نظام سیاسی غیر دینی با حاکمیت گروهی به چه معناست؟ (پرسش)
نظام سیاسی غیر دینی با حاکمیت گروهی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | نظام سیاسی غیر دینی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
نظام سیاسی غیر دینی با حاکمیت گروهی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی اصغر نصرتی در کتاب «نظام سیاسی اسلام» در اینباره گفته است:
«در برخی نظامهای سیاسی، حکومت توسط تنی چند یا گروه معدودی اداره میشود که با توجه به ویژگیها و اهداف موردنظر آنان، سه نوع حکومت آریستوکراسی، الیگارشی و حکومت نخبگان را میتوان نام برد:
- آریستوکراسی Aristocracy: کتاب “بنیادهای علم سیاست” در تبیین نظام سیاسی آریستوکراسی مینویسد: واژه آریستوکراسی از واژه یونانی آریستوس (Aristos)؛ به معنی بهترین اخذ شده است، در نتیجه بسیاری از متفکران سیاسی یونان آن را حکومت بهترین شهروندان و شایستگان دانستهاند. از نظر ارسطو، حکومتی که صلاح عموم را در نظر داشته باشد و به وسیله جمعی از مردم (اشراف و برجستگان) اعمال شود؛ آریستوکراسی نامیده میشود. شاید به این دلیل که بهترین مردمان در آن حکومت میکنند و یا شاید به این دلیل که هدف آن تأمین بهتر چیزها برای مملکت و اعضایش است[۱]. در تعریفی دقیق میتوان گفت: آریستوکراسی شکلی از حکومت است که در آن به طور نسبی بخش کوچکی از شهروندان در تعیین مقامات عمومی و تدوین سیاستها نقش دارند”[۲].
آریستوکراسی ممکن است، در اختیار نظامیان، زمینداران، پیشهوران و یا ترکیبی از اینها باشد. در دیدگاه روسو، سه نوع آریستوکراسی وجود دارد:
- آریستوکراسی طبیعی و آن را حکومت کسانی میداند که بنا به توانایی طبیعی رهبری، بهترین افراد برای حکومت کردن هستند.
- آریستوکراسی انتخابی، حکومت عده به نسبت کمی است که توده مردم آن را انتخاب کردهاند.
- آریستوکراسی موروثی که در آن قدرت از پدر به فرزند میرسد.
آریستوکراسی از قرن چهارم تا دوم قبل از میلاد در روم عمومیت داشت و هرچند دیر زمانی است که به ظاهر حیثیت و قدرت سیاسی این طبقات برتر که به طور موروثی و خاندانی یا بر پایه قدرت و ثروت، منصبهای حکومتی را اشغال میکردند، رو به زوال نهاده است؛ اما هنوز هم شکل کمرنگی از آن را میتوان در مجلس لردهای بریتانیا مشاهده کرد.
برای نظام سیاسی آریستوکراسی سودمندیهای چندی بر شمردهاند:
- شکل طبیعی حکومت؛ گفته میشود که آریستوکراسی شکل طبیعی از حکومت است؛ زیرا به طور طبیعی، همیشه بخش کوچکی از مردم اعمال قدرت میکنند. حتی امروزه در بریتانیا که دموکراسی کهنی دارد، حفظ مجلس لردها، آشکارا بر اهمیت آریستوکراسی دلالت میکند.
- فضیلت میانهروی؛ احتیاط و میانهروی ویژگی آریستوکراسی است. این نوع حکومت، ابتکار یا تغییرات اساسی را به ندرت مطلوب میداند؛ زیرا نگران است که مبادا این نوع دگرگونیها، باعث افزایش مداخله مردم و نیز مقاومت ناپذیری حکومت شود؛ بنابراین توانسته است، در برابر طغیانهای احساسی و پرشور سیاسی به صورت بازدارنده خوبی عمل نماید.
- شکل باثبات حکومت؛ از آنجا که عیبهای پادشاهی استبدادی را ندارد و از حکمرانی عوام در دموکراسی نیز آزاد است، توانایی حکومت را در ایجاد ثبات افزایش داده است.
- حفظ تجربهها؛ شیوه عمل محتاطانه باعث میشود که آریستوکراسی بین خود و گذشته، فاصله نیندازد و در واقع از تجربههای پیشین میآموزد و همان را حفظ میکند.
- توجه به کیفیات؛ بر خلاف دموکراسی که به کمیت اهمیت میدهد، آریستوکراسی بر شخصیت افراد و کیفیت کارها اهمیت میدهد. در آریستوکراسی، فقط به مردان ارزشمند و هوشمند فرصت حکمرانی بر کشور داده میشود[۳].
از طرفی آریستوکراسی متضمن عیبها و زیانهایی است که چنین ذکر میشود: عملکرد حکومت دموکراسی نشان میدهد که آریستوکراسی شکل سودمندی از حکومت نبوده است؛ به همین دلیل بیاعتبار و متروک شده است. علل ناشایستگی این نوع حکومت به قرار زیر است:
- انحصارگری؛ حکومت در انحصار طبقه خاصی در میآید؛ زیرا آریستوکراتها به جز طبقه خود، دیگر طبقات مردم را نادیده میگیرند؛ از این رو فقط به منافع خود میاندیشند، فاسد میشوند و سرانجام به الیگارشی تبدیل میگردند.
- سختگیری و بیتحرکی؛ میانهروی و بیتحرکی آن به طور معمول به سختگیری و ایستایی میانجامد که این امر از پیشرفت کشور جلوگیری نموده، مانع هماهنگی با تغییرات زمان میشود.
- اسرافکاری؛ آریستوکراسی به فریبندگی دروغین، جاه، جلال و شکوه اعتقاد دارد که البته با هزینه مردم به دست میآید و موجب اسراف و اتلاف اموال عمومی میشود.
- دشواری گزینش افراد با صلاحیت؛ یعنی حتی اگر بپذیریم که آریستوکراسی، حکومت بهترین مردمان است، این پرسش به قوت خود باقی میماند که چگونه میتوان بهترین را برگزید. تولد در خانواده آریستوکرات و داشتن ثروت، نمیتواند معیار درست گزینش بهترین فرد برای حکومت باشد؛ زیرا ثروت به تنهایی قادر نیست، فرهنگ و هوشمندی را که لازمه یک حکومت توانمند است، تأمین کند.
- نداشتن آموزش سیاسی برای مردم؛ آریستوکراسی به دشواری میپذیرد که آموزش سیاسی، حق مردم است؛ زیرا هنگامی مردم، آموزش سیاسی را فرا میگیرند که برای مشارکت در کارهای سیاسی و حکومتی فرصت یکسان و برابری را در اختیار داشته باشند.
- عیب آشکار اصول موروثی؛ همانطور که سخن گفتن از ریاضیدانی موروثی، امری ابلهانه تلقی میشود؛ به همین دلیل هم خردمندانه نیست، به بهانه اینکه فردی در خانواده آریستوکراتها به دنیا آمده است، قدرت را به دست گیرد[۴].
- الیگارشی (OliGarchy): گفته میشود که: “الیگارشی مأخوذ از ریشه یونانی الیگوس (oliGos) به معنای معدود و اندک است و در علم سیاست به مفهوم سیادت سیاسی و اقتصادی گروههای معدودی از ثروتمندان، استثمارگران و صاحبان نفوذ میباشد”[۵]. در فرهنگ علوم اجتماعی آمده است که: “الیگارشی در نظر افلاطون، شکل منحط و فاسد شده آریستوکراسی است که در آن گروه حاکم، تنها به منافع خود میاندیشند و منافع عموم افراد جامعه را نادیده میگیرند؛ از این رو کلمهای است که اشارههای تحقیرآمیزی دارد؛ یعنی نه تنها حکومت یک گروه کوچک؛ بلکه حکومت گروهی اندک است که در برابر توده مردم مسؤول نیست، فاسد است و یا از جهات دیگر مورد نفرت همگانی است”[۶].
اگر بتوان با مسامحه برخی مزایای آریستوکراسی را در مورد الیگارشی، قابل سرایت دانست؛ اما علاوه بر عیبهای آریستوکراسی، باید جنبههای تنفرآمیز فساد و منفعتطلبی گروهی را به آن اضافه نمود.
امروزه الیگارشی در اشکال مختلف قابل مشاهده است؛ چه الیگارشی سیاسی که در آن معدودی از سران احزاب و صاحبان قدرت حاکمیت سیاسی را در انحصار خود دارند و چه الیگارشی مالی که نتیجه آن نیز سیادت اقتصادی و سیاسی معدودی از سرمایهداران بزرگ مالی و صاحبان انحصارات صنعتی و بانکی است. که در هر صورت توده متمرکزی از قدرت دولتی را در دست قشر اندک و سطح بالای طبقه حاکمه، قرار میدهد.
- حکومت نخبگان (Elite): در کتاب “فرهنگ علوم اجتماعی” آورده است: “نخبه در کلیترین مفهوم به: گروهی از اشخاص که در هر جامعهای موقعیتهای برتری را در اختیار دارند دلالت میکند. به بیان جزییتر، به گروهی از اشخاص که در گرایشی خاصی دارای برتری هستند اطلاق میشود.
این اصطلاح ریشه در زبان فرانسه دارد و به معنای “بخش برگزیده یا گل سرسبد و کالاهایی است که به قصد فروش به بازار عرضه میشود. در قرون اخیر، این اصطلاح در جامعهشناسی و علوم سیاسی نیز راه یافته و در مفهوم سرآمدی و برتری اشخاص و گروهها در صحنه سیاسی و اجتماعی به کار رفته است. باتوجه به اینکه نخبگان بیشترین دسترسی را به امکانات و بیشترین کنترل را بر آنها دارند و اعم از آنکه در صحنههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به امتیازات برتر دست یافته باشند، با پیوندهایی که در درون گروه حرفهای خود ایجاد میکنند، تلاش میکنند تا نظام سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و با منافع خویش هماهنگ سازند”[۷].
بسیاری از حکومتهای امروزی، به ویژه در غرب، با تسلط نخبگانی؛ خواه سیاسی و حزبی و خواه اقتصادی و یا علمی و فنی، بر شریانهای قدرت، پدیده آمده و اداره میشود.
اگر به طور طبیعی بتوان در رأس قرار گرفتن عدهای نخبه و سرآمد در فن اداره نظام سیاسی را از جمله مزایای مدل نخبگان برشمرد و برخی مزایای آریستوکراسی را برای آن ذکر نمود؛ ولی به اطمینان و تحقیق میتوان گفت که همه عیبهای آریستوکراسی و بسیاری از ایرادهای الیگارشی را به همراه دارد»[۸]
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، ص۲۸۱.
- ↑ عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب، ص۸۲.
- ↑ عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب، ص۲۸۳.
- ↑ عنایت، حمید، بنیاد اندیشه سیاسی در غرب، ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ غلامرضا علی بابایی؛ بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۷۳.
- ↑ غلامرضا علی بابایی؛ بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۹۲.
- ↑ غلامرضا علی بابایی؛ بهمن آقایی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۸۳۵.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۵۸.