پرش به محتوا

سلیم بن قیس هلالی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'جلیل القدر' به 'جلیل‌القدر')
خط ۶۶: خط ۶۶:
[[ابان]] می‌گوید: "بعد از [[وفات امام زین العابدین]]{{ع}} به [[سفر]] [[حج]] رفتم و [[امام باقر]]{{ع}} را [[ملاقات]] کردم و همه این [[حدیث]] را برایش [[نقل]] کردم و یک حرف هم از آن کم نکردم؛ پس چشمان آن [[حضرت]] اشک آلود شد و فرمود: "سلیم بعد از [[شهادت]] جدم، [[حسین]]{{ع}} نزد من آمد، در حالی که من در [[خدمت]] پدرم نشسته بودم و این [[حدیث]] را عیناً برایم [[نقل]] کرد. پدرم به او گفت: "راست گفتی؛ پدرم این [[حدیث]] را از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برایت [[نقل]] کرد، در حالی که ما حاضر بودیم. سپس [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و آنچه را که از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده بودند، برای [[سلیم]] [[نقل]] کردند"<ref>رجال الکشی، ص۱۰۴- ۱۰۵.</ref>.
[[ابان]] می‌گوید: "بعد از [[وفات امام زین العابدین]]{{ع}} به [[سفر]] [[حج]] رفتم و [[امام باقر]]{{ع}} را [[ملاقات]] کردم و همه این [[حدیث]] را برایش [[نقل]] کردم و یک حرف هم از آن کم نکردم؛ پس چشمان آن [[حضرت]] اشک آلود شد و فرمود: "سلیم بعد از [[شهادت]] جدم، [[حسین]]{{ع}} نزد من آمد، در حالی که من در [[خدمت]] پدرم نشسته بودم و این [[حدیث]] را عیناً برایم [[نقل]] کرد. پدرم به او گفت: "راست گفتی؛ پدرم این [[حدیث]] را از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} برایت [[نقل]] کرد، در حالی که ما حاضر بودیم. سپس [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و آنچه را که از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده بودند، برای [[سلیم]] [[نقل]] کردند"<ref>رجال الکشی، ص۱۰۴- ۱۰۵.</ref>.
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: در خبر [[کشی]] [[تحریفات]] سندی و متنی هست و از نظر ما نام [[راوی]]، [[اسحاق بن ابراهیم بن عمر یمانی]] نیست و [[ابراهیم بن عمر یمانی]] است<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۲۳۹.</ref>.
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: در خبر [[کشی]] [[تحریفات]] سندی و متنی هست و از نظر ما نام [[راوی]]، [[اسحاق بن ابراهیم بن عمر یمانی]] نیست و [[ابراهیم بن عمر یمانی]] است<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۵، ص۲۳۹.</ref>.
#[[مرحوم خویی]] نیز می‌نویسد: آنچه در دو [[روایت]] [[نقل]] شده از [[کشی]]، به دست می‌آید، این است که [[سلسله]] [[روایت]] [[اسحاق بن ابراهیم بن عمر یمانی]]، از [[ابن اذینة]]، از [[ابان بن ابی عیاش]]، از [[سلیم بن قیس]] است و این دو [[روایت]] [[ضعیف]] هستند و دست کم درباره [[حسین بن علی بن کیسان]]، در این دو [[روایت]] [[تحریف]] صورت گرفته و [[راوی]] از [[ابن اذینه ابراهیم بن عمر یمانی]] [[نقل]] کرده است و نه از پسرش، [[اسحاق]]، و [[اسحاق بن إبراهیم]] اصلاً زنده نبوده و مطمئناً [[تحریف]] از نساخ بوده است و صحیح آن چنین است: [[حسن بن علی بن کیسان]] از [[ابی اسحاق ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[ابن اذینة]]. در هر صورت، طریق شیخ به [[کتاب سلیم بن قیس]] در این دو [[سند ضعیف]] است، به ویژه درباره [[محمد بن علی الصیرفی]] (أبی سمینة)<ref>معجم رجال الحدیث، خویی، ج۸، ص۲۲۰ - ۲۲۷. شیخ طوسی نیز به این مطلب اشاره کرده است و می‌نویسد: سلیم بن قیس هلالی ضعیف است لاأقل از جهت محمد بن علی صیرفی أبی سمینة. (الفهرست، ص۳۱۰). میرزا حسین نوری در این باره می‌نویسد: سلیم بن قیس هلالی در کتاب الفهرست، ضعیف معرفی شده است و من می‌گویم: کتابش از اصول معروف است. (خاتمة المستدرک، ج۶، ص۱۵۸ - ۱۵۹)</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۷۷-۳۷۸.</ref>
# [[مرحوم خویی]] نیز می‌نویسد: آنچه در دو [[روایت]] [[نقل]] شده از [[کشی]]، به دست می‌آید، این است که [[سلسله]] [[روایت]] [[اسحاق بن ابراهیم بن عمر یمانی]]، از [[ابن اذینة]]، از [[ابان بن ابی عیاش]]، از [[سلیم بن قیس]] است و این دو [[روایت]] [[ضعیف]] هستند و دست کم درباره [[حسین بن علی بن کیسان]]، در این دو [[روایت]] [[تحریف]] صورت گرفته و [[راوی]] از [[ابن اذینه ابراهیم بن عمر یمانی]] [[نقل]] کرده است و نه از پسرش، [[اسحاق]]، و [[اسحاق بن إبراهیم]] اصلاً زنده نبوده و مطمئناً [[تحریف]] از نساخ بوده است و صحیح آن چنین است: [[حسن بن علی بن کیسان]] از [[ابی اسحاق ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[ابن اذینة]]. در هر صورت، طریق شیخ به [[کتاب سلیم بن قیس]] در این دو [[سند ضعیف]] است، به ویژه درباره [[محمد بن علی الصیرفی]] (أبی سمینة)<ref>معجم رجال الحدیث، خویی، ج۸، ص۲۲۰ - ۲۲۷. شیخ طوسی نیز به این مطلب اشاره کرده است و می‌نویسد: سلیم بن قیس هلالی ضعیف است لاأقل از جهت محمد بن علی صیرفی أبی سمینة. (الفهرست، ص۳۱۰). میرزا حسین نوری در این باره می‌نویسد: سلیم بن قیس هلالی در کتاب الفهرست، ضعیف معرفی شده است و من می‌گویم: کتابش از اصول معروف است. (خاتمة المستدرک، ج۶، ص۱۵۸ - ۱۵۹)</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۷۷-۳۷۸.</ref>


==آیا فردی به نام [[سلیم]] وجود داشته است یا نه؟==
==آیا فردی به نام [[سلیم]] وجود داشته است یا نه؟==
خط ۷۴: خط ۷۴:
'''پاسخ‌ها به این [[شبهه]]:'''
'''پاسخ‌ها به این [[شبهه]]:'''
#خود [[ابن غضائری]] می‌نویسد: من درباره [[سلیم]] مطالبی را در غیر کتابش و روایتی که [[ابان بن ابی عیاش]] از وی [[نقل]] کرده است، یافته‌ام، البته [[ابن عقده]] در کتاب [[رجال]] [[امیر]] المؤمنینش احادیثی از وی [[نقل]] کرده است<ref>رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۶۳.</ref>.
#خود [[ابن غضائری]] می‌نویسد: من درباره [[سلیم]] مطالبی را در غیر کتابش و روایتی که [[ابان بن ابی عیاش]] از وی [[نقل]] کرده است، یافته‌ام، البته [[ابن عقده]] در کتاب [[رجال]] [[امیر]] المؤمنینش احادیثی از وی [[نقل]] کرده است<ref>رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۶۳.</ref>.
#[[علامه حلی]] پس از [[نقل]] قول [[علما]] درباره [[سلیم]]، می‌نویسد: از نظر من باید به [[عادل]] بودن [[سلیم]] [[حکم]] کرد<ref>خلاصه الاقوال، ص۸۳.</ref>.
# [[علامه حلی]] پس از [[نقل]] قول [[علما]] درباره [[سلیم]]، می‌نویسد: از نظر من باید به [[عادل]] بودن [[سلیم]] [[حکم]] کرد<ref>خلاصه الاقوال، ص۸۳.</ref>.
#[[محمد تقی مجلسی]] (اول) نیز می‌نویسد: بزرگان [[اصحاب]] می‌گویند: [[سلیم]] از [[خواص اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و برگزیدگان [[اصحاب]] آن [[حضرت]] بوده است<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۶.</ref>.
# [[محمد تقی مجلسی]] (اول) نیز می‌نویسد: بزرگان [[اصحاب]] می‌گویند: [[سلیم]] از [[خواص اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و برگزیدگان [[اصحاب]] آن [[حضرت]] بوده است<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۶.</ref>.
#مرحوم [[شوشتری]] هم می‌نویسد: شاید نظر [[ابن غضائری]] در رد قول بعضی از افراد به اینکه خود [[سلیم]] شناخته شده نیست و از او در خبری یاد نشده، به خاطر خبری است که در کتاب الخصال<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۴۷۵ {{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ الله عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ الله بْنِ أَبِي خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الله بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ الله قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ{{صل}} وَ إِذَا الْحُسَيْنُ عَلَى فَخِذَيْهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَلْثِمُ فَاهُ وَ هُوَ يَقُولُ أَنْتَ سَيِّدٌ ابْنُ سَيِّدٍ أَنْتَ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَنْتَ حُجَّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ أَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ}}.</ref> درباره [[ائمه]] [[اثنی عشر]] آمده است؛ با این عبارت: {{عربی|"عن ابن مسکان عن ابان بن تغلب عنه عن سلمان"}}؛ ممکن است مراد از ابان، [[ابان بن ابی عیاش]] بوده و نه [[ابان ابن تغلب]] و در نسخه الاختصاص<ref>شیخ مفید می‌نویسد: [[علی بن جعفر]] حضرمی از [[سلیم بن قیس]] شامی [[روایت]] کرده که وی شنیده است از [[علی]]{{ع}} که فرمود: من و اوصیای من از فرزندانم همه [[مهدی]] و [[محدث]] هستیم؛
#مرحوم [[شوشتری]] هم می‌نویسد: شاید نظر [[ابن غضائری]] در رد قول بعضی از افراد به اینکه خود [[سلیم]] شناخته شده نیست و از او در خبری یاد نشده، به خاطر خبری است که در کتاب الخصال<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۴۷۵ {{متن حدیث|حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ الله عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ الله بْنِ أَبِي خَلَفٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الله بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَحِمَهُ الله قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ{{صل}} وَ إِذَا الْحُسَيْنُ عَلَى فَخِذَيْهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ عَيْنَيْهِ وَ يَلْثِمُ فَاهُ وَ هُوَ يَقُولُ أَنْتَ سَيِّدٌ ابْنُ سَيِّدٍ أَنْتَ إِمَامٌ ابْنُ إِمَامٍ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَنْتَ حُجَّةٌ ابْنُ حُجَّةٍ أَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ}}.</ref> درباره [[ائمه]] [[اثنی عشر]] آمده است؛ با این عبارت: {{عربی|"عن ابن مسکان عن ابان بن تغلب عنه عن سلمان"}}؛ ممکن است مراد از ابان، [[ابان بن ابی عیاش]] بوده و نه [[ابان ابن تغلب]] و در نسخه الاختصاص<ref>شیخ مفید می‌نویسد: [[علی بن جعفر]] حضرمی از [[سلیم بن قیس]] شامی [[روایت]] کرده که وی شنیده است از [[علی]]{{ع}} که فرمود: من و اوصیای من از فرزندانم همه [[مهدی]] و [[محدث]] هستیم؛
گفتم: یا أمیرالمؤمنین آنها چه کسانی‌اند؟ فرمود: [[حسن]] و [[حسین]]، سپس پسرم [[علی بن الحسین]]؛در آن موقع، [[علی]]، [[شیرخواره]] بود؛ سپس هشت نفر بعد از او یکی پس از دیگری آنهایند که به ایشان [[خدا]] قسم یاد می‌کند در این [[آیه]] {{متن قرآن|وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ}} [[پیامبر اکرم]] و [[فرزندان]] همین [[اوصیاء]] هستند؛
گفتم: یا أمیرالمؤمنین آنها چه کسانی‌اند؟ فرمود: [[حسن]] و [[حسین]]، سپس پسرم [[علی بن الحسین]]؛در آن موقع، [[علی]]، [[شیرخواره]] بود؛ سپس هشت نفر بعد از او یکی پس از دیگری آنهایند که به ایشان [[خدا]] قسم یاد می‌کند در این [[آیه]] {{متن قرآن|وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ}} [[پیامبر اکرم]] و [[فرزندان]] همین [[اوصیاء]] هستند؛
خط ۹۲: خط ۹۲:
#مرحوم [[مامقانی]] قول [[عبدالنبی کاظمی]]<ref>تکمله الرجال، عبدالنبی کاظمی، ج۱، ص۴۵۲.</ref> را [[نقل]] کرده است و می‌نویسد: او می‌گوید: هر چه [[نقل]] کردیم، [[اعتراض]] بر [[کتاب سلیم]] بود و نه بر خودش؛ ظاهراً او [[انسان]] ثقه‌ای است و اگر غیر [[ثقه]] بود، چرا برخی به ساختگی بودن او ملتزم شده‌اند<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۱۳.</ref>؛ او در ادامه می‌نویسد: اما درباره خود [[سلیم]] شبهه‌ای نیست که وی [[مصاحب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و از [[خواص یاران]] آن [[حضرت]] بوده است که از [[امام علی]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}}، [[امام سجاد]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}}<ref>مامقانی می‌نویسد: درباره روایت سلیم از امام علی{{ع}}، امام حسن{{ع}}، امام حسین{{ع}}، و امام علی بن الحسین{{ع}} شکی نیست اما سلیم در زمان حیات امام سجاد{{ع}} از دنیا رفته و روایتش از امام باقر و امام صادق{{عم}} غیر قطعی است و روایتی از این دو امام از طریق سلیم در کتب حدیثی ما نیامده است. ممکن است سلیم از اصحاب امام باقر{{ع}} قبل از امامتش در زمان امام سجاد{{ع}} بوده باشد، اما دربارهی اینکه او از اصحاب امام صادق{{ع}} باشد، هیچ دلیلی در دست نیست و تصریح در روایت کشی به اینکه بعد از وفات سلیم ابان بن ابی عیاش کتابش را بر امام باقر{{ع}} (بعد از وفات امام سجاد{{ع}}) عرضه کرده است، نشان میدهد که کتاب در دست ابان بوده است. (تنقیح المقال ۳۲: ۴۲۹ پاورقی ۱).</ref>[[روایت]] [[نقل]] کرده و از [[اولیا]] و علمای مشهور بین [[عامه]] و [[خاصه]] است و ظاهر سخنان [[اهل]] [[رجال]] این است که او [[ثقه]] است و می‌توان بر او [[اعتماد]] کرد و مناقشه [[ابن غضائری]] و امثال او درباره کتاب اوست و نه خود او و نسبت دادن ساختگی بودن کتاب به ابان، نشان دهنده [[وثاقت]] [[سلیم]] و دور بودن او از هر [[عیب]] و نقصی است<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۲۸- ۴۲۹.</ref>.
#مرحوم [[مامقانی]] قول [[عبدالنبی کاظمی]]<ref>تکمله الرجال، عبدالنبی کاظمی، ج۱، ص۴۵۲.</ref> را [[نقل]] کرده است و می‌نویسد: او می‌گوید: هر چه [[نقل]] کردیم، [[اعتراض]] بر [[کتاب سلیم]] بود و نه بر خودش؛ ظاهراً او [[انسان]] ثقه‌ای است و اگر غیر [[ثقه]] بود، چرا برخی به ساختگی بودن او ملتزم شده‌اند<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۱۳.</ref>؛ او در ادامه می‌نویسد: اما درباره خود [[سلیم]] شبهه‌ای نیست که وی [[مصاحب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و از [[خواص یاران]] آن [[حضرت]] بوده است که از [[امام علی]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}}، [[امام سجاد]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}}<ref>مامقانی می‌نویسد: درباره روایت سلیم از امام علی{{ع}}، امام حسن{{ع}}، امام حسین{{ع}}، و امام علی بن الحسین{{ع}} شکی نیست اما سلیم در زمان حیات امام سجاد{{ع}} از دنیا رفته و روایتش از امام باقر و امام صادق{{عم}} غیر قطعی است و روایتی از این دو امام از طریق سلیم در کتب حدیثی ما نیامده است. ممکن است سلیم از اصحاب امام باقر{{ع}} قبل از امامتش در زمان امام سجاد{{ع}} بوده باشد، اما دربارهی اینکه او از اصحاب امام صادق{{ع}} باشد، هیچ دلیلی در دست نیست و تصریح در روایت کشی به اینکه بعد از وفات سلیم ابان بن ابی عیاش کتابش را بر امام باقر{{ع}} (بعد از وفات امام سجاد{{ع}}) عرضه کرده است، نشان میدهد که کتاب در دست ابان بوده است. (تنقیح المقال ۳۲: ۴۲۹ پاورقی ۱).</ref>[[روایت]] [[نقل]] کرده و از [[اولیا]] و علمای مشهور بین [[عامه]] و [[خاصه]] است و ظاهر سخنان [[اهل]] [[رجال]] این است که او [[ثقه]] است و می‌توان بر او [[اعتماد]] کرد و مناقشه [[ابن غضائری]] و امثال او درباره کتاب اوست و نه خود او و نسبت دادن ساختگی بودن کتاب به ابان، نشان دهنده [[وثاقت]] [[سلیم]] و دور بودن او از هر [[عیب]] و نقصی است<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۲۸- ۴۲۹.</ref>.
#مرحوم [[خوانساری]] می‌نویسد: [[سلیم]] از علمای [[اهل بیت]] و از بزرگان [[صحابه]] [[ائمه]]{{عم}} است که به ایشان [[عشق]] می‌ورزید و از کتاب [[رجال]] [[شیخ طوسی]] استفاده می‌شود که [[سلیم]]، [[پنج تن]] از [[ائمه معصومین]]{{عم}} را [[درک]] کرده است. ظاهراً [[سلیم]] در نزد [[ائمه]]{{عم}} به منزله ارکان اربعه و نزد ایشان [[محبوب]] بوده است و این، نشان دهنده [[جایگاه]] بلند وی نزد [[ائمه]] و [[شیعه]] است و در بین خود ما نصی یافت نشد که بر مجهول بودنش دلالت کند، تا اینکه به خلاف عدالتش دلالت و [[دلیل]] [[نص]] بر عدالتش این است که بیش از دو نفر از بزرگان [[عادل]] [[اصحاب]] ما درباره وی [[شهادت]] داده‌اند و این، بر خلاف تحقیق است؛ بلکه مدار در [[علم رجال]] بر ظنون [[اجتهادی]] است و برای توقف در عدالتش وجهی نیست؛ به [[دلیل]] [[جایگاه]] بلند روایاتش که در کافی [[نقل]] شده است. منازل [[رجال]] از [[روایات]] او دانسته می‌شود و از این [[روایات]] به دست می‌آید که او از [[خواص]] [[یاران امیرالمؤمنین]]{{ع}} و طبق [[نقلی]]، وی [[مصاحب]] [[امیر المؤمنین]] بوده است. پس نمی‌توان وی را از [[دشمنان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دانست؛ زیرا [[حجاج]] به دنبالش بود تا او را بکشد و سخنان [[مخالفان]] درباره [[سلیم]] نشان دهنده بزرگی و [[منزلت]] وی است<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۶۶.</ref>. همچنین او می‌نویسد: وی در [[درجه]] بالای [[معرفت]] و [[دین]] است و در زمره [[اولیاء الهی]] است<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۷۳.</ref>.
#مرحوم [[خوانساری]] می‌نویسد: [[سلیم]] از علمای [[اهل بیت]] و از بزرگان [[صحابه]] [[ائمه]]{{عم}} است که به ایشان [[عشق]] می‌ورزید و از کتاب [[رجال]] [[شیخ طوسی]] استفاده می‌شود که [[سلیم]]، [[پنج تن]] از [[ائمه معصومین]]{{عم}} را [[درک]] کرده است. ظاهراً [[سلیم]] در نزد [[ائمه]]{{عم}} به منزله ارکان اربعه و نزد ایشان [[محبوب]] بوده است و این، نشان دهنده [[جایگاه]] بلند وی نزد [[ائمه]] و [[شیعه]] است و در بین خود ما نصی یافت نشد که بر مجهول بودنش دلالت کند، تا اینکه به خلاف عدالتش دلالت و [[دلیل]] [[نص]] بر عدالتش این است که بیش از دو نفر از بزرگان [[عادل]] [[اصحاب]] ما درباره وی [[شهادت]] داده‌اند و این، بر خلاف تحقیق است؛ بلکه مدار در [[علم رجال]] بر ظنون [[اجتهادی]] است و برای توقف در عدالتش وجهی نیست؛ به [[دلیل]] [[جایگاه]] بلند روایاتش که در کافی [[نقل]] شده است. منازل [[رجال]] از [[روایات]] او دانسته می‌شود و از این [[روایات]] به دست می‌آید که او از [[خواص]] [[یاران امیرالمؤمنین]]{{ع}} و طبق [[نقلی]]، وی [[مصاحب]] [[امیر المؤمنین]] بوده است. پس نمی‌توان وی را از [[دشمنان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دانست؛ زیرا [[حجاج]] به دنبالش بود تا او را بکشد و سخنان [[مخالفان]] درباره [[سلیم]] نشان دهنده بزرگی و [[منزلت]] وی است<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۶۶.</ref>. همچنین او می‌نویسد: وی در [[درجه]] بالای [[معرفت]] و [[دین]] است و در زمره [[اولیاء الهی]] است<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۷۳.</ref>.
#[[آیت الله خویی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس]]، ثقه، [[جلیل‌القدر]] و [[عظیم]] الشأن است و در این باره [[شهادت]] مرحوم [[برقی]] به اینکه وی از برگزیدگان [[اصحاب امام علی]]{{ع}} بوده، کافی است و مؤید سخنان [[نعمانی]] در [[شأن]] [[کتاب سلیم]] است و [[مرحوم علامه]] از وی در قسم اول، یاد و به عدالتش [[حکم]] کرده است<ref>معجم رجال الحدیث، خویی، ج۸، ص۲۲۰ -۲۲۷</ref>.
# [[آیت الله خویی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس]]، ثقه، [[جلیل‌القدر]] و [[عظیم]] الشأن است و در این باره [[شهادت]] مرحوم [[برقی]] به اینکه وی از برگزیدگان [[اصحاب امام علی]]{{ع}} بوده، کافی است و مؤید سخنان [[نعمانی]] در [[شأن]] [[کتاب سلیم]] است و [[مرحوم علامه]] از وی در قسم اول، یاد و به عدالتش [[حکم]] کرده است<ref>معجم رجال الحدیث، خویی، ج۸، ص۲۲۰ -۲۲۷</ref>.
#تنها به این [[دلیل]] که چون در کتب [[تاریخی]] و رجالی از او نام برده شده، پس چنین کسی وجود نداشته است؛ همانطور که بیان شد، [[روایات]] [[سلیم]] را فقط ابان [[نقل]] نکرده که بگوییم [[سلیم]] را فقط ابان [[نقل]] نکرده که بگوییم [[سلیم]] ساخته [[ذهن]] ابان بوده است. برای بررسی شرح حال و [[روایات]] [[سلیم]] می‌توان به کتب مختلف [[تاریخی]] و [[تفسیری]] و رجالی و... [[رجوع]] کرد<ref>ر ک: المقنعة، شیخ مفید، ص۲۷۷، الجامع للشرایع، یحیی بن سعید حلی مقدمة، ص۷؛ أجوبة المسائل المهنائیة، علامه حلی، ص۱۲۴؛ مختلف الشیعة، علامه حلی، ج۳، ص۳۲۸؛ منتهی المطلب (ط. ج)، علامه حلی، ج۸، ص۵۶۲؛ رسائل شهید ثانی (ط.ج)، الشهید الثانی، ج۲، ص۹۹۲– ۹۹۳؛ مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، السید احمد بن زین العابدین العلوی العاملی، ج۲، ص۱۰۵؛ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محمد تقی مجلسی (الأول)، ج۲، ص۹۲؛ ذخیرة المعاد (ط.ق)، محقق سبزواری، ج۱، ص۴۸۷؛ الوافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۰۳؛ فوائد الطوسیة، حر عاملی، ص۲۴۳؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة{{عم}}، حرعاملی، ج۸، ص۵۴۹؛ الرسائل الفقهیة، خاجوئی، ج۱، ص۴۷۱؛ الحدائق الناضرة، محقق بحرانی، ج۱۲، ۳۸۶ - ۳۸۷؛ کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء (ط. ج)، شیخ جعفر کاشف الغطاء، ج۱، ص۳۸۶؛ النور الساطع فی الفقه النافع - شیخ علی کاشف الغطاء، ج۱، ص۵۰۸؛ جواهر الکلام شیخ جواهری، ج۱۳، ص۱۴۱؛ کتاب الخمس، شیخ انصاری، ص۲۹۲؛ الرسائل الأحمدیة شیخ أحمد آل طعان البحرانی القطیفی، ج۱، ص۲۲۱؛ بصائر الدرجات، محمد بن الحسن بن فروخ (الصفار) ص۱۰۳؛ الإمامة والتبصرة علی ابن بابویه القمی ص۱۱۰؛ الکافی، کلینی، ج۱، ص۴۴؛ الاعتقادات فی دین الإمامیة، شیخ صدوق، ص۱۱۸؛ الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۱، ص۵۲؛ کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص۲۴۰؛ معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۳۹۴؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۴، ص۱۸۹؛ کفایة الأثر، خزاز قمی، ص۴۶- ۴۸؛ تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج۴، ص۱۲۶؛ مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلی، ص۴۰؛ وسائل الشیعة، حر العاملی، ج۱، ص۴۵۸؛ خاتمة المستدرک، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۱، ص۷۷؛ مقدمة التحقیق الإیضاح فضل بن شاذان الأزدیف، ص۸۵ (مقدمة المصحح)؛ الغارات، إبراهیم بن محمد ثقفی کوفی، ج۲، ص۶۸۳؛ مناقب الإمام أمیر المؤمنین{{ع}}، محمد بن سلیمان الکوفی، ج۲، ص۱۷۱؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۴۸۵؛ الغیبة ابن أبی زینب نعمانی، ص۷۴؛ المسترشد، محمد بن جریر الطبری (الشیعی)، ص۲۳۱؛ مائة منقبة، محمد ابن أحمد ابن علی بن الحسن القمی (ابن شاذان)، ص۱۲۴؛ الإستنصار، أبی الفتح کراجکی، ص۹- ۱۰؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۹۳؛ عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، ج۴؛ الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۰۵- ۱۰۶؛ مناقب آل أبیطالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۵۳؛ التحصین، سید بن طاووس، ص۶۳۰، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ص۱۷۴؛ الیقین، سید بن طاووس، ص۳۰۹؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی طبرسی، ص۲۴۶؛ الصراط المستقیم، علی بن یونس العاملی النباطی البیاضی، ج۲، ص۳۷؛ عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور احسائی، ج۳، ص۱۲۵ - ۱۲۶؛ حسن بن سلیمان حلی، ص۱۰۷؛ کتاب الأربعین، محمد طاهر القمی الشیرازی، ص۲۴۸؛ الجواهر السنیة، حر عاملی، ص۳۰۳؛ الفصول المهمة فی أصول الأئمة، حر عاملی، ج۱، ص۳۷؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ص۱۵؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲، ص۳۴۳؛ کتاب الأربعین، شیخ ماحوزی، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ العوالم، الإمام الحسین{{ع}}، شیخ عبدالله بحرانی، ص۱۳۵؛ خلاصة عبقات الأنوار، سید حامد نقوی، ج۴، ص۱۱۹؛ نهایة الدرایة، سید حسن صدر، ص۱۵؛ المراجعات، سید شرف الدین، ص۴۱۳؛ جامع أحادیث الشیعة، سید بروجردی، ج۱، ص۱۴ - ۱۵؛ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۶۶، مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، ج۹، ص۱۲۹ - ۱۳۰ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج۱، ص۱۴؛ تفسیر القرآن المجید، شیخ مفید، ص۵۲۳ – ۵۲۴؛ تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۱۷؛ تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخظم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم، سید حیدر آملی، ج۱، ص۴۴۰؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۱۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۳۶؛ تفسیر نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۱۳۴؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، شیخ محمد بن محمدرضا القمی المشهدی، ج۲، ص۱۷۹؛ تفسیر الصراط المستقیم، سید حسین بروجردی، ج۱، ص۲۹۷؛ شواهد التنزیل لقواعدالتفضیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۴۸؛ تفسیر الآلوسی، آلوسی، ج۳، ص۱۲۴؛ معالم الدین و ملاذ المجتهدین، حسن بن زین الدین عاملی، ص۱۸؛ الوافیة فی أصول الفقه، فاضل تونی، ص۲۷۷؛ الفوائد المدنیة والشواهد المکیة، محمد أمین استرآبادی و سید نورالدین عاملی، ص۲۳۰؛ قوانین الأصول، میرزای قمی، ص۲۸۰؛ فرائد الأصول، شیخ انصاری، ج۱، ص۱۴۴؛ معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص۹۳؛ فهرست ابن الندیم، ابن الندیم بغدادیف ص۲۷۵؛ الأعلام، خیر الدین زرکلی، ج۳، ص۱۱۹؛ فهرس التراث، محمد حسین الحسینی الجلالی، ج۱، ص۱۰۳؛ أخبار الدولة العباسیة، مؤلف مجهول، ص۴۵؛ التنبیه و الإشراف، مسعودی، ص۱۹۸ – ۱۹۹؛ أعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۱، ص۲۸؛ فضائل أمیر المؤمنین{{ع}}، ابن عقدة کوفی، ص۱۵۹ -۱۶۰؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۰۵؛ الدر النظیم، یوسف بن حاتم شامی مشغری عاملی، ص۴۹۶- ۴۹۷؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن أبی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۵۴- ۱۵۵؛ نهج الإیمان، ابن جبر، ص۲۲۲ - ۲۲۳؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، علی بن یوسف مطهر حلی، ص۴۶؛ إرشاد القلوب، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص۲۹۸؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، سید شرف الدین علی حسینی استر آبادی ۲: ۶۷۸؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ الإمام جعفر الصادق{{ع}}، عبدالحلیم الجندی، ص۲۰۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۷۸-۳۸۳.</ref>
#تنها به این [[دلیل]] که چون در کتب [[تاریخی]] و رجالی از او نام برده شده، پس چنین کسی وجود نداشته است؛ همانطور که بیان شد، [[روایات]] [[سلیم]] را فقط ابان [[نقل]] نکرده که بگوییم [[سلیم]] را فقط ابان [[نقل]] نکرده که بگوییم [[سلیم]] ساخته [[ذهن]] ابان بوده است. برای بررسی شرح حال و [[روایات]] [[سلیم]] می‌توان به کتب مختلف [[تاریخی]] و [[تفسیری]] و رجالی و... [[رجوع]] کرد<ref>ر ک: المقنعة، شیخ مفید، ص۲۷۷، الجامع للشرایع، یحیی بن سعید حلی مقدمة، ص۷؛ أجوبة المسائل المهنائیة، علامه حلی، ص۱۲۴؛ مختلف الشیعة، علامه حلی، ج۳، ص۳۲۸؛ منتهی المطلب (ط. ج)، علامه حلی، ج۸، ص۵۶۲؛ رسائل شهید ثانی (ط.ج)، الشهید الثانی، ج۲، ص۹۹۲– ۹۹۳؛ مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، السید احمد بن زین العابدین العلوی العاملی، ج۲، ص۱۰۵؛ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محمد تقی مجلسی (الأول)، ج۲، ص۹۲؛ ذخیرة المعاد (ط.ق)، محقق سبزواری، ج۱، ص۴۸۷؛ الوافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۰۳؛ فوائد الطوسیة، حر عاملی، ص۲۴۳؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة{{عم}}، حرعاملی، ج۸، ص۵۴۹؛ الرسائل الفقهیة، خاجوئی، ج۱، ص۴۷۱؛ الحدائق الناضرة، محقق بحرانی، ج۱۲، ۳۸۶ - ۳۸۷؛ کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء (ط. ج)، شیخ جعفر کاشف الغطاء، ج۱، ص۳۸۶؛ النور الساطع فی الفقه النافع - شیخ علی کاشف الغطاء، ج۱، ص۵۰۸؛ جواهر الکلام شیخ جواهری، ج۱۳، ص۱۴۱؛ کتاب الخمس، شیخ انصاری، ص۲۹۲؛ الرسائل الأحمدیة شیخ أحمد آل طعان البحرانی القطیفی، ج۱، ص۲۲۱؛ بصائر الدرجات، محمد بن الحسن بن فروخ (الصفار) ص۱۰۳؛ الإمامة والتبصرة علی ابن بابویه القمی ص۱۱۰؛ الکافی، کلینی، ج۱، ص۴۴؛ الاعتقادات فی دین الإمامیة، شیخ صدوق، ص۱۱۸؛ الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۱، ص۵۲؛ کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص۲۴۰؛ معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۳۹۴؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۴، ص۱۸۹؛ کفایة الأثر، خزاز قمی، ص۴۶- ۴۸؛ تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج۴، ص۱۲۶؛ مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلی، ص۴۰؛ وسائل الشیعة، حر العاملی، ج۱، ص۴۵۸؛ خاتمة المستدرک، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۱، ص۷۷؛ مقدمة التحقیق الإیضاح فضل بن شاذان الأزدیف، ص۸۵ (مقدمة المصحح)؛ الغارات، إبراهیم بن محمد ثقفی کوفی، ج۲، ص۶۸۳؛ مناقب الإمام أمیر المؤمنین{{ع}}، محمد بن سلیمان الکوفی، ج۲، ص۱۷۱؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۴۸۵؛ الغیبة ابن أبی زینب نعمانی، ص۷۴؛ المسترشد، محمد بن جریر الطبری (الشیعی)، ص۲۳۱؛ مائة منقبة، محمد ابن أحمد ابن علی بن الحسن القمی (ابن شاذان)، ص۱۲۴؛ الإستنصار، أبی الفتح کراجکی، ص۹- ۱۰؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص۱۹۳؛ عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، ج۴؛ الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۰۵- ۱۰۶؛ مناقب آل أبیطالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۵۳؛ التحصین، سید بن طاووس، ص۶۳۰، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ص۱۷۴؛ الیقین، سید بن طاووس، ص۳۰۹؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی طبرسی، ص۲۴۶؛ الصراط المستقیم، علی بن یونس العاملی النباطی البیاضی، ج۲، ص۳۷؛ عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور احسائی، ج۳، ص۱۲۵ - ۱۲۶؛ حسن بن سلیمان حلی، ص۱۰۷؛ کتاب الأربعین، محمد طاهر القمی الشیرازی، ص۲۴۸؛ الجواهر السنیة، حر عاملی، ص۳۰۳؛ الفصول المهمة فی أصول الأئمة، حر عاملی، ج۱، ص۳۷؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ص۱۵؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲، ص۳۴۳؛ کتاب الأربعین، شیخ ماحوزی، ص۲۱۳ - ۲۱۴؛ العوالم، الإمام الحسین{{ع}}، شیخ عبدالله بحرانی، ص۱۳۵؛ خلاصة عبقات الأنوار، سید حامد نقوی، ج۴، ص۱۱۹؛ نهایة الدرایة، سید حسن صدر، ص۱۵؛ المراجعات، سید شرف الدین، ص۴۱۳؛ جامع أحادیث الشیعة، سید بروجردی، ج۱، ص۱۴ - ۱۵؛ الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۶۶، مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، ج۹، ص۱۲۹ - ۱۳۰ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج۱، ص۱۴؛ تفسیر القرآن المجید، شیخ مفید، ص۵۲۳ – ۵۲۴؛ تفسیر مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۱۷؛ تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخظم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم، سید حیدر آملی، ج۱، ص۴۴۰؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۱۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۳۶؛ تفسیر نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۱۳۴؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، شیخ محمد بن محمدرضا القمی المشهدی، ج۲، ص۱۷۹؛ تفسیر الصراط المستقیم، سید حسین بروجردی، ج۱، ص۲۹۷؛ شواهد التنزیل لقواعدالتفضیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۴۸؛ تفسیر الآلوسی، آلوسی، ج۳، ص۱۲۴؛ معالم الدین و ملاذ المجتهدین، حسن بن زین الدین عاملی، ص۱۸؛ الوافیة فی أصول الفقه، فاضل تونی، ص۲۷۷؛ الفوائد المدنیة والشواهد المکیة، محمد أمین استرآبادی و سید نورالدین عاملی، ص۲۳۰؛ قوانین الأصول، میرزای قمی، ص۲۸۰؛ فرائد الأصول، شیخ انصاری، ج۱، ص۱۴۴؛ معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص۹۳؛ فهرست ابن الندیم، ابن الندیم بغدادیف ص۲۷۵؛ الأعلام، خیر الدین زرکلی، ج۳، ص۱۱۹؛ فهرس التراث، محمد حسین الحسینی الجلالی، ج۱، ص۱۰۳؛ أخبار الدولة العباسیة، مؤلف مجهول، ص۴۵؛ التنبیه و الإشراف، مسعودی، ص۱۹۸ – ۱۹۹؛ أعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۱، ص۲۸؛ فضائل أمیر المؤمنین{{ع}}، ابن عقدة کوفی، ص۱۵۹ -۱۶۰؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۰۵؛ الدر النظیم، یوسف بن حاتم شامی مشغری عاملی، ص۴۹۶- ۴۹۷؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن أبی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۵۴- ۱۵۵؛ نهج الإیمان، ابن جبر، ص۲۲۲ - ۲۲۳؛ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، علی بن یوسف مطهر حلی، ص۴۶؛ إرشاد القلوب، حسن بن محمد دیلمی، ج۲، ص۲۹۸؛ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، سید شرف الدین علی حسینی استر آبادی ۲: ۶۷۸؛ ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، ج۱، ص۹۴ – ۹۵؛ الإمام جعفر الصادق{{ع}}، عبدالحلیم الجندی، ص۲۰۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۷۸-۳۸۳.</ref>


===[[شبهه]] دوم===
===[[شبهه]] دوم===
چون نام [[سلیم]] در میان فرار کنندگان از [[حجاج]] نیست، پس چنین کسی وجود نداشته است؛ گفته شده است، چون نام [[سلیم]] در کتاب المتوارین [[عبدالغنی بن سعید ازدی]] نیست، پس فرار [[سلیم]] از دست [[حجاج]] نیز ساختگی است و چنین کسی وجود نداشته است. در کتاب المتوارین [[اسامی]] زیر آمده است:
چون نام [[سلیم]] در میان فرار کنندگان از [[حجاج]] نیست، پس چنین کسی وجود نداشته است؛ گفته شده است، چون نام [[سلیم]] در کتاب المتوارین [[عبدالغنی بن سعید ازدی]] نیست، پس فرار [[سلیم]] از دست [[حجاج]] نیز ساختگی است و چنین کسی وجود نداشته است. در کتاب المتوارین [[اسامی]] زیر آمده است:
#[[ابوعمرو بن علاء]]؛
# [[ابوعمرو بن علاء]]؛
#[[حسن بصری]]؛
# [[حسن بصری]]؛
#[[عبدالله بن حارث هاشمی]]؛
# [[عبدالله بن حارث هاشمی]]؛
#[[ابراهیم بن یزید نخعی]] [[ابوعمران فقیه]]؛
# [[ابراهیم بن یزید نخعی]] [[ابوعمران فقیه]]؛
#[[مجاهد بن حبر]] [[ابو الحجاج]]؛
# [[مجاهد بن حبر]] [[ابو الحجاج]]؛
#[[ابو عیاض]]؛
# [[ابو عیاض]]؛
#[[سلیمان بن مهران]] [[ابومحمد اعمش]]؛
# [[سلیمان بن مهران]] [[ابومحمد اعمش]]؛
#[[سعید بن جبیر]]؛
# [[سعید بن جبیر]]؛
#[[عمران بن حطان سدوسی]]؛
# [[عمران بن حطان سدوسی]]؛
#[[عون بن عبدالله]].  
# [[عون بن عبدالله]].  


مطلب [[تأمل]] برانگیز این است که نام [[سلیم بن قیس هلالی]] در میان گریختگان از [[ستم]] [[حجاج بن یوسف]] دیده نمی‌شود؛ در حالی که از قول [[ابان بن ابی عیاش]] در آغاز کتاب آمده که [[سلیم]] از [[ترس]] [[حجاج]] به نوبندجان [[فارس]] گریخته و در [[خانه]] پدری او پنهان شده است<ref>برگرفته از مقاله پژوهشی درباره سلیم بن قیس هلالی، عبدالمهدی جلالی.</ref>.
مطلب [[تأمل]] برانگیز این است که نام [[سلیم بن قیس هلالی]] در میان گریختگان از [[ستم]] [[حجاج بن یوسف]] دیده نمی‌شود؛ در حالی که از قول [[ابان بن ابی عیاش]] در آغاز کتاب آمده که [[سلیم]] از [[ترس]] [[حجاج]] به نوبندجان [[فارس]] گریخته و در [[خانه]] پدری او پنهان شده است<ref>برگرفته از مقاله پژوهشی درباره سلیم بن قیس هلالی، عبدالمهدی جلالی.</ref>.
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:


==[[کتاب سلیم بن قیس هلالی (کتاب)|کتاب سلیم بن قیس هلالی]]==
==[[کتاب سلیم بن قیس هلالی (کتاب)|کتاب سلیم بن قیس هلالی]]==
#[[شیخ طوسی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]] کتابی دارد و به دو طریق، از این کتاب او [[نقل]] شده است: طریق اول: [[ابن ابی جید]] از [[محمد بن حسن بن ولید]] از [[محمد بن ابی قاسم]] ملقب بماجیلویه از [[محمد بن علی صیرفی]] از [[حماد بن عیسی]] و [[عثمان بن عیسی]] از [[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم بن قیس هلالی]]؛ طریق دوم: [[حماد بن عیسی]] از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[سلیم بن قیس]] <ref>فهرست الطوسی، شیخ طوسی، ص۲۳۰-۲۳۱.</ref>.
# [[شیخ طوسی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]] کتابی دارد و به دو طریق، از این کتاب او [[نقل]] شده است: طریق اول: [[ابن ابی جید]] از [[محمد بن حسن بن ولید]] از [[محمد بن ابی قاسم]] ملقب بماجیلویه از [[محمد بن علی صیرفی]] از [[حماد بن عیسی]] و [[عثمان بن عیسی]] از [[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم بن قیس هلالی]]؛ طریق دوم: [[حماد بن عیسی]] از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[سلیم بن قیس]] <ref>فهرست الطوسی، شیخ طوسی، ص۲۳۰-۲۳۱.</ref>.
#[[ابن شهر آشوب]] درباره [[سلیم]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]]، ناقل [[احادیث]] است و کتابی نیز دارد <ref>معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص۹۳. "سلیم" بن قیس الهلالی، صاحب الأحادیث له کتاب.</ref>.
# [[ابن شهر آشوب]] درباره [[سلیم]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]]، ناقل [[احادیث]] است و کتابی نیز دارد <ref>معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص۹۳. "سلیم" بن قیس الهلالی، صاحب الأحادیث له کتاب.</ref>.
#[[محمدتقی مجلسی]] (اول) می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] نزد ماست و متنش به صحتش [[شهادت]] می‌دهد و آنچه بعضی از جهال به این کتاب نسبت داده‌اند که ابان آن را [[جعل]] کرده و به [[سلیم]] نسبت داده، غلط است و این به خاطر مطالعه نکردن آن است. پس ثقات [[اصحاب]] ما از آن [[روایت]] و آن را بر [[ائمه]]{{عم}} عرضه کرده‌اند که از ایشان می‌توان [[حماد بن عیسی]]، [[حماد بن عثمان]] (از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[سلیم]] و [[جابر بن یزید جعفی]] را نام برد و [[ثقة الإسلام کلینی]] و [[شیخ صدوق]] او را را [[تأیید]] کرده‌اند<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۶ - ۳۷.</ref>. [[علامه مجلسی]] نیز می‌نویسد: کسی که به [[ائمه اطهار]]{{عم}} [[ایمان]] دارد، چگونه درباره حدود دویست [[روایت]] که به طور [[تواتر]] از [[چهل]] و چند نفر از [[محدثان]] بزرگ و [[موثق]] و علمای بزرگ در بیش از پنجاه کتاب آنها [[نقل]] شده است، [[تردید]] می‌کند؟! علمای بزرگی مانند [[ثقة الاسلام کلینی]]، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]]، [[سید مرتضی]]، [[نجاشی]]، [[کشی]]، [[عیاشی]]، [[علی بن ابراهیم قمی]]، [[سلیم بن قیس هلالی]]، [[شیخ مفید]] و...<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۵۳، ص۱۲۲، او از: ابوالفتح کراجکی، نعمانی، صفار، سعد بن عبدالله اشعری، ابن قولویه قمی، سید علی بن عبدالحمید بن فخار موسوی، سید رضی الدین علی بن طاوس، و فرزندش مؤلف کتاب "زوائد - الفوائد"، محمد بن علی بن ابراهیم، فرات بن ابراهیم، امین الدین طبرسی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس بن مروان، أحمد بن محمد بن خالد برقی (مؤلف کتاب محاسن)، ابن شهر آشوب مازندرانی، شیخ حسن بن سلیمان، قطب الدین راوندی، علامه حلی، سید علی بن عبدالکریم بن عبد الحمید بهاء الدین نیلی، احمد بن داود بن سعید، حسن بن علی بن ابی حمزه، فضل بن شاذان، شیخ شهید محمد بن مکی. حسین بن حمدان، حسن بن محمد بن جمهور نابینا مؤلف کتاب "الواحدة"، حسن بن محبوب، جعفر بن محمد بن مالک کوفی، طهر بن عبدالله، شاذان بن جبرئیل، صاحب کتاب الفضائل، و مؤلف کتاب العتیق، و مؤلف کتاب الخطب و مؤلفان کتاب‌هایی که در نزد ماست و مؤلف آنها را به طور کامل نمی‌شناسیم، نیز نام می‌برد.</ref>.
# [[محمدتقی مجلسی]] (اول) می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] نزد ماست و متنش به صحتش [[شهادت]] می‌دهد و آنچه بعضی از جهال به این کتاب نسبت داده‌اند که ابان آن را [[جعل]] کرده و به [[سلیم]] نسبت داده، غلط است و این به خاطر مطالعه نکردن آن است. پس ثقات [[اصحاب]] ما از آن [[روایت]] و آن را بر [[ائمه]]{{عم}} عرضه کرده‌اند که از ایشان می‌توان [[حماد بن عیسی]]، [[حماد بن عثمان]] (از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[سلیم]] و [[جابر بن یزید جعفی]] را نام برد و [[ثقة الإسلام کلینی]] و [[شیخ صدوق]] او را را [[تأیید]] کرده‌اند<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۶ - ۳۷.</ref>. [[علامه مجلسی]] نیز می‌نویسد: کسی که به [[ائمه اطهار]]{{عم}} [[ایمان]] دارد، چگونه درباره حدود دویست [[روایت]] که به طور [[تواتر]] از [[چهل]] و چند نفر از [[محدثان]] بزرگ و [[موثق]] و علمای بزرگ در بیش از پنجاه کتاب آنها [[نقل]] شده است، [[تردید]] می‌کند؟! علمای بزرگی مانند [[ثقة الاسلام کلینی]]، [[شیخ صدوق]]، [[شیخ طوسی]]، [[سید مرتضی]]، [[نجاشی]]، [[کشی]]، [[عیاشی]]، [[علی بن ابراهیم قمی]]، [[سلیم بن قیس هلالی]]، [[شیخ مفید]] و...<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۵۳، ص۱۲۲، او از: ابوالفتح کراجکی، نعمانی، صفار، سعد بن عبدالله اشعری، ابن قولویه قمی، سید علی بن عبدالحمید بن فخار موسوی، سید رضی الدین علی بن طاوس، و فرزندش مؤلف کتاب "زوائد - الفوائد"، محمد بن علی بن ابراهیم، فرات بن ابراهیم، امین الدین طبرسی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس بن مروان، أحمد بن محمد بن خالد برقی (مؤلف کتاب محاسن)، ابن شهر آشوب مازندرانی، شیخ حسن بن سلیمان، قطب الدین راوندی، علامه حلی، سید علی بن عبدالکریم بن عبد الحمید بهاء الدین نیلی، احمد بن داود بن سعید، حسن بن علی بن ابی حمزه، فضل بن شاذان، شیخ شهید محمد بن مکی. حسین بن حمدان، حسن بن محمد بن جمهور نابینا مؤلف کتاب "الواحدة"، حسن بن محبوب، جعفر بن محمد بن مالک کوفی، طهر بن عبدالله، شاذان بن جبرئیل، صاحب کتاب الفضائل، و مؤلف کتاب العتیق، و مؤلف کتاب الخطب و مؤلفان کتاب‌هایی که در نزد ماست و مؤلف آنها را به طور کامل نمی‌شناسیم، نیز نام می‌برد.</ref>.
#[[محدث]] [[قمی]] می‌نویسد: اولین کتابی که در [[شیعه]] [[محدثان]] بزرگی مثل [[شیخ کلینی]] و [[شیخ صدوق]] و دیگر بزرگان بر آن [[اعتماد]] کرده‌اند، [[کتاب سلیم بن قیس]] است<ref>الکنی والألقاب، شیخ عباس قمی، ج۳، ص۲۹۳.</ref>.
# [[محدث]] [[قمی]] می‌نویسد: اولین کتابی که در [[شیعه]] [[محدثان]] بزرگی مثل [[شیخ کلینی]] و [[شیخ صدوق]] و دیگر بزرگان بر آن [[اعتماد]] کرده‌اند، [[کتاب سلیم بن قیس]] است<ref>الکنی والألقاب، شیخ عباس قمی، ج۳، ص۲۹۳.</ref>.
#[[ابن ندیم]] نیز می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] مشهور است و آن، نخستین کتابی است که در [[شیعه]] نوشته شده است<ref>فهرست ابن الندیم، ص۲۷۵.</ref>.
# [[ابن ندیم]] نیز می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] مشهور است و آن، نخستین کتابی است که در [[شیعه]] نوشته شده است<ref>فهرست ابن الندیم، ص۲۷۵.</ref>.
#[[علامه]] [[میر حامد حسین]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس]] قدیمی‌ترین و [[برترین]] کتاب‌های [[شیعه]] است؛ همانطور که [[علامه مجلسی]] گفته است<ref>عبقات الانوار، میر حامد حسین، ج۲، ص۶۱.</ref>.
# [[علامه]] [[میر حامد حسین]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس]] قدیمی‌ترین و [[برترین]] کتاب‌های [[شیعه]] است؛ همانطور که [[علامه مجلسی]] گفته است<ref>عبقات الانوار، میر حامد حسین، ج۲، ص۶۱.</ref>.
#[[شیخ حر عاملی]] نیز می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] در زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، تألیف و بر [[ائمه]] عرضه شده و کتاب مشهور و معروفی است که در کتب [[رجال]] موجودست و الان در نزد ما دو نسخه از آن و نسخه‌های زیادی از آن در [[اصفهان]]، [[قم]]، [[قزوین]]، کاشان و جبل عامل وجود دارد<ref>الفوائد الطوسیة، شیخ حر عاملی، ص۲۴۳.</ref>.
# [[شیخ حر عاملی]] نیز می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] در زمان [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، تألیف و بر [[ائمه]] عرضه شده و کتاب مشهور و معروفی است که در کتب [[رجال]] موجودست و الان در نزد ما دو نسخه از آن و نسخه‌های زیادی از آن در [[اصفهان]]، [[قم]]، [[قزوین]]، کاشان و جبل عامل وجود دارد<ref>الفوائد الطوسیة، شیخ حر عاملی، ص۲۴۳.</ref>.
#میرزا [[محمد باقر موسوی خوانساری]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم]]، اولین تألیف در [[اسلام]] است که [[روایات]] زیادی در آن گردآوری شده است. او در جای دیگری می‌نویسد: برنامه [[شیخ کلینی]] این بود که در کتاب خود [[احادیث]] صحیح‌تر و واضح‌تر را در اول هر بابی بیاورد و می‌بینیم که او در همه موارد، [[احادیث]] [[سلیم]] را در اول باب‌ها آورده است. و این، [[دلیل]] آن است که او به [[کتاب سلیم]] [[اعتماد]] داشته است<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۶۷ – ۶۸.</ref>. همچنین او می‌نویسد: [[سلیم]]، نویسنده کتاب [[حدیث]] مشهوری است که صاحب بحار و... از وی [[روایت]] [[نقل]] کردهاند<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۶۵.</ref>.
#میرزا [[محمد باقر موسوی خوانساری]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم]]، اولین تألیف در [[اسلام]] است که [[روایات]] زیادی در آن گردآوری شده است. او در جای دیگری می‌نویسد: برنامه [[شیخ کلینی]] این بود که در کتاب خود [[احادیث]] صحیح‌تر و واضح‌تر را در اول هر بابی بیاورد و می‌بینیم که او در همه موارد، [[احادیث]] [[سلیم]] را در اول باب‌ها آورده است. و این، [[دلیل]] آن است که او به [[کتاب سلیم]] [[اعتماد]] داشته است<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۶۷ – ۶۸.</ref>. همچنین او می‌نویسد: [[سلیم]]، نویسنده کتاب [[حدیث]] مشهوری است که صاحب بحار و... از وی [[روایت]] [[نقل]] کردهاند<ref>روضات الجنات، خوانساری، ج۴، ص۶۵.</ref>.
#[[آقا بزرگ طهرانی]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم]] از کتاب‌هایی است که قبل از [[عصر امام صادق]]{{ع}} تألیف شده است. ایشان سپس به [[نقل]] اقوال [[نعمانی]] و [[کشی]] پرداخته، می‌نویسد: [[قاضی]] [[بدرالدین سبکی]] در کتاب [[محاسن الوسائل فی معرفة الاوائل (کتاب)|محاسن الوسائل فی معرفة الاوائل]] آورده است، اولین کتابی که [[شیعه]] نوشت [[کتاب سلیم بن قیس]] است و بسیاری از [[اصحاب]] پیشین در کتاب‌های خود، مثل [[اثبات الرجعه (کتاب)|اثبات الرجعه]]، [[احتجاج (کتاب)|احتجاج]]، [[اختصاص (کتاب)|اختصاص]]، [[عیون المعجزات (کتاب)|عیون المعجزات]]، [[من لا یحضره الفقیه (کتاب)|من لا یحضره الفقیه]]، [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، [[کافی (کتاب)|کافی]]، [[الخصال (کتاب)|الخصال]]، [[تفسیر فرات (کتاب)|تفسیر فرات]]، [[تفسیر]] ([[محمد بن عباس بن ماهیار]]) و [[الدر النظیم فی مناقب ائمه (کتاب)|الدر النظیم فی مناقب ائمه]] اللهامیم، از [[کتاب سلیم]]، با استادهای مختلف که به [[ابان بن ابی عیاش فیروزی]] (کسی که [[سلیم]] کتاب را به او [[تسلیم]] کرد) می‌رسد، مطلب [[نقل]] کرده‌اند. از [[سلیم]] غیر از ابان افراد دیگری نیز [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند؛ البته بدون گرفتن کتاب از خود [[سلیم]]؛ چنان که از استادها آشکارست<ref>الذریعه، آقابزرگ تهرانی، ج۲، ص۱۵۴ - ۱۵۶.</ref>.
# [[آقا بزرگ طهرانی]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم]] از کتاب‌هایی است که قبل از [[عصر امام صادق]]{{ع}} تألیف شده است. ایشان سپس به [[نقل]] اقوال [[نعمانی]] و [[کشی]] پرداخته، می‌نویسد: [[قاضی]] [[بدرالدین سبکی]] در کتاب [[محاسن الوسائل فی معرفة الاوائل (کتاب)|محاسن الوسائل فی معرفة الاوائل]] آورده است، اولین کتابی که [[شیعه]] نوشت [[کتاب سلیم بن قیس]] است و بسیاری از [[اصحاب]] پیشین در کتاب‌های خود، مثل [[اثبات الرجعه (کتاب)|اثبات الرجعه]]، [[احتجاج (کتاب)|احتجاج]]، [[اختصاص (کتاب)|اختصاص]]، [[عیون المعجزات (کتاب)|عیون المعجزات]]، [[من لا یحضره الفقیه (کتاب)|من لا یحضره الفقیه]]، [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]]، [[کافی (کتاب)|کافی]]، [[الخصال (کتاب)|الخصال]]، [[تفسیر فرات (کتاب)|تفسیر فرات]]، [[تفسیر]] ([[محمد بن عباس بن ماهیار]]) و [[الدر النظیم فی مناقب ائمه (کتاب)|الدر النظیم فی مناقب ائمه]] اللهامیم، از [[کتاب سلیم]]، با استادهای مختلف که به [[ابان بن ابی عیاش فیروزی]] (کسی که [[سلیم]] کتاب را به او [[تسلیم]] کرد) می‌رسد، مطلب [[نقل]] کرده‌اند. از [[سلیم]] غیر از ابان افراد دیگری نیز [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند؛ البته بدون گرفتن کتاب از خود [[سلیم]]؛ چنان که از استادها آشکارست<ref>الذریعه، آقابزرگ تهرانی، ج۲، ص۱۵۴ - ۱۵۶.</ref>.
#[[محمد بن عبدالله شبلی]] در این باره می‌نویسد: اولین کتابی که در [[شیعه]] [[ظهور]] و بروز یافت، [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] بود و آن، کتاب مشهوری است از [[سلیم]] که [[ابان بن ابی عیاش]] به [[تنهایی]] از او [[روایت]] [[نقل]] کرده است<ref>کتاب محاسن الوسائل فی معرفة الأوائل، شبلی، ص۳۶۰.</ref>.
# [[محمد بن عبدالله شبلی]] در این باره می‌نویسد: اولین کتابی که در [[شیعه]] [[ظهور]] و بروز یافت، [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] بود و آن، کتاب مشهوری است از [[سلیم]] که [[ابان بن ابی عیاش]] به [[تنهایی]] از او [[روایت]] [[نقل]] کرده است<ref>کتاب محاسن الوسائل فی معرفة الأوائل، شبلی، ص۳۶۰.</ref>.
#[[زرکلی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]] عامری [[کوفی]] از اولین نویسندگان در [[اسلام]] است. او کتابی به نام کتاب السقیفه داشته که با اسم [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] [[کوفی]] منتشر شده و آن، از اصول مهم [[شیعه]] است که افراد به آن مراجعه می‌کنند<ref>الأعلام، زرکلی، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
# [[زرکلی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]] عامری [[کوفی]] از اولین نویسندگان در [[اسلام]] است. او کتابی به نام کتاب السقیفه داشته که با اسم [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] [[کوفی]] منتشر شده و آن، از اصول مهم [[شیعه]] است که افراد به آن مراجعه می‌کنند<ref>الأعلام، زرکلی، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
#[[سید محمد علی ابطحی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]] کتابی دارد. ایشان در ادامه، [[سلسله]] [[سند روایت]] کنندگان از [[سلیم]] را [[نقل]] کرده که آخرین [[روایت]] کننده از [[سلیم]] [[ابراهیم بن عمر الیمانی]] است <ref>تهذیب المقال فی تنقیح کتاب النجاشی، سید محمد علی ابطحی، ج۱، ص۱۸۶: {{متن حدیث|اخبرنی علی بن احمد القمی، قال حدثنا محمد بن الحسن بن الولید، قال: حدثنا محمد بن أبیالقاسم ماجیلویه، عن محمد بن علی الصیرفی، عن حماد بن عیسی و عثمان بن عیسی، قال حماد بن عیسی: وحدثناه إبراهیم بن عمر الیمانی، عن سلیم بن قیس، بالکتاب}}.</ref>.
# [[سید محمد علی ابطحی]] می‌نویسد: [[سلیم بن قیس هلالی]] کتابی دارد. ایشان در ادامه، [[سلسله]] [[سند روایت]] کنندگان از [[سلیم]] را [[نقل]] کرده که آخرین [[روایت]] کننده از [[سلیم]] [[ابراهیم بن عمر الیمانی]] است <ref>تهذیب المقال فی تنقیح کتاب النجاشی، سید محمد علی ابطحی، ج۱، ص۱۸۶: {{متن حدیث|اخبرنی علی بن احمد القمی، قال حدثنا محمد بن الحسن بن الولید، قال: حدثنا محمد بن أبیالقاسم ماجیلویه، عن محمد بن علی الصیرفی، عن حماد بن عیسی و عثمان بن عیسی، قال حماد بن عیسی: وحدثناه إبراهیم بن عمر الیمانی، عن سلیم بن قیس، بالکتاب}}.</ref>.
#مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[سلیم]] از ثقات [[امامیه]] و بزرگان ایشان و کتابش از اصول [[مسلم]] [[شیعه]] است و من [[عزم]] کرده‌ام در ذیل هر خبری که [[سلیم]] در کتابش آورده است، اخباری را که از طرق متعدد از [[راویان]] [[ثقه]] [[روایت]] شده بیاورم تا برای همگان روشن شود که [[کتاب سلیم]]، مثل [[صحیح مسلم]] در نزد [[اهل سنت]] است و مضامین روایاتش از [[ائمه هدی]]{{عم}} رسیده و در [[حجیت]] این اصل هیچ شکی نیست<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۱۶.</ref>. او سپس می‌نویسد: [[سلیم]] از افراد [[ثقه]] است و درباره کتابش، هیچ شکی نیست و اگر چیزی در آن داخل شده، به قلم متأخران است<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۳۵.</ref>. او در ادامه درباره [[کتاب سلیم]] چنین می‌نویسد: [[کتاب سلیم]] در نهایت اعتبار است و درباره [[نادرستی]] ساختگی بودن کتاب او می‌گوییم: وجود یک یا دو نمونه مطلب که ظاهرشان خلاف [[حق]] است، مجوزی برای جعلی دانستن کتاب نیست و بعد از اینکه احتمال تصحیف یا [[تحریف]] سهوی از نساخ یا [[نقل]] مطلب وجود داشته باشد، چگونه احتمال ساختگی بودن کتاب درست خواهد بود؟ مثل این نمونه بسیار اتفاق افتاده است؛ پس لازمه‌اش [[اعتقاد]] داشتن به صحت کتاب و سهوی بودن یک یا دو نمونه [[خطا]] است، بلکه سخن [[مجلسی]] درباره [[کتاب سلیم]] کافی است؛ ایشان می‌گوید: در یک نسخه قدیمی از [[کتاب سلیم بن قیس]]، دو [[روایت]] با [[اختلاف]] اندکی یافتم که در آخر یکی از این دو نوشته شده بود: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] بحمدلله و عونه در [[ربیع]] الاخر سال ۶۰۹ ق تمام شد و آن را ابومحمد رمانی نوشت، سپس این [[روایت]] آمده است: [[امام]] [[جعفر بن محمد صادق]] فرمود: "هر کس از [[پیروان]] و [[دوستداران]] ما [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] را نداشته باشد، از [[سرنوشت]] و سرگذشت ما چیزی ندارد و نمی‌داند. [[کتاب سلیم]]، الفبای [[تشیع]] و رازی از رازهای [[خاندان محمد]]{{صل}} است که بر آنها [[درود]] باد!"<ref>{{متن حدیث|مَنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ مُحِبِّينَا كِتَابُ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ اَلْهِلاَلِيِّ فَلَيْسَ عِنْدَهُ مِنْ أَمْرِنَا شَيْءٌ وَ لاَ يَعْلَمُ مِنْ أَسْبَابِنَا شَيْئاً وَ هُوَ أَبْجَدُ اَلشِّيعَةِ وَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ}}؛ تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۲۶. مامقانی در پاورقی دوم می‌نویسد: مؤلف آن را از تکمله الرجال (ج۱، ص۴۶۷) آورده است و من آن را در بحارالانوار نیافتم.</ref>
#مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[سلیم]] از ثقات [[امامیه]] و بزرگان ایشان و کتابش از اصول [[مسلم]] [[شیعه]] است و من [[عزم]] کرده‌ام در ذیل هر خبری که [[سلیم]] در کتابش آورده است، اخباری را که از طرق متعدد از [[راویان]] [[ثقه]] [[روایت]] شده بیاورم تا برای همگان روشن شود که [[کتاب سلیم]]، مثل [[صحیح مسلم]] در نزد [[اهل سنت]] است و مضامین روایاتش از [[ائمه هدی]]{{عم}} رسیده و در [[حجیت]] این اصل هیچ شکی نیست<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۱۶.</ref>. او سپس می‌نویسد: [[سلیم]] از افراد [[ثقه]] است و درباره کتابش، هیچ شکی نیست و اگر چیزی در آن داخل شده، به قلم متأخران است<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۳۵.</ref>. او در ادامه درباره [[کتاب سلیم]] چنین می‌نویسد: [[کتاب سلیم]] در نهایت اعتبار است و درباره [[نادرستی]] ساختگی بودن کتاب او می‌گوییم: وجود یک یا دو نمونه مطلب که ظاهرشان خلاف [[حق]] است، مجوزی برای جعلی دانستن کتاب نیست و بعد از اینکه احتمال تصحیف یا [[تحریف]] سهوی از نساخ یا [[نقل]] مطلب وجود داشته باشد، چگونه احتمال ساختگی بودن کتاب درست خواهد بود؟ مثل این نمونه بسیار اتفاق افتاده است؛ پس لازمه‌اش [[اعتقاد]] داشتن به صحت کتاب و سهوی بودن یک یا دو نمونه [[خطا]] است، بلکه سخن [[مجلسی]] درباره [[کتاب سلیم]] کافی است؛ ایشان می‌گوید: در یک نسخه قدیمی از [[کتاب سلیم بن قیس]]، دو [[روایت]] با [[اختلاف]] اندکی یافتم که در آخر یکی از این دو نوشته شده بود: [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] بحمدلله و عونه در [[ربیع]] الاخر سال ۶۰۹ ق تمام شد و آن را ابومحمد رمانی نوشت، سپس این [[روایت]] آمده است: [[امام]] [[جعفر بن محمد صادق]] فرمود: "هر کس از [[پیروان]] و [[دوستداران]] ما [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] را نداشته باشد، از [[سرنوشت]] و سرگذشت ما چیزی ندارد و نمی‌داند. [[کتاب سلیم]]، الفبای [[تشیع]] و رازی از رازهای [[خاندان محمد]]{{صل}} است که بر آنها [[درود]] باد!"<ref>{{متن حدیث|مَنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ مُحِبِّينَا كِتَابُ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ اَلْهِلاَلِيِّ فَلَيْسَ عِنْدَهُ مِنْ أَمْرِنَا شَيْءٌ وَ لاَ يَعْلَمُ مِنْ أَسْبَابِنَا شَيْئاً وَ هُوَ أَبْجَدُ اَلشِّيعَةِ وَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ}}؛ تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۲۶. مامقانی در پاورقی دوم می‌نویسد: مؤلف آن را از تکمله الرجال (ج۱، ص۴۶۷) آورده است و من آن را در بحارالانوار نیافتم.</ref>
#[[نمازی شاهرودی]] می‌نویسد: [[کنیه]] [[سلیم بن قیس هلالی]] [[ابوصادق]] [[نقل]] شده است. و وی را از [[اصحاب امیر المؤمنین]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}}، [[امام سجاد]]{{ع}} و [[امام باقر]]{{ع}} شمرده‌اند. وی کتابی دارد که [[ابان بن ابی عیاش]] از وی [[روایت]] کرده و آن کتاب نزد من است و به [[فارسی]] و [[عربی]] نیز چاپ شده است. و آنچه بر [[مدح]] و [[عظمت]] [[شأن]] و [[ایمان قوی]] و کمال وی دلالت می‌کند، همان چیزی است که از [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] [[روایت]] شده است و [[ابان بن ابی عیاش]] کل کتاب را در حضور جمعی از [[صحابه]]، که [[ابوالطفیل]] هم از آنهاست، در محضر [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} قرائت کرد و آن [[حضرت]] فرمود: اینها [[احادیث صحیح]] ماست. ایشان سپس به [[نقل]] آن اقوال [[علما]] می‌پردازد و در آخر می‌نویسد: به طور کلی می‌توان گفت که برقی، صفار، [[کلینی]]، صدوقان، عیاشی و [[شیخ طوسی]] بر [[سلیم]] [[اعتماد]] و بزرگان [[اصحاب]] از وی [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازی شاهرودی، ج۴، ص۱۱۶ - ۱۱۷.</ref>.
# [[نمازی شاهرودی]] می‌نویسد: [[کنیه]] [[سلیم بن قیس هلالی]] [[ابوصادق]] [[نقل]] شده است. و وی را از [[اصحاب امیر المؤمنین]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}}، [[امام حسین]]{{ع}}، [[امام سجاد]]{{ع}} و [[امام باقر]]{{ع}} شمرده‌اند. وی کتابی دارد که [[ابان بن ابی عیاش]] از وی [[روایت]] کرده و آن کتاب نزد من است و به [[فارسی]] و [[عربی]] نیز چاپ شده است. و آنچه بر [[مدح]] و [[عظمت]] [[شأن]] و [[ایمان قوی]] و کمال وی دلالت می‌کند، همان چیزی است که از [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] [[روایت]] شده است و [[ابان بن ابی عیاش]] کل کتاب را در حضور جمعی از [[صحابه]]، که [[ابوالطفیل]] هم از آنهاست، در محضر [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} قرائت کرد و آن [[حضرت]] فرمود: اینها [[احادیث صحیح]] ماست. ایشان سپس به [[نقل]] آن اقوال [[علما]] می‌پردازد و در آخر می‌نویسد: به طور کلی می‌توان گفت که برقی، صفار، [[کلینی]]، صدوقان، عیاشی و [[شیخ طوسی]] بر [[سلیم]] [[اعتماد]] و بزرگان [[اصحاب]] از وی [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازی شاهرودی، ج۴، ص۱۱۶ - ۱۱۷.</ref>.
#میرزا [[ابوالقاسم نراقی]] [[سلیم بن قیس هلالی]] را با [[کنیه]] [[ابوصادق]] معرفی و وی را از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} شمرده است. [[علامه حلی]] به [[عدالت]] [[سلیم]] [[حکم]] داده و از برقی [[نقل]] کرده که وی از [[اولیاء]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. ایشان در ادامه می‌نویسد: مطلب [[حق]]، [[موثق]] شمردن [[سلیم]] است و [[تبیین]] آنچه که در کتاب مشهور و منسوب به وی آمده نیز [[واجب]] است<ref>شعب المقال فی درجات الرجال، نراقی، ص۱۸۷.</ref>.
#میرزا [[ابوالقاسم نراقی]] [[سلیم بن قیس هلالی]] را با [[کنیه]] [[ابوصادق]] معرفی و وی را از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} شمرده است. [[علامه حلی]] به [[عدالت]] [[سلیم]] [[حکم]] داده و از برقی [[نقل]] کرده که وی از [[اولیاء]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است. ایشان در ادامه می‌نویسد: مطلب [[حق]]، [[موثق]] شمردن [[سلیم]] است و [[تبیین]] آنچه که در کتاب مشهور و منسوب به وی آمده نیز [[واجب]] است<ref>شعب المقال فی درجات الرجال، نراقی، ص۱۸۷.</ref>.
#[[آیت الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] نوشته است: [[کتاب سلیم بن قیس]] بنا بر آنچه [[نعمانی]] آورده، از اصول معتبر بلکه از بزرگترین اصول است و درباره اینکه آیا جمیع آنچه در آن آمده، و از [[معصوم]] صادر شده است، باید گفت: یا باید آن را [[تصدیق]] کنیم و [[روایت]]‌هایش را بپذیریم؛ همان گونه که صاحب وسائل در خاتمه، در فائده چهارم، از کتاب‌های قابل اعتمادی که قرائن بر ثبوتش دلالت می‌کند و به [[تواتر]] از مؤلفش نام می‌برد، [[نقل]] کرده است؛ یا به صحت نسبت کتاب به [[معصومین]] [[علم]] داشته باشیم، به گونه‌ای که شکی باقی نماند<ref>معجم رجال الحدیث ج۸، ص۲۲۰-۲۲۷.</ref>. همچنین وقتی از [[مرحوم خویی]] سؤال شد [[رأی]] شما درباره [[کتاب سلیم]] چیست؟ ایشان در جواب نوشتند: [[کتاب سلیم بن قیس]] معتبر است و لکن [[اثبات]] نشده که کتابی که در دست ماست، همان کتاب باشد<ref>صراط النجاة، سید خوئی، ج۵، ص۲۷۹.</ref>.
# [[آیت الله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] نوشته است: [[کتاب سلیم بن قیس]] بنا بر آنچه [[نعمانی]] آورده، از اصول معتبر بلکه از بزرگترین اصول است و درباره اینکه آیا جمیع آنچه در آن آمده، و از [[معصوم]] صادر شده است، باید گفت: یا باید آن را [[تصدیق]] کنیم و [[روایت]]‌هایش را بپذیریم؛ همان گونه که صاحب وسائل در خاتمه، در فائده چهارم، از کتاب‌های قابل اعتمادی که قرائن بر ثبوتش دلالت می‌کند و به [[تواتر]] از مؤلفش نام می‌برد، [[نقل]] کرده است؛ یا به صحت نسبت کتاب به [[معصومین]] [[علم]] داشته باشیم، به گونه‌ای که شکی باقی نماند<ref>معجم رجال الحدیث ج۸، ص۲۲۰-۲۲۷.</ref>. همچنین وقتی از [[مرحوم خویی]] سؤال شد [[رأی]] شما درباره [[کتاب سلیم]] چیست؟ ایشان در جواب نوشتند: [[کتاب سلیم بن قیس]] معتبر است و لکن [[اثبات]] نشده که کتابی که در دست ماست، همان کتاب باشد<ref>صراط النجاة، سید خوئی، ج۵، ص۲۷۹.</ref>.
#[[محقق بحرانی]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس]] از اصول مشهور و کتب [[مأثور]] است که محققان [[اصحاب]] ما بر آن [[اعتماد]] کرده‌اند؛ چنانکه [[علامه مجلسی]] به آن در کتاب بحار اشاره کرده است<ref>الحدائق الناضرة، محقق بحرانی، ج۲۵، ص۳۷۳.</ref>.
# [[محقق بحرانی]] می‌نویسد: [[کتاب سلیم بن قیس]] از اصول مشهور و کتب [[مأثور]] است که محققان [[اصحاب]] ما بر آن [[اعتماد]] کرده‌اند؛ چنانکه [[علامه مجلسی]] به آن در کتاب بحار اشاره کرده است<ref>الحدائق الناضرة، محقق بحرانی، ج۲۵، ص۳۷۳.</ref>.
#استاد [[سبحانی]] می‌نویسد: [[ابوصادق]] [[سلیم بن قیس هلالی]]، [[مصاحب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده و همان اصل معروف چاپ شده را تألیف کرده است<ref>تذکرة الأعیان، سبحانی، ص۲۱۳.</ref>.
#استاد [[سبحانی]] می‌نویسد: [[ابوصادق]] [[سلیم بن قیس هلالی]]، [[مصاحب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده و همان اصل معروف چاپ شده را تألیف کرده است<ref>تذکرة الأعیان، سبحانی، ص۲۱۳.</ref>.
#استاد [[یوسفی غروی]] می‌نویسد: از قدیمی‌ترین کتاب‌هایی که در دست ماست و در آن به [[آیه اکمال]] اشاره شده، همان [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] عامری است<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۶۳۲. استاد یوسفی غروی در جای دیگری تاریخ وفات وی را سال ۷۶ هجری نقل می‌کند. (۴: ۹).</ref>.
#استاد [[یوسفی غروی]] می‌نویسد: از قدیمی‌ترین کتاب‌هایی که در دست ماست و در آن به [[آیه اکمال]] اشاره شده، همان [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] عامری است<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۶۳۲. استاد یوسفی غروی در جای دیگری تاریخ وفات وی را سال ۷۶ هجری نقل می‌کند. (۴: ۹).</ref>.
#[[قاضی]] [[ابن براج]] می‌نویسد: طبقه اول از [[شیعه]] که به امامشان، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[اقتدا]] و کتاب و رسائل، تألیف و [[سنت نبوی]] را [[حفظ]] کردند:
# [[قاضی]] [[ابن براج]] می‌نویسد: طبقه اول از [[شیعه]] که به امامشان، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[اقتدا]] و کتاب و رسائل، تألیف و [[سنت نبوی]] را [[حفظ]] کردند:
##[[ابورافع]]، [[غلام]] [[رسول]] و [[خازن]] [[بیت المال]] در [[عهد]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که کتاب [[سنن و  احکام و قضایا (کتاب)|سنن و  احکام و قضایا]] را تألیف کرد؛
## [[ابورافع]]، [[غلام]] [[رسول]] و [[خازن]] [[بیت المال]] در [[عهد]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که کتاب [[سنن و  احکام و قضایا (کتاب)|سنن و  احکام و قضایا]] را تألیف کرد؛
##[[عبیدالله بن أبی رافع]]؛ مؤلف کتاب [[من شهد حروب أمیرالمؤمنین من أصحاب النبی (کتاب)|من شهد حروب أمیرالمؤمنین من أصحاب النبی]]
## [[عبیدالله بن أبی رافع]]؛ مؤلف کتاب [[من شهد حروب أمیرالمؤمنین من أصحاب النبی (کتاب)|من شهد حروب أمیرالمؤمنین من أصحاب النبی]]
##[[علی بن أبی رافع]]؛ کاتب [[امیرالمؤمنین]] که کتابی در [[فنون]] [[فقه]] با عنوان "الوضوء والصلاة وسائر الأبواب" نوشت؛
## [[علی بن أبی رافع]]؛ کاتب [[امیرالمؤمنین]] که کتابی در [[فنون]] [[فقه]] با عنوان "الوضوء والصلاة وسائر الأبواب" نوشت؛
##[[ربیعة بن سمیع]] که کتاب "[[زکاة النعم علی ما سمعة من أمیرالمؤمنین (کتاب)|زکاة النعم علی ما سمعة من أمیرالمؤمنین]]" را نوشت؛
## [[ربیعة بن سمیع]] که کتاب "[[زکاة النعم علی ما سمعة من أمیرالمؤمنین (کتاب)|زکاة النعم علی ما سمعة من أمیرالمؤمنین]]" را نوشت؛
##[[سلیم بن قیس]]، مؤلف اصل معروف چاپ و منتشر شده و... هستند<ref>جواهر الفقه، کلمة المشرف، ص۱۰ و الجامع للشرایع، یحیی بن سعید حلی، مقدمه المشرف، ص۶- ۷.</ref>.
## [[سلیم بن قیس]]، مؤلف اصل معروف چاپ و منتشر شده و... هستند<ref>جواهر الفقه، کلمة المشرف، ص۱۰ و الجامع للشرایع، یحیی بن سعید حلی، مقدمه المشرف، ص۶- ۷.</ref>.
#[[هاشم معروف الحسنی]] می‌نویسد: شیخ [[ابوجعفر طوسی]]، [[نجاشی]]، [[ابن شهر آشوب]] و دیگران کسانی هستند که در [[صدر اسلام]] کتاب تألیف کرده‌اند. [[سلمان فارسی]] کتاب [[حدیث]] [[جاثلیق]] رومی را که [[پادشاه روم]] فرستاده بود، نوشت و [[ابوذر]] کتابی را که [[خطبه]] نامیده می‌شد و در آن امر بعد از [[پیامبر]]{{صل}} تشریح شده بود، نوشت؛ [[اصبغ بن نباته]] نیز دو کتاب نوشت: [[مقتل]] الحسین{{ع}} و کتاب عجایب [[احکام]] [[امیرالمؤمنین]] و [[روایت]] [[علی]]{{ع}} در [[عهدنامه مالک اشتر]] و وصیتش به [[محمد حنفیه]] و [[سلیم بن قیس]] نیز کتابی در [[امامت]] نوشت و از [[علی]]{{ع}} و بزرگان [[صحابه]] [[روایت]] [[نقل]] کرد و بین [[شیعه]] اختلافی نیست که این کتاب را [[سلیم بن قیس]] نوشته است<ref>تاریخ الفقه الجعفری، هاشم معروف الحسنی، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>.
# [[هاشم معروف الحسنی]] می‌نویسد: شیخ [[ابوجعفر طوسی]]، [[نجاشی]]، [[ابن شهر آشوب]] و دیگران کسانی هستند که در [[صدر اسلام]] کتاب تألیف کرده‌اند. [[سلمان فارسی]] کتاب [[حدیث]] [[جاثلیق]] رومی را که [[پادشاه روم]] فرستاده بود، نوشت و [[ابوذر]] کتابی را که [[خطبه]] نامیده می‌شد و در آن امر بعد از [[پیامبر]]{{صل}} تشریح شده بود، نوشت؛ [[اصبغ بن نباته]] نیز دو کتاب نوشت: [[مقتل]] الحسین{{ع}} و کتاب عجایب [[احکام]] [[امیرالمؤمنین]] و [[روایت]] [[علی]]{{ع}} در [[عهدنامه مالک اشتر]] و وصیتش به [[محمد حنفیه]] و [[سلیم بن قیس]] نیز کتابی در [[امامت]] نوشت و از [[علی]]{{ع}} و بزرگان [[صحابه]] [[روایت]] [[نقل]] کرد و بین [[شیعه]] اختلافی نیست که این کتاب را [[سلیم بن قیس]] نوشته است<ref>تاریخ الفقه الجعفری، هاشم معروف الحسنی، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref>.
#[[انصاری زنجانی]] در این باره می‌نویسد: در شمار اولین کتاب‌های تألیف شده در [[اسلام]]، نام کتاب‌های زیر دیده می‌شود: [[سنن]]، تألیف [[ابورافع]]؛ [[حدیث]] [[جاثلیق]]، تألیف [[سلمان]]؛ [[فتن]]، تألیف [[ابوذر]]؛ [[فرمان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[مالک اشتر]]، تألیف [[اصبغ بن نباته]]؛ [[مقتل]] الحسین{{ع}}، تألیف [[اصبغ بن نباته]]؛ قضاوت‌های [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، تألیف [[ابورافع]] [[حارث همدانی]]؛ [[کتاب]] [[ربیعة بن سمیع]] و [[کتاب]] [[عبیدالله حلبی]].
# [[انصاری زنجانی]] در این باره می‌نویسد: در شمار اولین کتاب‌های تألیف شده در [[اسلام]]، نام کتاب‌های زیر دیده می‌شود: [[سنن]]، تألیف [[ابورافع]]؛ [[حدیث]] [[جاثلیق]]، تألیف [[سلمان]]؛ [[فتن]]، تألیف [[ابوذر]]؛ [[فرمان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[مالک اشتر]]، تألیف [[اصبغ بن نباته]]؛ [[مقتل]] الحسین{{ع}}، تألیف [[اصبغ بن نباته]]؛ قضاوت‌های [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، تألیف [[ابورافع]] [[حارث همدانی]]؛ [[کتاب]] [[ربیعة بن سمیع]] و [[کتاب]] [[عبیدالله حلبی]].


در جواب باید گفت:
در جواب باید گفت:
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
#مادرش، [[اسماء بنت عمیس]] به وی [[تعلیم]] داده بود؛
#مادرش، [[اسماء بنت عمیس]] به وی [[تعلیم]] داده بود؛
##مرحوم [[شوشتری]] پس از [[نقل]] قول [[مسعودی]]<ref>افراد اثنی عشری در تعیین شمار امامان بر روایت سلیم بن قیس هلالی که در کتاب خویش آورده اعتماد دارند و او از ابان بن ابی عیاش روایت کرده است که پیامبر{{صل}} به امیر مؤمنان علی بن ابی طالب{{ع}} فرمود: تو و دوازده تن از فرزندانت امامان بر حق هستید. (التنبیه والإشراف، ص۱۹۹).</ref>، می‌نویسد: نبود قول [[مسعودی]] در نسخه‌های ما ضرری ندارد. نسخه‌های [[کتاب سلیم]] هم بسیار [[اختلاف]] دارند و به تحقیق، [[کلینی]]، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] روایاتی را از [[کتاب سلیم]] [[نقل]] کرده‌اند که در نسخه‌ای که به دست ما رسیده است، نیست<ref>قاموس الرجال، ج۵، ص۲۳۶.</ref>. همچنین ایشان می‌نویسد: [[محمد بن ابی بکر]] در سال [[حجة الوداع]] به [[دنیا]] آمد و عمرش هنگام [[مرگ]] پدرش، کمتر از سه سال بود؛ زیرا از [[حجة الوداع]] تا [[وفات پیامبر]]{{صل}} چند ماه و [[خلافت]] غصبی [[ابوبکر]]، دو سال و چهار یا شش ماه بوده است؛ پس او کمتر از سه سال داشته است؛ حال، چگونه پدرش را [[نصیحت]] کرده است؟ به این [[شبهه]] چنین جواب داده شده است که مادرش، [[اسماء بنت عمیس]] این مطالب را به وی یاد داده است؛ همچنین ولادت [[محمد]] در [[حجة الوداع]] غیر قطعی است، تا اینکه چنین کتاب معتبری رد شود<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۱۰.</ref>.
##مرحوم [[شوشتری]] پس از [[نقل]] قول [[مسعودی]]<ref>افراد اثنی عشری در تعیین شمار امامان بر روایت سلیم بن قیس هلالی که در کتاب خویش آورده اعتماد دارند و او از ابان بن ابی عیاش روایت کرده است که پیامبر{{صل}} به امیر مؤمنان علی بن ابی طالب{{ع}} فرمود: تو و دوازده تن از فرزندانت امامان بر حق هستید. (التنبیه والإشراف، ص۱۹۹).</ref>، می‌نویسد: نبود قول [[مسعودی]] در نسخه‌های ما ضرری ندارد. نسخه‌های [[کتاب سلیم]] هم بسیار [[اختلاف]] دارند و به تحقیق، [[کلینی]]، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ طوسی]] روایاتی را از [[کتاب سلیم]] [[نقل]] کرده‌اند که در نسخه‌ای که به دست ما رسیده است، نیست<ref>قاموس الرجال، ج۵، ص۲۳۶.</ref>. همچنین ایشان می‌نویسد: [[محمد بن ابی بکر]] در سال [[حجة الوداع]] به [[دنیا]] آمد و عمرش هنگام [[مرگ]] پدرش، کمتر از سه سال بود؛ زیرا از [[حجة الوداع]] تا [[وفات پیامبر]]{{صل}} چند ماه و [[خلافت]] غصبی [[ابوبکر]]، دو سال و چهار یا شش ماه بوده است؛ پس او کمتر از سه سال داشته است؛ حال، چگونه پدرش را [[نصیحت]] کرده است؟ به این [[شبهه]] چنین جواب داده شده است که مادرش، [[اسماء بنت عمیس]] این مطالب را به وی یاد داده است؛ همچنین ولادت [[محمد]] در [[حجة الوداع]] غیر قطعی است، تا اینکه چنین کتاب معتبری رد شود<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۱۰.</ref>.
##[[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: بعید نیست که مادرش، [[اسماء بنت عمیس]] این مسائل را به وی آموخته باشد<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، محمد اسماعیل مازندرانی، ج۳، ص۳۷۴- ۳۷۵.</ref>.
## [[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: بعید نیست که مادرش، [[اسماء بنت عمیس]] این مسائل را به وی آموخته باشد<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، محمد اسماعیل مازندرانی، ج۳، ص۳۷۴- ۳۷۵.</ref>.
#[[عبدالله بن عمر]] پدرش را [[نصیحت]] کرده نه او!
# [[عبدالله بن عمر]] پدرش را [[نصیحت]] کرده نه او!
##مرحوم [[محمد تقی اصفهانی]] ([[مجلسی]] اول) می‌نویسد: اما اینکه گفته می‌شود مادرش، [[اسما بنت عمیس]] به وی [[تعلیم]] داده، غلط است؛ طبق آنچه که در نسخه ما وجود دارد، [[عبدالله بن عمر]] پدرش را هنگام مرگش [[موعظه]] کرده است<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محمد تقی مجلسی (اول)، ج۱۴، ص۳۷۲.</ref>؛
##مرحوم [[محمد تقی اصفهانی]] ([[مجلسی]] اول) می‌نویسد: اما اینکه گفته می‌شود مادرش، [[اسما بنت عمیس]] به وی [[تعلیم]] داده، غلط است؛ طبق آنچه که در نسخه ما وجود دارد، [[عبدالله بن عمر]] پدرش را هنگام مرگش [[موعظه]] کرده است<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محمد تقی مجلسی (اول)، ج۱۴، ص۳۷۲.</ref>؛
##مرحوم [[خوانساری]] می‌نویسد: طبق آنچه من در نسخه این کتاب که در دست من است، دیدم، [[عبدالله بن عمر]] پدرش را در هنگام مرگش [[نصیحت]] کرده؛ آنجا که گفته است: اگر [[مردم]] با اصلع [[بنی هاشم]] (منظور [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است) [[بیعت]] کنند، او آنان را به وسط جاده روشن خواهد کشانید و [[آیین]] را طبق کتاب پروردگارشان و [[سنت]] پیامبرشان{{صل}} به پا خواهد داشت! من به او گفتم: ای [[پدر]]، چه مانعی داری که او را [[خلیفه]] قرار نمی‌دهی؟!<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۶۹.</ref>
##مرحوم [[خوانساری]] می‌نویسد: طبق آنچه من در نسخه این کتاب که در دست من است، دیدم، [[عبدالله بن عمر]] پدرش را در هنگام مرگش [[نصیحت]] کرده؛ آنجا که گفته است: اگر [[مردم]] با اصلع [[بنی هاشم]] (منظور [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است) [[بیعت]] کنند، او آنان را به وسط جاده روشن خواهد کشانید و [[آیین]] را طبق کتاب پروردگارشان و [[سنت]] پیامبرشان{{صل}} به پا خواهد داشت! من به او گفتم: ای [[پدر]]، چه مانعی داری که او را [[خلیفه]] قرار نمی‌دهی؟!<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۶۹.</ref>
##[[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: آنچه از نسخه‌های این کتاب که به دست ما رسیده و در آن آمده که [[عبدالله بن عمر]] پدرش را [[موعظه]] کرده است؛ این مسئله، نشان ساختگی بودن نیست و اینکه [[علامه حلی]] وی را از [[اولیاء]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} دانسته، [[دلیل]] [[عدالت]] اوست<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۷۴ -۳۷۵.</ref>.
## [[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: آنچه از نسخه‌های این کتاب که به دست ما رسیده و در آن آمده که [[عبدالله بن عمر]] پدرش را [[موعظه]] کرده است؛ این مسئله، نشان ساختگی بودن نیست و اینکه [[علامه حلی]] وی را از [[اولیاء]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} دانسته، [[دلیل]] [[عدالت]] اوست<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۷۴ -۳۷۵.</ref>.
##در حاشیه نقد الرجال آمده است: یکی از بزرگان (منظور، [[مولی قهپایی]] است) عبارت: [[محمد بن ابی بکر]] پدرش را [[نصیحت]] کرد را از [[شهید ثانی]] در مجمع [[الرجال]](۳: ۱۵۵) [[نقل]] کرده، می‌گوید: در آن نسخه از کتاب که به دست ما رسیده، آمده است که [[عبدالله بن عمر]] پدرش را در هنگام مرگش [[نصیحت]] کرده است<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۵۶ و پاورقی دوم:</ref>.
##در حاشیه نقد الرجال آمده است: یکی از بزرگان (منظور، [[مولی قهپایی]] است) عبارت: [[محمد بن ابی بکر]] پدرش را [[نصیحت]] کرد را از [[شهید ثانی]] در مجمع [[الرجال]](۳: ۱۵۵) [[نقل]] کرده، می‌گوید: در آن نسخه از کتاب که به دست ما رسیده، آمده است که [[عبدالله بن عمر]] پدرش را در هنگام مرگش [[نصیحت]] کرده است<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۵۶ و پاورقی دوم:</ref>.
##[[شیخ حر عاملی]] پس از [[نقل]] اشکالات می‌نویسد: [[تضعیف]] [[ابن غضائری]] [[ضعیف]] است و چه بسیار که ایشان ثقات را [[تضعیف]] می‌کند. و وجهی که او گفته نیز [[نادرست]] است؛ زیرا آن چه در کتاب آمده این است که ابن [[عمر]] هنگام [[مرگ]] پدرش او را [[موعظه]] کرد<ref>هدایة الأمة إلی أحکام الائمه، شیخ حر عاملی، ج۸، ص۵۵۷ - ۵۵۸.</ref>.
## [[شیخ حر عاملی]] پس از [[نقل]] اشکالات می‌نویسد: [[تضعیف]] [[ابن غضائری]] [[ضعیف]] است و چه بسیار که ایشان ثقات را [[تضعیف]] می‌کند. و وجهی که او گفته نیز [[نادرست]] است؛ زیرا آن چه در کتاب آمده این است که ابن [[عمر]] هنگام [[مرگ]] پدرش او را [[موعظه]] کرد<ref>هدایة الأمة إلی أحکام الائمه، شیخ حر عاملی، ج۸، ص۵۵۷ - ۵۵۸.</ref>.


این خبر، [[کذب]] است:
این خبر، [[کذب]] است:
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: [[سخن]] [[حق]] درباره [[کتاب سلیم]] این است که اصل کتاب، صحیح است و بزرگان [[مشایخ]] سه گانه، [[نعمانی]]، [[صفار]] و... از آن [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند، مگر اینکه [[معاندان]] به تدلیس و تخلیط مطالب آن پرداخته باشند و [[دشمن]] انگیزه‌ای جز [[فساد]] و [[تباهی]] ندارد؛ و سخن [[ابن غضائری]] که گفته کتاب، به [[دلیل نقل]] خبر [[موعظه]] کردن [[محمد بن ابی بکر]] پدرش را در هنگام [[مرگ]] در آن، ساختگی است، درست نیست؛ کتابی ساختگی است که موارد صحیح کمی را در برداشته باشد، مثل [[تفسیری]] که به [[امام عسکری]]{{ع}} منسوب است و این [[کتاب سلیم]]، بر عکس است و ما در آن کذبی به غیر از خبر [[وعظ]] کردن [[محمد بن ابی بکر]] پدرش را نیافتیم.
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: [[سخن]] [[حق]] درباره [[کتاب سلیم]] این است که اصل کتاب، صحیح است و بزرگان [[مشایخ]] سه گانه، [[نعمانی]]، [[صفار]] و... از آن [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند، مگر اینکه [[معاندان]] به تدلیس و تخلیط مطالب آن پرداخته باشند و [[دشمن]] انگیزه‌ای جز [[فساد]] و [[تباهی]] ندارد؛ و سخن [[ابن غضائری]] که گفته کتاب، به [[دلیل نقل]] خبر [[موعظه]] کردن [[محمد بن ابی بکر]] پدرش را در هنگام [[مرگ]] در آن، ساختگی است، درست نیست؛ کتابی ساختگی است که موارد صحیح کمی را در برداشته باشد، مثل [[تفسیری]] که به [[امام عسکری]]{{ع}} منسوب است و این [[کتاب سلیم]]، بر عکس است و ما در آن کذبی به غیر از خبر [[وعظ]] کردن [[محمد بن ابی بکر]] پدرش را نیافتیم.
##[[آیت الله خویی]] می‌نویسد: این وجه، رد می‌شود؛ زیرا ثابت نشده و [[سند]] درباره آن چیزی است که [[ابن غضائری]] [[نقل]] کرده است و گفته شده است، طریقی برای [[اثبات]] صحت نسبت این کتاب به [[ابن غضائری]] نیست. صاحب وسائل نیز در ذیل ترجمه [[سلیم بن قیس]] می‌نویسد: در آن نسخه از کتاب که به دست ما رسیده است، مطلب فاسدی نیست و چیزی در آن نیست که بر جعلی بودن [[کتاب]]دلالت کند و چه بسا مطلب جعلی [[فاسد]] چیز دیگری بوده است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰ -۲۲۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۹۴-۳۹۸.</ref>
## [[آیت الله خویی]] می‌نویسد: این وجه، رد می‌شود؛ زیرا ثابت نشده و [[سند]] درباره آن چیزی است که [[ابن غضائری]] [[نقل]] کرده است و گفته شده است، طریقی برای [[اثبات]] صحت نسبت این کتاب به [[ابن غضائری]] نیست. صاحب وسائل نیز در ذیل ترجمه [[سلیم بن قیس]] می‌نویسد: در آن نسخه از کتاب که به دست ما رسیده است، مطلب فاسدی نیست و چیزی در آن نیست که بر جعلی بودن [[کتاب]]دلالت کند و چه بسا مطلب جعلی [[فاسد]] چیز دیگری بوده است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰ -۲۲۷.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۹۴-۳۹۸.</ref>


===[[شبهه]] دوم===
===[[شبهه]] دوم===
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:


'''جواب:''' [[ائمه]]{{عم}} [[دوازده نفر]] از [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} و یا [[اسماعیل]]{{ع}} هستند:
'''جواب:''' [[ائمه]]{{عم}} [[دوازده نفر]] از [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} و یا [[اسماعیل]]{{ع}} هستند:
#[[محمد تقی مجلسی]] می‌نویسد: در [[کتاب سلیم]] آمده است که [[ائمه]]، [[دوازده نفر]] از [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} هستند و این، بنا بر تغلیب گفته شده است؛ زیرا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مانند [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} است؛ همچنان که [[برادر]] آن [[حضرت]] محسوب می‌شود و امثال این عبارت در کافی و امثال آن موجودست و [[برقی]] در کتاب الخلاصة [[نقل]] کرده که [[سلیم]] از [[اصحاب]] نزدیک [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است و گویا این وجه، نشان دهنده [[عدالت]] [[سلیم]] است<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۶-۳۷ و ج۱۴، ص۳۷۲.</ref>.
# [[محمد تقی مجلسی]] می‌نویسد: در [[کتاب سلیم]] آمده است که [[ائمه]]، [[دوازده نفر]] از [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} هستند و این، بنا بر تغلیب گفته شده است؛ زیرا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مانند [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} است؛ همچنان که [[برادر]] آن [[حضرت]] محسوب می‌شود و امثال این عبارت در کافی و امثال آن موجودست و [[برقی]] در کتاب الخلاصة [[نقل]] کرده که [[سلیم]] از [[اصحاب]] نزدیک [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است و گویا این وجه، نشان دهنده [[عدالت]] [[سلیم]] است<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۱، ص۳۶-۳۷ و ج۱۴، ص۳۷۲.</ref>.
#میرزا [[محمد باقر موسوی خوانساری]] نوشته است: آنچه من در نسخه‌ای از این کتاب که در [[اختیار]] دارم، دیدم، این است که [[ائمه]]، [[دوازده نفر]] از [[فرزندان]] [[اسماعیل]] هستند؛ پس [[ائمه]]، [[دوازده]] نفر‌ند و محذوری در این باره نیست<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۶۹.</ref>.
#میرزا [[محمد باقر موسوی خوانساری]] نوشته است: آنچه من در نسخه‌ای از این کتاب که در [[اختیار]] دارم، دیدم، این است که [[ائمه]]، [[دوازده نفر]] از [[فرزندان]] [[اسماعیل]] هستند؛ پس [[ائمه]]، [[دوازده]] نفر‌ند و محذوری در این باره نیست<ref>روضات الجنات، ج۴، ص۶۹.</ref>.
#[[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: اینکه [[ائمه]]{{عم}} با [[رسول خدا]]{{صل}} سیزده نفر هستند، نشان ساختگی بودن کتاب نیست<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۸۲.</ref>.
# [[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: اینکه [[ائمه]]{{عم}} با [[رسول خدا]]{{صل}} سیزده نفر هستند، نشان ساختگی بودن کتاب نیست<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۸۲.</ref>.
#[[مرحوم خویی]] می‌نویسد: [[ائمه]]{{عم}} سیزده نفر از [[فرزندان]] [[اسماعیل]]{{ع}} هستند؛ یعنی [[پیامبر]]{{صل}} به همراه [[دوازده امام]]<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰ - ۲۲۷.</ref>.
# [[مرحوم خویی]] می‌نویسد: [[ائمه]]{{عم}} سیزده نفر از [[فرزندان]] [[اسماعیل]]{{ع}} هستند؛ یعنی [[پیامبر]]{{صل}} به همراه [[دوازده امام]]<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰ - ۲۲۷.</ref>.
#مرحوم [[تفرشی]] می‌نویسد: [[ائمه]]{{عم}} سیزده نفر از [[اولاد]] [[اسماعیل]]{{ع}} هستند؛ یعنی [[رسول خدا]] نیز با ایشان است و من نیز در تمام نسخه‌های این کتاب مانند سخن او را یافتم و در [[احادیث]] این کتاب از اول تا آخر، آن چه [[ابن غضائری]] گفته، [[اشتباه]] است<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۵۶. پاورقی دوم:</ref>.
#مرحوم [[تفرشی]] می‌نویسد: [[ائمه]]{{عم}} سیزده نفر از [[اولاد]] [[اسماعیل]]{{ع}} هستند؛ یعنی [[رسول خدا]] نیز با ایشان است و من نیز در تمام نسخه‌های این کتاب مانند سخن او را یافتم و در [[احادیث]] این کتاب از اول تا آخر، آن چه [[ابن غضائری]] گفته، [[اشتباه]] است<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۵۶. پاورقی دوم:</ref>.
#[[شیخ حر عاملی]] می‌نویسد: [[ائمه]]، سیزده نفرند، همراه با [[پیامبر]]{{صل}}<ref>هدایة الأمة إلی أحکام الائمه، شیخ حر عاملی، ج۸، ص۵۵۷ -۵۵۸.</ref>.
# [[شیخ حر عاملی]] می‌نویسد: [[ائمه]]، سیزده نفرند، همراه با [[پیامبر]]{{صل}}<ref>هدایة الأمة إلی أحکام الائمه، شیخ حر عاملی، ج۸، ص۵۵۷ -۵۵۸.</ref>.


'''[[کذب]] است:''' [[محمد بن اسماعیلمازندرانی]] می‌نویسد: گفته شده است، [[ائمه]]، سیزده نفرند اما من در کل کتاب چنین چیزی نیافتم، بلکه در جاهای متعدد، [[دوازده نفر]] یا یازده نفر از [[اولاد علی]]{{ع}} آمده است <ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۸۲ – ۸۳.</ref>.
'''[[کذب]] است:''' [[محمد بن اسماعیلمازندرانی]] می‌نویسد: گفته شده است، [[ائمه]]، سیزده نفرند اما من در کل کتاب چنین چیزی نیافتم، بلکه در جاهای متعدد، [[دوازده نفر]] یا یازده نفر از [[اولاد علی]]{{ع}} آمده است <ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۸۲ – ۸۳.</ref>.
خط ۲۰۳: خط ۲۰۳:
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: اما [[اشتباه]] درباره تعداد [[ائمه]]{{عم}} به [[دلیل]] برداشت غلط بعضی [[راویان]] است. وقوع [[اخبار]] پنجگانه مثل آن در کافی موجودست؛ بنابراین، باید قرائن را در [[اخبار]] چنانکه [[شیخ مفید]] گفته است، رعایت کرد<ref>قاموس الرجال، ج۵، ص۲۳۹.</ref>.
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: اما [[اشتباه]] درباره تعداد [[ائمه]]{{عم}} به [[دلیل]] برداشت غلط بعضی [[راویان]] است. وقوع [[اخبار]] پنجگانه مثل آن در کافی موجودست؛ بنابراین، باید قرائن را در [[اخبار]] چنانکه [[شیخ مفید]] گفته است، رعایت کرد<ref>قاموس الرجال، ج۵، ص۲۳۹.</ref>.
#مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[نعمانی]] [[احادیث]] زیادی در [[کتاب الغیبه]] خود [[نقل]] کرده است که نشان می‌دهد [[ائمه]] [[دوازده]] نفرند<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۱۷.</ref>.
#مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[نعمانی]] [[احادیث]] زیادی در [[کتاب الغیبه]] خود [[نقل]] کرده است که نشان می‌دهد [[ائمه]] [[دوازده]] نفرند<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۱۷.</ref>.
#[[مرحوم خویی]] می‌نویسد: [[نعمانی]] در [[کتاب الغیبه]] به اسنادش از [[سلیم بن قیس]] این [[حدیث]] طولانی را [[نقل]] کرده است: پس [[علی]]{{ع}} فرمود: "مگر نمی‌دانید که [[خدای عزوجل]]، در [[سوره حج]] چنین فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ *وَجَاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ}}<ref>"ای مؤمنان! رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار نیکو انجام دهید باشد که رستگار گردید *و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید..." سوره حج، آیه ۷۷-۷۸.</ref>. پس [[سلمان]] به هنگام [[نزول]] این [[آیه]] برخاست و گفت: "یا [[رسول الله]]! اینان که شما بر آنان شاهدید و آنان بر [[مردم]] شاهدند و [[خداوند]] آنها را [[برگزیده]] و در [[دین]] که [[شریعت]] پدرشان - [[ابراهیم]]{{ع}} است، مشقتی بر ایشان قرار نداده، چه کسانی هستند؟" [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "مقصود [[خداوند]] از اینان، سیزده نفر است: من و برادرم [[علی]] و یازده تن از [[فرزندان]] او"؛ [[مردم]] گفتند: "آری؛ خدایا! [[شاهد]] باش که ما این را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدیم". و در ادامه [[روایات]] متعددی [[نقل]] می‌کند که همه بر [[دوازده نفر]] بودن [[امامان]] دلالت دارند. ایشان سپس می‌نویسد: طبق آنچه [[نقل]] کردیم، پس آنچه [[ابن غضائری]] به [[کتاب سلیم]] نسبت داده است که [[ائمه]] سیزده نفراند، صحیح نیست. در نهایت باید گفت: نسخه‌ای که به دست وی رسیده، چنین مطالبی داشته است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰- ۲۲۷.</ref>.
# [[مرحوم خویی]] می‌نویسد: [[نعمانی]] در [[کتاب الغیبه]] به اسنادش از [[سلیم بن قیس]] این [[حدیث]] طولانی را [[نقل]] کرده است: پس [[علی]]{{ع}} فرمود: "مگر نمی‌دانید که [[خدای عزوجل]]، در [[سوره حج]] چنین فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ *وَجَاهِدُوا فِي اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ}}<ref>"ای مؤمنان! رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار نیکو انجام دهید باشد که رستگار گردید *و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید..." سوره حج، آیه ۷۷-۷۸.</ref>. پس [[سلمان]] به هنگام [[نزول]] این [[آیه]] برخاست و گفت: "یا [[رسول الله]]! اینان که شما بر آنان شاهدید و آنان بر [[مردم]] شاهدند و [[خداوند]] آنها را [[برگزیده]] و در [[دین]] که [[شریعت]] پدرشان - [[ابراهیم]]{{ع}} است، مشقتی بر ایشان قرار نداده، چه کسانی هستند؟" [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "مقصود [[خداوند]] از اینان، سیزده نفر است: من و برادرم [[علی]] و یازده تن از [[فرزندان]] او"؛ [[مردم]] گفتند: "آری؛ خدایا! [[شاهد]] باش که ما این را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدیم". و در ادامه [[روایات]] متعددی [[نقل]] می‌کند که همه بر [[دوازده نفر]] بودن [[امامان]] دلالت دارند. ایشان سپس می‌نویسد: طبق آنچه [[نقل]] کردیم، پس آنچه [[ابن غضائری]] به [[کتاب سلیم]] نسبت داده است که [[ائمه]] سیزده نفراند، صحیح نیست. در نهایت باید گفت: نسخه‌ای که به دست وی رسیده، چنین مطالبی داشته است<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰- ۲۲۷.</ref>.
#[[انصاری زنجانی]] می‌نویسد: ۲۴ [[حدیث]] از [[کتاب سلیم]] از [[احادیث]] معروف [[شیعه]] در [[اثبات امامت]] [[دوازده امام]] به شمار می‌آید که در [[کتب حدیثی]] نیز [[نقل]] شده است. این موارد در [[احادیث]] شماره: ۱، ۱۰ و ۱۱؛ پنج مورد؛ در [[احادیث]] شماره ۱۴، ۱۶، ۲۱ و ۲۵، پنج مورد؛ در [[احادیث]] شماره ۳۷ و ۴۲، دو مورد؛ در [[احادیث]] شماره ۴۵، ۴۹ و ۶۱، دو مورد؛ در [[حدیث]] ۶۷، یک مورد و در [[حدیث]] ۷۷ یک مورد است<ref>اسرار آل محمد{{صل}}، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۹۸-۴۰۱.</ref>
# [[انصاری زنجانی]] می‌نویسد: ۲۴ [[حدیث]] از [[کتاب سلیم]] از [[احادیث]] معروف [[شیعه]] در [[اثبات امامت]] [[دوازده امام]] به شمار می‌آید که در [[کتب حدیثی]] نیز [[نقل]] شده است. این موارد در [[احادیث]] شماره: ۱، ۱۰ و ۱۱؛ پنج مورد؛ در [[احادیث]] شماره ۱۴، ۱۶، ۲۱ و ۲۵، پنج مورد؛ در [[احادیث]] شماره ۳۷ و ۴۲، دو مورد؛ در [[احادیث]] شماره ۴۵، ۴۹ و ۶۱، دو مورد؛ در [[حدیث]] ۶۷، یک مورد و در [[حدیث]] ۷۷ یک مورد است<ref>اسرار آل محمد{{صل}}، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۹۸-۴۰۱.</ref>


===[[شبهه]] سوم===
===[[شبهه]] سوم===
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
[[اسماعیل]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تبدیل شده!
[[اسماعیل]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تبدیل شده!
#مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[گواهی]] اینکه در [[کتاب سلیم بن قیس]] آنچه [[هبه الله]] به او نسبت داده، وجود ندارد، این است که در [[کتاب سلیم]]، [[ائمه]]، سیزده نفر از [[اولاد]] [[اسماعیل]] هستند که [[هبه الله]] [[اسماعیل]] را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تبدیل کرده و این کلمه تصحیف شده را به [[سلیم]] نسبت داده است و این، نشان می‌دهد که کتاب ابی الحسن شیبه که هبه [[الله]] به آن عمل می‌کرده، جعلی است و نه [[کتاب سلیم]]<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۱۷.</ref>.
#مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[گواهی]] اینکه در [[کتاب سلیم بن قیس]] آنچه [[هبه الله]] به او نسبت داده، وجود ندارد، این است که در [[کتاب سلیم]]، [[ائمه]]، سیزده نفر از [[اولاد]] [[اسماعیل]] هستند که [[هبه الله]] [[اسماعیل]] را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تبدیل کرده و این کلمه تصحیف شده را به [[سلیم]] نسبت داده است و این، نشان می‌دهد که کتاب ابی الحسن شیبه که هبه [[الله]] به آن عمل می‌کرده، جعلی است و نه [[کتاب سلیم]]<ref>تنقیح المقال، ج۳۲، ص۴۱۷.</ref>.
#[[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: در [[کتاب سلیم]] آمده است که [[ائمه]] [[دوازده نفر]] از [[اولاد]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هستند؛ ظاهراً نسخه کتاب، مختلف است؛ در بعضی، [[امیر المؤمنین]]{{ع}} و در بعضی [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که [[اشتباه]] سهوی و قلمی است؛ و اینکه گفته شده، [[ائمه]]{{عم}} [[دوازده نفر]] از [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} هستند، بر اساس تغلیب گفته شده است؛ زیرا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مانند [[اولاد]] آن [[حضرت]] است، همچنان که [[برادر]] آن [[حضرت]] شمرده می‌شود و مثل این عبارت در کافی و غیر آن موجودست و وجود [[اختلاف]] در ظاهر [[حدیث]] نشان ساختگی بودن آن نیست<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۷۶ – ۳۷۸.</ref>.
# [[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: در [[کتاب سلیم]] آمده است که [[ائمه]] [[دوازده نفر]] از [[اولاد]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هستند؛ ظاهراً نسخه کتاب، مختلف است؛ در بعضی، [[امیر المؤمنین]]{{ع}} و در بعضی [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که [[اشتباه]] سهوی و قلمی است؛ و اینکه گفته شده، [[ائمه]]{{عم}} [[دوازده نفر]] از [[اولاد رسول خدا]]{{صل}} هستند، بر اساس تغلیب گفته شده است؛ زیرا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} مانند [[اولاد]] آن [[حضرت]] است، همچنان که [[برادر]] آن [[حضرت]] شمرده می‌شود و مثل این عبارت در کافی و غیر آن موجودست و وجود [[اختلاف]] در ظاهر [[حدیث]] نشان ساختگی بودن آن نیست<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۷۶ – ۳۷۸.</ref>.


'''[[کذب]] است:''' مرحوم [[آیت الله خویی]] می‌نویسد: اینکه [[ابن غضائری]] به [[کتاب سلیم]] نسبت داده که [[ائمه]] سیزده نفراند، صحیح نیست. در نهایت باید گفت، نسخه‌ای که به دست وی رسیده چنین مطالبی دربرداشته است. پس آنچه [[نجاشی]] در شرح حال [[هبة الله بن احمد بن محمد]] آورده؛ مبنی بر اینکه وی به کتابی عمل می‌کرده که نوشته [[ابی الحسین علوی]] [[زیدی]] بوده است و در آن، [[ائمه]] سیزده نفر (به همراه [[زید بن علی بن الحسین]]{{ع}}) دانسته شده‌اند، [[نادرست]] است. سپس به [[حدیثی]] که در [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] بوده، [[احتجاج]] کرده است؛ گرچه او مبنی بر اینکه [[ائمه]]{{عم}}، [[دوازده نفر]] از [[نسل]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} هستند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰- ۲۲۷.</ref>.
'''[[کذب]] است:''' مرحوم [[آیت الله خویی]] می‌نویسد: اینکه [[ابن غضائری]] به [[کتاب سلیم]] نسبت داده که [[ائمه]] سیزده نفراند، صحیح نیست. در نهایت باید گفت، نسخه‌ای که به دست وی رسیده چنین مطالبی دربرداشته است. پس آنچه [[نجاشی]] در شرح حال [[هبة الله بن احمد بن محمد]] آورده؛ مبنی بر اینکه وی به کتابی عمل می‌کرده که نوشته [[ابی الحسین علوی]] [[زیدی]] بوده است و در آن، [[ائمه]] سیزده نفر (به همراه [[زید بن علی بن الحسین]]{{ع}}) دانسته شده‌اند، [[نادرست]] است. سپس به [[حدیثی]] که در [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] بوده، [[احتجاج]] کرده است؛ گرچه او مبنی بر اینکه [[ائمه]]{{عم}}، [[دوازده نفر]] از [[نسل]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} هستند<ref>معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۰- ۲۲۷.</ref>.
خط ۲۲۳: خط ۲۲۳:


'''جواب:'''
'''جواب:'''
#[[ابراهیم بن عمر]] ([[یمانی]] یا [[صنعانی]]) نیز از [[سلیم]] [[روایت]] [[نقل]] کرده است؛
# [[ابراهیم بن عمر]] ([[یمانی]] یا [[صنعانی]]) نیز از [[سلیم]] [[روایت]] [[نقل]] کرده است؛
##[[محمدتقی مجلسی]] می‌نویسد: اینکه گفته شده به غیر از ابان کسی از [[سلیم]] [[روایت]] [[نقل]] نکرده، غلط است؛ زیرا ما [[روایت]] [[یمانی]] را از [[سلیم]] [[نقل]] کرده‌ایم و همچنین [[نقل]] کرده‌ایم که دو شیخ بزرگ به صحت [[کتاب سلیم]] [[حکم]] داده‌اند، با اینکه متن کتابش بر صحت [[کتاب]] دلالت دارد؛ پس به آن چه [[ابن غضائری]] [[نقل]] کرده است، توجه نمی‌شود<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۴، ص۳۷۲.</ref>.
## [[محمدتقی مجلسی]] می‌نویسد: اینکه گفته شده به غیر از ابان کسی از [[سلیم]] [[روایت]] [[نقل]] نکرده، غلط است؛ زیرا ما [[روایت]] [[یمانی]] را از [[سلیم]] [[نقل]] کرده‌ایم و همچنین [[نقل]] کرده‌ایم که دو شیخ بزرگ به صحت [[کتاب سلیم]] [[حکم]] داده‌اند، با اینکه متن کتابش بر صحت [[کتاب]] دلالت دارد؛ پس به آن چه [[ابن غضائری]] [[نقل]] کرده است، توجه نمی‌شود<ref>روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۱۴، ص۳۷۲.</ref>.
##[[آقا بزرگ طهرانی]] می‌نویسد: از کسانی که از [[سلیم]]، بدون [[تسلیم شدن]] کتاب، به آنها [[روایت]] کرده‌اند، [[ابراهیم بن عمر یمانی]] است. وی از [[حماد بن عیسی]] از [[ابراهیم بن عمر]] و از [[سلیم]]، بدون واسطه [[روایت]] [[نقل]] کرده است؛ و [[نجاشی]] و [[شیخ طوسی]] به آن تصریح کرده‌اند و این با ثبوت واسطه منافاتی ندارد؛ چنانکه در [[اثبات الرجعه]] عبارت [[محمد بن اسماعیل بن بزیع]] از [[حماد بن عیسی]] از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم]] آمده است؛ بلکه ظاهر می‌شود که [[ابراهیم]] از [[سلیم]] هم بدون واسطه [[روایت]] [[نقل]] کرده است و هم با واسطه ابان. در بعضی سندها نیز از [[سلیم]] با وسائط زیادی [[روایت]] [[نقل]] شده است. چنانکه در بعضی از [[نسخ]] [[کتاب سلیم]] چنین آمده است: از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از عمویش، [[عبدالرزاق بن همام]] از پدرش، [[همام بن نافع صنعانی حمیری]] از [[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم بن قیس]] و نیز از [[ابراهیم]] از [[عبدالرزاق]] از [[معمر بن راشد]] از [[ابان]] از [[سلیم]]. تعداد زیاد طُرق مفید به [[دلیل]] [[کثرت]] [[وثوق]] است و از کسانی که بدون دسترسی، از [[سلیم]] [[روایت]] [[نقل]] کرده، [[علی بن جعفر]] حضرمی است؛ چنانکه در "بصائر الدرجات<ref>محمد بن الحسن بن فروخ (الصفار)، ص۳۹۲، {{متن حدیث|حَدَّثَنَا عَبْدُ الله عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ يَسَارٍ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سُلَيْمٍ الشَّامِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيّاً{{ع}} يَقُولُ إِنِّي وَ أَوْصِيَائِي مِنْ وُلْدِي مَهْدِيُّونَ كُلُّنَا مُحَدَّثُونَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُمْ؟ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ{{ع}} ثُمَّ ابْنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ وَ عَلِيٌّ يَوْمَئِذٍ رَضِيعٌ ثُمَّ ثَمَانِيَةٌ مِنْ بَعْدِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمُ الَّذِينَ أَقْسَمَ الله بِهِمْ فَقَالَ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ أَمَّا الْوَالِدُ فَرَسُولُ الله{{صل}} وَ ما وَلَدَ يَعْنِي هَؤُلَاءِ الْأَوْصِيَاءَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} تجمع [أَ يَجْتَمِعُ‌]إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا مُصْمَتٌ لَا يَنْطِقُ حَتَّى يَمْضِيَ الْأَوَّلُ قَالَ سُلَيْمٌ الشَّامِيُّ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ قُلْتُ كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} مُحَدَّثاً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ هَلْ يُحَدِّثُ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا الْأَنْبِيَاءَ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِيٍّ وَ لَا مُحَدَّثٍ قُلْتُ فَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} مُحَدَّثٌ قَالَ نَعَمْ وَ فَاطِمَةُ كَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً}}. </ref>" و "الاختصاص" با [[سلسله]] [[سند]]: از [[ابراهیم بن محمد ثقفی]] از [[اسماعیل بن بشار]] ([[یسار]]) از [[علی بن جعفر حضرمی]] از [[سلیم شامی]] چنین آمده است: {{متن حدیث|سَمِعَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: إِنِّي وَ أَوْصِيَائِي مِنْ وُلْدِي مَهْدِيُّونَ}}، تا آخر [[حدیث]] که عیناً در [[نسخ]] [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] موجود است؛ پس آشکار می‌شود که مراد [[سید علی بن احمد عقیقی]] و کسانی که از وی [[پیروی]] کرده‌اند، مثل [[ابن ندیم]] و غیر او که گفته‌اند، علت [[روایت]] نکردن افرادی غیر از ابان از [[سلیم]] دسترسی نداشتن آنها به [[کتاب سلیم]] و یا بی‌خبری از [[روایت]] افرادی غیر از ابان از [[سلیم]] بوده است؛ پس این مسئله با آنچه که ما از [[روایت]] افرادی غیر از ابان از [[سلیم]]، در کتب قدمایی یافته‌ایم، منافاتی ندارد. وخبر دادن ایشان به نبودن این مسئله با اینکه گزاف است، ضرری بر مطلب ما وارد نمی‌کند؛ خصوصاً [[نقل]] [[ابن غضائری]] که غیر از او کسی از [[کتاب سلیم]] [[انتقاد]] نکرده و با این عبارت به [[روایت]] [[کتاب سلیم]] از غیر طریق ابان اعتراف کرده است: "من ذکر [[سلیم]] را در جاهایی غیر از کتابش و به غیر از [[روایت]] [[ابان بن ابی عیاش]] یافتم<ref>الذریعه، آقابزرگ تهرانی، ج۲، ص۱۵۴ - ۱۵۶.</ref>".
## [[آقا بزرگ طهرانی]] می‌نویسد: از کسانی که از [[سلیم]]، بدون [[تسلیم شدن]] کتاب، به آنها [[روایت]] کرده‌اند، [[ابراهیم بن عمر یمانی]] است. وی از [[حماد بن عیسی]] از [[ابراهیم بن عمر]] و از [[سلیم]]، بدون واسطه [[روایت]] [[نقل]] کرده است؛ و [[نجاشی]] و [[شیخ طوسی]] به آن تصریح کرده‌اند و این با ثبوت واسطه منافاتی ندارد؛ چنانکه در [[اثبات الرجعه]] عبارت [[محمد بن اسماعیل بن بزیع]] از [[حماد بن عیسی]] از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از [[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم]] آمده است؛ بلکه ظاهر می‌شود که [[ابراهیم]] از [[سلیم]] هم بدون واسطه [[روایت]] [[نقل]] کرده است و هم با واسطه ابان. در بعضی سندها نیز از [[سلیم]] با وسائط زیادی [[روایت]] [[نقل]] شده است. چنانکه در بعضی از [[نسخ]] [[کتاب سلیم]] چنین آمده است: از [[ابراهیم بن عمر یمانی]] از عمویش، [[عبدالرزاق بن همام]] از پدرش، [[همام بن نافع صنعانی حمیری]] از [[ابان بن ابی عیاش]] از [[سلیم بن قیس]] و نیز از [[ابراهیم]] از [[عبدالرزاق]] از [[معمر بن راشد]] از [[ابان]] از [[سلیم]]. تعداد زیاد طُرق مفید به [[دلیل]] [[کثرت]] [[وثوق]] است و از کسانی که بدون دسترسی، از [[سلیم]] [[روایت]] [[نقل]] کرده، [[علی بن جعفر]] حضرمی است؛ چنانکه در "بصائر الدرجات<ref>محمد بن الحسن بن فروخ (الصفار)، ص۳۹۲، {{متن حدیث|حَدَّثَنَا عَبْدُ الله عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ يَسَارٍ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سُلَيْمٍ الشَّامِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيّاً{{ع}} يَقُولُ إِنِّي وَ أَوْصِيَائِي مِنْ وُلْدِي مَهْدِيُّونَ كُلُّنَا مُحَدَّثُونَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُمْ؟ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ{{ع}} ثُمَّ ابْنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} قَالَ وَ عَلِيٌّ يَوْمَئِذٍ رَضِيعٌ ثُمَّ ثَمَانِيَةٌ مِنْ بَعْدِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمُ الَّذِينَ أَقْسَمَ الله بِهِمْ فَقَالَ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ أَمَّا الْوَالِدُ فَرَسُولُ الله{{صل}} وَ ما وَلَدَ يَعْنِي هَؤُلَاءِ الْأَوْصِيَاءَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} تجمع [أَ يَجْتَمِعُ‌]إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا مُصْمَتٌ لَا يَنْطِقُ حَتَّى يَمْضِيَ الْأَوَّلُ قَالَ سُلَيْمٌ الشَّامِيُّ سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ قُلْتُ كَانَ عَلِيٌّ{{ع}} مُحَدَّثاً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ هَلْ يُحَدِّثُ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا الْأَنْبِيَاءَ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لَا نَبِيٍّ وَ لَا مُحَدَّثٍ قُلْتُ فَأَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} مُحَدَّثٌ قَالَ نَعَمْ وَ فَاطِمَةُ كَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَكُنْ نَبِيَّةً}}. </ref>" و "الاختصاص" با [[سلسله]] [[سند]]: از [[ابراهیم بن محمد ثقفی]] از [[اسماعیل بن بشار]] ([[یسار]]) از [[علی بن جعفر حضرمی]] از [[سلیم شامی]] چنین آمده است: {{متن حدیث|سَمِعَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: إِنِّي وَ أَوْصِيَائِي مِنْ وُلْدِي مَهْدِيُّونَ}}، تا آخر [[حدیث]] که عیناً در [[نسخ]] [[کتاب سلیم بن قیس هلالی]] موجود است؛ پس آشکار می‌شود که مراد [[سید علی بن احمد عقیقی]] و کسانی که از وی [[پیروی]] کرده‌اند، مثل [[ابن ندیم]] و غیر او که گفته‌اند، علت [[روایت]] نکردن افرادی غیر از ابان از [[سلیم]] دسترسی نداشتن آنها به [[کتاب سلیم]] و یا بی‌خبری از [[روایت]] افرادی غیر از ابان از [[سلیم]] بوده است؛ پس این مسئله با آنچه که ما از [[روایت]] افرادی غیر از ابان از [[سلیم]]، در کتب قدمایی یافته‌ایم، منافاتی ندارد. وخبر دادن ایشان به نبودن این مسئله با اینکه گزاف است، ضرری بر مطلب ما وارد نمی‌کند؛ خصوصاً [[نقل]] [[ابن غضائری]] که غیر از او کسی از [[کتاب سلیم]] [[انتقاد]] نکرده و با این عبارت به [[روایت]] [[کتاب سلیم]] از غیر طریق ابان اعتراف کرده است: "من ذکر [[سلیم]] را در جاهایی غیر از کتابش و به غیر از [[روایت]] [[ابان بن ابی عیاش]] یافتم<ref>الذریعه، آقابزرگ تهرانی، ج۲، ص۱۵۴ - ۱۵۶.</ref>".
##مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[ابراهیم بن عمر صنعانی]] [[ثقه]] است و ما درباره حالش توضیح دادیم. اما درباره [[ابن ابی عیاش]]، ترجیح ما این است که وی امامی [[ممدوح]] است و خبرش [[حسن]] است؛ پس [[سلیم]]، مشکور و کتابش صحیح است؛ ولی [[ابن غضائری]] طبق [[عادت]] مردودی که دارد، هم درباره خود [[سلیم]] و هم درباره کتابش مناقشه کرده است<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۰۵.</ref>.
##مرحوم [[مامقانی]] می‌نویسد: [[ابراهیم بن عمر صنعانی]] [[ثقه]] است و ما درباره حالش توضیح دادیم. اما درباره [[ابن ابی عیاش]]، ترجیح ما این است که وی امامی [[ممدوح]] است و خبرش [[حسن]] است؛ پس [[سلیم]]، مشکور و کتابش صحیح است؛ ولی [[ابن غضائری]] طبق [[عادت]] مردودی که دارد، هم درباره خود [[سلیم]] و هم درباره کتابش مناقشه کرده است<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج۳۲، ص۴۰۵.</ref>.
##مرحوم [[آیت الله خویی]] می‌نویسد: وجه دوم اینکه، [[راوی]] [[کتاب سلیم بن قیس]] همان [[ابان بن ابی عیاش]] است و او [[ضعیف]] است؛ بنابراین اعتمادی بر کتاب نیست و از عقیقی نیز [[نقل]] شده که از [[سلیم]] غیر از [[ابان بن ابی عیاش]] کس دیگری [[روایت]] [[نقل]] نکرده است.
##مرحوم [[آیت الله خویی]] می‌نویسد: وجه دوم اینکه، [[راوی]] [[کتاب سلیم بن قیس]] همان [[ابان بن ابی عیاش]] است و او [[ضعیف]] است؛ بنابراین اعتمادی بر کتاب نیست و از عقیقی نیز [[نقل]] شده که از [[سلیم]] غیر از [[ابان بن ابی عیاش]] کس دیگری [[روایت]] [[نقل]] نکرده است.
خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:
'''جواب:'''
'''جواب:'''
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: ما به این مطلب که [[ابن غضائری]] گفته، استادهای این کتاب مختلف است؛ یعنی یک بار به [[روایت]] [[عمر بن اذینه]] از [[ابراهیم بن عمر صنعانی]] از [[ابان]] از [[سلیم]] است و یک بار به [[روایت]] [[عمر]] از [[ابان]] و بدون واسطه است، [[دست]] نیافتیم. حماد یک بار از ابان با واسطه [[عمر]] [[روایت]] کرده و یک بار با واسطه [[ابراهیم]] و [[عمر بن اذینه]] از ابان بدون واسطه [[نقل]] کرده است <ref>قاموس الرجال، ج۵، ص۲۳۶.</ref>.
#مرحوم [[شوشتری]] می‌نویسد: ما به این مطلب که [[ابن غضائری]] گفته، استادهای این کتاب مختلف است؛ یعنی یک بار به [[روایت]] [[عمر بن اذینه]] از [[ابراهیم بن عمر صنعانی]] از [[ابان]] از [[سلیم]] است و یک بار به [[روایت]] [[عمر]] از [[ابان]] و بدون واسطه است، [[دست]] نیافتیم. حماد یک بار از ابان با واسطه [[عمر]] [[روایت]] کرده و یک بار با واسطه [[ابراهیم]] و [[عمر بن اذینه]] از ابان بدون واسطه [[نقل]] کرده است <ref>قاموس الرجال، ج۵، ص۲۳۶.</ref>.
#[[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: اما سخن درباره [[ضعف سند]] کتاب با آنچه در کافی و خصال با اسناد متعدد صحیح و معتبر آمده، یکسان و ظاهراً روایتشان از [[کتاب سلیم]] بوده و [[روایت]] این دو کتاب از [[کتاب سلیم]] در [[حدیث واحد]] یکبار از ابن اذینة از ابان از [[سلیم]] و بار دیگر از حماد از [[ابراهیم]] بن [[عمر]] از ابان از [[سلیم]] بوده است. ظاهرا روایتشان، صحت کتابی را که نزدشان بوده، نشان میدهد و چه بسا نسخه غضائری ناقص بوده است<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۷۴ - ۳۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۰۱-۴۰۸.</ref>
# [[محمد بن اسماعیل مازندرانی]] می‌نویسد: اما سخن درباره [[ضعف سند]] کتاب با آنچه در کافی و خصال با اسناد متعدد صحیح و معتبر آمده، یکسان و ظاهراً روایتشان از [[کتاب سلیم]] بوده و [[روایت]] این دو کتاب از [[کتاب سلیم]] در [[حدیث واحد]] یکبار از ابن اذینة از ابان از [[سلیم]] و بار دیگر از حماد از [[ابراهیم]] بن [[عمر]] از ابان از [[سلیم]] بوده است. ظاهرا روایتشان، صحت کتابی را که نزدشان بوده، نشان میدهد و چه بسا نسخه غضائری ناقص بوده است<ref>منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۳، ص۳۷۴ - ۳۸۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[سلیم بن قیس هلالی (مقاله)|مقاله «سلیم بن قیس هلالی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۰۱-۴۰۸.</ref>


==اقوال [[علما]] درباره [[سلیم بن قیس هلالی]]==
==اقوال [[علما]] درباره [[سلیم بن قیس هلالی]]==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش