خلافت ابوبکر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
'''[[دلیل]] اوّل:''' عمده دلیل اهل سنت بر [[اثبات]] خلافت ابوبکر، [[اختیار]] و [[انتخاب]] او توسط [[اهل حل و عقد]] برای [[خلافت]] است<ref>احکام سلطانیه، جزء اوّل، ص۶ و ۷ و جزء دوّم، ص۲۳ - ۲۴؛ تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref>. در این زمینه میگویند: [[امامت]] نزد اکثر فرقههای [[مسلمان]] (یعنی اهل سنت) به اختیار و انتخاب اهل حل و عقد [[ثابت]] میشود، اگر چه اهل حل و عقد کم باشند، به خاطر [[اجماع]] آنان بر [[امامت ابوبکر]]، و نصی هم (از سوی [[پیامبر]] {{صل}} بر خلافت کسی) نیامده است و (امامت) بر اتفاق کل هم [[استوار]] نیست<ref>شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، تحقیق دکتر عبدالرحمن عُمیره، ص۲۵۲.</ref>. | '''[[دلیل]] اوّل:''' عمده دلیل اهل سنت بر [[اثبات]] خلافت ابوبکر، [[اختیار]] و [[انتخاب]] او توسط [[اهل حل و عقد]] برای [[خلافت]] است<ref>احکام سلطانیه، جزء اوّل، ص۶ و ۷ و جزء دوّم، ص۲۳ - ۲۴؛ تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref>. در این زمینه میگویند: [[امامت]] نزد اکثر فرقههای [[مسلمان]] (یعنی اهل سنت) به اختیار و انتخاب اهل حل و عقد [[ثابت]] میشود، اگر چه اهل حل و عقد کم باشند، به خاطر [[اجماع]] آنان بر [[امامت ابوبکر]]، و نصی هم (از سوی [[پیامبر]] {{صل}} بر خلافت کسی) نیامده است و (امامت) بر اتفاق کل هم [[استوار]] نیست<ref>شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، تحقیق دکتر عبدالرحمن عُمیره، ص۲۵۲.</ref>. | ||
آنها در این رابطه میگویند: چون اهل حل و عقد (صاحب نظران و متخصصان مسائل [[اسلامی]]) بر خلافت ابوبکر اجماع کرده، او را بر این امر برگزیدهاند، وی نیز با [[تأیید]] [[اجماع امت]] روبرو شد. افزون بر این، بنابر گفته [[فخر رازی]]، اهل حل و عقد مصادیق "[[اولی الامر]]" در [[آیه ۵۹ سوره نساء]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref> «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> هستند که معصوماند<ref>ر. ک: تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref>، بنابراین اگر کسی را برای خلافت انتخاب و اختیار کردند هر چند عده کمی هم باشند کارشان [[حجت]] است. | آنها در این رابطه میگویند: چون اهل حل و عقد (صاحب نظران و متخصصان مسائل [[اسلامی]]) بر خلافت ابوبکر اجماع کرده، او را بر این امر برگزیدهاند، وی نیز با [[تأیید]] [[اجماع امت]] روبرو شد. افزون بر این، بنابر گفته [[فخر رازی]]، اهل حل و عقد مصادیق "[[اولی الامر]]" در [[آیه ۵۹ سوره نساء]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref> «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> هستند که معصوماند<ref>ر.ک: تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref>، بنابراین اگر کسی را برای خلافت انتخاب و اختیار کردند هر چند عده کمی هم باشند کارشان [[حجت]] است. | ||
اینگونه دلیل و [[استدلال]] از جهاتی دارای اشکال بوده و فاقد اعتبار لازم است: | اینگونه دلیل و [[استدلال]] از جهاتی دارای اشکال بوده و فاقد اعتبار لازم است: | ||
# اهل حل و عقد در [[انتخاب ابوبکر]]، تنها پنج نفر به نامهای: [[عمر بن خطاب]]، ابوعُبَیده جرّاح، اُسَید بن حضر، [[بشر بن سعد]] و سالم غلام ابیحُذیفه بودند<ref>احکام سلطانیه، جزء اوّل، ص۷.</ref>. علاوه بر این، از برخی نقلهای [[تاریخی]] برمیآید که فقط عمر بن خطاب و [[ابوعبیده]] جرّاح گرداننده [[شورای سقیفه]] بوده و نقش اصلی را در [[بیعت گرفتن]] از دیگران به سود [[ابوبکر]] داشتهاند<ref>ر. ک: کامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ و ۳۳۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳ - ۱۲۵.</ref>. | # اهل حل و عقد در [[انتخاب ابوبکر]]، تنها پنج نفر به نامهای: [[عمر بن خطاب]]، ابوعُبَیده جرّاح، اُسَید بن حضر، [[بشر بن سعد]] و سالم غلام ابیحُذیفه بودند<ref>احکام سلطانیه، جزء اوّل، ص۷.</ref>. علاوه بر این، از برخی نقلهای [[تاریخی]] برمیآید که فقط عمر بن خطاب و [[ابوعبیده]] جرّاح گرداننده [[شورای سقیفه]] بوده و نقش اصلی را در [[بیعت گرفتن]] از دیگران به سود [[ابوبکر]] داشتهاند<ref>ر.ک: کامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ و ۳۳۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۳ - ۱۲۵.</ref>. | ||
# تفتازاتی و برخی علمای دیگر [[اهل سنت]] تصریح کردهاند که [[امامت]] برای کسی [[ثابت]] نمیشود مگر با [[اجماع صحابه]] و اتفاق [[جمهور]] [[اهل حل و عقد]]<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ احکام سلطانیه، جزء دوّم، ص۲۳ به نقل از احمد بن حنبل.</ref>. اما در [[اجماع]] [[سقیفه بنیساعده]] که افراد بسیار اندکی در آن گرد آمده بودند و با [[شتاب]] ابوبکر را به [[خلافت]] برگزیدهاند، با سایر [[مسلمانان]]، بهویژه [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} ـ که به تصریح [[آیات]] و روایاتِ معتبر معصوماند ـ و نیز با بزرگان [[صحابه]] همچون [[عباس]] [[عموی پیامبر]] {{صل}}، [[عبدالله بن عباس]]، [[فضل بن عباس]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار]] و [[یاسر]] و دیگران، هیچگونه [[مشورت]] و نظرخواهی انجام نگرفت. به گونهای که بعدها [[عمر]] تصریح کرد که: "[[بیعت با ابوبکر]] کار شتابزده و حساب نشدهای بود، و اگر این گونه [[بیعت]] تکرار شود ارزشی ندارد!"<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳ و ۲۶؛ سیره نبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۷.</ref>. ابوعلی از [[دانشمندان]] اهل سنت نیز گفته: "هیچگاه مشورتی با [[اصحاب]] صورت نگرفت"<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳ و ۲۶.</ref> و بالاتر از این، اهل بیت پیامبر {{صل}} و عدهای از [[انصار]] نظیر [[سعد بن عباده]] و بسیاری از [[مهاجران]] مانند [[ابوسفیان]] بیعت نکردند و از برخی نیز به [[زور]] بیعت گرفتند. | # تفتازاتی و برخی علمای دیگر [[اهل سنت]] تصریح کردهاند که [[امامت]] برای کسی [[ثابت]] نمیشود مگر با [[اجماع صحابه]] و اتفاق [[جمهور]] [[اهل حل و عقد]]<ref>شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ احکام سلطانیه، جزء دوّم، ص۲۳ به نقل از احمد بن حنبل.</ref>. اما در [[اجماع]] [[سقیفه بنیساعده]] که افراد بسیار اندکی در آن گرد آمده بودند و با [[شتاب]] ابوبکر را به [[خلافت]] برگزیدهاند، با سایر [[مسلمانان]]، بهویژه [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} ـ که به تصریح [[آیات]] و روایاتِ معتبر معصوماند ـ و نیز با بزرگان [[صحابه]] همچون [[عباس]] [[عموی پیامبر]] {{صل}}، [[عبدالله بن عباس]]، [[فضل بن عباس]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار]] و [[یاسر]] و دیگران، هیچگونه [[مشورت]] و نظرخواهی انجام نگرفت. به گونهای که بعدها [[عمر]] تصریح کرد که: "[[بیعت با ابوبکر]] کار شتابزده و حساب نشدهای بود، و اگر این گونه [[بیعت]] تکرار شود ارزشی ندارد!"<ref>ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳ و ۲۶؛ سیره نبویه، ابن هشام، ج۴، ص۳۰۷.</ref>. ابوعلی از [[دانشمندان]] اهل سنت نیز گفته: "هیچگاه مشورتی با [[اصحاب]] صورت نگرفت"<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۳ و ۲۶.</ref> و بالاتر از این، اهل بیت پیامبر {{صل}} و عدهای از [[انصار]] نظیر [[سعد بن عباده]] و بسیاری از [[مهاجران]] مانند [[ابوسفیان]] بیعت نکردند و از برخی نیز به [[زور]] بیعت گرفتند. | ||
# ادعای [[معصوم]] بودن اهل حل و عقد از سوی [[فخر رازی]] نیز به کلی بیاساس و [[باطل]] است؛ زیرا با مبنای خودشان که میگویند: "بعد از [[پیامبر]] {{صل}} هیچکس معصوم نیست و [[خلیفه]] هم لازم نیست معصوم باشد"، [[سازش]] ندارند<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.</ref>. جز اینکه فخر رازی خواسته با برداشت [[تفسیری]] خود (بدون ارائه [[دلیل]] محکم و متقن) چنین ادعایی را ارائه دهد. | # ادعای [[معصوم]] بودن اهل حل و عقد از سوی [[فخر رازی]] نیز به کلی بیاساس و [[باطل]] است؛ زیرا با مبنای خودشان که میگویند: "بعد از [[پیامبر]] {{صل}} هیچکس معصوم نیست و [[خلیفه]] هم لازم نیست معصوم باشد"، [[سازش]] ندارند<ref>ر.ک: شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱.</ref>. جز اینکه فخر رازی خواسته با برداشت [[تفسیری]] خود (بدون ارائه [[دلیل]] محکم و متقن) چنین ادعایی را ارائه دهد. | ||
# اما اینکه [[اختیار]] و [[انتخاب]] [[اهل حل و عقد]] با [[اجماع امت]] (از [[مهاجران]] و [[انصار]]) همراه بوده و آنان با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند؛ این نیز خلاف واقع و ادعای باطلی است؛ زیرا به اعتراف برخی از علمای [[اهل سنت]] اختلافیترین مسئله [[اسلامی]] بعد از [[پیامبر]] {{صل}} همین مسئله [[خلافت]] بوده است و برای هیچ مسئله [[دینی]]، به اندازه مسئله خلافت [[شمشیر]] کشیده نشده است<ref>ملل و نحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۴.</ref>. | # اما اینکه [[اختیار]] و [[انتخاب]] [[اهل حل و عقد]] با [[اجماع امت]] (از [[مهاجران]] و [[انصار]]) همراه بوده و آنان با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کردند؛ این نیز خلاف واقع و ادعای باطلی است؛ زیرا به اعتراف برخی از علمای [[اهل سنت]] اختلافیترین مسئله [[اسلامی]] بعد از [[پیامبر]] {{صل}} همین مسئله [[خلافت]] بوده است و برای هیچ مسئله [[دینی]]، به اندازه مسئله خلافت [[شمشیر]] کشیده نشده است<ref>ملل و نحل، شهرستانی، ج۱، ص۲۴.</ref>. | ||
علاوه بر آن، عدهای از انصار از [[بیعت با ابوبکر]] سرباز زدند و دور بزرگشان [[سعد بن عباده]] جمع شده، گفتند: "از ما امیری و از شما هم امیری باشد"<ref>ر. ک: السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴۸۸ - ۴۹۰؛ ملل ونحل، ج۱، ص۲۴ - ۲۵.</ref>. | علاوه بر آن، عدهای از انصار از [[بیعت با ابوبکر]] سرباز زدند و دور بزرگشان [[سعد بن عباده]] جمع شده، گفتند: "از ما امیری و از شما هم امیری باشد"<ref>ر.ک: السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴۸۸ - ۴۹۰؛ ملل ونحل، ج۱، ص۲۴ - ۲۵.</ref>. | ||
'''[[دلیل]] دوّم:''' اهل سنت میگویند: مهاجران و انصار بر خلافت و [[امامت]] یکی از سه تن، یعنی [[علی]] {{ع}} و [[عباس]] و ابوبکر اتفاق و [[اجماع]] کردند و چون علی {{ع}} و عباس به شرحی که در کتب [[تاریخی]] و [[فقهی]] اهل سنت آمده، با ابوبکر بیعت کردند، پس ابوبکر سزاوار خلافت بود، در غیر این صورت با او بیعت نمیکردند بلکه به [[منازعه]] و [[مخالفت]] برمیخاستند؛ همچنانکه علی {{ع}} با [[معاویه]] به منازعه و مخالفت برخاست<ref>ر. ک: شرح المواقف، اَیجی به شرح جرجانی، ج۸، ص۳۵۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۵.</ref>. | '''[[دلیل]] دوّم:''' اهل سنت میگویند: مهاجران و انصار بر خلافت و [[امامت]] یکی از سه تن، یعنی [[علی]] {{ع}} و [[عباس]] و ابوبکر اتفاق و [[اجماع]] کردند و چون علی {{ع}} و عباس به شرحی که در کتب [[تاریخی]] و [[فقهی]] اهل سنت آمده، با ابوبکر بیعت کردند، پس ابوبکر سزاوار خلافت بود، در غیر این صورت با او بیعت نمیکردند بلکه به [[منازعه]] و [[مخالفت]] برمیخاستند؛ همچنانکه علی {{ع}} با [[معاویه]] به منازعه و مخالفت برخاست<ref>ر.ک: شرح المواقف، اَیجی به شرح جرجانی، ج۸، ص۳۵۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۵.</ref>. | ||
ولی بر خلاف این [[پندار]]، [[امام علی]] {{ع}} مطابق [[روایات]] خود اهل سنت با ابوبکر مخالفت کرد و با او به منازعه برخاست<ref>الامامة و السیاسة، دینوری، ج۱، ص۱۹؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ - ۳۳۱.</ref>. (ولی نه به صورت [[جنگ]] مسلحانه که با معاویه کرد) و نیز بعد از [[وفات]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} بیعت کرد<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ - ۳۳۱.</ref>. آن حضرت طی سخنانی مخالفت خویش را با خلافت ابوبکر [[اعلان]] داشت و فرمود: [[سوگند]] به [[خدا]] که [[جامه]] خلافت را [[ابن ابی قحافه]] (ابوبکر) در بر کرد، در صورتی که میدانست محور آسیای خلافت منم، سیل [[دانش]] و [[فضیلت]] از من فرو میریزد، و طایر [[اندیشه]] (هیچکس) به قله بلند [[منزلت]] من [[راه]] نمییابد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۵۱، ج۵، ص۳۰۵ - ۳۰۷.</ref>. | ولی بر خلاف این [[پندار]]، [[امام علی]] {{ع}} مطابق [[روایات]] خود اهل سنت با ابوبکر مخالفت کرد و با او به منازعه برخاست<ref>الامامة و السیاسة، دینوری، ج۱، ص۱۹؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ - ۳۳۱.</ref>. (ولی نه به صورت [[جنگ]] مسلحانه که با معاویه کرد) و نیز بعد از [[وفات]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} بیعت کرد<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۳۲۵ - ۳۳۱.</ref>. آن حضرت طی سخنانی مخالفت خویش را با خلافت ابوبکر [[اعلان]] داشت و فرمود: [[سوگند]] به [[خدا]] که [[جامه]] خلافت را [[ابن ابی قحافه]] (ابوبکر) در بر کرد، در صورتی که میدانست محور آسیای خلافت منم، سیل [[دانش]] و [[فضیلت]] از من فرو میریزد، و طایر [[اندیشه]] (هیچکس) به قله بلند [[منزلت]] من [[راه]] نمییابد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۵۱، ج۵، ص۳۰۵ - ۳۰۷.</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
## در برخی دیگر آمده: ابوبکر به نماز پیامبر {{صل}} [[اقتدا]] کرد، [[مردم]] هم به نماز ابوبکر<ref>صحیح مسلم، به شرح النووی، ج۴، ص۱۴۱ – ۱۴۵؛ السیرة النبویه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۶۰؛ سنن ابنماجه، ج۱، حدیث ۱۲۳۲، ص۳۸۹.</ref>. | ## در برخی دیگر آمده: ابوبکر به نماز پیامبر {{صل}} [[اقتدا]] کرد، [[مردم]] هم به نماز ابوبکر<ref>صحیح مسلم، به شرح النووی، ج۴، ص۱۴۱ – ۱۴۵؛ السیرة النبویه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۶۰؛ سنن ابنماجه، ج۱، حدیث ۱۲۳۲، ص۳۸۹.</ref>. | ||
## و نیز در برخی آمده: ابوبکر نماز خواند و پیامبر {{صل}} هم در صف نماز بود<ref>مسند احمد حنبل، ج۶، ص۱۵۹، حدیث ۶.</ref>. | ## و نیز در برخی آمده: ابوبکر نماز خواند و پیامبر {{صل}} هم در صف نماز بود<ref>مسند احمد حنبل، ج۶، ص۱۵۹، حدیث ۶.</ref>. | ||
## و نیز آمده: پیامبر {{صل}} نشسته نماز میخواند و ابوبکر [[ایستاده]] به نماز او اقتدا کرد و مردم هم به نماز ابوبکر اقتدا کردند<ref>صحیح مسلم، بشرح النووی، ج۴، ص۱۳۷ – ۱۳۸.</ref>. گذشته از اینها، برخی از علمای اهل سنت به [[ضعف سند]] و [[دلالت حدیث]] نماز به دلیل وجود افراد [[مجهول الحال]] و [[ضعیف]] در [[سلسله]] راویان آن اشاره کردهاند<ref>ر. ک. سنن ابنماجه، ج۱، ص۳۹۱؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۶۱ و ۱۷۱ و ۲۲۷ و ج۲، ص۶۰۹ و ۶۶۰.</ref>. | ## و نیز آمده: پیامبر {{صل}} نشسته نماز میخواند و ابوبکر [[ایستاده]] به نماز او اقتدا کرد و مردم هم به نماز ابوبکر اقتدا کردند<ref>صحیح مسلم، بشرح النووی، ج۴، ص۱۳۷ – ۱۳۸.</ref>. گذشته از اینها، برخی از علمای اهل سنت به [[ضعف سند]] و [[دلالت حدیث]] نماز به دلیل وجود افراد [[مجهول الحال]] و [[ضعیف]] در [[سلسله]] راویان آن اشاره کردهاند<ref>ر.ک. سنن ابنماجه، ج۱، ص۳۹۱؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۶۱ و ۱۷۱ و ۲۲۷ و ج۲، ص۶۰۹ و ۶۶۰.</ref>. | ||
# با فرض اینکه [[روایت]] [[نماز]] [[ابوبکر]] درست باشد، [[دلیل]] بر [[خلافت]] او به جای [[پیامبر]] {{صل}} نمیشود، زیرا در برخی [[منابع روایی]] معتبر آنان آمده که [[رسول اکرم]] {{صل}} پشت سر کسان دیگری نظیر "[[عبدالرحمن بن عوف]]" نیز نماز خوانده و او را تحسین و [[تشویق]] به [[اقامه نماز]] [[جماعت]] کرده است<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۴۷ – ۱۴۸.</ref>. علاوه بر این، آنان نیز روایت کردهاند که [[اقتدا]] به [[امام جماعت]] فاسقی که مرتکب [[گناهان کبیره]] هم میشود اشکال ندارد<ref>سنن ابیداود، ج۱، ص۱۶۲، باب امامیة البر و الفاجر، حدیث ۵۹۴.</ref>. پس طبق این دیدگاه امام جماعت بودن نمیتواند یک [[منصب]] مهم به حساب آید. | # با فرض اینکه [[روایت]] [[نماز]] [[ابوبکر]] درست باشد، [[دلیل]] بر [[خلافت]] او به جای [[پیامبر]] {{صل}} نمیشود، زیرا در برخی [[منابع روایی]] معتبر آنان آمده که [[رسول اکرم]] {{صل}} پشت سر کسان دیگری نظیر "[[عبدالرحمن بن عوف]]" نیز نماز خوانده و او را تحسین و [[تشویق]] به [[اقامه نماز]] [[جماعت]] کرده است<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۴۷ – ۱۴۸.</ref>. علاوه بر این، آنان نیز روایت کردهاند که [[اقتدا]] به [[امام جماعت]] فاسقی که مرتکب [[گناهان کبیره]] هم میشود اشکال ندارد<ref>سنن ابیداود، ج۱، ص۱۶۲، باب امامیة البر و الفاجر، حدیث ۵۹۴.</ref>. پس طبق این دیدگاه امام جماعت بودن نمیتواند یک [[منصب]] مهم به حساب آید. | ||
# صرفنظر از همه این مسائل، [[حدیث]] مزبور با فرض صحتش به دو جهت نمیتواند دلیل محکم و روشنی بر خلافت ابوبکر باشد: | # صرفنظر از همه این مسائل، [[حدیث]] مزبور با فرض صحتش به دو جهت نمیتواند دلیل محکم و روشنی بر خلافت ابوبکر باشد: | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
* گفته شد که [[اهل سنت]] برای [[مشروعیت]] بخشیدن به [[اجماع]] ادعایی خود به [[حدیث نبوی]] مزبور استناد کردند که در تحلیل آن به نکاتی اشاره میشود: | * گفته شد که [[اهل سنت]] برای [[مشروعیت]] بخشیدن به [[اجماع]] ادعایی خود به [[حدیث نبوی]] مزبور استناد کردند که در تحلیل آن به نکاتی اشاره میشود: | ||
# '''[[خبر واحد]]:''' اولین نکتهای که درباره حدیث مزبور وجود دارد خبر واحد بودن آن در منابع خود اهل سنت است، در حالیکه درباره مسائل [[کلامی]] و [[اصول اعتقادی]] خصوصاً مسئله مهمی چون [[حکومت]] و [[خلافت]] باید به [[دلیل]] و منبع [[قطعی]] [[تمسک]] کرد، چه فراوان اهل سنت [[روایات]] دال بر امامت حضرت علی {{ع}} را که در منابع خودشان هم [[نقل]] شده است را به صرف اینکه خبر مزبور واحد است و در کتب صحیحه و سته آنها نقل نشده است را نپذیرفتند، اما چگونه آنان مشروعیت اصل تئوریک خود یعنی مشروعیت خلافت اولین [[خلیفه]] خود را با [[حدیث واحد]] میخواهند [[ثابت]] کنند؟ چهبسا [[انتظار]] هم داشته باشند شیعه آن را بپذیرد؟ | # '''[[خبر واحد]]:''' اولین نکتهای که درباره حدیث مزبور وجود دارد خبر واحد بودن آن در منابع خود اهل سنت است، در حالیکه درباره مسائل [[کلامی]] و [[اصول اعتقادی]] خصوصاً مسئله مهمی چون [[حکومت]] و [[خلافت]] باید به [[دلیل]] و منبع [[قطعی]] [[تمسک]] کرد، چه فراوان اهل سنت [[روایات]] دال بر امامت حضرت علی {{ع}} را که در منابع خودشان هم [[نقل]] شده است را به صرف اینکه خبر مزبور واحد است و در کتب صحیحه و سته آنها نقل نشده است را نپذیرفتند، اما چگونه آنان مشروعیت اصل تئوریک خود یعنی مشروعیت خلافت اولین [[خلیفه]] خود را با [[حدیث واحد]] میخواهند [[ثابت]] کنند؟ چهبسا [[انتظار]] هم داشته باشند شیعه آن را بپذیرد؟ | ||
# '''عدم تحقق موضوع حدیث:''' نکته دیگر اینکه حدیث مزبور دلالت دارد که در صورت تحقق اجماع [[امت اسلام]] بر امری در آن [[خطا]] راه نخواهد یافت که ظاهر بل [[نص]] آن [[اراده]] همه یعنی [[اجماع]] همه [[امت]] آن هم با [[اختیار]] و [[تأمل]] و مشاوره با [[نخبگان]] [[قوم]] است که ثبوت همچنین [[اجماعی]] [[امر]] مشکل است، خصوصاً درباره موضوع بحث یعنی [[بیعت]] با [[خلیفه اول]] که توضیح مفصل آن داده شد که '''اولاً:''' اجماعی در آن نبوده، بلکه مبدأ آن به [[تصمیم]] دو و سه نفر برمیگردد، '''ثانیاً:''' آن بدون مشاوره و به تعبیری خود برپاکنندگان [[خلافت]] به صورت عجولانه و شتابزده «فلتة» صورت گرفته است و '''ثالثاً:''' اصل مشورتدهندگان یعنی امثال [[علی]] {{ع}}، [[ابن عباس]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر]] در آن [[غایب]] بودند. '''رابعاً:''' آن اجماعی هم که تحقق یافته حداقل برخی از بیعتکنندگان با [[زور]] و [[اکراه]] بیعت کردند. نکته آخر اینکه برخی مانند سعد بن [[عباده]] کاندیدای اول [[سقیفه]] تا آخر [[عمر]] خود از بیعت استنکاف نمود. بنابراین [[حدیث]] مزبور در مورد خلافت به [[ادله]] پنجگانه فوق جاری و ساری نیست تا با [[توسل]] به آن [[مشروعیت]] اصل بیعت و خلافت خلیفه اول [[ثابت]] شود<ref>ر. ک: رضوانی، امامشناسی، ج۲، ص ۳۹.</ref>. | # '''عدم تحقق موضوع حدیث:''' نکته دیگر اینکه حدیث مزبور دلالت دارد که در صورت تحقق اجماع [[امت اسلام]] بر امری در آن [[خطا]] راه نخواهد یافت که ظاهر بل [[نص]] آن [[اراده]] همه یعنی [[اجماع]] همه [[امت]] آن هم با [[اختیار]] و [[تأمل]] و مشاوره با [[نخبگان]] [[قوم]] است که ثبوت همچنین [[اجماعی]] [[امر]] مشکل است، خصوصاً درباره موضوع بحث یعنی [[بیعت]] با [[خلیفه اول]] که توضیح مفصل آن داده شد که '''اولاً:''' اجماعی در آن نبوده، بلکه مبدأ آن به [[تصمیم]] دو و سه نفر برمیگردد، '''ثانیاً:''' آن بدون مشاوره و به تعبیری خود برپاکنندگان [[خلافت]] به صورت عجولانه و شتابزده «فلتة» صورت گرفته است و '''ثالثاً:''' اصل مشورتدهندگان یعنی امثال [[علی]] {{ع}}، [[ابن عباس]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر]] در آن [[غایب]] بودند. '''رابعاً:''' آن اجماعی هم که تحقق یافته حداقل برخی از بیعتکنندگان با [[زور]] و [[اکراه]] بیعت کردند. نکته آخر اینکه برخی مانند سعد بن [[عباده]] کاندیدای اول [[سقیفه]] تا آخر [[عمر]] خود از بیعت استنکاف نمود. بنابراین [[حدیث]] مزبور در مورد خلافت به [[ادله]] پنجگانه فوق جاری و ساری نیست تا با [[توسل]] به آن [[مشروعیت]] اصل بیعت و خلافت خلیفه اول [[ثابت]] شود<ref>ر.ک: رضوانی، امامشناسی، ج۲، ص ۳۹.</ref>. | ||
=== هفتم: توجیه [[نصوص]] === | === هفتم: توجیه [[نصوص]] === |