سرگذشت زندگی امام حسین: تفاوت میان نسخهها
←در عصر حکومت یزید
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
==== در عصر حکومت یزید ==== | ==== در عصر حکومت یزید ==== | ||
{{ | {{اصلی|امام حسین در زمان یزید}} | ||
===== امتناع از بیعت یزید ===== | ===== امتناع از بیعت یزید ===== | ||
پس از اینکه [[معاویه]] در [[رجب]] [[سال ۶۰ق]] از [[دنیا]] رفت، [[یزید]] بیفوت وقت، پیکی را روانه [[مدینه]] کرد و از [[حاکم]] مدینه، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان]] خواست یا از [[حسین]] {{ع}} [[بیعت]] بستاند و یا او را بکشد و سرش را به [[شام]] ارسال نماید. [[ولید]] با [[مروان بن حکم]] [[مشورت]] کرد و [[مروان]] نیز همان [[فرمان]] یزید را تکرار کرد<ref>أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۹۹؛ البدایة والنهایة، ج۸ ص۱۴۶-۱۴۷.</ref>. ولید، [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را برای احضار [[امام حسین]] {{ع}} در نیمه شب نزد حضرت فرستاد. حسین {{ع}} با سینفر از [[جوانان]] [[بنیهاشم]] به نزد حاکم مدینه رفت و به آنان فرمود اگر شما را صدا کردم و یا صدای من بلند شد، داخل شوید و [[مداخله]] نمایید. وقتی [[امام]] سخن ولید را شنید، بیعت پنهانی را [[شایسته]] ندانست و خواست زمانی که همه بیعت میکنند، [[تکلیف]] بیعت وی نیز یکسره شود. حاکم مدینه این مطلب را پذیرفت، اما مروان این [[فرصت]] را [[خطا]] دانست و به او متذکر شد که دیگر حسین را نخواهی دید و دستت به او نخواهد رسید<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۳۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵.</ref>. البته برخی منابع گفتهاند حضرت ضمن سخنانش با ولید، به [[شایستگی]] خود و [[خاندان]] [[نبوت]] و [[فسق]] و [[فجور]] یزید با [[قدرت]] تمام تصریح نموده است<ref>مثیر الأحزان، ص۲۴.</ref>. گویی مروان در موقعیتی با امام حسین {{ع}} [[گفتوگو]] داشته و به حضرت اعلام داشته که خیر و مصلحتاش در بیعت با یزید است و امام فرموده که با [[خلافت]] یافتن چنین فاسقی باید فاتحه [[اسلام]] را خواند و شدیداً [[مروان]] را مورد [[انتقاد]] قرار داده است<ref>کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۳-۴۸۶.</ref> | پس از اینکه [[معاویه]] در [[رجب]] [[سال ۶۰ق]] از [[دنیا]] رفت، [[یزید]] بیفوت وقت، پیکی را روانه [[مدینه]] کرد و از [[حاکم]] مدینه، [[ولید بن عتبة بن ابیسفیان]] خواست یا از [[حسین]] {{ع}} [[بیعت]] بستاند و یا او را بکشد و سرش را به [[شام]] ارسال نماید. [[ولید]] با [[مروان بن حکم]] [[مشورت]] کرد و [[مروان]] نیز همان [[فرمان]] یزید را تکرار کرد<ref>أنساب الأشراف، ج۵، ص۲۹۹؛ البدایة والنهایة، ج۸ ص۱۴۶-۱۴۷.</ref>. ولید، [[عبدالله بن عمرو بن عثمان]] را برای احضار [[امام حسین]] {{ع}} در نیمه شب نزد حضرت فرستاد. حسین {{ع}} با سینفر از [[جوانان]] [[بنیهاشم]] به نزد حاکم مدینه رفت و به آنان فرمود اگر شما را صدا کردم و یا صدای من بلند شد، داخل شوید و [[مداخله]] نمایید. وقتی [[امام]] سخن ولید را شنید، بیعت پنهانی را [[شایسته]] ندانست و خواست زمانی که همه بیعت میکنند، [[تکلیف]] بیعت وی نیز یکسره شود. حاکم مدینه این مطلب را پذیرفت، اما مروان این [[فرصت]] را [[خطا]] دانست و به او متذکر شد که دیگر حسین را نخواهی دید و دستت به او نخواهد رسید<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۳۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵.</ref>. البته برخی منابع گفتهاند حضرت ضمن سخنانش با ولید، به [[شایستگی]] خود و [[خاندان]] [[نبوت]] و [[فسق]] و [[فجور]] یزید با [[قدرت]] تمام تصریح نموده است<ref>مثیر الأحزان، ص۲۴.</ref>. گویی مروان در موقعیتی با امام حسین {{ع}} [[گفتوگو]] داشته و به حضرت اعلام داشته که خیر و مصلحتاش در بیعت با یزید است و امام فرموده که با [[خلافت]] یافتن چنین فاسقی باید فاتحه [[اسلام]] را خواند و شدیداً [[مروان]] را مورد [[انتقاد]] قرار داده است<ref>کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۷.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام حسین بن علی (مقاله)|مقاله «امام حسین بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۴۳۸-۴۵۴؛ [[اکبر روستایی|روستایی، اکبر]]، [[حسین بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۳-۴۸۶.</ref> |