حفصه بنت عمر در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
حفصه
اولین همسر خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی، سپس ازدواج با رسول خدا(ص)
نسبحفصه بنت عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی
ملقب بهحفصه
زادروزپنج سال پیش از بعثت
زادگاهمکه
نام پدرعمر بن خطاب
نام مادرزینب بنت مظعون
از قبیلهبنی‌عدی بن کعب از قریش
تاریخ عقد با پیامر خاتم۳ هجری
سن ایشان در زمان عقدحدود ۲۰ سال
محل درگذشتمدینه
تاریخ درگذشت۴۵ هجری
طول عمر۶۰ سال
آرامگاهقبرستان بقیع

حفصه دختر عمر بن خطاب، چهارمین همسر رسول خدا(ص) است. او ابتدا همسر "خُنَیس بن خدافة" بود که قبل از جنگ بدر فوت کرد و پیامبر با پیشنهاد عمر با حفصه ازدواج کرد. منابع مختلف چهره مثبتی از حفصه ارائه نداده‌اند و او بارها پیامبر را آزار می‌داد به گونه‌ای که در مذمت او و عایشه برخی از آیات نازل شده است.

مقدمه

حفصه بنت عمر، چهارمین همسر رسول خدا (ص) و یکی از پنج همسر قریشی آن حضرت شمرده می‌شود. او که همراه همسرش از نخستین مسلمانان و مهاجران به حبشه بود پس از مرگ شوهر، در مدینه به افتخار همسری پیامبر رسید. حفصه بنت عمر، چه در دوران حیات رسول الله (ص) و چه پس از وفات آن حضرت، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت[۱].

نسب ایشان

حفصه بنت عمر، دختر عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی است[۲]؛ مادر حفصه و عبدالله، زینب، دختر مظعون و خواهر عثمان بن مظعون است[۳].[۴]

هجرت به حبشه

حفصه بنت عمر پنج سال پیش از بعثت رسول اکرم (ص) و هنگامی که قریش خانه کعبه را بازسازی می‌کردند در مکه متولد شد[۵]. او از جمله نخستین مسلمانان به شمار می‌آید. حفصه بنت عمر، همراه شوهرش خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی به حبشه هجرت کرد[۶]. آنان پس از مدتی به مکه برگشتند و به مدینه هجرت کردند[۷]. گویا خنیس، پیش از جنگ بدر، بیمار شد و توفیق حضور در آن جنگ را نیافت و در بدو بازگشت فرستاده خدا (ص) به مدینه، بر اثر این بیماری وفات کرد[۸].[۹]

ازدواج با پیامبر (ص)

عمر بن خطاب بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای ازدواج به ابوبکر پیشنهاد کرد. ابوبکر سکوت کرد و پاسخی به او نداد. این کار ابوبکر، عمر را به شدت عصبانی کرد. عمر پس از چند روز، حفصه بنت عمر را به عثمان بن عفان پیشنهاد کرد. عثمان که تازه همسرش رقیه، دختر پیامبر (ص) را از دست داده بود گفت: "در این باره فکر می‌کنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد ازدواج ندارم، به پیشنهاد عمر جواب رد داد[۱۰] تا اینکه عمر او را به رسول الله (ص) پیشنهاد کرد. رسول خدا (ص) پذیرفت[۱۱] و بدین ترتیب، حفصه بنت عمر با عنوان چهارمین همسر آن حضرت، پس از عایشه پا به خانه ایشان نهاد. حضرت او را در سال سوم هجرت به عقد خویش در آورد[۱۲] و کابین او را چهارصد درهم قرار داد[۱۳].[۱۴]

اوصاف اخلاقی

شیعه و سنی، روایات متعددی را درباره منش و رفتار حفصه بنت عمر با پیامبر (ص) نقل کرده‌اند که در مجموع چهره مثبتی را از او ارائه نداده‌اند. آنها بیشتر نشانگر بی‌توجهی او به شأن والا و مقام ارجمند پیغمبر (ص) و بی‌احترامی او به ساحت مقدس نبوی (ص) هستند. او در جریان نفقه خواستن زنان پیامبر (ص)، سخنانی گفت که باعث آزردگی خاطر رسول خدا (ص) شد. حفصه بنت عمر به حضرت گفت: "اگر ما را طلاق می‌دادی، در قوم خود کفوی برای خود می‌جستیم"[۱۵]. سخنان حفصه بنت عمر، پیامبر (ص) را بسیار ناراحت کرد؛ طوری که وی مدتی از زنانش کناره گرفت و وحی قطع شد. پس از مدتی آیه ۲۸ سوره احزاب نازل شد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا[۱۶].

این آیه، تهدیدی است برای آن دسته از زنان پیامبر (ص) از جمله عایشه و حفصه بنت عمر که با سخنان و کارهای خود رسول خدا (ص) را می‌آزردند که از مشاجره و آزار آن حضرت دست بردارند؛ وگرنه از افتخار همسری ایشان برای همیشه محروم خواهند شد. پس از نزول این آیه، رسول خدا (ص)، همسران خود را فراخواند و آنان را بین ماندن و جدا شدن مخیر کرد. آنان، خاتم انبیا (ص) را برگزیدند[۱۷]. البته نقل‌هایی و درباره طلاق حفصه بنت عمر وجود دارد. اهل سنت بر این باورند که رسول خدا (ص) حفصه بنت عمر را طلاق داد. جبرئیل نازل شد و او را به مراجعت امر کرد؛ از این رو حضرت رجوع کرد و حفصه بنت عمر را باز گرداند[۱۸].

نقل است که وقتی مرد انصاری خبر طلاق حفصه بنت عمر را به عمر بن خطاب داد، عمر گفت: "وای بر حفصه بنت عمر! من همواره او را از اینکه مانند عایشه پاسخ پیامبر (ص) را بدهد و به ایشان اعتراض کند منع می‌کردم..."[۱۹]. این نقل تاریخی که از منابع اهل سنت استخراج شده، خود گویای آن است که حفصه بنت عمر، زبانی تند داشته و در شکستن حریم نبوی بی‌پروا بوده است.

در روایتی دیگر آمده است که بین رسول خدا (ص) و حفصه بنت عمر سخنی پیش آمد. آن حضرت فرمود: "کسی را بین خود حکم قرار بدهیم؟" حفصه بنت عمر گفت: "بله". پس پیامبر (ص) نزد پدرش عمر بن خطاب فرستاد. زمانی که عمر آمد، حضرت به حفصه بنت عمر فرمود: "سخن بگو". حفصه بنت عمر گفت: "ای رسول خدا (ص)! تو سخن بگو و چیزی جز حق نگو". عمر یک سیلی به او زد. پیامبر (ص) فرمود: "از او دست بدار". پس عمر به حفصه بنت عمر گفت: "ای دشمن خدا! پیامبر جز حق نمی‌گوید. قسم به خدایی که او را مبعوث کرده است اگر مجلس او نبود، دست بر نمی‌داشتم تا بمیری"[۲۰].

جالب آنکه عده‌ای از علمای عامه، برای حفظ وجهه او سعی کردند دیگر زنان حضرت را نیز به نوعی این گونه توصیف کنند[۲۱]. ابن‌سعد از طرق مختلف از عایشه نقل می‌کند که عمر، پس از دیدار با آن مرد انصاری نزد حفصه بنت عمر رفت و گفت: "شاید تو نیز مانند عایشه که پاسخ رسول خدا را می‌دهد رفتار می‌کنی؟" سپس عمر نزد ام‌سلمه رفت و گفت: "آیا شما نیز با پیامبر (ص) مجادله می‌کنید و پاسخ او را می‌دهید؟" ام‌سلمه گفت: "جای بسی شگفتی است! تو را چه به اینکارها که در روابط پیامبر و همسرانش مداخله می‌کنی؟ آری، ما نیز با آن حضرت بگومگو می‌کنیم و..."[۲۲].

نقل شده است که وی گاهی با آن حضرت قهر می‌کرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره می‌گرفت. این کارها اعتراض پدرش عمر را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک زیاده‌خواهی و رد نکردن خواسته‌ها و گفته‌های رسول خدا (ص) توصیه می‌کرد[۲۳].[۲۴]

حفصه بنت عمر؛ فاش‌کننده راز پیامبر (ص)

افشای راز رسول الله (ص) و وقایع مربوط به آن نیز از مهم‌ترین و مشهورترین رخدادهای دوران زندگی اوست. روزی که نوبت حفصه بنت عمر بود، او به جهت امری از حضرت، اجازه خروج از منزل گرفت. پس از رفتن او، پیامبر (ص) ماریه قبطیه را به سوی خود خواند. ماریه به خانه حفصه بنت عمر نزد رسول خدا (ص) رفت. حفصه بنت عمر برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در منتظر ماند. پس از مدتی که در باز شد، او ماریه را همراه آن حضرت دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان درشتی را به زبان آورد. پیامبر (ص) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از حفصه بنت عمر خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به عایشه خبر داد[۲۵]. در این هنگام، آیات اول سوره تحریم نازل شد و ضمن بازداشتن حضرت از این تحریم، عایشه و حفصه بنت عمر را سرزنش کرد[۲۶]:إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۲۷]. این آیه به خوبی، بیانگر این مطلب است که رسول خدا (ص) چقدر از این واقعه، متأثر و آزرده‌ خاطر شد[۲۸].

رسول خدا (ص) و طلاق دادن حفصه

بعد از اینکه حفصه راز پیامبر (ص) را افشا کرد، پیامبر (ص) او را طلاق داد و با بقیه همسرانش قهر کرد و در ایام عده به او رجوع کرد[۲۹].

نقل شده است، روزی عمر وارد منزل حفصه شد و دید گریه می‌کند. به او گفت: "چرا گریه می‌کنی؟ شاید رسول خدا (ص) تو را طلاق داده است؟ اگر این بار پیامبر (ص) تو را طلاق دهد، دیگر هرگز با تو سخن نخواهم گفت"[۳۰]. وقتی رسول خدا (ص) حفصه را طلاق داد، این آیه نازل شد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ[۳۱].[۳۲]

حفصه و تجمل پرستی

گاهی زنان پیامبر عموماً و حفصه خصوصأ از ایشان چیزهایی درخواست می‌کردند و طالب زینت‌های دنیایی بودند و گفتگو در این باره میان آن حضرت و زنان به درازا می‌کشید تا جایی که روزی میان پیامبر (ص) و حفصه نزاع درگرفت. پیامبر (ص) به او فرمود: "اگر می‌خواهی مردی را میان خود حاکم قرار دهیم". حفصه گفت: "آری، باید چنین کرد". پیامبر (ص) عمر را خواست. چون عمر وارد شد، رسول خدا (ص) به حفصه فرمود: حرف بزن و ادعای خود را بگو". گفت: "یا رسول الله! شما سخن بگویید ولی راست بگویید.

عمر با شنیدن این جمله سیلی محکمی به صورت دخترش نواخت و همین که سیلی دوم را زد، پیامبر (ص) فرمود: "عمر! دست نگهدار". سپس عمر به دخترش گفت: "دشمن خدا، رسول خدا جز راست نمی‌گوید: اگر در محضر پیامبر نبود، آنقدر تو را می‌زدم تا بمیری".

با همه اینها حفصه و همراهانش دست از خواسته‌های خود برنداشتند و پیامبر یک ماه تمام در یک اطاق کوچک تنها و دور از زنان به سر می‌برد تا اینکه این آیه نازل شد: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۳].

پس از نزول این آیه، زنان پس از مشورت طولانی، گفتند: خدا و رسولش را انتخاب می‌کنیم و از خواسته‌های خود دست کشید[۳۴].[۳۵]

حفصه و زبان تند

عمر می‌گوید: "ما مردم مکه قبل از اسلام بر زنان مان تسلط داشتیم ولی زنان مدینه بر مردان تسلط داشتند. از زمانی که زنان مکه به زنان مدینه پیوستند، اخلاق آنان عوض شده و رو در روی مردان می‌ایستادند. روزی نسبت به همسرم تندی کردم، او جوابم را داد. دست بالا بردم تا او را ادب کنم، گفت: "تو را چه می‌شود! زنان پیامبر (ص) جوابش را می‌دهند با اینکه از تو بهتر است". گفتم: ای وای که حفصه زیان کرد و بد عاقبت شد. سپس نزد حفصه رفتم و از او پرسیدم: آیا گاهی یکی از شما یک صبح تا به شب پیامبر (ص) را غضبناک می‌کند؟ گفت: "آری"[۳۶].[۳۷]

علاقه نداشتن رسول خدا (ص) به حفصه

با توجه به آزار و اذیت‌های حفصه نسبت به رسول خدا (ص) و ازدواج پیامبر (ص) با او، بعد از پایان یافتن عده او و همچنین خودداری ابوبکر و عثمان از ازدواج با او و شکایت عمر نزد رسول خدا (ص)، روشن می‌شود که رسول خدا (ص) علاقه چندانی به حفصه نداشته است و این مطلب به گونه‌ای بوده که عمر نیز از طلاق دوباره حفصه نگران بوده و رجوع پیامبر (ص) در طلاق اول را نیز به دلیل وساطت خود می‌دانسته است. روزی عمر به حفصه گفت: "ای حفصه! در شأن تو نیست که رسول خدا (ص) را بیازاری؛ به خدا قسم، من می‌دانم که رسول خدا تو را دوست ندارد و اگر من نبودم، رسول خدا (ص) تو را طلاق می‌داد. پس حفصه گریه شدیدی کرد[۳۸].[۳۹]

غیرت نابجای حفصه

از امام باقر (ع) نقل شده است که روزی زنی از انصار خدمت رسول خدا (ص) آمده و گفت: "هیچ گاه زن به خواستگاری شوهر نمی‌آید و من زنی هستم که هرگز شوهر و فرزندی نداشته‌ام آیا مرا به عنوان همسر می‌پذیرید؟ اگر مرا قبول کنید، من خود را به شما هدیه می‌کنم". رسول خدا (ص) فرمودند: "ای خواهر انصاری! خداوند به شما جزای خیر دهد".

حفصه به آن زن انصاری گفت: "چقدر بی حیا و پُر جرأت و حریص بر مردانی!" پیامبر (ص) فرمودند: "ای حفصه! او را رها کن که از تو بهتر ست؛ به رسول خدا اظهار تمایل کرده است و تو او را سرزنش می‌کنی و از او عیب می‌گیری؟" سپس به زن انصاری فرمود: "خدا تو را رحمت کند! بازگرد که خدا بهشت را به خاطر میل تو به من، بر تو واجب کرد و تو خود را در برابر محبت و شادی من قرار دادی و فرمان من به خواست خدا به زودی به تو خواهد رسید"[۴۰].[۴۱]

حفصه بنت عمر پس از وفات پیامبر (ص)

پس از وفات پیغمبر (ص)، او همه اموالش را در خدمت حکومت خلفای ثلاث، یعنی ابوبکر، عمر و عثمان و حمایت از آنان قرار داد[۴۲]. او رابطه خوبی با علی (ع) نداشت؛ طوری که وقتی عایشه در جریان جنگ جمل از مدینه وارد بصره شد، نامه‌ای به این مضمون برای حفصه بنت عمر نوشت: "ما در بصره فرود آمدیم، و علی (ع) به ذی‌قار آمده است. خدا گردن او را مانند تخم مرغ شکسته‌ای که از بالای کوه صفا افتاده باشد قرار داده است. او در ذی‌قار به منزله شتر اشقری است[۴۳] که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"[۴۴]. پس چون این نامه به دست حفصه بنت عمر رسید، شماری از کودکان و نوجوانان بنی‌تیم و بنی‌عدی را جمع کرد و به کنیزان خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها می‌خواندند و می‌گفتند: ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر. این خبر به ام‌سلمه رسید، لباس پوشید و او را شماتت کرد و آیه چهار سوره تحریم را بار دیگر به او تذکر داد[۴۵].

همچنین در منابع تاریخی آمده است که او در وقایع و حوادث جنگ صفین که به انتخاب حکمین در منطقه "أذرح" انجامید، برادرش عبدالله بن عمر را برای مطالبه خلافت تحریض می‌کرد[۴۶].[۴۷]

حفصه و عثمان

روزی عثمان به مسجد آمد و جلو رفت تا نماز بخواند. زمانی که تکبیرة الإحرام را گفت، عایشه فریاد زد: "ای مردم! امر خدا را رها کردید و با پیمان او مخالفت کردید". سپس ساکت شد و حفصه بلند شد و همان سخنان را تکرار کرد.

عثمان سلام نماز را داد و رو به مردم کرد و گفت: این دو زن، دو حیله‌گر هستند که دشنام دادن به آنها برای من جایز است[۴۸].[۴۹]

شخصیت روایی

او روایاتی را از رسول خدا (ص) نقل کرد و برادرش عبدالله بن عمر، حمزه بن عبدالله و همسرش صفیه بنت ابی‌عبید و عده‌ای از صحابه مانند حارثه بن وهب، مطلب بن ابی‌وداعه، عبدالرحمن بن حارث و دیگران از او روایت نقل کرده‌اند[۵۰]. در کتب صحاح مسلم و بخاری، سه حدیث متقن از او نقل شده است[۵۱].

وفات

در زمان مرگ او اختلاف است. بعضی از مؤرخان، وفات او را در زمان خلافت عثمان دانسته‌اند[۵۲] و عده‌ای دیگر مرگ او را هم‌زمان با صلح امام حسن (ع) و معاویه در سال ۴۱ هجری بیان کرده‌اند[۵۳].

بیشتر عالمان و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ هجری در زمان حکومت معاویه در سن شصت سالگی در مدینه از دنیا رفت[۵۴]. مروان حکم، والی مدینه در تشییع جنازه او شرکت کرد؛ در حالی که میان ابوهریره و ابوسعید خدری، جلوی جنازه حفصه بنت عمر حرکت می‌کرد. مروان، جنازه حفصه بنت عمر را از خانه آل حرم تا خانه مغیره حمل می‌کرد، و ابوهریره از خانه مغیره تا قبر، حامل آن بود. سپس مروان بر او نماز خواند و وی را در بقیع به خاک سپردند[۵۵].[۵۶]

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۸.
  2. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۰-۳۹۱.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.
  6. ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.
  7. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.
  8. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.
  9. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹.
  10. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.
  11. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.
  12. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.
  13. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۹؛ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۰-۳۹۱.
  15. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۶۷.
  16. «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
  17. سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۳۹-۴۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۴.
  18. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۶-۶۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۶.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۲.
  20. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار، ج۲۲، ص۱۷۳-۱۷۴
  21. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۳.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۵۳.
  23. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱؛ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۳.
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.
  26. سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.
  27. «اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.
  28. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.
  29. المجموع، نووی، ج۱۷، ص۶۱؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۱۳؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۸۶؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۴۸.
  30. جامع البیان، ابن جریر طبری، ج۲۸، ص۱۶۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۸۶.
  31. "ای پیامبر! چون زنان را طلاق می‌دهید، هنگام (آغاز) عده‌شان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانه‌هاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر" سوره طلاق، آیه ۱. الدر المنثور، سیوطی، ج۶، ص۲۲۹؛ تفسیر الوسی، آلوسی، ج۲۸، ص۱۳۲.
  32. عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۳-۳۹۴.
  33. "ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را می‌خواهید، بی‌گمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است" سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.
  34. صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸۶ (کتاب الطلاق)؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۵۱.
  35. عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۵-۳۹۶.
  36. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل ج۶، ص۱۸۵؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۶، ص۲۳ (کتاب التفسیر، تفسیر سوره احزاب)؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۶، ص۳۸۴.
  37. عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۶.
  38. صحیح مسلم، مسلم، ج۴، ص۱۸۸؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۲۵-۴۲۶؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۰.
  39. عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۷.
  40. فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۶۸.
  41. عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۷.
  42. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.
  43. شتر سرخی که به زردی می‌زند.
  44. فإنا نزلنا البصره و نزل علی (ع) بذی‌قار والله دق عنقه کدق البیضة علی الصفا انه بذی‌قار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز
  45. شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.
  46. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.
  47. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.
  48. إِنَّ هَاتَيْنِ لَفَتَّانَتَانِ، يَحِلُّ لِي سَبُّهُمَا؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۴، ص۳۸۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۸.
  49. عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۸.
  50. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۶.
  51. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۳.
  52. ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.
  53. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.
  54. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.
  55. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.
  56. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴؛ عباسی، حبیب، مقاله «حفصه دختر عمر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۹۹.