پرش به محتوا

شوق: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
جز
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[شوق در قرآن]] - [[شوق در حدیث]] - [[شوق در نهج البلاغه]] - [[شوق در معارف دعا و زیارات]] - [[شوق در عرفان اسلامی]] - [[شوق در اخلاق اسلامی]]| پرسش مرتبط  = شوق (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[شوق در قرآن]] - [[شوق در حدیث]] - [[شوق در نهج البلاغه]] - [[شوق در معارف دعا و زیارات]] - [[شوق در عرفان اسلامی]] - [[شوق در اخلاق اسلامی]]| پرسش مرتبط  = شوق (پرسش)}}


'''شوق''' یا '''اشتياق''' به معنای آرزومندى، ميل، رغبت و جمع آن اشواق است. '''شوق [[الهی]]''' نیز آتشى است كه خداى تعالى، در [[دل]] اولياى خود برافروزد، تا آنچه در [[دل]] آنها از خواطر واردات و عوارض و [[حاجات]] است بسوزاند<ref>[[سید مجتبى علوى تراکمه‌ای|علوى تراکمه‌ای، سيد مجتبى]]، [[شرح خطبه متقین در نهج البلاغه (کتاب)|شرح خطبه متقین در نهج البلاغه]]؛ [http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=530].</ref>
'''شوق''' یا '''اشتياق''' به معنای آرزومندى، ميل، رغبت و جمع آن اشواق است. '''شوق [[الهی]]''' نیز آتشى است كه خداى تعالى، در [[دل]] اولياى خود برافروزد، تا آنچه در [[دل]] آنها از خواطر واردات و عوارض و [[حاجات]] است بسوزاند<ref>[[سید مجتبى علوى تراکمه‌ای|علوى تراکمه‌ای، سيد مجتبى]]، [[شرح خطبه متقین در نهج البلاغه (کتاب)|شرح خطبه متقین در نهج البلاغه]]؛ [http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=530].</ref>


==مقدمه==
== مقدمه ==
* شوق توجه به امر غایبی که با [[هیجان]] فوق تصور و با نوعی [[جان]] کندن "نزوع النفس" همراه و با حرکتی هر چه سریعتر، به سوی معشوق در حرکت و خود را به او برساند. او می‌‌داند که هر [[قدر]] بیشتر تلاش کند، به [[علت]] قصوری که در ذات اوست به انتهای راه نرسیده و [[دیدار]] [[جمال]] [[محبوب]] که مقصد اصلی اوست، بعید به نظر می‌‌آید، اما [[لذت]] [[دیدار]] [[محبوب]]، تلاش او را گسترده تر نموده، [[آرامش]] را از او سلب و از خود بی [[نیاز]] می‌‌گرداند، تمام [[نیاز]] او به تجلی گاه [[جمال]] [[محبوب]] معطوف است. او مانند غریقی که در پهنای دریای پرموج [[اسیر]] است، گرچه [[نجات]] برایش در حد امکان وقوع نیست، اما آرزوی [[نجات]] او را به تلاش و حرکت وادار می‌‌نماید، شاید در این رهگذر به [[قرب]] [[روحانی]] دست یافته و به ساحل [[نجات]] برسد.
* شوق توجه به امر غایبی که با [[هیجان]] فوق تصور و با نوعی [[جان]] کندن "نزوع النفس" همراه و با حرکتی هر چه سریعتر، به سوی معشوق در حرکت و خود را به او برساند. او می‌‌داند که هر [[قدر]] بیشتر تلاش کند، به [[علت]] قصوری که در ذات اوست به انتهای راه نرسیده و [[دیدار]] [[جمال]] [[محبوب]] که مقصد اصلی اوست، بعید به نظر می‌‌آید، اما [[لذت]] [[دیدار]] [[محبوب]]، تلاش او را گسترده تر نموده، [[آرامش]] را از او سلب و از خود بی [[نیاز]] می‌‌گرداند، تمام [[نیاز]] او به تجلی گاه [[جمال]] [[محبوب]] معطوف است. او مانند غریقی که در پهنای دریای پرموج [[اسیر]] است، گرچه [[نجات]] برایش در حد امکان وقوع نیست، اما آرزوی [[نجات]] او را به تلاش و حرکت وادار می‌‌نماید، شاید در این رهگذر به [[قرب]] [[روحانی]] دست یافته و به ساحل [[نجات]] برسد.
* در اینجاست که در وجود خود، جز نقش [[جمال]] [[محبوب]] چیزی را نمی‌بیند. حالت تفرد و تجرد و در پی این دو [[الهامات]] قلبی، به او مژده ی وصول می‌‌دهد و در این راستا، جلوه ی انس بر او پرتو افکنده، سپس [[عظمت]] [[محبوب]]، سراسر وجودش را در بر گرفته و شعاع این [[حقیقت]]، دیده اش را خیره نموده و حالت [[خشیت]] در برابر [[شعور]] به این [[عظمت]]، او را در بر می‌‌گیرد، از این پس حالت [[خوف]] ناشی از احتمال سقوط اعتبار، بر اثر ذره ای خودنگری و یا احتمال عدم توجه به [[مقام]] [[محبوب]]، او را سخت در محاصره کشیده، قلبش مضطرب و با حالت نگرانی همیشه در سوز و گداز خواهد بود.
* در اینجاست که در وجود خود، جز نقش [[جمال]] [[محبوب]] چیزی را نمی‌بیند. حالت تفرد و تجرد و در پی این دو [[الهامات]] قلبی، به او مژده ی وصول می‌‌دهد و در این راستا، جلوه ی انس بر او پرتو افکنده، سپس [[عظمت]] [[محبوب]]، سراسر وجودش را در بر گرفته و شعاع این [[حقیقت]]، دیده اش را خیره نموده و حالت [[خشیت]] در برابر [[شعور]] به این [[عظمت]]، او را در بر می‌‌گیرد، از این پس حالت [[خوف]] ناشی از احتمال سقوط اعتبار، بر اثر ذره ای خودنگری و یا احتمال عدم توجه به [[مقام]] [[محبوب]]، او را سخت در محاصره کشیده، قلبش مضطرب و با حالت نگرانی همیشه در سوز و گداز خواهد بود.
* [[امیر مؤمنان]] {{ع}} در فراز {{متن حدیث|وَ لَو لا الْاَجَلُ اَلَّذی کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فی اَجْسادِهِمْ طَرْفَة عَیْنٍ، شَوْقاً اِلَی الثَّوابِ،‌ وَ خَوفاً مِنَ الْعِقابِ}}<ref>و اگر نبود مدتى كه خداوند براى اهل تقوا نوشته است، جانها و ارواح آنان در اين كالبد خاكى، به اندازه ى يك چشم به هم زدن استقرار نداشت، به دليل شوق به ثواب و ترس از عقاب.</ref> سخن از شوق آغاز نموده و به [[خوف]] پایان داده است. به این معنا که [[متقین]] آنچنان خود را در [[آتش]] شوق به [[جمال]] [[حق]]، در افکنده‌اند و رشته ی تعلق به خود و خواطر واردات و [[حاجات]] را گسسته‌اند که اگر وقت مقرر و [[اجل]] [[موعود]] نبود، برای یک چشم به هم زدن، باقی نمی‌ماندند، این از سویی و از سوی دیگر، [[خوف]] از [[عقاب]] و [[عذاب]] حرمان به وصل [[محبوب]] که نشانگر فقدان قابلیت است، قالب تهی نموده، از این [[جهان]] رخت برمی بستند<ref>[[سید مجتبى علوى تراکمه‌ای|علوى تراکمه‌ای، سيد مجتبى]]، [[شرح خطبه متقین در نهج البلاغه (کتاب)|شرح خطبه متقین در نهج البلاغه]]؛ [http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=530].</ref>
* [[امیر مؤمنان]] {{ع}} در فراز {{متن حدیث|وَ لَو لا الْاَجَلُ اَلَّذی کَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فی اَجْسادِهِمْ طَرْفَة عَیْنٍ، شَوْقاً اِلَی الثَّوابِ، ‌ وَ خَوفاً مِنَ الْعِقابِ}}<ref>و اگر نبود مدتى كه خداوند براى اهل تقوا نوشته است، جانها و ارواح آنان در اين كالبد خاكى، به اندازه ى يك چشم به هم زدن استقرار نداشت، به دليل شوق به ثواب و ترس از عقاب.</ref> سخن از شوق آغاز نموده و به [[خوف]] پایان داده است. به این معنا که [[متقین]] آنچنان خود را در [[آتش]] شوق به [[جمال]] [[حق]]، در افکنده‌اند و رشته ی تعلق به خود و خواطر واردات و [[حاجات]] را گسسته‌اند که اگر وقت مقرر و [[اجل]] [[موعود]] نبود، برای یک چشم به هم زدن، باقی نمی‌ماندند، این از سویی و از سوی دیگر، [[خوف]] از [[عقاب]] و [[عذاب]] حرمان به وصل [[محبوب]] که نشانگر فقدان قابلیت است، قالب تهی نموده، از این [[جهان]] رخت برمی بستند<ref>[[سید مجتبى علوى تراکمه‌ای|علوى تراکمه‌ای، سيد مجتبى]]، [[شرح خطبه متقین در نهج البلاغه (کتاب)|شرح خطبه متقین در نهج البلاغه]]؛ [http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=530].</ref>


==تلازم شوق و [[خوف]] ==
== تلازم شوق و [[خوف]] ==
* [[علت]] اینکه [[امام علی]]{{ع}} عبارت «شوقاً الی الثواب و خوفاً من العقاب» را با هم ذکر کرده، این است که هر جا شوقِ [[صادق]] باشد [[خوف]] هم هست و برعکس، [[خداوند]] در [[سوره]] [[یوسف]] [[آیه]] ۸۷ می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمی‌گردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>. [[انسان]] [[مؤمن]] هر [[قدر]] هم [[گناهکار]] و آلوده باشد، [[ناامید]] نیست و همیشه [[نشاط]] دارد چرا که [[ترس]] او با امیدش آمیخته است.
* [[علت]] اینکه [[امام علی]] {{ع}} عبارت «شوقاً الی الثواب و خوفاً من العقاب» را با هم ذکر کرده، این است که هر جا شوقِ [[صادق]] باشد [[خوف]] هم هست و برعکس، [[خداوند]] در [[سوره]] [[یوسف]] [[آیه]] ۸۷ می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمی‌گردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.</ref>. [[انسان]] [[مؤمن]] هر [[قدر]] هم [[گناهکار]] و آلوده باشد، [[ناامید]] نیست و همیشه [[نشاط]] دارد چرا که [[ترس]] او با امیدش آمیخته است.
* حرکت و شکفتگی [[انسان]] در گرو آمیزش [[خوف]] و رجالت و هر کدام بدون دیگری بی نتیجه است؛ [[خوف]] بدون [[رجا]]، [[ناامید]] کننده و [[رجا]] بدون [[خوف]]، غافل کننده است. عکس آن هم همینطور است. اگر یک جایی شوق باشد ولی [[خوف]] نباشد [[آدم]] را بیچاره و هلاک می‌کند زیرا او را به وادی [[غرور]] و [[فریب]] سوق می‌دهد و به همان [[عبادت]] مختصری که انجام می‌دهد [[مغرور]] می‌شود. لذا این دو معجونی است که باید به اندازه هم در [[انسان]] باشد و اگر این معادله به هم بخورد خطر [[اخلاقی]] دارد. درجبهه‌های [[دفاع مقدس]] رزمندگان [[عزیز]] ما هر دو حالت را داشتند هم به [[جهاد]] و [[شهادت]] شوق داشتند و هم از کمین [[دشمن]] و ضربه‌های ناگهانی اوخوف داشتند؛ این [[خوف]] اتخاذ [[تدابیر]] لازم و [[آمادگی]] تاکتیکی، اطلاعاتی را در برابر [[دشمن]] فراهم می‌کرد.
* حرکت و شکفتگی [[انسان]] در گرو آمیزش [[خوف]] و رجالت و هر کدام بدون دیگری بی نتیجه است؛ [[خوف]] بدون [[رجا]]، [[ناامید]] کننده و [[رجا]] بدون [[خوف]]، غافل کننده است. عکس آن هم همینطور است. اگر یک جایی شوق باشد ولی [[خوف]] نباشد [[آدم]] را بیچاره و هلاک می‌کند زیرا او را به وادی [[غرور]] و [[فریب]] سوق می‌دهد و به همان [[عبادت]] مختصری که انجام می‌دهد [[مغرور]] می‌شود. لذا این دو معجونی است که باید به اندازه هم در [[انسان]] باشد و اگر این معادله به هم بخورد خطر [[اخلاقی]] دارد. درجبهه‌های [[دفاع مقدس]] رزمندگان [[عزیز]] ما هر دو حالت را داشتند هم به [[جهاد]] و [[شهادت]] شوق داشتند و هم از کمین [[دشمن]] و ضربه‌های ناگهانی اوخوف داشتند؛ این [[خوف]] اتخاذ [[تدابیر]] لازم و [[آمادگی]] تاکتیکی، اطلاعاتی را در برابر [[دشمن]] فراهم می‌کرد.
* در کار [[دنیا]]، باید [[خوف]] و شوق همواره کنار یکدیگر باشند.اگر نه توازن روحی و قلبی [[انسان]] به هم می‌خورد. [[دل]]، بی [[امید]] و بی‌شوق مانند یک خانۀ خراب و بی [[نور]] است. همانگونه که اگر در دلی فقط شوق باشد و [[خوف]] نباشد، مانند خانه‌ای بدون [[آتش]] است با [[نور]] زیاد. پس شوق و [[خوف]] باید همراه همدیگرباشند.
* در کار [[دنیا]]، باید [[خوف]] و شوق همواره کنار یکدیگر باشند. اگر نه توازن روحی و قلبی [[انسان]] به هم می‌خورد. [[دل]]، بی [[امید]] و بی‌شوق مانند یک خانۀ خراب و بی [[نور]] است. همانگونه که اگر در دلی فقط شوق باشد و [[خوف]] نباشد، مانند خانه‌ای بدون [[آتش]] است با [[نور]] زیاد. پس شوق و [[خوف]] باید همراه همدیگرباشند.
* در [[روایت]] آمده است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: اگر مقدار [[ترس]] و [[بیم]] در [[قلب]] [[مؤمن]] با مقدار [[امید]] و شوق آن وزن می‌شد، به [[قدر]] یک مثقال، یکی بر دیگری سنگین‌تر نبود.
* در [[روایت]] آمده است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: اگر مقدار [[ترس]] و [[بیم]] در [[قلب]] [[مؤمن]] با مقدار [[امید]] و شوق آن وزن می‌شد، به [[قدر]] یک مثقال، یکی بر دیگری سنگین‌تر نبود.
* بنابراین شوق به [[ثواب]] و [[خوف]] از [[عقاب]] در افراد باتقوا، یک ملکه نفسانی است. یعنی هیچ وقت از روی [[غفلت]] این موازنه به هم نمی‌خورد.
* بنابراین شوق به [[ثواب]] و [[خوف]] از [[عقاب]] در افراد باتقوا، یک ملکه نفسانی است. یعنی هیچ وقت از روی [[غفلت]] این موازنه به هم نمی‌خورد.
* روی همین حساب [[انسان]] [[مؤمن]] در عین جدیّت در عمل، [[مغرور]] به عملش نیست و همچنین هرگز حالت [[یأس]] به خود نمی‌گیرد. وقتی شوق به [[ثواب]] و [[خوف]] از [[عقاب]] در [[روح]] [[انسان]] به صورت ملکه و عادت باشد، همواره در عمل او دوام و جدیّت مشهود است. برای نمونه در [[شادی]] ها، در [[مصیبت‌ها]] و [[نعمت‌ها]] این دو حالت همراه اوست<ref>[[محمد حسین بهجتی اردکانی|بهجتی اردکانی، محمد حسین]]، [[نمی از دریای راز (کتاب)|نمی از دریای راز]]؛ [http://www.b-shafagh.ir/showlist.aspx?p=lesson&g=74].</ref>
* روی همین حساب [[انسان]] [[مؤمن]] در عین جدیّت در عمل، [[مغرور]] به عملش نیست و همچنین هرگز حالت [[یأس]] به خود نمی‌گیرد. وقتی شوق به [[ثواب]] و [[خوف]] از [[عقاب]] در [[روح]] [[انسان]] به صورت ملکه و عادت باشد، همواره در عمل او دوام و جدیّت مشهود است. برای نمونه در [[شادی]] ها، در [[مصیبت‌ها]] و [[نعمت‌ها]] این دو حالت همراه اوست<ref>[[محمد حسین بهجتی اردکانی|بهجتی اردکانی، محمد حسین]]، [[نمی از دریای راز (کتاب)|نمی از دریای راز]]؛ [http://www.b-shafagh.ir/showlist.aspx?p=lesson&g=74].</ref>


==مبدأ شوق و [[خوف]]==
== مبدأ شوق و [[خوف]] ==
* مبدأ شوق و [[خوف]]، تصور [[عظمت]] [[خالق]] است. وقتی [[انسان]] [[عظمت]] [[خالق]] را در ذهن مجسم کند،حالت شوق و [[خوف]] به او دست می‌دهد. هرقدر [[عظمت]] [[خالق]] را [[درک]] کنی، همان اندازه [[عظمت]] وعده‌ها و تهدید‌های [[الهی]] را [[درک]] خواهی کرد.وقتی [[عظمت]] [[خدا]] را که [[درک]] کردی، روی وعده‌اش هم حساب می‌کنی، زیرا کسی که [[عظیم]] است، وعده‌اش نیز [[عظیم]] است. [[خداوند]] [[عظیم]] اگر غضبناک شود، کوه‌ها نیز نمی‌توانند در برابر [[غضب]] او [[طاقت]] بیاورند. [[درک]] عظمتِ وعده‌ها و وعید‌های [[الهی]] موجب شوق همیشگی و [[خوف]] همیشگی می‌شود. [[بهشت]] نیز درهای مختلفی دارد که یکی از آنها درِ [[خوف]] و شوق است. این دو، یکی از راه‌های ورود به [[بهشت]] است<ref>[[محمد حسین بهجتی اردکانی|بهجتی اردکانی، محمد حسین]]، [[نمی از دریای راز (کتاب)|نمی از دریای راز]]؛ [http://www.b-shafagh.ir/showlist.aspx?p=lesson&g=74].</ref>
* مبدأ شوق و [[خوف]]، تصور [[عظمت]] [[خالق]] است. وقتی [[انسان]] [[عظمت]] [[خالق]] را در ذهن مجسم کند، حالت شوق و [[خوف]] به او دست می‌دهد. هرقدر [[عظمت]] [[خالق]] را [[درک]] کنی، همان اندازه [[عظمت]] وعده‌ها و تهدید‌های [[الهی]] را [[درک]] خواهی کرد. وقتی [[عظمت]] [[خدا]] را که [[درک]] کردی، روی وعده‌اش هم حساب می‌کنی، زیرا کسی که [[عظیم]] است، وعده‌اش نیز [[عظیم]] است. [[خداوند]] [[عظیم]] اگر غضبناک شود، کوه‌ها نیز نمی‌توانند در برابر [[غضب]] او [[طاقت]] بیاورند. [[درک]] عظمتِ وعده‌ها و وعید‌های [[الهی]] موجب شوق همیشگی و [[خوف]] همیشگی می‌شود. [[بهشت]] نیز درهای مختلفی دارد که یکی از آنها درِ [[خوف]] و شوق است. این دو، یکی از راه‌های ورود به [[بهشت]] است<ref>[[محمد حسین بهجتی اردکانی|بهجتی اردکانی، محمد حسین]]، [[نمی از دریای راز (کتاب)|نمی از دریای راز]]؛ [http://www.b-shafagh.ir/showlist.aspx?p=lesson&g=74].</ref>


==شوق عامل حرکت==
== شوق عامل حرکت ==


==متعلق شوق==
== متعلق شوق ==


===امور عادی و [[دنیوی]]===
=== امور عادی و [[دنیوی]] ===


===امور [[معنوی]] و [[الهی]]===
=== امور [[معنوی]] و [[الهی]] ===


==[[شوق به خدا]]==
== [[شوق به خدا]] ==
===[[شوق به لقای الهی]]===
=== [[شوق به لقای الهی]] ===


==[[شوق به اولیای الهی]]==
== [[شوق به اولیای الهی]] ==
===[[شوق به دیدار امام]]===
=== [[شوق به دیدار امام]] ===


==گستره شوق و آثار آن==
== گستره شوق و آثار آن ==


==[[بی اشتیاقی]]==
== [[بی اشتیاقی]] ==
==شوق در آینه فضیلت==
== شوق در آینه فضیلت ==
*شوق عبارت است از رغبت به چیزی که به آن نرسیده و به نحوی از انحا [[غایب]] باشد، پس شوق خالی از درد و جدایی و [[فراق]] نیست، و اگر جدایی بر طرف شود و وصال حاصل آید شوق از میان می‌رود. فرق شوق و [[حب]]، این است که در مفهوم شوق عدم وصول اعتبار می‌شود، و هر چند هر دو همراه و قرین یکدیگرند، منتهی چون وصول به مطلوب حاصل شود شوق از میان می‌رود، و [[حب]] بدون آن باقی می‌ماند<ref>معراج السعاده، ص۶۷۲.</ref>.
* شوق عبارت است از رغبت به چیزی که به آن نرسیده و به نحوی از انحا [[غایب]] باشد، پس شوق خالی از درد و جدایی و [[فراق]] نیست، و اگر جدایی بر طرف شود و وصال حاصل آید شوق از میان می‌رود. فرق شوق و [[حب]]، این است که در مفهوم شوق عدم وصول اعتبار می‌شود، و هر چند هر دو همراه و قرین یکدیگرند، منتهی چون وصول به مطلوب حاصل شود شوق از میان می‌رود، و [[حب]] بدون آن باقی می‌ماند<ref>معراج السعاده، ص۶۷۲.</ref>.


===[[برترین]] مرتبه شوق===
=== [[برترین]] مرتبه شوق ===
[[برترین]] و بالاترین مراتب شوق، شوق به [[خداوند سبحان]] است.
[[برترین]] و بالاترین مراتب شوق، شوق به [[خداوند سبحان]] است.
احتمال لقا و وصول (رسیدن) به او و [[حب]] و انس و [[تقرب]] به او از این راه است. شوق تنها درباره چیزی قابل تحقق است که از جهتی [[ادراک]] آن ممکن است و از جهتی دیگر غیرممکن باشد.
احتمال لقا و وصول (رسیدن) به او و [[حب]] و انس و [[تقرب]] به او از این راه است. شوق تنها درباره چیزی قابل تحقق است که از جهتی [[ادراک]] آن ممکن است و از جهتی دیگر غیرممکن باشد.
#آنچه [[ادراک]] آن اصلاً غیرممکن است، [[اشتیاق]] به آن ممکن نیست چون آن چیزی که ندیده و اوصاف آن را نشنیده است [[اشتیاق]] آن قابل تصور نیست.
# آنچه [[ادراک]] آن اصلاً غیرممکن است، [[اشتیاق]] به آن ممکن نیست چون آن چیزی که ندیده و اوصاف آن را نشنیده است [[اشتیاق]] آن قابل تصور نیست.
#آنچه بطور کامل [[ادراک]] می‌شود شوق به آن نیز موردی ندارد، زیرا کمال [[ادراک]] مشاهده و دیدن است و آن پیوسته از [[دیدار]] [[محبوب]] خود برخوردار است داشتن شوق قابل تصور نیست.
# آنچه بطور کامل [[ادراک]] می‌شود شوق به آن نیز موردی ندارد، زیرا کمال [[ادراک]] مشاهده و دیدن است و آن پیوسته از [[دیدار]] [[محبوب]] خود برخوردار است داشتن شوق قابل تصور نیست.
#شوق به چیزی مربوط می‌شود که از جهتی قابل [[ادراک]] باشد و از جهت دیگر قابل [[ادراک]] نیست و این دو صورت دارد.
# شوق به چیزی مربوط می‌شود که از جهتی قابل [[ادراک]] باشد و از جهت دیگر قابل [[ادراک]] نیست و این دو صورت دارد.


الف: اینکه چیزی کمی نمایان است اما احتیاج دارد که بطور کامل آشکار و هویدا شود.
الف: اینکه چیزی کمی نمایان است اما احتیاج دارد که بطور کامل آشکار و هویدا شود.
خط ۷۱: خط ۷۱:
[[گواه]] آن است که اصل [[نور]] را باید در [[دنیا]] توشه راه خود ساخت آنگاه در [[آخرت]] تابش آن افزایش می‌یابد، اما اینکه در [[آخرت]] [[نور]] تابان تازه‌ای به کسی داده شود چنین چیزی نخواهد بود<ref>برای مطالعه و اطلاعات بیشتر به کتب زیر مراجعه کنید: جامع السعادات، ج۳، ص۱۶۱؛ راه روشن، ج۸، ص۷۵؛ معراج السعاده، ص۶۷۴.</ref>.
[[گواه]] آن است که اصل [[نور]] را باید در [[دنیا]] توشه راه خود ساخت آنگاه در [[آخرت]] تابش آن افزایش می‌یابد، اما اینکه در [[آخرت]] [[نور]] تابان تازه‌ای به کسی داده شود چنین چیزی نخواهد بود<ref>برای مطالعه و اطلاعات بیشتر به کتب زیر مراجعه کنید: جامع السعادات، ج۳، ص۱۶۱؛ راه روشن، ج۸، ص۷۵؛ معراج السعاده، ص۶۷۴.</ref>.


===شوق در [[حدیث]]===
=== شوق در [[حدیث]] ===
[[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: هر کس مشتاق به لقای [[الهی]] شد، میل به طعام و شراب و [[لذت]] اینها از او قطع می‌شود و میل [[خواب]] و استراحت برطرف می‌شود و به [[دوست]] و رفیق انس نمی‌گیرد، و به آبادی [[پناه]] نمی‌برد، [[لباس]] نرم و لطیف نمی‌پوشد، قرار و آرام نمی‌گیرد، شب و روز [[خداوند سبحان]] را [[عبادت]] می‌کند، و با زبان شوق با او [[راز]] و [[نیاز]] می‌کند، و درد [[دل]] خود را به او عرض می‌کند<ref>مصباح الشریعه، باب۹۸.</ref>.
[[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: هر کس مشتاق به لقای [[الهی]] شد، میل به طعام و شراب و [[لذت]] اینها از او قطع می‌شود و میل [[خواب]] و استراحت برطرف می‌شود و به [[دوست]] و رفیق انس نمی‌گیرد، و به آبادی [[پناه]] نمی‌برد، [[لباس]] نرم و لطیف نمی‌پوشد، قرار و آرام نمی‌گیرد، شب و روز [[خداوند سبحان]] را [[عبادت]] می‌کند، و با زبان شوق با او [[راز]] و [[نیاز]] می‌کند، و درد [[دل]] خود را به او عرض می‌کند<ref>مصباح الشریعه، باب۹۸.</ref>.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش