بنی امیه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شایستگیهای فردی
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
[[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ به سؤالی پیرامون ویژگیهای هر یک از [[طوایف]] قریش، در بیان فرق بین [[فرزندان]] [[عبد]] [[شمس]]- که بنیامیه از آنها هستند- و بنیهاشم چنین میفرماید: | [[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ به سؤالی پیرامون ویژگیهای هر یک از [[طوایف]] قریش، در بیان فرق بین [[فرزندان]] [[عبد]] [[شمس]]- که بنیامیه از آنها هستند- و بنیهاشم چنین میفرماید: | ||
{{متن حدیث|وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ}}؛ «اما ما «[[طایفه]] [[بنی هاشم]]» از همه طوایف قریش نسبت به آنچه در دست داریم بخشندهتریم و به هنگام [[بذل جان]] از همه سخاوتمندتریم، آنها (بنیامیه) پر [[جمعیت]] و مکار و زشتاند و ما فصیحتر و دلسوزتر و زیباتریم!»<ref>نهج البلاغه، کلمه قصار، ۱۱۶.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۹۸.</ref>. | {{متن حدیث|وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ}}؛ «اما ما «[[طایفه]] [[بنی هاشم]]» از همه طوایف قریش نسبت به آنچه در دست داریم بخشندهتریم و به هنگام [[بذل جان]] از همه سخاوتمندتریم، آنها (بنیامیه) پر [[جمعیت]] و مکار و زشتاند و ما فصیحتر و دلسوزتر و زیباتریم!»<ref>نهج البلاغه، کلمه قصار، ۱۱۶.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۹۸.</ref>. | ||
===شعلهور شدن [[آتش]] [[اختلافات]] با [[ظهور اسلام]]=== | |||
هنگامی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[دعوت]] خود را در [[مکه]] آغاز کرد اتفاقاً [[قدرت سیاسی]] و [[اقتصادی]] [[شهر]] بیشتر در [[اختیار]] [[دودمان بنیامیه]] بود. | |||
سران این تیره از راه [[تجارت]] و [[رباخواری]]، مالهای فراوانی اندوخته بودند و علاوه بر آن با نگاهبانی [[خانه کعبه]] و [[پذیرایی]] [[زائران]]، برای خویش نوعی [[سلطه]] [[دینی]] نیز به دست آورده بودند. به همین جهت هنگام [[حج]] وقتی که [[حاجیان]] از [[عرفات]] حرکت میکردند [[قریش]] از [[مزدلفه]] بار میبست.؛ چراکه [[اعتقاد]] داشتند باید [[کعبه]] را با [[جامه]] [[پاک]] [[طواف]] کرد و جامه وقتی پاک است که آن را از یکی از [[طوایف]] قریش بگیرند! و اگر آنان به کسی جامه نمیدادند طواف کننده ناچار بود، برهنه طواف کند!<ref>رجوع کنید به: سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۲۵ به بعد.</ref>. | |||
در واقع قریش در [[سایه]] همین [[ریاست]] و سلطه دینی، قوانینی را از سوی خود وضع میکردند و دیگر [[قبایل عرب]] نیز به آن تن میدادند. | |||
ولی با ظهور اسلام حشمت ظاهری قریش در هر دو [[جبهه]]- [[اشرافیت]] مادی و ریاست دینی- مورد [[تهدید]] جدی قرار گرفت. | |||
نخستین [[دعوت پیامبر اسلام]] در [[یکتاپرستی]] و ادای [[شهادتین]] خلاصه میشد. ولی آرام آرام در کنار این دعوت به ظاهر ساده، درخواستهای دیگری در زمینه [[عدالت اجتماعی]] و [[مساوات]] [[مردم]] در پیشگاه [[خدا]] و سپردن [[ولایت]] کعبه به [[پرهیزگاران]] عنوان شد. درخواستی که با [[منافع]] و [[موقعیت اجتماعی]] [[سران قریش]]- به ویژه رؤسای بنیامیه چون [[ابوسفیان]] و [[ابوجهل]]- سخت ناسازگار بود. | |||
دقت در [[نخستین آیات]] [[سوره]] «همزه» که در اوایل [[بعثت]] نازل شده است، میرساند [[اسلام]] تا چه [[میزان]] برای [[مال]] اندوزان و [[زورمندان]] [[ظالم]]، تهدید جدی به شمار میآید. | |||
{{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ * يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ * كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ...}}<ref>«وای بر هر عیب جوی طعنه زن * آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد * گمان دارد که داراییاش او را جاودان خواهد کرد * چنین نیست؛ بیگمان در آن خرد کننده، فرو افکنده میشود * و تو چه دانی که آن خردکننده چیست؟.».. سوره همزه، آیه ۱-۵.</ref>. | |||
این زنگهای خطر چیزی نبود که در گوش سران استثمارگر [[قریش]] خوشایند باشد. | |||
از سوی دیگر [[نفوذ]] روزافزون [[پیامبر]]{{صل}} در میان قشر [[ضعیف]] یا متوسط [[جامعه]] که تا پای [[جان]] در راه [[ایمان]] خود [[ایستادگی]] میکردند، قریش را متوجه این خطر ساخت که [[سلطه]] [[دینی]] آنان نیز به موازات سلطه [[اقتصادی]] آنها در برابر [[قوانین اسلام]] مورد [[تهدید]] قرار گرفته است. | |||
این بود که به یک باره [[بغض]] و کینههای دیرینه آنان ترکید، به خصوص این که [[منافع]] [[نامشروع]] و [[موقعیت اجتماعی]] خویش را در معرض نابودی میدیدند؛ لذا با تمام [[قدرت]] به [[مبارزه]] با این [[آیین]] تازه برخاستند. آنان بیآنکه بدانند چه میکنند به تلاش وسیع و گستردهای دست زدند: تحریک [[قبایل]] مختلف بر ضد [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[پیمان]] با قبیلههای [[یهودی]] ساکن [[مدینه]] و [[برانگیختن]] آنان بر ضد پیامبر و بالاخره راهاندازی جنگهای خونین و توطئههای گوناگون دیگر، ولی هیچ یک از این تلاشها نتیجهای نبخشید. | |||
آنان با امضای پیمان [[صلح حدیبیه]]- در سال ششم- میپنداشتند با جلوگیری پیامبر{{صل}} از ورود به [[مکه]] وی را [[خوار]] کردند و سلطه خودشان را بر مکه بیمه کردند؛ [[غافل]] از این که در واقع با امضای این پیمان به [[حکومت]] رسمی خویش بر [[حجاز]] پایان دادند و به صورت ضمنی به حکومت رسمی پیامبر{{صل}} در یثرب اعتراف کردند، و طبیعی بود با این اعتراف، پیمانهایی که با قبایل دیگر بسته بودند، [[متزلزل]] شود. | |||
از آن سال، تا [[سال هشتم هجری]]، سران قبایل دیگر حجاز در [[انتظار]] پایان این [[نزاع]] و [[کشمکش]] به [[سود]] [[اسلام]] و پیامبر{{صل}} بودند که سرانجام با [[تسلیم شدن]] مکه، حشمت قریش به یکباره فرو ریخت. | |||
در واقع قریش، با پذیرش این [[شکست]]، هم [[ریاست]] و سلطه دینی خویش را از دست دادند و هم [[موقعیت اجتماعی]] و [[قدرت اقتصادی]] خود را. | |||
ولی فراموش نکنیم در تمام طول این [[مبارزه]] سخت و دامنهدار، [[سرپرستی]] [[جنگها]] و دیگر [[توطئهها]] بر ضد [[پیامبر]] و [[مسلمین]] با [[ابوسفیان]]- [[رئیس]] [[طایفه]] بنیامیه- بود. | |||
وی و دودمانش که بیش از هر گروهی [[اشرافیت]] مادی و [[معنوی]] خویش را از کف داده بودند، هنگامی به [[اسلام]] گرویدند که جز آن چارهای دیگر نداشتند. | |||
به علاوه تصور کردند درِ تازهای برای برخورداری از [[مطامع]] [[دنیا]] به روی آنان گشوده شده است که اگر بتوانند بر این موج سوار شوند به مقصود خود نایل میشوند؛ لذا سودجویانه و منفعتطلبانه به اسلام تن دادند<ref>حضرت علی{{ع}} در ارتباط با اسلام آوردن این طایفه فرمود: {{متن حدیث|وَ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنِ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَاناً عَلَيْهِ أَظْهَرُوهُ}}؛ اینان اسلام را نپذیرفته بودند، بلکه در ظاهر تسلیم شدند و کفر را در سینه پنهان داشتند؛ اما هنگامی که یاورانی بر ضد اسلام یافتند، آنچه را پنهان کرده بودند، آشکار ساختند». (نهج البلاغه، نامه ۱۶).</ref>. ولی از آنجا که تمام امتیازات [[دوره جاهلی]] خود را از دست داده بودند و با قبول عنوان «[[طُلَقا]]» ([[آزادشدگان]] از بند [[اسارت]] در [[روز فتح مکه]]) [[شکست]] و [[خواری]] [[سختی]] را متحمل شده بودند به شدت [[کینه]] پیامبر{{صل}} و [[بنیهاشم]] را علاوه بر کینههای موروثی سابق در [[دل]] گرفتند. این بود که پس از [[تسلیم شدن]] نیز، لحظهای از توطئههای پنهان و آشکار خود دست برنداشتند. | |||
بنابراین، [[تعجب]] نمیکنیم اگر ببینیم [[حادثه خونین کربلا]] به دست همین طایفه رقم خورده است و یزید پس از داستان [[کربلا]] با صراحت از [[انتقام]] گرفتن از بنیهاشم سخن گفت (که در فصل بعد میآید).<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۹۹.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |