پرش به محتوا

بنی امیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶۱: خط ۶۱:
== سیاست‌های بنی‌امیه ==
== سیاست‌های بنی‌امیه ==
{{اصلی|سیاست‌های بنی‌امیه}}
{{اصلی|سیاست‌های بنی‌امیه}}
==[[دشمنی]] دیرینه [[بنی‌امیه]] با [[بنی‌هاشم]]==
با این که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود از [[قبیله قریش]] بود ولی واقعیت‌های [[تاریخی]] نشان می‌دهد که سر سخت‌ترین [[دشمنان اسلام]] نیز از همین [[قبیله]] برخاسته‌اند و از هیچ [[کوشش]] و تلاشی در [[کارشکنی]] و [[عداوت]] علیه [[پیامبر]]{{صل}} و فرزندانش فروگذار نکردند. خصوصاً پس از [[رحلت]] [[پیامبر عظیم الشأن اسلام]]{{صل}} چنان حوادث تلخ و دردناکی به بار آوردند که [[تاریخ اسلام]] هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.
دو تیره بنی‌هاشم و بنی‌امیه که خونین‌ترین برخوردها بین آنان رخ داده است، از همین قبیله بودند. مطالعه و بررسی [[جنگ‌های صدر اسلام]] گویای این [[واقعیت]] است که بنی‌هاشم هیچ‎گاه مورد تعرض قرار نگرفتند، مگر آن‌که سردمدار متعرضین از [[طایفه]] بنی‌امیه بوده است و در هیچ [[جنگی]] دست به قبضه [[شمشیر]] نبردند جز آنکه [[دودمان بنی‌امیه]] در طرف مقابل آن قرار داشتند.
مهمترین [[اختلافات]] این دو طایفه به چند امر بر می‌گردد:
===ریشه‌های تاریخی===
«[[عبد]] مناف» جد سوم [[پیامبر اسلام]]، با این که به خاطر خصلت‌های [[نیکو]] و [[اخلاق پسندیده]] از موقعیت خاصی در دل‎ها برخوردار بود، ولی هرگز در صدد [[رقابت]] با [[برادر]] خود «[[عبدالدار]]» در به چنگ آوردن [[مناصب]] عالی [[کعبه]] نبود. [[حکومت]] و [[ریاست]] طبق [[وصیت]] پدرش «قُصیّ» با برادر وی «عبدالدار» بود. ولی پس از فوت این دو برادر [[فرزندان]] آنان در [[تصدی]] مناصب با یکدیگر به [[نزاع]] پرداختند.
دو تن از فرزندان عبد مناف به نام‌های هاشم و عبد [[شمس]] دو برادر دو قلوی به هم چسبیده بودند که هنگام تولد، انگشت هاشم به پیشانی برادرش عبدشمس چسبیده بود. موقع جدا کردن [[خون]] زیادی جاری شد و [[مردم]] آن را به فال بد گرفتند<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۱۳؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۶.</ref>.
در [[تاریخ]] [[فرزندان هاشم]] به «بنی‌هاشم» و فرزندان عبد شمس به «بنی‌امیه» شناخته می‌شوند.
[[جوانمردی]] و [[کرم]] هاشم و بذل و بخشش‌های وی در بهبود وضع [[زندگی]] مردم و گام‌های برجسته او در بالا بردن [[بازرگانی]] [[مکیان]] و پیمانی که در این رابطه با [[امیر]] [[غسان]] بست، و همچنین پی‌ریزی [[مسافرت]] [[قریش]] در تابستان به سوی [[شام]] و در زمستان به سوی [[یمن]]، [[محبوبیت]] فوق العاده‌ای را برایش به ارمغان آورده بود.
«اُمیّه» فرزند عبدشمس - برادرزاده هاشم- از این همه موقعیت و [[عظمت]] و [[نفوذ]] کلمه عمویش در میان [[قبایل]] مختلف [[رشک]] می‌برد و از این که نمی‌توانست خود را در [[دل]] [[مردم]] جای کند، به [[بدگویی]] از عمویش رو آورد؛ ولی این بدگویی‌ها بیشتر بر عظمت و بزرگی هاشم افزود.
سرانجام «[[امیّه]]» که در [[آتش]] [[حسادت]] می‌سوخت، عموی خود را وادار کرد تا به اتفاق یکدیگر نزد کاهنی (از دانایان [[عرب]]) بروند تا هر کدام مورد [[تمجید]] او قرار گرفت، زمام امور را به دست گیرد. [[اصرار]] «امیّه» موجب شد تا هاشم با دو شرط پیشنهاد برادرزاده‌اش را بپذیرد.
اول آن‌که: هر کدام که محکوم شدند صد شتر در ایام [[حج]] [[قربانی]] کند.
دوم: شخص محکوم تا ده سال [[مکه]] را ترک گفته و جلای [[وطن]] نماید.
پس از این توافق به نزد [[کاهن]] «عُسفان» (محلی در نزدیکی مکه) رفتند، ولی برخلاف [[انتظار]] [[امیه]]، تا چشم کاهن به هاشم افتاد زبان به [[مدح]] و ثنای وی گشود. این بود که «امیه» طبق قرار قبلی مجبور شد تا ده سال مکه را ترک کند و در شام اقامت گزیند<ref>برگرفته از کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۷.</ref>.
این قضیه علاوه بر آنکه ریشه دشمنی‌های این دو [[طایفه]] را به خوبی روشن می‌کند، علل نفوذ [[امویان]] را در منطقه شام نیز مشخص می‌سازد که چگونه روابط دیرینه امویان با شام مقدمات [[حکومت]] آنها را در دوره‌های بعد فراهم ساخت.
«[[ابن ابی الحدید]]» در [[شرح نهج البلاغه]] داستان دیگری را نقل می‌کند که از فاصله و [[اختلاف]] این دو تیره در [[زمان جاهلیت]] بیشتر پرده بر می‌دارد.
اختلافاتی که ناشی از بزرگی و عظمت چشم‌گیر [[بنی‌هاشم]] از یک سو، و [[تحمل]] [[حقارت]] و بدنامی [[بنی‌امیه]] از طرف دیگر است.
مطابق این نقل، یزید فرزند [[معاویه]] در حضور پدرش، از آباء و اجداد خویش به [[نیکی]] یاد کرد و بر [[عبدالله بن جعفر]] [[فخر]] می‌فروخت. (لازم به ذکر است، معاویه فرزند [[ابوسفیان]] فرزند [[حرب]] فرزند [[امیه]] فرزند [[عبد]] [[شمس]] فرزند عبد مناف است).
عبدالله در پاسخ یزید گفت: «به کدامیک از نیاکانت بر من [[مباهات]] می‌کنی، آیا به حرب، همو که بر ما [[پناه]] آورد و در پناه [[خاندان]] ما زیست، یا به امیه، آن کسی که [[غلام]] خانگی ما بود و یا به عبد شمس آنکه تحت تکفل و [[حمایت]] ما [[زندگی]] می‌کرد؟».
معاویه که تا آن لحظه ساکت نشسته بود، با [[زیرکی]] خاصی این [[منازعه]] لفظی را پایان داد ولی چون با پسرش یزید تنها شد سخنان عبدالله بن جعفر را مورد [[تأیید]] قرار داد و در توضیح آن سخنان گفت: «امیه به مدت ده سال به خاطر قراردادی که با [[عبدالمطلب]] بسته بود در [[خانه]] وی به [[بندگی]] و غلامی پرداخت و عبد شمس نیز به علت [[فقر]] و [[تهی‌دستی]]، همواره چشم به دست برادرش هاشم دوخته بود»<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۲۹- ۲۳۰، ذیل نامه ۲۸ (با تلخیص).</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر از استادش «[[ابوعثمان]]» نقل می‌کند که در [[دوران جاهلیت]] سران [[بنی‌امیه]]- با وجود همه [[حرص]] و ولعی که برای به چنگ آوردن [[مناصب]] عالی و جایگاه ممتاز [[اجتماعی]] از خود نشان می‌دادند- همواره از این مناصب دور بودند و مناصبی چون پرده‌داری [[کعبه]]، [[ریاست]] [[دارالندوه]] و سقایت و [[پذیرایی]] حجاج عمدتاً در [[اختیار]] [[بنی‌هاشم]] و دیگر تیره‌های [[قریش]] بود<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۱۹۸. (با اختصار) و رجوع شود به: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۲- ۲۳.</ref>.
به [[یقین]] این وضع در [[روحیه]] آنها اثر می‌گذاشت، و [[آتش]] [[حسد]] را در دل‌های آنها شعله‌ور می‌ساخت.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۹۳.</ref>.
===امتیازات ویژه بنی‌هاشم===
====[[آراستگی]] به [[علم]] و [[فضیلت]]====
فاصله و [[اختلاف]] بنی‌امیه با بنی‌هاشم تنها ریشه در این مسائل ظاهری و بیرونی نداشت، بلکه برخورداری [[خاندان]] [[بنی‌هاشم]] از [[معنویت]] آشکار، آنان را در چنان سطحی قرار داد که همواره مورد [[حسادت]] و [[بغض]] رقیبان خود از [[بنی‌امیه]] قرار داشتند؛ سرانجام آنان به جایگاهی رسیدند که درخت «[[نبوت]]» و «[[امامت]]» در خاندان آنان غرس شد و خانه‌هایشان [[محل آمد و شد فرشتگان]] [[الهی]] گردید و [[علوم]] و [[معارف]] از آنان سرچشمه گرفت.
[[حضرت علی]]{{ع}} در سخنان جامعی می‌فرماید:
{{متن حدیث|أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ يُسْتَجْلَى الْعَمَى إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ}}؛ «کجایند کسانی که ادّعا می‌کردند آنها [[راسخان]] در علمند نه ما، و این ادعا را از طریق [[دروغ]] و [[ستم]] نسبت به ما مطرح می‌نمودند. (آنها کجا هستند تا ببیند که) [[خداوند]] ما را [[برتری]] داد و آنها را پایین آورد؛ به ما عطاکرد و آنها را [[محروم]] ساخت؛ ما را (در کانون [[نعمت]] خویش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت. [[مردم]] به وسیله ما [[هدایت]] می‌یابند و از [[نور]] ما نابینایان روشنی می‌جویند. به [[یقین]] [[امامان]] از [[قریش]] هستند و درخت وجودشان در [[سرزمین]] این [[نسل]] از هاشم غرس شده است، این [[مقام]] در خور دیگران نیست و [[زمامداران]] غیر از آنها [[شایستگی ولایت]] وامامت را ندارند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۹۶.</ref>.
====[[پاکی]] و [[تقوا]] و [[اصالت خانوادگی]]====
اصالت خانوادگی و [[طهارت]] حَسَب و نَسَب طایفه‌ای که [[آیه تطهیر]] در [[شأن]] سران و بزرگان آنان نازل می‌شود، نیازی به شرح و بیان ندارد؛ ولی در مقابل آن، [[زندگی]] ننگین [[زنان]] و مردان بنی‌امیه به قدری زبانزد خاص و عام شده بود که با وجود این که آنان بعدها ده‌ها سال با [[اختناق]] و [[سرکوب]] زمام امور [[مسلمین]] را در دست داشتند، نتوانستند آن رسوایی‌ها را از خاطره‌ها محو سازند. زنانی که رسماً دارای [[پرچم]] خاص! بوده، و درِ خانه‌هایشان به روی هر مرد بیگانه‌ای باز بوده است. انسان‌هایی که چند نفر در تعیین نسبشان باهم درگیر می‌شدند و هر کدام خود را پدر آنها می‌دانستند<ref>برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به ربیع الابرار زمخشری، ج۳، باب القرابات و الانساب و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۳۶ و ج۲، ص۱۲۵.</ref>.
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در اشاره‌ای پر معنی در یک جمله کوتاه به همین نکته اشاره کرده، در جواب [[نامه معاویه]] می‌فرماید:
{{متن حدیث|وَ أَمَّا قَوْلُكَ «إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ» فَكَذَلِكَ نَحْنُ وَ لَكِنْ لَيْسَ أُمَيَّةُ كَهَاشِمٍ وَ لَا حَرْبٌ كَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ لَا أَبُو سُفْيَانَ كَأَبِي طَالِبٍ وَ لَا الْمُهَاجِرُ كَالطَّلِيقِ وَ لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ‌}}؛ «و اما سخن تو به این که ما همه [[فرزندان]] [[عبدمناف]] هستیم. آری (به حسب ظاهر) چنین است؛ ولی هرگز [[امیه]] مانند هاشم، و [[حرب]] چون [[عبدالمطلب]] و [[ابوسفیان]] مانند [[ابوطالب]] نیست و هرگز [[مهاجران]] چون [[اسیران]] [[آزاد شده]] و فرزندان صحیح النسب چون منسوب شده به پدر نیستند!»<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۷.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] در توضیح جمله {{متن حدیث|وَ لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ}} برای [[پرده‌پوشی]] می‌نویسد: «منظور [[امام]] این است که آن کسی که از روی [[اعتقاد]] و [[اخلاص]] [[اسلام]] آورده است مانند کسی که از روی [[ترس]] یا برای به دست آوردن [[دنیا]] و [[غنایم]]، اسلام آورده است، نیست»<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۱۱۹.</ref>.
ولی [[علامه مجلسی]] ضمن مردود دانستن این سخن می‌نویسد: کلمه «لصیق» به حسب ظاهر اشاره به [[نسب]] [[بنی‌امیه]] دارد و ابن ابی الحدید برای [[حفظ]] آبروی [[معاویه]] خود را به [[نادانی]] زده است، حتی برخی از [[دانشمندان]] تصریح کرده‌اند که «امیه» از [[نسل]] [[عبد]] [[شمس]] نبوده، بلکه وی [[غلام]] [[رومی]] بوده است که عبد شمس او را فرزندخوانده خود قرار داد، و در [[زمان جاهلیت]] هرگاه کسی می‌خواست غلامی را به خود نسبت دهد وی را [[آزاد کرده]] و دختری از [[عرب]] را به همسری وی درآورده و بدین ترتیب آن [[غلام]] به [[نسب]] وی ملحق می‌گشت.
آنگاه [[علامه مجلسی]] نتیجه می‌گیرد و می‌گوید:
بنابراین، [[بنی‌امیه]] اساساً از [[قریش]] نیستند، بلکه منسوب به قریش می‌باشند<ref>بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۰۷.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۹۷.</ref>.
====شایستگی‌های فردی====
[[بنی‌هاشم]] علاوه بر [[فضایل]] [[معنوی]] و [[اخلاقی]] که در [[رفتار]] و کردارشان آشکار بود، همچون [[جوانمردی]]، [[سخاوت]]، [[ایثار]]، [[از خودگذشتگی]] و [[زهد]] و [[وارستگی]]؛ از زیبایی‌های ظاهری چون [[حسن صورت]] و [[فصاحت]] و [[بلاغت]] فوق العاده نیز برخوردار بودند و این [[جمال]] و کمال در مقابل [[زندگی]] [[آلوده]] بنی‌امیه به [[سختی]] [[آرامش]] درونی آنان را بر هم می‌زد، و [[آتش]] [[حسد]] را در درونشان شعله‎ور می‌ساخت.
[[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ به سؤالی پیرامون ویژگی‌های هر یک از [[طوایف]] قریش، در بیان فرق بین [[فرزندان]] [[عبد]] [[شمس]]- که بنی‌امیه از آنها هستند- و بنی‌هاشم چنین می‌فرماید:
{{متن حدیث|وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ}}؛ «اما ما «[[طایفه]] [[بنی هاشم]]» از همه طوایف قریش نسبت به آنچه در دست داریم بخشنده‌تریم و به هنگام [[بذل جان]] از همه سخاوتمندتریم، آنها (بنی‌امیه) پر [[جمعیت]] و مکار و زشت‌اند و ما فصیح‌تر و دلسوزتر و زیباتریم!»<ref>نهج البلاغه، کلمه قصار، ۱۱۶.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۹۸.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
۷۳٬۶۹۳

ویرایش