ابواروی دوسی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابواروی دوسی در تراجم و رجال]] - [[ابواروی دوسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابواروی دوسی در تراجم و رجال]] - [[ابواروی دوسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نسبت دوسی، خود نشانه روشنی از انتساب او به تیره دوس، از [[قبایل]] [[أزد]] [[یمن]] است<ref>سمعانی، ج۲، ص۵۰۶؛ ابن حبان، ج۳، ص۲۸۴.</ref>. برخی به [[اشتباه]] نام او را ربیعه، عبد و عبید بن الحارث گفتهاند <ref>طبرانی، ج۲، ص۶۰ و ج۲۲، ص۳۶۹.</ref>. منشأ اشتباه، مشترک بودن [[کنیه]] ربیعة بن حارث با ابواروی است؛ گرچه [[نسب]] ربیعه، [[هاشمی]] است نه دوسی<ref>ابن ابی عاصم، ج۱، ص۳۱۶؛ طبرانی، ج۵، ص۵۴؛ ابن اثیر، ج۵، ص۳۹۰.</ref> البته نام پسر او، عبد یا عبید بوده و همین سبب شده که برخی، نام ابواروی را به اشتباه عبد یا عبید [[تصور]] کنند<ref>طبرانی، ج۵، ص۶۰ و ج۲۲، ص۳۶۹.</ref>. | نسبت دوسی، خود نشانه روشنی از انتساب او به تیره دوس، از [[قبایل]] [[أزد]] [[یمن]] است<ref>سمعانی، ج۲، ص۵۰۶؛ ابن حبان، ج۳، ص۲۸۴.</ref>. برخی به [[اشتباه]] نام او را ربیعه، عبد و عبید بن الحارث گفتهاند <ref>طبرانی، ج۲، ص۶۰ و ج۲۲، ص۳۶۹.</ref>. منشأ اشتباه، مشترک بودن [[کنیه]] ربیعة بن حارث با ابواروی است؛ گرچه [[نسب]] ربیعه، [[هاشمی]] است نه دوسی<ref>ابن ابی عاصم، ج۱، ص۳۱۶؛ طبرانی، ج۵، ص۵۴؛ ابن اثیر، ج۵، ص۳۹۰.</ref> البته نام پسر او، عبد یا عبید بوده و همین سبب شده که برخی، نام ابواروی را به اشتباه عبد یا عبید [[تصور]] کنند<ref>طبرانی، ج۵، ص۶۰ و ج۲۲، ص۳۶۹.</ref>. | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
از وی درباره حالات رسول خدا{{صل}} به هنگام [[نزول وحی]] [[روایت]] شده که گفته است: من [[شاهد]] نزول وحی بر رسول خدا{{صل}} بودم که حضرت سوار بر مرکب خویش بود و در این حال، مرکب حضرت گاه زانو میزد و گاه بر میخاست؛ چنان که [[احساس]] میکردم زانوی مرکب حضرت خواهد [[شکست]]. از چهره [[مبارک]] ایشان نیز قطرههای عرق مانند دانههای مروارید میچکید تا اینکه سنگینی [[وحی]] برداشته شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | از وی درباره حالات رسول خدا{{صل}} به هنگام [[نزول وحی]] [[روایت]] شده که گفته است: من [[شاهد]] نزول وحی بر رسول خدا{{صل}} بودم که حضرت سوار بر مرکب خویش بود و در این حال، مرکب حضرت گاه زانو میزد و گاه بر میخاست؛ چنان که [[احساس]] میکردم زانوی مرکب حضرت خواهد [[شکست]]. از چهره [[مبارک]] ایشان نیز قطرههای عرق مانند دانههای مروارید میچکید تا اینکه سنگینی [[وحی]] برداشته شد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. | ||
واقدی از ابواروی دوسی نقل کرده است که میگفت: من در [[جنگ]] قرقرة الکدر (قراقرة الکدر) - [[سال دوم هجری]] - از کسانی بودم که راندن شتران غنیمتی را بر عهده داشتم. تا اینکه به صِرار، در سه میلی (تقریبا شش کیلومتری) [[مدینه]] رسیدیم. رسول خدا{{صل}} [[خمس]] شتران را، که از [[غطفان]] و [[بنی سلیم]] به [[غنیمت]] گرفته بود، برداشت و بقیه را که چهارصد شتر بود میان [[مسلمانان]] تقسیم کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. نیز از ابواروی نقل شده است که میگفت: من [[نماز عصر]] را با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] میخواندم، سپس به ذو الحلیفه میرفتم و پیش از آنکه [[آفتاب]] غروب کند، به مدینه باز میگشتم<ref>طبرانی، ج۲۲، ص۳۶۹؛ دولابی، ج۱، ص۳۵؛ با کمی اختلاف ر.ک: ابن حجر، ج۷، ص۸.</ref>. همچنین [[حاکم نیشابوری]]<ref>ج۳، ص۷۳.</ref> از طریق [[عاصم بن عمر بن حفص بن عاصم]] از ابواروی نقل کرده است که گفت: من نزد رسول خدا{{صل}} نشسته بودم که [[ابوبکر]] و [[عمر]] وارد شدند. حضرت فرمود: "[[ستایش]] خدایی را که مرا با شما [[یاری]] داد"<ref>و نیز ر.ک: ابن اثیر، ج۵، ص۱۳۵؛ طبرانی، ج۶، ص۲۲۸؛ متقی هندی، ج۱۱، ص۵۶۶؛ درباره ضعف سند این روایت ر.ک: امینی، ج۷، ص۲۹۸؛ هیثمی، ج۹، ص۵۱؛ ذهبی، ج۳، ص۲۵۶.</ref>. | واقدی از ابواروی دوسی نقل کرده است که میگفت: من در [[جنگ]] قرقرة الکدر (قراقرة الکدر) - [[سال دوم هجری]] - از کسانی بودم که راندن شتران غنیمتی را بر عهده داشتم. تا اینکه به صِرار، در سه میلی (تقریبا شش کیلومتری) [[مدینه]] رسیدیم. رسول خدا{{صل}} [[خمس]] شتران را، که از [[غطفان]] و [[بنی سلیم]] به [[غنیمت]] گرفته بود، برداشت و بقیه را که چهارصد شتر بود میان [[مسلمانان]] تقسیم کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. نیز از ابواروی نقل شده است که میگفت: من [[نماز عصر]] را با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] میخواندم، سپس به ذو الحلیفه میرفتم و پیش از آنکه [[آفتاب]] غروب کند، به مدینه باز میگشتم<ref>طبرانی، ج۲۲، ص۳۶۹؛ دولابی، ج۱، ص۳۵؛ با کمی اختلاف ر. ک: ابن حجر، ج۷، ص۸.</ref>. همچنین [[حاکم نیشابوری]]<ref>ج۳، ص۷۳.</ref> از طریق [[عاصم بن عمر بن حفص بن عاصم]] از ابواروی نقل کرده است که گفت: من نزد رسول خدا{{صل}} نشسته بودم که [[ابوبکر]] و [[عمر]] وارد شدند. حضرت فرمود: "[[ستایش]] خدایی را که مرا با شما [[یاری]] داد"<ref>و نیز ر. ک: ابن اثیر، ج۵، ص۱۳۵؛ طبرانی، ج۶، ص۲۲۸؛ متقی هندی، ج۱۱، ص۵۶۶؛ درباره ضعف سند این روایت ر. ک: امینی، ج۷، ص۲۹۸؛ هیثمی، ج۹، ص۵۱؛ ذهبی، ج۳، ص۲۵۶.</ref>. | ||
وقتی ابوبکر به [[شام]] [[لشکرکشی]] کرد، برای [[خالد بن سعید بن عاص]] که از [[بیعت با ابوبکر]] سرباز زده بود، پرچمی را بست و آن را نزد [[خالد]] فرستاد تا بخشی از [[سپاه]] را [[فرماندهی]] کند. عمر نزد ابوبکر رفت و به او گفت: [[خالد بن سعید]] را فرماندهی میدهی، در حالی که آن حرفها را (در مورد [[مخالفت]] با [[بیعت ابوبکر]]) زده است. او آنقدر [[اصرار]] کرد تا ابوبکر، ابواروی دوسی را نزد خالد بن سعید فرستاد و [[پیام]] داد که [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} میگوید: [[پرچم]] ما را بر گردان. خالد نیز پرچم را بیرون آورد و به ابواروی دوسی داد و گفت: به [[خدا]] قسم نه [[انتصاب]] شما مرا [[خشنود]]، ساخت و نه [[عزل]] شما غمگینم کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۷۵؛ بلاذری، ج۱، ص۱۲۸.</ref> | وقتی ابوبکر به [[شام]] [[لشکرکشی]] کرد، برای [[خالد بن سعید بن عاص]] که از [[بیعت با ابوبکر]] سرباز زده بود، پرچمی را بست و آن را نزد [[خالد]] فرستاد تا بخشی از [[سپاه]] را [[فرماندهی]] کند. عمر نزد ابوبکر رفت و به او گفت: [[خالد بن سعید]] را فرماندهی میدهی، در حالی که آن حرفها را (در مورد [[مخالفت]] با [[بیعت ابوبکر]]) زده است. او آنقدر [[اصرار]] کرد تا ابوبکر، ابواروی دوسی را نزد خالد بن سعید فرستاد و [[پیام]] داد که [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} میگوید: [[پرچم]] ما را بر گردان. خالد نیز پرچم را بیرون آورد و به ابواروی دوسی داد و گفت: به [[خدا]] قسم نه [[انتصاب]] شما مرا [[خشنود]]، ساخت و نه [[عزل]] شما غمگینم کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۷۵؛ بلاذری، ج۱، ص۱۲۸.</ref> |