خردورز بودن انسان به عنوان یکی از مبانی انسانشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)
خردورز بودن انسان به عنوان یکی از مبانی انسانشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
خردورز بودن انسان به عنوان یکی از مبانی انسانشناختی عدالت سیاسی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «عدالت سیاسی در قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«یکی از اساسیترین مبانی انسانشناسی از منظر قرآن کریم و منابع دینی، خردورزی، توان تحلیلی انسان و فهم مسائل گوناگون است. در کلام خداوند، عقل و خردورزی، با واژگانی بسیار و متفاوت به کار رفته است و بر آن تأکید شده است. در معنای عقل نیز آمده است که اصل در لغت، تشخیص صلاح و فساد از یکدیگر است: ان الأصل الواحد فی المادة هو تشخیص الصلاح و الفساد فی جریان الحیاة مادیا و معنویا ثم ضبط النفس و حبسه علیها[۱].
در آیات الهی، کسانی که نمیاندیشند، نکوهش میشوند: وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۲].
و مبنای پذیرش و عدم پذیرش دیدگاه را بر برهان استوار میسازد: قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳].
و همواره بر تعقل و اندیشه تأکید میشود: قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[۴] و از زبان موسی (ع) خطاب به منکرین بیان میشود: قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ[۵].
در اندیشه دینی، “عقل فرستاده پروردگار و اساس و معیار امور است”[۶] و به فرموده امام موسی کاظم (ع)، خداوند دو حجت دارد: «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ (ع)وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»[۷].
حجت ظاهری و حجت باطنی، حجت ظاهری، پیامآوران، انبیا و ائمه هستند و حجت باطنی که عقل است. این عقل و فهم خردورزانه بریده از وحی نیست، به تعبیر ملاصدرا، کسی که در اثبات فلک و معقولات بکوشد، اما فرشتگان و منقولات را نبیند، پس او همانند انسانی یک چشم و فریبزن است: محل نوشتن حدیث من أثبت فلکأ و لم یر ملکا و أثبت معقولا و أنکر منقولا فهو کالأعور الدجال[۸].
از سویی دیگر، عقل و اختیار انسان در کنار هم معنا مییابند. عقل به او کمک میکند تا تصمیم سنجیده و آزادانه، بگیرد و برای رسیدن به خواستههایش برنامهریزی کند. انسان، اختیار و آزادی دارد، وگرنه پندها، ترغیبها، احکام، پرهیزها، پاداشها و توبیخها، همه بیفایده خواهد بود. در نتیجه بین اختیار و عقلانیت رابطه مستقیم وجود دارد.
اینکه در اندیشه سیاسی اسلام گفته میشود، عقل انسان، حجیت دارد، به معنای آن است که میتوان و باید در برداشتها و بررسیها از آن بهره گرفت و پدیدهها را فهم کرد، البته این عقلگرایی با آنچه در عقل ابزاری[۹] موجود در تمدن غربی است، متفاوت میباشد؛ عقل ابزاری برای شکل دادن جهان مادی تلاش میکند، آن چنان که میخواهیم و خوش داریم[۱۰]. حال آنکه در اندیشه دینی، عقل، مستقل و مستغنی از وحی نیست.
با توجه به آن توانمندی تأثیرگذار، وجود آدمی میتواند برای حرکت در جهت کمال و رسیدن به جامعه عدلمحور، برنامهریزی کند. شاهراه و بنیاد آن برنامهها را وحی مشخص میکند و عقل استدلالگر، ادراککننده، برنامهریز و هدفساز به او کمک میکند تا به گونهای برنامهها و تصمیمسازیهای جامعه انجام شود که به سوی عدالت حرکت کند، در ادبیات دینی از این عقل، به عقل معاش تعبیر شده است. آن برنامهریزیها برای رسیدن به عالیترین و والاترین مقصودی است که سعادت دنیوی و اخروی باشد؛ لذا در روایت نیز آمده است که امام صادق فرمود: «الْعَقْلُ دَلِيلُ الْمُؤْمِنِ».
در عرصه سیاسی، عاقل برای رسیدن به برنامهای عادلانه، به تعبیر امام علی (ع) رأی و دیدگاه خردورزان و دانش دانشوران را به نظر خود میافزاید، ایشان میفرماید: «حَقٌّ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يُضِيفَ إِلَى رَأْيِهِ رَأْيَ الْعُقَلَاءِ وَ يَضُمَّ إِلَى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَمَاءِ». شایسته است هر عاقلی نظر دیگران را به دیدگاه خود اضافه کند و علوم دانشمندان و کارشناسان را به علمش بیفزاید.
لذا عاقل با توجه به طلب راهنمایی از دیگران و ترک خودرأیی، مسیر جامعه را با عقل خویش به سوی عدالت سیاسی میگشاید: «حَقٌّ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَسْتَدِيمَ الِاسْتِرْشَادَ وَ يَتْرُكَ الِاسْتِبْدَادَ»[۱۱].
در این فراگرد، همافزایی عقلی رخ میدهد و علاوه بر حضور عقل جمعی در معادلات اجتماعی، زمینه برای برنامهریزیهای دقیق و سنجیده فراهم میشود تا جامعه به سوی عدالت و عدالتورزی حرکت کند»[۱۲]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ سیدحسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۸۶.
- ↑ «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
- ↑ «بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ «بیگمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفتهایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگار خاور و باختر و آنچه میان آنهاست اگر خرد بورزید» سوره شعراء، آیه ۲۸.
- ↑ «الْعَقْلُ رَسُولُ الْحَقِّ»، و «مِلَاكُ الْأَمْرِ الْعَقْلُ»، محمدرضا الحکیمی، و دیگران، الحیاة، ج۱، ص۴۶.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ صدرالدین الشیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج۷، ص۱۲۴.
- ↑ Instrumental Reason..
- ↑ ر.ک: رضا داوری، بحران مدرنیته، سنت، مدرنیته و پست مدرن، ص۱۴۳.
- ↑ «سزاوار است بر خردمندی که همواره از دیگران رشد و راهنمایی خواهد و خودکامگی و خودسری را ترک کند.» محمد التمیمی الآمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص۵۵.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۱۹۴.