دلایل وجود امام مهدی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دلایل وجود امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / وجود امام مهدی / ضرورت وجود امام مهدی (اثبات وجود و چرایی نیاز به امام مهدی)
مدخل اصلیاثبات وجود امام مهدی
تعداد پاسخ۴ پاسخ

دلایل وجود امام مهدی (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

دلایل وجود امام مهدی (ع)

برای اثبات وجود حضرت مهدی (ع)، به دو گونه دلیل استناد میشود: دلیل نقلی و دلیل تاریخی.

دلیل تاریخی

امام مهدی (ع) حقیقتی است که وجود او در تاریخ لمس شده است. به مدت حدود هفتاد سال (۲۶۰ تا ۳۲۹ هجری قمری)، که دوره غیبت صغرا نامیده می شود، حضرت مهدی از طریق چهار نائب که به نواب اربعه شهرت دارند با مردم در ارتباط بود و به سوال ها و نامه های ایشان پاسخ میدادند. آن حضرت پس از پایان غیبت صغری بود که اعلان کردند دیگر هیچ نائب خاصی ندارند، از نظرها پنهان گشته و دیگر هیچ کس او را نخواهد دید.[۱]. همچنین در این زمینه می‌‌توان به آثار وجودی آن حضرت (ع) از مشاهدۀ توسلات به او و دادرسی‌‌های او که برای پیروان و منتظر‌ین‌اش ظاهر شده است، اشاره کرد یعنی این آثار نیز بر وجود او دلالت دارد[۲].

دلیل نقلی

موضوع حضرت مهدی (ع) به عنوان موعود و منجی عالم بشریت، به ‌‏صورت گسترده در احادیث نقل شده از پیامبر و اهل بیت (ع) آمده و به گونه‏‌ای مورد تأکید قرار گرفته شده که جای هیچ‌‏گونه شکی باقی نمی‌گذارد. بیش از شش هزار روایت به‌دست ما رسیده است [۳] که از این میان چهارصد حدیث از طریق اهل سنت‏ نقل شده است[۴]. چنین تعداد بالایی از روایات درباره بسیاری از مسائل اعتقادی اسلام که مسلمانان به آن معتقدند نقل نشده است[۵].

روایات پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) دلیل است بر اینکه او موجود است و الا آن گفته‌ها دروغ خواهد شد[۶]. در این دلیل وجود امام موعود با توجه به دو دسته روایت اثبات می‌‌شود:

  1. دسته اول: روایاتی[۷] که مهدی موعود را از اهل بیت (ع) [۸] و از فرزندان فاطمه (س)‏[۹] و از نسل حسین (ع)[۱۰] و نهمین فرزند آن حضرت‏ می‌‌دانند[۱۱]؛
  2. دسته دوم: روایاتی که تمام امامان را دوازده نفر می‌داند و او را دوازدهمین فرد از آنان تعیین می‌کند[۱۲]؛ این روایات معروف به روایات "اثناعشر" هستند[۱۳].

دو نکته موجب اعتماد بر صحت این روایات می‌‌شود:

  1. نکته اول: وجود قراین و شواهد بسیاری، صحت روایات فوق را اثبات می‌کند. برای نمونه عدد روایات (الائمه من بعدی اثنا عشر) به ۲۷۰ روایت می‌رسد که در مشهورترین کتاب‌های حدیث شیعه و اهل سنت همچون بخاری و مسلم و ترمذی و ابو داود و مسند احمد و مستدرک حاکم آمده است[۱۴].
  2. نکته دوم: بخاری که معاصر امام جواد (ع) بوده برخی از این روایات را نقل کرده است؛ یعنی متن این حدیث‌ها قبل از کامل شدن عدد دوازده امام در عالم خارج ثبت شده و احتمال جعل و حدیث‌سازی ـ که معمولاً پس از وقوع یک حادثه برای آن حادثه حدیث جعل می‌شود ـ، صددرصد منتفی است[۱۵].

نتیجه گیری

بنابراین با توحه به ادلۀ تاریخی و دوران غیبت صغری و روایات فراوان از پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) وجود امام مهدی (ع) ثابت می‌‌شود.

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت الله صدر؛
آیت الله سید محمد باقر صدر، در کتاب «رهبری بر فراز قرون» در این‌باره گفته است:

«این اصل که مهدى رهبر موعود و منجى عالم بشریت است به‌‏صورت عام در احادیث نبوى، و به صورت خاص در روایات ائمه اهل بیت (ع)، آمده است. در این روایات مسأله به گونه‏‌اى مورد تأکید قرار گرفته که جاى هیچ‏گونه شکى باقى نمى‌‏‍‌گذارد. چهار صد حدیث فقط از طریق برادران اهل سنت[۱۶]. شمارش شده که به ضمیمه روایات شیعه به بیش از شش هزار روایت می‌رسد[۱۷]؛ و چنین آمارى بسیار بالاست. در مورد خیلى از مسائل بدیهى اسلام که مسلمانان به آن معتقدند، این همه روایت وارد نشده است. اما تجسم این اندیشه در وجود امام دوازدهم (ع)، هم دلایل کافى دارد که کاملا اقناع ‏کننده است. این دلایل را می‌توان در دو دلیل یکى نقلى و دیگرى علمى، خلاصه کرد:

۱. دلیل نقلى، وجود امام موعود را اثبات می‌کند و دلیل علمى، ثابت می‌کند که مهدى یک اسطوره و یک فرضیه نیست، بلکه حقیقتى است که وجود او در تاریخ لمس شده است. دلیل نقلى [صدها روایت و حدیث رسیده از پیامبر اکرم (ص)،[۱۸] و ائمه اهل بیت (ع)‏ صدها روایت و حدیث از پیامبر اکرم (ص)، [۱۹] و ائمه اهل بیت (ع) رسیده است که می‌گوید مهدى موعود داراى این خصوصیات است: از اهل بیت[۲۰] است، از فرزندان فاطمه (س)‏[۲۱] است، از نسل حسین (ع)‏[۲۲] و نهمین فرزند آن حضرت‏ است. همچنین روایاتى وجود دارد که می‌گویند جانشینان پیامبر (ص)، دوازده نفر می‌باشند.[۲۳]

این روایات، مهدى موعود را در شخص امام دوازدهم، منحصر و متعی نمی‌کند و با اینکه ائمه (ع)، براى حفظ آن حضرت از ترور و قتل‏[۲۴]، سعى داشتند مسأله در سطح عمومى مطرح نشود، در عین حال روایات زیادى در این زمینه وارد شده است. البته زیادى روایت به تنهایى نمى‏‌تواند مقبولیت آن را برساند بلکه در اینجا قرینه و گواه خاصى وجود دارد که دلیل بر صحت این روایات است. در حدیث شریف نبوى، سخن از امامان، جانشینان، امیران و سخن از دوازده تن آمده است. متن احادیث مختلف است؛ در بعضى دوازده امام و در بعضى دوازده خلیفه و در بعضى دیگر دوازده امیر، ذکر شده است.

بعضى از مؤلفان، تعداد این احادیث را بیش از دویست و هفتاد، شمارش کرده‌‏اند که همگى از کتاب‌هاى معتبر شیعه و سنى از قبیل: صحیح البخارى‏[۲۵]، صحیح مسلم‏[۲۶]، سنن ترمذى‏[۲۷]، سنن ابى داود[۲۸]، مسند احمد[۲۹] و المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى‏[۳۰] نقل شده است.

مسأله ویژه و قرینه مهم این است که بخارى که از ناقلان این حدیث است خود از معاصران امام نهم و دهم و یازدهم بوده است و این خیلى معنا دارد؛ زیرا نشان می‌دهد که این روایت قبل از اینکه مفاد و مضمون آن در خارج، تحقق پیدا کند و قبل از اینکه اندیشه دوازده امامى وجود و ظهور یابد از زبان پیامبر به ثبت رسیده است و این می‌رساند که نقل این حدیث، انعکاس یک پدیده خارجى نبوده است؛ چرا که معمولا احادیث ساختگى، به توجیه جریان‌هاى خارجى و وقوع‏ یافته، می‌پردازد.

پس ما می‌توانیم با توجه به اینکه این حدیث قبل از تحقق کامل و پیدایش امامان دوازده‌‏گانه، ثبت شده است، تأکید کنیم این حدیث، توجیه نمى‏‌کند بلکه حقیقتى است که از زبان پیامبر اکرم (ص)؛ و کسى که جز از زبان وحى سخن نمى‌‏گوید[۳۱]، بازگو شده است. ابتدا فرموده است: جانشینان من دوازده تن می‌باشند[۳۲] و سپس دوازده امام از على (ع)، تا امام مهدی (ع)، آمده‌‏اند تا این حدیث شریف معنا و تفسیر واقعى‏[۳۳] خود را باز یابد.

۲. دلیل علمى [تجربه‏‌اى که مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى کردند]. دلیل علمى تجربه است، تجربه‏‌اى که مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى کردند؛ یعنى غیبت صغرى که بایستى مختصرى درباره این غیبت‏[۳۴]، توضیح دهیم: غیبت صغرى مرحله اول امامت حضرت مهدى (ع)، بوده است. از ابتدا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت می‌بایستى بلافاصله از دید عمومى پنهان شود و در ظاهر از آنچه در جامعه رخ می‌دهد فاصله بگیرد؛ اگرچه در واقع او از نزدیک همه وقایع را احساس و ادراک می‌کند. اما باید توجه داشت که اگر آن غیبت به یکباره رخ می‌داد ضربه سنگینى به پایگاه‌هاى مردمى و طرفداران امامت وارد می‌شد؛ زیرا مردم قبل از آن با امام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع می‌کردند و اگر ناگهان امام غایب می‌شد و امت احساس می‌کرد که دیگر دسترسى به رهبر فکرى و معنوى خود ندارد ممکن بود همه چیز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شود.

بنابراین لازم بود که براى این غیبت زمینه‌‏سازى شود تا مردم به‌تدریج با آن خو بگیرند و خود را براساس آن بسازند. با غیبت صغرى در واقع این زمینه‌‏سازى صورت گرفت. در این زمان امام مهدی (ع) از دیده‏‌ها پنهان بود ولى ایشان از طریق نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق که به منزله حلقه اتصال ایشان با مردم معتقد به طریق امامیه، بودند با شیعیان خود ارتباط داشتند.[۳۵] در این مدت، چهار تن از پاکترین و باتقواترین مؤمنان نیابت و جانشینى آن حضرت را برعهده داشتند؛ بدین ترتیب:

  1. عثمان بن سعید عمرى‏؛
  2. محمد بن عثمان بن سعید عمرى؛‏
  3. ابو القاسم حسین بن روح‏؛
  4. ابو الحسن على بن محمد سمرى.‏

این چهار تن‏[۳۶] به ترتیب نیابت را برعهده داشتند و هریک وفات می‌کرد دیگرى به دستور حضرت مهدى (ع)، جانشین اومی‌شد. نایب با شیعیان رابطه داشت، پرسش‌ها و مشکلاتشان را به امام می‌رساند و جوابها[۳۷] را گاه شفاهى و بسیارى از اوقات مکتوب به آنان بازمی‌گرداند، و با این روابط غیرمستقیم تو ده‏‌هایى که از دیدن امام محروم شده بودند آرامش می‌یافتند. آنها می‌دیدند که همه نامه‌‏ها و مکتوب‌‏هایى که از حضرت مهدى (ع)، به دستشان می‌رسد با یک اسلوب و با یک سبک‏[۳۸] است و در طول این هفتاد سال و نیابت این چهار تن، هیچ تغییرى در آن دیده نشد.

سمرى که آخرین نایب بود از پایان غیبت صغرى و شروع غیبت کبرى خبر داد. در غیبت کبرى دیگر فرد خاصى نیابت و وکالت از آن حضرت نداشت. در غیبت صغرى زمینه آماده شده بود که مردم با غیبت کبرى خو بگیرند و به خود وحشت راه ندهند. از آن به بعد بود که مردم‏ وظیفه داشتند به وکیلان و نایبان عمومى‏[۳۹] آن حضرت روى آورند یعنى مجتهدان عادل و آگاه به امور دین و دنیا. از آنچه گفته شد شمامی‌توانید موضوع را ارزیابى کنید و به‌روشنى بفهمید که مهدى حقیقتى بوده است خارجى، که گروهى از مردم با آن زندگى کرده‏اند و سفیران آن حضرت در مدت هفتاد سال واسطه میان او و مردم بوده‏اند و هیچ‏کس در هیچ زمینه‏اى خطایى از آنان ندیده و نشنیده است. شما را به خدا سوگند آیا تصورمی‌کنید امکان داشته باشد یک دروغ هفتاد سال دوام بیاورد و چهار نفر با هماهنگى کامل و یک صدا، یک نقش را بازى کنند؟ آنان با رفتار صمیمانه خود چنان در مردم ایجاد اطمینان کرده بودند که همه به گفتار و کردار آنان ایمان داشتند. آیا می‌شود این چهار تن به‌‏گونه‌‏اى نقش بازى کنند که هیچ‏کس به حقیقت پى نبرد درحالی‌که این افراد هیچ رابطه خاصى با هم نداشته‌‏اند تا بگوییم در این قضیه تبانى کرده بودند.

از قدیم گفته‏‌اند: طناب دروغ، کوتاه است. منطق نیز حکم می‌کند امکان ندارد یک دروغ بتواند بدین شکل دوام بیاورد و در تمام این مدت و با همه بده و بستان‌ها و روابط مختلف موضوع کشف نگردد و همه به درستى آن ایمان داشته باشند. بدینسان درمى‏‌یابیم که پدیده غیبت صغرى می‌تواند به‏‌عنوان یک‏ آزموده علمى، دلیل بر واقعیت خارجى یک موضوع باشد و آن وجود،[۴۰] زندگى و سپس غیبت حضرت مهدى (ع)، است. آن حضرت پس از غیبت صغرى، خود اعلام کرده است که در پرده غیبت کبرى خواهد رفت و از نظرها پنهان خواهد گشت و هیچ‏کس او را نخواهد دید[۴۱]»[۴۲].
۲. آیت‌‌الله خراسانی؛
آیت‌‌الله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در این‌باره گفته است:

«دو دلیل: یکی عمومی و یکی خصوصی. دلیل عمومی: این‌که پیش از ولادت او، پیامبر (ص) و امیر المؤمنین و ائمه هدیة (ع) پیش‌بینی کردند و گفتند: که او غیبت خواهد کرد و غیبت او طولانی خواهد بود و ثقات و معتمدین که طالب و درصدد تحقیق و جستجو بودند از تولدش آگاه شدند و ساعت و روز تولدش را ضبط کردند و او را دیدند و میان شیعه که پایبند به گفتار پیامبر (ع) و ائمه (ع) بودند، شایع شد. به‌علاوه پیامبر (ص) او را فرزند امام حسن عسکری (ع) معرفی فرموده بود و آن حضرت وفات فرمود، پس باید متولد شده باشد، پس گفته‌های پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین و ائمه (ع) دلیل است بر این‌که او موجود است و الا آن گفته‌ها دروغ خواهد شد.

  • دلیل خصوصی: این دلیل اختصاص دارد به معتقدین وی یعنی تنها برای معتقدین این امر ظاهر است و آن عبارت است از آثار وجودیه آن حضرت که برای پیروانش و منتظرینش ظاهر است از مشاهده او و توسلات به او و دادرسی‌های او که در فواید آن حضرت در زمان غیبت ذکر خواهیم کرد و این آثار وجودیه دال است بر وجود او»[۴۳].
۳. آیت الله حکیم؛
آیت الله سید منذر حکیم در مقاله «مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر» در اين باره گفته است:

«پاسخ شهید صدر به این پرسش با توجه به ابعاد متعدد آن، در دو مرحله بوده و به دو‌گونه آن را مطرح کرده است.

نکته نخست در رد کسانی است که روایات نقل شده درباره امام مهدی را بسیار محدود می‌بینند و ادعا می‌کنند که فقط چند روایت درباره او وجود دارد و با چند روایت محدود، یک اعتقاد راسخ حاصل نمی‌شود. پاسخ این شبهه را با توجه دادن به منابع فراوان و تعداد روایات بسیار زیاد که فقط از زبان پیامبر -آن‌هم از راه اهل سنت- چهارصد روایت شمارش شده، مطرح می‌کند. چنان‌چه روایات وارده از راه شیعه و اهل بیت (ع) را اضافه کنیم به شش هزار روایت می‌رسد. با این فراوانی روایات -که در کم‌تر موضوعی از موضوعات بدیهی اسلام این قدر روایت رسیده است- ادعای بداهت می‌نماید که ادعای گزافی نیست و قطعی بودن این مسئله را روشن می‌کند.

نکته دوم: پس از احراز اصل حتمی بودن وجود امام مهدی (ع) با استفاده از روایات فراوان، جا دارد که بپرسیم: این امام مهدی (ع) کیست؟ انطباق این عنوان بر دوازدهمین امام از اهل بیت پیامبر (ص) از دو راه در نوشته شهید صدر طی شده است. در راه اول به چند مطلب توجه داده شده است:

مطلب اول: روایاتی که مهدی (ع) را از اهل بیت معرفی می‌کند و او را از فرزندان فاطمه و فرزند حسین بلکه نهمین فرزند حسین بن علی (ع) می‌داند.

مطلب دوم: روایاتی که تمام امامان را دوازده نفر می‌داند.

بنابراین، حضرت مهدی (ع) خارج از دایره دوازده امام نخواهد بود و او را در دوازدهمین فرد از آنان تعیین می‌کند. این روایات علی‌رغم تلاش امامان برای مطرح نشدن آن‌ها در میان عموم مردم -به خاطر حفظ جان امام مهدی (ع) از گزند دشمنان دیرینه و حاکمان عباسی- بالا‌خره منتشر شده و سینه به سینه و کتاب به کتاب، از نسلی به نسل دیگر منتقل گشته و در سطحی قابل قبول و قابل اعتماد منتشر شده است.

مطلب سوم: اضافه بر تعداد فراوان روایات فوق، قراین و شواهد بسیاری، صحت این روایات را اثبات می‌کند. برای نمونه عدد روایات (الائمه - اوالخلفاء اوالامراء - من بعدی اثنا عشر) به ۲۷۰ روایت می‌رسد که در مشهورترین کتاب‌های حدیث شیعه و اهل سنت هم‌چون بخاری و مسلم و ترمذی و ابو داود و مسند احمد و مستدرک حاکم آمده است.

مطلب چهارم: آقای بخاری که معاصر امام جواد (ع) بوده این روایات را نقل کرده؛ یعنی متن این حدیث‌ها قبل از کامل شدن عدد دوازده امام در عالم خارج ثبت شده و احتمال جعل و حدیث‌سازی -که معمولاً پس از وقوع یک حادثه برای آن حادثه حدیث جعل می‌شود- صددرصد منتفی است و به هیچ‌وجه نمی‌تواند این روایت‌ها انعکاسی از عقیده امامیه و پیروان اهل‌ بیت باشد. بنابراین، این نکته نشان دهنده یک واقعیت فراتر از حوادث تاریخ بوده، در حقیقت یک خبر غیبی از پیامبر اسلام (ص) است که با اعتقاد امامیه کاملاً منطبق می‌شود. عقیده امامیه مبنی بر امام مهدی (ع) یگانه مصداق قابل صدق برای این نوع حدیث‌های فراوان می‌باشد.

نکته سوم: چنان‌چه کسی بخواهد مصداق دوازدهمین امام از اهل بیت پیامبر را بشناسد، شهید صدر با استفاده از واقعیت‌های تاریخی هفتاد سال حوادث پی‌درپی در دوران غیبت صغری، نایبان ویژه امام مهدی (ع) در این دوره و ارتباط چندین نسل با آنان و با امام مهدی (ع) توسط آنان و مکاتبات حسی و ملموسی که مردم و دانشمندان با امام زمان (ع) داشته‌اند، روشن می‌کند که امکان هرگونه فریب و ظاهرسازی و خیال‌بافی منتفی است. با پیام امام مهدی (ع) به آخرین سفیر خود (ابوالحسن علی بن محمد سمری)، پایان غیبت صغری و آغاز غیبت کبری مطرح می‌شود. در واقع یک مسیر کاملاً منطقی و مقبول برای تحقق غیبت کبری که در روایات پیامبر (ص) و اهل بیت اطهار مطرح شده بود، تحقق یافته و شیعیان از گزند پاشیدگی و نابودی به سمت پذیرش غیبت کبری و ایمان به امام غایب با حفظ شرایط اساسی برای ادامه تلاش در خط اهل بیت (ع) حرکت می‌کنند و به راه اصلی و منطقی و اسلامی خود -به سمت تحقق آرمان‌ها و شرایط لازم برای ظهور امام غایب- ادامه می‌دهند. هرگونه اغفال و فریب و تناقض‌گویی و حیله‌گری در رفتار نایبان خاص امام مهدی (ع) در دوران هفتاد ساله -که چندین نسل را در بر گرفته بود- مشاهده نشده و احتمال آن غیر منطقی و غیر عقلانی بوده است. هم چنین احتمال افسانه بودن تولد یا زندگی و حضور امام مهدی در میان مردم به کلی منتفی می‌باشد. بدین ترتیب، پدیده غیبت صغری یک تجربه عملی بسیار مهمی بوده، که واقعیت تولد و وجود و امامت و غیبت امام زمان را به خوبی برای اهل منطق و تحقیق در همان برهه و در قرن‌های بعدی نیز به اثبات می‌رساند و اتمام نگرانی‌ها و وسوسه‌ها را می‌زداید. و این پاسخ از شهید صدر نیز پاسخی ابتکاری می‌باشد»[۴۴].
۴. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«این اصل که مهدی رهبر موعود و منجی عالم بشریت است به صورت عام در احادیث نبوی، و به صورت خاص در روایات ائمه اهل بیت (ع) آمده است. در این روایات مسأله به‌گونه‌ای مورد تأکید قرار گرفته که جای هیچ‌گونه شکی باقی نمی‌گذارد و چهار صد حدیث فقط‍‌ از طریق اهل سنت شمارش شده که به ضمیمه روایات شیعه به بیش از شش هزار روایت می‌رسد؛ و چنین آماری بسیار بالاست. در مورد خیلی از مسائل بدیهی اسلام که مسلمانان به آن معتقدند، این‌همه روایت وارد نشده است.

اما تجسم این اندیشه در وجود امام دوازدهم (ع) هم دلایل کافی دارد که کاملا اقناع‌کننده است. این دلایل را می‌توان در دو دلیل نقلی و علمی، خلاصه کرد: دلیل نقلی، وجود امام موعود را اثبات می‌کند و دلیل علمی، ثابت می‌کند که مهدی یک اسطوره و یک فرضیه نیست، بلکه حقیقتی است که وجود او در تاریخ لمس شده است.

دلیل نقلی: صدها روایت و حدیث از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهل بیت (ع) رسیده است که می‌گوید مهدی موعود دارای این خصوصیات است: از اهل بیت است، از فرزندان فاطمه است، از نسل حسین و نهمین فرزند آن حضرت است. و روایاتی که می‌گوید جانشینان پیامبر (ص) دوازده نفر می‌باشند.

این روایات، مهدی موعود را در شخص امام دوازدهم، منحصر و متعین می‌کند و با این‌که ائمه (ع) برای حفظ‍‌ آن حضرت از ترور و قتل سعی داشتند مسأله در سطح عمومی مطرح نشود، درعین‌حال روایات زیادی در این زمینه وارد شده است. البته زیادی روایت به تنهایی نمی‌تواند مقبولیت آن را برساند، بلکه در این‌جا قرینه و گواه خاصی وجود دارد که دلیل بر صحت این روایات است. در حدیث شریف نبوی، سخن از امامان، جانشینان، امیران و سخن از دوازده تن آمده است. متن احادیث مختلف است؛ در بعضی دوازده امام و در بعضی دوازده خلیفه و در بعضی دیگر دوازده امیر، ذکر شده است. بعضی از مؤلفان، این احادیث را بیش از دویست و هفتاد شمارش کرده‌اند که همگی از کتاب‌های معتبر شیعه و سنی از قبیل صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابوداود، مسند احمد و مستدرک حاکم نقل شده است.

دلیل علمی: دلیل علمی تجربه است، تجربه‌ای که مدت زمان هفتاد سال گروهی از مردم با آن زندگی کردند؛ یعنی "غیبت صغری". غیبت صغری برگزار شد تا مردم به تدریج با غیبت خو بگیرند و خود را براساس آن بسازند. امام از دیده‌ها پنهان بود ولی از طریق وکیلان و یاران مورد وثوق (نواب اربعه) با مردم ارتباط‍‌ داشت. در این مدت، چهار تن از پاک‌ترین و باتقواترین مؤمنان، نیابت و جانشینی آن حضرت را برعهده داشتند و در مدت هفتاد سال واسطه میان او و مردم بوده‌اند و هیچ‌کس در هیچ زمینه‌ای خطایی از آنان ندیده و نشنیده است.

آیا تصور می‌کنید امکان داشته باشد یک دروغ، هفتاد سال دوام بیاورد و چهار نفر با هماهنگی کامل و یک‌صدا، یک نقش را بازی کنند؟ آنان با رفتار صمیمانه خود چنان در مردم ایجاد اطمینان کرده بودند که همه به گفتار و کردار آنان ایمان داشتند. آیا می‌شود این چهار تن به گونه‌ای نقش بازی کنند که هیچ‌کس به حقیقت پی نبرد در حالی که این افراد هیچ رابطه خاصی با هم نداشته‌اند تا بگوییم در این قضیه تبانی کرده بودند. از قدیم گفته‌اند: طناب دروغ، کوتاه است. امکان ندارد یک دروغ بتواند بدین شکل دوام بیاورد و در تمام این مدت و با همه بده و بستان‌ها و روابط‍‌ مختلف موضوع کشف نگردد و همه به درستی آن ایمان داشته باشند. بدین‌سان در می‌یابیم که پدیده غیبت صغری می‌تواند به‌عنوان یک آزموده علمی، دلیل بر واقعیت خارجی یک موضوع باشد و آن وجود، زندگی و سپس غیبت حضرت مهدی (ع) است. آن حضرت پس از غیبت صغری، خود اعلان کرده است که در پرده غیبت کبری خواهد رفت و از نظرها پنهان خواهد گشت و هیچ‌کس او را نخواهد دید[۴۵]»[۴۶].

«ما معتقدیم که سرانجام، اداره امور جهان در قبضه باکفایت صالح‌ترین افراد بشر قرار خواهد گرفت و او جهان را از تاریکی، فقر، جهل و ظلم رهایی می‌بخشد، و حکومت واحد جهانی را بر اساس مساوات و عدالت استوار می‌سازد. علی‌رغم اتفاق‌نظر در اصل "مصلح" و "منجی"، لکن در مصداق و تطبیق آن اختلاف دارند. روایات نقل شده درباره حضرت مهدی (ع) و بحث از نوّاب خاص آن حضرت که در طول هفتاد سال، واسطه میان شیعیان و حضرت بوده‌اند، این اعتقاد را از محدوده "ذهن" به دنیای "واقعیات" می‌آورد. یعنی او یک حقیقت فرضی و خیالی نیست بلکه یک موجود واقعی است. بنابراین موضوع مهدی، نه اندیشه چشم‌به‌راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند. بلکه واقعیت استوار و فرد مشخصی است که در میان ما زندگی می‌کند، ما را می‌بیند و ما نیز او را می‌بینیم و در اندوه و شادی‌هامان شریک است. احادیث و نیز تاریخ غیبت صغری، این باور را در جان ما زنده می‌کند که مصداق آن مصلح و مهدی منتظر، کسی جز "محمد" امام دوازدهم شیعیان و پسر امام حسن عسکری (ع) نیست؛ که وجودش به تجربه تاریخی ثابت شده است.

آیت الله سید محمد باقر صدر می‌نویسد: اعتقاد به امام مهدی (ع) به‌عنوان یک قائد منتظر که جهان را به یک صورت برتر متحوّل می‌سازد، از اخبار پیامبر اکرم (ص) عموما و از احادیث ائمه اهل البیت (ع) خصوصا سرچشمه گرفته است، و در نصوص بسیاری مورد تأیید و تأکید واقع شده، به‌طوری که اصلا مطلب قابل تردید نیست. در مجموع اخبار و احادیثی که در مورد امامت مهدی (ع) و غیبت و ظهور و اصلاح آینده جهان و خصوصیات شخصی او از طریق سنّی و شیعه وارد شده است، تمام آن‌ها نزدیک به شش هزار حدیث است و در مورد هیچ‌یک از موضوعات مسلّم و غیرقابل‌تردید اسلامی، این اندازه حدیث و روایت وارد نشده است[۴۷].

گذشته از قطعی بودن موضوع مهدی موعود (ع) از دیدگاه مدارک متقن اسلامی، اختصاص داشتن این شخصیت والا به امام دوازدهم شیعه، و پسر امام حسن عسکری (ع)، دلایل محکم و روشنی دارد که تمام آن دلایل را ممکن است در دو دلیل خلاصه کنیم:

  1. دلیل اسلامی: مهدی (ع) در صدها روایتی که از پیغمبر اکرم (ص) و از ائمه (ع) نقل شده، متمثّل است. روایاتی که مهدی (ع) را به اهل بیت (ع)، نواده فاطمه زهرا (ع)، ذرّیه امام حسین (ع)، و فرزند نهم آن حضرت نسبت داده است، و نیز آن سلسله از احادیثی که دلالت می‌کنند که جانشینان پیامبر (ص) دوازده نفرند، تمام این احادیث، آن فکر و عقیده عمومی مهدی (ع) را محدود می‌کنند و آن موضوع فکری کلّی را در امام دوازدهم از ائمه (ع) مشخص می‌سازند. این حدیث نبوی شریف به این مضمون که "امامان پس از من یا خلفاء بعد از من، دوازده نفرند" با عبارات مختلف در بیش از دویست و هفتاد روایت از رسول اکرم (ص) نقل شده، که در حدیث سنی و شیعه مانند: صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ترمذی و سنن ابن داود و مسند احمد حنبل و مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری نقل شده است. در حالی که بخاری در زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری (ع) می‌زیسته و کتاب صحیح بخاری را در آن زمان نوشته است که هنوز امامان به دوازده نرسیده بود. این خود دلالت می‌کند که این حدیث پیش از آن‌که فکر و عقیده دوازده‌امامی در مغزها تکمیل شود، از رسول اکرم (ص) صادر شده است و جای تردید در این احادیث باقی نمی‌ماند. ایمان و عقیده شیعه دوازده‌امامی که می‌گوید: جانشینان پیامبر (ص) از علی (ع) شروع شده و به مهدی (ع) ختم می‌شود، قابل تطبیق با احادیث شریف نبوی است.
  2. دلیل علمی: دلیل علمی آن، تجربه‌ای است که شیعیان در طی هفتاد سال دوران غیبت صغری آموختند. از واقعه مسلّم تاریخ مهدی (ع) در دوران غیبت صغری، این نتیجه گرفته می‌شود که آن حضرت، بزرگ حقیقتی بود که ملّت شیعه مدّت هفتاد سال در تحت رهبری مستقیم وی زندگی کرده‌اند و با نمایندگان ویژه وی سروکار داشته‌اند، و در طول این هفتاد سال، کوچک‌ترین حادثه و جریانی پیش نیامد که باور و اعتقاد در آنان را نسبت به وجود و حقیقت امام‌شان متزلزل کند. نکته قابل‌توجه دیگر این است که تمام نامه‌هایی که به وسیله یکایک این چهار نفر از امام (ع) به دست مردم می‌رسید، همه یک خط‍‌ داشت و از نظر روش انشاء یکسان بود؛ بنابراین، در پس پرده، یک حقیقت ثابت و محقّق و یک موجود اصیلی وجود داشته است. محال است یک چنین جریانی دروغ باشد و در طی این هفتاد سال برای مردمی که آن را به‌عنوان یک حقیقت ثابت پذیرفته‌اند کشف نشود؛ بلکه اطمینان و باور آنان به این حقیقت ثابت، بیشتر و شدیدتر می‌گردد.
پس نتیجه می‌گیریم که تحلیل غیبت صغرای امام (ع) می‌تواند به صورت یک دلیل علمی، واقعیت و ثبوت و وجود امام مهدی (ع) و ولادت و زندگی و غیبت او را ثابت کند[۴۸]»[۴۹].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. ر.ک: ر.ک: صدر، سید محمد باقر، رهبری بر فراز قرون، ص۹۷ـ۱۰۴.
  2. ر.ک: خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۴۹.
  3. ر.ک: صدر، سید محمد باقر، المهدی.
  4. ر.ک: صافی گلپایگانی، لطف اللّه، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، ص؟؟؟.
  5. ر.ک: صدر، سید محمد باقر، رهبری بر فراز قرون، ص۹۷ـ۱۰۴؛ حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ ـ۴۱۲..
  6. ر.ک: خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۴۹.
  7. ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ج ۱، احادیث نبوی.
  8. رسول اللّه (ص)، فرمودند: «مهدی از ما اهل بیت است» و...؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۱، ص ۱۴۷.
  9. امّ سلمه روایت می‌‌گوید از پیامبر (ص) شنیدم فرمودند: «مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه (س) است»؛ السیوطی، جلال الدین، الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۲۱۴.
  10. «مهدی از نسل حسین (ع) است»؛ الاصفهانی، ابو نعیم، الاربعون حدیثا.
  11. ر.ک: حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ ـ۴۱۲.
  12. ر.ک: حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ ـ۴۱۲.
  13. ر.ک:حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ ـ۴۱۲.
  14. ر.ک: حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ ـ۴۱۲.
  15. ر.ک:حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ ـ۴۱۲.
  16. در این زمینه کتاب المهدى که عموى بزرگوارم، سید صدر، قدس اللّه روحه الزکیه، تألیف فرموده‏‌اند، ملاحظه شود(شهید صدر)؛ ر. ک: العباد، عبد المحسن، همان، مجله الجامعة الاسلامیة ش ۳، سال ۱۹۶۹؛ العسکرى، نجم الدین، المهدى الموعود المنتظر.
  17. کتاب منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر از شیخ لطف اللّه صافى ملاحظه شود(شهید صدر).
  18. ر. ک: معجم احادیث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ج ۱، احادیث نبوى.
  19. ر. ک: معجم احادیث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ج ۱، احادیث نبوى.
  20. احمد و ابن ابى شیبه و ابن ماجه و نعیم بن حماد در باب فتن از علی (ع)، روایت کرده‏‌اند که: رسول اللّه (ص)، فرمود: " مهدى از ما اهل بیت است خداوند کار او را در یک شب سامان می‌بخشد". ر. ک: السیوطى، جلال الدین، الحاوى للفتاوى، ج ۲، ص ۲۱۳ و ۲۱۵ در این کتاب احمد، ابن ابى شیبه و ابو داود از علی (ع) روایت کرده‏‌اند که پیامبر اکرم (ص) فرمود: "اگر از دنیا بیش از یک روز باقى نمانده باشد خداوند فردى از اهل بیت مرا مبعوث می‌کند تا دنیا را پر از عدالت کند چنانکه پر از ستم شده است"؛ همچنین ر. ک: فقیه ایمانى، مهدى(گردآورنده)، موسوعة الامام المهدى، ج ۱، که در آن تصویر ده‌ها صفحه از کتاب‌هاى علما و محدثان اهل سنت درباره مهدى، صفات و آنچه مربوط به اوست و همچنین و تصویر یک نسخه از درس استاد عبّاد، درباره روایات و آثار وارد شده در موضوع مهدى (ع)، آمده است. همچنین ر. ک: ابو داود، سلیمان بن الاشعث، صحیح سنن المصطفى، ج ۲، ص ۲۰۷؛ ابن ماجه، سنن، ج ۲، شماره ۱۳۶۷ و ۴۰۸۵. همچنین ر. ک: معجم احادیث الامام المهدى، ج ۱، ص ۱۴۷ و بعد از آن‏که در این زمینه احادیث بسیارى از صحاح و مسانید نقل کرده است.
  21. السیوطى، جلال الدین، الحاوى للفتاوى، ج ۲، ص ۲۱۴، که می‌گوید: "ابو داود و ابن ماجه و طبرانى و حاکم از امّ سلمه روایت کرده‌‏اند که گفت از پیامبر (ص)، شنیدم فرمود: "مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه (س) است".
  22. حدیثى که می‌گوید: "مهدى از نسل حسین (ع)، است" بنابر نقل کتاب معجم الامام المهدى، در مصادر زیر آمده است: الاصفهانى، ابو نعیم، الاربعون حدیثا(به نقل از: المقدس الشافعى، عقد الدرر) الطبرانى، الاوسط،(به نقل از: ابن القیم، المنار المنیف)؛ السیرة الحلبیة ج ۱، ص ۱۹۳؛ ابن حجر، القول المختصر. همچنین ر. ک: الصافى گلپایگانى، لطف اللّه، منتخب الاثر، که از منابع شیعه این حدیث را نقل کرده است. براى آشنایى با ضعف روایاتى که می‌گوید مهدى از نسل امام حسن (ع)،است. ر. ک: العمیدى، ثامر هاشم، همان، ج ۱، ص ۲۹۶.
  23. حدیثى که می‌گوید:«الخلفاء بعدى اثنا عشر کلهم من قریش»؛ جانشینان من دوازده نفرند که همه از قریش‏اند. یا «لا یزال هذا الدین قائما ما ولیه اثنا عشر کلهم من قریش»؛ این دین پابرجاست تا دوازده نفر که همه از قریش‏‌اند آن را سرپرستى کنند. متواتر است، کتب صحاح و مسانید با طرق مختلف آن را نقل کرده‏اند گرچه در متن آن کمى اختلاف است و در تفسیر آن نیز اختلاف وجود دارد. ر. ک: البخارى، صحیح البخارى، ج ۹. کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، ص ۱۰۱؛ المسلم، صحیح المسلم، ج ۲، کتاب الاماره، ص ۱۱۹؛ حنبل، احمد، مسند، ج ۵، ص ۹۰، ۹۳ و ۹۷.
  24. ر. ک: الصدر، السید محمد، الغیبة الکبرى، ص ۲۷۲ به بعد.. ر. ک: ناصف، منصور على، همان، ج ۳، ص ۴۰؛ در این کتاب آمده که روایت مزبور را شیخان و ترمذى روایت کرده‏‌اند. دخیل، على محمد على، الامام المهدى، که به تحقیق درباره این حدیث پرداخته است.
  25. ر. ک: البخارى، صحیح البخارى، ج ۳، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، ص ۱۰۱،(بیروت، دار احیاء التراث العربى).
  26. ر. ک: ناصف، منصور على، همان، ج ۳، ص ۴۰. نویسنده این کتاب به دنبال حدیث مزبور می‌گوید: آن را شیخان و ترمذى روایت کرده‏اند و در حاشیه کتاب می‌گوید: ابو داود در کتاب المهدى آن را به این‏صورت نقل کرده است: «لا یزال هذا الذین قائما حتى یکون علیکم اثنا عشر خلیفة»: این دین پیوسته پابرجاست تا دوازده خلیفه بر شما بیاید. ر. ک: ابو داود، سنن ابى داود ج ۲، ص ۲۰۷.
  27. همان.
  28. همان.
  29. ر. ک: ابن حنبل، احمد، مسند امام احمد، ج ۵، ص ۹۳- ۱۰۰.
  30. ر. ک: الحاکم النیشابورى، محمد بن عبد اللّه، المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۸.
  31. اشاره است به آیه شریفه وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى ؛ و سخن از روى هوى نمى‏‌گوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحى می‌شود.(سوره نجم، آیه ۳- ۴).
  32. پیش از این مصادر این حدیث بیان شد.
  33. علماى اهل سنت صحت روایت را پذیرفته‏‌اند ولى در تأویل آن اختلاف دارند. مصادیقى که براى دوازده نفر ذکر کرده‌‏اند براى ما قابل پذیرش نیست بلکه بعضى از این مصادیق غیرمعقول است مانند: یزید بن معاویه فردى که تجاهر به فسق می‌کرد و کسى که متهم به کفر و خروج از دین است. سید ثامر عمیدى در کتاب خود سخنان اهل سنت در این زمینه را نقل کرده و به صورتى کاملا علمى به پاسخگویى سخنان آنها پرداخته و تأویلات آنها را باطل ساخته است. ر. ک: دفاع عن الکافى، ج ۱، ص ۵۴۰ و بعد از آن.
  34. ر. ک: الصدر، السید محمد، تاریخ الغیبة الصغرى. او در این کتاب به تفصیل در این زمینه سخن گفته است.
  35. ر. ک: البحرانى، السید هاشم، تبصرة الولى فى من رأى القائم المهدى؛ العمیدى، ثامر هاشم، دفاع عن الکافى، ج ۱، ص ۵۶۸ و بعد از آن.
  36. براى مطالعه زندگى این چهار تن ر. ک: الصدر، السید محمد، همان، فصل سوم، ص ۳۹۵ به بعد.
  37. این جوابها که معروف به توقیعات هستند؛ پاسخ‌هایى بودند که به‏‌صورت کتبى و یا شفاهى از امام مهدی (ع)، نقل می‌شدند ر. ک: الطبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۲۳.
  38. در مجامع ادبى گذشته و حال ثابت شده است که اسلوب و روش، همان شخص است و این حرف درستى است؛ از همین‏جا است که دیده و شنیده‌ایم بسیارى از بزرگان ادب به مجرد شنیدن یک متن حکم می‌کنند که از آن کیست. هر نویسنده‌‏اى در نوشتار خود سبکى دارد که شناخته می‌شود. و درباره حضرت گذشته از اینها خط شریفش مشخص بوده است.
  39. همان چیزى که "مرجعیت" نام گرفت. در اینجا اوصافى که شهید صدر در مرجعیت لازم می‌دانند ملاحظه می‌شود.
  40. ارتباط حضرت مهدى با مردم در زمان غیبت صغرى یک موضوع تاریخى، واقعى و غیرقابل‏انکار است که احادیث صحیح نیز آن را تأییدمی‌کند و مورد اتفاق اکثر فرقه‌‏هاى اسلامى است. در مجموع همه این دلایل جاى شکى در ولادت آن حضرت و ادامه زندگى‏اش باقى نمى‏‌گذارد. ر. ک: الصدر، السید محمد باقر، تاریخ الغیبة الصغرى.
  41. در یکى از توقیعات آن حضرت آمده است که پس از غیبت کبرى کسى شخص او را به ‏صورت واضح نخواهد دید. این موضوع محل اتفاق علماى امامیه است. در این زمینه. ر. ک: الصدر، السید محمد، تاریخ الغیبة الصغرى، ص ۶۳۹ به بعد.
  42. رهبری بر فراز قرون، ص۹۷-۱۰۴.
  43. خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر، ص ۴۹.
  44. حکیم، سید منذر؛ مهدویت و امام مهدی از نگاه شهید صدر، ص ۳۸۷ تا ۴۱۲.
  45. نشریه موعود، شماره ۱۴، ص ۸۰ (مقاله شهید سید محمد باقر صدر).
  46. موعودنامه، ص ۷۰.
  47. بحث حول المهدی، محمد باقر صدر، ص ۷۲-۶۳.
  48. بحث حول المهدی، محمد باقر صدر، ص ۷۲-۶۳.
  49. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۹-۱۱۱.