ادیان حاضر در خراسان: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ادیان حاضر در خراسان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ادیان حاضر در خراسان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
مهمترین فرق و [[ادیان]] حاضر در قرون اولیه در [[شرق]] و شمال شرق فلات [[ایران]] که آن را [[خراسان]] بزرگ میگفتند و بزرگان و [[رهبران]] ایشان با [[امام رضا]]{{ع}} مناظراتی داشتند، عبارت بودند از: | مهمترین فرق و [[ادیان]] حاضر در قرون اولیه در [[شرق]] و شمال شرق فلات [[ایران]] که آن را [[خراسان]] بزرگ میگفتند و بزرگان و [[رهبران]] ایشان با [[امام رضا]]{{ع}} مناظراتی داشتند، عبارت بودند از: | ||
==[[دین]] زرتشتی== | == [[دین]] زرتشتی == | ||
نوار شرقی فلات ایران از سیستان تا سغد، مهد [[کیش]] زرتشتی و باورهای کهن [[ایرانی]] بوده است و به ویژه در خراسان بزرگ ریشههایی [[استوار]] داشته، به طوری که انتشار [[اسلام]] در این ناحیه با مقاومتها و دشواریهای فراوانی مواجه گشت. موبدان زرتشتی در قرون دوم و سوم [[هجری]] آشکارا به [[مناظره]] با ادیان دیگر به ویژه اسلام[[دست]] زدند و کوشیدند با طرح ایراداتی،[[دین]] خود را [[برتر]] از دیگر ادیان نشان دهند. کتابهای موسوم به رساله شکند گمانیک و گجستیک ابالیش یادگاری از این دوران است که در آنها به [[نقد]] ادیانی چون اسلام و [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] و مانویت پرداخته شده است. در واقع، آثار پهلوی دوران [[عباسی]]، حکایت از آشنایی علمای زرتشتی با [[قرآن]]، اصول کلی [[دیانت]] اسلام، طرز [[اندیشه]] معتزلی و [[تسلط]] بر [[فنون]] بحث و [[اصلاحات]] آن دارد؛ این امر به خودی خود نشان میدهد که نقش آفرینی امام رضا{{ع}} در مناظره با موبدان زرتشتی آن هم در منطقهای چون خراسان بسیار حیاتی و [[ارزشمند]] بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۷.</ref> | نوار شرقی فلات ایران از سیستان تا سغد، مهد [[کیش]] زرتشتی و باورهای کهن [[ایرانی]] بوده است و به ویژه در خراسان بزرگ ریشههایی [[استوار]] داشته، به طوری که انتشار [[اسلام]] در این ناحیه با مقاومتها و دشواریهای فراوانی مواجه گشت. موبدان زرتشتی در قرون دوم و سوم [[هجری]] آشکارا به [[مناظره]] با ادیان دیگر به ویژه اسلام[[دست]] زدند و کوشیدند با طرح ایراداتی، [[دین]] خود را [[برتر]] از دیگر ادیان نشان دهند. کتابهای موسوم به رساله شکند گمانیک و گجستیک ابالیش یادگاری از این دوران است که در آنها به [[نقد]] ادیانی چون اسلام و [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] و مانویت پرداخته شده است. در واقع، آثار پهلوی دوران [[عباسی]]، حکایت از آشنایی علمای زرتشتی با [[قرآن]]، اصول کلی [[دیانت]] اسلام، طرز [[اندیشه]] معتزلی و [[تسلط]] بر [[فنون]] بحث و [[اصلاحات]] آن دارد؛ این امر به خودی خود نشان میدهد که نقش آفرینی امام رضا{{ع}} در مناظره با موبدان زرتشتی آن هم در منطقهای چون خراسان بسیار حیاتی و [[ارزشمند]] بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۷.</ref> | ||
==دین [[مسیح]]== | == دین [[مسیح]] == | ||
خراسان بزرگ و به ویژه [[شهر]] [[مرو]]، از میانه دوران ساسانی،[[شاهد]] رواج [[روز]] افزون [[آیین مسیحیت]] بود. بنا به [[روایت]] [[دینی]]، [[آیین]] مسیح در حدود[[سال]] ۳۶۰ میلادی و به وسیله شاهزاده خانمی ساسانی که در تیسفون توسط کشیشی یونانی به نام بر شبا به دین مسیح در آمده بود، در مرو رواج یافت. | خراسان بزرگ و به ویژه [[شهر]] [[مرو]]، از میانه دوران ساسانی، [[شاهد]] رواج [[روز]] افزون [[آیین مسیحیت]] بود. بنا به [[روایت]] [[دینی]]، [[آیین]] مسیح در حدود[[سال]] ۳۶۰ میلادی و به وسیله شاهزاده خانمی ساسانی که در تیسفون توسط کشیشی یونانی به نام بر شبا به دین مسیح در آمده بود، در مرو رواج یافت. | ||
به گفته [[ابوریحان بیرونی]]، [[مسیحیان]] خوارزم، بیست و یکم ماه ژوئن را به یاد رواج یافتن مسیحیت در مرو، [[جشن]] میگرفتند. در واقع، نواحی شرقی خراسان بزرگ، از اواسط دوران ساسانیان (اواخر [[قرن چهارم]] میلادی) به بعد، شاهد حضور مسیحیت و فرقههای مختلف آن بوده است. مهمترین دلیل [[رسوخ]] [[مسیحیت]] در [[خراسان]] را باید در [[سیاست]] ساسانیان در [[نفی]] بلد و اسکان [[پیروان مسیح]] جستجو کرد؛ زیرا با گرویدن کنستانتین - امپراطور [[روم]] - به مسیحیت در ۳۱۳ میلادی، دیگر در چشم شاهنشاهان ساسانی، عموم [[مسیحیان]] [[ایرانی]] به ستون پنجم بالقوه [[رومیان]] مبدل شدند. از این رو بود که کوچاندن مسیحیان از زاد بومشان و نشیمن دادن آنان در سرزمینهای دیگر از سال ۳۳۹ میلادی سیاست رسمی ساسانیان گردید؛ در نتیجه، به تدریج در مناطق مختلفی از [[شرق]] [[ایران]] کلنیهای [[مسیحی]] پا گرفتند.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۷.</ref> | به گفته [[ابوریحان بیرونی]]، [[مسیحیان]] خوارزم، بیست و یکم ماه ژوئن را به یاد رواج یافتن مسیحیت در مرو، [[جشن]] میگرفتند. در واقع، نواحی شرقی خراسان بزرگ، از اواسط دوران ساسانیان (اواخر [[قرن چهارم]] میلادی) به بعد، شاهد حضور مسیحیت و فرقههای مختلف آن بوده است. مهمترین دلیل [[رسوخ]] [[مسیحیت]] در [[خراسان]] را باید در [[سیاست]] ساسانیان در [[نفی]] بلد و اسکان [[پیروان مسیح]] جستجو کرد؛ زیرا با گرویدن کنستانتین - امپراطور [[روم]] - به مسیحیت در ۳۱۳ میلادی، دیگر در چشم شاهنشاهان ساسانی، عموم [[مسیحیان]] [[ایرانی]] به ستون پنجم بالقوه [[رومیان]] مبدل شدند. از این رو بود که کوچاندن مسیحیان از زاد بومشان و نشیمن دادن آنان در سرزمینهای دیگر از سال ۳۳۹ میلادی سیاست رسمی ساسانیان گردید؛ در نتیجه، به تدریج در مناطق مختلفی از [[شرق]] [[ایران]] کلنیهای [[مسیحی]] پا گرفتند.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۷.</ref> | ||
==[[دین یهود]]== | == [[دین یهود]] == | ||
حضور [[یهودیان]] در ایران، سابقهای بس کهن و به اندازه بنیانگذاری [[پادشاهی]] هخامنشی دارد. با این [[وصف]]، جدیترین نشانههای حضور آنان به دوران اشکانیان (۳۰ میلادی) و تأسیس حکومتهای خود مختار [[یهودی]] در [[بین النهرین]] و [[غرب]] ایران باز میگردد. در دوران ساسانی، اینان از [[امنیت]] نسبی - در مقایسه با سایر [[ادیان]] – بهرهمند بودهاند. به هر حال، سراسر شرق ایران - همانند سایر نواحی [[کشور]] - شاها حضور پراکنده یهودیان بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۸.</ref> | حضور [[یهودیان]] در ایران، سابقهای بس کهن و به اندازه بنیانگذاری [[پادشاهی]] هخامنشی دارد. با این [[وصف]]، جدیترین نشانههای حضور آنان به دوران اشکانیان (۳۰ میلادی) و تأسیس حکومتهای خود مختار [[یهودی]] در [[بین النهرین]] و [[غرب]] ایران باز میگردد. در دوران ساسانی، اینان از [[امنیت]] نسبی - در مقایسه با سایر [[ادیان]] – بهرهمند بودهاند. به هر حال، سراسر شرق ایران - همانند سایر نواحی [[کشور]] - شاها حضور پراکنده یهودیان بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۸.</ref> | ||
==[[دین]] مانوی== | == [[دین]] مانوی == | ||
مانی فرزند یکی از نجبای [[عهد]] اشکانی بود که همزمان با جلوس شاپور اول ساسانی در سال ۲۴۲ میلادی،[[دین]] خود را بر [[مردم]] عرضه داشت. [[مذهب]] او اختلاطی عجیب از دین زرتشتی، مسیحیت و [[بودایی]] بود. شاپور اول، در تلاش برای ایجاد [[وحدت]] [[دینی]] در ایران، به مانی میدان داد، لکن این امر با [[مخالفت]] بسیار شدید موبدان سنتگرای زرتشتی مواجه شده و منجر به [[قتل]] و [[آزار]] [[مانویان]] گردید. این گونه بود که بقایای مانویان رو به جانب شرق نهادند و لذا حضور [[پیروان]] این [[کیش]]، در نواحی شمال خراسان از [[آسیای مرکزی]] (تا حدود چین)، به واقعه سرکوبی آنها در اوایل دوران ساسانی باز میگردد. با انقراض [[دولت]] ساسانیان به دست عربهای [[مسلمان]]، عده کثیری از پیروان مانی از گریزگاههای خود در آسیای مرکزی دو مرتبه به بین النهرین مراجعت کردند، ولی باز در اثر تعقیب [[سختی]] که تحت [[خلافت]] [[مهدی عباسی]] (۱۵۸ - ۱۶۹ [[هجری]]) همراه با دستگاه [[احتساب]] و [[تجسس]] [[عقاید]] و بر پا نمودن [[محاکمه]] زنادقه به وقوع پیوست، ناگزیر شدند که بار دیگر به [[آسیای مرکزی]] [[مهاجرت]] کنند در آنجا، در تحت [[حمایت]] بعضی از [[دولتها]] به خصوص [[دولت]] ترکان ایغوری [[پشتیبان]] [[نیرومندی]] یافتند. همچنین اندکی پیش از عزیمت [[امام رضا]]{{ع}} به [[خراسان]] و به دنبال [[اخراج]] [[مانویان]] از [[بین النهرین]]، قیامی از سوی همکیشان آنان در [[گرگان]]، در [[سال ۱۸۰ هجری]] قمری به وقوع پیوست که نشان از قوت و [[قدرت]] آنان در انتهای [[قرن دوم]] و حتی [[قرن سوم هجری]] دارد.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۸.</ref> | مانی فرزند یکی از نجبای [[عهد]] اشکانی بود که همزمان با جلوس شاپور اول ساسانی در سال ۲۴۲ میلادی، [[دین]] خود را بر [[مردم]] عرضه داشت. [[مذهب]] او اختلاطی عجیب از دین زرتشتی، مسیحیت و [[بودایی]] بود. شاپور اول، در تلاش برای ایجاد [[وحدت]] [[دینی]] در ایران، به مانی میدان داد، لکن این امر با [[مخالفت]] بسیار شدید موبدان سنتگرای زرتشتی مواجه شده و منجر به [[قتل]] و [[آزار]] [[مانویان]] گردید. این گونه بود که بقایای مانویان رو به جانب شرق نهادند و لذا حضور [[پیروان]] این [[کیش]]، در نواحی شمال خراسان از [[آسیای مرکزی]] (تا حدود چین)، به واقعه سرکوبی آنها در اوایل دوران ساسانی باز میگردد. با انقراض [[دولت]] ساسانیان به دست عربهای [[مسلمان]]، عده کثیری از پیروان مانی از گریزگاههای خود در آسیای مرکزی دو مرتبه به بین النهرین مراجعت کردند، ولی باز در اثر تعقیب [[سختی]] که تحت [[خلافت]] [[مهدی عباسی]] (۱۵۸ - ۱۶۹ [[هجری]]) همراه با دستگاه [[احتساب]] و [[تجسس]] [[عقاید]] و بر پا نمودن [[محاکمه]] زنادقه به وقوع پیوست، ناگزیر شدند که بار دیگر به [[آسیای مرکزی]] [[مهاجرت]] کنند در آنجا، در تحت [[حمایت]] بعضی از [[دولتها]] به خصوص [[دولت]] ترکان ایغوری [[پشتیبان]] [[نیرومندی]] یافتند. همچنین اندکی پیش از عزیمت [[امام رضا]]{{ع}} به [[خراسان]] و به دنبال [[اخراج]] [[مانویان]] از [[بین النهرین]]، قیامی از سوی همکیشان آنان در [[گرگان]]، در [[سال ۱۸۰ هجری]] قمری به وقوع پیوست که نشان از قوت و [[قدرت]] آنان در انتهای [[قرن دوم]] و حتی [[قرن سوم هجری]] دارد.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۸.</ref> | ||
==[[دین]] مزدکی== | == [[دین]] مزدکی == | ||
مزدک در اوایل دوران [[پادشاهی]] کواذ (قباد) [[پدر]] انوشیروان ساسانی [[ظهور]] کرد. گفتهاند که او در اصل یک مانوی [[مذهب]] به نام بوندوس بود که [[تفسیری]] جدید از مانویت و زرتشتی گری را ارایه کرد. [[تعالیم]] او را مبتنی بر اشتراک در [[اموال]]، [[اباحه گری]] و [[نفی سلطه]] اشراف دانستهاند و آنها را بازتابی از دوران [[محنت]] آلود تودههای [[مردم]] پس از [[شکست]] سنگین [[ایران]] از هیاطله، گفتهاند. قباد ساسانی در تلاش برای در هم شکستن قدرت فائقه اشراف بر دربار، به مزدک میدان داد اما در دوران انوشیروان، تیغ در میان مزدکیان نهاده شد و [[جنبش]] اینان با [[سرکوب]] خونباری مواجه گشت. با این اوصاف، [[افکار]] مزدکی از میان نرفتند و شواهدی در دست است که نشانگر حضور مزدکیان در ایران، آن هم تا قرنها پس از [[اسلام]]، و به ویژه در نواحی شمال [[شرق]] خراسان است. در واقع، طی [[قرن چهارم هجری]]، [[پیروان]] این [[فرقه]] هنوز در نزدیکی [[ری]] و در آغاز [[قرن ششم هجری]] نیز در نواحی شرقی خراسان و در حومه بخارا میزیستند.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۸.</ref> | مزدک در اوایل دوران [[پادشاهی]] کواذ (قباد) [[پدر]] انوشیروان ساسانی [[ظهور]] کرد. گفتهاند که او در اصل یک مانوی [[مذهب]] به نام بوندوس بود که [[تفسیری]] جدید از مانویت و زرتشتی گری را ارایه کرد. [[تعالیم]] او را مبتنی بر اشتراک در [[اموال]]، [[اباحه گری]] و [[نفی سلطه]] اشراف دانستهاند و آنها را بازتابی از دوران [[محنت]] آلود تودههای [[مردم]] پس از [[شکست]] سنگین [[ایران]] از هیاطله، گفتهاند. قباد ساسانی در تلاش برای در هم شکستن قدرت فائقه اشراف بر دربار، به مزدک میدان داد اما در دوران انوشیروان، تیغ در میان مزدکیان نهاده شد و [[جنبش]] اینان با [[سرکوب]] خونباری مواجه گشت. با این اوصاف، [[افکار]] مزدکی از میان نرفتند و شواهدی در دست است که نشانگر حضور مزدکیان در ایران، آن هم تا قرنها پس از [[اسلام]]، و به ویژه در نواحی شمال [[شرق]] خراسان است. در واقع، طی [[قرن چهارم هجری]]، [[پیروان]] این [[فرقه]] هنوز در نزدیکی [[ری]] و در آغاز [[قرن ششم هجری]] نیز در نواحی شرقی خراسان و در حومه بخارا میزیستند.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۸.</ref> | ||
==[[دین بودایی]]== | == [[دین بودایی]] == | ||
شرق و شمال شرق ایران از دوران ساسانیان در معرض توسعه [[روز]] افزون [[بودیسم]] بود. در واقع مقارن اسلام، دین بودایی افغانستان را [[فتح]] کرده بود (بتهای [[عظیم]] [[بودا]] در بامیان که تا چندی پیش برپا بود) و با سرعت به درون [[سرزمین]] [[ایران]] [[رسوخ]] میکرد. دوام [[دین بودایی]] در این نواحی تا دیر زمانی پس از استیلای [[اسلام]] طول کشید. در بخارا، اهالی [[شهر]]، چهار مرتبه از اسلام برگشته و مجددا [[بودایی]] شدند. در بلخ یکی از مهمترین معبدهای بودایی موسوم به نوبهار تحت تولیت [[خاندان]] برامکه و مورد [[احترام]] [[مردمان]] و حتی [[پیروان]] سایر [[ادیان]] بود. به هر صورت، دین بودایی به هنگام [[مسافرت]] [[امام رضا]]{{ع}}، در سر آغاز [[قرن سوم هجری]]، همچنان نقش آفرینی میکرده و اندیشههای خاص آن، در باورهای مردمان بیتأثیر نبوده است. شاهدی که بر این مدعا میتوان آورد، پرسشهایی است که در [[مرو]] از امام رضا{{ع}} راجع به [[صحت]] یا سقم [[تناسخ]] میشده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۹.</ref> | شرق و شمال شرق ایران از دوران ساسانیان در معرض توسعه [[روز]] افزون [[بودیسم]] بود. در واقع مقارن اسلام، دین بودایی افغانستان را [[فتح]] کرده بود (بتهای [[عظیم]] [[بودا]] در بامیان که تا چندی پیش برپا بود) و با سرعت به درون [[سرزمین]] [[ایران]] [[رسوخ]] میکرد. دوام [[دین بودایی]] در این نواحی تا دیر زمانی پس از استیلای [[اسلام]] طول کشید. در بخارا، اهالی [[شهر]]، چهار مرتبه از اسلام برگشته و مجددا [[بودایی]] شدند. در بلخ یکی از مهمترین معبدهای بودایی موسوم به نوبهار تحت تولیت [[خاندان]] برامکه و مورد [[احترام]] [[مردمان]] و حتی [[پیروان]] سایر [[ادیان]] بود. به هر صورت، دین بودایی به هنگام [[مسافرت]] [[امام رضا]]{{ع}}، در سر آغاز [[قرن سوم هجری]]، همچنان نقش آفرینی میکرده و اندیشههای خاص آن، در باورهای مردمان بیتأثیر نبوده است. شاهدی که بر این مدعا میتوان آورد، پرسشهایی است که در [[مرو]] از امام رضا{{ع}} راجع به [[صحت]] یا سقم [[تناسخ]] میشده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۹.</ref> | ||
==ادیان ابتدایی== | == ادیان ابتدایی == | ||
[[تاریخ]] ایران شرقی یا آسیای میانه پر است از تاخت و تازهای بیابانگردان از شمال و [[مشرق]] که به تدریج این نواحی را از عنصر [[ایرانی]] خالی کردند. امواج عظیمی از این مردمان، همواره در طول تاریخ از طریق فلات ایران به سمت [[غرب]] حرکت میکردند؛ مثل هونها که چند [[پادشاه]] ساسانی را خراجگزار خود کردند و یا ترکان و مغولان که سرانجام جهانی را پیمودند. اینان به همراه خود انواعی از ادیان و باورهای [[بدوی]] چون توتم پرستی و آنیمیسم را به ارمغان میآورند. آشکار است که اگر [[دین]] و [[فرهنگ اسلامی]] [[توانمند]] نمیبود، این بدویان زرد پوست، آن را ریشهکن میساختند و این واقعیتی است که نشان میدهد نقش [[خراسان]] [[اسلامی]] و [[شیعی]] در هضم و تحلیل بدویان، بسیار بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۹.</ref> | [[تاریخ]] ایران شرقی یا آسیای میانه پر است از تاخت و تازهای بیابانگردان از شمال و [[مشرق]] که به تدریج این نواحی را از عنصر [[ایرانی]] خالی کردند. امواج عظیمی از این مردمان، همواره در طول تاریخ از طریق فلات ایران به سمت [[غرب]] حرکت میکردند؛ مثل هونها که چند [[پادشاه]] ساسانی را خراجگزار خود کردند و یا ترکان و مغولان که سرانجام جهانی را پیمودند. اینان به همراه خود انواعی از ادیان و باورهای [[بدوی]] چون توتم پرستی و آنیمیسم را به ارمغان میآورند. آشکار است که اگر [[دین]] و [[فرهنگ اسلامی]] [[توانمند]] نمیبود، این بدویان زرد پوست، آن را ریشهکن میساختند و این واقعیتی است که نشان میدهد نقش [[خراسان]] [[اسلامی]] و [[شیعی]] در هضم و تحلیل بدویان، بسیار بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۹.</ref> | ||
==[[ادیان هندی]]== | == [[ادیان هندی]] == | ||
[[شرق]] ایران از دیرباز در معرض فرآیند مبادلات [[تجاری]] و [[فرهنگی]] با تمدنهای دره [[سند]] بوده است. رسوخ [[فرهنگ]] [[هندی]] در شرق ایران را حتی امروزه هم میتوان در موسیقی مرسوم در سیستان و بلوچستان [[مشاهده]] کرد. همچنین با [[غلبه]] اسلام، کانونهای زرتشتی در [[هند]] اهمیتی بیش از پیش یافتند و رابطه این کانونها با [[زرتشتیان]] ایران، با خود تبادلات فرهنگی بیشتری را میان [[ادیان هندی]] و [[فرهنگ]] [[ایرانی]]، به ارمغان آورد. به هر حال مقارن [[فتح]] [[ایران]]، شهرهایی چون غزنه و کابل تحت [[نفوذ]] فرهنگ [[هندی]] قرار داشتند و نیز کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد که در بگرام و نواحی جنوبی افغانستان [[رسوخ]] هندوئیسم بسیار جدی بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۹.</ref> | [[شرق]] ایران از دیرباز در معرض فرآیند مبادلات [[تجاری]] و [[فرهنگی]] با تمدنهای دره [[سند]] بوده است. رسوخ [[فرهنگ]] [[هندی]] در شرق ایران را حتی امروزه هم میتوان در موسیقی مرسوم در سیستان و بلوچستان [[مشاهده]] کرد. همچنین با [[غلبه]] اسلام، کانونهای زرتشتی در [[هند]] اهمیتی بیش از پیش یافتند و رابطه این کانونها با [[زرتشتیان]] ایران، با خود تبادلات فرهنگی بیشتری را میان [[ادیان هندی]] و [[فرهنگ]] [[ایرانی]]، به ارمغان آورد. به هر حال مقارن [[فتح]] [[ایران]]، شهرهایی چون غزنه و کابل تحت [[نفوذ]] فرهنگ [[هندی]] قرار داشتند و نیز کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد که در بگرام و نواحی جنوبی افغانستان [[رسوخ]] هندوئیسم بسیار جدی بوده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۶۹.</ref> | ||
==[[فرق اسلامی]]== | == [[فرق اسلامی]] == | ||
بیشتر [[درگیریها]] و [[اختلافات]] [[فکری]] در درون [[سرزمینهای اسلامی]]، همواره در [[خراسان]] بزرگ انعکاس مییافتند؛ و اینکه در [[زمان]] اقامت [[امام رضا]]{{ع}} در [[مرو]]، سؤالات بیپایانی از ایشان راجع به مباحثی چون [[جبر و اختیار]]، یا حادث یا قدیم بودن عالم، یا [[قضا و قدر]] میشده، نشان میدهد که [[عطش]] فراوانی نسبت به این موضوعات در آنجا وجود داشته است. | بیشتر [[درگیریها]] و [[اختلافات]] [[فکری]] در درون [[سرزمینهای اسلامی]]، همواره در [[خراسان]] بزرگ انعکاس مییافتند؛ و اینکه در [[زمان]] اقامت [[امام رضا]]{{ع}} در [[مرو]]، سؤالات بیپایانی از ایشان راجع به مباحثی چون [[جبر و اختیار]]، یا حادث یا قدیم بودن عالم، یا [[قضا و قدر]] میشده، نشان میدهد که [[عطش]] فراوانی نسبت به این موضوعات در آنجا وجود داشته است. | ||