دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل اصلی | علم معصوم |
دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله سید عبدالحسین نجفی لاری در کتاب «آگاهیهای آسمانی» در اینباره گفتهاست:
«شیخ صدوق که سهو نبی را جایز میداند، در توجیه آن، در بخش پایانی باب سهو کتاب من لا یحضره الفقیه مینویسد: سهو پیامبر (ص) مانند سهو ما انسانها نیست سهو ما از شیطان است؛اما سهو نبی از سوی خدای رحمان است. خداوند پیامبر را به سهو میاندازد و این، یا به خاطر رحم به امت است که اگر مسلمانی سهو کرد و یا خواب ماندو نمازش قضا شد سرزنش نشود و یا بخاطر این است که کسی در مورد پیامبر، توهم ربوبیت نداشته باشد و یا به این جهت است که مردم از این طریق بتوانند حکم سهو را یاد بگیرند.
پاسخ شبهه: این که اگر چنین مصلحتهائی موجب تجویز سهو در پیامبر (ص) شود، باید موجب تجویز بسیاری از نواقص مانند لنگ بودن، چپ چشمی وکوری نیز باشد؛ چون اینها هم مستند به رحمان هستند و خداوند باید آنان را کور و لنگ و چپ چشم قرار دهد تا بدین وسیله بر مردم رحم کند و کسی که دارای این عیب و نقصها باشد احساس ناراحتی و خجالت نکند.
پاسخ حلی: سهو از چیزهایی مانند دروغ نیست که اقتضای قبح و نقص را داشته باشد ودر مواقعی و به خاطر مصلحتی مانند ضرورت یا دفع ضرر یا به خاطر تقیه، جایز باشد و آن مصلحت، قبح و نقص آن را جبران کند؛ بلکه سهو مانند ظلم، از نقصهای ذاتی است و جزء علتهای تامه قبح بوده و نقص در مرتبت امامت محسوب میشود بطوری که هیچ چیزی نمیتواند قبح آن را رفع کند و هیچ مصلحتی نمیتواند نقص بودن آن را تدارک کند و مقایسه آن با سایر مصیبتهایی که در آنان پیامبران وامامان (ع) تجویز شده است قیاسی معالفارق خواهد بود.
شیخ مفید ضمن رد شبهه شیخ صدوق، تقسیم دیگری را به این صورت بیان کرده که: سهو از عبادت ناشی از غلبه خواب تا این که وقت سپری شده و نماز قضاء شود با سهوی که ناشی از غیر خواب است، فرق دارد. اولی جایز و بدون اشکال است بر خلاف دومی که جایز نیست و نوعی اشکال و عیب برای انسان تلقی میشود که میتوان از آن دوری کرد به خلاف خواب، که عیب و نقص محسوب نمیشود و هیچ بشری از آن جدا نیست.
جواب: این بیان شیخ مفید گرچه تقسیم در تقسیم صدوق است اما این نظریه نیز همان مشکلات دیدگاه صدوق را دارد چون همان طوری که میان سهو در بیان احکام و سهو در عبادت در این که هر دو عیب و نقص بوده و منافات با رتبه امامت دارند فرقی وجود ندارد، همین طور بین سهو در عبادت ناشی از خواب و غیر خواب تفاوتی وجود ندارد و ادعای تفاوت دیدگاه شیخ مفید را عقل قبول ندارد؛ بلکه ممکن است فوت شدن نماز به خاطر خواب ماندن، عیب و نقصش بیشتر از فوت شدن آن به خاطر سهو به غیر از خواب باشد با این که هر دو سهو هستند به خاطر این که حدیث مذکور، در باره خواب مانده است نه سهو. این مطلبی است که مورد قبول همه است.
شاهد بر این، روایاتی وجود دارد. مانند این که: امام چشمش میخوابد اما قلبش نمیخوابد، محتلم نمیشود، خمیازه نمیکشد. بنابراین هر جوابی که شیخ مفید به شیخ صدوق میدهد و به نظریه او طعنه میزند عیناً همان را میتوان به خود شیخ مفید طعنه زد و جواب داد»[۱].
پاسخهای دیگر
۱. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛ |
---|
آقای حسن رهبری در کتاب «بازاندیشی در علم امام» در اینباره گفته است:
«سهو النبی در دیدگاه متکلمان و دانشمندان اسلامی: موضوع سهو و نسیان در پیامبر (ص) و امام (ع) را که اصطلاحاً "سهو النبی" میگویند، از نظر قرآن و روایات مرور کردیم. اینک به دیدگاه متکلمان و دانشوران اسلامی در این خصوص میپردازیم: در این بحث که از فروعات مهم علم امام (ع) است، اندیشهوران جهان اسلام همانند علم امام (ع) به دو گرایش فکری تقسیم میشوند: ۱. بیشتر عالمان اهل تسنّن و گروهی از عالمان شیعه، با استدلال به نصوص قرآنی و روایی، سهو و فراموشی در پیامبر (ص) و امام (ع) را در امور عادی –نه امور رسالتی- بعید ندانسته و وقوع آن را پذیرفتهاند. گروهی دیگر از عالمان شیعه، بیشتر با استدلال به مبانی عقلی، احتمال هرگونه سهو و فراموشی در پیامبر (ص) و امام (ع) را بعید و بهطور کلی مردود دانستهاند؛ و گاهی به تفصیل قائل شدهاند. اینک دیدگاه دانشمندان هر دو گروه را در زیر بازگو مینماییم. الف: معتقدان به سهو النبی (ص) در امور عادی: ۱. محمد بن ولی استاد شیخ صدوق در میان علمای شیعه، نخستین کسی دیده میشود که قائل به سهو النبی (ص) بوده و انکار کنندگان آن را از اهل غلوّ میپنداشت. بیان ایشان چنین است: "اول درجة فی الغلو نفی السهو عن التبی و الامام"[۲] نخستین درجه از درجات غلو این است که کسی از پیغمبر (ص) سهو را نفی کند. ۲. شیخ صدوق در ادامه حدیثی که به سهو پیامبر (ص) در اثنای نماز اشاره داشت، چنین توضیح میدهد: غالیان و مفوّضه –لعنت خدا بر آنان باد!- سهو نبی (ص) را انکار کرده و میگویند: "اگر روا باشد که پیامبر (ص) در نماز سهو کند، باید روا باشد که در تبلیغ هم سهو بنماید؛ چه! نماز بر او واجب است چنانکه تبلیغ نیز واجب میباشد". این استدلال آنان بر ما متوجه نیست؛ زیرا همه احوالی که میان پیامبر (ص) و دیگران مشترک میباشد، بر پیغمبر (ص) نیز همان عوارض جاری میگردد که بر دیگران. پس پیغمبر (ص)، مانند دیگر مردم است از لحاظ عباداتی که بر ایشان لازم میباشد؛ لکن دیگر مردم در احکام اختصاصی پیغمبر (ص)، مانند ایشان نمیباشند. از جمله حالاتی که به پیغمبر (ص) اختصاص دارد، نبوت است؛ و تبلیغ از شرائط آن میباشد و روا نیست که بر در موضوع تبلیغ، حالی رخ دهد که در نماز، جائز و روا میبود؛ زیرا تبلیغ، عبادتی مختصه و نماز از عبادات مشترکه است و به آن عبودیت او به ثبوت میرسد؛ و با اثبات غلبه خواب بر ایشان، بیقصد و اراده خودش، بهطوری که از خدمت پروردگار باز میماند، ربوبیت از وی منتفی میگردد؛ چه! لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ[۳] از اوصاف خداوند حیّ و قیّوم میباشد. سهو نبی (ص) از قبیل سهو ما نیست؛ زیرا سهو او از جانب خدا و برای این است تا معلوم گردد که پیغمبر (ص)، بشر و مخلوق است و نباید کسی او را پروردگار معبود قرار دهد و تا حکم سهو مردم به وسیله سهو نبی (ص) دانسته شود و سهو ما از جانب شیطان است؛ در حالی که شیطان را بر پیغمبر (ص) و ائمه (ع)، تسلط و اقتداری نیست: "انما سلطانه عل الذین یتولونه و الذین به مشرکون" سلطنت شیطان بر مشرکان و پیروانش و بر گمراهان میباشد. کسانی که سهو را از پیغمبر (ص) بهدور دانسته و از حدیثی که در این باب نقل و روایت شده دفاع کردهأند، چنین گفتهأند: در میان صحابه، کسی به نام "ذو الیدین" که این حدیث به وی منتهی میشود وجود نداشته است؛ بلکه از اصل، کسی به این عنوان موجود نبوده است؛ پس نه راوی را اصلی است و نه خبر را حقیقتی؛ لکن اینان دروغ میگویند؛ زیرا آن مرد معروف است و او "ابو محمد بن عمیر بن عبد امر" معروف به "ذوالیدین" میباشد و موافق و مخالف از او نقل کردهأند و من اخباری چند در کتاب "وصف قتال القاسطین بصفّین" از او آوردهأم. شیخ ما "محمد بن حسن بن احمد بن ولید" همیشه میگفت: نخستین درجه از درجات غلوّ این است که کسی از پیغمبر (ص) سهو را نفی کند. و اگر جایز باشد که اخبار وارد در این باب، مردود و مطرود گردد باید جائز باشد که همه اخبار رد گردد و در رد همه اخبار، ابطال، دین و شریعت بهوقوع میرسد. من از خدا انتظار توفیق و اجر دارم که کتابی جداگانه، برای اثبات سهو پیغمبر (ص) و ردّ بر منکرین آن –إن شاء الله تعالی- بپردازم"[۴] ۳. سید مرتضی در تأویل عبارت حضرت موسی (ع) به خضر (ع) که گفت: مرا درباره آنچه فراموش کردم مؤاخذه مکن.[۵] مینویسد: اگر این واژه (نَسیتُ / فراموش کردم) را به معنای فراموشی غیر معمول بدانیم، وجهی برای سؤال باقی نخواهد ماند و اگر به معنی فراموشی واقعی بدانیم در تأویل آن گفته خواهد شد: برای پیامبر (ص)، انحصاراً فراموشی در امر رسالت یا امور دین و یا آنچه موجب راندهشدن مردم از وی گردد، جایز نیست و در سایر موارد، مانعی برای نسبتدادن فراموشی به پیامبر (ص) وجود ندارد. آیا چنین نیست که اگر پیامبری در آنچه میخورد یا مینوشد به صورت غیر مستمّر و گاهگاه میتواند فراموش کرده یا اشتباه کند و این مسأله با عنوان "غفلت" قابل اِسناد به اوست و چنین اسنادی نیز جایز است.[۶] ۴. شیخ طوسی در تفسیر التبیان زیر آیه وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۷] در پاسخ به "جُبّائی" که گفته است: بر خلاف آیه قرآنی، که سهو و نسیان را بر پیامبران جایز میداند، شیعیان آن را ناروا میشمارند، چنین مینویسد: این سخن صحیح نیست؛ زیرا ما هرگز سهو و نسیان را برای ایشان در آنچه از خدا دریافت کردهأند روا نمیدانیم؛ امّا در سایر موارد، تا جایی که به کمال عقل، خللی وارد نکند، آن را جایز میشماریم. چگونه چنین نباشد، وقتی که خواب و بیماری و بیهوشی بر آنها چیره میشود؛ در حالی که خواب، سهو است و آنان بسیاری از رویدادها را با گذشت زمان فراموش مینمایند. البته شیخ الطایفه در کتاب تهذیب و استبصار، پس از آوردن روایات سهو النبی (ص) در نماز، پذیرش آنها را به حکم عقل، جایز نمیداند؛ ولی در تفسیر خود که آخرین نوشته ایشان است، بدان باور است که مشاهده کردید[۸] ۵. شیخ طبرسی –صاحب مجمع البیان- نیز در پاسخ به جبائی که خواسته است از آیه وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۹] عدم عصمت انبیاء را استفاده کند و آن را دلیل بر ردّ مذهب شیعه –که عقیده به عصمت دارند- قرار دهد، چنین مینویسد[۱۰]: اولاً در اموری که مربوط به ابلاغ احکام است و تنها از طریق امام (ع) شناخته میشود تقیه برای ائمه (ع) جایز نیست. تقیه تنها در جایی جایز است که مثلاً پیامبر اکرم (ص) از پیش، حکم خداوند را بیان کرده باشد. در این صورت اگر در زمانی دیگر مصلحتی وجود داشت جایز است آن حکم را بیان نمایند؛ مثلاً وقتی عمر از معنی "کلاله" سؤال نمود، حضرت فرمودند: آیه سیف تو را کافی است. ثانیاً به نظر شیعه، و امام (ع) در آن چه از خداوند به مردم میرسانند یعنی در تبلیغ دین و ابلاغ سهو و نسیان ندارند اما در غیر تبلیغ احکام، فراموشی و سهو بر آنان را جایز میدانند، بهشرط آنکه این فراموشی زیاد نباشد و موجب اخلال در عقل نگردد؛ و چگونه آنان نسیان و سهو نداشته باشند در حالی که خواب و اغماء که همانند سهو هستند بر پیامبر (ص) و امام (ع) جایز است. ۶. ابوالفتح رازی در تفسیر آیه وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱۱] نویسد: ابوالقاسم بلخیّ گفت: این آیت دلیل میکند بر آن که سهو و نسیان بر پیغامبران روا باشد بخلاف آن که رافضه گویند، و این چیزی نیست که او گفت برای آن که ما گوییم: سهو و نسیان بر ایشان روا نباشد و در آنچه از خدای تعالی میگزارند، چه اگر روا باشد وثاقه برخیزد از قول ایشان در ادای رسالت، فامّا در امور دنیاوی روا داریم سهو و نسیان بر ایشان ما دام تا مستمّر نشود که منفّر باشد، و چگونه سهو بر ایشان روا نبود و ایشان بخسبند و بیمار شوند و بیهوش شوند در بیماری[۱۲] ۷. مجلسی اول با استناد به روایات سهو النبی (ص) و دلایل شیخ صدوق، همفکری خود را با شیخ صدوق نشان میدهد. ایشان در این باره مینویسند: اخبار در خواب آن حضرت و سهو آن حضرت مستفیض است و تجویز کذب روات بسیار بعید است و لکن محتمل است که از روی تقیه وارد شده باشد[۱۳] ۸. فیض کاشانی پس از آوردن روایت زیر، به تبیین آن پرداخته و با آوردن توضیحات شیخ صدوق –که در پیش گذشت- همفکری خود را با این دسته نشان میدهد. متن روایت و توضیح ایشان چنین است[۱۴]. حسن بن صدقه میگوید: از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا پیامبر (ص) اشتباهاً در رکعت دوم نماز چهار رکعتی سلام داد؟ فرمود: آری! گفتم: آیا با این شأن و موقعیت؟ فرمود: آری! خدا میخواست از این طریق به مردم فقه بیاموزد. فیض کاشانی در توضیح این روایت میافزاید که: سؤال کننده از موضوع سهو کردن پیامبر (ص) –که معصوم از اشتباه است- شگفتزده شد. از اینرو، امام (ع) فرمود: مصلحت امت در آن بوده است تا مردم بدین وسیله مسائل دینی خود را بیاموزند و بدانند که بشر همواره با سهو و فراموشی همراه است و آفریدگان را گریزی از غفلت و نقصان نیست؛ تنها آنکه از هر نقصانی مبرّاست، خداوند پاک و منزّه است. فیض در ادامه مینویسد: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) از ابو صلت هروی چنین روایت میکند: به امام رضا (ع) عرض کردم: گروهی در شهر کوفه بر این باورند که پیامبر (ص) در نماز سهو نمیکند؛ آن حضرت فرمود: دروغ میگویند –لعنت خدا بر آنان باد!- تنها وجودی که سهو نمیکند، خداوند یکتای بیمثال است. ایشان سپس دیدگاه شیخ صدوق را عیناً بیان کرده و خود را موافق با آن نشان میدهد. ب. ناباوران به سهو النبی (ص) در امور عادی: ۱. شیخ مفید در رد اعتقاد شیخ صدوق به سهو النبی (ص) مینویسد: ما از ابو جعفر محمّد بن حسن بن ولید –رحمة الله- سخنی شنیدهإیم که نمیتوانیم او را سهلانگار ندانیم. گویا او گفته است: "نخستین درجه غلوّ این است که سهو کردن پیامبر (ص) و امام (ع) را انکار نماییم". اگر این حکایت درست باشد، او واقعاً مقصّر است؛ هر چند که از علما و مشایخ قم بشمار میرود. ایشان در جای دیگری "در مورد خوابماندن پیامبر (ص) و قضا شدن نماز آن حضرت" مینویسد: ما منکر غلبه خواب به پیامبران در هنگام نماز و قضا شدن نماز آنان نیستیم؛ و این برای آنان مایه عیب و نقص نیست[۱۵]. ۲. محقق حلی در بیان نحوه انجام سجده سهو، به روایت صحیح زیر –که حاکی از سهو حضرت امام صادق (ع) در نماز و چگونگی بجا آوردن سجده سهو از سوی آن حضرت است –استناد نموده و سپس میافزاید: «متن عربی» -حق این است که منصب امامت از سهو کردن در عبادت به دور است. آن روایت عبارت است از: حلبی میگوید: شنیدم که امام صادق (ع) در سجده سهو فرمود: "بسم الله و باالله و صلی الله علی محمد و آل محمد" و یکبار دیگر شنیدم که چنین فرمود: "بسم الله و باالله السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته." محقق حلی، در جای دیگری به روایتی که بر کلام سهوی پیامبر (ص) در نماز صراحت دارد، بدون ایرادی استناد نموده، چنین مینویسد: اما آنچه بر باطل نشدن نماز در هنگام سخن گفتن اشتباهی دلالت میکند، روایت سهو کردن پیامبر (ص) است که نماز را پس از سخن گفتن اشتباهی ادامه دادهأند. ۳. علامه حلی در مسأله تکبیر در دو سجده سهو، روایت مربوط به چگونگی سجده سهو پیامبر (ص) را مردود دانسته این عبارت را افزوده است: "هذا الحدیث عندنا باطل لاستحاله السهو علی النبی (ص)". این حدیث به دلیل محال بودن مسأله سهو در پیامبر اکرم (ص)، در نزد ما (فقهای امامیه) باطل است. ۴. شهید اول، درباره خبر ذی الیدین "ذی شمالین" که در آن به سهو پیامبر اکرم (ص) در رکعات نماز صراحت دارد، مینویسد: "و هو متروک بین الامامیه لقیا الدلیل العقلی علی عصمة النبی عن السهو و لم یصر الی ذالک غیر ابن بابویه".[۱۶] آن حدیث در نزد امامیه، به دلیل وجود دلیل عقلی بر دوری پیامبر (ص) از اشتباه، قابل اعتنا نیست؛ و به این موضوع جز "ابن بابویه" کس دیگری اصرار نکرده است. اما شهید اول در جای دیگری از همان کتاب، به روایت مبتنی بر قضا شدن نماز پیامبر اکرم (ص) در اثر خواب –که بیارتباط با هسو النّبی (ص) نیست- استناد نموده و تصریح کرده است که آن موضوع با مقام عصمت، منافات و مخالفتی ندارد و هیچ کس این روایت را مردود ندانسته است. روایت مذکور و توضیح ایشان را در زیر میخوانیم: "زراره در طی روایتی "صحیح" از امام باقر (ع) نقل کرده که آن حضرت گفته است: "پیغمبر (ص) در سفری آخر شب فرود آمد و در محلی منزل کرد و گفت کیست که صبح را برای ما مراقب باشد؟ بلال گفت: من! پس پیغمبر (ص) و یاران خوابیدند تا روز برآمد. چون پیغمبر (ص) بیدار شد، بلال گفت: چه شگفت است خوابیدن تو! گفت: یا رسول الله (ص)! آن کس خواب را بر من چیره ساخت که بر شما چیره نمود؛ پس پیغمبر (ص) به اصحاب فرمود: از جایی که شما را در آنجا غفلت فراگرفته به مکانی دیگر منتقل شوید. چون به مکانی دیگر رفتند، بلال را فرمود اذان بگوید. بلال اذانش تمام شد پیغمبر (ص) دو رکعت نافله صبح را بگذارد و به اصحاب بهفرمود که ایشان نیز دو رکعت نافله را بجای آورند. آنگاه برخاست و دو رکعت نماز صبح را با ایشان بگذارد و فرمود: کسی که از نماز چیزی فراموش کند، آن را هرگاه به یادش آید بجای آورد؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: "و نماز را به یاد من برپای دار". شهید پس از نقل این حدیث، چنین به إفاده ادامه داده است: من به کسی که این حدیث را از راه توهّم اینکه با مقام عصمت، منافات و مخالفت دارد، رد کرده باشد واقف نشدهأم و عامّه از "ابی قتاده" و گروهی از صحابه، روایت را بدین صورت آورده که پیغمبر (ص) بلال را گفت اذان بگوید؛ چون اذان گفت، دو رکعت فجر را بگزارد، بعد به او فرمود اقامه بگوید؛ چون اقامه را گفت، حضرت نماز صبح را بجا آورد".[۱۷] ۵. شیخ بهایی نیز هرچند بهطور مطلق، مخالف سهو النبی (ص) نشان میدهد، ولی همانند بسیاری از فقها، به روایت خواب ماندن پیامبر (ص) و قضای نماز ایشان استناد کرده و با آوردن سخن شهید اول، به اجماع نظر فقیهان در پذیرش این رویات تأکید میکند.[۱۸] ۶. علامه مجلسی درباره سهوالنبی (ص)، دیدگاه دانشمندان صاحب اثر را مورد بحث و بررسی قرار داده و چنین نتیجهگیری نموده است: ".... اصحاب ما –بجز شاذّی از ایشان- اجماع و اطباق کردهأند که سهو بر انبیاء (ع) روا نیست و برخی آیات و روایات نیز فی الجمله بر این معنی دلالت دارد. اصول برهانی و دلائل عقلی و مبانی کلامی نیز همین مطلب را تأیید میکند؛ بهعلاوه، معلوم شد اخباری که بر وقوع سهو اشعار دارد از خلل و اضطراب خالی نیست و آیات وارده هم قابل تأویل میباشد...". و اما سهو در غیر احکام دین مثلاً در مباحات یا مکروهات، پس ظاهر اکثر علمای شیعه نیز آن است که اجماع بر عدم صدور سهو از آنان میباشد. و استدلال نیز کردهاند که سهو موجب نفرت و جدایی مردم از آنان شده و در این صورت دیگر اعتنایی به گفته و عمل آنان نخواهد نمود و این با لطف الهی منافات دارد. همچنین به آیات و روایاتی استدلال کردهأند که دلالت میکند بر این که آنان چیزی نمیگویند و عملی انجام نمیدهند مگر به وحی الهی؛ و نیز دلیل دیگر آن است که تأسی و اقتداء به آنان لازم است و همه گفتار و کردار آنان متابعت آنان در همه چیز واجب است؛ و کسی متابعت او مطلق واجب است باید معصوم باشد؛ و باز دلیل دیگر آن است که در روایات آمده است که آنان مؤید به روحالقدس میباشند و روح القدس خطا و سهو ندارد؛ و حتی در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نیز نقل شده که در بیان صفات امام (ع) فرمود: "فمنها ان یعلم الامام المتولی علیه انه معصوم من الذنوب کلها صغیرها و کبیرها، لا یزل فی الفتیا و لا یخطی و فی الجواب و لا یسهو و لا ینسی و لا یلهو بشیء من امر الدنیا". سپس علامه مجلسی فرموده: این مسأله در نهایت اشکال است زیرا آیات و روایات زیادی دلالت دارد بر صدور سهو و نسیان از ائمه (ع) و انبیاء (ع) ولی از طرف دیگر همه اصحاب مگر همان دو نفر اجماع دارند بر عدم جواز صدور خطا و سهو از آنان، و برخی از آیات و روایات و استدلالهای عقلی نیز دلالت بر عدم جواز صدور خطا و نسیان و سهو از آنان دارد. ایشان علیرغم ادعای اجماع در این باره در میان دانشمندان شیعه، "تحقیق و تبیین خود را به این عبارت خاتمه داده است: از مجموع دیدگاهها آشکار میشود که درباره رد همهجانبه سهو از پیامبران (ع) در میان دانشمندان شیعه، اتفاق نظر وجود ندارد!".[۱۹] ایشان سپس متعرض روایت "قضا شدن نماز صبح پیامبر (ص)" شده و چنین میأفزاید: از دانشمندان قدیمی ما کسی به این روایت اشکال وارد نکرده است؛ مگر برخی از عالمان متأخر که گمان کردهأند با عصمتی که معتقدند، منافات دارد. بهگمان من، این روایت با ادعای آنان منافات ندارد؛ زیرا آنچه آشکار است، مقصود آنان از عصمت در حال تکلیف و تمییز و قدرت است... . با توجه به نوع بیان و استدلال علامه مجلسی، چنین مینماید که ایشان در رد و قبول سهو النبی (ص) در امور عادی، مردّد مانده و در نهایت توقف نموده است. ۷. سید محمد حسین فضل الله "امّا نسبت دادن سهو و فراموشی برای پیامبران در غیر مسائل تبلیغی را شیخ صدوق و برخی پیروان او پذیرفتهأند. شیخ صدوق، انکار سهو النبی (ص) را یکی از نشانههای غلو برشمرده است؛ و استاد ما آیة الله خویی، در کتاب "منیة السائل" در پاسخ از این سؤال، چنین پاسخ داده است: "آنچه درباره معصوم یقین است، ممنوعیت سهو در غیر موضوعات خارجیه است و متکلمان مشهور شیعه بر آنند که انبیاء (ع) و امامان (ع)، نه تنها در احکام الهی، بلکه حتّی در مسائل عادی هم از خطا و نسیان مصونند". ما در استدلال به عصمت پیامبران (ع) به اینجا رسیدیم که موضوع عصمت، جدای از درک مسأله نبوت و نقش پیامبری است؛ زیرا پیامبر، نامهرسان نیست که مأموریتش تنها به بردن و رساندن آن به مردم، پایان پذیرد؛ بلکه او انسانی است که خداوند او را برای دگرگونی افکار بشریت و ساماندهی امور دینی و عادی آنان بر چرخه حق فرستاده است؛ و چون حرکت پیامبر در این راستاست، ضرورت دارد که همه کارهای او بر مدار حق و حقیقت بوده باشد و در زندگی او هیچگونه فکر، احساس، گفتار، کردار و تصمیمگیری نادرستی دیده نشود؛ زیرا پیامبر همواره در مقام عصمت قرار داشته و عدم خطای در امور، نتیجه آن عصمت است... ".[۲۰] ۸. جعفر سبحانی: پیامبران از همه عیبها و گناهان و از سهو و فراموشی در کردار و گفتار –از ابتدای عمر تا هنگام مرگ- مصونند؛ زیرا اگر آنان گناهی مرتکب شوند یا اشتباهی بکنند، در اذهان عمومی از جایگاه خود سقوط مینمایند و اعتماد به گفتار و کردار آنان، از مردم سلب میشود؛ در نتیجه، به بطلان فایده نبوت (و نقض غرض) میانجامد. پس بنابر آنچه که قرآن کریم در حق آنان فرموده است، باید (موضوع سهو النبی) را تأویل کرد. سبحانی در درس خارج فقه؛ همانند دیگر فقها در موضوع حکم نماز قضا، بر خوابماندن و سهو پیامبر (ص) در حال نماز استناد و استدلال نموده و بدین وسیله به استنباط فقهی میپردازد؛ اما پس از خروج از استنباط فقهی، روایات را تردیدآمیز و یا قابل توجیه میشمارند. سخنان ایشان را در زیر میخوانیم: "الدلیل الاول ماورد حول نوم النبی عن صلاة الفجر، و قد وردت هذه الروایة بصور اربع"؛ در یکی از جنگها، یعنی در جریانی که نزدیک بود بین مهاجرین با انصار نزاع و جنگ صورت بگیرد، حضرت در میان آنان آمد و فرمود این دعوا یک دعوای گندیده است؛ فلذا فرمود: باید فوراً حرکت کنید. عدهإی گفتند: یا رسول الله (ص)! هوا گرم است. حضرت گوش نداد و فرمود: باید همین آلان حرکت کنید. چرا؟ حضرت خواست اصلاً این فکر رشد پیدا نکند؛ چون اگر میماندند، باز با هم صحبت میکردند. همه حرکت کردند. شب همهأش راه رفتند. سحرگاهان خواستند کمی بخوابند، حضرت به بلال فرمود: تو بیدار بمان و ما را برای نماز صبح بیدار کن. اتفاقاً حضرت با دیگران خوابیدند. خواب بر بلال هم فشار آورد و او نیز بدون اختیار خوابش برد. حضرت از خواب بیدار شد؛ دید که آفتاب بیرون آمده است. (این مطلب هم در روایات ماست و هم در روایات اهل سنت) حضرت رو کرد به بلال و فرمود: بنا بود که تو بیدار بمانی. بلال عرض کرد: همان خدایی که تو را به خواب برد، مرا هم به خواب برد. عبارت روایت این است: "فعاد نادیه ساعة". روایت سماعة بن مهران اصلاً در آنجا نماز نخواند، پس معلوم میشود اینکه میگوید: "یصلّی حین یذکرها" بیان جواز بود؛ یعنی هر موقع که به یادش آمد بخواند، ولی بعداً که میگوید اصلاً رسول الله (ص) در آن مکان نماز نخواند، در جای دیگر خواند، این بهترین دلیل بر مواسعه است.[۲۱] ... در هر حال این چهار روایت را که ما خواندیم، چندان با عقائد شیعه سازگار نیست. چرا؟ زیرا ما معتقدیم که پیامبر اکرم (ص) حال نوم و غیر نوم آگاهی خود را از دست نمیدهد، ولی گاهی از اوقات مصالح ایجاب میکند که خدا پیغمبرش را به خواب ببرد، چرا؟ برای اینکه مردم در حقّ او غلو نکنند. فلذا در اینجا هم بگوییم مصلحت این بود که خداوند منان فرق بگذارد بین حال یقظه و بین حال نوم. چرا؟ "لمصلحة". شاید مصلحت هم به نظر من این باشد که مردم درباره آن حضرت غلو نکنند و خیال نکنند که او الله و رب است؛ بلکه او مخلوقی است در اختیار خدا. گاهی از اوقات اختیار را از دستش میگیرد و لذا برخی از روایاتی که دلالت بر سهو النّبی (ص) دارد مانند رسالهإی که مرحوم حاج شیخ محمد تقی تستری راجع به سهو النبی (ص) و در آنجا روایات را جمع کرده، ما میگوییم تمام سهو النبی (ص) اسهاء است نه سهو. خالق متعال روی مصلحتی اسهاء کرده، تا مردم درباره پیغمبر اکرم (ص) دچار غلو نباشند. اگر این روایات را رد کردیم که هیچ، اما اگر خواستیم آنها را بپذیریم، توجیهش این است که اسهاء (اسهاء: وقوع سهو مصلحتی از جانب خداوند متعال؛ إنما: به خواب بردن مصلحتی از سوی خداوند سبحان.) است نه سهو، انماء است نه نوم". با توجه به این دیدگاهها درمییابیم که دانشمندان اسلامی متقدم، غالباً سهو نسیان در پیامبر (ص) و امام (ع) را در امور عادی و غیر وحیانی بعید ندانستهأند؛ اما متأخران و معاصران بیشتر بر محال بودن آن نظر دارند؛ هر چند که در مقام استدلال فقهی بدان روایات استناد جستهأند»[۲۲]. |
پرسشهای مصداقی همطراز
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان حدیث در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب ماتریدیه در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه فرقه وهابیت در باره سهو یا جهل معصوم چیست؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع علم معصوم
پانویس
- ↑ آگاهیهای آسمانی، ص ۱۴۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ۱، ۳۶۰.
- ↑ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
- ↑ از ترجمه محمود شهابی در کتاب "ادوار فقه"، ۱، ۳۳۲ – ۳۳۳، با مقداری تصرف.
- ↑ "لا تواخذنی بما نیست".
- ↑ ترجمه همان، ۱۴۶.
- ↑ (و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین)، سوره مبارکه انعام، آیه ۶۸.
- ↑ التبیان، ۴، ۱۶۵.
- ↑ و از حساب آنان بر عهده کسانی که پرهیزگاری میورزند هیچ نیست اما (این) یادکردی است باشد که پرهیزگاری ورزند؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۶۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۴۹۰.
- ↑ و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین؛ سوره مبارکه انعام، آیه ۶۸.
- ↑ روض الجنان و روح الجنان، ج۷، ص۳۲۷.
- ↑ لوامع صاحبقرانی، ج۴، ص۲۹۷.
- ↑ وافی، ج۸، ص۹۵۵.
- ↑ عدم سهو النبی، ۲۸.
- ↑ ذکری الشیعه، ۴، ۱۰.
- ↑ همان، ۴۲۴– ۴۲۳؛ ادوار فقه، ۱، ۳۲۶.
- ↑ نک: حبل المتین، ۱۴۹: "متن عربی".
- ↑ بحار الأنوار، ۱۷، ۱۲۰ – برگرفته از: ادوار فقه، ۱، ۳۴۴.
- ↑ من وحی القرآن، ۹، ۱۶۶.
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیة الله سبحانی (Tohid.ir).
- ↑ بازاندیشی در علم امام، ص ۱۱۸ الی ۱۳۵.