قریشی بودن امام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مقصود از «قریشی بودن امام» این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث: «الأئمّة من قریش» استدلال کرده‌اند[۱].

از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی‌هاشم است. دلیل آنان حدیث «الأئمّة من قریش» نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان (ع) و خاندان او از ذریه حضرت زهرا (س) می‌داند. به این جهت است که شیعه به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند[۲]؛ امیرمؤمنان (ع) در این باره فرموده است: "امامان از قریش هستند و ریشه در بنی‌هاشم دارند و غیر بنی‌هاشم صلاحیت امامت را ندارند"[۳].

خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن امام (ع)را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی حدیثی از پیامبر (ص) که فرموده است:«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع‏»[۴] و دیگری اینکه از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد[۵] در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط امام (ع) اصلی برگزیده می‌شوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی‌تأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل‌تر رعایت خواهد شد[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
  2. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.
  3. نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
  4. از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند برده‌ای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
  5. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  6. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۱۱.