پرش به محتوا

هجرت به حبشه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = هجرت
| موضوع مرتبط = هجرت
| عنوان مدخل  = هجرت به حبشه
| عنوان مدخل  = هجرت به حبشه
| مداخل مرتبط = [[هجرت به حبشه در تاریخ اسلامی]] - [[هجرت به حبشه در سیره معصوم]] - [[هجرت به حبشه در سیره نبوی]]
| مداخل مرتبط = [[هجرت به حبشه در تاریخ اسلامی]] - [[هجرت به حبشه در سیره معصوم]] - [[هجرت به حبشه در سیره نبوی]]
| پرسش مرتبط  =
| پرسش مرتبط  =
}}
}}
'''هجرت به حبشه''' پس از آن اتفاق افتاد که [[اذیت]] و [[آزار]] نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} و نومسلمانان آغاز شد. در چنین شرایطی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسلمانان]] دستور هجرت به حبشه را داد. این [[هجرت]] در دو مرحله اتفاق افتاد: هجرت اول در [[ماه رجب]] سال پنجم بعثت به [[رهبری]] [[عثمان بن مظعون]] و هجرت دوم، بین سال‌های پنجم تا هفتم [[بعثت]] انجام شد و [[رهبر]] این گروه [[جعفر بن ابی‌طالب]] بود. سرانجام [[مهاجران]] [[حبشه]] در ایام [[فتح خیبر]] به [[مدینه]] بازگشتند.
'''هجرت به حبشه''' پس از آن اتفاق افتاد که [[اذیت]] و [[آزار]] نسبت به [[پیامبر]] {{صل}} و نومسلمانان آغاز شد. در چنین شرایطی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مسلمانان]] دستور هجرت به حبشه را داد. این [[هجرت]] در دو مرحله اتفاق افتاد: هجرت اول در [[ماه رجب]] سال پنجم بعثت به [[رهبری]] [[عثمان بن مظعون]] و هجرت دوم، بین سال‌های پنجم تا هفتم [[بعثت]] انجام شد و [[رهبر]] این گروه [[جعفر بن ابی‌طالب]] بود. سرانجام [[مهاجران]] [[حبشه]] در ایام [[فتح خیبر]] به [[مدینه]] بازگشتند.


==مقدمه==
== مقدمه ==
نخستین [[هجرت]] در [[تاریخ اسلام]]، [[هجرت به حبشه]] است. در [[سال پنجم بعثت]] به سبب فشاری که بر [[مسلمانان]] صورت گرفت و برای [[دفاع]] از [[اسلام]]، به [[دستور خدا]] و پیامبرش، عده‌ای از [[مسلمانان]]، موطن و سرزمین اصلی خویش را رها کردند و به سرزمینی دیگر رفتند<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۷؛ [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۳.</ref>.
نخستین [[هجرت]] در [[تاریخ اسلام]]، [[هجرت به حبشه]] است. در [[سال پنجم بعثت]] به سبب فشاری که بر [[مسلمانان]] صورت گرفت و برای [[دفاع]] از [[اسلام]]، به [[دستور خدا]] و پیامبرش، عده‌ای از [[مسلمانان]]، موطن و سرزمین اصلی خویش را رها کردند و به سرزمینی دیگر رفتند<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۷؛ [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۳.</ref>.


==[[مهاجرت]] اول==
== [[مهاجرت]] اول ==
افزایش تعداد [[مسلمانان]] [[مکه]] و [[آشکار]] شدن ایمانشان، فشار [[مشرکان]] به آنها را زیاد کرد و باعث شد مورد [[آزار]] و اذیت [[قریش]] قرار گیرند تا از [[دین]] خود دست بردارند. [[مشرکان]] از هیچ [[شکنجه]] و اذیتی فروگذار نکردند؛ برخی را می‌زدند، گروهی را به [[گرسنگی]] می‌آزردند، جمعی را روی ریگ‌های داغ می‌خواباندند تا [[مسلمانان]] از [[دین]] خود دست بردارند. در این میان، برخی هم [[استقامت]] می‌ورزیدند و از [[دین]] خود دست بر نمی‌داشتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۷.</ref>.
افزایش تعداد [[مسلمانان]] [[مکه]] و [[آشکار]] شدن ایمانشان، فشار [[مشرکان]] به آنها را زیاد کرد و باعث شد مورد [[آزار]] و اذیت [[قریش]] قرار گیرند تا از [[دین]] خود دست بردارند. [[مشرکان]] از هیچ [[شکنجه]] و اذیتی فروگذار نکردند؛ برخی را می‌زدند، گروهی را به [[گرسنگی]] می‌آزردند، جمعی را روی ریگ‌های داغ می‌خواباندند تا [[مسلمانان]] از [[دین]] خود دست بردارند. در این میان، برخی هم [[استقامت]] می‌ورزیدند و از [[دین]] خود دست بر نمی‌داشتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۷.</ref>.


وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} دید که [[یاران]] او سخت، گرفتار و در شکنجه‌اند، به [[فرمان الهی]] به آنها فرمود که به [[کشور]] [[حبشه]] [[هجرت]] کنند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۱؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ زیرا [[حبشه]]، [[فرمانروایی]] دارد که در قلمرو او بر کسی [[ظلم]] نمی‌شود. کسانی که برای نخستین بار آماده این سفر شدند، ده نفر<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۶.</ref> و به روایتی دیگر یازده مرد و چهار [[زن]] بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷؛ این جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۷۴.</ref>. درباره نحوه مهاجرتشان هم [[روایات]] مختلفی است. به [[روایت]] [[محمد بن اسحاق]]، نحوه [[مهاجرت]] این چند نفر به صورت انفرادی بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹.</ref> و این چند نفر، نخستین قافله [[مهاجرت]] به [[حبشه]] بودند و [[عثمان بن مظعون]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۳؛ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج۱، ص۳۱۳.</ref> [[امیر]] آنها بود. [[ابن‌سعد]] [[روایت]] می‌کند که آنان کاملاً پوشیده و پنهان [[هجرت]] کردند. برخی از ایشان، پیاده و برخی سواره آمده بودند و [[خداوند]] هم [[توفیق]] [[مهاجرت]] را نصیبشان کرد و همان [[ساعت]]، دو کشتی بازرگانی رسید و ایشان را به نصف [[دینار]] به [[حبشه]] برد. [[قریش]] به تعقیب ایشان پرداختند، ولی به هیچ یک از ایشان [[دست]] نیافتند. زمان [[مهاجرت]] آنها در [[ماه رجب]] [[سال پنجم بعثت]] و در دومین سال [[آشکار]] کردن [[دعوت علنی]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۷۸-۳۸۸؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵.</ref>
وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} دید که [[یاران]] او سخت، گرفتار و در شکنجه‌اند، به [[فرمان الهی]] به آنها فرمود که به [[کشور]] [[حبشه]] [[هجرت]] کنند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۱؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ زیرا [[حبشه]]، [[فرمانروایی]] دارد که در قلمرو او بر کسی [[ظلم]] نمی‌شود. کسانی که برای نخستین بار آماده این سفر شدند، ده نفر<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۶.</ref> و به روایتی دیگر یازده مرد و چهار [[زن]] بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷؛ این جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۷۴.</ref>. درباره نحوه مهاجرتشان هم [[روایات]] مختلفی است. به [[روایت]] [[محمد بن اسحاق]]، نحوه [[مهاجرت]] این چند نفر به صورت انفرادی بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹.</ref> و این چند نفر، نخستین قافله [[مهاجرت]] به [[حبشه]] بودند و [[عثمان بن مظعون]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۳؛ قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج۱، ص۳۱۳.</ref> [[امیر]] آنها بود. [[ابن‌سعد]] [[روایت]] می‌کند که آنان کاملاً پوشیده و پنهان [[هجرت]] کردند. برخی از ایشان، پیاده و برخی سواره آمده بودند و [[خداوند]] هم [[توفیق]] [[مهاجرت]] را نصیبشان کرد و همان [[ساعت]]، دو کشتی بازرگانی رسید و ایشان را به نصف [[دینار]] به [[حبشه]] برد. [[قریش]] به تعقیب ایشان پرداختند، ولی به هیچ یک از ایشان [[دست]] نیافتند. زمان [[مهاجرت]] آنها در [[ماه رجب]] [[سال پنجم بعثت]] و در دومین سال [[آشکار]] کردن [[دعوت علنی]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۷۸-۳۸۸؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵.</ref>


==علت بازگشت از [[مهاجرت]] اول==
== علت بازگشت از [[مهاجرت]] اول ==
[[مسلمانان]]، دو [[ماه شعبان]] و [[رمضان]] را در آن دیار ماندند و در [[شوال]] [[سال پنجم بعثت]] برگشتند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷.</ref>. درباره علت بازگشت [[مهاجران]]، "[[ابن اثیر]]" و "واقدی" قائل‌اند که [[مهاجران]] پس از شنیدن خبر [[مسلمان]] شدن [[اهل مکه]] بر اثر داستان "[[غرانیق]]" بازگشتند (اگرچه داستان [[غرانیق]] بی‌پایه و اساس است)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷.</ref>؛ اما ابن هشام، علت بازگشت [[مهاجران]] را بدین صورت بیان می‌کند: [[مهاجران]] از [[مکه]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده بودند... و تحت [[حمایت]] [[پادشاه]] [[حبشه]] در کمال [[آسایش]] و [[امنیت]] به سر می‌بردند تا اینکه به آنها خبر رسید تمامی [[مشرکان]] [[مکه]]، [[مسلمان]] شده‌اند. این شایعه [[دروغ]] باعث شد که جمعی از [[مهاجران]] پیش از آنکه درباره [[درستی]] این خبر، [[تحقیق]] کنند، بار سفر را ببندند و به سوی [[شهر]] و دیار اصلی خود مراجعت کنند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۴.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>
[[مسلمانان]]، دو [[ماه شعبان]] و [[رمضان]] را در آن دیار ماندند و در [[شوال]] [[سال پنجم بعثت]] برگشتند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷.</ref>. درباره علت بازگشت [[مهاجران]]، "[[ابن اثیر]]" و "واقدی" قائل‌اند که [[مهاجران]] پس از شنیدن خبر [[مسلمان]] شدن [[اهل مکه]] بر اثر داستان "[[غرانیق]]" بازگشتند (اگرچه داستان [[غرانیق]] بی‌پایه و اساس است)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷.</ref>؛ اما ابن هشام، علت بازگشت [[مهاجران]] را بدین صورت بیان می‌کند: [[مهاجران]] از [[مکه]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده بودند... و تحت [[حمایت]] [[پادشاه]] [[حبشه]] در کمال [[آسایش]] و [[امنیت]] به سر می‌بردند تا اینکه به آنها خبر رسید تمامی [[مشرکان]] [[مکه]]، [[مسلمان]] شده‌اند. این شایعه [[دروغ]] باعث شد که جمعی از [[مهاجران]] پیش از آنکه درباره [[درستی]] این خبر، [[تحقیق]] کنند، بار سفر را ببندند و به سوی [[شهر]] و دیار اصلی خود مراجعت کنند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۴.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>


==[[مهاجرت]] دوم==
== [[مهاجرت]] دوم ==
زمانی که [[مهاجران]] اول که در [[حبشه]] بودند، بر اثر آن شایعه [[دروغ]] ([[مسلمان]] شدن [[مشرکان]] [[مکه]])، به مکه بازگشتند، به نزدیکی [[شهر]] مکه رسیدند، متوجه شدند که این خبر، [[شایعه]] دروغی بیش نبوده است و [[مشرکان]] مکه [[مسلمان]] نشده‌اند؛ از این رو جمعی از آنها ناچار شدند، مخفیانه وارد [[شهر]] شوند و جمعی به بزرگان [[قریش]] پناهنده شدند. با این حال، تنها عده‌ای از آنها بعدها توانستند با [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند و در زمره [[مهاجران به مدینه]] باشند؛ چرا که آنان در حبس مکیان بودند؛ به گونه‌ای که در [[جنگ بدر]] و غیره نتوانستند حاضر شوند و برخی از آنها در [[مکه]] ماندند و تا هنگام [[مرگ]] در آن [[شهر]] بودند و نتوانستند به [[مدینه]] بروند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۵؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.
زمانی که [[مهاجران]] اول که در [[حبشه]] بودند، بر اثر آن شایعه [[دروغ]] ([[مسلمان]] شدن [[مشرکان]] [[مکه]])، به مکه بازگشتند، به نزدیکی [[شهر]] مکه رسیدند، متوجه شدند که این خبر، [[شایعه]] دروغی بیش نبوده است و [[مشرکان]] مکه [[مسلمان]] نشده‌اند؛ از این رو جمعی از آنها ناچار شدند، مخفیانه وارد [[شهر]] شوند و جمعی به بزرگان [[قریش]] پناهنده شدند. با این حال، تنها عده‌ای از آنها بعدها توانستند با [[پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند و در زمره [[مهاجران به مدینه]] باشند؛ چرا که آنان در حبس مکیان بودند؛ به گونه‌ای که در [[جنگ بدر]] و غیره نتوانستند حاضر شوند و برخی از آنها در [[مکه]] ماندند و تا هنگام [[مرگ]] در آن [[شهر]] بودند و نتوانستند به [[مدینه]] بروند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۵؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۳۶۷.</ref>.


با این اوصاف، [[اهل مکه]] دوباره بر [[مسلمانان]] سخت گرفتند؛ به گونه‌ای که [[رسول خدا]]{{صل}} به ایشان اجازه فرمود برای بار دوم [[مهاجرت]] کنند. بنابراین مهاجرت دوم هم مثل [[مهاجرت]] اول نتیجه [[آزار]] و [[شکنجه]] [[قریش]] بر [[مسلمانان]] بود که البته از مرحله اول شدیدتر بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>.
با این اوصاف، [[اهل مکه]] دوباره بر [[مسلمانان]] سخت گرفتند؛ به گونه‌ای که [[رسول خدا]] {{صل}} به ایشان اجازه فرمود برای بار دوم [[مهاجرت]] کنند. بنابراین مهاجرت دوم هم مثل [[مهاجرت]] اول نتیجه [[آزار]] و [[شکنجه]] [[قریش]] بر [[مسلمانان]] بود که البته از مرحله اول شدیدتر بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>.


روشن است که پس از بازگشت [[مهاجران]] اول به [[مکه]]، [[مهاجرت]] دوم صورت گرفت. در تعداد مهاجران مرحله دوم نیز [[اختلاف]] است. برخی آنها را هشتاد و سه نفر مرد و یازده [[زن]] [[قریشی]] و هفت بانوی غیر قریشی می‌دانند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. برخی منابع، تعدادشان را هفتاد مرد به جز زنانشان ذکر می‌کنند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۹-۳۹۰؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵.</ref>
روشن است که پس از بازگشت [[مهاجران]] اول به [[مکه]]، [[مهاجرت]] دوم صورت گرفت. در تعداد مهاجران مرحله دوم نیز [[اختلاف]] است. برخی آنها را هشتاد و سه نفر مرد و یازده [[زن]] [[قریشی]] و هفت بانوی غیر قریشی می‌دانند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. برخی منابع، تعدادشان را هفتاد مرد به جز زنانشان ذکر می‌کنند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۹-۳۹۰؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاه‌شمار (مقاله)|گاه‌شمار]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵.</ref>


==سفیران [[قریش]] در [[حبشه]]==
== سفیران [[قریش]] در [[حبشه]] ==
[[مهاجران]] [[مکه]] در [[حبشه]] منزل کردند و دور از [[شکنجه]] [[مشرکان]] و صدمات و آزارشان در محلی [[امن]]، روزگار به سر می‌بردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[مشرکان]] برای بازگرداندن آنها به [[مکه]]، دو نفر از افراد سخنور و [[زیرک]] [[قریش]] را برگزیدند و به دربار [[نجاشی]] فرستادند تا او [[مهاجران]] را از [[حبشه]] اخراج کند. برای این منظور "[[عبدالله بن ابی‌ربیعه]]" و "[[عمرو بن عاص]]"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل التبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۱.</ref> را [[انتخاب]] کردند و با هدایای بسیار برای [[نجاشی]] و درباریان او به [[حبشه]] روانه کردند. آنان هدایا را تقدیم کردند. همچنین به هیئت [[وزیران]]، هدایایی دادند.
[[مهاجران]] [[مکه]] در [[حبشه]] منزل کردند و دور از [[شکنجه]] [[مشرکان]] و صدمات و آزارشان در محلی [[امن]]، روزگار به سر می‌بردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[مشرکان]] برای بازگرداندن آنها به [[مکه]]، دو نفر از افراد سخنور و [[زیرک]] [[قریش]] را برگزیدند و به دربار [[نجاشی]] فرستادند تا او [[مهاجران]] را از [[حبشه]] اخراج کند. برای این منظور "[[عبدالله بن ابی‌ربیعه]]" و "[[عمرو بن عاص]]"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل التبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۱.</ref> را [[انتخاب]] کردند و با هدایای بسیار برای [[نجاشی]] و درباریان او به [[حبشه]] روانه کردند. آنان هدایا را تقدیم کردند. همچنین به هیئت [[وزیران]]، هدایایی دادند.


خط ۳۲: خط ۳۲:
[[یاران]] [[پادشاه]] به فرستادگان [[قریش]] [[وعده]] دادند که خواسته‌شان را انجام می‌دهند. آنها نزد [[نجاشی]] حاضر شدند و مقصود خود را بیان کردند. [[یاران]] [[پادشاه]] [[رأی]] دادند که [[مسلمانان]] را تسیلم کنند. [[پادشاه]] [[غضب]] کرد و گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! من هرگز مردمی را که به من [[پناه]] آورده و در [[کشور]] من زیست و مرا بر دیگران [[برتر]] دانسته‌اند، تسیلم نمی‌کنم؛ مگر بعد از بحث و [[تحقیق]]. اگر آن دو [[نماینده]] راست گفته باشند، آنها را [[تسلیم]] می‌کنم و اگر خلاف گفته باشند، به ایشان [[پناه]] می‌دهم و به آنان [[نیکی]] می‌کنم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۵: عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۰؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۱-۳۰۲.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۰-۳۹۱؛ [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۳.</ref>
[[یاران]] [[پادشاه]] به فرستادگان [[قریش]] [[وعده]] دادند که خواسته‌شان را انجام می‌دهند. آنها نزد [[نجاشی]] حاضر شدند و مقصود خود را بیان کردند. [[یاران]] [[پادشاه]] [[رأی]] دادند که [[مسلمانان]] را تسیلم کنند. [[پادشاه]] [[غضب]] کرد و گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! من هرگز مردمی را که به من [[پناه]] آورده و در [[کشور]] من زیست و مرا بر دیگران [[برتر]] دانسته‌اند، تسیلم نمی‌کنم؛ مگر بعد از بحث و [[تحقیق]]. اگر آن دو [[نماینده]] راست گفته باشند، آنها را [[تسلیم]] می‌کنم و اگر خلاف گفته باشند، به ایشان [[پناه]] می‌دهم و به آنان [[نیکی]] می‌کنم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۵: عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۰؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۱-۳۰۲.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۰-۳۹۱؛ [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۳.</ref>


==سخنان [[جعفر بن ابی‌طالب]]==
== سخنان [[جعفر بن ابی‌طالب]] ==
[[نجاشی]] [[دستور]] داد تا [[مهاجران]] در مجلس حاضر شوند. او گفت: "این چه [[دینی]] است که به سبب آن، شما از [[قوم]] خود جدا شده و در عین حال [[دین]] مرا هم نپذیرفته و [[دین]] هیچ یک از ما را نیز قبول نکرده‌اید؟" [[جعفر]] گفت: "ای [[پادشاه]]! ما مردمی [[گمراه]] بودیم که بتها را [[پرستش]] می‌کردیم و مردار می‌خوردیم. مرتکب کارهای [[زشت]] می‌شدیم، [[صله رحم]] نمی‌کردیم و [[همسایه]] را [[آزار]] می‌دادیم... تا آنکه [[خداوند متعال]] برای ما [[پیغمبری]] فرستاد و ما [[نسب]] او را خوب می‌شناسیم و او را [[راستگو]] و [[امین]] می‌دانیم. وی ما را به [[عبادت]] خدای یگانه [[دعوت]] کرد که هیچ چیز را با [[خدا]] شریک نکنیم و [[پرستش]] بتها را ترک گوییم. او به ما امر کرده که راست بگوییم و [[امانتداری]] کنیم، [[همسایه]] و پناهنده را [[نیک]] بداریم و از کارهای [[زشت]] و [[خونریزی]] بپرهیزیم، از ارتکاب کارهای بد و زورگویی و خوردن [[مال یتیم]] دوری کنیم. او ما را به [[نماز]] امر کرد... سپس ما به او [[ایمان]] آوردیم و ایشان را [[تصدیق]] کردیم. آنچه را که بر ما [[حرام]] کرده، [[حرام]] دانستیم و آنچه را [[حلال]] شمرده پذیرفتیم. [[قوم]] ما به همین [[دلیل]] بر ما [[ستم]] کردند و [[مانع]] [[دینداری]] ما شدند و به [[کشور]] شما آمدیم و شما را از دیگران [[برتر]] و بهتر دانستیم و امیدواریم که نزد تو بر ما ستمی روا نباشد"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶: عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۱-۸۰؛ ابن جوزی المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۸۲-۳۸۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref>.
[[نجاشی]] [[دستور]] داد تا [[مهاجران]] در مجلس حاضر شوند. او گفت: "این چه [[دینی]] است که به سبب آن، شما از [[قوم]] خود جدا شده و در عین حال [[دین]] مرا هم نپذیرفته و [[دین]] هیچ یک از ما را نیز قبول نکرده‌اید؟" [[جعفر]] گفت: "ای [[پادشاه]]! ما مردمی [[گمراه]] بودیم که بتها را [[پرستش]] می‌کردیم و مردار می‌خوردیم. مرتکب کارهای [[زشت]] می‌شدیم، [[صله رحم]] نمی‌کردیم و [[همسایه]] را [[آزار]] می‌دادیم... تا آنکه [[خداوند متعال]] برای ما [[پیغمبری]] فرستاد و ما [[نسب]] او را خوب می‌شناسیم و او را [[راستگو]] و [[امین]] می‌دانیم. وی ما را به [[عبادت]] خدای یگانه [[دعوت]] کرد که هیچ چیز را با [[خدا]] شریک نکنیم و [[پرستش]] بتها را ترک گوییم. او به ما امر کرده که راست بگوییم و [[امانتداری]] کنیم، [[همسایه]] و پناهنده را [[نیک]] بداریم و از کارهای [[زشت]] و [[خونریزی]] بپرهیزیم، از ارتکاب کارهای بد و زورگویی و خوردن [[مال یتیم]] دوری کنیم. او ما را به [[نماز]] امر کرد... سپس ما به او [[ایمان]] آوردیم و ایشان را [[تصدیق]] کردیم. آنچه را که بر ما [[حرام]] کرده، [[حرام]] دانستیم و آنچه را [[حلال]] شمرده پذیرفتیم. [[قوم]] ما به همین [[دلیل]] بر ما [[ستم]] کردند و [[مانع]] [[دینداری]] ما شدند و به [[کشور]] شما آمدیم و شما را از دیگران [[برتر]] و بهتر دانستیم و امیدواریم که نزد تو بر ما ستمی روا نباشد"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶: عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۱-۸۰؛ ابن جوزی المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۸۲-۳۸۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref>.


خط ۳۹: خط ۳۹:
پس از چند روز [[عمرو بن عاص]] نزد [[نجاشی]] آمد و گفت: "این بی‌خبران درباره [[عیسی]]، [[سخن]] عجیبی می‌گویند. شما کسی را نزد ایشان بفرستید و سخن ایشان را درباره [[حضرت عیسی]] جویا شوید". فرستاده [[نجاشی]]، نزد [[مهاجران]] آمد. چون [[مهاجران]] نزد [[نجاشی]] آمدند، رو به ایشان کرد و گفت: "شما درباره [[عیسی بن مریم]] چه می‌گویید؟" [[جعفر بن ابی طالب]] گفت: "... ما معتقدیم که [[حضرت عیسی]]، [[بنده]] و [[پیامبر]] و [[روح خدا]] و کلمه [[الهی]] است که به [[مریم]] [[بتول]] فرستاده است"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج۲، ص۸۱.</ref>. نجاشی [[دست]] خود را به طرف چوبی که روی [[زمین]] بود دراز کرد، آن را برداشت و گفت: "به [[خدا]] سخنی که تو درباره [[عیسی]] گفتی با [[حقیقت]] فاصله ندارد". پس به [[مهاجران]] گفت: "شما با خیالی آسوده به هر جای [[حبشه]] که می‌خواهید بروید و بدانید که در [[امان]] ما هستید"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۸۳.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>
پس از چند روز [[عمرو بن عاص]] نزد [[نجاشی]] آمد و گفت: "این بی‌خبران درباره [[عیسی]]، [[سخن]] عجیبی می‌گویند. شما کسی را نزد ایشان بفرستید و سخن ایشان را درباره [[حضرت عیسی]] جویا شوید". فرستاده [[نجاشی]]، نزد [[مهاجران]] آمد. چون [[مهاجران]] نزد [[نجاشی]] آمدند، رو به ایشان کرد و گفت: "شما درباره [[عیسی بن مریم]] چه می‌گویید؟" [[جعفر بن ابی طالب]] گفت: "... ما معتقدیم که [[حضرت عیسی]]، [[بنده]] و [[پیامبر]] و [[روح خدا]] و کلمه [[الهی]] است که به [[مریم]] [[بتول]] فرستاده است"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج۲، ص۸۱.</ref>. نجاشی [[دست]] خود را به طرف چوبی که روی [[زمین]] بود دراز کرد، آن را برداشت و گفت: "به [[خدا]] سخنی که تو درباره [[عیسی]] گفتی با [[حقیقت]] فاصله ندارد". پس به [[مهاجران]] گفت: "شما با خیالی آسوده به هر جای [[حبشه]] که می‌خواهید بروید و بدانید که در [[امان]] ما هستید"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۸۳.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>


==بازگشت [[مهاجران]]==
== بازگشت [[مهاجران]] ==
[[مهاجران]] در [[حبشه]] بودند تا اینکه [[رسول خدا]] "عمرو بن امیه ضمری" را با نامه‌ای به سوی [[نجاشی]] فرستاد. [[نجاشی]] پس از رسیدن [[نامه]] حضرت، جمعی از آنها را در دو کشتی جای داد و به وطن خویش فرستاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹.</ref>. مهاجران پس از [[فتح خیبر]] به [[مدینه]] رسیدند و چون چشم [[خاتم انبیا]]{{صل}} به [[جعفر بن ابی‌طالب]] افتاد، او را در بر گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: "نمی‌دانم از [[فتح خیبر]] شاد باشم یا از ورود [[جعفر]]"<ref>علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۴، ص۲۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۳.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲.</ref>
[[مهاجران]] در [[حبشه]] بودند تا اینکه [[رسول خدا]] "عمرو بن امیه ضمری" را با نامه‌ای به سوی [[نجاشی]] فرستاد. [[نجاشی]] پس از رسیدن [[نامه]] حضرت، جمعی از آنها را در دو کشتی جای داد و به وطن خویش فرستاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹.</ref>. مهاجران پس از [[فتح خیبر]] به [[مدینه]] رسیدند و چون چشم [[خاتم انبیا]] {{صل}} به [[جعفر بن ابی‌طالب]] افتاد، او را در بر گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: "نمی‌دانم از [[فتح خیبر]] شاد باشم یا از ورود [[جعفر]]"<ref>علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۴، ص۲۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۹؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۳.</ref>.<ref>[[طاهره سپهوندی|سپهوندی، طاهره]]، [[هجرت به حبشه (مقاله)|هجرت به حبشه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش