پرش به محتوا

سیاست: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۳: خط ۳:
'''سیاست''' به‌معنای اداره امور مملکت و [[ریاست]] کردن، عبارت است از [[امر و نهی]] صادر از [[حاکمیت]] در جهت تنظیم روابط و [[تدبیر امور]] [[مردم]] در راستای تأمین مصالح آنان و سیاستمدار کسی است که در امور اجتماعی [[مردم]] به مصلحت‌اندیشی و [[تدبیر امور]] بپردازد.  
'''سیاست''' به‌معنای اداره امور مملکت و [[ریاست]] کردن، عبارت است از [[امر و نهی]] صادر از [[حاکمیت]] در جهت تنظیم روابط و [[تدبیر امور]] [[مردم]] در راستای تأمین مصالح آنان و سیاستمدار کسی است که در امور اجتماعی [[مردم]] به مصلحت‌اندیشی و [[تدبیر امور]] بپردازد.  


==معناشناسی==
== معناشناسی ==
===واژه‌شناسی لغوی===
=== واژه‌شناسی لغوی ===
===معنای اصطلاحی===
=== معنای اصطلاحی ===
سیاست در اصطلاح با تعابیر گوناگونی از سوی [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] به کار رفته است:
سیاست در اصطلاح با تعابیر گوناگونی از سوی [[اندیشمندان]] [[سیاسی]] به کار رفته است:
۱. [[علم]] کسب و [[حفظ قدرت]]؛ ۲. [[هنر]] حکومت بر نوع [[بشر]]؛ ۳. علم [[فرمانروایی]] [[دولت‌ها]]؛ ۴. فن حکومت کردن [[دولت]] و [[رهبری]] [[روابط]] آن با سایر دولت‌ها؛ ۵. [[خط مشی]]، [[تعیین]] شکل، [[وظیفه]] و مضمون فعالیت دولت؛ ۶. کاربرد [[قدرت]] به اشکال مختلف و در ابعاد گوناگون [[جامعه بشری]]؛ ۷. علم قدرت که توسط دولت برای برقراری [[نظم اجتماعی]] و تأمین مصالح جمعی یا گروهی به کار می‌رود؛ ۸ [[علمی]] که می‌آموزد چه کسی می‌برد، چه چیزی را می‌برد، کجا می‌برد، چگونه می‌برد و چرا می‌برد؟؛ ۹. تدابیری که [[حکومت‌ها]] به منظور [[اداره امور]] [[کشور]] اتخاذ می‌کنند و...<ref>ر.ک: علی آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی.</ref>..<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص ۲۹.</ref>.
۱. [[علم]] کسب و [[حفظ قدرت]]؛ ۲. [[هنر]] حکومت بر نوع [[بشر]]؛ ۳. علم [[فرمانروایی]] [[دولت‌ها]]؛ ۴. فن حکومت کردن [[دولت]] و [[رهبری]] [[روابط]] آن با سایر دولت‌ها؛ ۵. [[خط مشی]]، [[تعیین]] شکل، [[وظیفه]] و مضمون فعالیت دولت؛ ۶. کاربرد [[قدرت]] به اشکال مختلف و در ابعاد گوناگون [[جامعه بشری]]؛ ۷. علم قدرت که توسط دولت برای برقراری [[نظم اجتماعی]] و تأمین مصالح جمعی یا گروهی به کار می‌رود؛ ۸ [[علمی]] که می‌آموزد چه کسی می‌برد، چه چیزی را می‌برد، کجا می‌برد، چگونه می‌برد و چرا می‌برد؟؛ ۹. تدابیری که [[حکومت‌ها]] به منظور [[اداره امور]] [[کشور]] اتخاذ می‌کنند و...<ref>ر. ک: علی آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی.</ref>..<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]] ص ۲۹.</ref>.
*'''“سیاست” در اصطلاح''': سیاست را در فرهنگ‌نامه‌های [[سیاسی]] “فن [[حکمرانی]] بر جامعه”، “تدبیر مستمر امور اجتماعی” و “دانش [[قدرت]] به‌منظور [[برقراری نظم]] و [[امنیت]] توسط دولت” گویند. همچنین به معنای “ارشاد و [[هدایت مردم]] به سوی راهی که موجب [[نجات]] آنها شود”، دانسته و برایش انواع و اقسامی تصویر کرده‌اند. “ارشاد در امور ظاهری و باطنی” که بر عهده [[پیامبران]] است، “ارشاد در امور ظاهری” که [[پادشاهان]] عهده‌دار آنند و “ارشاد در امور باطنی” که بر عهده [[عالمان دین]] است<ref>{{عربی|استصلاح الخلق بإرشادهم الی الطریق المنجی فی الدنیا و الآخرة؛ فهی من الأنبیاء علی الخاصة والعامة فی ظاهرهم و باطنهم، و من السلاطین و الملوک علی کل منهم فی ظاهرهم، و من العلماء ورثة الأنبیاء، فی باطنهم لاغیر}} (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۹۳).</ref>. “قانون رعایت [[آداب]] و [[مصالح]] و [[نظم]] و [[نظام]] بخشیدن به امور” هم تعریف کرده‌اند<ref>{{عربی|رسمت السیاسة بأنها القانون الموضوع لرعایة الآداب و المصالح و انتظام الاموال}} (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۹۳).</ref>. می‌توان در اصطلاح آن را “مدیریت و [[تدبیر]] مستمر [[امور جامعه]] به‌منظور اداره مطلوب آن” دانست<ref>{{عربی|أن السیاسة فی التدبیر المستمر و لایقال للتدبیر الواحد سیاسة فکل سیاسة تدبیر و لیس کل تدبیر سیاسة، والسیاسة أیضا فی الدقیق من امور المسوس علی ما ذکرنا قبل فلایوصف الله تعالی بها لذلک}} (ر.ک: عسکری، الفروق فی اللغة، ص۱۸۶).</ref>. به سیاست از جنبه‌های مختلف نگریسته شده است. نگاه‌ها و نگرش‌های گوناگون، جنبه‌های مختلف و پرسش‌های متنوعی که دربارۀ [[قدرت]]، [[تدبیر]] [[امور جامعه]]، رابطه [[دولت]] و [[ملت]] و مانند آن وجود دارد، موجب شکل‌گیری شاخه‌های متنوعی از [[دانش]] و [[تفکر]] [[سیاسی]] شده است: [[علم]] سیاست، [[فلسفه سیاسی]]، [[حقوق]] اساسی، تحلیل مسائل سیاسی و مطالعات سیاسی. برخی از این شاخه‌ها معطوف به مسائل نظری و بنیادین سیاست است و برخی ناظر به جنبه‌های عملی و کاربردی آن. [[فقه سیاسی]] نیز با دانش سیاست، از آن‌رو [[ارتباط]] دارد که [[حکم]] موضوعات سیاسی مطرح در علم سیاست را بیان می‌کند<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۶.</ref>
* '''“سیاست” در اصطلاح''': سیاست را در فرهنگ‌نامه‌های [[سیاسی]] “فن [[حکمرانی]] بر جامعه”، “تدبیر مستمر امور اجتماعی” و “دانش [[قدرت]] به‌منظور [[برقراری نظم]] و [[امنیت]] توسط دولت” گویند. همچنین به معنای “ارشاد و [[هدایت مردم]] به سوی راهی که موجب [[نجات]] آنها شود”، دانسته و برایش انواع و اقسامی تصویر کرده‌اند. “ارشاد در امور ظاهری و باطنی” که بر عهده [[پیامبران]] است، “ارشاد در امور ظاهری” که [[پادشاهان]] عهده‌دار آنند و “ارشاد در امور باطنی” که بر عهده [[عالمان دین]] است<ref>{{عربی|استصلاح الخلق بإرشادهم الی الطریق المنجی فی الدنیا و الآخرة؛ فهی من الأنبیاء علی الخاصة والعامة فی ظاهرهم و باطنهم، و من السلاطین و الملوک علی کل منهم فی ظاهرهم، و من العلماء ورثة الأنبیاء، فی باطنهم لاغیر}} (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۹۳).</ref>. “قانون رعایت [[آداب]] و [[مصالح]] و [[نظم]] و [[نظام]] بخشیدن به امور” هم تعریف کرده‌اند<ref>{{عربی|رسمت السیاسة بأنها القانون الموضوع لرعایة الآداب و المصالح و انتظام الاموال}} (تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۹۳).</ref>. می‌توان در اصطلاح آن را “مدیریت و [[تدبیر]] مستمر [[امور جامعه]] به‌منظور اداره مطلوب آن” دانست<ref>{{عربی|أن السیاسة فی التدبیر المستمر و لایقال للتدبیر الواحد سیاسة فکل سیاسة تدبیر و لیس کل تدبیر سیاسة، والسیاسة أیضا فی الدقیق من امور المسوس علی ما ذکرنا قبل فلایوصف الله تعالی بها لذلک}} (ر. ک: عسکری، الفروق فی اللغة، ص۱۸۶).</ref>. به سیاست از جنبه‌های مختلف نگریسته شده است. نگاه‌ها و نگرش‌های گوناگون، جنبه‌های مختلف و پرسش‌های متنوعی که دربارۀ [[قدرت]]، [[تدبیر]] [[امور جامعه]]، رابطه [[دولت]] و [[ملت]] و مانند آن وجود دارد، موجب شکل‌گیری شاخه‌های متنوعی از [[دانش]] و [[تفکر]] [[سیاسی]] شده است: [[علم]] سیاست، [[فلسفه سیاسی]]، [[حقوق]] اساسی، تحلیل مسائل سیاسی و مطالعات سیاسی. برخی از این شاخه‌ها معطوف به مسائل نظری و بنیادین سیاست است و برخی ناظر به جنبه‌های عملی و کاربردی آن. [[فقه سیاسی]] نیز با دانش سیاست، از آن‌رو [[ارتباط]] دارد که [[حکم]] موضوعات سیاسی مطرح در علم سیاست را بیان می‌کند<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۶.</ref>


==مقدمه==
== مقدمه ==
*واژه سیاست به‌معنای "رام‌کردن اسب" و نیز "خط سیر و راهی که [[انسان]] پیش‌رو دارد" به معنا شده است. در فرهنگ‌های [[علوم سیاسی]]، از سیاست معنای برنامه، شیوه عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول [[راهنما]] و... را مراد کرده‌اند. گرچه از قرن پانزدهم به بعد که سوداگری برخی کشورها واژه [[استعمار]] را به [[فرهنگ]] [[سیاسی]] می‌افزاید [[شاهد]] تغییر در مفهوم سیاست بوده‌ایم، اما سیاست در متون قدیم از [[ارزش]] معنوی برخوردار بوده است. از نظر [[افلاطون]]، سیاست عالی‌ترین [[دانش‌ها]] و والاترین هنرهاست. به [[عقیده]] او [[انسان]] [[اجتماعی]] تنها در دامان [[جامعه]] می‌تواند از [[تربیت]] صحیح برخوردار شود. اگر ساختار [[جامعه]] نتواند امکان [[تربیت]] [[مردمان]] را فراهم آورد، نه آن [[جامعه]] و نه هیچ فردی از آن روی [[نیک‌بختی]] را نخواهند دید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۷۳.</ref>.
* واژه سیاست به‌معنای "رام‌کردن اسب" و نیز "خط سیر و راهی که [[انسان]] پیش‌رو دارد" به معنا شده است. در فرهنگ‌های [[علوم سیاسی]]، از سیاست معنای برنامه، شیوه عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول [[راهنما]] و... را مراد کرده‌اند. گرچه از قرن پانزدهم به بعد که سوداگری برخی کشورها واژه [[استعمار]] را به [[فرهنگ]] [[سیاسی]] می‌افزاید [[شاهد]] تغییر در مفهوم سیاست بوده‌ایم، اما سیاست در متون قدیم از [[ارزش]] معنوی برخوردار بوده است. از نظر [[افلاطون]]، سیاست عالی‌ترین [[دانش‌ها]] و والاترین هنرهاست. به [[عقیده]] او [[انسان]] [[اجتماعی]] تنها در دامان [[جامعه]] می‌تواند از [[تربیت]] صحیح برخوردار شود. اگر ساختار [[جامعه]] نتواند امکان [[تربیت]] [[مردمان]] را فراهم آورد، نه آن [[جامعه]] و نه هیچ فردی از آن روی [[نیک‌بختی]] را نخواهند دید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۷۳.</ref>.
*در [[اسلام]] معنای حقیقی سیاست عبارت است از [[مدیریت]]، توجیه و تنظیم [[زندگی اجتماعی]] [[انسان‌ها]] در مسیر حیات معقول، سیاست با این دید در پویش‌های انسانی نقشی برجسته یافته و در [[اهداف پیامبران]] نیز منظور شده است. بر این اساس، [[امام علی]] {{ع}} پس از تحقیق دوران [[زمام‌داری]] خود و در زمان کوتاه [[خلافت ظاهری]]، مبانی و عملی سیاست [[اسلامی]] را [[تبیین]] می‌کند. در منظر [[امام]]، سیاست و [[حکومت]] [[هدف]] نیست، بلکه وسیله‌ای است برای احقاق [[حق]]. از این‌رو اصل [[حکومت]] بر [[مردم]] را به خودی خود امری بی‌ارزش تلقی می‌کند و آن‌را بی‌ارزش‌تر از [[آب]] بینی بز<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]: {{متن حدیث|"وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ"}}</ref>، استخوان خوک در دست جذامی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶: {{متن حدیث|"وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ [عُرَاقِ] خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ"}}</ref> و برگ جویده‌ای در دهان ملخ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴: {{متن حدیث|"وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا"}}</ref> و کفشی کهنه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳: {{متن حدیث|"قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا"}}</ref> می‌داند. در [[نظام سیاسی]] [[امام]]، [[حکومت]] و سیاست آن‌گاه [[ارزش]] دارد که در سایه آن بتوان [[حق]] از دست‌ رفته‌ای را زنده یا باطلی را دفع کرد. در عین حال [[حکومت]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] امری ضروری است، حتی وجود [[حاکم]] [[فاجر]] را بهتر را نبود آن و ایجاد [[هرج‌ومرج]] در [[جامعه]] می‌داند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۷۳-۴۷۴.</ref>.
* در [[اسلام]] معنای حقیقی سیاست عبارت است از [[مدیریت]]، توجیه و تنظیم [[زندگی اجتماعی]] [[انسان‌ها]] در مسیر حیات معقول، سیاست با این دید در پویش‌های انسانی نقشی برجسته یافته و در [[اهداف پیامبران]] نیز منظور شده است. بر این اساس، [[امام علی]] {{ع}} پس از تحقیق دوران [[زمام‌داری]] خود و در زمان کوتاه [[خلافت ظاهری]]، مبانی و عملی سیاست [[اسلامی]] را [[تبیین]] می‌کند. در منظر [[امام]]، سیاست و [[حکومت]] [[هدف]] نیست، بلکه وسیله‌ای است برای احقاق [[حق]]. از این‌رو اصل [[حکومت]] بر [[مردم]] را به خودی خود امری بی‌ارزش تلقی می‌کند و آن‌را بی‌ارزش‌تر از [[آب]] بینی بز<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]: {{متن حدیث|"وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ"}}</ref>، استخوان خوک در دست جذامی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶: {{متن حدیث|"وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ [عُرَاقِ] خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ"}}</ref> و برگ جویده‌ای در دهان ملخ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴: {{متن حدیث|"وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا"}}</ref> و کفشی کهنه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳: {{متن حدیث|"قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا"}}</ref> می‌داند. در [[نظام سیاسی]] [[امام]]، [[حکومت]] و سیاست آن‌گاه [[ارزش]] دارد که در سایه آن بتوان [[حق]] از دست‌ رفته‌ای را زنده یا باطلی را دفع کرد. در عین حال [[حکومت]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] امری ضروری است، حتی وجود [[حاکم]] [[فاجر]] را بهتر را نبود آن و ایجاد [[هرج‌ومرج]] در [[جامعه]] می‌داند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۷۳-۴۷۴.</ref>.
*نگاهی به [[سخنان امام]] {{ع}}، دو مبنای "درخواست عموم [[مردم]]" و "[[مسئولیت]] [[الهی]]" را به‌عنوان دو [[دلیل]] و [[ضرورت]] اصلی شرکت در فعالیت [[سیاسی]] و ساختار حکومتی روشن می‌سازد، چنان‌که فرمود: اگر نبود حضور گسترده جمعیّت و عهدی که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا بر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند، افسارش را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]: {{متن حدیث|"أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۷۳-۴۷۴.</ref>.
* نگاهی به [[سخنان امام]] {{ع}}، دو مبنای "درخواست عموم [[مردم]]" و "[[مسئولیت]] [[الهی]]" را به‌عنوان دو [[دلیل]] و [[ضرورت]] اصلی شرکت در فعالیت [[سیاسی]] و ساختار حکومتی روشن می‌سازد، چنان‌که فرمود: اگر نبود حضور گسترده جمعیّت و عهدی که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا بر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند، افسارش را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]: {{متن حدیث|"أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۴۷۳-۴۷۴.</ref>.


==[[اصول سیاسی امام علی]] {{ع}}==
== [[اصول سیاسی امام علی]] {{ع}} ==


==[[فلسفه سیاسی]]==
== [[فلسفه سیاسی]] ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش