حضرت ادریس علیه السلام
مقدمه
نسب حضرت ادریس (ع) به چهار واسطه به شیث میرسد. نام عبری آن حضرت خنوخ و ترجمه عربیاش اخنوخ است. در بعضی نقلهاست که حکمای یونان نام آن حضرت را «هرمس الهرامسه» یا هرمس حکیم گذاردهاند، هرمس لفظ عربی است و ترجمه یونانی آن ارمیس به معنای عطارد است. برخی گفتهاند که نام یونانی او طرمیس بوده است.
محل ولادت او را برخی سرزمین بابل و برخی شهر منف که پایتخت مصر قدیم بوده ذکر کردهاند. منصب نبوت پس از آدم ابوالبشر و فرزندش شیث به آن حضرت رسیده و ویژگیهای نبوت، اسم اعظم و مقام وصایت نصیب وی گردید.
جهت نامگذاری آن حضرت به ادریس نیز در روایات، کثرت اشتغال وی به درس و کتاب ذکر شده است. طبق روایات و تواریخ، ادریس نخستین کسی است که خط نوشت، جامه بدوخت و علم خیاطی را تعلیم داد؛ زیرا قبل از وی مردم با پوست حیوانات خود را میپوشاندند. همچنین آن حضرت را آموزگار و معلم بسیاری از علوم مانند نجوم، حساب، هندسه، هیئت و... دانستهاند[۱].[۲]
شریعت و آیین ادریس(ع)
ادریس مردم را به دین خدا، توحید و عبادت پروردگار متعال دعوت میکرد و به آنها میگفت: «عمل صالح در این دنیا، موجب آزادی از عذاب آخرت میگردد». ادریس مردم را به زهد در دنیا و عدالت ترغیب میفرمود و آنها را طبق برنامه خاصی مأمور به خواندن نماز کرد. همچنین روزهای معینی در ماه را برای روزه گرفتن مقرر کرد و دستور جهاد با دشمنان دین را به آنها داد. زکات مال را برای کمک به ضعیفان و دستور تطهیر از جنابت و پرهیز از سگ و خوک را بر آنها واجب و مشروبات مست کننده را نیز بر آنها حرام فرمود. همچنین عیدهایی برای مردم مقرر کرد که در آن روزها قربانی کنند. ادریس مردم را به آمدن پیغمبران بعد از خود بشارت داد و اوصاف پیغمبر اسلام را نیز برای آنها بیان فرمود و مردم را بر سه طبقه کاهنان، سلاطین و رعایا تقسیم کرد[۳].
نام ادریس در قرآن و صعود وی به آسمان
در دو جای قرآن کریم نام ادریس ذکر شده است. یکی در سوره مریم و دیگری در سوره انبیاء. در سوره انبیاء فقط نام آن حضرت برده شده، ولی در سوره مریم خدای تعالی اوصافی نیز برای آن حضرت بیان فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا * وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا﴾[۴].
در معنای اینکه فرمود ﴿وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا﴾ میان مفسران اختلاف است: دستهای معتقدند یعنی قدر او را بالا بردیم و به او مقام والا عطا کردیم. جمعی دیگر گفتهاند که یعنی او را به آسمان بردیم و در عالم بالا جای دادیم. همچنین در علت و کیفیت صعود آن حضرت به آسمان نیز اختلاف نظر است: در پارهای از روایات آمده که خداوند به یکی از فرشتگان خود خشم گرفت و بال و پرش را قطع کرد. بعد او را در جزیرهای انداخت و سالها آنجا بود تا هنگامی که خداوند ادریس را مبعوث فرمود. فرشته مزبور نزد آن حضرت آمد و از وی خواست به درگاه خداوند دعا کند تا خداوند از وی بگذرد و بال و پرش را به او بازگرداند. ادریس هم دعا کرد و خدا از وی درگذشت و بال و پرش را به وی باز داد. فرشته مزبور به آن حضرت عرض کرد: آیا حاجتی داری؟ ادریس گفت: آری میخواهم مرا به آسمان ببری تا ملک الموت را دیدار کنم؛ زیرا با یاد وی زندگی بر من گوارا نیست. فرشته مزبور، ادریس را به آسمان چهارم آورد و در آنجا ملک الموت را دید که نشسته است و سر خود را از روی تعجب حرکت میدهد. ادریس پیش آمد. به ملک الموت سلام کرد و پرسید: چرا سرت را تکان میدهی؟ جواب داد که پروردگار به من فرمان داد تا جان تو را میان آسمان چهارم و پنجم گرفته و تو را قبض روح کنم. من در فکر بودم که چگونه با این همه فاصله بسیاری که میان آسمان چهارم با سوم و سوم با دوم و دوم با اول و همچنین میان آسمان اول با زمین است، من مأمور شدهام که در آسمان چهارم جان تو را بگیرم تا اکنون که تو را دیدار کردم. سپس جانش را در همان جا گرفت[۵].
در روایت طبری و فرید وجدی و دیگران، موضوع غضب و خشم پروردگار ـ که مورد ایراد بعضی واقع گردیده ـ ذکر نشده و مابقی آن با مختصر اختلافی به همین نحو از کعبالاحبار نقل شده است[۶].
عمر ادریس(ع)
درباره عمر ادریس نیز اختلاف است. برخی مانند یعقوبی عمر آن حضرت را سیصد سال نوشتهاند. ابن اثیر در کامل گفته است که خداوند ادریس را پس از آنکه ۳۶۵ سال از عمرش گذشت، به آسمان برد. مسعودی در اثبات الوصیه گوید: روزی که آن حضرت را به آسمان بردند از عمر وی ۳۶۰ و یا ۳۵۰ سال گذشته بود[۷].[۸]
صحف ادریس
مسعودی و دیگران گفتهاند که خداوند سی صحیفه بر ادریس نازل کرد و در خبری هم که ابوذر از رسول خدا(ص) روایت کرده، صحف ادریس را سی صحیفه بیان فرموده است. مرحوم مجلسی در آخر کتاب دعای بحارالانوار، بیست و نه صحیفه آن را از ابن مَتوَیْه نقل کرده است. ابن متویه در آغاز آن میگوید که من این صحف را پس از زحمات بسیار به عربی ترجمه کردم. هر یک از آنها دارای نام جداگانهای است؛ مانند صحیفه حمد، صحیفه خلق، صحیفه رزق، صحیفه معرفت و... که چون بسیار طولانی بود از نقل و ترجمه آن خودداری شد، اگر چه مشتمل بر مواعظ و نصایح بسیاری است و مطالعه کتاب مزبور بر اهل علم و دانش لازم است. سید بن طاووس و دیگران نیز قسمتهای پراکندهای از آنها را نقل کردهاند که برای اطلاع بیشتر نیز میتوانید به جلد ۱۱ بحارالانوار چاپ جدید مراجعه فرمایید. همچنین عبدالوهاب نجار در قصص الانبیاء کلمات حکمت آمیز و مواعظی از آن حضرت نقل کرده که از آن جمله است:
- احدی نمیتواند شکر نعمتهای خدا را مانند اکرام و نعمتبخشی به خلق وی به جای آرد؛
- خوبی دنیا موجب حسرت و بدی آن موجب پشیمانی است؛
- از کسبهای پست بپرهیزید؛
- زندگی و حیات جان به حکمت و فرزانگی است؛
- کسی که قناعت نداشته و از حد کفاف بگذرد، هیچ چیز او را بینیاز و سیر نخواهد کرد[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص۷۸- ۷۹.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۵.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۶.
- ↑ «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود * و ما او را به جایگاهی فرازمند فرا بردیم» سوره مریم، آیه ۵۶-۵۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷۷.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۴؛ اثبات الوصیه، ص۱۴.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۵۹.
- ↑ قصص الانبیاء، ص۲۸.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص۵۹.