درود می‌فرستاد.

وقتی هنگام طواف در برابر حجرالاسود قرار گرفت، نخست آن را استلام (مالیدن دست بر حجرالاسود) کرد، آنگاه به طواف مشغول شد. سپس برای ادای نماز طواف پشت مقام ابراهیم (ع) قرار گرفت و دو رکعت نماز گزارد و چون از نماز فراغت یافت، مشغول سعی میان صفا و مروه شد[۱۶].[۱۷]

در این هنگام، با نزول وحی، حضرت به زائران فرمود: "کسانی که قربانی به همراه ندارند، از احرام خارج شوند؛ اما من و افرادی که قربانی به همراه آورده‌ایم باید به حالت احرام باقی بمانیم تا لحظه‌ای که قربانی خود را سر ببریم". فردی پرسید: آیا این حکم امسال است یا همواره خواهد بود؟ رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: همواره تا روز قیامت خواهد بود. بدین ترتیب، حضرت، حکم داخل شدن عمره در حج را ابلاغ فرمود[۱۸].[۱۹]

پیوستن علی (ع) به رسول خدا (ص)

علی (ع) به امر پیامبر (ص) به نجران (یکی از شهرهای یمن) اعزام شده بود تا علاوه بر جمع‌آوری صدقات، جزیه (اموالی که غیر مسلمانان به دولت اسلامی می‌پردازند تا در پناه دولت زندگی کنند) نصارای آن شهر را نیز دریافت کند و نزد آن حضرت بیاورد.

پیامبر اکرم (ص) در نامه‌ای از علی (ع) خواسته بود که از یمن برای حج حرکت کند، اما نفرموده بود که خودش برای چه نوع حجی حرکت کرده است. علی (ع) همراه با سپاهی که از مدینه با وی به یمن رفته بودند، به سوی مکه حرکت کرد و سی و چهار شتر را برای قربانی در نظر گرفت. از نکات قابل توجه اینکه تعداد زیادی حلّه (قطیفه) یمنی همراه آن حضرت بود. ایشان هنگامی که به میقات یلملم رسید، به همان نیت پیامبر (ص) محرم شد و فرمود: "خدایا به همان نیت پیامبر تو محرم می‌شوم".

وقتی که رسول خدا (ص) از راه مدینه به مکه نزدیک شد، علی (ع) نیز از راه یمن به مکه نزدیک شده بود و امام علی (ع) در منطقه فتق در نزدیکی طائف، ابو رافع قبطی را جانشین خود قرار داد و خودش برای دیدار پیامبر اکرم (ص) به سوی مکه حرکت کرد. و آن حضرت (ص) را که به مکه رسیده بود، ملاقات کرد و پس از دیدار آن حضرت و بیان کارهای خویش، گفت که به شوق دیدن حضرت، از سپاه خود پیش افتاده است. رسول خدا (ص) نیز بسیار خوشحال و با دیدن علی، چهره‌اش شکوفا شد. آن‌گاه از او پرسید: "با چه نیتی محرم شدی، ای علی؟" علی (ع) جواب داد: "ای رسول خدا، شما در نامه ننوشته بودید که با چه نیتی محرم می‌شوید؛ برای همین، من نیت خود را همانند نیت شما قرار دادم و گفتم: خدایا به همان نیت پیامبر تو محرم می‌شوم و سی و چهار شتر را برای قربانی مشخص کرده‌ام".

رسول خدا (ص) فرمود: "الله اکبر! و من هم شصت و شش قربانی آورده‌ام. تو شریک من در حج و مناسک و قربانی‌ام هستی. بر همین احرام باقی باش[۲۰].

مراسم حج

پیامبر (ص) پس از انجام دادن اعمال عمره، راضی نبود در منزل کسی به سر برد؛ از این‌رو دستور داد خیمه ایشان را بیرون مکه بزنند. حضرت، روز هشتم احرام بست و بر شتر خویش نشست و راهی "عرفات"” شد[۲۱].[۲۲]

خطبه پیامبر در سرزمین عرفات

در آن روز، سرزمین عرفات، شاهد اجتماعی باشکوه بود. محلی که تا چندی پیش، اقامتگاه مشرکان و بت‌پرستان بود، برای ابد، پایگاه خداپرستی شد. پیامبر (ص) پس از خواندن نماز ظهر و عصر در عرفات، در حالی که روی شتر خویش قرار گرفته بود، خطبه تاریخی خود را ایراد فرمود، خطبه‌ای معروف که مورخان آن را صحیفة النبی یا قانون اساسی اسلام نامیده‌اند و یکی از اصحاب، سخنان حضرت را تکرار می‌کرد تا به گوش افراد دورتر نیز برسد[۲۳].

محورهای سخنان پیامبر (ص) عبارت بود از:

  1. اشاره به حرمت خانه کعبه و اینکه خون و اموال مسلمانان تا روزی که خدا را ملاقات کنند، بر هم حرام است، و خون‌هایی که در جاهلیت ریخته شده است، باید فراموش شود و تعقیب کردنی نیست (انتقام خون نزد اعراب اهمیت ویژه‌ای داشت و درگیری‌هایی را نیز به همراه می‌آورد).
  2. هر کس امانتی نزد اوست، باید به صاحبش رد کند.
  3. ربا در اسلام حرام است و باید از آن پرهیز شود.
  4. از شیطان پیروی نکنید. او اکنون از اینکه در سرزمین شما پرستش شود، مأیوس شده است، با تبعیت از او در امور کوچک، وی را دوباره شادمان نسازید.
  5. زن‌ها بر شما حق دارند و شما بر آنان. من در این وادی، شما را به نیکی در حق زنان سفارش می‌کنم؛ زیرا آنان امانت‌های الهی در دست شمایند.
  6. من در میان شما دو چیز را به امانت می‌گذارم که اگر به آنها چنگ زنید، گمراه نخواهید شد: یکی کتاب خدا و دیگری سنت و گفتار من.
  7. مسلمانان با یکدیگر برادرند[۲۴].

سپس با انگشت سبابه به آسمان اشاره کرد و فرمود: "خدایا! شاهد باش که سخنان تو را رساندم"[۲۵].[۲۶]

غدیر خم

در راه بازگشت به مدینه در پی نازل شدن آیه يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۲۷] پیامبر (ص) در وادی غدیر خم که موضع مناسبی بود، دستور توقف داد[۲۸]. پس از جمع شدن کاروانیان، حضرت، خطبه‌ای ایراد کرد[۲۹] که محورهای مهم آن عبارت است از:

  1. خبر دادن از رحلت خود؛
  2. به یادگار گذاشتن دو چیز گران‌بها: کتاب خدا و اهل‌بیت (ع)؛
  3. معرفی علی (ع) به جانشینی خود. پیامبر (ص) بازوان علی (ع) را گرفت و بالا برد و فرمود: "هر که را من مولایم، این علی مولای اوست. خداوندا! دوست دار کسی را که وی را دوست دارد و دشمن دار کسی را که با وی دشمنی کند. یاری فرما کسی که وی را یاری کند و خوار ساز کسی که او را خوار سازد"[۳۰].[۳۱]

حجة البلاغ

برخی به حجة الوداع پیامبر، حجة البلاغ اطلاق کرده‌اند، بدین خاطر که پیامبر اکرم(ص) با استفاده از این فرصت طی مناسک حج یک بار دیگر کلیات پیام وحی را به مسلمانان ابلاغ کرد و مهم‌ترین و جامع‌ترین مسأله بشری را که رهبری و امامت است، عملاً به نمایش گذاشت و با گفتاری صریح ابلاغ فرمود و در خطبه پایانی مکرراً فرمود: «أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ»[۳۲]؟[۳۳]

حجة التّمام

برخی به حجة الوداع پیامبر، عنوان حجة التمام داده‌اند. در جریان این سفر الهی و مناسک توحیدی، آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي[۳۴] نازل گردید و به این مناسبت، این حج پیامبر «حجة التمام» که نشانگر اتمام دین و به نمایش گذاردن همه دین و تمامی پیام اسلام بود به خود گرفت[۳۵].[۳۶]

حجة الکمال

همان حجة الوداع است، چون با نزول آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ در روز عید غدیر، دین کامل شد.[۳۷]

حجة الوداع

آخرین و با شکوه‌ترین حج پیامبر اکرم(ص) در سال دهم هجری با همراهی ده‌ها هزار مسلمان انجام گرفت. در این حج، عظمت و خلوص و آثار توحیدی مناسک حج به نمایش گذاشته شد و در تاریخ به نام «حجة الوداع» ثبت گردید. بی‌شک «حجة الوداع» تنها حج رسول خدا(ص) در طول دوران مدنی آن حضرت بوده است، اما اینکه رسول خدا(ص) در دوران جاهلی و نیز در طول زندگی در مکه حج به جا آورده است یا نه، در میان اهل حدیث و مورخین اختلاف نظر وجود دارد. بنا بر برخی از روایات اهل تسنن و احادیثی از اهل بیت(ع) پیامبر اکرم(ص) بارها مراسم حج را به طور تنهایی انجام داد و برخی از مورخان علت آن را اختلاف در زمان انجام حج دانسته‌اند؛ زیرا قریش ماه‌های حج را به تأخیر می‌انداختند و پیامبر اکرم(ص) می‌خواست حج را در زمان واقعی آن به جا آورد. از این رو ناچار بود اعمال حج را مخفیانه انجام دهد.

پیامبر اکرم(ص) در سال دهم هجری با گروه کثیری از مؤمنین و مردم تازه‌مسلمان حج گزارد و در این مراسم با شکوه، مسلمانان اعمال پیامبر را به دقت تحت نظر داشتند تا حج صحیح بیاموزند و اعمال خود را از آلودگی‌های شرک حج جاهلی به دور دارند و از رسول خدا(ص) می‌خواستند که مناسک حج را به مانند کسی که تازه به دنیا آمده به آنان بیاموزد. تیزبینی مسلمانان در فراگیری مناسک توحیدی حج، به آن حد بود که گاه با شگفتی سؤال خود را به گونه اعتراض مطرح می‌کردند. در این حج با شکوه، پیامبر(ص) در مکه در بیابان فرود آمد و به خانه‌های مکه نزول نفرمود و این خود، شکستن روح تن‌پروری حاکم بر حج جاهلی بود. و یک مناسک حج را چون ابراهیم به جا آورد، آن‌چنان که خدا در قرآن دستور داده بود: فاتبعوا ملة ابیکم ابراهیم «از آئین پدرتان ابراهیم پیروی کنید» و مسلمانان چون سربازی در جبهه از فرمانده خود پیروی می‌کردند. گر چه در این حج، یکی از اهداف و خصایص بارز تعلیم مناسک صحیح حج بود، ولی دو نکته اساسی نیز در «حجة الوداع» وجود دارد که می‌تواند حائز اهمیت باشد:

۱. نمایش قدرت و تجلی روح توحید: حج سال دهم هجری «حجة الوداع» اولین و آخرین حج با شکوهی بود که شخص پیامبر اسلام در جمع یارانش پس از پیروزی اسلام به جا آورد و خصوصیات آن می‌تواند بیانگر معیارهای درست و اهداف این مراسم ابراهیمی باشد. قبل از حرکت فرمان داد در مدینه و اطراف آن، مردم برای شرکت در مراسم بسیج شوند و منادیان با صدای بلند مسلمانان را به حضور در حج فراخواندند و همه را از حج رسول خدا باخبر کردند. پیامبر اکرم به کسانی که اسلام آورده بودند و دسترسی به آنان نداشت، نامه نوشت که قصد حج دارد تا کسانی که توانایی دارند در حج شرکت نمایند. بدین ترتیب همه مسلمانان با دعوت عمومی پیامبر جهت حضور در این مراسم با شکوه بسیج شدند و جمعی در مدینه و گروه‌های زیادی در اثنای راه به پیامبر ملحق گشتند. بنا به روایات محدثین اهل سنت، پیامبر پیش از هجرت دو بار حج گزارده و در روایات شیعه بیش از دو بار (حتی بیست بار) نیز آمده ولی هیچ کدام در شرایطی که «حجة الوداع» انجام گرفته، نبوده است و نمی‌تواند معیار کامل حج توحیدی و حج ابراهیمی و حجم محمدی باشد. این حج، به تناسب اهداف و خصائصی که داشته به نام‌های مختلف شهرت یافته است:

  1. حجة الوداع: به جهت آن‌که رسول خدا(ص) در جریان این حج با مردم وداع گفت و اشاره فرمود که دیگر این فرصت تکرار نخواهد شد که مسلمانان با حضور وی حج به جا آورند.
  2. حجة البلاغ: پیامبر با استفاده از این فرصت، طی مناسک حج یک بار دیگر کلیات پیام وحی را به سمع مسلمانان رساند و مهم‌ترین و جامع‌ترین مسأله بشری را که رهبری و امامت است، عملاً به نمایش گذاشت. با گفتاری صریح ابلاغ فرمود و در خطبه پایانی مکرراً فرمود: «أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟».
  3. حجة التمام: در جریان این سفر الهی و مناسک توحیدی، آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل گردید و به این مناسبت این حج پیامبر نام «حجة التمام» که نشانگر اتمام دین و به نمایش گذاردن همه دین و تمامی پیام اسلام بود، به خود گرفت.
  4. حجة الاسلام: ابن سعد در طبقات می‌گوید: ابن عباس کراهت داشت نام «حجة الوداع» بر حج رسول خدا بنهد و خود آن را حجة الاسلام می‌نامید. شاید اصرار وی از آن جهت بود که بزرگ‌ترین شاخص حج پیامبر آن بود که در طی مناسک حج، اسلام با تمام محتوایش به نمایش گذارده شد و در برابر حج شرک‌آلود جاهلی، حج صحیح ارائه گردید.

خصوصیات چشمگیر «حجة الوداع» نشانگر این حقیقت است که پیامبر در قالب مناسک حج و در طی این جریان با شکوه، تمامی قدرت اسلام و عظمت مسلمین و نقش رهبری را به نمایش گذاشت. مسلمانان از سراسر جزیرة العرب که در این مراسم شرکت کرده بودند، در بازگشت اخبار این تشکل باشکوه و رهبری متحد را به اطلاع همه می‌رساندند و به این وسیله خطر تحریک دشمن در همه جا خنثی میگردید. پیامبر اکرم در این حج با شکوه، عملاً به مسلمین تعلیم داد که چگونه می‌تواند از نیروهای پراکنده قدرت واحدی را به وجود آورند و با رهبری صحیح هدف‌ها و مقصدها را متحد نموده، علیرغم همه اختلاف‌های صوری و شکلی، صف واحدی را در برابر دشمن تشکیل دهند.

۲. طرح عینی مسأله رهبری: در جریان حجة الوداع مسلمانان به طور عینی رهبری پیامبر را مشاهده کردند و نقش رهبری را در انجام مناسک حج و رسیدن به اهداف و مقاصد آن به وضوح درک نمودند، آنان در تمامی مراحل پیامبر را در نقش یک رهبر دلسوز و تحرک‌آفرین دیدند و به اهمیت رهبری پی بردند. نود هزار یا یکصد و بیست هزار مسلمان بسیج شده، با دیدن صحنه‌ای جدی نه نمایشی و آشنایی با غیبت رهبری، اینک آمادگی آن را می‌یابند که با فکر و احساس مناسب، سخنان پیامبر را در زمینه رهبری بشنوند و به حقیقت و عمق آن پی ببرند. پیامبر اکرم(ص) در بازگشت از مکه، هنگامی که به محلی به نام «غدیرخم» رسید، دستور داد همه توقف کنند تا بازماندگان هم برسند، آنگاه در حالی که بر فراز منبری از جهاز شتر رفته بود، خطبه‌ای طولانی ایراد فرمود و مسأله امامت امت را مطرح نمود. یکصد و ده نفر از اصحاب پیامبر که در آن صحنه حضور داشتند، این حدیث را بدون هیچ واسطه‌ای از پیامبر نقل کرده‌اند و هشتاد و چهار نفر از تابعین هم آن را از طریق اصحاب پیامبر بازگو کرده‌اند. علامه امینی سیصد و پنجاه نفر از دانشمندان و تاریخ‌نویسان اهل تسنن را که حدیث غدیر خم را با مدارک در کتاب‌های خود آورده‌اند، در کتاب نفیس «الغدیر» نام برده است. در این حدیث آمده است که: «قال رسول الله(ص): أيها الناس! من أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: الله اعلم و رسوله فقال(ص): من كنت مولاه فهذا علي مولاه». از این روست که ملاقات با امام و تجدید بیعت با رهبری امت به عنوان متمم مناسک حج و مکمل زیارت کعبه، در دستورهای اسلامی آمده و امام باقر(ع) فرمود: «فان تمام الحج لقاء الامام»[۳۸] و نیز در روایات، حج و ولایت در ردیف یکدیگر و از ارکان دین شمرده‌اند و مسأله رهبری به عنوان اهم ارکان یاد شده است: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»[۳۹].[۴۰]

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۰۲۱۸
  2. ابن منظور، لسان العرب، ج۸، ص۳۸۵.
  3. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۸.
  4. و در میان مردم به حجّ بانگ بردار تا پیاده و سوار بر هر شتر تکیده‌ای که از هر راه دوری می‌رسند، نزد تو آیند؛ سوره حج، آیه: ۲۷.
  5. کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۴۵؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۰۹.
  6. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۴۹؛ الحمیری المعافری، ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۱.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۱۰۸۸؛ ابن جوزی، ج۴، ص۵.
  8. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵۲.
  9. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۶؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۰۴ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۳؛ عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۸۶-۱۸۹.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۸.
  11. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۱.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۸.
  13. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۹.
  14. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۹.
  15. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۷.
  16. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۹۷-۱۰۹۸؛ کلینی، اصول کافی، ج۴، ص۲۴۵- ۲۴۶.
  17. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۸.
  18. ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۲۰۷-۲۰۸.
  19. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۸.
  20. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۸۶-۱۸۹؛ قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۸-۲۸۹.
  21. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۰۲-۱۱۰۳.
  22. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۸۹.
  23. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵۱؛ طبقات ابن سعد، ج۲، ص۱۸۶-۱۸۴؛ بحار الانوار، ج۲۱، ص۴۰۵.
  24. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵۱.
  25. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۱۰۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۴.
  26. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۱؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۸؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۷۸.
  27. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  28. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۳۰-۱۳۱؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.
  29. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲.
  30. ر. ک: امینی، ج۱، ص۹ به بعد.
  31. قاضی خانی، حسین، حجه‌ الوداع، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۱؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۸.
  32. در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص۹۲.
  33. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۸.
  34. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  35. در راه برپایی حج ابراهیمی، عمید زنجانی، ص۹۲.
  36. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۸.
  37. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۸.
  38. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۵۴.
  39. وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۷۲.
  40. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۹۹.