صادقین چه کسانی هستند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
صادقین چه کسانی هستند؟
موضوع اصلیصادقین چه کسانی هستند؟
مدخل بالاترامامت در قرآن / آیه صادقین
مدخل اصلیمصادیق صادقین
تعداد پاسخ۲ پاسخ

صادقین چه کسانی هستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی ربانی گلپایگانی

حجت الاسلام و المسلمین ربانی گلپایگانی، علی در کتاب «امامت اهل بیت» و در مقاله «آیه صادقین» در این‌باره گفته‌ است:

  • «درباره این که مقصود از صادقین در آیه مورد بحث چه کسانی‌اند، از سوی مفسران اسلامی اقوال گوناگونی نقل شده است:
  • مقصود، کسانی‌اند که در آیات دیگر قرآن از آنان به عنوان صادقین یاد شده است و در این آیه از مؤمنان خواسته شده است که از روش آنان پیروی کنند. روشن‌ترین نمونه آن آیه ۱۷۷ سوره بقره است. در این آیه برای صادقین صفات ذیل بیان شده است:
  1. ایمان به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران: مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ[۱].
  2. انفاق مال در راه خدا به خویشاوندان، یتیمان، بی‌نوایان، در راه ماندگان، گدایان، و برای آزاد کردن بردگان: وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ[۲].
  3. اقامه نماز: وَأَقَامَ الصَّلَاةَ[۳].
  4. پرداختن زکوت: وَآتَى الزَّكَاةَ[۴].
  5. وفای به عهد و پیمان: وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا[۵]
  6. صبر و شکیبایی در ناملایمات زندگی و در مبارزه با دشمن: وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ[۶]

خداوند سبحان پس از بیان اوصاف یاد شده فرموده است: کسانی که دارای اوصاف یاد شده باشند صادق و پرهیز کارند: أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۷]

در آیه ۲۳ سوره احزاب نیز آمده است: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۸]. برخی از مؤمنان مردانی‌اند که به عهد خود با خداوند صادقانه عمل کردند، عده‌ای از آنها به شهادت رسیدند و عده‌ای دیگر منتظر شهادت‌اند. آنان هرگز عهد و پیمان خود با خداوند را مبدل نساختند. مطابق روایات، جمله: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى به حمزه و جعفر بن ابی طالب اشاره دارد، و جمله: وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ناظر به علی ابن ابی طالب (ع) است[۹].

در آیه ۸ سوره حشر نیز از مهاجران صدر اسلام به عنوان صادقین یاد شده است: لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۱۰]. از جمله موارد مصرف فیئ (اموال و سرزمین‌های مشرکان که بدون جنگ در تصرف مسلمانان قرار می‌گرفت) تهی دستان مهاجری هستند که از سرزمین و اموال خود بیرون رانده شدند و طالب فضل و رضوان خداوند می‌باشند و خدا و رسول او را یاری می‌دهند، آنان همانا راستگویانند.

  • مقصود، سه فردی[۱۱] هستند که از رفتن به غزوه تبوک تخلف کردند، ولی بعداً به گناه خود اعتراف نمودند و منافقانه به توجیه عمل نادرست خود نپرداختند. در آیه قبل از آیه مورد بحث به آنان اشاره شده است: وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۲]
  • مقصود، پیامبران (ص) و اصحاب اویند. قائلان این نظریه، عبارت الَّذِينَ آمَنُوا در آغاز آیه را بر سه فرد متخلف ازغزوه تبوک تطبیق کرده و آنان را مخاطب آیه دانسته‌اند.
  • از ابن عباس نقل شده که گفته است مقصود از صادقین، علی (ع) و اصحاب او است. در روایات اهل بیت (ع) نیز صادقین بر آل محمد (ص) تطبیق شده است[۱۳]. روایات را پس از این نقل خواهیم کرد.[۱۴]

ارزیابی اقوال: از میان اقوال یاد شده، تنها قول چهارم درست است، یعنی مقصود از صادقین در این آیه - علاوه بر پیامبران (ع)- امیرالمؤمنین و امامان معصوم از خاندان پیامبر (ص) می‌باشند. دلیل بر درستی این دیدگاه دو چیز است: یکی این که - چنان که پس از این بیان خواهد شد- صادقین در این آیه کسانی‌اند که از عالی‌ترین مرتبه صدق در عقیده، گفتار و رفتار برخوردارند، و جز معصومان کسی دارای چنین ویژگی نیست. و دیگر روایاتی است که از طریق شیعه و اهل سنت درباره شأن نزول این آیه نقل شده است. در این روایات، صادقین بر پیامبر (ص)، علی (ع) و دیگر امامان اهل‌بیت (ع) تطبیق شده است. اما کسانی که در آیات یاد شده به عنوان صادق توصیف شده‌اند، اگر چه از فضیلت‌های برجسته‌ای برخوردارند، ولی واجد فضیلت عصمت نیستند، البته، می‌توان گفت آیات یاد شده به ملاک عموم و شمولی که دارند، پیامبر (ص) و اهل‌بیت معصوم آن حضرت را نیز شامل می‌شوند، ولی سخن در دیگر مصادیق آنهاست؛ یعنی نمی‌توان همه مصادیق آن آیات را، مصادیق صادقین در آیه مورد بحث دانست.

از تأمل در آیات یاد شده به دست می‌آید که آنها در صدد توصیف پرهیزگاران‌اند، یعنی کسانی که به راستی به خدا، روز جزا، نبوت و شریعت الهی ایمان آورده و در انجام تکالیف دینی ثابت‌قدم و استوارند. هم نماز برپا می‌دارند، هم انفاق می‌کنند و هم در راه خدا جهاد می‌نمایند. آنان با این ویژگی‌ها از منافقان و مسلمانان سست عقیده‌ای که در میدان اطاعت و عبادت خداوند ثابت قدم و استوار نیستند، باز شناخته می‌شوند، چنان که در پایان آیه ۱۷۷ سوره بقره فرموده است: أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۵] یعنی افراد یاد شده به دلیل صداقت در ایمان و اطاعت خداوند، مدال افتخار آمیز تقوا را دریافت کرده‌اند. بنابراین، آنان مصداق بخش نخست آیه صادقین (توبه / ۱۱۹) می‌باشند که از مؤمنان خواسته است پرهیزگار باشند. بدون شک رسیدن به مقام شامخ تقوا از رهگذر پیروی از پیامبر (ص) به دست می‌آید، چنان که در آیه ۷ سوره حشر خداوند به مؤمنان دستور داده است تا به دستورات پیامبر (ص) عمل کنند، و از آن چه نهی می‌کند پرهیز نمایند: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۱۶].

گواه بر این که مقصود از صادق بودن در آیات یاد شده، داشتن ایمان راستین است؛ ایمانی که جلوه‌های آن در عمل به فرامین الهی و دوری از گناهان نمایان می‌شود، هرچند به مرز عصمت نمی‌رسد، این است که در سوره حجرات پس از این که ادعای اعراب را در داشتن ایمان رد می‌کند و یادآور می‌شود که ایمان در قلوب آنان وارد نشده و تنها اقرار زبانی و ظاهری به اسلام کرده‌اند: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ[۱۷] مؤمنان راستین را وصف کرده و در پایان، آنان را به عنوان “صادقین” معرفی کرده است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۱۸]. همچنین در آیه ۱۵ آل عمران از پرهیزگاران و پاداش‌های اخروی آنان سخن به میان آمده و در وصف آنان آمده است: الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۱۹]، آن گاه ویژگی‌های آنان بیان شده است که از آن جمله صادق بودن آنان است[۲۰].

پس از آیه ۲۳ سوره احزاب، که برخی از مؤمنان به عنوان کسانی که صادقانه به عهد الهی خود عمل کردند معرفی شده‌اند، این مطلب بیان شده است که خداوند صادقین را پاداش داده و منافقین را کیفر داده یا از آنان در خواهد گذشت[۲۱]. از تقابل میان صادقین و منافقین به دست می‌آید که، مقصود عالی‌ترین مرتبه صدق نیست، بلکه مرتبه‌ای از صدق است که مؤمن راستین را از منافق جدا می‌سازد. این مطلب با روایاتی که امیرالمؤمین (ع) را مصداق آیه ۲۳ احزاب دانسته منافات ندارد؛ زیرا صادق در این آیه به صورت مطلق به کار رفته است، که عالی‌ترین مرتبه را نیز می‌تواند شامل شود، اگرچه به آن اختصاص ندارد.

بنابراین، مقصود از کسانی که در آیات دیگر قرآن به صادق بودن توصیف شده‌اند فقط کسانی که از عالی‌ترین مرتبه صدق برخوردارند، نمی‌باشد، بلکه مقصود کسانی‌اند که از نفاق و تزلزل ایمانی پیراسته‌اند و تکلیف الهی را با نشاط و استواری انجام می‌دهند. عنوان جامع آنان پرهیزگاری است: أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ یعنی به نخستین دستور خداوند در آیه ۱۱۹ توبه، عمل کرده‌اند. راه رسیدن به این افتخار، پیروی از پیشوایان معصوم است: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، که پیامبر (ص) سرآغاز و سرآمد آنان است.

علاوه بر نقد اساسی یاد شده که بر همه دیدگاه‌های تفسیری پیش گفته - غیر از دیدگاه چهارم- وارد است، بر دیدگاه دوم این نقد ویژه نیز وارد است که مفاد كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ پیروی از آنان در همه امور است، ولی آنچه مربوط به سه فرد متخلف از غزوه تبوک است، صادق بودن آنان در ندامت و توبه است، اگر مقصود از صادقین آنان بودند، مناسب‌تر این بود که گفته شود: کونوا مع التائبین.

بر دیدگاه سوم نیز این اشکال ویژه وارد است که الَّذِينَ آمَنُوا عام است، و هیچ دلیل و توجیهی برای اختصاص آن به سه فرد متخلف از غزوه تبوک وجود ندارد، و اگر مقصود آنها بودند مناسب‌تر این بود که گفته شود: کونوا مع المجاهدین. با چشم‌پوشی از این اشکال، دیدگاه مزبور با نظریه چهارم منافات ندارد؛ زیرا در حقیقت از سه فرد متخلف خواسته شده است که با پیامبر (ص) و مسلمانانی که او را در غزوه تبوک همراهی کردند، باشند. شخصیت محور در آن غزوه پیامبر (ص) بود و اقتدا به مسلمانان به صورت مستقل از رسول اکرم (ص) مطرح نبود»[۲۲].

  • «“صادقین” در آیه مورد بحث، در حقیقت، همان صدیقین در آیه دیگر قرآن است: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۲۳].

اطاعت از خدا و رسول خدا به این است که انسان از قرآن و سنت پیروی کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از پیشوایان معصوم اطاعت نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی می‌شناسند و در رعایت آن، کم‌ترین لغزشی ندارند و آنان همان پیشوایان معصوم‌اند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان “صادقین” و در آیه ۵۹ سوره نساء با عنوان «اولی الامر» یاد شده است.

بدیهی است هر کسی در دنیا پیرو پیامبر و پیشوایان معصوم باشد، در آخرت نیز با آنان محشور خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۴] همان است که در آیه وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۲۵] بیان شده است، و دست‌آورد مَعَ الصَّادِقِينَ در دنیا، مع الصدیقین در قیامت است.

گواه بر این مطلب این است که در روایات اهل بیت (ع)، همان گونه که “صادقین” در آیه ۱۱۹ سوره توبه بر امامان معصوم (ع) تطبیق شده است، “صدیقین” در آیه ۶۹ سوره نساء نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت کرده است که پس از تلاوت آیه یاد شده فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ»[۲۶]؛ پیامبر اکرم (ص) مصداق نبیین است و ما مصداق صدیقین و شهداء هستیم و شما مصداق صالحان هستید. پس همان گونه که خداوند شما را صالح نامیده است، به نشانه‌های صلاح آراسته گردید»[۲۷].

  • «درباره مصادیق صادقین و ویژگی‌های آنان از سوی مفسران اقوال گوناگونی نقل شده که عبارتند از:
  1. مقصود از صادقین در آیه، اوصاف یاد شده در آیه ۱۷۷ سوره بقره: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۲۸] است که عبارتند از: ایمان به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران، انفاق در راه خدا، اقامه نماز، پرداختن زکات، وفای به عهد، صبر و شکیبایی در ناملایمات زندگی. خداوند سبحان در این آیه دارندگان اوصاف یاد شده را صادق و پرهیزگار نامیده است[۲۹].
  2. برخی مقصود از صادقین را به افرادی که در آیه ۲۳ احزابمِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا[۳۰] از آنان یاد شده، تفسیر کرده‌اند. ترجمه آیه چنین است: برخی از مؤمنان مردانی‌اند که به عهد خود با خداوند صادقانه عمل کردند، عده‌ای از آنها به شهادت رسیدند و عده‌ای دیگر منتظر شهادت‌اند، آنان هرگز عهد و پیمان خود با خداوند را مبدل نساختند[۳۱].
  3. مقصود از صادقین مهاجران هستند که در سوره حشر آیه ۸لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۳۲] از آنها به عنوان صادقین یاد شده است[۳۳].
  4. برخی، مراد از صادقین را به سه نفری که از غزوه تبوک تخلف و سپس پشیمان شدند، تفسیر کرده‌اند که در سوره توبه آیه ۱۱۸وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۳۴] به آنان اشاره شده است[۳۵].
  5. عده‌ای دیگر صادقین را به پیامبر (ص) و اصحاب او تفسیر کرده‌اند و عبارت الَّذِينَ آمَنُوا در آغاز آیه مورد بحث را بر سه فرد متخلف از غزوه تبوک تطبیق کرده‌اند[۳۶].
  6. برخی، با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه مَعَ در آیه را به معنای من تفسیر کرده‌اند؛ یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند[۳۷].
  7. در برخی از احادیثی که محدثان شیعه و سنی نقل کرده‌اند، صادقین را بر علی (ع) و گاهی بر علی و اصحاب او یا بر علی و اهل بیت او تفسیر کرده‌اند[۳۸].
  8. در برخی دیگر از روایات صادقین بر محمد (ص) و اهل بیتش (ع) تطبیق شده است[۳۹].
  9. در مجامع روایی شیعه احادیث زیادی صادقین را بر ائمه اهل بیت (ع) تفسیر کرده است[۴۰]. چنان که شیخ صدوق از امیرمؤمنان روایت کرده که وقتی آیه صادقین نازل گردید، فردی از پیامبر (ص) پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر (ص) پاسخ داد: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را شامل می‌شود، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی (ع) و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد[۴۱][۴۲].

در نقد چهار نظریه اول باید گفت: این که در برخی از آیات برای بعضی از مؤمنان عنوان صادقین اطلاق شده است، تردیدی نیست، ولی این بدان معنا نیست که مراد از صادقین در آیه مورد بحث آنها باشند، چون بعداً اثبات می‌شود که مقصود از صادقین کسانی هستند که عالی‌ترین مرتبه صدق را دارا باشند و این مقام تنها بر افراد معصوم قابل تطبیق است.

نظریه پنجم نیز مخدوش است، چون الَّذِينَ آمَنُوا عام بوده و اختصاص آن به سه فرد متخلف دلیل نداشت.

اما در نظریه ششم بر فرض که کلمه مع در ادبیات عرب به معنای من به کار رفته باشد، لکن چنین کاربردی غیر رایج بوده و در مورد بحث نیازمند دلیل است، در حالی که چنین دلیلی وجود ندارد. قرائت عبدالله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است[۴۳].

اما سه قول اخیر کاملاً با همدیگر هماهنگ، و مفادش آن است که مقصود از صادقین در آیه مورد بحث پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم از اهل بیت آن حضرت می‌باشند، و اگر در برخی روایات فقط علی (ع) ذکر شده است بدان جهت است که او نخستین پیشوای معصوم مسلمانان پس از رسول اکرم (ص) می‌باشد. بنابراین مراد از صادقین کامل‌ترین مرتبه صدق، یعنی کسانی که از مقام عصمت برخوردارند، می‌باشد در این زمینه دو تقریر ارائه شده است:

  1. تقریر علامه حلی: وی در شرح کلام محقق طوسی که آیه وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را از دلایل امامت علی (ع) دانسته، گفته است: خداوند متعال به بودن با صادقین امر کرده است و مقصود از صادقین کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد، زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد، و به اجماع مسلمانان از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست[۴۴].
  2. تقریر فخر رازی: او آیه مورد بحث را دلیل عصمت صادقین دانسته و گفته است: جمله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده و از آنان خواسته که با صادقین باشند. از این جا معلوم می‌شود که مؤمنان معصوم نیستند و جهت صیانت از خطا باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان صادقین هستند، و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها تحقق دارد، پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند. آن گاه گفته است: پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد، در غیر این صورت دستور به پیروی از او تکلیف به مالایطاق خواهد بود، و چون ما انسان معینی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین تنها مجموع امت باقی می‌ماند که مصداق صادقین باشند و مؤمنان باید از آنها پیروی کنند[۴۵].

سخن فخر رازی در این که مقصود از صادقین را افراد معصوم دانسته، استوار است، اما این که مصداق آن را اجماع امت بیان کرده نادرست است، زیرا:

  1. مسائل مورد اجماع امت اندک است و نمی‌تواند راهگشای مسلمانان در احکام دینی باشد؛
  2. اگر اجماع امت مشتمل بر فرد معصوم نباشد، همچنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد؛
  3. با مراجعه به قرآن (آیه تطهیر) و سنت نبوی (حدیث ثقلین، حدیث سفینه و...) به روشنی می‌توان معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) را شناخت.

با توجه به دو تقریر یاد شده می‌توان استدلال به آیه صادقین را بر لزوم پیروی مسلمانان از امامان معصوم چنین بیان کرد: خداوند در آیه صادقین مؤمنان را به پرهیزگاری و هماهنگی با صادقین دستور داده است. و مفاد كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ این است که باید مؤمنان با صادقین هماهنگ بوده و پیرو آنان باشند. از سوی دیگر در امر خداوند به پیروی از صادقین هیچ‌گونه قید و شرطی به کار نرفته است، از این اطلاق دو نکته استفاده می‌شود: یکی این که صادقین کسانی‌اند که در همه زمینه‌های مربوط به حیات اِرادی خود اعم از عقیده، اخلاق، گفتار و رفتار، صادق‌اند (اطلاق موردی) و دیگری این که آنان در زمینه‌های یادشده در همه حالات صادق‌اند (اطلاق احوالی). بدون شک، صادق بودن به گونه یادشده با عصمت ملازمه دارد. در نتیجه، صادقین معصوم‌اند و مؤمنان باید از آنان پیروی کنند.

نکته پایانی این که صادقین در آیه مورد بحث همان صدیقین در آیه وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۴۶] هستند[۴۷]. بنابراین، دستاورد مَعَ الصَّادِقِينَ در دنیا مَعَ الصِّدِّيقِينَ در آخرت است[۴۸].

«در احادیثی که در منابع شیعی و سنی روایت شده است، صادقان معصوم بر پیامبر (ص)، علی (ع) و دیگر امامان اهل بیت (ع) تطبیق شده است.

  1. حاکم حسکانی از ابن عباس روایت کرده که گفته است مقصود از صادقین علی (ع) و اصحاب او است: مع علی و أصحابه[۴۹].
  2. وی در حدیث دیگری از عبدالله بن عمر روایت کرده که گفته است: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ یعنی محمداً و أهل بیته”: یعنی با پیامبر و اهل بیت او باشید[۵۰].
  3. در حدیثی دیگر از جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر (ع) روایت کرده که مقصود از كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ بودن با آل محمد (ص) است[۵۱].
  4. در حدیثی دیگری از ابن الصلت از پدرش از جعفر بن محمد (ص) روایت کرده است که مقصود از صادقین، محمد (ص) و علی (ع) است[۵۲].
  5. در حدیث دیگری از ابن عباس روایت کرده که آیه درباره علی (ع) نازل شده است[۵۳].
  6. در حدیثی دیگر از ابان بن تغلب از ابی‌جعفر (حضرت باقر (ع)) روایت کرده که مقصود از كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ بودن با علی بن ابی طالب (ع) است[۵۴]. احادیث یاد شده در منابع دیگری از اهل سنت نیز روایت شده است[۵۵].
  7. محدث کلینی از برید بن معاویه روایت کرده که گفت: از امام باقر (ع) از آیه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ پرسیدم، امام (ع) فرمود: «أيانا عني»[۵۶]: ما را اراده کرده است.
  8. در صحیح بزنطی آمده که گفت: از امام رضا (ع) در مورد این آیه پرسیدم، امام (ع) فرمود: «الصادقین هم الأئمة الصدیقون بطاعتهم»: صادقان، ائمه اهل‌بیت (ع) هستند که در اطاعت خداوند صادقان راستین‌اند[۵۷].
  9. شیخ طوسی از جابر از امام باقر (ع) در مورد آیه صادقین روایت کرده که فرمود: «مَعَ‏ عَلِيِّ‏ بْنِ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏»[۵۸]: مقصود از كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ بودن با علی بن ابی طالب (ع) است.
  10. در حدیثی که امام علی (ع) در آن فضائل و مناقب خود را برای جمع کثیری از مسلمان بیان کرده، آمده است: “شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که وقتی آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ نازل شد، سلمان پرسید ای رسول خدا، آیا این دستور عام است یا خاص است؟ پیامبر (ص) فرمود: آیه در مورد کسانی که امر شده‌اند، عام است و همه مؤمنان را شامل است، ولی صادقین به برادرم علی و اوصیاء پس از او تا روز قیامت اختصاص دارد؟ گفتند: آری”[۵۹].
  11. ابوسعید خدری گفته است: هنگامی که آیه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ نازل شد، پیامبر (ص) روی به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا می‌دانید این آیه در مورد چه کسی نازل شده است: گفتند: ای رسول خدا ما نمی‌دانیم. ابودجانه گفت: ای رسول خدا همه ما از صادقین هستیم؛ زیرا به تو ایمان آورده و تو را تصدیق کرده‌ایم. پیامبر (ص) فرمود: نه ای ابودجانه، این آیه در خصوص امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (ع) نازل شده و دیگران را شامل نمی‌شود[۶۰]»[۶۱].

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین مقامی؛
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مقامی، در کتاب «ولایت و امامت در قرآن» در این‌باره گفته است:

«صدق به معنای درستی و مطابقت با حق[۶۲] است؛ ابن‌منظور "صدق" را نقیضِ کذب دانسته و یکی از مصادیق آن را "مرد درست در برابر مرد نادرست" یاد کرده است[۶۳]. مرحوم حسن مصطفوی می‌نویسد: أن الأصل الواحد في هذه المادة: هو التمامیة والصحة من الخلاف والكون على حقّ... فظهر أن حقیقة الصدق تختلف باختلاف الموارد والمصاديق: فالتمامیة وصحة الأمر إما في قول، فيقال قوله صدق. أو في عقیدة، فيقال صدق في اعتقاده وفكره. أو في عمل، فيقال هو صادق في أفعاله[۶۴].

زمخشری در کشاف می‌نویسد: "صادقین کسانی‌اند که در دین خدا عقیده، گفتار و رفتار صادق بوده‌اند"[۶۵]. علامه طباطبایی نیز می‌نویسد: "صدق در اصل وصف گفتاری است که با واقعیت خارج مطابقت دارد؛ ولی از آنجا که بر عقیده، نیّت و عزم و اراده نیز قول اطلاق می‌شود، امور یادشده نیز، به وصف صدق توصیف میگردند. بر این پایه، کسی که عقیده‌اش با نفس‌الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراد‌ه خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیّت و اراده‌اش صادق است"[۶۶]. با توجه به معنا و کاربرد صدق در کتب لغت، بیان مفسّران و آیات قرآن چند نکته دست‌ یافتنی است:

  1. صدق به معنای مطابقت با خارج (حق) است.
  2. صدق اختصاص به گفتار ندارد، بلکه در اعتقاد، نیت، خُلق، عمل و رفتار نیز به کار می‌رود؛ از این‌رو، ترجمه "صادق" به راستگو، ترجمه به فرد غالب است؛ و گرنه هر یک از راست‌گو، راست‌کردار، درست اعتقاد و... میتواند مصداق معنای این واژه باشد.

از این‌رو صادقان باید کسانی باشند که هم افکار و هم گفتار و هم رفتار آنها مطابق با حق باشد و کسی که چنین باشد، معصوم است[۶۷].

  • «در اینکه مصداق صادقین کیانند دو قول است:
  1. شیعه: بر پایه روایات و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین اهل‌بیت پیامبرند.
  1. اهل‌ سنت: در تشخیص مصداق صادقین اختلاف نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.

ادله شیعه بر مدعای خود: بهترین راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول امین وحی حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) است. ایشان در روایات متعددی که اهل سنت برخی از آن روایات را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند: "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، سلمان از پیامبر پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر پاسخ دادند: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را در بر میگیرد، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد"[۶۸] «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: اتَّقُوا اللَّهَ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۶۹]. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً[۷۰]؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۷۱][۷۲].

اقوال و ادله اهل‌ سنت: محدّثان و مفسران اهل‌ سنت در تعیین مصداق آیه اختلاف دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند[۷۳]:

  • عن نافع في قوله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۷۷] قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع محمد وأصحابه [۷۸] فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية[۷۹]
  • عن ابن عباس في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۰] قال: مع علي بن أبي طالب [۸۱]
  • عن سعيد بن جبير في قوله وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۲] قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما [۸۳].
  • عن السدي في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۸۴] قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية[۸۵].

نقد: # گروهی که صادقین را بر صحابه تطبیق می‌دهند، عصمت را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به عدالت صحابه بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از اهل سنت همچون فخر رازی به عصمت صادقین باور داشته و بر آن استدلال نموده‌اند.

  1. اگر صادقین، صحابه باشند، آیه به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام آیه ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب آیه همه مردم، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که فخر رازی استدلال نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا مؤمنان با او همراهی کنند.
  2. برای کسی جز علی (ع) ادّعای عصمت نشده است. از سویی اهل سنت، خلفا و صحابه را معصوم ندانسته، برای آنان ادّعای عصمت نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، خلفای راشدین و دیگر صحابه را در بر نمی‌گیرد.
  3. در سند روایاتی که مصادیق صادقین را غیر پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) می‌دانند، افرادی چون جویبر بن سعید ازدی و اسحاق‌ بن بشر کاهلی است که بسیاری از بزرگان اهل‌سنت در علم رجال روایات آنها را ضعیف می‌دانند.
  • گروه سوّم، مصداق صادقین را مجموع امّت اسلام می‌دانند. برخی از بزرگان اهل‌ سنت مانند فخر رازی، شخص خاصی را برای "صادقین" معین نمی‌کنند، بلکه صادقین را به "مجموع امّت اسلامی" تفسیر می‌کنند. او می‌نویسد: لأنه تعالی أوجب علی کل واحد من المؤمنین أن یکون مع الصادقین، و إنما یمکنه ذلك لو کان عالما بأن ذلك الصادق من هو لا الجاهل بأنه من هو، فلو کان مأمورا بالکون معه کان ذلك تکلیف ما لا یطاق، و أنه لا یجوز، لکنا لا نعلم إنسانا معینا موصوفا بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ لیس أمرا بالکون مع شخص معین، و لما بطل هذا بقی أن المراد منه الکون مع مجموع الأمة، وذلك یدل علی أن قول مجموع الأمة حق و صواب و لا معنی لقولنا الإجماع إلا ذلك[۸۶].

نقد: # اگر اجماع امّت حجّت باشد، مخالفت یک نفر هم از تحقّق اجماع جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت کلام امت، به پذیرفتن یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه اجماع امّت، حق را بشناسد و این دَوْر است[۸۷].

  1. اجتماع و اجماع انسان‌های غیر معصوم، عصمت نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اجماع امّت اگر بر فرد معصوم مشتمل نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و همچنان احتمال خطا دارد.
  2. اگر در هنگام نزول آیه، مصداق "صادقین" مجموع امّت اسلامی بود، به ذهن اصحاب پیامبر هم می‌رسید و برای صحت اجماع امت به آن استدلال می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه صحابه افراد خاصی بودند که عصمت نیز داشتند.
  3. به دست آوردن اجماع امّت اسلامی محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه اسلام، به دیدگاه امّت اسلامی درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک همراهی و پیروی دانست؟!
  4. رسیدن به دیدگاهی واحد از امّت، دست‌نیافتنی است؛ زیرا امّت افکار و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن امّت را معیار پیروی دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از امّت اسلامی درباره یک مسئله یا رویداد در تاریخ ثبت نشده و به دست نرسیده است؟!
  5. آنجایی که امّت اسلامی به اجماع نرسند، تکلیف مکلّفان چیست؟
  6. شیعیان این حکم الهی (همراهی با صادقان) را تکلیف بیرون از توان نمی‌دانند. شیعه، راه شناخت معصوم را تصریح معصوم پیشین می‌داند. رسول خدا (ص) نیز در احادیث فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن پیامبر (ص) بر آمده است[۸۸].

جمع‌بندی ::::::استدلال بر عصمت امام: با توجه به نکات یاد شده می‌توان استدلال به آیه صادقین را بر عصمت امامان چنین بیان کرد:

  1. خداوند در آیه صادقین، مؤمنان را به همراهی مطلقه با صادقان دستور داده است.
  2. هر کس که همراهی با او مطلق باشد، معصوم است.
  3. صادقان معصوم‌اند.
  4. در روایات شیعه و اهل سنت، اهل‌بیت پیامبر (ص) "صادقین" معرّفی شده‌اند[۸۹].

نتیجه: اهل‌بیت (ع) معصوم‌اند.

استدلال بر امامت امام:

  1. خداوند در آیه صادقین مؤمنان را به همراهی مطلقه با صادقان دستور داده است.
  2. لازم همراهی مطلق با صادقان، اطاعت و پیروی مطلق از آنهاست.
  3. در روایات شیعه و اهل‌سنّت، اهل بیت پیامبر (ص) "صادقین" معرّفی شده‌اند.
  4. صادقین (اهل‌بیت (ع)) در موارد مختلفی ادّعای امامت کرده‌اند.
نتیجه: صادقین (اهل‌بیت (ع)) امام جامعه اسلامی اند و مردم موظف‌اند از آنان پیروی کنند[۹۰].

پانویس

  1. «بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  2. «و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  3. «و نماز برپا دارد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  4. «و زکات پردازد» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  5. «و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  6. «و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  7. «آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  8. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  9. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۱.
  10. «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
  11. آنان عبارت بودند از: ۱- کعب بن مالک از بنی سلمه؛ ۲- مرارة بن ربیعه از بنی عمرو بن عوف؛ ۳- هلال بن امیه از بنی واقف.
  12. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توب» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  13. اقوالی که در تفسیر و تطبیق صادقین گفته شد از تفاسیر زیر نقل شده است: تفسیر طبری، ج۱۱، ص۷۴-۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۶۲؛ تفسیر کشاف، ج۲، ص۳۲۰؛ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۲۱۳؛ تفسیر تبیان، ج۵، ص۳۱۸؛ تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۸۱؛ تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲-۷۳؛ تفسیر روض الجنان، ج۱۰، ص۷۵-۷۶.
  14. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۳.
  15. «آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  16. «و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید» سوره حشر، آیه ۷.
  17. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  18. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  19. «آنان که می‌گویند: پروردگارا! به راستی ما ایمان آورده‌ایم پس، از گناهان ما درگذر و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار!» سوره آل عمران، آیه ۱۶.
  20. الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ «(همان) شکیبایان و راستگویان و فرمانپذیران و بخشندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان» سوره آل عمران، آیه ۱۷.
  21. لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ «تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد؛ بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۲۴.
  22. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۳-۷۸.
  23. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  24. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  25. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  26. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.
  27. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۸۷.
  28. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  29. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۸۱.
  30. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  31. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.
  32. «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
  33. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۲۸۸.
  34. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  35. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۲۱.
  36. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۴۶؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۲۱.
  37. رشید رضا، محمد، المنار، ج۱۱، ص۷۲؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.
  38. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۷؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۰- ۵۱؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۳۰۶.
  39. حاکم حسکانی، عبدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
  40. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ آمدی، سیف الدین، غایة المرام، ج۳، ص۵۲.
  41. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۶۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۴۹؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۱۱۵.
  42. ربانی گلپایگانی، علی، آیه صادقین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴.
  43. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۱۱، ص۷۶.
  44. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۵۰۳.
  45. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
  46. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  47. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶.
  48. ربانی گلپایگانی، علی، آیه صادقین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵.
  49. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۰.
  50. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
  51. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱.
  52. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۹.
  53. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
  54. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲.
  55. ر.ک: فرائد السمطین، ج۱، ص۳۶۹، باب ۶۸، ح۲۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۲، ص۳۶۱؛ کفایة الطالب، باب ۶۲، ص۲۳۶؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۲۸۵-۲۸۶؛ المناقب خوارزمی، ص۲۸۰، ح۲۷۳.
  56. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۱.
  57. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸، ح۲.
  58. امالی، شیخ طوسی، ص۲۵۵، ح۴۶۱.
  59. کمال الدین، ج۱، ص۲۶۲؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ج۱، ص۱۱۵؛ برای آگاهی بیشتر از احادیث شیعه در این باره ر.ک: غایة المرام، ج۱۳، ص۵۲-۵۴ و البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۰-۳۳ و ج۳۵، ص۴۰۸-۴۱۴.
  60. تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۷۴؛ بحار الانوار، ج۳۵، ص۴۱۱.
  61. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۸۱.
  62. نسبت میان حقیقت و واقعیت عام و خاص مطلق است.
  63. ابن منظور، ابوالفضل، جمال‌الدین، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۳. الصِّدق: نقیض الکذب... و هذا رجل صِدْق، مضاف، بمعنی نعم الرجل هو.
  64. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۲۶۱.
  65. هم الذين صدقوا في دين الله نية وقولاً وعملا؛ زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.
  66. الصدق بحسب الأصل مطابقة القول والخبر للخارج، ویوصف به الإنسان إذا طابق خبره الخارج ثم لما عد کل من الاعتقاد والعزم- الإرادة - قولا توسع فی معنی الصدق فعد الإنسان صادقا إذا طابق خبره الخارج وصادقا إذا عمل بما اعتقده وصادقا إذا أتی بما یریده ویعزم علیه علی الجد؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲؛ .
  67. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۱۹-۱۲۰.
  68. «أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲. .
  69. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.
  70. ر.ک: حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
  71. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  72. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۱.
  73. التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: «قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب». برخی از مفسران اهل‌سنّت مانند محمد عبده در تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲: با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه «مع» در آیه را به معنای «من» تفسیر کرده‌اند یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند، در پاسخ به این مفسران گفته می‌شود: اولاً: بر فرض که کلمه «مع» در ادبیات عرب به معنای «من» به کار رفته باشد، چنین کاربردی رایج نبوده و نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دسترس نیست. ثانیاً: قرائت عبد الله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است.
  74. ر.ک: زحیلی وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۱ ص۶۸ - ۶۹.
  75. ر.ک: مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج۱۱، ص۴۳.
  76. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  77. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  78. الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.
  79. روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص:۴.
  80. از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  81. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰.
  82. با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  83. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
  84. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  85. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.
  86. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  87. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.
  88. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۲-۱۲۵.
  89. برای خلفا و صحابه، نه تنها ادعای عصمت نشده است بلکه ادعای عدم عصمت شده است.
  90. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۶.