عصمت در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم (ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است؛ چراکه حجت‌های الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ (ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است. در مجامع روایی شیعه روایات فراوانی از اهل بیت (ع) پیرامون عصمت وجود دارد که از جمله آنها روایاتی است که از امام رضا (ع) در این خصوص نقل شده است. آن حضرت در خلال سخنان خویش به برخی شبهات مرتبط با عصمت نیز پاسخ گفته‌اند.

معناشناسی

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن [۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

معنای اصطلاحی

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست، و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست.[۸] پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

قلمرو و گستره

از امام رضا (ع) نقل شده که آن حضرت ضمن توصیف منزلت امام، گستره عصمت را فراتر از مصونیت از ارتکاب انواع معاصی دانسته و به عصمت امام از نسیان، لغزش‌ها و عیوب نیز اشاره کرده و می‌‌فرمایند: «... امام، از گناهان پاک و از عیوب مبرا و مخصوص به علم (الهی) است... او، معصوم، تأیید شده، توفیق داده شده و محکم شده است و از اشتباهات و گمراهی‌ها و لغزش‌ها در امان است و خداوند او را به این امور مختص ساخته است»[۱۱].[۱۲]

عصمت پیامبران

در ظاهر برخی آیات، اموری به پیامبران (ع) نسبت داده شده که توهم معصوم نبودن آنها را برای برخی از همان زمان ائمه معصومین (ع) ایجاد نموده بود. از این رو در پاره‌ای از سوالاتی که از محضر امام رضا(ع) شده است، این شبهه نیز به چشم می‌خورد که در روایات امام به خوبی پاسخ داده شده است.

حضرت ابراهیم (ع)

از امام رضا (ع) درباره این آیه سؤال شد که خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي[۱۳]، چگونه ابراهیم (ع) که پیامبر خداست اظهار می‌دارد که این ستاره پروردگار من است؟!

امام (ع) فرمود: ابراهیم هنگامی که از مخفی‌گاه خود بیرون آمد با سه گروه برخورد کرد: گروهی ستاره زهره را می‌پرستیدند گروهی ماه و گروهی خورشید را: پس هنگامی که شب او را فرا گرفت، زهره را دید و از روی انکار و استخبار و به شکل پرسشی گفت: این پروردگار من است؟! پس هنگامی که ستاره افول کرد، گفت افول کنندگان را دوست ندارم، زیرا افول از مفات موجود محدِث است و از صفات قدیم نیست و... همین طور به صورت پرسش انکاری نسبت به ماه و خورشید و سرانجام گفت: ﴿يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۴].[۱۵]

حضرت موسی (ع)

شبهه ارتکاب قتل

از امام (ع) درباره این آیه سؤال شد: ﴿فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ[۱۶]؛ پرسش این است که چرا موسی (ع) چنین کرد و چنین گفت؟

امام رضا (ع) فرمود: موسی (ع) وارد شهری از شهرهای فرعون شد، در حالی که مردم آن شهر از ورود او غافل بودند. (بین مغرب و عشاء وارد شده بود). ﴿فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ[۱۷] یعنی موسی (ع) پس از ورود دو مرد را یافت که با هم می‌جنگند، یکی از شیعیانش بود و دیگری از دشمنانش. پس آنکه شیعه او بود بر علیه دشمنش از او کمک خواست، پس موسی (ع) بر او مشتی نواخت، موسی بر دشمن به حکم خدای تعالی عمل کرد و او مُرد. آن‌گاه گفت: این کار، یعنی جنگ بین این دو مَرد، از عمل شیطان بود نه آنچه موسی انجام داد که کشتن او باشد. به درستی که او، یعنی شیطان، دشمن گمراه کننده آشکاری است. خلاصه امام (ع) فرمود: مراد از آیه ﴿هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ در‌گیری آن دو بود نه کار حضرت موسی (ع)[۱۸].

شبهه اعتراف او به ظلم به خود

از حضرت در مورد کلام حضرت موسی به دنبال این قضیّه سؤال شد که گفت: ﴿رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي[۱۹] که به خود نسبت ظلم می‌دهد و طلب آمرزش می‌کند، چرا؟

امام (ع) فرمود: می‌گوید: (مراد موسی (ع) این است) که من خودم را به خاطر وارد شدن در این شهر در جایگاهی قرار دادم که جای من نبود. ﴿فَاغْفِرْ لِي یعنی: مرا از دشمنان‌ام بپوشان که بر من دست نیابند و مرا بکشند. ﴿فَغَفَرَ لَهُ[۲۰] یعنی خداوند او را از دشمنان‌اش پوشاند ﴿فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۲۱] (سپس گفت: پروردگارا به خاطر نعمتی که به من دادی از نیرو و قوت طوری که مردی را با مشتی کشتم «هرگز پشتیبان مجرمین نخواهم بود. بلکه با این نیرو تنها در راه تو جهاد خواهم کرد. تا خشنود شوی...[۲۲].

اعتراف به گمراهی

از امام (ع) در مورد سخن دیگر موسی (ع) سؤال شد که به فرعون گفت: ﴿قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ[۲۳]، چرا موسی (ع) به خود نسبت گمراهی می‌دهد؟

امام رضا (ع) فرمود: فرعون به موسی (ع) وقتی که پیش او رفت، گفت: ﴿وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۲۴]؛ ﴿قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ[۲۵]. (از گمراهان) از راه به خاطر وارد شهری از شهرهای تو شدن. (یعنی مراد از ضالین در آیه فوق این است که موسی (ع) وارد شهری از شهرهای تحت سلطه فرعون شد و با این کار جانش به خطر افتاد. گویی راه را گم کرده و به این شهر وارد شده است. خلاصه موسی نسبت ضلالت و کفر را مطابق نظر فرعون بیان می‌فرمایند، نه مطابق با واقع. یعنی فرعون چنین اعتقادی دارد). ﴿فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۲۶]. (بنابراین، این نسبت مطابق با واقع نبود، بلکه مطابق نظر غیر واقع فرعون بود. شبیه این مطلب درباره پیامبر اسلام (ص) است. امام (ع) در دنباله سخنش فرمود:) و تحقیقاً خداوند به پیامبرش محمد (ص) فرمود: ﴿أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى[۲۷] می‌فرماید (مراد خداوند این است که:) آیا تو را تنها نیافت پس مردم به تو پناه آوردند؟ ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا[۲۸] یعنی مطابق نظر قومت (وگرنه در حقیقت تو هدایت یافته بودی) ﴿وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى[۲۹] یعنی مردم را به سوی شناخت تو هدایت کرد: ﴿وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى[۳۰] یعنی می‌فرماید تو را بی‌نیاز کرد به این که دعایت را مستجاب قرار داد.

خلاصه مراد امام این بود که این آیات را نباید به ظاهر آن اخذ کرد، بلکه باید تأویل کرد، و خود حضرت تأویل مواردی از آن را بیان می‌فرماید[۳۱].

حضرت یوسف (ع)

از امام رضا (ع) درباره این کلام خداوند سؤال شد که درباره حضرت یوسف می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ[۳۲]. اگر یوسف (ع) معصوم بود، چرا آهنگ آن زن را کرد؟

امام رضا (ع) فرمود: آن زن قصد یوسف کرد و اگر برهان ربش را نمی‌دید او هم آهنگ زن را می‌کرد، (به صورت جمله شرطیه) و لکن یوسف چون معصوم بود و معصوم به انجام گناه اهتمام نمی‌ورزد و آن را هیچ‌گاه انجام نمی‌دهند، (پس شرط حاصل نشد، در نتیجه جزا نیز منتفی است). آن‌گاه امام (ع) فرمود: پدرم از پدرش حضرت صادق (ع) برایم حدیث کرد که حضرت فرمود: آن زن قصد انجام گناه کرد و حضرت یوسف قصد عدم انجام آن را...[۳۳].

حضرت یونس (ع)

از حضرت درباره این آیه که درباره یونس است سؤال شد: ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ[۳۴]. در این جا دو پرسش مطرح است:

  1. چرا یونس خشمگین از بین قومش رفت؟
  2. چرا گمان کرد که خدا بر او تنگ نخواهد گرفت و یا بر حسب تفسیر دیگری بر او قدرت پیدا نخواهد شد؟

امام رضا (ع) فرمود: آن شخص (ذالنّون) یونس بن متی بود. خشمگین به خاطر (اعمال قوم‌اش از بین آنها رفت. گمان کرد، یعنی یقین داشت که بر او تنگ نمی‌گیریم. (مفهوم لن نقدر:) قدرت نداریم نیست، بلکه روزی او را بر او تنگ نمی‌گیریم است و از همین قبیل است سخن خدای تعالی ﴿وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ[۳۵] (که مفهوم قدر:) یعنی تنگ گرفت و روزی او را کم کرد. ﴿فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ[۳۶] یعنی در تاریکی شب و تاریکی دریا و تاریکی شکم ماهی (خداوند را ندا در داد) ﴿أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ[۳۷] یعنی من به سبب ترک عبادتی که باعث روشنی چشم من بود در شکم ماهی خود را از ظالمین می‌دانم، مراد ظلم به مفهوم مصطلح آن نبود، بلکه سلب امکان عبادت در شکم ماهی بود. پس خداوند دعای او را استجابت کرد و خدای عزّوجل فرمود: ﴿فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ [۳۸].[۳۹]

عصمت پیامبران (ع) و ناامیدی از قوم خود

از حضرت درباره این آیه پرسیده شد که می‌فرماید: ﴿حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا[۴۰]. منظور این است که، اولاً چرا پیامبران مأیوس شدند؟ و ثانیاً چرا گمان کردند که تکذیب شده‌اند؟

امام رضا (ع) فرمود: «خداوند می‌فرماید تا آن‌که پیامبران از قوم خود مأیوس شدند (نه از نصر و عنایات الهی) و قوم آنها (نه خود پیامبران) گمان کردند که پیامبران حتماً تکذیب شده‌اند، و در این هنگام نصر و کمک ما برای پیامبران آمد»[۴۱].

شبهه عصمت پیامبراکرم (ص) و بخشش گناهان او

از حضرت درباره این آیه سؤال شد: ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[۴۲]. مراد این است که مگر پیامبر اسلام (ص) مرتکب گناهانی شده است که خداوند می‌فرماید این فتح را نصیب تو کردیم تا گناهان گذشته و آینده‌ات آمرزیده شود؟

امام رضا (ع) فرمود: هیچ کس نزد مشرکین اهل مکّه گناهکارتر از رسول الله (ص) نبود، زیرا آنان سیصد و شصت بت را به غیر خدا عبادت می‌کردند. پس هنگامی که پیامبر آنان را به توحید و تنها پرستش خداپرستی فرا خواند این امر برایشان بزرگ و عظیم آمد. نفی شرک و بت‌پرستی را گناهی بزرگ برای پیامبر شمردند) و گفتند: ﴿أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ * وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ * مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ[۴۳].

پس هنگامی که خدای عزّوجل مکّه را برای پیامبرش گشود به او فرمود: ای محمد ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[۴۴]. یعنی تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را نزد مشرکین اهل مکه بپوشاند. به وسیله دعوت کردن آنها به وحدانیت خدا از سوی تو در این صورت آن‌چه در گذشته یا در آینده آنان برای تو گناه تصوّر می‌کردند همگی از بین رفت، چون گروهی از مشرکین مکّه مسلمان شدند و گروهی از مکّه خارج شدند و آن‌که از آنها باقی ماند یارای انکار توجیه را ندارد؛ زیرا مردم همگی به سوی آن دعوت شده‌اند، بنابراین، گناه او نزد آنان (نفی شرک و بت‌پرستی) با پیروزی او بر آنان پوشیده شده و از بین رفت. (خلاصه فتح مکه باعث شد آن‌چه مشرکین مکّه برای پیامبر گناه تصوّر می‌کردند همگی پوشانده شده و از بین برود)[۴۵].

عصمت پیامبر اکرم (ص) و عفو خدا از او

از حضرت درباره این آیه سؤال شد: ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ[۴۶]. یعنی خدا تو را عفو کرد. چرا به آنها اجازه دادی؟ (مقصود این است چرا پیامبر کاری کرد که خداوند او را بخشید؟)

امام رضا (ع) فرمود: این آیه از مواردی است که به صورت «إِيَّاكِ‏ أَعْنِي‏ وَ اسْمَعِي‏ يَا جَارَةِ» یعنی بر حسب ضرب المثل فارسی: در می‌گویم دیوار تو بشنو» نازل شده است. خداوند در این مطلب پیامبرش را مخاطب قرار داده است، در حالی که مرادش امّت پیامبر است. (در کلام خدای تعالی امت را مؤاخذه می‌کند که چرا برای ترک جهاد از پیامبر اجازه خواستید؟ هرچند خداوند شما را بخشیده است). همچنین است کلام خدای تعالی ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۴۷]. (یعنی در این آیه هرچند مخاطب پیامبر است، امّا مراد امّتش می‌باشند و هم‌چنین است) سخن خدای عزّوجل﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۴۸]. منظور این آیه نیز امّت می‌باشند نه شخص پیامبر (ص)[۴۹].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۴.
  6. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. «... الامام المطهر الذنوب المبرأ من العیوب مخصوص بالعلم ... و هو معصوم موید موفق مسدد قد امن الخطایا و الزلل و العثار یخصه الله بذلک لیکون حجته علی عباده و شاهده علی خلقه ...»، صدوق، محمدبن علی بن الحسین، عیون اخبار الرضا (ع)، ص۲۰۰-۱۹۵.
  12. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  13. «و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است» سوره انعام، آیه ۷۶.
  14. «ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم * من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۸-۷۸.
  15. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  16. «پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است» سوره قصص، آیه ۱۵.
  17. «و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراه‌کننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
  18. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  19. «گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز!» سوره قصص، آیه ۱۶.
  20. «مرا بیامرز!» سوره قصص، آیه ۱۶.
  21. «که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره قصص، آیه ۱۶.
  22. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  23. «گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۲۰.
  24. «و (آن) کار خود را که کردی، کردی و تو از ناسپاسانی» سوره شعراء، آیه ۱۹.
  25. «گفت: آن را هنگامی کردم که از ناآگاهان بودم» سوره شعراء، آیه ۲۰.
  26. «آنگاه چون از شما هراسیدم گریختم و خداوند به من داوری (راستین) ارزانی داشت و مرا از پیامبران گردانید» سوره شعراء، آیه ۲۱.
  27. «آیا یتیمت نیافت و در پناه گرفت؟» سوره ضحی، آیه ۶.
  28. «و تو را گم‌گشته یافت» سوره ضحی، آیه ۷.
  29. «پس هدایت کرد» سوره ضحی، آیه ۷.
  30. «و تو را نیازمند یافت و بی‌نیاز کرد،» سوره ضحی، آیه ۸.
  31. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  32. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  33. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  34. «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  35. «و چون پروردگارش او را بیازماید و روزی‌اش را بر او تنگ گیرد» سوره فجر، آیه ۱۶.
  36. «پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  37. «که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
  38. «و اگر او از نیایشگران نبود * بی‌گمان در شکم آن (ماهی)، تا روزی که (همگان) برانگیخته می‌گردند می‌ماند» سوره صافات، آیه ۱۴۳-۱۴۴.
  39. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  40. «تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند و پنداشتند که (مردم در وعده پشتیبانی) به آنان دروغ گفته‌اند، (ناگهان) یاری ما به آنان رسید» سوره یوسف، آیه ۱۱۰.
  41. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  42. «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲.
  43. «آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بی‌گمان این چیزی شگفت است * و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند * ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۵-۷.
  44. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۱-۲.
  45. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.
  46. «خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.
  47. «که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  48. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  49. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۷۲-۸۵.