نقش جامعه در رسیدن به آزادی سیاسی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
نقش جامعه در رسیدن به آزادی سیاسی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلی؟
تعداد پاسخ۱ پاسخ

نقش جامعه در رسیدن به آزادی سیاسی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از کنشگران مهم و تأثیرگذار در رسیدن به آزادی سیاسی، جامعه[۱] است، اگر افراد، یک جمع متحد و یکدست نشود، شهروندان، یاور یکدیگر نباشند و مجموعه افرادی بی‌خیال و بی‌تفاوت، در کنار هم باشند، آن جامعه هیچ گاه به گوهر آزادی نخواهد رسید و گرفتار استبداد خواهد ماند. آزادی، رهیدن از طاغوت است و این مهم، فردی انجام نمی‌شود، جمع افراد، مسئولند برای مقابله با طاغوت‌ها و رسیدن به آزادی. داده‌های تاریخی نیز به ما می‌گویند، جامعه‌ای به رهایی از خودکامگان رسیده که پس از آگاهی لازم، خود اقدام کرده و با عمل و دست نهادن بر زانوی خویش، از یوغ ستم رها شده است. جامعه‌ای که در جهل غوطه‌ور باشد، در پراکندگی و تشتت به سر برد و با پیش‌فرضی جبرانگارانه همه امور را به نفع ستم، توجیه کند، آزادی سیاسی را تجربه نخواهد کرد.

خداوند در سوره نساء، به کسانی که توانایی رهایی از وضعیت استقرار یافته ستم را دارند، هشدار می‌دهد که چرا نمی‌رزمند: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ[۲]. و در ادامه بیان می‌شود که ناتوانان و مستضعفین، خاموش و راضی به وضع موجودشان نیستند و خواسته و دعایشان، خلاصی از جایی است که اهل آن ستمگرند: ﴿الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۳].

اما از دیگر سو، خداوند به صراحت از عدم پذیرش عذرخواهی و ادعای استضعاف کسانی که ظلم را پذیرفتند و از سرزمین ستم، هجرت نکردند، سخن می‌گوید، آنان را ستمکار به خویشتن می‌نامد و اینکه در نهایت، دچار عذابی سخت می‌شوند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۴].

با چنین روحیه‌ای است که جامعه بی‌خیال و پذیرنده وضعیت‌های ناشایست، به عذاب الهی، انذار می‌شود: ﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ[۵].

علی (ع) به این نکته بنیادین اشاره دارند که هرچند یک نفر شتر صالح را پی کرد، اما از آنجا که آن جامعه، به آن ستم آشکار راضی بودند، پس خداوند آنان را عذاب کرد، ایشان جریان قوم ثمود و نه یک فرد را بیان می‌کند و می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ‏ النَّاسَ‏ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ‏ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ‏»[۶].

امام حسن عسکری (ع) این وضعیت را در روایتی طولانی به نقل از پیامبر گرامی اسلام (ص)، تشریح کرده است: «لَقَدْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَخْسِفَ بِبَلَدٍ يَشْتَمِلُ عَلَى الْكُفَّارِ وَ الْفُجَّارِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا رَبِّ أَخْسِفُ بِهِمْ إِلَّا بِفُلَانٍ الزَّاهِدِ لِيَعْرِفَ مَا ذَا يَأْمُرُهُ اللَّهُ فِيهِ فَقَالَ اخْسِفْ‏ بِفُلَانٍ‏ قَبْلَهُمْ‏ فَسَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ يَا رَبِّ عَرِّفْنِي لِمَ ذَلِكَ وَ هُوَ زَاهِدٌ عَابِدٌ قَالَ مَكَّنْتُ لَهُ وَ أَقْدَرْتُهُ فَهُوَ لَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ كَانَ يَتَوَفَّرُ عَلَى حُبِّهِمْ فِي غَضَبِي»[۷].

صحابه‌ای که در جلسه بودند عرض کردند، حال ما چگونه است که قدرت بر انکار منکراتی که مشاهده می‌کنیم نداریم، آن حضرت فرمود: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيَعُمَّنَّكُمْ عَذَابُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً فَلْيُنْكِرْ بِيَدِهِ إِنِ اسْتَطَاعَ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ فَحَسْبُهُ»[۸].

همه این داده‌ها به ما می‌گوید جامعه تشکیل شده از اجتماع سامان یافته شهروندان، یکی از کنشگران مؤثر در آزادی سیاسی به شمار می‌رود و تا افراد جامعه در قالب یک تشکل آزادی طلب اقدام نکنند، افراد، تک تک نمی‌توانند به اهداف خویش دست یابند، جامعه‌ای که گرفتار استبداد است، چاره‌ای ندارد.

جز آنکه خود تلاش کند و با وحدت آن را به دست آورد؛ در مقابل، جامعه‌ای که در برابر مهمی چون آزادی، بی‌خیال باشد و سر در لاک، هیچ گاه روی آزادی نخواهد دید که دولت اختناق‌آور و خودکامه، آزادی را به ارمغان نخواهد آورد»[۹]

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. یادآوری این نکته لازم است که وقتی گفته می‌شود “جامعه”، شامل همه افراد، نهادها و دولت‌ها می‌گردد، اما در اینجا بحث آن است که گاه دولت‌ها مانع آزادی‌اند و گویی گسستی میان جامعه و دولت به وجود می‌آید، در این موقعیت دیگر جامعه به معنای گروهی منسجم که می‌خواهد آزادی را به دست آورد، کنشگری است که در مقابل دولت قرار دارد. هر چند وقتی که جامعه، آزادی سیاسی را به کف آورد، باز می‌کوشد دولتی تشکیل دهد که آزادی را در جامعه اجرایی کند. همه این امر از آنجاست که انسان، موجودی مدتی است و همه امور به ویژه سیاسی، در جامعه، تجلی و حضور می‌یابند.
  2. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  3. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  4. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
  5. «او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید و آنان را به دوزخ درمی‌آورد و بد آبشخوری است که بدان درمی‌آیند» سوره هود، آیه ۹۸.
  6. «ای مردم! رضایت و نارضایی [بر عملی] موجب وحدت پاداش و کیفر مردم می‌گردد (یعنی عاملان و کسانی که راضی به آن عملند در کیفر یا پاداش شریکند] ناقه “ثمود” را یک نفر بیشتر پی نکرد، اما عذاب و کیفر آن همه قوم ثمود را فرا گرفت، زیرا همه به عمل او راضی بودند، خداوند سبحان می‌فرماید: “آن را پی کردند و [سرانجام پس از نزول بلا] پشیمان شدند”.» نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
  7. خداوند به جبرئیل امر کرد که اهالی شهری را که مشتمل بر کفار و فجار بود به زمین فرو ببرد و فرمود فلانی را قبل از آنان به زمین فرو ببر. جبرئیل پرسید چرا این فرد که عابد و زاهد است را به این عذاب مبتلا می‌نمایی. خداوند فرمود به وی امکان و قدرت دادم، ولی وی امر به معروف و نهی از منکر نکرد و آنان را با وجود غضب من دوست داشت.
  8. «باید امر به معروف و نهی از منکر کرد یا اینکه عذاب فراگیر خواهد شد. سپس فرمود کسی از شما که منکری را مشاهده نماید، پس باید اگر می‌تواند با دستش [[[قدرت]] بدنی] از آن باز دارد وگرنه با زبانش باز دارد و اگر نتوانست با قلبش آن را انکار نماید.» حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۱۳۵، ح۲۱۱۷۳.
  9. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۲۹.