پرش به محتوا

تاریخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
جز (جایگزینی متن - 'سلسله' به 'سلسله')
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تاریخ در قرآن]] - [[تاریخ در نهج البلاغه]] - [[تاریخ در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = تاریخ (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[تاریخ در قرآن]] - [[تاریخ در نهج البلاغه]] - [[تاریخ در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = تاریخ (پرسش)}}


==واژه شناسی==
== واژه شناسی ==
واژه '''تاریخ''' درباره ریشه این واژه میان محققان و لغت‌شناسان [[اختلاف]] است. بیشتر بر این باورند که واژه مزبور در دوران اسلامی رایج شده و پیش از [[اسلام]] سابقه نداشته است. بنا به روایتی در دوران [[خلیفه دوم]] با بهره‌گیری از نظر کارشناسی هرمزان، [[مسلمان]] ایرانی، از ترکیب دو واژه فارسی "ماه" و "روز" که [[ایرانیان]] برای حساب گذر زمان به کار می‌برند، کلمه معرب "مورخ" ساخته شده است و مصدر آن را "تاریخ" قرار دادند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۹۴.</ref>.
واژه '''تاریخ''' درباره ریشه این واژه میان محققان و لغت‌شناسان [[اختلاف]] است. بیشتر بر این باورند که واژه مزبور در دوران اسلامی رایج شده و پیش از [[اسلام]] سابقه نداشته است. بنا به روایتی در دوران [[خلیفه دوم]] با بهره‌گیری از نظر کارشناسی هرمزان، [[مسلمان]] ایرانی، از ترکیب دو واژه فارسی "ماه" و "روز" که [[ایرانیان]] برای حساب گذر زمان به کار می‌برند، کلمه معرب "مورخ" ساخته شده است و مصدر آن را "تاریخ" قرار دادند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۹۴.</ref>.


خط ۸: خط ۸:
'''معنای اصطلاحی تاریخ:''' "تاریخ" مدت معینی است که از آغاز سالی شروع می‌شود که در آن سال، [[پیغمبری]] [[مبعوث]] شده یا [[پادشاه]] بزرگی [[قیام]] کرده یا امتی با توفان و [[زلزله‌ها]] هلاک شده یا مملکتی [[خسف]] (محو و نابود) شده و یا بیماری وبا و قحط شدیدی اتفاق افتاده، یا انتقال دولتی و تبدیل ملتی یا حادثه عظیمی از [[آیات]] سماوی و علامات مشهور ارضی که جز در زمان‌های طولانی حاصل نمی‌شود، روی داده است. به [[یاری]] تواریخ، اوقات محدود و معین شناخته می‌شود. به تعبیر دیگر، حوادث مهم مذهبی، [[سیاسی]] و تغییر و تحول یا بنا و نابودی تمدن‌ها و بلایای بزرگ طبیعی در زمان‌های معین، تاریخ را پدید می‌آورد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۹۴.</ref>.
'''معنای اصطلاحی تاریخ:''' "تاریخ" مدت معینی است که از آغاز سالی شروع می‌شود که در آن سال، [[پیغمبری]] [[مبعوث]] شده یا [[پادشاه]] بزرگی [[قیام]] کرده یا امتی با توفان و [[زلزله‌ها]] هلاک شده یا مملکتی [[خسف]] (محو و نابود) شده و یا بیماری وبا و قحط شدیدی اتفاق افتاده، یا انتقال دولتی و تبدیل ملتی یا حادثه عظیمی از [[آیات]] سماوی و علامات مشهور ارضی که جز در زمان‌های طولانی حاصل نمی‌شود، روی داده است. به [[یاری]] تواریخ، اوقات محدود و معین شناخته می‌شود. به تعبیر دیگر، حوادث مهم مذهبی، [[سیاسی]] و تغییر و تحول یا بنا و نابودی تمدن‌ها و بلایای بزرگ طبیعی در زمان‌های معین، تاریخ را پدید می‌آورد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۹۴.</ref>.


==[[تاریخ]]==
== [[تاریخ]] ==
تاریخ سرگذشت [[اجتماعی]] [[اقوام]] و [[ملل]] است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۳۰.</ref>. تاریخ عبارت است از یک جریان<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.
تاریخ سرگذشت [[اجتماعی]] [[اقوام]] و [[ملل]] است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۲۳۰.</ref>. تاریخ عبارت است از یک جریان<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.


تاریخ، یعنی مجموعه حوادثی که سرگذشت [[بشر]] را تشکیل می‌دهد. سرگذشت بشر جریانی طی می‌کند و نیروهایی در کار است که آن را می‌گرداند و اداره می‌نماید. همچنان‌که یک چرخ‌دستی یا یک کارخانه با نیروی دست یا نجار می‌گردد، تاریخ نیز با عوامل و نیروهایی می‌گردد و دور می‌زند و الا می‌رود<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۸۰.</ref>. تاریخ یعنی سرگذشت؛ وقتی که یک شئ حالت متغیّری داشته باشد و از حالی به حالی و از وضعی به وضعی [[تغییر]] وضع و تغییر حالت بدهد این همان سرگذشت داشتن و تاریخ داشتن است<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۱.</ref>.
تاریخ، یعنی مجموعه حوادثی که سرگذشت [[بشر]] را تشکیل می‌دهد. سرگذشت بشر جریانی طی می‌کند و نیروهایی در کار است که آن را می‌گرداند و اداره می‌نماید. همچنان‌که یک چرخ‌دستی یا یک کارخانه با نیروی دست یا نجار می‌گردد، تاریخ نیز با عوامل و نیروهایی می‌گردد و دور می‌زند و الا می‌رود<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۱۸۰.</ref>. تاریخ یعنی سرگذشت؛ وقتی که یک شئ حالت متغیّری داشته باشد و از حالی به حالی و از وضعی به وضعی [[تغییر]] وضع و تغییر حالت بدهد این همان سرگذشت داشتن و تاریخ داشتن است<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۱۱.</ref>.


تاریخ یک جریان دائم و یک [[ارتباط]] متقابل میان [[انسان]] و [[طبیعت]] و انسان و [[اجتماع]]، و یک صف‌آرائی و حدال دائم میان گروه‌های در حال [[رشد]] [[انسانی]] و گروه‌های در حال زوال انسانی است که در نهایت امر در یک جریان تند و انقلابی به سود نیروهای در حال رشد پایان می‌یابد و بالاخره یک تکاپوی اضداد است که همواره هر حادثه به ضد خودش و او به ضد ضد تبدیل می‌گردد و [[تکامل]] رخ می‌دهد<ref>قیام و انقلاب مهدی{{ع}}، ص۱۸.</ref>. "تاریخ" را [[آگاهی]] به معنی اعم می‌گویند، یعنی سرگذشت. اگر تاریخ به معنی سرگذشت باشد همه چیز تاریخ دارد، [[زمین]] هم تاریخ دارد، حیوانات هم تاریخ دارند، گیاهان هم تاریخ دارند. به این معناست که ما "تاریخ طبیعی" اطلاق می‌کنیم می‌گوییم "تاریخ طبیعی زمین"، "تاریخ طبیعی معدن‌ها"، "تاریخ طبیعی گیاهان" و "تاریخ طبیعی حیوانات"<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۸۸.</ref>.
تاریخ یک جریان دائم و یک [[ارتباط]] متقابل میان [[انسان]] و [[طبیعت]] و انسان و [[اجتماع]]، و یک صف‌آرائی و حدال دائم میان گروه‌های در حال [[رشد]] [[انسانی]] و گروه‌های در حال زوال انسانی است که در نهایت امر در یک جریان تند و انقلابی به سود نیروهای در حال رشد پایان می‌یابد و بالاخره یک تکاپوی اضداد است که همواره هر حادثه به ضد خودش و او به ضد ضد تبدیل می‌گردد و [[تکامل]] رخ می‌دهد<ref>قیام و انقلاب مهدی {{ع}}، ص۱۸.</ref>. "تاریخ" را [[آگاهی]] به معنی اعم می‌گویند، یعنی سرگذشت. اگر تاریخ به معنی سرگذشت باشد همه چیز تاریخ دارد، [[زمین]] هم تاریخ دارد، حیوانات هم تاریخ دارند، گیاهان هم تاریخ دارند. به این معناست که ما "تاریخ طبیعی" اطلاق می‌کنیم می‌گوییم "تاریخ طبیعی زمین"، "تاریخ طبیعی معدن‌ها"، "تاریخ طبیعی گیاهان" و "تاریخ طبیعی حیوانات"<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۸۸.</ref>.


===تاریخ [[الهی]]===
=== تاریخ [[الهی]] ===
بعد الهی تاریخ معنایش این است که [[جامعه انسانی]] باید خود را به منزله عضوی از کلّ [[جهان هستی]] بداند. (کل هم که می‌گوید مقصودش منظومه شمسی نیست). در این صورت است که [[بینش]] ما درباره تاریخ بینش سازنده است، یعنی آنچه که اینها می‌گویند، درست عکس قضیه است، و سازنده‌ترین بینش‌ها همین است<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۳۸.</ref>.
بعد الهی تاریخ معنایش این است که [[جامعه انسانی]] باید خود را به منزله عضوی از کلّ [[جهان هستی]] بداند. (کل هم که می‌گوید مقصودش منظومه شمسی نیست). در این صورت است که [[بینش]] ما درباره تاریخ بینش سازنده است، یعنی آنچه که اینها می‌گویند، درست عکس قضیه است، و سازنده‌ترین بینش‌ها همین است<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۳۸.</ref>.


===[[تاریخ]] [[علمی]]===
=== [[تاریخ]] [[علمی]] ===
تاریخ علمی، مانند تاریخ [[نقلی]] به گذشته تعلق دارد نه به حال، و عالم به "بودن‌ها" است نه [[علم]] به "شدن‌ها". اما بر خلاف تاریخ نقلی، کلّی است نه جزئی، و [[عقلی]] است نه نقلی محض. تاریخ علمی در [[حقیقت]] بخشی از [[جامعه‌شناسی]] جامعه‌های گذشته است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۹.</ref>. به عبارت دیگر علم به [[قواعد]] و [[سنن]] [[حاکم]] بر زندگی‌های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می‌آید. آنچه محتوا و مسائل تاریخ نقلی را تشکیل می‌دهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله "مبادی" و مقدّمات این علم به شمار می‌روند؛ و در حقیقت آن حوادث وقایع برای تاریخ به معنی دوم، در [[حکم]] موادّی است که دانشمند [[علوم طبیعی]] در لابراتور خودگرد می‌آورد و آنها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار می‌دهد که خاصیّت و [[طبیعت]] آنها را [[کشف]] نماید و به [[روابط]] علّی و معلولی آنها پی ببرد و [[قوانین]] کلّی [[استنباط]] نماید. مورّخ به معنی دوم در پی کشف طبیعت حوادث [[تاریخی]] و روابط [[علی]] و معلولی آنهاست تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. ما تاریخ به این معنی را "تاریخ علمی" اصطلاح می‌کنیم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۸.</ref>.
تاریخ علمی، مانند تاریخ [[نقلی]] به گذشته تعلق دارد نه به حال، و عالم به "بودن‌ها" است نه [[علم]] به "شدن‌ها". اما بر خلاف تاریخ نقلی، کلّی است نه جزئی، و [[عقلی]] است نه نقلی محض. تاریخ علمی در [[حقیقت]] بخشی از [[جامعه‌شناسی]] جامعه‌های گذشته است<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۹.</ref>. به عبارت دیگر علم به [[قواعد]] و [[سنن]] [[حاکم]] بر زندگی‌های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست می‌آید. آنچه محتوا و مسائل تاریخ نقلی را تشکیل می‌دهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله "مبادی" و مقدّمات این علم به شمار می‌روند؛ و در حقیقت آن حوادث وقایع برای تاریخ به معنی دوم، در [[حکم]] موادّی است که دانشمند [[علوم طبیعی]] در لابراتور خودگرد می‌آورد و آنها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار می‌دهد که خاصیّت و [[طبیعت]] آنها را [[کشف]] نماید و به [[روابط]] علّی و معلولی آنها پی ببرد و [[قوانین]] کلّی [[استنباط]] نماید. مورّخ به معنی دوم در پی کشف طبیعت حوادث [[تاریخی]] و روابط [[علی]] و معلولی آنهاست تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. ما تاریخ به این معنی را "تاریخ علمی" اصطلاح می‌کنیم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۸.</ref>.


===تاریخ [[نقلی]]===
=== تاریخ [[نقلی]] ===
[[علم]] به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال [[انسان‌ها]] در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در [[زمان]] حال وجود دارد. علم تاریخ در این معنی؛
[[علم]] به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال [[انسان‌ها]] در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در [[زمان]] حال وجود دارد. علم تاریخ در این معنی؛


خط ۳۶: خط ۳۶:
[[تاریخی]] که به گذشته تعلق دارد نه به حاضر را تاریخ نقلی می‌گوییم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
[[تاریخی]] که به گذشته تعلق دارد نه به حاضر را تاریخ نقلی می‌گوییم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.


===تاریخ و ماقبل تاریخ===
=== تاریخ و ماقبل تاریخ ===
در اصطلاح متعارف وقتی می‌گویند "دوره تاریخ و دوره ماقبل تاریخ" مقصودشان دوره‌ای است که ما از آن دوره اثری مکتوب یا [[هنری]] از زندگی [[انسان]] داریم یا نداریم. آن دوره‌ای که هیچ اثر تاریخی از انسان در آن نیست- اثری که بتواند از زندگی انسان حکایت کند- دوره ماقبل تاریخ خوانده می‌شود. مثلاً ماقبل پیدایش خط را می‌گویند "ماقبل تاریخ" و ما بعد آن را می‌گویند "تاریخ"<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۸۹.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۱۵.</ref>
در اصطلاح متعارف وقتی می‌گویند "دوره تاریخ و دوره ماقبل تاریخ" مقصودشان دوره‌ای است که ما از آن دوره اثری مکتوب یا [[هنری]] از زندگی [[انسان]] داریم یا نداریم. آن دوره‌ای که هیچ اثر تاریخی از انسان در آن نیست- اثری که بتواند از زندگی انسان حکایت کند- دوره ماقبل تاریخ خوانده می‌شود. مثلاً ماقبل پیدایش خط را می‌گویند "ماقبل تاریخ" و ما بعد آن را می‌گویند "تاریخ"<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۲۸۹.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۲۱۵.</ref>


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش