انفاق در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[رسول اکرم]]{{صل}} سخیترین و بخشندهترین [[مردم]] بود<ref>مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۷۲؛ البخاری، | [[رسول اکرم]] {{صل}} سخیترین و بخشندهترین [[مردم]] بود<ref>مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۷۲؛ البخاری، صحیح، ج۷، ص۸۱؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۳۵۱؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۷، ص۱۷۶ و ابن ابی الشیبه گوفی، المصنّف، ج۷، ص۴۴۶.</ref> و میفرمود: "من، تربیتشده خدایم... خدای من، مرا به [[سخاوت]] و [[نیکی]]، امر و از [[بخل]] و [[ستم]] [[نهی]] کرده است؛ آنچه مبغوض خداست، [[بخل]] است..."<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۷ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۳۲ - ۳۳.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۷.</ref>. | ||
هرگز شبی نمیگذشت که درهم و دیناری نزد ایشان بماند و اگر چیزی زیاد میآمد تا شب کسی را نمییافت که آن را به وی ببخشد، به خانه نمیرفت تا آن را به اهل آن برساند؛ از آنچه [[خدا]] روزی ایشان کرده بود، بیش از آذوقه همان سال بر نمیداشت، آن هم از سادهترین چیزی که مییافت؛ یعنی از خرما و جو، و بقیه را در [[راه خدا]] [[انفاق]] میکرد و هر چه از او میخواستند، عطا میکرد و آنگاه سراغ آذوقه سال خود میرفت و از آن هم [[ایثار]] میکرد؛ و چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمیرسید، خود، به آذوقه [[نیازمند]] میشد<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۷؛ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، | هرگز شبی نمیگذشت که درهم و دیناری نزد ایشان بماند و اگر چیزی زیاد میآمد تا شب کسی را نمییافت که آن را به وی ببخشد، به خانه نمیرفت تا آن را به اهل آن برساند؛ از آنچه [[خدا]] روزی ایشان کرده بود، بیش از آذوقه همان سال بر نمیداشت، آن هم از سادهترین چیزی که مییافت؛ یعنی از خرما و جو، و بقیه را در [[راه خدا]] [[انفاق]] میکرد و هر چه از او میخواستند، عطا میکرد و آنگاه سراغ آذوقه سال خود میرفت و از آن هم [[ایثار]] میکرد؛ و چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمیرسید، خود، به آذوقه [[نیازمند]] میشد<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۷؛ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۱۱؛ نویری، نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۵۴ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۲.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۷-۱۶۸.</ref>. | ||
[[ملک]] و املاکی [[ذخیره]] نداشت و با آنچه از سهم [[غنایم]] که به او میرسید و آنچه از غذایش اضافه میآمد، [[ملک]] و املاک میخرید و [[صدقه]] میداد<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref>. ایشان باغهایی خرید و [[صدقه]] داد که تاکنون معروفاند<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۷.</ref>. | [[ملک]] و املاکی [[ذخیره]] نداشت و با آنچه از سهم [[غنایم]] که به او میرسید و آنچه از غذایش اضافه میآمد، [[ملک]] و املاک میخرید و [[صدقه]] میداد<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref>. ایشان باغهایی خرید و [[صدقه]] داد که تاکنون معروفاند<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۷.</ref>. | ||
[[بخشش]] ایشان به گونهای بود که هرگز از [[تنگدستی]] نمیهراسید و آنچنان به [[نیازمندان]] [[کمک]] میکرد که سابقه نداشت. [[ابن عباس]] میگوید: "[[پیامبر]]{{صل}} از همه بخشندهتر بود و در [[ماه رمضان]]، از [[نسیم]] وزان هم بخشندهتر میشد"<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۴-۲۵ و احمد بن | [[بخشش]] ایشان به گونهای بود که هرگز از [[تنگدستی]] نمیهراسید و آنچنان به [[نیازمندان]] [[کمک]] میکرد که سابقه نداشت. [[ابن عباس]] میگوید: "[[پیامبر]] {{صل}} از همه بخشندهتر بود و در [[ماه رمضان]]، از [[نسیم]] وزان هم بخشندهتر میشد"<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۴-۲۵ و احمد بن حنبل، مسنداحمد، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. وی همچون [[باد]] تند و سریع، داراییهایش را [[انفاق]] میکرد تا اینکه ماه تمام میشد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۸.</ref>. | ||
هرگز در جواب کسی که از او چیزی میخواست، نه نمیگفت<ref>ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، | هرگز در جواب کسی که از او چیزی میخواست، نه نمیگفت<ref>ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>. هر که با او همنشین میشد، خواستهای نداشت؛ مگر اینکه برآورده میشد. بخششهایش پایان نداشت و [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]]، همه از مرحمتهایش بهرهمند میشدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن [[حضرت]] - [[نقل]] کرده است که روزی مردی از آن [[حضرت]] گوسفندانش را خواست و [[حضرت]] هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای [[مردم]]، [[اسلام]] بیاورید، به [[خدا]] که [[محمد]] {{صل}} عطا میکند به حدی که از [[فقر]] نمیترسد"<ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۸.</ref>. | ||
[[نقل]] شده است، روزی زنی، [[لباس]] یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن [[حضرت]] تقدیم کرد. پس آن [[حضرت]] عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از [[اصحاب]]، جلو آمد و گفت: "چه [[لباس]] [[زیبایی]]؛ آن را به من میدهید تا بپوشم؟" [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "بله"؛ و آن [[حضرت]]، [[لباس]] را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...<ref>صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.</ref>. [[ابن شهاب]] نیز [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] پس از [[فتح مکه]]، همراه تازهمسلمانان [[مکه]] برای [[جنگ]] به [[حنین]] رفتند. در این [[جنگ]]، قوای [[اسلام]] پیروز شد؛ پس، آن [[حضرت]] به صفوان بن [[امیه]]، [[دشمن]] سرسخت و به ظاهر [[مسلمان]] خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.</ref>؛ ابن شهاب از [[سعید بن مسیب]] و او از صفوان [[نقل]] کرده است که: "به [[خدا]]! [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به من عطا کرد، در حالی که منفورترین [[مردم]] نزد من بود؛ پس آن [[قدر]] به من عطا کرد تا اینکه محبوبترین [[مردم]] نزد من شد"<ref>امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | [[نقل]] شده است، روزی زنی، [[لباس]] یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن [[حضرت]] تقدیم کرد. پس آن [[حضرت]] عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از [[اصحاب]]، جلو آمد و گفت: "چه [[لباس]] [[زیبایی]]؛ آن را به من میدهید تا بپوشم؟" [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "بله"؛ و آن [[حضرت]]، [[لباس]] را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...<ref>صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.</ref>. [[ابن شهاب]] نیز [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] پس از [[فتح مکه]]، همراه تازهمسلمانان [[مکه]] برای [[جنگ]] به [[حنین]] رفتند. در این [[جنگ]]، قوای [[اسلام]] پیروز شد؛ پس، آن [[حضرت]] به صفوان بن [[امیه]]، [[دشمن]] سرسخت و به ظاهر [[مسلمان]] خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.</ref>؛ ابن شهاب از [[سعید بن مسیب]] و او از صفوان [[نقل]] کرده است که: "به [[خدا]]! [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به من عطا کرد، در حالی که منفورترین [[مردم]] نزد من بود؛ پس آن [[قدر]] به من عطا کرد تا اینکه محبوبترین [[مردم]] نزد من شد"<ref>امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | ||
سائلی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} نمیآمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا میکرد<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.</ref>. آن [[حضرت]] هر چه داشت، میبخشید و اگر چیزی نداشت که [[انفاق]] کند، به سائل میفرمود: [[خدا]] به تو عطا کند!"<ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.</ref> [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} تنها در [[غزوه]] [[هوازن]]، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار [[اسیر]]، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و [[پیامبر]]{{صل}} همه آنها را بخشید<ref>ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.</ref> و سپس فرمود: "آنقدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من [[بخل]] ورزیدم؟ به [[خدا]] قسم! من [[بخیل]] و ترسو و [[کذاب]] نیستم"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | سائلی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} نمیآمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا میکرد<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.</ref>. آن [[حضرت]] هر چه داشت، میبخشید و اگر چیزی نداشت که [[انفاق]] کند، به سائل میفرمود: [[خدا]] به تو عطا کند!"<ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.</ref> [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} تنها در [[غزوه]] [[هوازن]]، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار [[اسیر]]، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و [[پیامبر]] {{صل}} همه آنها را بخشید<ref>ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.</ref> و سپس فرمود: "آنقدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من [[بخل]] ورزیدم؟ به [[خدا]] قسم! من [[بخیل]] و ترسو و [[کذاب]] نیستم"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۶۹.</ref>. | ||
از [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[انفاق]] آن [[حضرت]] پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن [[حضرت]] یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن [[حضرت]] از اینکه ذرهای از این طلا نزدش بماند، بهشدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را [[صدقه]] داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[انفاق]] آن [[حضرت]] پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن [[حضرت]] یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن [[حضرت]] از اینکه ذرهای از این طلا نزدش بماند، بهشدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را [[صدقه]] داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} بهشدت، مشتاق و شیفته [[بخشش]] بود؛ به حدی که [[خداوند]] با [[نزول]] [[آیه]] ۲۹ [[اسراء]]، ایشان را از [[افراط]] در [[بخشش]]، منع و آن [[حضرت]] را موظف کرد، در بخششهای خود میانه رو باشد. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[روایت]] شده است که روزی زنی پسرش را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد و گفت: "نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برو و از او [[کمک]] بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن [[حضرت]]، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون [[لباس]] نداشت، نتوانست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود؛ سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند | [[رسول خدا]] {{صل}} بهشدت، مشتاق و شیفته [[بخشش]] بود؛ به حدی که [[خداوند]] با [[نزول]] [[آیه]] ۲۹ [[اسراء]]، ایشان را از [[افراط]] در [[بخشش]]، منع و آن [[حضرت]] را موظف کرد، در بخششهای خود میانه رو باشد. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[روایت]] شده است که روزی زنی پسرش را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد و گفت: "نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برو و از او [[کمک]] بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن [[حضرت]]، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون [[لباس]] نداشت، نتوانست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود؛ سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref><ref>زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} [[بخشنده]] و بزرگ هر [[قوم]] و طایفهای را بزرگ میشمرد<ref>ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۳.</ref> و دیگران را نیز بدین کار سفارش میکرد و میفرمود: {{متن حدیث| إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ}}<ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۱۷۶ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: "هرگاه بخشندهای نزدتان آمد، به او [[احترام]] کنید، اگر چه مخالفتان باشد"<ref>{{متن حدیث| إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۲ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۸.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | [[رسول خدا]] {{صل}} [[بخشنده]] و بزرگ هر [[قوم]] و طایفهای را بزرگ میشمرد<ref>ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۳.</ref> و دیگران را نیز بدین کار سفارش میکرد و میفرمود: {{متن حدیث| إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ}}<ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۱۷۶ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: "هرگاه بخشندهای نزدتان آمد، به او [[احترام]] کنید، اگر چه مخالفتان باشد"<ref>{{متن حدیث| إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۲ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۸.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۷۰.</ref>. | ||
==[[انفاق]] و [[رسیدگی به محرومان]]== | == [[انفاق]] و [[رسیدگی به محرومان]] == | ||
[[اسلام]]، [[دین]] [[تعاون]] است و کمکرسانی به یکدیگر از اصول مسلّم آن شمرده میشود. [[رسول خدا]]{{صل}} در توسعه [[فرهنگ]] [[احسان]] و [[صدقات]] بسیار کوشید. این صدقات گاهی به صورت رسمی و زمانی غیررسمی، گاهی پنهانی و زمانی آشکارا به [[مستمندان]] میرسید. شکرانه [[نعمت]]، رسیدگی به محرومان است. در [[بینش]] [[اسلامی]]، در [[اموال]] دارندگان، حقی برای ناداران است: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>. | [[اسلام]]، [[دین]] [[تعاون]] است و کمکرسانی به یکدیگر از اصول مسلّم آن شمرده میشود. [[رسول خدا]] {{صل}} در توسعه [[فرهنگ]] [[احسان]] و [[صدقات]] بسیار کوشید. این صدقات گاهی به صورت رسمی و زمانی غیررسمی، گاهی پنهانی و زمانی آشکارا به [[مستمندان]] میرسید. شکرانه [[نعمت]]، رسیدگی به محرومان است. در [[بینش]] [[اسلامی]]، در [[اموال]] دارندگان، حقی برای ناداران است: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>. | ||
بر اساس [[آموزههای قرآنی]]، صدقات برای [[فقیران]]، [[در راه ماندگان]]، بدهکاران و افراد وامانده و کسانی بود که به [[تألیف قلوب]] نیاز داشتند. قلمرو آن حتی به بردگان، [[یتیمان]]، [[اسیران]]، و افرادی میرسید که در [[دین اسلام]] به سر نمیبردند. به همین دلیل، [[پیامبر]] مقداری از [[صدقه]] را برای جلب و جذب [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] به اسلام اختصاص میداد. همچنین ایشان [[مردم]] را به انفاق سفارش میکرد. بر اثر تلاشهای [[رسول الله]]{{صل}}، [[روحیه]] [[ایثارگری]] چنان در [[مسلمانان]] تقویت شد که نیاز دیگران را بر نیازهای خود مقدم میداشتند: {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>. آنان [[زندگی]] مستمندان را بخشی از زندگی خود به شمار میآوردند و در رفع نیازهای آنان میکوشیدند و این همه را در پرتو روحیه [[بخشش]] رسول الله{{صل}} به دست آورده بودند. [[حضرت]] میفرمود: {{متن حدیث|أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ}}؛ «[[خداوند]] مرا به [[سخاوت]] دستور داد و از [[بخل]] و [[ستم]] بازداشت»<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>. | بر اساس [[آموزههای قرآنی]]، صدقات برای [[فقیران]]، [[در راه ماندگان]]، بدهکاران و افراد وامانده و کسانی بود که به [[تألیف قلوب]] نیاز داشتند. قلمرو آن حتی به بردگان، [[یتیمان]]، [[اسیران]]، و افرادی میرسید که در [[دین اسلام]] به سر نمیبردند. به همین دلیل، [[پیامبر]] مقداری از [[صدقه]] را برای جلب و جذب [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] به اسلام اختصاص میداد. همچنین ایشان [[مردم]] را به انفاق سفارش میکرد. بر اثر تلاشهای [[رسول الله]] {{صل}}، [[روحیه]] [[ایثارگری]] چنان در [[مسلمانان]] تقویت شد که نیاز دیگران را بر نیازهای خود مقدم میداشتند: {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>. آنان [[زندگی]] مستمندان را بخشی از زندگی خود به شمار میآوردند و در رفع نیازهای آنان میکوشیدند و این همه را در پرتو روحیه [[بخشش]] رسول الله {{صل}} به دست آورده بودند. [[حضرت]] میفرمود: {{متن حدیث|أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ}}؛ «[[خداوند]] مرا به [[سخاوت]] دستور داد و از [[بخل]] و [[ستم]] بازداشت»<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>. | ||
[[سهل بن سعد]] میگوید که روزی پیراهنی برای پیامبر دوختم و نزدش بردم. دستی بر آن کشید و گفت خوب پیراهنی است. [[عربی]] که نزدش بود، گفت: آن را به من ببخش. پیامبر نیز بیدرنگ آن [[لباس]] را به او بخشید<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>. | [[سهل بن سعد]] میگوید که روزی پیراهنی برای پیامبر دوختم و نزدش بردم. دستی بر آن کشید و گفت خوب پیراهنی است. [[عربی]] که نزدش بود، گفت: آن را به من ببخش. پیامبر نیز بیدرنگ آن [[لباس]] را به او بخشید<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>. | ||
[[خداوند متعال]] در [[حدیث معراج]] خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِيَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَيْهِمْ}}؛ «ای احمد! [[محبت]] من در گرو محبت [[فقیران]] و [[مستمندان]] و [[تقرب]] به ایشان است». [[حضرت]] فرمود: مستمندان [[راستین]] چه کسانی هستند؟ [[پروردگار]] پاسخ داد: آنان که به کم، [[خشنود]] و بر [[گرسنگی]]، بردبار و در [[نعمت]]، سپاسگزار هستند. از گرسنگی و [[تشنگی]] خود [[شکایت]] ندارند و هرگز [[دروغ]] نمیگویند و نسبت به پروردگار [[جهان]] [[غضب]] نمیکنند و برای چیزی که از دستشان میرود، [[غمگین]] نمیشوند و نسبت به چیزی که به دست میآورند، بیش از اندازه [[شادی]] نمیکنند. ای احمد! محبت من در گرو محبت به مستمندان است. پس به آنان نزدیک شو و [[همنشینی]] با آنان را [[اختیار]] کن و از [[ثروتمندان]] و مجلسشان فاصله بگیر؛ زیرا فقیران و مستمندان [[دوستان]] من هستند<ref>بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۳.</ref>. | [[خداوند متعال]] در [[حدیث معراج]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِيَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَيْهِمْ}}؛ «ای احمد! [[محبت]] من در گرو محبت [[فقیران]] و [[مستمندان]] و [[تقرب]] به ایشان است». [[حضرت]] فرمود: مستمندان [[راستین]] چه کسانی هستند؟ [[پروردگار]] پاسخ داد: آنان که به کم، [[خشنود]] و بر [[گرسنگی]]، بردبار و در [[نعمت]]، سپاسگزار هستند. از گرسنگی و [[تشنگی]] خود [[شکایت]] ندارند و هرگز [[دروغ]] نمیگویند و نسبت به پروردگار [[جهان]] [[غضب]] نمیکنند و برای چیزی که از دستشان میرود، [[غمگین]] نمیشوند و نسبت به چیزی که به دست میآورند، بیش از اندازه [[شادی]] نمیکنند. ای احمد! محبت من در گرو محبت به مستمندان است. پس به آنان نزدیک شو و [[همنشینی]] با آنان را [[اختیار]] کن و از [[ثروتمندان]] و مجلسشان فاصله بگیر؛ زیرا فقیران و مستمندان [[دوستان]] من هستند<ref>بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۳.</ref>. | ||
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} در تبیین [[منزلت]] آنها میفرماید: | [[پیامبر اعظم]] {{صل}} در تبیین [[منزلت]] آنها میفرماید: | ||
فقیران، شهریاران [[اهل]] بهشتند. [[مردم]] همگی [[مشتاق]] بهشتند و [[بهشت]] مشتاق فقیران است<ref>کنز العمال، ح۱۶۶۵۵.</ref>. | فقیران، شهریاران [[اهل]] بهشتند. [[مردم]] همگی [[مشتاق]] بهشتند و [[بهشت]] مشتاق فقیران است<ref>کنز العمال، ح۱۶۶۵۵.</ref>. | ||