حسن و قبح عقلی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حسن و قبح ذاتی)
اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحیدتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعت
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

مقدمه

مسئله "حسن و قبح عقلی" از مسائل کهن و بحث برانگیز در علم کلام است که اثبات بسیاری از مسائل اساسی علم کلام، مانند معرفت خداوند و عدل الهی برآن استوار است؛ حتی تمام احکام دینی و بلکه بنای همه ادیان بر این اصل مترتب است [۱]. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «فبالعقل عرف العباد خالقهم و عرفوا به الحسن من القبیح»[۲].[۳]

معناشناسی

برای حسن و قبح چند معنا گفته شده که عبارت‌اند از:

  1. کمال و نقص، مانند علم و جهل؛
  2. تناسب و عدم تناسب با ذوق انسان، مانند دینی‌ها یا غذاها؛
  3. مصلحت و مفسده، مانند خوردن داروی تلخ؛ (مدح و ثواب یا ذم و عقاب) افعال اختیاری انسان، مانند عدالت و ظلم؛
  4. شایستگی و ناشایستگی (مدح و ثواب یا ذم و عقاب) افعال اختیاری انسان، مانند عدالت و ظلم.

سه معنای اول مربوط به امور تکوینی و انسانی است و در حوزه افعال الهی راه ندارد و تنها معنای چهارم است که به افعال ارادی اعم از انسانی یا الهی اختصاص دارد و مورد اختلاف است.

اشاعره حسن و قبح به سه معنای نخست را قبول دارند و تنها محل نزاع را معنای چهارم می‌دانند[۴].[۵]

در مجموع مقصود از “حسن و قبح عقلی” این است که طبیعت انسان علاوه بر مطلوب‌های حسّی و فردی و شخصی و علاوه بر منفورهای حسی و فردی و شخصی، به واسطه برخورداری از نوع حس انسان‌دوستی و فضیلت‌دوستی، یک سلسله کارها را که با جنبه ماوراءالطبیعی دارد و در رساندن انسان به مقاصد ماوراءالطبیعی مؤثر است و یا در صلاح و مصلحت جامعه انسانی مؤثر است طبعاً دوست دارد و آنها را زیبا و محبوب و دوست داشتنی می‌بیند و برعکس یک سلسله کارها را که مضرّ و مخلّ به اجتماع انسانی است دشمن می‌دارد و از آنها متنفّر است. راستی، امانت، درستی، عفاف، تقوا، حیاء، مروّت، جود و کرم و عدالت به همین دلیل زیباست، و دروغ، خیانت، شهوت‌پرستی، بی‌بندوباری، بی‌شرمی، نامردی، بخل، امساک و ستم به همین دلیل نازیبا و منفور است[۶].[۷]

دیدگاه عدلیه و اشاعره درباره حسن و قبح

در بحث حسن و قبح دو سؤال مطرح است: نخست آنکه آیا افعال فی ذاته دارای حسن و قبح هستند یا خیر؟ دیگر اینکه راه به دست آوردن حسن و قبح چیست؟

جواب عدلیه به سؤال اول این است که حسن و قبح ذاتی است و اشاعره آن را الهی می‌دانند. همچنین جواب عدلیه به سؤال دوم عقلی است و جواب اشاعره شرعی است.

عدلیه (شیعه و معتزله)، معتقدند کارها فی حد ذاته یا دارای حسن ذاتی است و یا قبح ذاتی و عقل انسان نیز آن حسن یا قبح را درک می‌‌کند. در اینجا پای عقل و استقلال عقل در اکتشاف این صفات به میان می‌‌آید که آیا عقل در ادراک حسن و قبح اشیا استقلال دارد یا به کمک شرع نیازمند است؟

معتزله طرفدار حسن و قبح ذاتی و عقلی شدند و مسئله مستقلات عقلیه را طرح کردند و گفتند: بالبداهه درک می‌‌کنیم که عقول ما بدون اینکه به ارشاد شرع نیازی داشته باشد، این حقایق را درک می‌‌کند. این متکلمان معتقدند اصل حسن و قبح اشیاء، همان‌طور که معیار و مقیاس کارهای بشری است، می‌‌تواند معیار و مقیاس افعال ربوبی قرار گیرد، خداوند که عقل غیر متناهی است، بلکه فیض‌بخش همه عقل‌هاست، هرگز کاری را که عقل، نیک می‌‌شناسد، ترک نمی‌کند و کاری را که عقل زشت می‌‌شمارد، انجام نمی‌دهد.

اشاعره معتقدند اشیا حسن و قبح ذاتی ندارند و عقل هم در این مسائل درکی ندارد. حسن و قبح‌ها شرعی است، هر چه را خدا امر کند، چون او امر کرده خوب است؛ نه چون خوب است او امر کرده باشد و هر چه را خدا نهی کند، چون خدا نهی کرده بد است، نه چون بد بوده، خدا نهی کرده باشد.

اشاعره حسن و قبح‌ها را اموری نسبی و تابع شرایط خاص محیط و زمان و تحت‌تأثیر یک سلسله تقلیدها و تلقین‌ها دانستند؛ ثانیاً عقل را در ادراک حسن و قبح‌ها تابع راهنمایی شرع عنوان کردند. اشاعره، چون به عقل مستقل و در حقیقت به مستقلات عقلیه اعتراف نداشتند؛ خواسته‌اند راه تنزیه را طل کنند و خداوند را از شرک در خالقیت و ظلم و ستم منزه و مبرا بدانند. از این‌رو از طرفی از غیر خدا نفی فاعلیت کرده‌اند و از طرف دیگر، صفت عدل را در مرتبه متأخر از فعل خدا قرار داده‌اند. با این مقدمات، نتیجه گرفته‌اند که خداوند نه در فاعلیت شریک دارد و نه ظلم می‌‌کند[۸].[۹]

ادله حسن و قبح عقلی

  1. اجماع عقلای بشر، حتی منکرین خداوند بر حسن و قبح برخی قضایا، مانند صدق و کذب که نمی‌توان آن را براساس چیزی جز وجه مشترک بشر (عقل و فطرت انسان‌ها) دانست.
  2. اعتقاد به اینکه حسن و قبح شرعی بدون حسن و قبح عقلی معقول نیست؛ زیرا اثبات حسن و قبح شرعی از دو راه ممکن است: یکی از راه اخبار شرعی و دیگری اوامر و نواهی شرعی. به دست آوردن این حسن و قبح شرعی نیز در گرو پذیرش دو اصل است: یکی اینکه پیامبر دروغ نمی‌گوید و دیگری اینکه پیامبر در امر و نهی خود صادق و جدی است. بدیهی است پذیرش این دو اصل از طریق شرع دور است و راهی جز حسن و قبح عقلی نداریم.
  3. عدم التزام به این اصل، موجب انسداد باب معرفت نبی می‌‌شود؛ زیرا معجزه اثبات‌کننده صدق نبی در دعوی نبوت او هست و این در صورتی صحیح است که دادن معجزه به دست آدم دروغ‌گو قبیح باشد و بری بودن خدا از فعل قبیح را پذیرفته باشیم؛ اینها مانند مورد قبلی تنها از طریق حسن و قبح عقلی امکان‌پذیر است.
  4. علاوه بر این، آیات متعددی از قرآن کریم بر این امر دلالت دارد. به این بیان که حسن و قبح برخی افعال، مانند عدل و احسان و فحشا و منکر بین عقلا مسلّم شمرده شده است[۱۰].[۱۱]

ادله حسن و قبح شرعی

  1. اگر درک حسن و قبح برخی افعال برای عقل بدیهی است، نباید میان این قضیه و قضایایی مانند کل بزرگ‌تر از جزء است و اصل تناقض، تفاوتی می‌‌بود؛ چون نباید در ضروریات تفاوتی باشد. وقتی تالی باطل باشد، مقدم چنین است. جواب این است که علوم ضروری به خاطر اختلاف در تصورات متفاوت می‌‌شوند[۱۲]. در اینجا قضیه حسن و قبح از مشهورات و قضیه کل و جزء از اولیات است.
  2. اگر دروغ قبیح است، باید دروغ برای نجات جان نبی نیز قبیح باشد؛ یا برعکس، اگر راست گفتن عملی نیکوست، اگر سبب هلاک جان پیامبر شود، همچنان باید نیکو می‌‌بود؛ حال آنکه چنین نیست.
  3. پاسخ آنکه، حسن صدق و قبح کذب همچنان باقی است؛ اما از آنجا که حفظ جان پیامبر اهمیت بیشتری دارد، عقل حکم می‌‌کند فعلی که قبح کمتری دارد بر فعلی که قبح بیشتری دارد، ترجیح داده شود. حسن چنین ترجیحی خود از موارد حسن عقلی است[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. آیت الله سبحانی در پاورقی کتاب کشف المراد در همین مسئله و همچنین در فصل یازدهم از کتاب حسن و قبح عقلی، موارد متعددی از مسائل اساسی علم کلام را نام می‌برد که متفرع بر اصل حسن و قبح عقلی است.
  2. کلینی، اصول کافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ح۳۵.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۶-۱۰۸.
  4. ایجی، شرح مواقف، ج۸، ص۱۸۳.
  5. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۶-۱۰۸.
  6. مجموعه آثار، ج۷، ص۲۳۴-۲۳۵؛ مقالات فلسفی (۲)، ص۲۰۶.
  7. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۳۶۳.
  8. مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۳۰۱ ـ ۳۰۰؛ همو، عدل الهی، ص۲۰، ۵۴ ـ ۵۰.
  9. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۶-۱۰۸.
  10. بنگرید به: سبحانی، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، ص۶۰ - ۴۸؛ ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ص۶۰ - ۵۹.
  11. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۸.
  12. زیرا قضایای یقینیه شش‌تاست که عبارتند از: اولیات، مشاهدات، تجربیات، حدسیات، متواترات و فطریات.
  13. بنگرید به: سبحانی، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، ص۸۵ - ۶۱.
  14. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۰۸.