پرش به محتوا

حدیث منزلت چگونه بر امامت امام علی دلالت می‌کند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب'
جز (جایگزینی متن - 'پرسش)|بانک جمع' به 'پرسش)|بانک جامع')
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب')
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
به زودی در امّت من هر آنچه در بنی اسرائیل واقع شده، واقع می‌شود، مانند دو لنگه [[کفش]] و نعل که با یکدیگر شباهت و توافق دارند، و مانند همسان و برابر بودن پرهای تیر، تا جایی که اگر یکی از افراد [[بنی اسرائیل]] داخل سوراخ و لانه سوسماری شده باشند، شما نیز خواهید شد.
به زودی در امّت من هر آنچه در بنی اسرائیل واقع شده، واقع می‌شود، مانند دو لنگه [[کفش]] و نعل که با یکدیگر شباهت و توافق دارند، و مانند همسان و برابر بودن پرهای تیر، تا جایی که اگر یکی از افراد [[بنی اسرائیل]] داخل سوراخ و لانه سوسماری شده باشند، شما نیز خواهید شد.


در میان بنی اسرائیل امری عظیم‌تر از قضیه [[گوساله سامری]] حادث نشد، پس باید که در این [[امت]] نیز مثل آن واقع شود، و در این امت امری که شبیه به آن باشد به غیر آن نبود که دست از [[متابعت]] [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} برداشتند و او را [[ضعیف]] گردانیدند و [[منافقان]] بر او [[غالب]] شدند، و لذا خود [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پیش از [[بیعت]] جبری و غیر اختیاری (در حالی که ریسمان در گردن مبارکش بود<ref>بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۷۶.</ref> رو به [[قبر]] [[رسول خدا]]{{صل}}نموده و فریاد بر آورد و همان جملاتی را که جناب [[هارون]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} گفته بود را بیان فرمود: {{متن قرآن|ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ}}<ref>«و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> سپس آنها دست آن [[حضرت]] را گرفتند روی دست ابی بکر گذاشتند در حالی که دست خود را کشید، و گفتند: بیعت کرد، بیعت کرد<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۸۴؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۷.</ref>!.
در میان بنی اسرائیل امری عظیم‌تر از قضیه [[گوساله سامری]] حادث نشد، پس باید که در این [[امت]] نیز مثل آن واقع شود، و در این امت امری که شبیه به آن باشد به غیر آن نبود که دست از [[متابعت]] [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} برداشتند و او را [[ضعیف]] گردانیدند و [[منافقان]] بر او غالب شدند، و لذا خود [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پیش از [[بیعت]] جبری و غیر اختیاری (در حالی که ریسمان در گردن مبارکش بود<ref>بحار الانوار، ج۲۸، ص۲۷۶.</ref> رو به [[قبر]] [[رسول خدا]]{{صل}}نموده و فریاد بر آورد و همان جملاتی را که جناب [[هارون]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} گفته بود را بیان فرمود: {{متن قرآن|ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ}}<ref>«و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> سپس آنها دست آن [[حضرت]] را گرفتند روی دست ابی بکر گذاشتند در حالی که دست خود را کشید، و گفتند: بیعت کرد، بیعت کرد<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۸۴؛ بحارالانوار، ج۲۸، ص۳۵۷.</ref>!.


۵. جماعتی از [[مخالفان]] نقل کرده‌اند که [[وصایت]] و [[خلافت]] حضرت موسی{{ع}} به [[اولاد]] هارون منتقل شد، در نتیجه از جمله منازل هارون نسبت به [[موسی]]{{ع}} آن است که اولاد هارون [[خلیفه]] و اوصیای او بودند، پس به مقتضای [[حدیث منزلت]]، باید [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} که به اتّفاق خاصّه و عامّه مسمّی به نام‌های پسرهای [[هارون]] شدند<ref>الغیبه النعمانی، ص۷۵، حدیث ۹؛ أمالی الصدوق، ص۱۹۲، مجلس ۳۵؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۸، باب ۱۱۵، حدیث ۶.</ref>، خلیفه‌های [[رسول الله]]{{صل}} باشند، پس [[پدر]] ایشان نیز باید [[خلیفه]] آن [[حضرت]] باشد به مقتضای [[اجماع مرکب]]<ref>{{عربی|أقول: الاجماع المرکّب: فهو عباره عن الاستناد إلی رأی مجموع العلماء المختلفین علی قولین أو أکثر فی نفی قول الآخر لم یقل به أحد منهم. و هنا یفرض أنّ کلاً من القولین قائله ینفی القول الآخر بقطع النظر عن قوله، فالاجماع حینئذ یکون حجّه فی نفی ذلک القول الآخر علی جمیع المسالک فی حجیه الاجماع؛ لأنّه ملاکا کالاجماع البسیط}}؛ حاصلش این است که: اجماع مرکب یعنی اظهار قول و نظریّه‌ای سوّم در مسأله‌ای که علمای اسلام در آن مسئله دو دسته شده‌اند و هر دسته نظریه‌ای را اختیار کرده‌اند که لازمه آن نفی نظریه سوّم است. در نتیجه تمامی علمای اسلام با این نظریه سوّم مخالفند و بر خلاف آن اجماع مرکب از دو طائفه دارند. مثلاً امت متفق‌اند که امام بعد از رسول خدا{{صل}} یا امیرالمؤمنین علی{{ع}} است و یا عباس و یا ابوبکر. و هیچ کس غیر از این سه کس امام نیست پس اجماع واقع شده بر نفی امامت از غیر این سه کس.</ref>.
۵. جماعتی از [[مخالفان]] نقل کرده‌اند که [[وصایت]] و [[خلافت]] حضرت موسی{{ع}} به [[اولاد]] هارون منتقل شد، در نتیجه از جمله منازل هارون نسبت به [[موسی]]{{ع}} آن است که اولاد هارون [[خلیفه]] و اوصیای او بودند، پس به مقتضای [[حدیث منزلت]]، باید [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{ع}} که به اتّفاق خاصّه و عامّه مسمّی به نام‌های پسرهای [[هارون]] شدند<ref>الغیبه النعمانی، ص۷۵، حدیث ۹؛ أمالی الصدوق، ص۱۹۲، مجلس ۳۵؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۸، باب ۱۱۵، حدیث ۶.</ref>، خلیفه‌های [[رسول الله]]{{صل}} باشند، پس [[پدر]] ایشان نیز باید [[خلیفه]] آن [[حضرت]] باشد به مقتضای [[اجماع مرکب]]<ref>{{عربی|أقول: الاجماع المرکّب: فهو عباره عن الاستناد إلی رأی مجموع العلماء المختلفین علی قولین أو أکثر فی نفی قول الآخر لم یقل به أحد منهم. و هنا یفرض أنّ کلاً من القولین قائله ینفی القول الآخر بقطع النظر عن قوله، فالاجماع حینئذ یکون حجّه فی نفی ذلک القول الآخر علی جمیع المسالک فی حجیه الاجماع؛ لأنّه ملاکا کالاجماع البسیط}}؛ حاصلش این است که: اجماع مرکب یعنی اظهار قول و نظریّه‌ای سوّم در مسأله‌ای که علمای اسلام در آن مسئله دو دسته شده‌اند و هر دسته نظریه‌ای را اختیار کرده‌اند که لازمه آن نفی نظریه سوّم است. در نتیجه تمامی علمای اسلام با این نظریه سوّم مخالفند و بر خلاف آن اجماع مرکب از دو طائفه دارند. مثلاً امت متفق‌اند که امام بعد از رسول خدا{{صل}} یا امیرالمؤمنین علی{{ع}} است و یا عباس و یا ابوبکر. و هیچ کس غیر از این سه کس امام نیست پس اجماع واقع شده بر نفی امامت از غیر این سه کس.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش