مساوات در تقسیم بیتالمال
مساوات در تقسیم بیتالمال در سیره نبوی
رسول خدا (ص) در دادن حقی که به مردمان تعلق میگرفت هیچ تبعیضی روا نمیداشت و میان فرزندان اسماعیل (عربها) و فرزندان اسحاق (غیر عربها) تفاوتی نمیگذاشت؛ سفید را بر سیاه، توانگر را بر ناتوان برتری نمیداد، چنانکه در تقسیم غنائم بدر عمل کرد[۱].
این سیره پس از پیامبر مورد بیاعتنایی و تجدید نظر قرار گرفت. به دنبال رو آوردن درآمدهای کلان ناشی از فتوحات، عمر بن خطاب برای تصمیمگیری در چگونگی تقسیم غنائم مشورت کرد و به سبک نظام مالی ایران و روم دفاتری تنظیم و مردمان را طبقهبندی کرد و بدین ترتیب مساوات در تقسیم سرانه بر هم خورد. خلیفه در تقسیم سرانه بیت المال با معیارهای طبقاتی مهاجران را بر انصار، انصار را بر عرب، عرب را بر موالی و زنان پیامبر را بر زنان مهاجر و انصاری برتری داد و حتی در سهمیه زنان پیامبر میان آنان که عرب بودند و غیر آنان تفاوت گذاشت[۲]. البته نقل شده است که خلیفه گفت: اگر زنده بمانم در تقسیم سرانه بیت المال به مساوات عمل خواهم کرد[۳]؛ اما چنین فرصتی حاصل نشد.
در دوران عثمان بن عفان، این امر به انحرافهای اساسی اقتصادی منجر شد و ثروتهای انباشتهشدهای در دست اقوام او و آنان که در جهت منافع وی بودند شکل گرفت. به بیان امیرمؤمنان علی (ع) درآمدهای عمومی و بیتالمال به یغما رفت: «تا سومین به پا خاست و همچون چارپا بتاخت، و خود را در کشتزار مسلمانان انداخت، و پیاپی دو پهلو را آکنده کرد و تهی ساخت. خویشاوندانش با او ایستادند، و بیت المال را خوردند و بر باد دادند. چون شتر که مهار بُرَد و گیاه بهاران چرد»[۴]. آنان بیتالمال مسلمانان را به جای صرف در جهت مصالح عمومی و رشد اجتماعی و عمران و آبادی به خود اختصاص دادند و دست به دست گرداندند و در حالی که محرومیت مستضعفان جامعه روز به روز بیشتر میشد، سردمداران حکومت و وابستگان قدرت، اموال بیشتری را بهره خود میساختند. روزی که عثمان کشته شد صد و پنجاه هزار دینار طلا و یک میلیون درهم نزد خزانهدار خود ذخیره کرده بود و ارزش املاک او در حنین و وادی القری و جز آن صد هزار دینار بود و مقدار زیادی هم ارزش احشام او بود[۵]. زبیر بن عوام پس از مرگش هزار اسب و هزار غلام و کنیز از خود باقی گذاشت و ارزش یکی از متروکات او پنجاه هزار دینار طلا بود. عواید طلحة بن عبید الله در عراق روزی هزار دینار طلا بود و در برخی مناطق دیگر بیش از این درآمد داشت. در اصطبلهای عبد الرحمن بن عوف صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند یافت میشد و یک چهارم دارایی او پس از مرگش هشتاد و چهار هزار دینار طلا به حساب میآمد. زید بن ثابت پس از مرگش به قدری طلا و نقره باقی گذاشته بود که وارثان او آنها را با تبر خرد کردند و تقسیم نمودند و املاک و مزرعههای او صد هزار دینار ارزش داشت. یِعْلی بن مُنْیه چون درگذشت پانصد هزار دینار طلا از خود به جای گذاشت و از مردم نیز مطالبات بسیاری داشت و ارزش متروکه او از املاک و جز آن سیصد هزار دینار میشد[۶]. عثمان فدک را به مروان حکم بخشید[۷] و نیز یک پنجم غنائم افریقا را که تقریبا معادل پانصد هزار دینار بود[۸]. به حکم بن ابی العاص صد هزار درهم بخشید[۹]. به حارث بن حکم بن عاص سیصد هزار درهم[۱۰]، به سعید بن عاص صد هزار درهم[۱۱]، به ابو سفیان دویست هزار درهم[۱۲] و به عبد الله بن خالد بن اسید چهارصد هزار درهم[۱۳] یا ششصد هزار درهم[۱۴] بخشید. ابن ابی الحدید معتزلی یادآور شده است که عثمان تمام غنائمی را که از فتح ناحیه شمال غربی افریقا یعنی از طرابلس غرب تا طنجه نصیب مسلمانان شده بود به عبدالله بن سعد بن ابی سرح بخشید بدون اینکه هیچ یک از مسلمانان را در آن شریک سازد[۱۵] و به گفته برخی یک پنجم خمس غنائم افریقا[۱۶] و یا صد هزار درهم[۱۷] بدو بخشید و بذل و بخششهای فراوان دیگر از بیت المال که این خود از عوامل شورش مردم بر ضد او و در نهایت کشته شدنش بود. به بیان امیرمؤمنان علی (ع): «[چندان اسراف ورزید] که کار به دست و پایش پیچید و پرخوری به خواری، و خواری به نگونساری کشید»[۱۸].[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ نک: المغازی، ج۱، ص۹۹؛ سیرة ابن هشام، ج۲، ص۲۸۴؛ سنن أبی داود، ج۲، ص۷۰؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۸؛ الروض الأنف، ج۵، ص۱۸۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۰؛ تاریخ الذهبی، ج۲، ص۱۱۵؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۶۸؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۹۳.
- ↑ نک: کتاب الخراج، ص۲۴، ۴۲-۴۶؛ الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۵، ۳۰۴؛ المعیار و الموازنة، ص۲۵۲؛ أبو محمد الفضل بن شاذان الازدی النیسابوری، الایضاح، الطبعة الاولی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ص۱۳۶-۱۳۸؛ فتوح البلدان، ص۴۳۵-۴۴۴؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۳؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۶۱۲-۶۱۸؛ أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب الماوردی، الاحکام السلطانیة، الطبعة الثانیة، افست مرکز النشر، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۴۰۶ ق. ص۱۹۹-۲۰۲؛ الاحکام السلطانیة لأبی یعلی، ص۲۳۷-۲۴۰؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۲-۵۰۴؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۲، ص۹۴؛ احمد بن علی القلقشندی، صبح الأعشی فی صناعة الانشاء، شرحه و علق علیه و قابل نصوصه محمد حسین شمس الدین، الطبعة الاولی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۱۳، ص۱۱۳-۱۱۷؛ رفیق بک العظم، أشهر مشاهیر الاسلام فی الحرب و السیاسة، الطبعة السادسة، دار الرائد العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۲، ص۳۶۳-۳۶۴؛ التراتیب الاداریة، ج۱، ص۲۲۷؛ محمد عزة دروزة، تاریخ الجنس العربی، الطبعة الاولی، المکتبة العصریة، صیدا، ۱۳۸۱ ق. ج۷، ص۱۷۷-۱۷۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۴؛ المعیار و الموازنة، ص۲۵۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۴.
- ↑ «إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۲؛ جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی، دار مکتبة الحیاة، بیروت ج۱، ص۷۹.
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۳؛ تاریخ التمدن الاسلامی، ج۱، ص۷۹-۸۰.
- ↑ المعارف، ص۱۱۲؛ السنن الکبری، ج۶، ص۳۰۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ المعارف، ص۱۱۲؛ أنساب الاشراف، ج۵، ص۲۵، ۲۷، ۲۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۹۱؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸؛ الصواعق المحرقة، ص۱۱۳.
- ↑ المعارف، ص۱۱۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ أنساب الاشراف، ج۵، ص۵۲.
- ↑ أنساب الاشراف، ج۵، ص۲۸.
- ↑ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ المعارف، ص۱۱۳؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۸.
- ↑ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۷، ص۱۷۰.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۱۹۲.
- ↑ «إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲، ص ۵۱۹؛ حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۲.