خداشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[ضرورت شناخت خدا]]== | == [[ضرورت شناخت خدا]] == | ||
چرا باید از وجود مبدأ سؤال کرد؟ | چرا باید از وجود مبدأ سؤال کرد؟ | ||
===پاسخ به [[غریزه کنجکاوی]]=== | === پاسخ به [[غریزه کنجکاوی]] === | ||
[[سرشت انسان]] [[تمایل]] دارد که حلقات مجهول و ناشناخته در برابر خود را یکی پس از دیگری [[کشف]] میکند و بازگشایی نماید. به حسب این خمیرمایه، [[انسان]] هر چیزی را که [[مشاهده]] میکند از نحوه [[آفرینش]] و علت آن کنجکاوی میکند، این [[حس]] علتیابی در [[علوم تجربی]] موجب شده است که انسان به [[تسخیر]] [[طبیعت]] بپردازد و [[روز]] به روز از آن استفاده کامل و بهینهای نماید. در قلمرو [[علوم انسانی]] و مابعدالطبیعه نیز انسان از [[جهان]] و نحوه [[خلقت]] آن سؤالات و دغدغههایی را در اندرون [[خلوت]] خویش حس میکند. آیا جهان [[ازلی]] و بدون [[آفریدگار]] است یا اینکه آفریدگاری دارد؟ [[آفریدگار جهان]] کیست و چه صفاتی دارد؟ انسان میپرسد: از کجا آمدهام بهر چه بود؟ | [[سرشت انسان]] [[تمایل]] دارد که حلقات مجهول و ناشناخته در برابر خود را یکی پس از دیگری [[کشف]] میکند و بازگشایی نماید. به حسب این خمیرمایه، [[انسان]] هر چیزی را که [[مشاهده]] میکند از نحوه [[آفرینش]] و علت آن کنجکاوی میکند، این [[حس]] علتیابی در [[علوم تجربی]] موجب شده است که انسان به [[تسخیر]] [[طبیعت]] بپردازد و [[روز]] به روز از آن استفاده کامل و بهینهای نماید. در قلمرو [[علوم انسانی]] و مابعدالطبیعه نیز انسان از [[جهان]] و نحوه [[خلقت]] آن سؤالات و دغدغههایی را در اندرون [[خلوت]] خویش حس میکند. آیا جهان [[ازلی]] و بدون [[آفریدگار]] است یا اینکه آفریدگاری دارد؟ [[آفریدگار جهان]] کیست و چه صفاتی دارد؟ انسان میپرسد: از کجا آمدهام بهر چه بود؟ | ||
سؤالات دیگر در عرصه علوم انسانی و مابعدالطبیعه، آیا این سؤالها و دغدغه این [[انگیزه]] و زمینه را برای انسان به وجود نمیآورد که لااقل برای پاسخ به [[وجدان]] خویش به دنبال پاسخ سؤالهای فوق برآید؟ آیا این احتمال وجود ندارد همچنان که در علوم تجربی پاسخ حس علتیابی، موجب [[آسایش]] مادی شده، پاسخ حس علتیابی در عرصه مابعدالطبیعه نیز موجب آسایش [[روحی]] و [[روانی]] وی گردد؟ پس حس غریزی و به تعبیری [[فطرت]] دانشپژوهی و فزونجویی انسان [[حکم]] میکند که پاسخ سؤالهای مذکور را دریابد و این با تعقیب مباحث [[خداشناسی]] میسور میشود که جایگاه آن نیز در [[علم کلام]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] است.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۸.</ref> | سؤالات دیگر در عرصه علوم انسانی و مابعدالطبیعه، آیا این سؤالها و دغدغه این [[انگیزه]] و زمینه را برای انسان به وجود نمیآورد که لااقل برای پاسخ به [[وجدان]] خویش به دنبال پاسخ سؤالهای فوق برآید؟ آیا این احتمال وجود ندارد همچنان که در علوم تجربی پاسخ حس علتیابی، موجب [[آسایش]] مادی شده، پاسخ حس علتیابی در عرصه مابعدالطبیعه نیز موجب آسایش [[روحی]] و [[روانی]] وی گردد؟ پس حس غریزی و به تعبیری [[فطرت]] دانشپژوهی و فزونجویی انسان [[حکم]] میکند که پاسخ سؤالهای مذکور را دریابد و این با تعقیب مباحث [[خداشناسی]] میسور میشود که جایگاه آن نیز در [[علم کلام]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] است.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۸.</ref> | ||
===[[لزوم شکر منعم]]=== | === [[لزوم شکر منعم]] === | ||
اگر فردی در [[حق]] کسی [[نیکوکاری]]، [[احسان]]، و نعمتی اعطا کند، [[عقل]] حکم میکند شخص متنعم در حد مقدور و به حسب مقدار [[نعمت]] و انگیزه [[احسانکننده]]، از او [[سپاس]]، تشکر و [[قدردانی]] نماید، و ترک چنین خصلتی را [[عقل]] ناپسندیده، [[مذموم]] و [[ناسپاسی]] میشمارد. حال سؤال این است که [[انسان]] که از [[نعمت]] وجود، [[سلامتی]]، [[ذهن]] و عقل، همچنین نعمتهای مختلف و بیکران [[دنیا]] برخوردار است، آیا لازم است که از نعمتبخش خویش [[سپاس]] و تشکر نماید یا نه؟ عقل در اصل [[وجوب]] سپاس تردیدی به خود راه نمیدهد و لکن هستیبخش و آفریننده این [[جهان]] با [[عظمت]] را اول باید [[شناخت]]، تا بتوان از او تقدیر و سپاس کرد؛ چراکه [[حقیقت]] [[شکر]] بدون شناخت [[منعم]] امکانپذیر نیست. روشن است چگونگی شناخت مبدأ و هستیبخش جهان و انسان در گرو بحثهای [[خداشناسی]] است تا بدینسان بتوان آقا و نعمتبخش خود را شناخت و از او اظهار تشکر و [[امتنان]] نمود<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۳ و ۱۸۸.</ref>. اما انسان مبدأ نعمتهای [[دنیوی]] را نشاخته و آنها را به اسباب و علل مادی و دنیوی نسبت میدهد. بدینسان به منعم [[واقعی]] خود [[جاهل]] گشته و به تبع آن نیز از شکر آن باز میماند؛ لذا [[قرآن]] با زبان [[سرزنش]] به این [[واقعیت]] اعتراف میکند: {{متن قرآن|قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>. | اگر فردی در [[حق]] کسی [[نیکوکاری]]، [[احسان]]، و نعمتی اعطا کند، [[عقل]] حکم میکند شخص متنعم در حد مقدور و به حسب مقدار [[نعمت]] و انگیزه [[احسانکننده]]، از او [[سپاس]]، تشکر و [[قدردانی]] نماید، و ترک چنین خصلتی را [[عقل]] ناپسندیده، [[مذموم]] و [[ناسپاسی]] میشمارد. حال سؤال این است که [[انسان]] که از [[نعمت]] وجود، [[سلامتی]]، [[ذهن]] و عقل، همچنین نعمتهای مختلف و بیکران [[دنیا]] برخوردار است، آیا لازم است که از نعمتبخش خویش [[سپاس]] و تشکر نماید یا نه؟ عقل در اصل [[وجوب]] سپاس تردیدی به خود راه نمیدهد و لکن هستیبخش و آفریننده این [[جهان]] با [[عظمت]] را اول باید [[شناخت]]، تا بتوان از او تقدیر و سپاس کرد؛ چراکه [[حقیقت]] [[شکر]] بدون شناخت [[منعم]] امکانپذیر نیست. روشن است چگونگی شناخت مبدأ و هستیبخش جهان و انسان در گرو بحثهای [[خداشناسی]] است تا بدینسان بتوان آقا و نعمتبخش خود را شناخت و از او اظهار تشکر و [[امتنان]] نمود<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۳ و ۱۸۸.</ref>. اما انسان مبدأ نعمتهای [[دنیوی]] را نشاخته و آنها را به اسباب و علل مادی و دنیوی نسبت میدهد. بدینسان به منعم [[واقعی]] خود [[جاهل]] گشته و به تبع آن نیز از شکر آن باز میماند؛ لذا [[قرآن]] با زبان [[سرزنش]] به این [[واقعیت]] اعتراف میکند: {{متن قرآن|قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>. | ||
البته [[شکر منعم]] خود مراتب مختلفی دارد که از مراتب مختلف شناخت و [[معرفت]] منعم نشأت میگیرد، [[انسانهای کامل]] و در رأس آنان [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به علت معرفت بیشتر به [[حق تعالی]] شاکرترین [[انسانها]] هستند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۷ و ۱۸۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۸.</ref> | البته [[شکر منعم]] خود مراتب مختلفی دارد که از مراتب مختلف شناخت و [[معرفت]] منعم نشأت میگیرد، [[انسانهای کامل]] و در رأس آنان [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به علت معرفت بیشتر به [[حق تعالی]] شاکرترین [[انسانها]] هستند<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۷ و ۱۸۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۸.</ref> | ||
===[[لزوم دفع خطر]] و آسیب محتمل=== | === [[لزوم دفع خطر]] و آسیب محتمل === | ||
در برابر [[احساس]] خطر، ضرر و آسیب محتمل، اما مهم؛ [[عقل آدمی]] [[حکم]] میکند که انسان در [[مقام]] چارهاندیشی برآید و خطر محتمل را از سر راه خود برآید، مثلاً اگر احتمال بدهد که در یکی از سیمها برق وجود دارد در مقام تشخیص سیم برق از غیربرق برمیآید. | در برابر [[احساس]] خطر، ضرر و آسیب محتمل، اما مهم؛ [[عقل آدمی]] [[حکم]] میکند که انسان در [[مقام]] چارهاندیشی برآید و خطر محتمل را از سر راه خود برآید، مثلاً اگر احتمال بدهد که در یکی از سیمها برق وجود دارد در مقام تشخیص سیم برق از غیربرق برمیآید. | ||
در مورد جهان و [[آفریدگار]] آن باید بر این منوال [[رفتار]] کرد. شکی نیست که از اول [[خلقت]] یک عده [[انسانهای پاک]] و [[راستگو]] ظاهر شده و با داعیه [[نبوت]]، از [[زندگی]] [[ابدی]] و جاوید [[انسان]] در عالم دیگر خبر دادهاند. در این زندگی جاوید، [[انسانها]] به دو گروه [[سعادتمند]] و معذب تقسیم خواهند شد که در [[متون دینی]] از گروه اول به نام «[[مؤمنان]]» و از گروه دوم به نام «[[کافران]]» تعبیر میشود. | در مورد جهان و [[آفریدگار]] آن باید بر این منوال [[رفتار]] کرد. شکی نیست که از اول [[خلقت]] یک عده [[انسانهای پاک]] و [[راستگو]] ظاهر شده و با داعیه [[نبوت]]، از [[زندگی]] [[ابدی]] و جاوید [[انسان]] در عالم دیگر خبر دادهاند. در این زندگی جاوید، [[انسانها]] به دو گروه [[سعادتمند]] و معذب تقسیم خواهند شد که در [[متون دینی]] از گروه اول به نام «[[مؤمنان]]» و از گروه دوم به نام «[[کافران]]» تعبیر میشود. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
حاصل آنکه سه [[انگیزه]] فوق ([[حس]] کنجکاوی، [[شکر منعم]] و دفع خطر) انسان [[عاقل]] را به سوی مباحث خداشناسی سوق میدهد.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۹.</ref> | حاصل آنکه سه [[انگیزه]] فوق ([[حس]] کنجکاوی، [[شکر منعم]] و دفع خطر) انسان [[عاقل]] را به سوی مباحث خداشناسی سوق میدهد.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۱۹.</ref> | ||
==جایگاه خداشناسی== | == جایگاه خداشناسی == | ||
در منظومه [[فکری]] [[امام]] مباحث خداشناختی از اهمیت فوقالعادهای برای انسان برخوردار است که در اینجا بدان اشاره میشود. | در منظومه [[فکری]] [[امام]] مباحث خداشناختی از اهمیت فوقالعادهای برای انسان برخوردار است که در اینجا بدان اشاره میشود. | ||
===[[معرفت خدا]]، [[غایت خلقت]] و [[بعثت]]=== | === [[معرفت خدا]]، [[غایت خلقت]] و [[بعثت]] === | ||
انسان وجود نه تک ساحتی (مادی و [[دنیوی]] محض)، بلکه موجود دو ساحتی است؛ بنابراین، [[هدف]] خلقتش نه [[زندگی مادی]]، بلکه [[حیات]] جاودانه [[اخروی]] است؛ لذا باید خود را برای [[سیر]] و [[سفر]] به دنیای دیگر مهیا کند. این [[غایت]]، بدون مقدمات میسر نمیشود. پس میتوان گفت که [[شناخت]] و [[معرفت]] [[خدای متعال]]، [[هدف خلقت انسان]] است که انسان از این راه به [[سعادت]] جاودانه نایل میآید. | انسان وجود نه تک ساحتی (مادی و [[دنیوی]] محض)، بلکه موجود دو ساحتی است؛ بنابراین، [[هدف]] خلقتش نه [[زندگی مادی]]، بلکه [[حیات]] جاودانه [[اخروی]] است؛ لذا باید خود را برای [[سیر]] و [[سفر]] به دنیای دیگر مهیا کند. این [[غایت]]، بدون مقدمات میسر نمیشود. پس میتوان گفت که [[شناخت]] و [[معرفت]] [[خدای متعال]]، [[هدف خلقت انسان]] است که انسان از این راه به [[سعادت]] جاودانه نایل میآید. | ||
منبع و ابزار معرفت فوق به دو قسم درونی (فطرت، [[علم حصولی]] و حضوری) و بیرونی ([[پیامبران]] و [[امامان]]) تقسیم میشود که [[آفریدگار]] آن را در [[اختیار انسان]] قرار داده است. مهمترین [[فلسفه]] [[بعثت پیامبران]] و فرستادن کتابها و [[شرایع آسمانی]]، شناساندن [[خداوند]] به [[جاهلان]] است که در واقع آنان [[فطرت]] [[نهان]] و غبار گرفته [[خداشناسی]] [[منکران]] و جاهلان را بیدار میکنند<ref>امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۸۲؛ شرح چهل حدیث، ص۶۶۰؛ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶؛ ج۱۹، ص۴۳۷.</ref>؛ لذا [[معرفت خداوند]] در [[روایات]] بنیان و اول [[دین]] توصیف شده است {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ}}<ref>بحارالأنوار، ج۱، ص۱۹۸؛ ج۴، ص۲۴۷.</ref>. به تعبیری، مقصد ذاتی و [[غایت]] [[بعثت]] و [[دعوت انبیاء]]، [[تحول]] [[انسان]] مادی به انسان لاهوتی [[الهی]] ربّانی [[روحانی]] متحول است تا در پرتو آن وجود قدسی الهی برای انسان آشکار گردد. این کمال [[حقیقت]] [[معرفت]] است که در [[حدیث شریف]] قدسی اشاره به آن فرماید: {{متن حدیث|كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ أعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَيْ أعْرَفَ}}<ref>بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۹۸ و ۳۴۴.</ref> این مقصد ذاتی استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «اقبال» به سوی [[خدای تعالی]]، و دیگر «[[ادبار]]» از غیر [[حق تعالی]] و إعراض از ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه یا [[دعوت]] بر اقبال به سوی حق تعالی است، یا دعوت [به] إعراض از غیر اوست<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۹۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۰.</ref> | منبع و ابزار معرفت فوق به دو قسم درونی (فطرت، [[علم حصولی]] و حضوری) و بیرونی ([[پیامبران]] و [[امامان]]) تقسیم میشود که [[آفریدگار]] آن را در [[اختیار انسان]] قرار داده است. مهمترین [[فلسفه]] [[بعثت پیامبران]] و فرستادن کتابها و [[شرایع آسمانی]]، شناساندن [[خداوند]] به [[جاهلان]] است که در واقع آنان [[فطرت]] [[نهان]] و غبار گرفته [[خداشناسی]] [[منکران]] و جاهلان را بیدار میکنند<ref>امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۸۲؛ شرح چهل حدیث، ص۶۶۰؛ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۶؛ ج۱۹، ص۴۳۷.</ref>؛ لذا [[معرفت خداوند]] در [[روایات]] بنیان و اول [[دین]] توصیف شده است {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ}}<ref>بحارالأنوار، ج۱، ص۱۹۸؛ ج۴، ص۲۴۷.</ref>. به تعبیری، مقصد ذاتی و [[غایت]] [[بعثت]] و [[دعوت انبیاء]]، [[تحول]] [[انسان]] مادی به انسان لاهوتی [[الهی]] ربّانی [[روحانی]] متحول است تا در پرتو آن وجود قدسی الهی برای انسان آشکار گردد. این کمال [[حقیقت]] [[معرفت]] است که در [[حدیث شریف]] قدسی اشاره به آن فرماید: {{متن حدیث|كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ أعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَيْ أعْرَفَ}}<ref>بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۹۸ و ۳۴۴.</ref> این مقصد ذاتی استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «اقبال» به سوی [[خدای تعالی]]، و دیگر «[[ادبار]]» از غیر [[حق تعالی]] و إعراض از ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه یا [[دعوت]] بر اقبال به سوی حق تعالی است، یا دعوت [به] إعراض از غیر اوست<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۹۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۰.</ref> | ||
===تمام [[علوم]]، مقدمه [[شناخت خداوند]]=== | === تمام [[علوم]]، مقدمه [[شناخت خداوند]] === | ||
تمام علوم شرعیه از منظر [[امام]]، مقدمه معرفت خداوند است. روشن است صرف مفاهیم [[ذهنی]] از [[خدا]]، [[اسماء]] و صفاتش غایت تلقی نمیشود؛ خود آن مفاهیم باید نقش مقدمهای برای رسیدن به [[حقیقت توحید]] داشته باشند. به دیگر سخن، [[علم]] خداشناسی - که از آن به «[[توحید]]» هم تعبیر میشود - به دو قسم توحید [[علمی]] و عملی قابل انقسام است. قسم اول با [[تفکر]] و [[علم حصولی]] بهدست میآید که شرط لازم و نه کافی برای نیل به حقیقت معرفت اللهی است و در صورت از دست دادن نقش مقدمهای خود، خود حجابی نخواهد بود، چنانکه در [[روایات]] به صورت مختلف وارد شده است که: {{متن حدیث|الْعِلْمُ هُوَ الْحِجَابُ الْأَكْبَرُ}}<ref>مضمون روایات متعدد با این تعبیر است. {{متن حدیث|أَنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَبْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ مِنْ نُورٍ وَ ظُلْمَةٍ}} (بحارالأنوار، ج۵۵، ص۴۵). برخی از عرفا نیز تعبیر در متن را آوردهاند. (امام خمینی، مصباح الانس، ص۱۸۰؛ آداب الصلاة، ص۱۱).</ref> [[امام]] در ادامه به [[حدیث نبوی]] ذیل استناد میورزد. {{متن حدیث|إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ، أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ، أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ، وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ}}<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲.</ref>. | تمام علوم شرعیه از منظر [[امام]]، مقدمه معرفت خداوند است. روشن است صرف مفاهیم [[ذهنی]] از [[خدا]]، [[اسماء]] و صفاتش غایت تلقی نمیشود؛ خود آن مفاهیم باید نقش مقدمهای برای رسیدن به [[حقیقت توحید]] داشته باشند. به دیگر سخن، [[علم]] خداشناسی - که از آن به «[[توحید]]» هم تعبیر میشود - به دو قسم توحید [[علمی]] و عملی قابل انقسام است. قسم اول با [[تفکر]] و [[علم حصولی]] بهدست میآید که شرط لازم و نه کافی برای نیل به حقیقت معرفت اللهی است و در صورت از دست دادن نقش مقدمهای خود، خود حجابی نخواهد بود، چنانکه در [[روایات]] به صورت مختلف وارد شده است که: {{متن حدیث|الْعِلْمُ هُوَ الْحِجَابُ الْأَكْبَرُ}}<ref>مضمون روایات متعدد با این تعبیر است. {{متن حدیث|أَنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَبْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ مِنْ نُورٍ وَ ظُلْمَةٍ}} (بحارالأنوار، ج۵۵، ص۴۵). برخی از عرفا نیز تعبیر در متن را آوردهاند. (امام خمینی، مصباح الانس، ص۱۸۰؛ آداب الصلاة، ص۱۱).</ref> [[امام]] در ادامه به [[حدیث نبوی]] ذیل استناد میورزد. {{متن حدیث|إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ، أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ، أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ، وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ}}<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲.</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ایشان با اشاره به معنای لغوی و مصدر باب تفعیل واژه «توحید» - که به معنای یکی نمودن و طرد کثرات است - [[معتقد]] است که شاید از کلمه «توحید» که «تفعیل» است عملی بودن آن نیز استفاده شود؛ چنانکه به حسب مناسبتِ اشتقاق، توحید از کثرت رو به [[وحدت]] رفتن و جهات کثرت را در عینِ جمع مستهلک و مضمحل نمودن است. این معنی با [[برهان]] حاصل نیاید، بلکه به ریاضات قلبیّه و توجه غریزی به مالک القلوب باید [[قلب]] را از آنچه برهان افاده نموده [[آگاه]] نمود تا [[حقیقت توحید]] حاصل شود<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۹۳، ۱۷۱؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۰؛ شرح چهل حدیث، ۶۵۰.</ref>. به علت اهمیت [[مباحث اعتقادی]] غریزی به ([[علم کلام]]) و در رأس آن خداشناسی قدما علم کلام را «الفقهالاکبر» نامیدند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۶۴ و ۱۶۵؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مقدمه، ص۴۰؛ حسنزاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۱.</ref> | ایشان با اشاره به معنای لغوی و مصدر باب تفعیل واژه «توحید» - که به معنای یکی نمودن و طرد کثرات است - [[معتقد]] است که شاید از کلمه «توحید» که «تفعیل» است عملی بودن آن نیز استفاده شود؛ چنانکه به حسب مناسبتِ اشتقاق، توحید از کثرت رو به [[وحدت]] رفتن و جهات کثرت را در عینِ جمع مستهلک و مضمحل نمودن است. این معنی با [[برهان]] حاصل نیاید، بلکه به ریاضات قلبیّه و توجه غریزی به مالک القلوب باید [[قلب]] را از آنچه برهان افاده نموده [[آگاه]] نمود تا [[حقیقت توحید]] حاصل شود<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۹۳، ۱۷۱؛ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۰؛ شرح چهل حدیث، ۶۵۰.</ref>. به علت اهمیت [[مباحث اعتقادی]] غریزی به ([[علم کلام]]) و در رأس آن خداشناسی قدما علم کلام را «الفقهالاکبر» نامیدند<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۱۶۴ و ۱۶۵؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مقدمه، ص۴۰؛ حسنزاده آملی، هزار و یک کلمه، ج۱، ص۳۰.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۱.</ref> | ||
==امکان یا استحاله [[شناخت]] ذات خدا== | == امکان یا استحاله [[شناخت]] ذات خدا== | ||
[[ذهن]] و [[عقل انسان]] کرانمند و [[مبتلا]] به انواع [[کاستیها]] و حجابهای مادی و [[نفسانی]] است که با این پیشفرض درصدد شناخت و [[شناسایی]] [[آفریدگار]] متعالی و نامتناهی و مجرد از عالم مادی است. از سوی دیگر [[حقیقت]] [[خداوند]]، وجود منحصر به فردی است که هیچ شباهتی به سنخ عالم امکان و مادی ندارد و وجودش مستجمع تمامی [[کمالات]] متصور و غیرمتصور به نحو لایتناهی است. به تعبیر [[فلسفی]]، [[علم]] و [[معرفت]] معلول به علت خویش [[علمی]] ناقص و کرانمند خواهد بود و [[انسان]] نیز به عنوان مخلوق و معلول [[الهی]] از این قاعده مستثنی نیست. | [[ذهن]] و [[عقل انسان]] کرانمند و [[مبتلا]] به انواع [[کاستیها]] و حجابهای مادی و [[نفسانی]] است که با این پیشفرض درصدد شناخت و [[شناسایی]] [[آفریدگار]] متعالی و نامتناهی و مجرد از عالم مادی است. از سوی دیگر [[حقیقت]] [[خداوند]]، وجود منحصر به فردی است که هیچ شباهتی به سنخ عالم امکان و مادی ندارد و وجودش مستجمع تمامی [[کمالات]] متصور و غیرمتصور به نحو لایتناهی است. به تعبیر [[فلسفی]]، [[علم]] و [[معرفت]] معلول به علت خویش [[علمی]] ناقص و کرانمند خواهد بود و [[انسان]] نیز به عنوان مخلوق و معلول [[الهی]] از این قاعده مستثنی نیست. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
{{عربی|مَفْهُومُهُ مِنْ أَعْرَفِ الْأَشْيَاءِ *** وَ كُنْهُهُ في غايةِ الخِفَاءِ}}<ref>شرح منظومه، ص۹، قسم الحکمة.</ref> | {{عربی|مَفْهُومُهُ مِنْ أَعْرَفِ الْأَشْيَاءِ *** وَ كُنْهُهُ في غايةِ الخِفَاءِ}}<ref>شرح منظومه، ص۹، قسم الحکمة.</ref> | ||
مرحوم [[امام]] در آثار مختلف خود به عدم امکان شناخت [[ذات خدا]] حتی برای [[انسان کامل]] مثل [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تأکید داشته و به تبیین آن پرداخته است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۷۵؛ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹؛ شرح چهل حدیث، ص۱۹۲؛ التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۷۰ و ۲۸۰.</ref>؛ چراکه خود آن [[حضرت]] فرموده است: {{متن حدیث| مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ}}<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. | مرحوم [[امام]] در آثار مختلف خود به عدم امکان شناخت [[ذات خدا]] حتی برای [[انسان کامل]] مثل [[پیامبر اسلام]] {{صل}} تأکید داشته و به تبیین آن پرداخته است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۷۵؛ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹؛ شرح چهل حدیث، ص۱۹۲؛ التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۷۰ و ۲۸۰.</ref>؛ چراکه خود آن [[حضرت]] فرموده است: {{متن حدیث| مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ}}<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. | ||
ایشان در موضعی به عدم امکان [[عبادت]] [[حقیقی]] [[خدا]] اشاره فرموده و علت آن را چنین تعلیل میفرماید که: ثنای هر کسی فرع [[معرفت]] به اوست، و چون دست [[آمال]] [[بندگان]] از عز جلال معرفت ذات او به [[حقیقت]] کوتاه است، پس به ثنای [[جمال]] و جلال او نیز نتواند [[قیام]] کرد، چنانچه [[اشرف]] خلایق و اعرف موجودات به [[مقام]] [[ربوبیت]] اعتراف به [[قصور]] فرماید و عرض کند: {{متن حدیث|مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ}}، و جمله دوم به منزله تعلیل است برای جمله اوّل<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۲۴؛ تفسیر سوره حمد، ص۹۵.</ref>. | ایشان در موضعی به عدم امکان [[عبادت]] [[حقیقی]] [[خدا]] اشاره فرموده و علت آن را چنین تعلیل میفرماید که: ثنای هر کسی فرع [[معرفت]] به اوست، و چون دست [[آمال]] [[بندگان]] از عز جلال معرفت ذات او به [[حقیقت]] کوتاه است، پس به ثنای [[جمال]] و جلال او نیز نتواند [[قیام]] کرد، چنانچه [[اشرف]] خلایق و اعرف موجودات به [[مقام]] [[ربوبیت]] اعتراف به [[قصور]] فرماید و عرض کند: {{متن حدیث|مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ}}، و جمله دوم به منزله تعلیل است برای جمله اوّل<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۲۴؛ تفسیر سوره حمد، ص۹۵.</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
دلیل دیگر بر استحاله اینکه [[شناخت]] [[حقیقی]] و تام در صورتی حاصل میشود که ناظر و [[عارف]] در ذات منظور و متعلق [[معرفت]] مستغرق گردد به گونهای به فنای کامل برسد و با آن [[متحد]] گردد یا اینکه ذات منظور در ناظر [[ظهور]] و متجلی شود که لازمه هر دو صورت زوال احدیت آن دو است که آن محال است<ref>{{عربی|لأن النظر و المشاهدة لا يمكن إلا بصيرورة الناظر مستغرقا في عين المنظور متحدا معه أو ظهور المنظور و تجليه في مرآة الناظر و كلاهما يزيلان الأحدية و تحت ذكر اسرار}} (التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۳۸).</ref>. | دلیل دیگر بر استحاله اینکه [[شناخت]] [[حقیقی]] و تام در صورتی حاصل میشود که ناظر و [[عارف]] در ذات منظور و متعلق [[معرفت]] مستغرق گردد به گونهای به فنای کامل برسد و با آن [[متحد]] گردد یا اینکه ذات منظور در ناظر [[ظهور]] و متجلی شود که لازمه هر دو صورت زوال احدیت آن دو است که آن محال است<ref>{{عربی|لأن النظر و المشاهدة لا يمكن إلا بصيرورة الناظر مستغرقا في عين المنظور متحدا معه أو ظهور المنظور و تجليه في مرآة الناظر و كلاهما يزيلان الأحدية و تحت ذكر اسرار}} (التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۳۸).</ref>. | ||
اما شناخت أسماء و [[صفات ذات]] احدیت برای [[انسانهای کامل]] ممکن است. [[اسماء]] [[خدا]] هم علامتهای [[ذات مقدس]] اوست؛ و آن قدری که [[بشر]] میتواند از ذات [[مقدّس]] [[حق تعالی]] اطّلاع ناقص پیدا کند از اسماء [[حق]] است. آن چیزی که بشر میتواند به آن دسترسی پیدا کند [[اسماءالله]] است، که این اسماءالله هم مراتبی دارد، بعضی از مراتبش را ما هم میتوانیم بفهمیم، و بعضی از مراتبش را [[اولیای خدا]] و [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و کسانی که معلَّم به [[تعلیم]] او هستند میتوانند [[ادراک]] کنند. البته رسیدن به آن، مرهون گذر از حجابهای [[نورانی]] و ظلمانی است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۸۹ و ۴۵۱؛ التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۶۸.</ref>. بزرگترین [[حجاب]] [[نفس آدمی]] است که با گذر از آن [[انسان]] عارف به «[[لقاءالله]]» نایل میآید که مستقیماً مورد تجلی [[اسماء و صفات]] حق تعالی میگردد که خود آنها به نوعی آخرین حجاب بین انسان و خداست که برای افراد خاصی قابل رفع است و به تعبیر [[حضرت]] [[امام]]: | اما شناخت أسماء و [[صفات ذات]] احدیت برای [[انسانهای کامل]] ممکن است. [[اسماء]] [[خدا]] هم علامتهای [[ذات مقدس]] اوست؛ و آن قدری که [[بشر]] میتواند از ذات [[مقدّس]] [[حق تعالی]] اطّلاع ناقص پیدا کند از اسماء [[حق]] است. آن چیزی که بشر میتواند به آن دسترسی پیدا کند [[اسماءالله]] است، که این اسماءالله هم مراتبی دارد، بعضی از مراتبش را ما هم میتوانیم بفهمیم، و بعضی از مراتبش را [[اولیای خدا]] و [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} و کسانی که معلَّم به [[تعلیم]] او هستند میتوانند [[ادراک]] کنند. البته رسیدن به آن، مرهون گذر از حجابهای [[نورانی]] و ظلمانی است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۸۹ و ۴۵۱؛ التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۶۸.</ref>. بزرگترین [[حجاب]] [[نفس آدمی]] است که با گذر از آن [[انسان]] عارف به «[[لقاءالله]]» نایل میآید که مستقیماً مورد تجلی [[اسماء و صفات]] حق تعالی میگردد که خود آنها به نوعی آخرین حجاب بین انسان و خداست که برای افراد خاصی قابل رفع است و به تعبیر [[حضرت]] [[امام]]: | ||
«از برای بعضی از ارباب [[سلوک]] ممکن است حجاب نوری اسمائی و صفاتی نیز خرق گردد، و به تجلیات ذاتی [[غیبی]] نایل شود و خود را متعلق و متدلّی به [[ذات مقدس]] ببیند، و در این [[مشاهده]]، احاطه قیّومی [[حق]] و فنای ذاتی خود را [[شهود]] کند، و آشکار، وجود خود و جمیع موجودات را ظل حق ببیند، و چنانچه برهاناً بین حق و مخلوق اوّل، که مجرد از جمیع موارد و علایق است، حجابی نیست، بلکه [برای] مجردات مطلقاً [[حجاب]] نیست برهاناً، همین طور این [[قلبی]] که در سعه و احاطه هم افق با موجودات مجرده شده، بلکه قدم بر فرق آنها گذاشته، حجابی نخواهد داشت»<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۵۴.</ref>. | «از برای بعضی از ارباب [[سلوک]] ممکن است حجاب نوری اسمائی و صفاتی نیز خرق گردد، و به تجلیات ذاتی [[غیبی]] نایل شود و خود را متعلق و متدلّی به [[ذات مقدس]] ببیند، و در این [[مشاهده]]، احاطه قیّومی [[حق]] و فنای ذاتی خود را [[شهود]] کند، و آشکار، وجود خود و جمیع موجودات را ظل حق ببیند، و چنانچه برهاناً بین حق و مخلوق اوّل، که مجرد از جمیع موارد و علایق است، حجابی نیست، بلکه [برای] مجردات مطلقاً [[حجاب]] نیست برهاناً، همین طور این [[قلبی]] که در سعه و احاطه هم افق با موجودات مجرده شده، بلکه قدم بر فرق آنها گذاشته، حجابی نخواهد داشت»<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۵۴.</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
روایت دیگر [[مناجات]] معروف شعبانیه است: {{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً}}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۹۱، ص۹۹.</ref>. | روایت دیگر [[مناجات]] معروف شعبانیه است: {{متن حدیث|إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً}}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، ج۹۱، ص۹۹.</ref>. | ||
آیا [[تفکر]] [[انسان]] درباره [[خدا]] تنها به تفکر در آثار [[خلقت]]، [[افعال الهی]] و نهایت در أسماء و [[صفات الهی]] منحصر است یا اینکه تفکر در [[ذات خدا]] نیز ممکن است؟ [[امام]] در تبیین مسأله خاطر نشان میسازد [[روایات]] در این باره مختلف وارد شده است. یک قسم به صورت صریح از تفکر در ذات [[نهی]] میکند، چنانکه از [[پیامبر]]{{صل}} روایت شده که: {{متن حدیث|تَفَكَّرُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَفَكَّرُوا فِي اللَّهِ فَتَهْلِكُوا}}<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۹۲.</ref>. | آیا [[تفکر]] [[انسان]] درباره [[خدا]] تنها به تفکر در آثار [[خلقت]]، [[افعال الهی]] و نهایت در أسماء و [[صفات الهی]] منحصر است یا اینکه تفکر در [[ذات خدا]] نیز ممکن است؟ [[امام]] در تبیین مسأله خاطر نشان میسازد [[روایات]] در این باره مختلف وارد شده است. یک قسم به صورت صریح از تفکر در ذات [[نهی]] میکند، چنانکه از [[پیامبر]] {{صل}} روایت شده که: {{متن حدیث|تَفَكَّرُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَفَكَّرُوا فِي اللَّهِ فَتَهْلِكُوا}}<ref>کلینی، الکافی، ج۲، ص۹۲.</ref>. | ||
قسم دیگر نه تنها منع نمیکند که تفکر در خدا را [[افضل]] [[عبادات]] بر میشمارد، مانند: {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ}}<ref>{{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ}} (نهج البلاغه، خطبه ۱)، {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّيَانَةِ بِهِ مَعْرِفَتُهُ}} (کافی، ج۱، ص۱۴۰)، {{متن حدیث|إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ}} (کفایة الاثر، ص۲۵۸).</ref>. پس تفکر در حق و [[اثبات]] ذات و [[تفکر]] در [[قدرت]] و سایر [[اسماء و صفات]]، علاوه بر آنکه منهی نیست، [[افضل]] [[عبادات]] است. [[امام]] در [[مقام]] جمع [[روایات]] به دو راه حل ذیل اشاره میکند: | قسم دیگر نه تنها منع نمیکند که تفکر در خدا را [[افضل]] [[عبادات]] بر میشمارد، مانند: {{متن حدیث|أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ}}<ref>{{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ}} (نهج البلاغه، خطبه ۱)، {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّيَانَةِ بِهِ مَعْرِفَتُهُ}} (کافی، ج۱، ص۱۴۰)، {{متن حدیث|إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ}} (کفایة الاثر، ص۲۵۸).</ref>. پس تفکر در حق و [[اثبات]] ذات و [[تفکر]] در [[قدرت]] و سایر [[اسماء و صفات]]، علاوه بر آنکه منهی نیست، [[افضل]] [[عبادات]] است. [[امام]] در [[مقام]] جمع [[روایات]] به دو راه حل ذیل اشاره میکند: | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
دوم: راه حل دیگر به ظرفیت و [[استعداد]] مختلف مخاطبان [[روایات]] بر میگردد که شامل [[خواص]] و [[عوام]] میشود. [[نهی]] متوجه [[مردم]] عادی میشود که استعداد و [[طاقت]] [[درک]] [[معارف ربوبی]] از طریق [[اسماء و صفات]] و نیز ذات را ندارند، بلکه راه آنان نه [[برهان صدیقین]] که [[برهان]] آفاقی و نظر به امثال شتر و [[طبیعت]] است، اما داستان [[انسانهای کامل]] متفاوت است؛ لذا به [[تفکر]] در [[حق تعالی]] [[ترغیب]] شدند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۵؛ جواهر الاصول، ج۲، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۲.</ref> | دوم: راه حل دیگر به ظرفیت و [[استعداد]] مختلف مخاطبان [[روایات]] بر میگردد که شامل [[خواص]] و [[عوام]] میشود. [[نهی]] متوجه [[مردم]] عادی میشود که استعداد و [[طاقت]] [[درک]] [[معارف ربوبی]] از طریق [[اسماء و صفات]] و نیز ذات را ندارند، بلکه راه آنان نه [[برهان صدیقین]] که [[برهان]] آفاقی و نظر به امثال شتر و [[طبیعت]] است، اما داستان [[انسانهای کامل]] متفاوت است؛ لذا به [[تفکر]] در [[حق تعالی]] [[ترغیب]] شدند<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۵؛ جواهر الاصول، ج۲، ص۱۰۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۲.</ref> | ||
==[[راههای شناخت خدا]]== | == [[راههای شناخت خدا]] == | ||
آرای مختلفی درباره راههای [[شناخت]] وجود دارد. برخی از جمله عرفا معتقدند شمارش راههای رسیدن به [[خدا]] به شمارش نفسهای [[انسانی]] است: {{عربی|الطرق إلى الله بعدد أنفاس الخلائق}}؛ اما در [[شناخت خدا]] از جهت رویکرد میتوان به رویکردهای ذیل اشاره کرد. نکته قابل [[تذکر]] اینکه تعدد رویکردهای [[خداشناسی]] به حسب [[اختلاف]] استعدادهای انسانهاست که در [[قرآن کریم]] نیز مورد تأکید قرار گرفته است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۹۱، ۴۹.</ref>. | آرای مختلفی درباره راههای [[شناخت]] وجود دارد. برخی از جمله عرفا معتقدند شمارش راههای رسیدن به [[خدا]] به شمارش نفسهای [[انسانی]] است: {{عربی|الطرق إلى الله بعدد أنفاس الخلائق}}؛ اما در [[شناخت خدا]] از جهت رویکرد میتوان به رویکردهای ذیل اشاره کرد. نکته قابل [[تذکر]] اینکه تعدد رویکردهای [[خداشناسی]] به حسب [[اختلاف]] استعدادهای انسانهاست که در [[قرآن کریم]] نیز مورد تأکید قرار گرفته است<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۱۹۱، ۴۹.</ref>. | ||
===راه [[عقلی]]=== | === راه [[عقلی]] === | ||
یکی از راههای کهن خداشناسی، راه [[عقل]] و [[براهین]] مختلفی است که عقل به منظور [[اثبات وجود]] [[خداوند]] اختراع و یا [[کشف]] میکند. این براهین عمدتاً [[ذهنی]] و نظری است و به کار بستن آنها برای همه مردم میسور نیست، بلکه نیازمند شناخت مفاهیم مختلف ذهنی و در رأس آنها مفاهیم [[فلسفی]] است. | یکی از راههای کهن خداشناسی، راه [[عقل]] و [[براهین]] مختلفی است که عقل به منظور [[اثبات وجود]] [[خداوند]] اختراع و یا [[کشف]] میکند. این براهین عمدتاً [[ذهنی]] و نظری است و به کار بستن آنها برای همه مردم میسور نیست، بلکه نیازمند شناخت مفاهیم مختلف ذهنی و در رأس آنها مفاهیم [[فلسفی]] است. | ||
پیشینه این [[مکتب]] به [[فلسفه]] یونان و [[روم]] باستان بر میگردد که فلاسفهای مانند سقراط<ref>ر.ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۱۳۳.</ref>، [[افلاطون]]<ref>ر.ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۲۲۲.</ref> و ارسطو<ref>ر.ک: ارسطو، متافیزیک، ص۳۹۹.</ref> با راههای مختلف عقلی به [[اثبات]] خداوند، البته با عناوین متفاوت مثل واجبالوجود، علة العلل، محرک اولی پرداختند. | پیشینه این [[مکتب]] به [[فلسفه]] یونان و [[روم]] باستان بر میگردد که فلاسفهای مانند سقراط<ref>ر. ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۱۳۳.</ref>، [[افلاطون]]<ref>ر. ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج۱، ص۲۲۲.</ref> و ارسطو<ref>ر. ک: ارسطو، متافیزیک، ص۳۹۹.</ref> با راههای مختلف عقلی به [[اثبات]] خداوند، البته با عناوین متفاوت مثل واجبالوجود، علة العلل، محرک اولی پرداختند. | ||
[[امام]] به علت ذوق فلسفی، [[عرفانی]] از هر دو رویکرد [[دفاع]] نموده، در عین حال متذکر میشود که راه فلسفی از جمله فلسفه یونانی صرفاً [[سلوک]] [[علمی]] و مفهومی است که باید از [[ذهن]] به [[قلب]] متحول گردد. وی خاطر نشان میسازد که فلسفه، اغلب با دلیل و استدلالی به [[اثبات خدا]] میپردازد، اما [[عرفان]] از راه [[معرفت]] وارد میشود؛ لذا استدلالهای [[فلسفی]] در مقایسه با [[برهان]] [[شهودی]] پای چوبین بوده و خود [[فلسفه]] نیز [[حکم]] وسیله و ابزار را خواهد داشت؛ لذا [[قرآن کریم]] به جمع هر دو راه پرداخته است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۳؛ آداب الصلاة، ص۹۴، ۲۲۷؛ تفسیر سوره حمد، ص۱۰۹.</ref>. البته [[براهین فلسفی]] نیز مختلف است که از منظر [[امام]]، فلسفه متعالیه، فلسفه [[اعلی]] است که [[برهان صدیقین]] را ارایه داده است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۱؛ تفسیر سوره حمد، ۱۳۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۸.</ref> | [[امام]] به علت ذوق فلسفی، [[عرفانی]] از هر دو رویکرد [[دفاع]] نموده، در عین حال متذکر میشود که راه فلسفی از جمله فلسفه یونانی صرفاً [[سلوک]] [[علمی]] و مفهومی است که باید از [[ذهن]] به [[قلب]] متحول گردد. وی خاطر نشان میسازد که فلسفه، اغلب با دلیل و استدلالی به [[اثبات خدا]] میپردازد، اما [[عرفان]] از راه [[معرفت]] وارد میشود؛ لذا استدلالهای [[فلسفی]] در مقایسه با [[برهان]] [[شهودی]] پای چوبین بوده و خود [[فلسفه]] نیز [[حکم]] وسیله و ابزار را خواهد داشت؛ لذا [[قرآن کریم]] به جمع هر دو راه پرداخته است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۳؛ آداب الصلاة، ص۹۴، ۲۲۷؛ تفسیر سوره حمد، ص۱۰۹.</ref>. البته [[براهین فلسفی]] نیز مختلف است که از منظر [[امام]]، فلسفه متعالیه، فلسفه [[اعلی]] است که [[برهان صدیقین]] را ارایه داده است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۱؛ تفسیر سوره حمد، ۱۳۲.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۸.</ref> | ||
===راه طبیعی=== | === راه طبیعی === | ||
برخی از علاقهمندان به [[علوم تجربی]] و طبیعی، معتقدند [[خداشناسی]] [[حقیقی]] میبایست با مطالعه در [[طبیعت]] و [[علوم]] مختلف [[تجربی]] و [[حسی]] بهدست آید. [[عقل]] و براهین فلسفی صرف مفاهیم انتزاعی و [[ذهنی]] است که توان نیل [[انسان]] به [[معرفت حقیقی]] [[خدا]] را ندارند. آنان بر این باورند که [[ایمان]] یک دانشمند تجربی که از [[اسرار]] و [[نظم]] عالم ماده با خبر است، از ایمان [[فقیه]] یا [[فیلسوف]] بیشتر است. از متقدمان [[ابنتیمیه]] (م ۷۲۶ق) به شدت از این [[رهیافت]] [[جانبداری]] کرده است. وی [[فلاسفه]] را جاهلترین [[خلق]] به [[خداوند]] [[وصف]] میکند<ref>ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج۲، ص۱۳۱.</ref> و ادعا میکند که [[دأب]] [[قرآن مجید]] و همچنین [[پیامبران]] [[استدلال]] بر خداوند از طریق [[تذکر]] نشانههای طبیعی و نه [[برهان عقلی]] و منطقی است<ref>ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج۱، ص۱۵۸ و ۱۶۱.</ref>. این رهیافت امروزه در [[اندیشه]] بعض معاضران [[اهل سنت]] مانند [[سید قطب]]<ref>عدالت اجتماعی در اسلام، ص۷ - ۴۶۵؛ تفسیر فی ظلال القرآن، ج۲، ص۷۲۲ و ۱۰۹۷.</ref>، طنطاوی<ref>جوهری طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج۱۱، ص۷۱؛ ج۲۵، ص۵۶؛ ج۱۷، ص۱۶. از نظر او علم توحید آمیخته به فلسفه موجب دوری از خدا و پیشرفت و محبت به خدا و نزدیکی به آن تنها در پرتو علم حاصل میشود. ر.ک: تفسیر الجواهر، ج۲، ص۸۹ و ۸۶؛ ج۲۵، ص۵۷. وی یقین کامل به آخرت را نیز در سایه علم مانند علم احضار ارواح میسور میداند. ر.ک: تفسیر الجواهر، ج۱، ص۸۴.</ref> و [[اقبال لاهوری]]<ref>احیای فکر دینی در اسلام، ص۳۵ و ۱۴۶ به بعد. نکته قابل ذکر این که وی به برهان عقل نیز اشاره دارد اما آن را با عقل استقرایی استعمال میکند که بیانگر رویکرد حسی اقبال به قلمرو عقل است (احیای فکر دینی در اسلام، ص۱۴۶).</ref> و از معاصران [[امامیه]] [[مهندس بازرگان]]<ref>بازرگان، راه طیشده، ص۹؛ مجموعه آثار، باد و باران در قرآن، ج۷، ص۴۰۴.</ref> و دیگران<ref>برای اطلاع بیشتر از آرای معاصران ر.ک: شادی نفیسی، عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، فصل دوم.</ref> رواج دارد. | برخی از علاقهمندان به [[علوم تجربی]] و طبیعی، معتقدند [[خداشناسی]] [[حقیقی]] میبایست با مطالعه در [[طبیعت]] و [[علوم]] مختلف [[تجربی]] و [[حسی]] بهدست آید. [[عقل]] و براهین فلسفی صرف مفاهیم انتزاعی و [[ذهنی]] است که توان نیل [[انسان]] به [[معرفت حقیقی]] [[خدا]] را ندارند. آنان بر این باورند که [[ایمان]] یک دانشمند تجربی که از [[اسرار]] و [[نظم]] عالم ماده با خبر است، از ایمان [[فقیه]] یا [[فیلسوف]] بیشتر است. از متقدمان [[ابنتیمیه]] (م ۷۲۶ق) به شدت از این [[رهیافت]] [[جانبداری]] کرده است. وی [[فلاسفه]] را جاهلترین [[خلق]] به [[خداوند]] [[وصف]] میکند<ref>ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج۲، ص۱۳۱.</ref> و ادعا میکند که [[دأب]] [[قرآن مجید]] و همچنین [[پیامبران]] [[استدلال]] بر خداوند از طریق [[تذکر]] نشانههای طبیعی و نه [[برهان عقلی]] و منطقی است<ref>ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج۱، ص۱۵۸ و ۱۶۱.</ref>. این رهیافت امروزه در [[اندیشه]] بعض معاضران [[اهل سنت]] مانند [[سید قطب]]<ref>عدالت اجتماعی در اسلام، ص۷ - ۴۶۵؛ تفسیر فی ظلال القرآن، ج۲، ص۷۲۲ و ۱۰۹۷.</ref>، طنطاوی<ref>جوهری طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج۱۱، ص۷۱؛ ج۲۵، ص۵۶؛ ج۱۷، ص۱۶. از نظر او علم توحید آمیخته به فلسفه موجب دوری از خدا و پیشرفت و محبت به خدا و نزدیکی به آن تنها در پرتو علم حاصل میشود. ر. ک: تفسیر الجواهر، ج۲، ص۸۹ و ۸۶؛ ج۲۵، ص۵۷. وی یقین کامل به آخرت را نیز در سایه علم مانند علم احضار ارواح میسور میداند. ر. ک: تفسیر الجواهر، ج۱، ص۸۴.</ref> و [[اقبال لاهوری]]<ref>احیای فکر دینی در اسلام، ص۳۵ و ۱۴۶ به بعد. نکته قابل ذکر این که وی به برهان عقل نیز اشاره دارد اما آن را با عقل استقرایی استعمال میکند که بیانگر رویکرد حسی اقبال به قلمرو عقل است (احیای فکر دینی در اسلام، ص۱۴۶).</ref> و از معاصران [[امامیه]] [[مهندس بازرگان]]<ref>بازرگان، راه طیشده، ص۹؛ مجموعه آثار، باد و باران در قرآن، ج۷، ص۴۰۴.</ref> و دیگران<ref>برای اطلاع بیشتر از آرای معاصران ر. ک: شادی نفیسی، عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، فصل دوم.</ref> رواج دارد. | ||
نکته قابل ذکر اینکه موضوعات برخی از [[براهین عقلی]]، مثل [[برهان حرکت]] حکمای طبیعی و [[برهان نظم]] و [[برهان حدوث]] [[متکلمان]] از [[حس]] و [[طبیعت]] گرفته شده است که آنها به نوعی [[برهان عقلی]] محسوب میشوند که توضیح آنها در صفحات [[آینده]] خواهد آمد. | نکته قابل ذکر اینکه موضوعات برخی از [[براهین عقلی]]، مثل [[برهان حرکت]] حکمای طبیعی و [[برهان نظم]] و [[برهان حدوث]] [[متکلمان]] از [[حس]] و [[طبیعت]] گرفته شده است که آنها به نوعی [[برهان عقلی]] محسوب میشوند که توضیح آنها در صفحات [[آینده]] خواهد آمد. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
«[[تفکر]] در لطایف مصنوعات و دقایق [[اسرار]] مصداق [[علم نافع]] و برای متوسّطین ابوابی از [[معرفت]] باز میکند، گرچه برای کاملین [[حجاب]] است، و این [[حسنه]] قلبیه [[ابرار]]، [[سیئه]] [[مقربان]] درگاه است»<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، متن، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۹.</ref> | «[[تفکر]] در لطایف مصنوعات و دقایق [[اسرار]] مصداق [[علم نافع]] و برای متوسّطین ابوابی از [[معرفت]] باز میکند، گرچه برای کاملین [[حجاب]] است، و این [[حسنه]] قلبیه [[ابرار]]، [[سیئه]] [[مقربان]] درگاه است»<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، متن، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۲۹.</ref> | ||
===راه [[شهود]] و [[عرفان]]=== | === راه [[شهود]] و [[عرفان]] === | ||
مکاتب پیشین، درصدد [[شناخت خداوند]] از بیرون [[قلب]] و شهود بودند. عقلگرایان با به کار بستن [[عقل]] و مفاهیم [[ذهنی]] و حسگرایان نیز از طریق مطالعه در آثار [[طبیعت]] به [[معرفت]] [[آفریدگار]] متعالی نایل میآمدند. اما [[مکتب]] [[شهود]] و [[عرفان]]، علاقه چندانی به دو مشرب [[حس]] و عقل ندارد و مدعی است که [[معرفت حقیقی]] [[خدا]] را نمیتوان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور [[حسی]] بهدست آورد، بلکه بایستی [[دل]] به جانان سپرد و از طریق [[تزکیه نفس]] و شهود - که امروزه [[تجربه دینی]] نامیده میشود - به معرفت [[حق]] نایل آمد. | مکاتب پیشین، درصدد [[شناخت خداوند]] از بیرون [[قلب]] و شهود بودند. عقلگرایان با به کار بستن [[عقل]] و مفاهیم [[ذهنی]] و حسگرایان نیز از طریق مطالعه در آثار [[طبیعت]] به [[معرفت]] [[آفریدگار]] متعالی نایل میآمدند. اما [[مکتب]] [[شهود]] و [[عرفان]]، علاقه چندانی به دو مشرب [[حس]] و عقل ندارد و مدعی است که [[معرفت حقیقی]] [[خدا]] را نمیتوان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور [[حسی]] بهدست آورد، بلکه بایستی [[دل]] به جانان سپرد و از طریق [[تزکیه نفس]] و شهود - که امروزه [[تجربه دینی]] نامیده میشود - به معرفت [[حق]] نایل آمد. | ||
این مکتب هم در [[جهان اسلام]] و هم [[جهان غرب]]، مانند پاسکال<ref>پاسکال میگوید: «به وجود خدا دل گواهی میدهد نه عقل»؛ سیر حکمت در اروپا، ج۲، ص۱۴.</ref>، برگسون<ref>سیر حکمت در اروپا، ج۳، ص۳۲۲.</ref>، و ویلیام جیمز<ref>ر.ک: ویلیام جیمز، دین و روان، فصل ۴.</ref>، طرفدارانی دارد. برخی از عرفای [[اسلامی]] به [[تحقیر]] عقل و استدلالهای آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه [[زمان]] و مکان و [[جهان]] طبیعت اختصاص دادند که این جا میتوان به عین القضاة [[همدانی]]<ref>همدانی، زبدة الحقایق، ص۴۸ و ۲۸.</ref>، شیخ [[محمود]] شبستری<ref>لاهیجی، شرح گلشن راز، ص۶۳؛ و گلشن راز به تصحیح پرویز عباس داکانی، ص۳۸.</ref> اشاره نمود. از منظر [[امام]] مشرب [[عرفانی]]، [[کاملترین]] راه و [[سلوک]] [[شناخت]] و [[قرب الهی]] است، لکن چنانکه پیشتر ذکر شد این مطلب، به معنای [[نفی]] رویکردهای دیگر نیست؛ زیرا که هر رویکرد، مخاطب خاص خود را دارد<ref>امام خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۲۷۳؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۸؛ آداب الصلاة، ص۱۲ و ۲۸۹؛ تفسیر سوره حمد، ص۷۲؛ شرح چهل حدیث، ص۶۲۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۰.</ref> | این مکتب هم در [[جهان اسلام]] و هم [[جهان غرب]]، مانند پاسکال<ref>پاسکال میگوید: «به وجود خدا دل گواهی میدهد نه عقل»؛ سیر حکمت در اروپا، ج۲، ص۱۴.</ref>، برگسون<ref>سیر حکمت در اروپا، ج۳، ص۳۲۲.</ref>، و ویلیام جیمز<ref>ر. ک: ویلیام جیمز، دین و روان، فصل ۴.</ref>، طرفدارانی دارد. برخی از عرفای [[اسلامی]] به [[تحقیر]] عقل و استدلالهای آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه [[زمان]] و مکان و [[جهان]] طبیعت اختصاص دادند که این جا میتوان به عین القضاة [[همدانی]]<ref>همدانی، زبدة الحقایق، ص۴۸ و ۲۸.</ref>، شیخ [[محمود]] شبستری<ref>لاهیجی، شرح گلشن راز، ص۶۳؛ و گلشن راز به تصحیح پرویز عباس داکانی، ص۳۸.</ref> اشاره نمود. از منظر [[امام]] مشرب [[عرفانی]]، [[کاملترین]] راه و [[سلوک]] [[شناخت]] و [[قرب الهی]] است، لکن چنانکه پیشتر ذکر شد این مطلب، به معنای [[نفی]] رویکردهای دیگر نیست؛ زیرا که هر رویکرد، مخاطب خاص خود را دارد<ref>امام خمینی، التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۲۷۳؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۸؛ آداب الصلاة، ص۱۲ و ۲۸۹؛ تفسیر سوره حمد، ص۷۲؛ شرح چهل حدیث، ص۶۲۳.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[خداشناسی توحیدی (مقاله)| مقاله «خداشناسی توحیدی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۳۰.</ref> | ||
==[[براهین اثبات خدا]]== | == [[براهین اثبات خدا]] == | ||
مکاتب مختلف، [[ادله]] و [[براهین]] مختلفی برای [[اثبات]] [[خداوند]] تقریر نمودهاند که در اینجا به آنها اشاره میشود: | مکاتب مختلف، [[ادله]] و [[براهین]] مختلفی برای [[اثبات]] [[خداوند]] تقریر نمودهاند که در اینجا به آنها اشاره میشود: | ||
===برهان اول: امکان و وجوب=== | === برهان اول: امکان و وجوب === | ||
{{اصلی|برهان امکان و وجوب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان امکان و وجوب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||
===برهان دوم: صدیقین=== | === برهان دوم: صدیقین === | ||
{{اصلی|برهان صدیقین در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان صدیقین در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||
===برهان سوم: حدوث=== | === برهان سوم: حدوث === | ||
{{اصلی|برهان حدوث در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان حدوث در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||
===برهان چهارم: فطرت=== | === برهان چهارم: فطرت === | ||
{{اصلی|برهان فطرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان فطرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||
===برهان پنجم: نفس=== | === برهان پنجم: نفس === | ||
{{اصلی|برهان نفس در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان نفس در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||
===برهان ششم: حرکت=== | === برهان ششم: حرکت === | ||
{{اصلی|برهان حرکت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان حرکت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||
===برهان هفتم: نظم=== | === برهان هفتم: نظم === | ||
{{اصلی|برهان نظم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | {{اصلی|برهان نظم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}} | ||