پرش به محتوا

مردم: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۶۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱ آوریل ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مردم در قرآن]] - [[مردم در حدیث]] - [[مردم در نهج البلاغه]] - [[مردم در کلام اسلامی]] - [[مردم در اخلاق اسلامی]] - [[مردم در فقه سیاسی]] - [[مردم در معارف دعا و زیارات]] - [[مردم در معارف و سیره سجادی]] - [[مردم در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = مردم (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مردم در نهج البلاغه]] - [[مردم در فقه سیاسی]] - [[مردم در معارف دعا و زیارات]] - [[مردم در معارف و سیره سجادی]] | پرسش مرتبط  = }}
 
== مقدمه ==
== مقدمه ==
مردم یا [[ملت]]، جمعیتی انسانی است که در یک سرزمین معین سکونت گزیده‌اند و در اثر [[زندگی]] کردن در آن سرزمین مشترک با هم متحد شده‌اند. اگرچه این گروه انسانی از نژاد‌ها و ریشه‌های خونی مختلف‌اند، ولی مصحلت مشترک [[اجتماعی]]، آنان را گردهم آورده و در طول زمان دارای علایق، احساسات و [[فرهنگ]] مشترک شده‌اند. از این‌رو، با توجه به مفروضات می‌توان [[ملت]] را این‌گونه تعریف کرد: "مجموعه افراد انسانی که در یک سرزمین [[زندگی]] می‌کنند و از حیث اصالت، [[تاریخ]]، [[آداب]] و عادات و در بیشتر موارد، زبان، اشتراک دارند"<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 679.</ref>.
مردم یا [[ملت]]، جمعیتی انسانی است که در یک سرزمین معین سکونت گزیده‌اند و در اثر [[زندگی]] کردن در آن سرزمین مشترک با هم متحد شده‌اند. اگرچه این گروه انسانی از نژاد‌ها و ریشه‌های خونی مختلف‌اند، ولی مصحلت مشترک [[اجتماعی]]، آنان را گردهم آورده و در طول زمان دارای علایق، احساسات و [[فرهنگ]] مشترک شده‌اند. از این‌رو، با توجه به مفروضات می‌توان [[ملت]] را این‌گونه تعریف کرد: "مجموعه افراد انسانی که در یک سرزمین [[زندگی]] می‌کنند و از حیث اصالت، [[تاریخ]]، [[آداب]] و عادات و در بیشتر موارد، زبان، اشتراک دارند".


باید توجه کرد که مفهوم [[ملت]] گاه از مفهوم مردم گسترده‌تر و گاه از آن محدودتر است. وقتی می‌گوییم "مردم [[فارس]]"، مسلماً به یک واقعیت [[اجتماعی]] یعنی مجموعه‌ای از [[انسان‌ها]] چشم داریم که در یکی از استان‌های [[ایران]] [[زندگی]] می‌کنند و جزئی از [[ملت]] [[ایران]] هستند و آن‌گاه که می‌گوییم "مردم آسیا" یا "مردم [[دنیا]]" به یک واقعیت دیگر نظر داریم که متشکل از چندین ملت‌اند و البته زمانی هم این دو مفهوم با هم برابر و یکی است<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 680.</ref>.
باید توجه کرد که مفهوم [[ملت]] گاه از مفهوم مردم گسترده‌تر و گاه از آن محدودتر است. وقتی می‌گوییم "مردم [[فارس]]"، مسلماً به یک واقعیت [[اجتماعی]] یعنی مجموعه‌ای از [[انسان‌ها]] چشم داریم که در یکی از استان‌های [[ایران]] [[زندگی]] می‌کنند و جزئی از [[ملت]] [[ایران]] هستند و آن‌گاه که می‌گوییم "مردم آسیا" یا "مردم [[دنیا]]" به یک واقعیت دیگر نظر داریم که متشکل از چندین ملت‌اند و البته زمانی هم این دو مفهوم با هم برابر و یکی است<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 679-680.</ref>.


== [[مردم‌شناسی]] ==
== [[مردم‌شناسی]] ==
خط ۱۰: خط ۹:


== [[مردم‌شناسی امام علی]] {{ع}} ==
== [[مردم‌شناسی امام علی]] {{ع}} ==
یکی از افرادی که در عرصه [[مردم‌شناسی]] تبحری خاص دارد، امیرالمؤمنین علی {{ع}} است. او نیز مانند [[پیامبر]] {{صل}} سرآمد مردم خود در زمینه [[مردم‌شناسی]] است و بر اساس این [[شناخت]]، هیچ‌گاه نسنجیده عمل نکرد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 680.</ref>.
یکی از افرادی که در عرصه [[مردم‌شناسی]] تبحری خاص دارد، امیرالمؤمنین علی {{ع}} است. او نیز مانند [[پیامبر]] {{صل}} سرآمد مردم خود در زمینه [[مردم‌شناسی]] است و بر اساس این [[شناخت]]، هیچ‌گاه نسنجیده عمل نکرد.


روزی [[امیرالمؤمنین]] {{صل}} در [[مسجد]] نشسته بود و [[اصحاب]] اطرافش را گرفته بودند. مردی از [[پیروان]] وارد شد و اظهار ارادت کرد که [[خدا]] می‌داند من در ظاهر و [[باطن]] از ارادتمندان شمایم. [[علی]] {{ع}} ضمن تأیید، او او را به [[استقامت]] در مشکلات این راه توصیه کرد. آن مرد در حالی که [[اشک]] [[شوق]] بر گونه‌هایش می‌غلتید، از [[مسجد]] خارج شد. یکی از [[خوارج]] که نزدیک [[امام]] نشسته بود به دوستش گفت: "حادثه عجیبی است که تاکنون ندیده بودم." او گفت: "تعجبی ندارد، وقتی آن مردم آمد و گفت تو را [[دوست]] دارم، [[علی]] {{ع}} چاره ندارد جز این‌که او را [[تصدیق]] کند. حالا من برای [[امتحان]] می‌روم، آیا من [[علی]] را [[دوست]] دارم؟" رفیقش گفت: "نه، تو علاقه‌ای به [[علی]] نداری." او گفت: "من الآن بلند می‌شوم و گفته آن مرد را تکرار می‌کنم، [[علی]] هم همان جواب را خواهد داد." آن مرد از جا برخاست و مانند شخص اول نسبت به [[امام]] اظهار ارادت کرد. [[امام]] قدری در چهره او نگریست، سپس فرمود: "[[دروغ]] می‌گویی، نه و [[الله]] تو مرا [[دوست]] نداری، من هم تو را [[دوست]] ندارم." آن مرد گریست و گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]] شما با من این‌طور برخورد می‌کنی در حالی که [[خدا]] خلاف آنچه را گفتید می‌داند."<ref>الاختصاص، ص ۳۱۲: {{متن حدیث|"ثم قال له: كذبت لا والله ما تحبني ولا أحبك، قال: فبكى الخارجي، ثم قال: يا أمير المؤمنين تستقبلني بهذا وقد علم الله خلافه"}}</ref> طولی نکشید که ماجرای [[جنگ نهروان]] پیش آمد و او در صف [[دشمنان]] [[امام]] جنگید و کشته شد. یادآور می‌شود که مردم‌شناسی [[حضرت]] باعث می‌شود هنگام [[هجوم]] مردم به سوی او برای [[بیعت]]، خطاب به مردم بگوید: «مرا واگذارید و دیگری را [[انتخاب]] کنید، زیرا ما به سوی امری حرکت می‌کنیم که رنگارنگ است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۲: {{متن حدیث|"دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ"}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 680-681.</ref>.
روزی [[امیرالمؤمنین]] {{صل}} در [[مسجد]] نشسته بود و [[اصحاب]] اطرافش را گرفته بودند. مردی از [[پیروان]] وارد شد و اظهار ارادت کرد که [[خدا]] می‌داند من در ظاهر و [[باطن]] از ارادتمندان شمایم. [[علی]] {{ع}} ضمن تأیید، او او را به [[استقامت]] در مشکلات این راه توصیه کرد. آن مرد در حالی که [[اشک]] [[شوق]] بر گونه‌هایش می‌غلتید، از [[مسجد]] خارج شد. یکی از [[خوارج]] که نزدیک [[امام]] نشسته بود به دوستش گفت: "حادثه عجیبی است که تاکنون ندیده بودم." او گفت: "تعجبی ندارد، وقتی آن مردم آمد و گفت تو را [[دوست]] دارم، [[علی]] {{ع}} چاره ندارد جز این‌که او را [[تصدیق]] کند. حالا من برای [[امتحان]] می‌روم، آیا من [[علی]] را [[دوست]] دارم؟" رفیقش گفت: "نه، تو علاقه‌ای به [[علی]] نداری." او گفت: "من الآن بلند می‌شوم و گفته آن مرد را تکرار می‌کنم، [[علی]] هم همان جواب را خواهد داد." آن مرد از جا برخاست و مانند شخص اول نسبت به [[امام]] اظهار ارادت کرد. [[امام]] قدری در چهره او نگریست، سپس فرمود: "[[دروغ]] می‌گویی، نه و [[الله]] تو مرا [[دوست]] نداری، من هم تو را [[دوست]] ندارم." آن مرد گریست و گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]] شما با من این‌طور برخورد می‌کنی در حالی که [[خدا]] خلاف آنچه را گفتید می‌داند."<ref>الاختصاص، ص ۳۱۲: {{متن حدیث|"ثم قال له: كذبت لا والله ما تحبني ولا أحبك، قال: فبكى الخارجي، ثم قال: يا أمير المؤمنين تستقبلني بهذا وقد علم الله خلافه"}}</ref> طولی نکشید که ماجرای [[جنگ نهروان]] پیش آمد و او در صف [[دشمنان]] [[امام]] جنگید و کشته شد. یادآور می‌شود که مردم‌شناسی [[حضرت]] باعث می‌شود هنگام [[هجوم]] مردم به سوی او برای [[بیعت]]، خطاب به مردم بگوید: «مرا واگذارید و دیگری را [[انتخاب]] کنید، زیرا ما به سوی امری حرکت می‌کنیم که رنگارنگ است»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۲: {{متن حدیث|"دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ"}}</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 680-681.</ref>


== [[حقوق رهبر بر مردم]] ==
== [[حقوق رهبر بر مردم]] ==
[[امام]] خطاب به مردم می‌فرماید: همانا [[خدای سبحان]] حقی از من را بر شما [[واجب]] کرده است... از جمله [[حقوق]] [[واجب]] [[الهی]] بر [[بندگان]] [[خیرخواهی]] و [[نصیحت]] و نیز [[پایداری]] بر [[بیعت]] و [[تبعیت]] از [[رهبری]] است، چنانچه مردم نیز بر [[رهبر]] و [[حاکم]] [[حقوقی]] دارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: {{متن حدیث|"امَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ؛...لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ"}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 681.</ref>.
[[امام]] خطاب به مردم می‌فرماید: همانا [[خدای سبحان]] حقی از من را بر شما [[واجب]] کرده است... از جمله [[حقوق]] [[واجب]] [[الهی]] بر [[بندگان]] [[خیرخواهی]] و [[نصیحت]] و نیز [[پایداری]] بر [[بیعت]] و [[تبعیت]] از [[رهبری]] است، چنانچه مردم نیز بر [[رهبر]] و [[حاکم]] [[حقوقی]] دارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: {{متن حدیث|"امَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ؛...لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ"}}</ref>


البته [[نصیحت]] در مورد خود مردم نیز توصیه شده است، چنان‌که آن [[حضرت]] می‌فرماید: بر شما باد که نسبت به هم نصحیت و [[خیرخواهی]] داشته باشید و سعی نکنید مرا با الفاظ زیبا [[ستایش]] کنید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: {{متن حدیث|"فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ ... فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ"}} </ref>.
البته [[نصیحت]] در مورد خود مردم نیز توصیه شده است، چنان‌که آن [[حضرت]] می‌فرماید: بر شما باد که نسبت به هم نصحیت و [[خیرخواهی]] داشته باشید و سعی نکنید مرا با الفاظ زیبا [[ستایش]] کنید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: {{متن حدیث|"فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ ... فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ"}} </ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 681.</ref>


== روش [[برخورد با مردم]] ==
== روش [[برخورد با مردم]] ==
ماهیت مقصد و شیوه‌های [[نیل]] به [[هدف]] [[رهبران]] غیرالهی با ماهیت مقصد و شیوه‌های [[رهبران الهی]] فرق دارد. باری مثال، [[هدف]] و شیول [[امام علی]] {{ع}} با [[هدف]] و شیوه [[معاویه]] متفاوت بوده است. [[روش امام]] بر اساس [[اخلاق]]، [[صداقت]] و [[صمیمیت]] [[استوار]] بود، در حالی‌که عده‌ای روش [[معاویه]] را که مبتنی بر [[حیله]] و [[نیرنگ]] بود می‌پسندیدند و حتی به [[علی]] {{ع}} توهین می‌کردند که آن [[حضرت]] این راه‌ها را بلد نیست. [[علی]] {{ع}} سبک [[رهبری]] [[معاویه]] را با سبک [[رهبری]] خود مقایسه و شیوه [[معاویه]] را رد می‌کند. ایشان خطاب به کسانی که [[معاویه]] را زیرک می‌پندارند، می‌فرماید:به [[خدا]] قسم که [[معاویه]] از من زیرک‌تر نیست. او غدر و [[نیرنگ]] به‌کار می‌برد و [[فجور]] می‌کند، اگر نبود که [[خداوند]] غداری را [[دوست]] نمی‌داشت آن‌گاه من زیرک‌ترین مردم بودم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰: {{متن حدیث|"وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ"}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 681.</ref>.
ماهیت مقصد و شیوه‌های [[نیل]] به [[هدف]] [[رهبران]] غیرالهی با ماهیت مقصد و شیوه‌های [[رهبران الهی]] فرق دارد. باری مثال، [[هدف]] و شیول [[امام علی]] {{ع}} با [[هدف]] و شیوه [[معاویه]] متفاوت بوده است. [[روش امام]] بر اساس [[اخلاق]]، [[صداقت]] و [[صمیمیت]] [[استوار]] بود، در حالی‌که عده‌ای روش [[معاویه]] را که مبتنی بر [[حیله]] و [[نیرنگ]] بود می‌پسندیدند و حتی به [[علی]] {{ع}} توهین می‌کردند که آن [[حضرت]] این راه‌ها را بلد نیست. [[علی]] {{ع}} سبک [[رهبری]] [[معاویه]] را با سبک [[رهبری]] خود مقایسه و شیوه [[معاویه]] را رد می‌کند. ایشان خطاب به کسانی که [[معاویه]] را زیرک می‌پندارند، می‌فرماید:به [[خدا]] قسم که [[معاویه]] از من زیرک‌تر نیست. او غدر و [[نیرنگ]] به‌کار می‌برد و [[فجور]] می‌کند، اگر نبود که [[خداوند]] غداری را [[دوست]] نمی‌داشت آن‌گاه من زیرک‌ترین مردم بودم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰: {{متن حدیث|"وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ"}}</ref>


در رویکرد [[علی]] {{ع}} این شیوه [[رهبری]] مردود تلقی شده و کسی که این شیوه را در پیش گیرد [[فاجر]] و [[فاسق]] است. هم‌چنان که [[علی]] {{ع}} در این زمینه می‌فرماید: لکن [[نیرنگ]] و [[فریب]]، [[فسق]] و [[فجور]] است و این [[فسق]] و فجورها در حد [[کفر]]؛ و در [[قیامت]] هر غداری با پرچمی خاص محشور می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰: {{متن حدیث|"وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ"}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 681.</ref>.
در رویکرد [[علی]] {{ع}} این شیوه [[رهبری]] مردود تلقی شده و کسی که این شیوه را در پیش گیرد [[فاجر]] و [[فاسق]] است. هم‌چنان که [[علی]] {{ع}} در این زمینه می‌فرماید: لکن [[نیرنگ]] و [[فریب]]، [[فسق]] و [[فجور]] است و این [[فسق]] و فجورها در حد [[کفر]]؛ و در [[قیامت]] هر غداری با پرچمی خاص محشور می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰: {{متن حدیث|"وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ"}}</ref>


[[امام]] {{ع}} روش برخورد [[استبدادی]] را نیز مردود می‌شمارد و می‌فرماید: "[[حق]] نداری نسبت به رعیت [[استبداد]] داشته باشی"<ref>نهج البلاغه، نامه ۵: {{متن حدیث|"لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ"}}</ref>. می‌توان گفت که در [[سیره]] آن [[حضرت]] تأکید بر ترکیب [[نرمش]] حداکثری با شدت حداقلی، روشی [[اسلامی]] تلقی می‌شود. [[امام]] در این زمینه می‌فرمایند: [[لباس]] [[فروتنی]] را با کمی شدت بیامیز و با نیروها برخوردی معتدل داشته باش<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۹: {{متن حدیث|"فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ، وَ امْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ"}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 682.</ref>.
[[امام]] {{ع}} روش برخورد [[استبدادی]] را نیز مردود می‌شمارد و می‌فرماید: "[[حق]] نداری نسبت به رعیت [[استبداد]] داشته باشی"<ref>نهج البلاغه، نامه ۵: {{متن حدیث|"لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ"}}</ref>. می‌توان گفت که در [[سیره]] آن [[حضرت]] تأکید بر ترکیب [[نرمش]] حداکثری با شدت حداقلی، روشی [[اسلامی]] تلقی می‌شود. [[امام]] در این زمینه می‌فرمایند: [[لباس]] [[فروتنی]] را با کمی شدت بیامیز و با نیروها برخوردی معتدل داشته باش<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۹: {{متن حدیث|"فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّينِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَيْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ، وَ امْزُجْ لَهُمْ بَيْنَ التَّقْرِيبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ"}}</ref><ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 681-682.</ref>.


== تحلیل سبک [[رهبری اسلامی]] در [[برخورد با مردم]] ==
== تحلیل سبک [[رهبری اسلامی]] در [[برخورد با مردم]] ==
خط ۳۰: خط ۲۹:
=== گزاره‌های [[نرمش]] و شدت عمل ===
=== گزاره‌های [[نرمش]] و شدت عمل ===
# گزاره‌هایی که به‌صورت مطلق توصیه به [[نرمش]] و [[مدارا]] می‌کنند:
# گزاره‌هایی که به‌صورت مطلق توصیه به [[نرمش]] و [[مدارا]] می‌کنند:
## به واسطه [[رحمت الهی]] است که با مردم نرم‌خو شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی از اطرافت پراکنده می‌شدند. پس آنان را ببخش و برایشان [[استغفار]] کن<ref>{{متن قرآن| فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ }}؛سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>.
## به واسطه [[رحمت الهی]] است که با مردم نرم‌خو شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی از اطرافت پراکنده می‌شدند. پس آنان را ببخش و برایشان [[استغفار]] کن {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>
## بال‌هایت را برای [[پیروان]] [[مؤمن]] بگستران<ref>{{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ }}؛ سوره شعراء، آیه ۲۱۵</ref>.
## بال‌هایت را برای [[پیروان]] [[مؤمن]] بگستران {{متن قرآن|وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.</ref>.
## [[حضرت علی]] {{ع}}: هرکس نسبت به زیردستان [[نرمش]] نداشته باشد به [[هدف]] نخواهد رسید.
## حضرت علی{{ع}}: هرکس نسبت به زیردستان [[نرمش]] نداشته باشد به [[هدف]] نخواهد رسید.
## [[حضرت علی]] {{ع}}، موفق‌ترین افراد را در رسیدن به خواسته‌هایشان، [[خردمندان]] مداراکننده می‌داند.
## [[حضرت علی]] {{ع}}، موفق‌ترین افراد را در رسیدن به خواسته‌هایشان، [[خردمندان]] مداراکننده می‌داند.
## در منظر [[امام]] هر کس در کار خویش نرم و ملایم باشد به هر چه از مردم بخواهد می‌رسد.
## در منظر [[امام]] هر کس در کار خویش نرم و ملایم باشد به هر چه از مردم بخواهد می‌رسد.
خط ۳۸: خط ۳۷:
## با چهره‌ای باز با مردم برخورد کن و از [[خشم]] بپرهیز که نشانه [[سبک‌سری]] و انگیزه [[شیطان]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۶: {{متن حدیث|"سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ"}}</ref>.
## با چهره‌ای باز با مردم برخورد کن و از [[خشم]] بپرهیز که نشانه [[سبک‌سری]] و انگیزه [[شیطان]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۶: {{متن حدیث|"سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ"}}</ref>.


با توجه به [[ظهور]] گزاره‌های فوق، شیوه [[رهبری اسلامی]] بر [[مدارا]] و [[نرمش]] بنا شده و اصل بر [[نرمش]] است<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 682.</ref>.
با توجه به [[ظهور]] گزاره‌های فوق، شیوه [[رهبری اسلامی]] بر [[مدارا]] و [[نرمش]] بنا شده و اصل بر [[نرمش]] است
# گزاره‌هایی که همراه با تأکید بر [[نرمش]] به شدت عمل نیز توصیه می‌کنند:
# گزاره‌هایی که همراه با تأکید بر [[نرمش]] به شدت عمل نیز توصیه می‌کنند:
## شدت عمل را با [[نرمش]] مخلوط کن؛ آن‌جا که [[رفق]] کارساز است [[مدارا]] کن و آن‌جا که هیچ چاره‌ای جز شدت عمل نداری، تصمیم به شدت عمل بگیر<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۶: {{متن حدیث|"وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ، وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ"}}</ref>.
## شدت عمل را با [[نرمش]] مخلوط کن؛ آن‌جا که [[رفق]] کارساز است [[مدارا]] کن و آن‌جا که هیچ چاره‌ای جز شدت عمل نداری، تصمیم به شدت عمل بگیر<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۶: {{متن حدیث|"وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ، وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَا تُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ"}}</ref>.
خط ۴۵: خط ۴۴:
## کسی که [[مدارا]] کردن اصلاحش نکند مکافات کردن اصلاحش کند<ref>غررالحکم، ح ۱۰۱۷</ref>.
## کسی که [[مدارا]] کردن اصلاحش نکند مکافات کردن اصلاحش کند<ref>غررالحکم، ح ۱۰۱۷</ref>.


از این گزاره‌ها استفاده می‌شود که اصل اولی [[مدارا]] کردن است، اما در مواردی نیز باید مکافات و تنبیه به‌کار برد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 683.</ref>.
از این گزاره‌ها استفاده می‌شود که اصل اولی [[مدارا]] کردن است، اما در مواردی نیز باید مکافات و تنبیه به‌کار برد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 682-683.</ref>.


== جمع و تحلیل گزاره‌های [[اسلامی]] ==
== جمع و تحلیل گزاره‌های [[اسلامی]] ==
خط ۵۴: خط ۵۳:


مفسّرین از قدیم برای کلمه ناس یک چنین معنایی کرده‌اند و درست هم هست؛ ولی عده‌ای دچار [[اشتباه]] گشته و گفته‌اند ناس یعنی مردم فاقد همه چیز، یعنی [[توده]]، طبقه [[محروم]]، طبقه بیچاره. که در این صورت شامل یک طبقه مخصوص است و شامل همه مردم نمی‌شود!.
مفسّرین از قدیم برای کلمه ناس یک چنین معنایی کرده‌اند و درست هم هست؛ ولی عده‌ای دچار [[اشتباه]] گشته و گفته‌اند ناس یعنی مردم فاقد همه چیز، یعنی [[توده]]، طبقه [[محروم]]، طبقه بیچاره. که در این صورت شامل یک طبقه مخصوص است و شامل همه مردم نمی‌شود!.
این‌طور نیست؛ بلکه مراد از “ناس” در [[قرآن مجید]] چنان که گفتیم؛ مردم‌اند. ولی منهای وضع خاصشان؛ از دینشان؛ فقرشان؛ بی‌نیازی‌شان؛ رنگ‌شان؛ علم‌شان؛ جهل‌شان. و آنجا که قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>. نه این است که مخاطب [[قرآن]] تنها [[توده]] [[مردم]] باشند؛ بلکه مخاطب همه [[انسان‌ها]] هستند و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> [[خداوند]] بر عهده همه مردم [[حج]] قرار داده است نه بر برخی از مردم. البته بعداً با جمله {{متن قرآن|مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}} مشروط کرده به آنکه [[استطاعت]] داشته باشند.
 
و لذا در بعضی از موارد کلمه “ناس” به [[کفار]] گفته شده، چنانکه در آیه ۱۷۳ از [[سوره آل عمران]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ}}<ref>«مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید!» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> که مربوط به یک داستانی است که کفار می‌خواستند به [[مدینه]] [[حمله]] کنند؛ قبلاً شایع کرده بودند که مردم [[اجتماع]] کرده‌اند علیه [[مسلمانان]]؛ و بدین وسیله می‌خواستند [[رعب]] و [[وحشت]] در [[دل]] مردم [[مسلمان]] ایجاد کنند. و در همین آیه مورد بحث؛ ناس بر [[منافقین]] اطلاق گشته است؛ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ}}<ref>«و برخی از مردم می‌گویند.».. سوره بقره، آیه ۸.</ref>؛ بعضی از مردم کسانی هستند که می‌گویند....
این‌طور نیست؛ بلکه مراد از «ناس» در [[قرآن مجید]] چنان که گفتیم؛ مردم‌اند. ولی منهای وضع خاصشان؛ از دینشان؛ فقرشان؛ بی‌نیازی‌شان؛ رنگ‌شان؛ علم‌شان؛ جهل‌شان. و آنجا که قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>. نه این است که مخاطب [[قرآن]] تنها [[توده]] [[مردم]] باشند؛ بلکه مخاطب همه [[انسان‌ها]] هستند و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> [[خداوند]] بر عهده همه مردم [[حج]] قرار داده است نه بر برخی از مردم. البته بعداً با جمله {{متن قرآن|مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}} مشروط کرده به آنکه [[استطاعت]] داشته باشند.
 
و لذا در بعضی از موارد کلمه «ناس» به [[کفار]] گفته شده، چنانکه در آیه ۱۷۳ از [[سوره آل عمران]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ}}<ref>«مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید!» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.</ref> که مربوط به یک داستانی است که کفار می‌خواستند به [[مدینه]] [[حمله]] کنند؛ قبلاً شایع کرده بودند که مردم [[اجتماع]] کرده‌اند علیه [[مسلمانان]]؛ و بدین وسیله می‌خواستند [[رعب]] و [[وحشت]] در [[دل]] مردم [[مسلمان]] ایجاد کنند. و در همین آیه مورد بحث؛ ناس بر [[منافقین]] اطلاق گشته است؛ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ}}<ref>«و برخی از مردم می‌گویند.».. سوره بقره، آیه ۸.</ref>؛ بعضی از مردم کسانی هستند که می‌گویند....


آنها که ناس را به معنای توده مردم می‌دانند مجبور شده‌اند بگویند که منافقین جزء توده هستند و حال اینکه این‌طور نیست؛ زیرا [[منافق]] از هر طبقه‌ای ممکن است باشد و اتفاقاً منافقین [[صدر اسلام]] که قرآن به آنها نظر دارد اغلب از اشراف مدینه بودند<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref>.
آنها که ناس را به معنای توده مردم می‌دانند مجبور شده‌اند بگویند که منافقین جزء توده هستند و حال اینکه این‌طور نیست؛ زیرا [[منافق]] از هر طبقه‌ای ممکن است باشد و اتفاقاً منافقین [[صدر اسلام]] که قرآن به آنها نظر دارد اغلب از اشراف مدینه بودند<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۶۱-۱۶۳.</ref>.
“ناس” یعنی انسان‌ها، یعنی عموم مردم، هیچ کتاب لغتی و هیچ عرف [[عرب]] زبانی “ناس” را به معنی البیت توده [[محروم]] نگرفته و مفهوم طبقه در آن نگنجانیده است. قرآن می‌گوید: {{متن قرآن|لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> یعنی برای [[خدا]] بر [[مردم]] مستطیع است که [[حج]] کنند. آیا معنی دارد که مقصود [[توده]] [[محروم]] باشد؟ و همچنین خطابات {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} که در [[قرآن]] فراوان آمده و در هیچ کدام مقصود توده محروم نیست و عموم مردم است. عمومیّت خطابات قرآن نیز از نظریه [[فطرت]] که در قرآن مطرح است سرچشمه می‌گیرد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۵۳؛ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۴۲.</ref>.
 
“ناس” یعنی توده مردم، توده محروم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۴۳ و ۴۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۸۹.</ref>
«ناس» یعنی انسان‌ها، یعنی عموم مردم، هیچ کتاب لغتی و هیچ عرف [[عرب]] زبانی «ناس» را به معنی البیت توده [[محروم]] نگرفته و مفهوم طبقه در آن نگنجانیده است. قرآن می‌گوید: {{متن قرآن|لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}}<ref>«حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> یعنی برای [[خدا]] بر [[مردم]] مستطیع است که [[حج]] کنند. آیا معنی دارد که مقصود [[توده]] [[محروم]] باشد؟ و همچنین خطابات {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} که در [[قرآن]] فراوان آمده و در هیچ کدام مقصود توده محروم نیست و عموم مردم است. عمومیّت خطابات قرآن نیز از نظریه [[فطرت]] که در قرآن مطرح است سرچشمه می‌گیرد<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۵۳؛ آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۴۲.</ref>.
 
«ناس» یعنی توده مردم، توده محروم<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۴۴۳ و ۴۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۸۹.</ref>


=== ناس و [[انسان]] ===
=== ناس و [[انسان]] ===
کلمه “ناس” با کلمه “انسان” از یک ریشه‌اند و تفاوت زیادی میان آنها نیست، تنها از نظر ادبی تفاوتی که هست می‌گویند انسان اسم جنس است، ولی ناس اسم جمع است. یعنی وقتی می‌گوئیم انسان؛ مراد نوع انسان است. اما وقتی می‌گوئیم ناس منظور جمع انسان‌هاست؛ نظیر کلمه [[قوم]] که به معنای جمع مردم است؛ پس {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} یعنی ای گروه [[انسان‌ها]]! ای [[جامعه انسانی]]! ای همه انسان‌های [[جهان]]!<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۹۱.</ref>
کلمه «ناس» با کلمه «انسان» از یک ریشه‌اند و تفاوت زیادی میان آنها نیست، تنها از نظر ادبی تفاوتی که هست می‌گویند انسان اسم جنس است، ولی ناس اسم جمع است. یعنی وقتی می‌گوئیم انسان؛ مراد نوع انسان است. اما وقتی می‌گوئیم ناس منظور جمع انسان‌هاست؛ نظیر کلمه [[قوم]] که به معنای جمع مردم است؛ پس {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}} یعنی ای گروه [[انسان‌ها]]! ای [[جامعه انسانی]]! ای همه انسان‌های [[جهان]]!<ref>آشنایی با قرآن، ج۱-۲، ص۱۹۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۹۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۲۱۱

ویرایش