پرش به محتوا

امام کاظم در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۲۹: خط ۲۹:


== نام، القاب و کنیه ==
== نام، القاب و کنیه ==
امام کاظم {{ع}} [[امام هفتم]] [[شیعیان]] [[امامیه]] و [[معصوم]] نهم و پدر [[حضرت رضا]] {{ع}}. نام حضرت، [[موسی]] و کنیه‌های متعددی چون [[ابوالحسن اول]]، [[ابوالحسن]] ماضی، [[ابوابراهیم]] و [[ابوعلی]] به او داده شده است. [[القاب]] حضرت نیز زیاد است و برخی از مشهورترین آنها عبارت است از کاظم، [[عبد صالح]]، [[نفس زکیه]]، [[زین المجتهدین]]، باب [[قضاء]] الحوائج، وفی، [[صابر]]، [[امین]] و زاهر. معانی متعددی برای مشهورترین لقب حضرت، یعنی «کاظم»، در منابع آمده است. گفته شده که وی از این‌رو بدین [[لقب]] مشتهر شد که در مواجهه [[ستمگران]] زمانه‌اش [[خشم]] خود را فرو می‌خورد. برخی دیگر نیز گفته‌اند او را بدین لقب خوانده‌اند؛ زیرا خشم خویش را بر دیگران فرو می‌خورد و آنچه از ایشان می‌دانست، آشکار نمی‌کرد<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
امام کاظم {{ع}} [[امام هفتم]] [[شیعیان]] [[امامیه]] و [[معصوم]] نهم و پدر [[حضرت رضا]] {{ع}}. نام حضرت، [[موسی]] و کنیه‌های متعددی چون [[ابوالحسن اول]]، [[ابوالحسن]] ماضی، [[ابوابراهیم]] و [[ابوعلی]] به او داده شده است. [[القاب]] حضرت نیز زیاد است و برخی از مشهورترین آنها عبارت است از کاظم، [[عبد صالح]]، [[نفس زکیه]]، [[زین المجتهدین]]، باب [[قضاء]] الحوائج، وفی، [[صابر]]، [[امین]] و زاهر. معانی متعددی برای مشهورترین لقب حضرت، یعنی «کاظم»، در منابع آمده است. گفته شده که وی از این‌رو بدین [[لقب]] مشتهر شد که در مواجهه [[ستمگران]] زمانه‌اش [[خشم]] خود را فرو می‌خورد. برخی دیگر نیز گفته‌اند او را بدین لقب خوانده‌اند؛ زیرا خشم خویش را بر دیگران فرو می‌خورد و آنچه از ایشان می‌دانست، آشکار نمی‌کرد<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


== پدر و مادر ==
== پدر و مادر ==
پدر آن حضرت، [[امام صادق]] {{ع}} و مادرش [[حمیده]] مصفاة دختر صاعد بربری یا به روایتی دیگر اندلسی است. از امام صادق {{ع}} نقل شده که حمیده از همه ناپاکی‌ها [[پاک]] است و چون طلای [[ناب]] است و همیشه فرشته‌ها او را نگهداری کرده‌اند تا به دست من رسیده است و این به جهت عنایتی است که [[خداوند]] به من و [[حجت]] پس از من داشته است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۷۶؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. از برخی [[روایت‌ها]] به دست می‌آید که مادر حضرت کنیزی از [[مردم]] بربر بوده که به اشاره [[امام باقر]] {{ع}} خریداری شده و به [[عقد]] امام صادق {{ع}} در آمده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۷۶؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
پدر آن حضرت، [[امام صادق]] {{ع}} و مادرش [[حمیده]] مصفاة دختر صاعد بربری یا به روایتی دیگر اندلسی است. از امام صادق {{ع}} نقل شده که حمیده از همه ناپاکی‌ها [[پاک]] است و چون طلای [[ناب]] است و همیشه فرشته‌ها او را نگهداری کرده‌اند تا به دست من رسیده است و این به جهت عنایتی است که [[خداوند]] به من و [[حجت]] پس از من داشته است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۷۶؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. از برخی [[روایت‌ها]] به دست می‌آید که مادر حضرت کنیزی از [[مردم]] بربر بوده که به اشاره [[امام باقر]] {{ع}} خریداری شده و به [[عقد]] امام صادق {{ع}} در آمده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۷۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


== ولادت ==
== ولادت ==
مکان [[تولد]] [[امام کاظم]] {{ع}} را [[ابواء]]، جایی میان [[مکه]] و [[مدینه]] که در آن [[مزار]] [[آمنه]] [[مادر]] [[رسول خدا]] {{صل}} نیز هست، دانسته‌اند و گفته‌اند حضرت در [[هفتم صفر]] [[سال ۱۲۸ق]] یا ۱۲۹ق در آن مکان به [[دنیا]] آمد<ref>المحاسن، ج۲، ص۴۱۸.</ref>. از منهال قصاب منقول است که چون امام صادق {{ع}} به مدینه مراجعت کرد، سه [[روز]] [[اهل]] مدینه را [[ولیمه]] داد<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۲۰۷؛ إثبات الهداة، ج۴، ص۲۲۸.</ref>. امام صادق {{ع}} این فرزند را از همه فرزندانش بیشتر [[دوست]] داشت؛ به گونه‌ای که از وی نقل شده دوست داشتم جز [[موسی]] فرزند دیگری نداشتم تا هیچ‌یک [[شریک]] او در دوست‌داشتنش نباشند<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۱.</ref>.  
مکان [[تولد]] [[امام کاظم]] {{ع}} را [[ابواء]]، جایی میان [[مکه]] و [[مدینه]] که در آن [[مزار]] [[آمنه]] [[مادر]] [[رسول خدا]] {{صل}} نیز هست، دانسته‌اند و گفته‌اند حضرت در [[هفتم صفر]] [[سال ۱۲۸ق]] یا ۱۲۹ق در آن مکان به [[دنیا]] آمد<ref>المحاسن، ج۲، ص۴۱۸.</ref>. از منهال قصاب منقول است که چون امام صادق {{ع}} به مدینه مراجعت کرد، سه [[روز]] [[اهل]] مدینه را [[ولیمه]] داد<ref>کشف الغمة، ج۲، ص۲۰۷؛ إثبات الهداة، ج۴، ص۲۲۸.</ref>. امام صادق {{ع}} این فرزند را از همه فرزندانش بیشتر [[دوست]] داشت؛ به گونه‌ای که از وی نقل شده دوست داشتم جز [[موسی]] فرزند دیگری نداشتم تا هیچ‌یک [[شریک]] او در دوست‌داشتنش نباشند<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۱.</ref>.  


درباره چهره ظاهری حضرت گفته شده که چهره‌ای درخشان داشت و میان‌بالا و سبزه‌رو بود و ریشی پر داشت<ref>الأمالی، صدوق، ص۴۵۸.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} می‌فرماید نگین انگشتری [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عبارت {{متن حدیث|حَسْبِيَ اللَّهُ}} بود<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۲۴.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
درباره چهره ظاهری حضرت گفته شده که چهره‌ای درخشان داشت و میان‌بالا و سبزه‌رو بود و ریشی پر داشت<ref>الأمالی، صدوق، ص۴۵۸.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} می‌فرماید نگین انگشتری [[موسی بن جعفر]] {{ع}} عبارت {{متن حدیث|حَسْبِيَ اللَّهُ}} بود<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۳۲۴.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


== امام در زمان پدر ==
== امام در زمان پدر ==
[[امام کاظم]] {{ع}} بیست سال و به روایتی نوزده‌سال از [[عمر]] [[مبارک]] خود را با پدر به سر برد و پس از وی [[امامت]] [[شیعیان]] را بر عهده گرفت و سی‌وپنج سال در این [[مقام]] بود. حکایاتی از [[کودکی امام]] در منابع دیده می‌شود که حاکی از [[دانش]] و هوش خاص وی از همان سال‌های ابتدایی است. برخی از مباحثات امام کاظم {{ع}} با [[ابوحنیفه]] از زمره مشهورترین این حکایات است. از امام رضا {{ع}} نقل شده روزی ابوحنیفه از نزد [[امام صادق]] {{ع}} خارج شد و در راه با موسی بن جعفر {{ع}} برخورد کرد و از او پرسید [[گناه]] از چه کسی صادر می‌شود؟ حضرت به وی فرمود از سه حالت خارج نیست؛ یا باید گفت از [[خداوند]] سر می‌زند که هرگز چنین نیست و به هیچ‌روی [[شایسته]] نیست، شخص [[کریم]]، بنده‌اش را به جهت کاری که نکرده، [[عذاب]] کند و یا از [[خدا]] و [[بنده]] هر دو با هم سر می‌زند و این نیز سزاوار نیست که شریکی که قوی‌تر است به شریک [[ضعیف]] [[ظلم]] کند و یا اینکه از بنده سر می‌زند که همین‌گونه نیز هست، اگر خدا عقابش کند، پس به خاطر گناه اوست و اگر از او در گذرد، از روی [[جود]] و [[کرم]] او خواهد بود<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۳۸.</ref>. منابع از برخی مباحثات دیگر امام کاظم {{ع}} با ابوحنیفه در [[کودکی]] حکایت کرده‌اند<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۳۸۷- ۳۸۸؛ إثبات الوصیة، ص۱۹۱- ۱۹۲؛ الفصول المختارة، ص۷۲.</ref>.
[[امام کاظم]] {{ع}} بیست سال و به روایتی نوزده‌سال از [[عمر]] [[مبارک]] خود را با پدر به سر برد و پس از وی [[امامت]] [[شیعیان]] را بر عهده گرفت و سی‌وپنج سال در این [[مقام]] بود. حکایاتی از [[کودکی امام]] در منابع دیده می‌شود که حاکی از [[دانش]] و هوش خاص وی از همان سال‌های ابتدایی است. برخی از مباحثات امام کاظم {{ع}} با [[ابوحنیفه]] از زمره مشهورترین این حکایات است. از امام رضا {{ع}} نقل شده روزی ابوحنیفه از نزد [[امام صادق]] {{ع}} خارج شد و در راه با موسی بن جعفر {{ع}} برخورد کرد و از او پرسید [[گناه]] از چه کسی صادر می‌شود؟ حضرت به وی فرمود از سه حالت خارج نیست؛ یا باید گفت از [[خداوند]] سر می‌زند که هرگز چنین نیست و به هیچ‌روی [[شایسته]] نیست، شخص [[کریم]]، بنده‌اش را به جهت کاری که نکرده، [[عذاب]] کند و یا از [[خدا]] و [[بنده]] هر دو با هم سر می‌زند و این نیز سزاوار نیست که شریکی که قوی‌تر است به شریک [[ضعیف]] [[ظلم]] کند و یا اینکه از بنده سر می‌زند که همین‌گونه نیز هست، اگر خدا عقابش کند، پس به خاطر گناه اوست و اگر از او در گذرد، از روی [[جود]] و [[کرم]] او خواهد بود<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۱۳۸.</ref>. منابع از برخی مباحثات دیگر امام کاظم {{ع}} با ابوحنیفه در [[کودکی]] حکایت کرده‌اند<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۳۸۷- ۳۸۸؛ إثبات الوصیة، ص۱۹۱- ۱۹۲؛ الفصول المختارة، ص۷۲.</ref>.


[[امام صادق]] {{ع}} به جهت شرایط خفقان‌آور دوران [[خلافت]] [[منصور دوانیقی]]، جز به [[خواص اصحاب]] و کسانی که از تقیه‌شان مطمئن بود؛ صراحتاً از [[امامت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} سخن نگفت. حضرت حتی برای [[حفظ جان]] [[وصیّ]] خود ناگزیر شد در [[وصیت]] نامه‌اش، پنج نفر را به [[وصایت]] خود برگزیند که نام منصور دوانیقی نیز در شمار آن بود. نقل شده که [[منصور]] می‌خواست وصیّ [[امام]] را بکشد و جویای نامش بود و چون [[وصیت امام]] صادق {{ع}} را دید شگفت‌زده شد؛ زیرا حضرت به جای یک [[وصی]]، پنج‌نفر را معرفی کرده بود که علاوه بر نام دوتن از [[فرزندان]] امام، نام منصور نیز در آن دیده می‌شد<ref>دلائل الإمامة، ص۲۲۶؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۸۰؛ الکافی، ج۱، ص۳۱۰؛ إعلام الوری، ص۲۹۸-۲۹۹.</ref>.
[[امام صادق]] {{ع}} به جهت شرایط خفقان‌آور دوران [[خلافت]] [[منصور دوانیقی]]، جز به [[خواص اصحاب]] و کسانی که از تقیه‌شان مطمئن بود؛ صراحتاً از [[امامت]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} سخن نگفت. حضرت حتی برای [[حفظ جان]] [[وصیّ]] خود ناگزیر شد در [[وصیت]] نامه‌اش، پنج نفر را به [[وصایت]] خود برگزیند که نام منصور دوانیقی نیز در شمار آن بود. نقل شده که [[منصور]] می‌خواست وصیّ [[امام]] را بکشد و جویای نامش بود و چون [[وصیت امام]] صادق {{ع}} را دید شگفت‌زده شد؛ زیرا حضرت به جای یک [[وصی]]، پنج‌نفر را معرفی کرده بود که علاوه بر نام دوتن از [[فرزندان]] امام، نام منصور نیز در آن دیده می‌شد<ref>دلائل الإمامة، ص۲۲۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۲۸۰؛ الکافی، ج۱، ص۳۱۰؛ إعلام الوری، ص۲۹۸-۲۹۹.</ref>.


اینکه امام برای حفظ جان وصی خود به چنین اقدامی دست زده به هیچ روی منافی با تصریح آن حضرت درباره فرزندش موسی بن جعفر {{ع}} نیست؛ زیرا بزرگانی از [[شیعه]] به [[نصوص]] امام صادق {{ع}} در این باب [[گواهی]] داده‌اند که [[شیخ مفید]] برخی از آنان را نام برده است. از جمله آنان می‌توان به [[مفضل بن عمر جعفی]]، [[معاذ بن کثیر]]، [[عبد الرحمان بن حجاج]]، [[فیض بن مختار]]، [[یعقوب سراج]]، [[سلیمان بن خالد]] و [[صفوان]] جَمّال اشاره کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
اینکه امام برای حفظ جان وصی خود به چنین اقدامی دست زده به هیچ روی منافی با تصریح آن حضرت درباره فرزندش موسی بن جعفر {{ع}} نیست؛ زیرا بزرگانی از [[شیعه]] به [[نصوص]] امام صادق {{ع}} در این باب [[گواهی]] داده‌اند که [[شیخ مفید]] برخی از آنان را نام برده است. از جمله آنان می‌توان به [[مفضل بن عمر جعفی]]، [[معاذ بن کثیر]]، [[عبد الرحمان بن حجاج]]، [[فیض بن مختار]]، [[یعقوب سراج]]، [[سلیمان بن خالد]] و [[صفوان]] جَمّال اشاره کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
خط ۵۹: خط ۵۹:
== امام و خلفای عباسی ==
== امام و خلفای عباسی ==
=== امام و منصور عباسی ===
=== امام و منصور عباسی ===
دوران [[امامت امام کاظم]] {{ع}} با دوران [[خلافت]] چهار [[خلیفه عباسی]] یعنی [[منصور دوانیقی]]، مهدی، [[هادی]] و [[هارون‌الرشید]] همزمان بود<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ إعلام الوری، ص۲۹۵.</ref>. پس از [[شهادت امام صادق]] {{ع}} در عصر منصور دوانیقی و تحیّر وی در کیستی [[وصیّ]] حضرت، [[منصور]] متعرّض [[امام کاظم]] {{ع}} نشد و چنان‌که برخی منابع گفته‌اند او متعرّض موسی بن جعفر {{ع}} نشد تا از دنیا رفت<ref>عیون المعجزات، ص۹۷.</ref>. منصور [[دوست]] داشت امام کاظم {{ع}} را به خود نزدیک کند و از [[مشروعیت]] و [[محبوبیت]] وی بهره گیرد؛ اما امام که از وی و اعمالش [[خشنود]] نبود در مقابل این درخواست، [[مقاومت]] می‌نمود. در برخی [[روایت‌ها]] آمده که منصور در یکی از [[اعیاد]] غیراسلامی از حضرت خواست به جای وی بنشیند و هدایای [[مردم]] را دریافت کند. [[امام]] نخست ابا کرد و چون در ادامه [[اصرار]] او را دید، پذیرفت. حضرت بر [[کرسی]] نشست و [[امیران]] و [[حاکمان]] [[هدایا]] و تحفه‌هایی را نزد وی آوردند. از آخرین کسانی که نزد وی آمد، پیرمردی [[کهنسال]] بود که اظهار [[فقر]] نمود و گفت من چیزی برای تحفه‌دادن ندارم و تنها ابیاتی را که جدّم در رثای جدّ تو [[حسین بن علی]] {{ع}} گفته است آورده‌ام. پس از اینکه آن پیرمرد ابیات خود را خواند امام فرمود هدیه‌ات را پذیرفتم. بنشین که [[خداوند]] تو را خیر دهد. پس از [[دیدار امام]] با همه [[مهمانان]]، به [[منصور دوانیقی]] اعلام کرد با این هدایا چه می‌کنی؟ [[منصور]] نیز همه آنها را به امام بخشید. حضرت نیز همه آن هدایا را به آن پیرمرد داد و فرمود این [[اموال]] را بردار که [[هدیه]] من به توست<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
دوران [[امامت امام کاظم]] {{ع}} با دوران [[خلافت]] چهار [[خلیفه عباسی]] یعنی [[منصور دوانیقی]]، مهدی، [[هادی]] و [[هارون‌الرشید]] همزمان بود<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ إعلام الوری، ص۲۹۵.</ref>. پس از [[شهادت امام صادق]] {{ع}} در عصر منصور دوانیقی و تحیّر وی در کیستی [[وصیّ]] حضرت، [[منصور]] متعرّض [[امام کاظم]] {{ع}} نشد و چنان‌که برخی منابع گفته‌اند او متعرّض موسی بن جعفر {{ع}} نشد تا از دنیا رفت<ref>عیون المعجزات، ص۹۷.</ref>. منصور [[دوست]] داشت امام کاظم {{ع}} را به خود نزدیک کند و از [[مشروعیت]] و [[محبوبیت]] وی بهره گیرد؛ اما امام که از وی و اعمالش [[خشنود]] نبود در مقابل این درخواست، [[مقاومت]] می‌نمود. در برخی [[روایت‌ها]] آمده که منصور در یکی از [[اعیاد]] غیراسلامی از حضرت خواست به جای وی بنشیند و هدایای [[مردم]] را دریافت کند. [[امام]] نخست ابا کرد و چون در ادامه [[اصرار]] او را دید، پذیرفت. حضرت بر [[کرسی]] نشست و [[امیران]] و [[حاکمان]] [[هدایا]] و تحفه‌هایی را نزد وی آوردند. از آخرین کسانی که نزد وی آمد، پیرمردی [[کهنسال]] بود که اظهار [[فقر]] نمود و گفت من چیزی برای تحفه‌دادن ندارم و تنها ابیاتی را که جدّم در رثای جدّ تو [[حسین بن علی]] {{ع}} گفته است آورده‌ام. پس از اینکه آن پیرمرد ابیات خود را خواند امام فرمود هدیه‌ات را پذیرفتم. بنشین که [[خداوند]] تو را خیر دهد. پس از [[دیدار امام]] با همه [[مهمانان]]، به [[منصور دوانیقی]] اعلام کرد با این هدایا چه می‌کنی؟ [[منصور]] نیز همه آنها را به امام بخشید. حضرت نیز همه آن هدایا را به آن پیرمرد داد و فرمود این [[اموال]] را بردار که [[هدیه]] من به توست<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


=== امام و مهدی عباسی ===
=== امام و مهدی عباسی ===
در [[زمان]] [[خلافت]] [[مهدی عباسی]]، به جهت [[شهرت]] و [[محبوبیت]] امام، توجه بیشتری از ناحیه [[اهل]] [[قدرت]] به وی معطوف شد، به گونه‌ای که مهدی عباسی [[دستور]] بازداشت حضرت و [[حکم]] [[قتل]] او را صادر کرد. منابع متعددی نوشته‌اند که شبانگاه [[خلیفه]] در [[خواب]]، امیرالمؤمنین علی {{ع}} را دید که او را به جهت [[آزار]] موسی بن جعفر‌{{ع}} [[توبیخ]] و [[سرزنش]] می‌کند. خلیفه چون از خواب برخاست، [[امام کاظم]] {{ع}} را احضار کرد و ضمن [[دلجویی]] از وی، امام را [[آزاد]] کرد و دیگر متعرّض او نشد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۷؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۰۰؛ مدینة المعاجز، ج۶، ص۴۲۶.</ref>. از دیگر مواجهات امام با مهدی عباسی می‌توان به موردی اشاره کرد که در آن [[موسی بن جعفر]] {{ع}} درباره [[فدک]] سخن گفت. مروی است که روزی خلیفه به [[دادرسی]] [[مظلومان]] نشسته بود و هرکس با وی از ظلمی که بر او رفته بود سخن می‌گفت و داد خود را می‌ستاند. امام کاظم {{ع}} در این موقعیت بر او وارد شد و خواست که [[خلیفه]] آنچه را به [[زور]] از [[فاطمه]] و خاندانش {{عم}} ستانده شده بازپس دهد. حضرت به تفصیل داستان [[هدیه]] [[فدک]] به فاطمه {{س}} و حوادث پیرامون آن را در [[زمان]] [[ابوبکر]] تشریح کرد و آن را [[حقّ]] [[فرزندان]] وی دانست. [[مهدی]] از [[امام]] خواست که حدود فدک را مشخص کند تا به وی پس داده شود اما چون دید که آنچه باید پس بدهد، منطقه وسیعی را دربر می‌گیرد، از این کار منصرف شد<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ المقنعة، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸-۱۴۹؛ فقه القران. ج۱، ص۲۴۸.</ref>. [[مهدی عباسی]] نیز چون دیگر [[خلفا]] به [[مرجعیت علمی]] و [[معنوی]] [[ائمه]] [[آگاه]] بود و از این‌رو در مواضع [[دشواری]] به [[امام کاظم]] {{ع}} مراجعه می‌کرد. نقل شده وقتی مهدی عباسی قصد تجدید بنای [[مسجدالحرام]] را نمود، خانه‌ای در زاویه‌ای از [[مسجد]] باقی ماند که صاحبانش از فروش آن [[امتناع]] می‌ورزیدند. از فقهای عصر در این باب [[پرسش]] کردند و همه گفتند نباید [[مال]] غصبی را جزء مسجدالحرام نمود. خلیفه برای حل‌کردن این معضل [[متوسل]] به امام کاظم {{ع}} شد و حضرت طی نامه‌ای کوتاه فرمود اگر [[مردم]] آنجا سکونت داشته‌اند و [[کعبه]] پس از آن در آنجا پدید آمده، [[خلق]] [[اولی به تصرف]] [[ملک]] خود هستند، اما اگر کعبه پیش از آن بوده و مردم آمده و آنجا سکونت کرده‌اند، کعبه سزاوارتر است. پس از این خلیفه [[مالی]] به صاحبان [[خانه]] داد و آنان را [[راضی]] کرد<ref>کتاب الوافی، ج۱۸، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴؛ مکاتیب الأئمة {{عم}}، ج۴، ص۴۱۴-۴۱۵.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
در [[زمان]] [[خلافت]] [[مهدی عباسی]]، به جهت [[شهرت]] و [[محبوبیت]] امام، توجه بیشتری از ناحیه [[اهل]] [[قدرت]] به وی معطوف شد، به گونه‌ای که مهدی عباسی [[دستور]] بازداشت حضرت و [[حکم]] [[قتل]] او را صادر کرد. منابع متعددی نوشته‌اند که شبانگاه [[خلیفه]] در [[خواب]]، امیرالمؤمنین علی {{ع}} را دید که او را به جهت [[آزار]] موسی بن جعفر‌{{ع}} [[توبیخ]] و [[سرزنش]] می‌کند. خلیفه چون از خواب برخاست، [[امام کاظم]] {{ع}} را احضار کرد و ضمن [[دلجویی]] از وی، امام را [[آزاد]] کرد و دیگر متعرّض او نشد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۷؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۰۰؛ مدینة المعاجز، ج۶، ص۴۲۶.</ref>. از دیگر مواجهات امام با مهدی عباسی می‌توان به موردی اشاره کرد که در آن [[موسی بن جعفر]] {{ع}} درباره [[فدک]] سخن گفت. مروی است که روزی خلیفه به [[دادرسی]] [[مظلومان]] نشسته بود و هرکس با وی از ظلمی که بر او رفته بود سخن می‌گفت و داد خود را می‌ستاند. امام کاظم {{ع}} در این موقعیت بر او وارد شد و خواست که [[خلیفه]] آنچه را به [[زور]] از [[فاطمه]] و خاندانش {{عم}} ستانده شده بازپس دهد. حضرت به تفصیل داستان [[هدیه]] [[فدک]] به فاطمه {{س}} و حوادث پیرامون آن را در [[زمان]] [[ابوبکر]] تشریح کرد و آن را [[حقّ]] [[فرزندان]] وی دانست. [[مهدی]] از [[امام]] خواست که حدود فدک را مشخص کند تا به وی پس داده شود اما چون دید که آنچه باید پس بدهد، منطقه وسیعی را دربر می‌گیرد، از این کار منصرف شد<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ المقنعة، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸-۱۴۹؛ فقه القران. ج۱، ص۲۴۸.</ref>. [[مهدی عباسی]] نیز چون دیگر [[خلفا]] به [[مرجعیت علمی]] و [[معنوی]] [[ائمه]] [[آگاه]] بود و از این‌رو در مواضع [[دشواری]] به [[امام کاظم]] {{ع}} مراجعه می‌کرد. نقل شده وقتی مهدی عباسی قصد تجدید بنای [[مسجدالحرام]] را نمود، خانه‌ای در زاویه‌ای از [[مسجد]] باقی ماند که صاحبانش از فروش آن [[امتناع]] می‌ورزیدند. از فقهای عصر در این باب [[پرسش]] کردند و همه گفتند نباید [[مال]] غصبی را جزء مسجدالحرام نمود. خلیفه برای حل‌کردن این معضل [[متوسل]] به امام کاظم {{ع}} شد و حضرت طی نامه‌ای کوتاه فرمود اگر [[مردم]] آنجا سکونت داشته‌اند و [[کعبه]] پس از آن در آنجا پدید آمده، [[خلق]] [[اولی به تصرف]] [[ملک]] خود هستند، اما اگر کعبه پیش از آن بوده و مردم آمده و آنجا سکونت کرده‌اند، کعبه سزاوارتر است. پس از این خلیفه [[مالی]] به صاحبان [[خانه]] داد و آنان را [[راضی]] کرد<ref>کتاب الوافی، ج۱۸، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴؛ مکاتیب الأئمة {{عم}}، ج۴، ص۴۱۴-۴۱۵.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


=== امام و هادی عباسی ===
=== امام و هادی عباسی ===
خط ۷۲: خط ۷۲:
هارون‌الرشید پس از مدتی از ناحیه امام [[موسی بن جعفر]] {{ع}} احساس خطر کرد و موقعیت وی را مانند خلیفه‌ای غیررسمی در کنار خود دید<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۳.</ref>. برخی اخبار این احساس خطر را منسوب به [[بدگویی]] برخی از [[خاندان]] برامکه و به ویژه [[یحیی بن خالد برمکی]] دانسته‌اند<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۶۹-۷۰.</ref>. هر چند [[سعایت]] برخی اطرافیان [[هارون‌الرشید]] از جمله [[یعقوب بن داوود]] که [[مذهب]] [[زیدی]] داشته<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۳.</ref> در تشدید [[آزار]] و تعقیب [[امام]] نقش عمده‌ای داشته، اما با توجه به رابطه برامکه با [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} و آنچه در این باب در منابع دیگر آمده است، نمی‌توان نقش [[برمکیان]] و از جمله [[یحیی]] را در [[زندانی]] کردن و [[شهادت]] حضرت جدی دانست.  
هارون‌الرشید پس از مدتی از ناحیه امام [[موسی بن جعفر]] {{ع}} احساس خطر کرد و موقعیت وی را مانند خلیفه‌ای غیررسمی در کنار خود دید<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۳.</ref>. برخی اخبار این احساس خطر را منسوب به [[بدگویی]] برخی از [[خاندان]] برامکه و به ویژه [[یحیی بن خالد برمکی]] دانسته‌اند<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۶۹-۷۰.</ref>. هر چند [[سعایت]] برخی اطرافیان [[هارون‌الرشید]] از جمله [[یعقوب بن داوود]] که [[مذهب]] [[زیدی]] داشته<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۳.</ref> در تشدید [[آزار]] و تعقیب [[امام]] نقش عمده‌ای داشته، اما با توجه به رابطه برامکه با [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} و آنچه در این باب در منابع دیگر آمده است، نمی‌توان نقش [[برمکیان]] و از جمله [[یحیی]] را در [[زندانی]] کردن و [[شهادت]] حضرت جدی دانست.  


در خبری ذکر شده که هارون‌الرشید قصد کشتن [[امام کاظم]] {{ع}} را داشت و پس از آنکه چندین نفر از چنین کاری ابا نمودند، حضرت را به [[فضل بن یحیی]] [[برمکی]] سپرد و [[فضل]]، نه تنها امام را به [[قتل]] نرساند، بلکه او را به [[بهترین]] صورتی میزبانی کرد. وقتی [[اخبار]] این [[رفتار]] محترمانه به هارون‌الرشید رسید او را [[تنبیه]] [[سختی]] کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۸-۲۴۲؛ کتاب الغییة، طوسی، ص۲۸-۳۱.</ref>. یحیی به جهت جایگاه خطیری که در دستگاه [[عباسیان]] داشته، [[تقیه]] می‌کرده و در فرصت‌های مناسب می‌کوشیده [[خلیفه]] را مجاب به رفتار صلح‌آمیز با امام کاظم {{ع}} بنماید. [[روایت‌ها]] حکایت از آن دارد که یحیی از هارون‌الرشید درخواست [[آزادی]] امام و انصراف از قتل وی را داشته است<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. برخی اخبار نشان از آن دارد که امام کاظم {{ع}} پیش از شهادت، نگران یحیی و خاندانش بوده و او را از خطر [[هارون]] زنهار می‌داده است<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۵؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
در خبری ذکر شده که هارون‌الرشید قصد کشتن [[امام کاظم]] {{ع}} را داشت و پس از آنکه چندین نفر از چنین کاری ابا نمودند، حضرت را به [[فضل بن یحیی]] [[برمکی]] سپرد و [[فضل]]، نه تنها امام را به [[قتل]] نرساند، بلکه او را به [[بهترین]] صورتی میزبانی کرد. وقتی [[اخبار]] این [[رفتار]] محترمانه به هارون‌الرشید رسید او را [[تنبیه]] [[سختی]] کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۸-۲۴۲؛ کتاب الغییة، طوسی، ص۲۸-۳۱.</ref>. یحیی به جهت جایگاه خطیری که در دستگاه [[عباسیان]] داشته، [[تقیه]] می‌کرده و در فرصت‌های مناسب می‌کوشیده [[خلیفه]] را مجاب به رفتار صلح‌آمیز با امام کاظم {{ع}} بنماید. [[روایت‌ها]] حکایت از آن دارد که یحیی از هارون‌الرشید درخواست [[آزادی]] امام و انصراف از قتل وی را داشته است<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. برخی اخبار نشان از آن دارد که امام کاظم {{ع}} پیش از شهادت، نگران یحیی و خاندانش بوده و او را از خطر [[هارون]] زنهار می‌داده است<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۵؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


==== زندانی شدن امام ====
==== زندانی شدن امام ====
حضرت موسی بن جعفر {{ع}} دوبار در [[زمان]] هارون‌الرشید زندانی شد که بار دوم از [[سال ۱۷۹ق]] تا پایان [[عمر]] حضرت یعنی [[سال ۱۸۳ق]] یا به [[نقلی]] دیگر [[سال ۱۸۶ق]] طول کشید.<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۴؛ إقبال بالأعمال، ج۳، ص۲۷۶.</ref> [[بدگویی]] نزد هارون از ناحیه برخی از اطرافیان امام از جمله [[محمد بن اسماعیل بن جعفر]] را علت [[بدبینی]] خلیفه به حضرت دانسته‌اند و گفته‌اند [[محمد بن اسماعیل]] که برادرزاده امام کاظم {{ع}} بود و خود و پدرش را رقیب وی می‌دانست، نزد [[هارون]] از این سخن گفت که با وجود [[موسی بن جعفر]] {{ع}} در واقع [[دو خلیفه]] بر [[زمین]] [[حکم‌رانی]] می‌کند. او راز‌های [[امام]] را که [[مأمور]] به پوشاندنش شده بود، نزد هارون بیان کرد و بدین وسیله نزد هارون منزلتی یافت و مبلغ قابل‌توجهی دریافت کرد. منقول است که وی روزی نزد امام آمد و از او درخواست [[نصیحت]] و وصیتی کرد. حضرت به او فرمود که تو را بدین سفارش می‌کنم که درباره [[جان]] من از [[خدا]] [[پروا]] کنی و پس از آن به وی مبلغ قابل‌توجهی کمک کرد؛ اما با این وجود او نزد هارون رفت و [[سعایت]] امام را نزد او کرد<ref>مسائل علی بن جعفر، ص۱۹-۲۰؛ الکافی، ج۱، ص۴۸۵؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۶.</ref>.  
حضرت موسی بن جعفر {{ع}} دوبار در [[زمان]] هارون‌الرشید زندانی شد که بار دوم از [[سال ۱۷۹ق]] تا پایان [[عمر]] حضرت یعنی [[سال ۱۸۳ق]] یا به [[نقلی]] دیگر [[سال ۱۸۶ق]] طول کشید.<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۴؛ إقبال بالأعمال، ج۳، ص۲۷۶.</ref> [[بدگویی]] نزد هارون از ناحیه برخی از اطرافیان امام از جمله [[محمد بن اسماعیل بن جعفر]] را علت [[بدبینی]] خلیفه به حضرت دانسته‌اند و گفته‌اند [[محمد بن اسماعیل]] که برادرزاده امام کاظم {{ع}} بود و خود و پدرش را رقیب وی می‌دانست، نزد [[هارون]] از این سخن گفت که با وجود [[موسی بن جعفر]] {{ع}} در واقع [[دو خلیفه]] بر [[زمین]] [[حکم‌رانی]] می‌کند. او راز‌های [[امام]] را که [[مأمور]] به پوشاندنش شده بود، نزد هارون بیان کرد و بدین وسیله نزد هارون منزلتی یافت و مبلغ قابل‌توجهی دریافت کرد. منقول است که وی روزی نزد امام آمد و از او درخواست [[نصیحت]] و وصیتی کرد. حضرت به او فرمود که تو را بدین سفارش می‌کنم که درباره [[جان]] من از [[خدا]] [[پروا]] کنی و پس از آن به وی مبلغ قابل‌توجهی کمک کرد؛ اما با این وجود او نزد هارون رفت و [[سعایت]] امام را نزد او کرد<ref>مسائل علی بن جعفر، ص۱۹-۲۰؛ الکافی، ج۱، ص۴۸۵؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۶.</ref>.  


آنچه از منابع به دست می‌آید این است که [[امام کاظم]] {{ع}} در مکان‌های متعدد و نزد اشخاص مختلفی [[زندانی]] بوده است. آنچه از زندانی‌شدن حضرت به دست می‌آید این است که هنگام [[دستگیری]]، امام در [[مدینه]] کنار [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} مشغول [[عبادت]] بوده است و چون او را دستگیر کردند، از [[پیامبر]] {{صل}} [[دادخواهی]] کرد و به او [[شکایت]] برد. پس از دستگیری نیز به [[بصره]] نزد [[عیسی بن جعفر بن منصور]] فرستاده شد. امام یک‌سال در [[حبس]] او بود و پس از این عیسی بن جعفر نامه‌ای به هارون نوشت و از او خواست [[تکلیف]] حضرت را روشن کند و او را به جایی دیگر منتقل کند. او در [[نامه]] خود به هارون متذکر شد که موسی بن جعفر {{ع}} هماره مشغول عبادت است و حتی در [[حقّ]] هارون [[نفرین]] هم نمی‌کند. هارون کسی را فرستاد تا امام را به [[بغداد]] بیاورد و او نیز در بغداد حضرت را به دست [[فضل بن ربیع]] داد تا وی را به [[قتل]] برساند؛ اما فضل از این کار اجتناب کرد. پس از این امام نزد [[فضل بن یحیی]] فرستاده شد و او [[امام]] را گرامی داشت و با او چون میهمانان برخورد کرد. [[هارون]] که از این [[اکرام]] و اعزاز مطلع شد، [[فضل بن یحیی]] را صد تازیانه زد و او را [[لعن]] کرد و از همگان خواست تا او را لعن کنند. [[تدبیر]] [[خاندان]] [[برمکی]] از جمله [[یحیی بن خالد]] در [[نجات]] [[جان]] امام قرین [[توفیق]] نشد و [[هارون‌الرشید]]، امام را به عنوان [[زندانی]] به [[سندی بن شاهک]] سپرد و او حضرت را زهر خوراند و به [[شهادت]] رساند. سندی که نمی‌خواست به عنوان [[قاتل]] امام شناخته شود [[جماعت]] کثیری را جمع کرد و حضرت را بدیشان نشان داد و از آنان خواست [[سلامتی]] وی را [[تأیید]] کنند. حضرت نیز [[توطئه]] آنان را درهم [[شکست]] و به آن جماعت اطلاع داد که علی‌رغم مرتب‌بودن اوضاع ظاهری به من در خرما زهر خورانده‌اند و به زودی بدنم [[تغییر]] رنگ می‌دهد و می‌میرم<ref>الأمالی، صدوق، ص۱۴۹؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۷؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۱۶؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref>.  
آنچه از منابع به دست می‌آید این است که [[امام کاظم]] {{ع}} در مکان‌های متعدد و نزد اشخاص مختلفی [[زندانی]] بوده است. آنچه از زندانی‌شدن حضرت به دست می‌آید این است که هنگام [[دستگیری]]، امام در [[مدینه]] کنار [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} مشغول [[عبادت]] بوده است و چون او را دستگیر کردند، از [[پیامبر]] {{صل}} [[دادخواهی]] کرد و به او [[شکایت]] برد. پس از دستگیری نیز به [[بصره]] نزد [[عیسی بن جعفر بن منصور]] فرستاده شد. امام یک‌سال در [[حبس]] او بود و پس از این عیسی بن جعفر نامه‌ای به هارون نوشت و از او خواست [[تکلیف]] حضرت را روشن کند و او را به جایی دیگر منتقل کند. او در [[نامه]] خود به هارون متذکر شد که موسی بن جعفر {{ع}} هماره مشغول عبادت است و حتی در [[حقّ]] هارون [[نفرین]] هم نمی‌کند. هارون کسی را فرستاد تا امام را به [[بغداد]] بیاورد و او نیز در بغداد حضرت را به دست [[فضل بن ربیع]] داد تا وی را به [[قتل]] برساند؛ اما فضل از این کار اجتناب کرد. پس از این امام نزد [[فضل بن یحیی]] فرستاده شد و او [[امام]] را گرامی داشت و با او چون میهمانان برخورد کرد. [[هارون]] که از این [[اکرام]] و اعزاز مطلع شد، [[فضل بن یحیی]] را صد تازیانه زد و او را [[لعن]] کرد و از همگان خواست تا او را لعن کنند. [[تدبیر]] [[خاندان]] [[برمکی]] از جمله [[یحیی بن خالد]] در [[نجات]] [[جان]] امام قرین [[توفیق]] نشد و [[هارون‌الرشید]]، امام را به عنوان [[زندانی]] به [[سندی بن شاهک]] سپرد و او حضرت را زهر خوراند و به [[شهادت]] رساند. سندی که نمی‌خواست به عنوان [[قاتل]] امام شناخته شود [[جماعت]] کثیری را جمع کرد و حضرت را بدیشان نشان داد و از آنان خواست [[سلامتی]] وی را [[تأیید]] کنند. حضرت نیز [[توطئه]] آنان را درهم [[شکست]] و به آن جماعت اطلاع داد که علی‌رغم مرتب‌بودن اوضاع ظاهری به من در خرما زهر خورانده‌اند و به زودی بدنم [[تغییر]] رنگ می‌دهد و می‌میرم<ref>الأمالی، صدوق، ص۱۴۹؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۹۷؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۱۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref>.  


درباره کیفیت شهادت حضرت اقوال دیگری نیز در منابع ملاحظه می‌شود. برخی گفته‌اند [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را به حدی در فرشی فشار دادند که حضرت از [[دنیا]] رفت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.</ref>. بعضی نیز نوشته‌اند که به [[دستور]] هارون‌الرشید در حلق وی سرب داغ ریختند<ref>تاریخ گزیده، ص۲۰۴.</ref>. از برخی روایت‌های مروی از [[امام رضا]] {{ع}} به دست می‌آید که قاتل [[امام کاظم]] {{ع}} یحیی بن خالد بوده است و [[سقوط]] آنان نتیجه دشمنی‌شان با وی بوده است<ref>الکافی، ج۲، ص۲۲۴.</ref>، چنان‌که گفته شد با برخی [[روایت‌ها]] و منابع دیگر همخوانی ندارد<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>.  
درباره کیفیت شهادت حضرت اقوال دیگری نیز در منابع ملاحظه می‌شود. برخی گفته‌اند [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را به حدی در فرشی فشار دادند که حضرت از [[دنیا]] رفت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۱۷.</ref>. بعضی نیز نوشته‌اند که به [[دستور]] هارون‌الرشید در حلق وی سرب داغ ریختند<ref>تاریخ گزیده، ص۲۰۴.</ref>. از برخی روایت‌های مروی از [[امام رضا]] {{ع}} به دست می‌آید که قاتل [[امام کاظم]] {{ع}} یحیی بن خالد بوده است و [[سقوط]] آنان نتیجه دشمنی‌شان با وی بوده است<ref>الکافی، ج۲، ص۲۲۴.</ref>، چنان‌که گفته شد با برخی [[روایت‌ها]] و منابع دیگر همخوانی ندارد<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>.  
خط ۸۵: خط ۸۵:


== به وجود آمدن فرقه واقفیه ==
== به وجود آمدن فرقه واقفیه ==
[[موسی بن جعفر]] {{ع}} را در [[مقابر قریش]] به [[خاک]] سپردند و چون جماعتی [[واقفی]] که [[باور]] به زنده‌بودن حضرت داشتند پدید آمده بودند، [[سندی بن شاهک]] امام را بیرون آورد و بر پل بغداد قرار داد و فریاد زد این موسی بن جعفر است که رافضیان مدعی‌اند نمی‌میرد<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۲۸.</ref>. میل به زنده خواندن امام نه تنها پس از [[شهادت امام صادق]] {{ع}} که پس از [[شهادت امام کاظم]] {{ع}} نیز در میان برخی جماعات پدیدار شد و [[جماعت]] [[واقفیه]] اظهار داشتند امام موسی بن جعفر {{ع}} از دنیا نرفته و زنده است. در روایت‌هایی نقل شده که امام رضا {{ع}} پس از شهادت پدرش درباره زنده بودن وی مورد پرسش قرار می‌گرفته و حضرت [[سوگند]] یاد می‌کرده که پدرش از دنیا رفته است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۰.</ref>. در روایتی نقل شده که شخصی از امام رضا {{ع}} درباره [[اعتقاد]] جماعتی به زنده بودن [[امام کاظم]] {{ع}} سخن گفت و حضرت به او فرمود این جماعت کاذب و ملعون‌اند و اگر موسی بن جعفر {{ع}} بود میرانش تقسیم نمی‌شد و زنانش شوهر نمی‌کردند و او طعم مرگ را چشید چنان‌که جدش [[علی بن ابی‌طالب]]<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۱۶؛ إعلام الوری، ص۳۲۴.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} [[شیعیان]] را به [[زیارت]] [[قبر]] پدرش [[تشویق]] می‌کرد و [[فضیلت]] زیارت وی را مانند فضیلت زیارت [[رسول خدا]] {{صل}}، [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} می‌دانست و می‌فرمود [[بهشت]] بر [[زائر]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} که [[عارف]] به [[حق]] وی باشد [[واجب]] است<ref>الکافی، ج۴، ص۵۸۳-۵۸۴؛ جامع الأخبار، شعیری، ج۲۸-۲۹؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱-۸۲.</ref>. از امام رضا {{ع}} درباره کیفیت زیارت [[امام کاظم]] {{ع}} [[پرسش]] شده که حضرت [[آداب زیارت]] آن [[امام]] و دیگر [[ائمه]] {{عم}} را [[تعلیم]] داده است<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۷۱؛ کامل الزیارات، ص۳۱۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
[[موسی بن جعفر]] {{ع}} را در [[مقابر قریش]] به [[خاک]] سپردند و چون جماعتی [[واقفی]] که [[باور]] به زنده‌بودن حضرت داشتند پدید آمده بودند، [[سندی بن شاهک]] امام را بیرون آورد و بر پل بغداد قرار داد و فریاد زد این موسی بن جعفر است که رافضیان مدعی‌اند نمی‌میرد<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۲۸.</ref>. میل به زنده خواندن امام نه تنها پس از [[شهادت امام صادق]] {{ع}} که پس از [[شهادت امام کاظم]] {{ع}} نیز در میان برخی جماعات پدیدار شد و [[جماعت]] [[واقفیه]] اظهار داشتند امام موسی بن جعفر {{ع}} از دنیا نرفته و زنده است. در روایت‌هایی نقل شده که امام رضا {{ع}} پس از شهادت پدرش درباره زنده بودن وی مورد پرسش قرار می‌گرفته و حضرت [[سوگند]] یاد می‌کرده که پدرش از دنیا رفته است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۰.</ref>. در روایتی نقل شده که شخصی از امام رضا {{ع}} درباره [[اعتقاد]] جماعتی به زنده بودن [[امام کاظم]] {{ع}} سخن گفت و حضرت به او فرمود این جماعت کاذب و ملعون‌اند و اگر موسی بن جعفر {{ع}} بود میرانش تقسیم نمی‌شد و زنانش شوهر نمی‌کردند و او طعم مرگ را چشید چنان‌که جدش [[علی بن ابی‌طالب]]<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۱۶؛ إعلام الوری، ص۳۲۴.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} [[شیعیان]] را به [[زیارت]] [[قبر]] پدرش [[تشویق]] می‌کرد و [[فضیلت]] زیارت وی را مانند فضیلت زیارت [[رسول خدا]] {{صل}}، [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و [[امام حسین]] {{ع}} می‌دانست و می‌فرمود [[بهشت]] بر [[زائر]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} که [[عارف]] به [[حق]] وی باشد [[واجب]] است<ref>الکافی، ج۴، ص۵۸۳-۵۸۴؛ جامع الأخبار، شعیری، ج۲۸-۲۹؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱-۸۲.</ref>. از امام رضا {{ع}} درباره کیفیت زیارت [[امام کاظم]] {{ع}} [[پرسش]] شده که حضرت [[آداب زیارت]] آن [[امام]] و دیگر [[ائمه]] {{عم}} را [[تعلیم]] داده است<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۷۱؛ کامل الزیارات، ص۳۱۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


== فضایل امام کاظم {{ع}} ==
== فضایل امام کاظم {{ع}} ==
امام موسی بن جعفر {{ع}} در میان هم‌عصران خود به [[عبادت]] و [[سخاوت]] [[شهرت]] داشت<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.</ref>. در ایام [[زندان]]، حضرت دائماً به [[روزه]] و [[نماز]] و ذکر و [[قرائت قرآن]] مشغول بود. در همین ایام برخی از [[جاسوسان]] [[هارون‌الرشید]] از امام شنیده بودند که او در دعای خود می‌گفت خدایا از تو [[فراغت برای عبادت]] خواسته بودم و تو چنان کردی. تو را شکرگزارم. امام در [[سجاده]] خود می‌فرمود هر چه [[معصیت]] از [[بنده]] [[زشت]] است، [[عفو و گذشت]] تو زیباست<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>. او را خوش‌صداترین [[قاریان]] [[قرآن‌کریم]] دانسته‌اند و گفته‌اند که چون [[قرآن]] می‌خواند مستمعان اندیشناک و گریان می‌شدند<ref>إعلام الوری، ص۳۰۹.</ref>. موسی بن جعفر {{ع}} [[بخشنده‌ترین]] [[مردم]] [[روزگار]] خود بود و کیسه‌های زر اهدایی‌اش مشهور بود. او شبانه برای [[فقیران]] [[مدینه]] [[غذا]] و [[پول]] می‌برد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. او حتی به [[دشمنان]] خود و [[خاندان]] خویش نیز [[یاری]] می‌رساند و بدین وسیله آنان را به خود جلب می‌کرد. نقل شده مردی او و جدش [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را [[دشنام]] داد. اطرافیان امام خواستند آن شخص را [[تعذیب]] کنند. امام اجازه چنین کاری نداد و به جای آن چندین [[روز]] بعد به مزرعه او رفت و سیصد دینار به وی [[هدیه]] داد. آن مرد از [[کردار]] و گفتار خود عذر خواست و در شمار [[یاران]] حضرت درآمد<ref>دلائل الإمامة، ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>.  
امام موسی بن جعفر {{ع}} در میان هم‌عصران خود به [[عبادت]] و [[سخاوت]] [[شهرت]] داشت<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۹.</ref>. در ایام [[زندان]]، حضرت دائماً به [[روزه]] و [[نماز]] و ذکر و [[قرائت قرآن]] مشغول بود. در همین ایام برخی از [[جاسوسان]] [[هارون‌الرشید]] از امام شنیده بودند که او در دعای خود می‌گفت خدایا از تو [[فراغت برای عبادت]] خواسته بودم و تو چنان کردی. تو را شکرگزارم. امام در [[سجاده]] خود می‌فرمود هر چه [[معصیت]] از [[بنده]] [[زشت]] است، [[عفو و گذشت]] تو زیباست<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>. او را خوش‌صداترین [[قاریان]] [[قرآن‌کریم]] دانسته‌اند و گفته‌اند که چون [[قرآن]] می‌خواند مستمعان اندیشناک و گریان می‌شدند<ref>إعلام الوری، ص۳۰۹.</ref>. موسی بن جعفر {{ع}} [[بخشنده‌ترین]] [[مردم]] [[روزگار]] خود بود و کیسه‌های زر اهدایی‌اش مشهور بود. او شبانه برای [[فقیران]] [[مدینه]] [[غذا]] و [[پول]] می‌برد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. او حتی به [[دشمنان]] خود و [[خاندان]] خویش نیز [[یاری]] می‌رساند و بدین وسیله آنان را به خود جلب می‌کرد. نقل شده مردی او و جدش [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را [[دشنام]] داد. اطرافیان امام خواستند آن شخص را [[تعذیب]] کنند. امام اجازه چنین کاری نداد و به جای آن چندین [[روز]] بعد به مزرعه او رفت و سیصد دینار به وی [[هدیه]] داد. آن مرد از [[کردار]] و گفتار خود عذر خواست و در شمار [[یاران]] حضرت درآمد<ref>دلائل الإمامة، ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>.  


درباره [[دانش]] [[امام کاظم]] {{ع}} حتی [[دشمنان]] نیز زبان به [[تحسین]] گشوده‌اند. [[هارون‌الرشید]] به [[مأمون]] گفت که [[موسی بن جعفر]] {{ع}} [[وارث]] دانش [[پیامبران]] است و اگر دانش صحیح می‌خواهی نزد اوست<ref>الأمالی، صدوق، ص۳۷۶.</ref>. حضرت در مناظرات متعددی دانش خود را به نمایش گذاشت و [[حقّانیت]] خود را ثابت کرد. او نه تنها با علمای [[مسلمان]]، بلکه با علمای [[ادیان]] دیگر نیز [[مباحثه]] می‌کرد و با اشرافی که به کتب ایشان داشت آنان را به [[حقیقت]] امور واقف می‌کرد. [[ابن شهر آشوب]] گزارش مفصلی از این مناظرات و مباحثات آورده است<ref>المناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۰-۳۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>
درباره [[دانش]] [[امام کاظم]] {{ع}} حتی [[دشمنان]] نیز زبان به [[تحسین]] گشوده‌اند. [[هارون‌الرشید]] به [[مأمون]] گفت که [[موسی بن جعفر]] {{ع}} [[وارث]] دانش [[پیامبران]] است و اگر دانش صحیح می‌خواهی نزد اوست<ref>الأمالی، صدوق، ص۳۷۶.</ref>. حضرت در مناظرات متعددی دانش خود را به نمایش گذاشت و [[حقّانیت]] خود را ثابت کرد. او نه تنها با علمای [[مسلمان]]، بلکه با علمای [[ادیان]] دیگر نیز [[مباحثه]] می‌کرد و با اشرافی که به کتب ایشان داشت آنان را به [[حقیقت]] امور واقف می‌کرد. [[ابن‌شهرآشوب]] گزارش مفصلی از این مناظرات و مباحثات آورده است<ref>المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۱۰-۳۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref>


== امام و نحوه تعامل یاران ایشان با حکومت ==
== امام و نحوه تعامل یاران ایشان با حکومت ==
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش