ظلم‌ستیزی در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ظلم‌ستیزی از جمله ویژگی‌های پیامبر خاتم (ص) است. آن حضرت نه تنها پس از بعثت، بلکه پیش از آن نیز از مبارزان واقعی در عرصه ظلم‌ستیزی و عدالت پروری بوده است. مهمترین شیوه‌های مبارزاتی پیامبر در ریشه کن کردن ظلم در جامعه عبارت‌اند از‌: عدم مسامحه در مبارزه با ظلم؛ اقامه عدل و اهتمام به آن؛ رویارویی و مقابله با استکبار؛ ایجاد وحدت و انسجام.

مقدمه

مبارزه با ظلم و زیر بار ظلم نرفتن از جمله ویژگی‌های حضرت محمد (ص) است و این امر در زندگی نورانی آن پیام‌آور خوبی‌ها و عدالت بخشِ جامعه پر از ظلم اعراب جاهلی، به روشنی مشاهده می‌‌شود. رسول مبارز اسلام نه تنها پس از دریافت نشان نبوت، بلکه پیش از بعثت نیز از مبارزان واقعی در عرصه ظلم‌ستیزی و عدالت پروری بوده است و تاریخ نیز بر این امر گواه است که ظلم‌ستیزی و مقابله با روحیه ظلم‌پذیری در جامعه و دفاع از مظلوم از ویژگی‌های بارز آن حضرت است. چنان که پس از مهاجرت به مدینه از حضرت درباره حلف الفضول (یا پیمان جوانمردان) نقل شده است که فرمود‌: "در خانه عبدالله بن جُدعان در پیمانی حضور یافتم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوتم کنند، اجابت می‌کنم، اینکه سوگند یاد کردند حق هر که را به اهلش برگردانند تا ظالم بر مظلوم عزت نیابد[۱] و این در حالی بود که بنا بر نقل مورخان شرکت پیامبر (در چنین اقدام ظلم‌ستیزانه‌ای مربوط به بیست سال قبل از بعثت می‌شود، یعنی زمانی که هنوز بیست سال بیشتر نداشتند[۲] از این رو، مشاهده می‌شود که رسول الله‌(ص) اهتمام خاصی به پرهیز از ظلم و دفاع از مظلوم داشته است.

مهمترین شیوه‌های مبارزاتی پیامبر در ظلم‌ستیزی

با توجه به سیره پیامبر مهمترین شیوه‌های مبارزاتی پیامبر در ریشه کن کردن ظلم در جامعه عبارت‌اند از‌:

عدم مسامحه در مبارزه با ظلم

پیامبر گرامی اسلام (ص) در طول تاریخ رسالت خویش هرگز با ظلم مداهنه نکرد و پذیرای باطل نشد و برای پیش بردن امور با ظلم سازش ننمود و هیچ گاه موضع حق را به ظلم و باطل نفروخت، حتی در بدترین شرایط‌، آن زمان که به مرگ تهدید شد و یا با تطمیع می‌خواستند او را از انجام رسالتش که دعوت به حق و مبارزه با ظلم و جهل بود، بازدارند، کوچکترین تمایل و انحرافی پیدا نکرد و در راه نجات بشر و مبارزه با ظلم و ستم تن به سازش نداد و با ستمگران همراه نشد و بدون هیچ مداهنه‌ای در پاسخ به وعده‌های سران و اشراف قریش می‌‌فرماید‌: "به خداقسم، اگر [سران و اشراف قریش] خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند‌، هرگز از دعوت خود دست برنمی دارم تا آنکه خداوند آن را انتشار دهد یا در راه آن کشته شوم[۳]. گفته‌اند مردی از بنی زُبید در ماه ذی قعده وارد مکه شد و کالایی داشت، عاص بن وائل سَهمی آن را خرید ولی بهای آن را پرداخت نکرد، کار به مشاجره کشیده شد، اما مرد نتوانست حق خود را بگیرد‌. از این رو، بزرگان قریش را به دفاع از مظلوم فراخواند. سپس بزرگان قریش جمع شدند و پیمان بستند که هر ستمدیده ای را یاری کنند و در گرفتن حق مظلوم همراه باشند و اجازه ندهند در مکه بر کسی ستم شود، این پیمان “حلف الفضول” نام گرفت که پیامبر نیز در آن حضور داشت‌[۴] این استواری بر عدم مداهنه در تمام دوران دعوت رسالت پیامبر برپا ماند و آن حضرت در راه حق به سازشکاری و انحراف پذیری میدان نداد. حق و عدالت برای رسول ختمی مرتبت برترین ارزش را داشت و آن حضرت همه چیز را در این جهت می‌خواست[۵].

اقامه عدل و اهتمام به آن

مطالعه تاریخ گویای این امر است که جامعه عصر پیامبر (ص) جامعه‌ای بر پایه قسط و عدل و برابری انسان‌ها و نفی ظلم و تبعیض اجتماعی بود؛ بین عرب و عجم در حقوق و مزایا و تکالیف و وظایف فرقی وجود نداشت، درآمدها و غنایم جنگی به مساوی توزیع می‌شد و تکالیف و وظایف از همه خواسته می‌شد‌، ملاک قرب و بعد، کمالات معنوی و اخلاقی بودند که در توزیع پاداش‌ها و هدایا نقشی نداشتند، تنها تلاش‌ها و همت‌ها و فعالیت‌های فردی و نه وابستگی‌های قومی و گروهی او، ملاک برتری شخص قلمداد می‌گردید. زندگی اسلامی و حیات مبارک پیامبر (ص) و تاریخ اسلامی در بهترین زمان‌ها و سالم ترین دوران‌هایش حاکی از عدل پروری و عدالت جویی است. پیامبر (ص) خود نمونه ی فردی عادل بود که در طول حیاتش به عدالت رفتار می‌کرد و دیگران را نیز به آن ترغیب می‌کرد. رسول اکرم (ص) فرمودند: پروردگارم مرا به نه چیز سفارش کرد:... و عدالت در خرسندی و خشم... [۶].

یکی از اهدافی که پیامبر گرامی اسلام (ص) از همان ابتدا به دنبال آن بود، ایجاد محیطی سالم برای معیشت انسان و زندگی بشری بود؛ یعنی دنیایی که در آن حق ضعیف به وسیله قوی خورده نشود، دنیایی که در آن، ناکامی مطلق برای ضعفا و دریده شدن به وسیله اقویا نباشد. از این رو، در برپایی عدالت چنان بود که می‌فرمود: "مردم! به خدا سوگند کسی از شما نزد من قوی‌تر از ضعیف نیست تا حقش را بگیرم‌ و کسی نزد من ضعیف‌تر از قوی نیست تا حق [دیگران] را از او بگیرم[۷]. پیامبر (ص) در هر شرایطی بر قسط و عدل پایداری می‌‌ورزید و همواره اسوه عدالت همه جانبه بود چنان که در وصفش آمده است: "سخنش جدا کننده حق از باطل بود و داوری او بر اساس عدالت بود، سیرت او میانه‌روی در کار بود، شریعت او راه حق را نمودار می‌کرد و برانگیختش برای بندگان رحمت بود[۸] و باید گفت حرکت بعثت نبوی راهی نو در مقابل بشریت نهاد، چنان که قرآن کریم می‌فرماید: هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا[۹]. بعثت برای این بود که انسان‌ها را از ظلمات خارج کند و به نور هدایت کند؛ ظلمات جهل و شهوت، ظلمات شرک و نفاق، ظلمات بی عدالتی و جور و تبعیض، ظلمات دوری از اخلاقیات و آلوده شدن به لجنزار فساد، ظلمات کج فهمی‌ها و بدفهمی‌ها‌، ظلمات تاریکی‌ها، ظلماتی که انسان را فرو می‌برد و به تباهی می‌کشاند و پیامبر اکرم (ص) به عنوان هادی این راه، با سلاح عدل به برداشتن این موانع قدم برداشت و همیشه شعارش عدالت و عدالت‌پروری و مبارزه با ظلم بود‌. خصوصیت حکومت پیامبر (ص) این بود که به جای ابتناء بر ظلم، بر عدل ابتناء داشت[۱۰].

رویارویی و مقابله با استکبار

رسول خدا (ص) در تمام دوران رسالت خویش رویاروی مستکبران ایستاد و با خودکامگی و ستمگری و جنایتکاری و تجاوزگری مبارزه کرد‌. عصر مکّی به مقاومت در برابر آزارها، تهدیدها، شکنجه‌ها و دیگر اقسام فشارها گذشت و پیامبر (ص) بر دعوت به توحید ایستادگی نمود و عصر مدنی به دفاع همه جانبه از حریم توحید طی گشت و رسول خدا (ص) پس از نزول آیه «قتال» که به مسلمانان اجازه مقابله نظامی داده شد، حدود صد اقدام نظامی و جنگ دفاعی را برای مقابله با مستکبران تدارک کرد‌. به طور متوسط تقریباً هر ماه یک حرکت نظامی یا نبرد برای دفع تهاجم‌ها و توطئه‌ها سازماندهی شد[۱۱]. مقابله با مستکبرین و ظالمین و دفاع از ارزش‌های انسانی و ایمانی امری ضروری و اصلی عقلایی است. از این رو، خداوند به مؤمنین دستور می‌‌دهد که برای دفاع از این ارزش‌ها و مرزها و حریم‌ها به جهاد در راه خدا بپردازند تا ظلم و ستم مستکبران را دفع کنند: قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۲].

البته باید توجه داشت تمام جنگ‌های پیامبر از باب دفاع بوده است و ماهیتی دفاعی‌، ایمانی و انسانی دارد، چنان که شیخ محمد جواد بلاغی در این باره می‌نویسد: "تمام جنگ‌های رسول خدا ‌(دفاع از توحید و شریعت و اصلاح مسلمانان در برابر تجاوز مشرکان ستمگر بود؛ و با وجود این او در دفاع خود بهترین روشی را که مدافعان طی می‌کنند و نزدیک ترین راهی را که به اصلاح و مسالمت منجر می‌‌شود دنبال کرد، یعنی ابتدا به موعظه می‌‌پرداخت و به اصلاح و مسالمت دعوت می‌‌کرد و تمایل خود را به صلح نشان می‌داد‌؛ و در حالی که می‌دانست او پیروز است پیشنهاد ترک خصومت و جنگ را می‌پذیرفت و پیمان صلح را قبول می‌کرد"[۱۳].[۱۴]. از این رو، پیامبر رحمت (ص) حتی در مقابل مستکبرین و پیروزی بر آنها استکبار نمی‌ورزید و تا جایی که ممکن بود با آنها از راه صلح و مهربانی وارد می‌‌شد‌.

ایجاد وحدت و انسجام

پیامبر اکرم (ص) ‌در قیام خود علیه استکبار و حاکمیت ظلم و جهل، به وحدت افراد اهمیت بسیار می‌‌داد. در دوران مکه‌، مسلمانان احساس یکرنگی و برادری می‌‌کردند و مشکلی در این باره در میان نبود ولی با هجرت به مدینه، یاران پیامبر را دو گروه تشکیل می‌دادند؛ انصار و مهاجرین. افزون بر تفاوت شرایط اقتصادی و مادی، این دو گروه از نظر فرهنگی نیز ناهمخوانی‌هایی با هم داشتند. پیامبر (ص) (برای استحکام بیشتر میان آنها چاره اندیشی کرد و طرح “مواخاة” و برادری را مطرح کرد. چنان که قرآن کریم در این باره می‌‌فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۱۵]. از ابن عباس روایت شده است هنگامی که آیه اخوت نازل شد، پیامبر (ص) میان مسلمانان پیوند برادری استوار ساخت. ابوبکر را با عمر، عثمان را با عبدالرحمان‌... تا آنکه همه مسلمانان را بر پایه و منزلت شان با یکدیگر، برادر ساخت. سپس به علی (ع) فرمود: تو برادر منی و من برادر تو[۱۶].[۱۷]

عدالت‌پروری و ظلم‌ستیزی

فطرت پاک همه انسان‌ها از ظلم و ستم بیزار است و مبارزه با ستمگران را لازم و ضروری می‌داند. به همین جهت عدالت‌گستری و ظلم‌ستیزی در سرلوحه دستورات و برنامه‌های پیامبران خدا قرار گرفته است.

کتاب آسمانی پیامبر مکرم اسلام نیز هرگونه ستم و ستم‌پذیری را مردود می‌شمارد. قرآن مجید در این رابطه چنین می‌فرماید: لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ[۱۸]. مسلمان نه‌ تنها باید با ستمگران به مبارزه برخیزند، بلکه از هرگونه همکاری با آنان نیز باید خودداری نمایند. چنانچه رسول اکرم (ص) می‌فرماید: "کسی که به‌ سوی ظالمی برود تا به او کمک کند در حالی که می‌داند او ظالم است، از اسلام خارج شده است"[۱۹].

همچنین پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: "آنگاه که روز قیامت برپا شود ندادهنده‌ای فریاد می‌کند که ستمگران و یاران آنها کجایند؟ حتی کسی که برای آنها قلمی تراشیده باشد، یا در دوات آنها لیقه[۲۰] ریخته باشد از جمله ندا شوندگان خواهد بود. سپس پیامبر اکرم (ص) فرمود: آنها را در تابوتی از آهن جمع می‌کنند سپس همگی آنها را در جهنم می‌افکنند"[۲۱].

باید توجه داشت که تا حاکمیت گردن‌کشان و طاغوت‌ها بر جامعه‌ای باقی است امکان اجرای عدالت در آن جامعه وجود ندارد؛ زیرا این افراد برای جلب منافع نامشروع خود به هر صورت ممکن مانع گسترش عدالت در جامعه خواهند شد و در نتیجه، ظلم و ستم همچنان بر مردم مظلوم ادامه می‌یابد. لذا پیامبر اسلام (ص) در جهت اجرای عدالت در جامعه با ستمگران زمان خود به مبارزه برخاستند و به این طریق با از میان برداشتن این موانع موفق به اجرای عدالت شدند و بی‌گمان در هر جامعه‌ای که مصلحان آن درصدد برپائی عدالت هستند باید ابتدا موانع بر سر راه خود را از میان بردارند[۲۲].

روحیه و تفکرِ ظلم‌ستیزی و نیز اقدام عملی پیامبر خاتم (ص) در مقابله با ظلم، تنها به دوران پس از بعثت خلاصه نمی‌شد؛ ایشان سال‌ها پیش از بعثت، مبارزه با ظالمان را آغاز کرده بود. شرکت ایشان در پیمان "حلف الفضول" از نمونه‌های بارز مبارزه ایشان با ظالمان و پشتیبانی ایشان از ستمدیدگان است. این پیمان، در زمانی بود که مردی از قبیله بنی زبید، کالایی را به عاص بن وائل فروخت و عاص پس از گرفتن کالا از پرداخت بهای آن خودداری کرد. مرد زبیدی از مردم کمک خواست؛ در نتیجه، جمعی از قبایل مختلف دور هم جمع شده، پیمان بستند که هر ستمدیده‌ای را یاری کنند و حق مظلوم را از ظالم بگیرند و اجازه ندهند در مکه به کسی ستم شود. پیامبر اسلام (ص) نیز یکی از این افراد بود. ایشان بعدها از این پیمان یاد می‌کرد و می‌فرمود: اگر در اسلام هم به مانند آن پیمان دعوت می‌شدم، می‌پذیرفتم"[۲۳]. از دیگر نمونه‌های عملی ظلم‌ستیزی پیامبر خاتم (ص) و دفاع از مظلومان فرستادن نامه به پادشاهان سایر کشورها بود؛ در حالی که آنان در اوج قدرتشان بودند، رسول اکرم (ص) بدون در نظر گرفتن مقام و شوکت این پادشاهان، آنان را به پذیرفتن اسلام دعوت کرد و هشدار داد که اگر آیین اسلام را نپذیرند، گناه پیروانشان بر عهده آنان خواهد بود[۲۴].[۲۵]

قیام بر ضد ستم

با توجّه به آنچه مطرح شد، در منطق قرآن کریم اطاعت مطلق و بدون قید و شرط از غیر معصوم معنا ندارد، بلکه بر خلاف آنان که تلاش کرده‌اند راهی برای توجیه استبداد و خودکامگی و ستم‌پذیری دست و پا کنند، منطق دین، منطق عدم انظلام و خروج بر زمامداران خودکامه و قیام بر ضد ستم است[۲۶]. پیام‌آور عزت و عدالت، به صراحت چنین آموخته است: «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً فَلْيُغَيِّرْهُ‏»[۲۷].

سکوت در برابر خودکامگی زمامداران و تمکین در برابر ستم ستمگران، خودکامگی و ستمگری را نمی‌کاهد، بلکه راه آن را هموار می‌سازد و بدان دامن می‌زند و از این روست که در آموزش‌های نبوی ـ جز آنجا که همه راه‌های مقابله با خودکامگی و ستمگری مسدود است ـ به ایستادگی در برابر خودکامگی و ستمگری و مقابله با آن سفارش شده و درباره کوتاهی در این امر هشدار داده شده چنان که از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: «إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوَا الظَّالِمَ ثُمَّ لَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ أَوْشَكُوْا أَنْ يَعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابٍ»[۲۸].

همه مردمان در سرنوشت اجتماعی خویش سهیم‌اند و از این‌رو نمی‌توانند در قبال خودکامگی‌ها و ستمگری‌ها سکوت پیشه کنند و مقابله ننمایند و کار خود پیش گیرند، زیرا چنین سکوت و کوتاهی پیامدهایی به مراتب سخت‌تر و مصیبت‌بارتر در پی خواهد آورد. علامه طباطبایی دراین‌باره تحلیلی ارائه کرده و نوشته است که در تفسیر الدر المنثور سیوطی در ذیل آیه فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ[۲۹][۳۰] آورده شده است که ابن‌جریر، ابن قانع و طبرانی نقل کرده‌اند که علقمة بن وائل حضرمی از سلمة بن یزید جهنی روایت کرده است که وی به پیامبر گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ عَلَيْنَا أُمَرَاءُ مَنْ بَعْدِكَ يَأْخُذُونَا بِالْحَقِّ الَّذِي عَلَيْنَا وَيَمْنَعُونَا الْحَقَّ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا نُقَاتِلُهُمْ وَنَعْصِيهِمْ»؛ ای رسول خدا، بعد از تو تکلیف ما با زمامدارانی که بر ما حکومت می‌کنند چیست، اگر حقی را که بر گردن ما دارند بگیرند و حقی را که خداوند برای ما بر گردن آنان قرار ده است ندهند؟ آیا می‌توانیم با آنان پیکار کنیم و دشمنشان بداریم؟) رسول خدا (ص) فرمود: «عَلَيْهِمْ مَا حَمَّلُوا وَ عَلَيْكُمْ مَا حَمَّلْتُمْ»[۳۱]. (آنان مسئول وظایف خویش و شما مسئول وظایف خویشید). علامه طباطبایی پس از ذکر این حدیث یادآور شده است که در همین معنا روایات دیگری نیز نقل شده است، ولی هیچ شکی نباید کرد که اسلام با روح زنده کردن حق و میراندن باطلی که در آن هست، هرگز اجازه نمی‌دهد که ستمگران متجاهر به ستم بر مردمان مسلط شوند، و هرگز سکوت و تحمل ظلم و تعدی ستمگران و فاجران را جایز نمی‌داند، و به مردمانی که قدرت بر رفع ستم و اصلاح امور را دارند چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. امروز در مباحث اجتماعی روشن شده است که استبداد رأی زمامداران و خودسری آنان در تحکم و زورگویی، بزرگ‌ترین خطر و پلیدترین آثار را در اجتماع دارد که یکی از آنها پدید آمدن فتنه‌ها و آشوب‌ها و جنگ‌ها است، زیرا سرانجام مردمان در این مقام برمی‌آیند که ستمگران را به حق و عدل وادارند و همین خود مایه پدید آمدن فتنه‌ها و جنگ‌ها است[۳۲].

بنابراین کوتاهی نمودن در برابر خودکامگی‌ها و ستمگری‌ها به دلیل واهمه از پیامدهای آن، جامعه را به پیامدهای سخت‌تر و گزنده‌تری مبتلا خواهد ساخت و درست آن است که در برابر این تباهی‌ها از همان ابتدا ایستادگی کرد و مقابله نمود که خودکامگی زمامداران، اساس بدبختی مردمان است و پیشوایان حق و عدل نسبت به پیروی از آنان سخت هشدار داده‌اند، چنان که پیشوای آزادگان، علی (ع) فرموده است: "هان زنهار! زنهار! از پیروی سران و بزرگانتان. هان پس بترسید و برکنار باشید از فرمان بردن سران و بزرگانتان، همانان که با تبار خود بزرگی فروختند، و نژاد خویش را برتر دیدند، و کارهای زشت و ناروای خود را بر گردن پروردگارشان انداختند، و نیکی خدا به خویشتن را نادیده انگاشتند، به ستیزیدن در برابر فرمان او، و پیروزی جستن در برابر بهره‌های او. پس آنان پایه‌های شالوده عصبیت، و ستون‌های فتنه، و شمشیرهای بالیدن به جاهلیتند"[۳۳].

پیروی از گردن‌فرازان و گردنکشان و تن دادن به خواسته‌های آنان منشأ فتنه‌ها و تباه شدن‌هاست؛ آنان که به ستیز با خداوند برمی‌خیزند و خود را در جایگاه خدایی می‌بینند. سلیم بن قیس هلالی گوید: شنیدم امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرمود: "از سه کس بر دین خودتان بترسید!... کسی که خدای عز و جل قدرتی به دست او داده باشد و او گمان کند که اطاعت او، اطاعت خداست و سرپیچی از فرمان او، سرپیچی از فرمان خداست. در حالی که چنین نیست، زیرا فرمانبرداری مخلوق در معصیت خالق جایز نیست و نباید چنین کرد، و مخلوق را نزیبد که دلبند گناه شود؛ پس نه در راه معصیت الهی باید از کسی فرمان برد و نه بر فرمان شخص گنهکار بایستی درآمد. فقط می‌بایست از خداوند و فرستاده‌اش و جانشینان او فرمان برد؛ و این که خداوند دستور داده است که فقط از دستورات پیامبر اطاعت شود، برای این است که او معصوم است و پاک، و به نافرمانی خدا دستور نمی‌دهد؛ و این که فقط به اطاعت جانشینان او امر کرده است، برای این است که آنان نیز معصومند و پاک، و به نافرمانی خدا دستور نمی‌دهند"[۳۴].[۳۵]

ستم‌ستیزی

پیامبر خاتم (ص) در دوران جاهلیت، با گروهی که آنها نیز از ستم رنج می‌بردند، برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم پیمان شد. این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیت‌های مهم مکه بسته شد... و حلف الفضول نامیده شد. او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد می‌کرد و می‌گفت حاضر نیستم آن پیمان بشکند و اکنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شرکت کنم[۳۶].[۳۷].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «لَقَد شَهِدتُ فی دارِ عَبدِ الله بنِ جدعَانَ حِلفاً لَو دُعِیتُ بهِ فی الإسلامِ لَأَجَبتُ، تَحالَفُوا أَن یَردُوا الفُضولَ عَلی أهلِها وألا یعز ظالم مظلوماً»، ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۵۸‌
  2. همان، ۱/۲۵۸؛ الصالحی الشامی، سبل الهدی والرشاد، ۲/۱۵۴
  3. «[وَالله] لَو وُضِعَتِ [وَضَعُوا] الشَّمسُ فِی یَمینِی وَالقَمَرُ فِی یَساری [شِمالی]، مَا ترَکتُ [علی أن أترک]هذا الأَمرَ حَتّی یُظهِرَهُ الله تعالَی، أَو أُهلِکَ فی طلَبِهِ [فیهِ مَا تَرَکتُهُ]»؛ محمد بن إسحاق بن یسار، سیرة ابن إسحاق، ۲/۱۳۵؛ الطبری، تاریخ الطبری، ۲/۶۷؛ ابن أثیر‌، الکامل فی التاریخ، ۲/۶۴؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ۱/۱۳۲؛ الذهبی، تاریخ الإسلام، ۱/۱۴۹؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة‌، ۳/۵۶؛ المقریزی، إمتاع الأسماع، ۴/۳۸۷؛ الحلبی، السیرة الحلبیة، ۱/۴۶۲
  4. ابن هشام الحمیری‌، السیرة النبویة‌، ۱/۸۷؛ إبن حاتم العاملی‌، الدر النظیم، ۵۳-۵۱؛ الصالحی الشامی، سبل الهدی والرشاد، ۲/۱۵۴
  5. دلشاد تهرانی‌، خلاصه سیره نبوی‌، منطق عملی، ۳۱۱.
  6. «قال رسول الله (ص): أوصانی ربی بتسع،... والعدل فی الرضا والغضب»؛ ابن شعبة الحرانی‌، تحف العقول، ۳۶؛ السید محسن الأمین، أعیان الشیعة، ۱/۳۰۰
  7. «أیها الناس انه و الله ما فیکم أحد أقوی عندی من الضعیف حتی آخذ الحق له ولا أضعف من القوی حتی آخذ الحق منه»؛ الازدی، الکامل فی اللغه و الادب، ۱/۸
  8. وکان کلامه الفصل، وحکمه العدل، وسیرته القصد، وسنته الرشد، وبعثه رحمة للعباد؛ الحسینی اللواسانی، نور الأفهام، ۱/۳۴۷
  9. «اوست آنکه بر شما درود می‌فرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه 43.
  10. جاویدی، قاموس عدالت: بررسی مبانی نظری و عملی مفهوم عدالت در کلام مقام معظم رهبری، ۱۲۵.
  11. دلشاد تهرانی، ۴۴۱.
  12. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه 190.
  13. فکانت حروبه بأجمعها دفاعا لعدوان المشرکین الظالمین عن التوحید وشریعة الاصلاح والمسلمین. ومع ذلک فهو یسلک فی دفاعه أحسن طریقة یسلکها المدافعون، وأقربها إلی السلام والصلاح‌، یقدم الموعظة ویدعو إلی الصلاح والسلام ویجنح إلی السلم ویجیب إلی الهدنة ویقبل عهد الصلح. مع عرفانه بأنه المظفر المنصور. وهاک ما ینادی به التاریخ من أسباب حروبه وغزواته؛ البلاغی‌، الرحلة المدرسیة‌، ۲/۲۲۹
  14. دلشاد تهرانی‌، ۴۴۷-۴۴۶‌
  15. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه 10.
  16. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب‌، ۲/۳۲
  17. محمدی، روح‌الله، فصلنامه کوثر، بررسی ظلم‌ستیزی و عدالت‌گستری در سیره انبیاء از منظر قرآن کریم (مقاله)، ص41-45.
  18. نه ستم کنید و نه زیر بار ظلم بروید؛ سوره بقره، آیه۲۷۹.
  19. «مَنْ‏ مَشَى‏ إِلَى‏ ظَالِمٍ‏ لِيُعِينَهُ‏ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ، فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۲.
  20. تکه نخ یا ابریشم به‌هم‌پیچیده که در دوات می‌گذارند و مرکب روی آن می‌ریزند (فرهنگ عمید).
  21. «إِذَا كَانَ‏ يَوْمُ‏ الْقِيَامَةِ نَادَى‏ مُنَادٍ أَيْنَ‏ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ‏ الظَّلَمَةِ وَ أَشْبَاهُ‏ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً أَوْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاتاً قَالَ فَيُجْمَعُونَ فِي تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَّ يُرْمَى بِهِمْ فِي جَهَنَّمَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۸۶.
  22. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۴۵ - ۲۵۳.
  23. الطبقات الکبری، ص ۱۰۳؛ السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۱۹۰ و شرف المصطفی، ج ۱، ص ۴۰۰.
  24. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۷۷؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۴۲ و ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵۰۴.
  25. ر. ک: اخلاقی، معصومه فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۱۱-۱۱۲.
  26. ر. ک: میزان الحکمة، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶: «وُجُوبُ الْخُروجِ عَلَی أَئِمَّةِ الْجَوْرِ».
  27. «هر که [از شما] کاری زشت را ببیند، باید بر آن اعتراض کند». مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹ و ۵۴؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۲۲؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۴۰۶، ج۲، ص۱۳۳۰؛ سنن أبی داود، ج۱، ص۲۶۰؛ ج۲، ص۴۳۷؛ أبوعبدالرحمن احمد بن شعیب النسائی، سنن النسائی، بشرح جلال‌الدین السیوطی و حاشیة السندی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۸، ص۱۱۱؛ أبوبکر احمد بن علی الرازی الجصاص، احکام القرآن، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۵ ق. ج۲، ص۳۸، ج۳، ص۵۳۱؛ أبومحمد علی بن احمد بن حزم الاندلسی، المحلی، تحقیق احمد محمد شاکر، دارالجبل، بیروت، ج۱، ص۲۷، ج۲، ص۱۹۰، ج۸، ص۱۷۲، ج۹، ص۳۶۱، ج۱۰، ص۴۳، ج۱۱، ص۲۵؛ السنن الکبری، ج۳، ص۲۹۷، ج۶، ص۹۵، ج۷، ص۲۶۶، ج۱۰، ص۹۰؛ شمس‌الدین أبو بکر محمد بن احمد بن سهل السرخسی، المبسوط، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۳۷؛ أبوبکر بن مسعود الکاشانی، بدائع الصنائع، الطبعة الاولی، المکتبة الحبیبیة، پاکستان، ۱۴۰۹ ق. ج۱، ص۲۷۶؛ موفق الدین أبومحمد عبدالله بن احمد قدامة، المغنی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج۲، ص۲۴۴؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۴۳۱؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۶۰۲؛ کنزالعمال، ج۳، ص۶۶ و ۷۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۹۲.
  28. «اگر مردمان ستمگری را ببینند و او را از ستم بازندارند، ممکن است خدای متعال مجازات آن ستمگر را به این مردمان نیز تعمیم دهد». السنن الکبری، ج۱۰، ص۹۱.
  29. «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  30. قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
  31. الدر المنثور، ج۵، ص۵۴-۵۵.
  32. تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۵۸.
  33. «أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ‏ طَاعَةِ سَادَاتِكُمْ‏ وَ كُبَرَائِكُمْ الَّذِينَ تَكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِينَةَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مُكَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِيَّةِ وَ دَعَائِمُ أَرْكَانِ الْفِتْنَةِ وَ سُيُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ»؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  34. «احْذَرُوا عَلَى‏ دِينِكُمْ‏ ثَلَاثَةً... وَ رَجُلًا آتَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُلْطَاناً فَزَعَمَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُ مَعْصِيَةُ اللَّهِ وَ كَذَبَ لِأَنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ لَا يَنْبَغِي لِلْمَخْلُوقِ أَنْ يَكُونَ حُبُّهُ لِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَتِهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ»؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۷-۳۳۸.
  35. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲، ص ۲۱۸.
  36. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص۲۳۶.
  37. اردشیری لاجیمی، حسن، سیره نبوی از نگاه استاد مطهری ص ۴۹.