پرش به محتوا

ختم نبوت در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۶: خط ۲۶:
همچنین آن حضرت، [[قرآن کریم]] را کتابی می‌داند که شگفتی‌هایش پایان نمی‌پذیرد و با خواندن و شنیدن پیاپی، کهنگی نمی‌گیرد و در جایی دیگر در این باره می‌فرماید: «[[قرآن]]، دریایی است که بردارندگان آب، آن را خشک نگردانند و چشمه‌ساری است که آب کشندگان، آب آن را به ته نرسانند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸، ص۲۳۴.</ref>. بر این اساس، سر اصلی [[خاتمیت]] را باید در محتوای این [[دین الهی]] و [[استعداد]] پایان ناپذیرش برای [[کشف]] و [[استنباط]]، پی جست؛ نه [[رشد عقل]] و [[شکوفایی دانش]] بشری. [[پیشرفت]] [[علمی]] و [[فرهنگی]]، هر چند می‌تواند [[آدمیان]] را برای پذیرش و صیانت از [[دین]] جاویدان [[الهی]] آماده سازد، نمی‌تواند یگانه محور و یا محور بنیادین خاتمیت تلقی گردد. اگر در تحلیل این پدیده درون [[دینی]] به یافته‌های [[ذهنی]] خود بسنده کنیم، راه به جایی نمی‌بریم و نتیجه آن می‌شود که یکی، [[جشن]] تولد [[عقل]] استقرایی و آزادی‌اش را همزمان با [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} برپا می‌کند و دیگری، چون در فضای [[تفکر شیعی]] می‌اندیشد، تولد عقل را در این [[زمان]] زودرس می‌داند و آن را دویست و پنجاه سال دیرتر، جشن می‌گیرد. از این رو، تلاش ما بر این است که با [[استمداد]] از [[متون دینی]]، به ویژه [[سخنان امام علی]]{{ع}}، [[شناختی]] هرچند اندک از [[راز]] [[ختم نبوت]] به دست آوریم.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۶۹.</ref>.
همچنین آن حضرت، [[قرآن کریم]] را کتابی می‌داند که شگفتی‌هایش پایان نمی‌پذیرد و با خواندن و شنیدن پیاپی، کهنگی نمی‌گیرد و در جایی دیگر در این باره می‌فرماید: «[[قرآن]]، دریایی است که بردارندگان آب، آن را خشک نگردانند و چشمه‌ساری است که آب کشندگان، آب آن را به ته نرسانند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸، ص۲۳۴.</ref>. بر این اساس، سر اصلی [[خاتمیت]] را باید در محتوای این [[دین الهی]] و [[استعداد]] پایان ناپذیرش برای [[کشف]] و [[استنباط]]، پی جست؛ نه [[رشد عقل]] و [[شکوفایی دانش]] بشری. [[پیشرفت]] [[علمی]] و [[فرهنگی]]، هر چند می‌تواند [[آدمیان]] را برای پذیرش و صیانت از [[دین]] جاویدان [[الهی]] آماده سازد، نمی‌تواند یگانه محور و یا محور بنیادین خاتمیت تلقی گردد. اگر در تحلیل این پدیده درون [[دینی]] به یافته‌های [[ذهنی]] خود بسنده کنیم، راه به جایی نمی‌بریم و نتیجه آن می‌شود که یکی، [[جشن]] تولد [[عقل]] استقرایی و آزادی‌اش را همزمان با [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} برپا می‌کند و دیگری، چون در فضای [[تفکر شیعی]] می‌اندیشد، تولد عقل را در این [[زمان]] زودرس می‌داند و آن را دویست و پنجاه سال دیرتر، جشن می‌گیرد. از این رو، تلاش ما بر این است که با [[استمداد]] از [[متون دینی]]، به ویژه [[سخنان امام علی]]{{ع}}، [[شناختی]] هرچند اندک از [[راز]] [[ختم نبوت]] به دست آوریم.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۶۹.</ref>.


==ختم [[نبوت تبلیغی]] و [[تشریعی]]==
==ختم نبوت تبلیغی و [[تشریعی]]==
با نگاهی به [[تاریخ پیامبران]] و بهره‌گیری از [[آیات]] و [[روایات]]، می‌توان دو گونه [[نبوت]] را از یکدیگر باز [[شناخت]]: نبوت تبلیغی و [[نبوت تشریعی]]. شمار اندکی از [[پیامبران]] دارای نبوت تشریعی بوده و [[شریعت]] و قانونی ویژه برای [[مردم]] به ارمغان آورده‌اند؛ اما [[وظیفه]] بیش‌تر پیامبران تنها [[تبلیغ]] و [[ترویج]] و اجرای [[تعالیم]] [[پیامبر صاحب شریعت]] بوده است. [[اسلام]] با اعلام ختم نبوت، هم به نبوت تشریعی پایان داد و هم به نبوت تبلیغی؛ یعنی [[پس از ظهور اسلام]]، نه کسی از ناحیه [[خداوند]] شریعتی دیگر می‌آورد و نه نیازی است که برای تبلیغ این [[دین]]، [[پیامبری]] دیگر آید. [[بشر]] تا هنگامی که به [[وحی تبلیغی]] نیازمند بوده است، خود، [[توانایی]] [[دعوت]] و [[تعلیم]] و [[تبلیغ دین الهی]] را نداشته است. ظهور [[علم]] و [[عقل]] و به عبارتی دیگر، [[رشد]] و [[بلوغ]] [[انسانیت]]، خود به خود، به وحی تبلیغی پایان داده است<ref>مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۳۶.</ref>. در این دوران، [[امامان معصوم]]{{ع}} و [[عالمان دین]]، همان [[وظایف]] پیامبران [[تبلیغی]] را انجام می‌دهند و در مقابل [[بدعت‌ها]] و [[انحراف‌ها]] می‌ایستند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در بیان [[وظیفه عالمان]] [[دینی]] می‌فرماید: «هرگاه بدعت‌ها نمایان شود، وظیفه عالمان این است که علم خود را آشکار کنند و با [[بدعت]] به [[مبارزه]] برخیزند»<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز درباره عالم دینی می‌فرماید:
با نگاهی به تاریخ پیامبران و بهره‌گیری از [[آیات]] و [[روایات]]، می‌توان دو گونه [[نبوت]] را از یکدیگر باز [[شناخت]]: نبوت تبلیغی و نبوت تشریعی. شمار اندکی از [[پیامبران]] دارای نبوت تشریعی بوده و [[شریعت]] و قانونی ویژه برای [[مردم]] به ارمغان آورده‌اند؛ اما [[وظیفه]] بیش‌تر پیامبران تنها [[تبلیغ]] و ترویج و اجرای [[تعالیم]] پیامبر صاحب شریعت بوده است. [[اسلام]] با اعلام ختم نبوت، هم به نبوت تشریعی پایان داد و هم به نبوت تبلیغی؛ یعنی [[پس از ظهور اسلام]]، نه کسی از ناحیه [[خداوند]] شریعتی دیگر می‌آورد و نه نیازی است که برای تبلیغ این [[دین]]، [[پیامبری]] دیگر آید. [[بشر]] تا هنگامی که به [[وحی تبلیغی]] نیازمند بوده است، خود، [[توانایی]] [[دعوت]] و [[تعلیم]] و [[تبلیغ دین الهی]] را نداشته است. ظهور [[علم]] و [[عقل]] و به عبارتی دیگر، [[رشد]] و [[بلوغ]] [[انسانیت]]، خود به خود، به وحی تبلیغی پایان داده است<ref>مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۳۶.</ref>. در این دوران، [[امامان معصوم]]{{ع}} و [[عالمان دین]]، همان [[وظایف]] پیامبران [[تبلیغی]] را انجام می‌دهند و در مقابل [[بدعت‌ها]] و [[انحراف‌ها]] می‌ایستند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در بیان [[وظیفه عالمان]] [[دینی]] می‌فرماید: «هرگاه بدعت‌ها نمایان شود، وظیفه عالمان این است که علم خود را آشکار کنند و با [[بدعت]] به [[مبارزه]] برخیزند»<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز درباره عالم دینی می‌فرماید: و خود را در [[فرمان خدا]] گذاشت و برگزاردن [[برترین]] وظیفه‌ها [[همت]] گماشت؛ چنان که هر مشکلی که پیش آید، باز نماید و در آن نماند و هر فرعی را به اصل آن بازگرداند. چراغ تاریکی‌ها است، راه‌گشا در تیرگی‌ها است، کلید درهای بسته است و دشواری‌ها را از پیش بردارد. راهنمای [[گمراهان]] است و در بیابان نادانی‌شان فرو نگذارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷، ص۶۹.</ref>.
و خود را در [[فرمان خدا]] گذاشت و برگزاردن [[برترین]] وظیفه‌ها [[همت]] گماشت؛ چنان که هر مشکلی که پیش آید، باز نماید و در آن نماند و هر فرعی را به اصل آن بازگرداند. چراغ تاریکی‌ها است، راه‌گشا در تیرگی‌ها است، کلید درهای بسته است و [[دشواری‌ها]] را از پیش بردارد. راهنمای [[گمراهان]] است و در بیابان نادانی‌شان فرو نگذارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷، ص۶۹.</ref>.
 
چنان که از سخنان امام علی{{ع}} به دست می‌آید، [[ختم نبوت]] به معنای [[انقطاع]] خبرهای [[وحیانی]] و [[پیام‌های آسمانی]] است، نه پایان یافتن هرگونه [[ارتباط با غیب]] و بهره‌مندی از فیض‌های [[معنوی]] و [[کشف و شهود]] و [[الهامات]] سبحانی. [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: «و همواره [[خدا]] را که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار، در پاره‌ای از [[روزگار]] پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو [[پیامبر]]، بندگانی است که از راه [[اندیشه]] با آنان در [[راز]] است و از طریق [[خرد]] دمساز»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲، ص۲۵۵.</ref>. روایتی بسیار نغز و پرمغز از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این باره نقل است؛ بدین مضمون: «بی‌گمان [[خداوند]] را بندگانی است که پیامبر نیستند، اما [[پیامبری]] به حال آنان [[غبطه]] می‌خورد»<ref>ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۱۳۷، ف ۱۰۹؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ص۳۷۷.</ref>. معنای آشکار این سخنان آن است که از نظر [[اسلام]] هرچند باب [[نبوت]] بسته شده است، باب [[الهام]] و [[اشراق]] هرگز بسته نشده و نخواهد شد. اصولاً یکی از [[اهداف بعثت پیامبران]] این بوده است که [[بشر]] را در این راه [[یاری]] رسانند<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۳۲.</ref> و راه صحیح [[عرفان]] و [[شهود]] را بنمایانند. [[قرآن کریم]] از انسان‌هایی یاد می‌کند که هر چند پیامبر نیستند، همدم و هم‌سخن فرشتگانند<ref>ر.ک: قصص، آیه ۷؛ مریم آیات ۲۱ - ۱۶؛ آل عمران، آیه ۴۵.</ref>. بنابر [[روایات]] [[قطعی]]، [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز با [[فرشتگان]] هم‌سخن بوده و حتی بزرگ‌ترین [[فرشته]] [[الهی]]، [[جبرائیل]] [[امین]]، بر آن حضرت وارد می‌شده است<ref>ر.ک: علامه امینی، فاطمة الزهراء، ص۷۳-۶۸.</ref>. با این همه، الهام و کشف و شهود دارای مراتب فراوانی است و نمی‌توان [[تجربه دینی]] انسان‌های عادی را هم‌پای [[وحی پیامبران]] دانست و از بسط [[تجربه]] [[نبوی]] سخن گفت.
چنان که از سخنان امام علی{{ع}} به دست می‌آید، [[ختم نبوت]] به معنای [[انقطاع]] خبرهای [[وحیانی]] و [[پیام‌های آسمانی]] است، نه پایان یافتن هرگونه [[ارتباط با غیب]] و بهره‌مندی از فیض‌های [[معنوی]] و [[کشف و شهود]] و [[الهامات]] سبحانی. [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: «و همواره [[خدا]] را که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار، در پاره‌ای از [[روزگار]] پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو [[پیامبر]]، بندگانی است که از راه [[اندیشه]] با آنان در [[راز]] است و از طریق [[خرد]] دمساز»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲، ص۲۵۵.</ref>. روایتی بسیار نغز و پرمغز از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این باره نقل است؛ بدین مضمون: «بی‌گمان [[خداوند]] را بندگانی است که پیامبر نیستند، اما [[پیامبری]] به حال آنان [[غبطه]] می‌خورد»<ref>ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۱۳۷، ف ۱۰۹؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ص۳۷۷.</ref>. معنای آشکار این سخنان آن است که از نظر [[اسلام]] هرچند باب [[نبوت]] بسته شده است، باب [[الهام]] و [[اشراق]] هرگز بسته نشده و نخواهد شد. اصولاً یکی از [[اهداف بعثت پیامبران]] این بوده است که [[بشر]] را در این راه [[یاری]] رسانند<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۳۲.</ref> و راه صحیح [[عرفان]] و [[شهود]] را بنمایانند. [[قرآن کریم]] از انسان‌هایی یاد می‌کند که هر چند پیامبر نیستند، همدم و هم‌سخن فرشتگانند<ref>ر.ک: قصص، آیه ۷؛ مریم آیات ۲۱ - ۱۶؛ آل عمران، آیه ۴۵.</ref>. بنابر [[روایات]] [[قطعی]]، [[حضرت زهرا]]{{س}} نیز با [[فرشتگان]] هم‌سخن بوده و حتی بزرگ‌ترین [[فرشته]] [[الهی]]، [[جبرائیل]] [[امین]]، بر آن حضرت وارد می‌شده است<ref>ر.ک: علامه امینی، فاطمة الزهراء، ص۷۳-۶۸.</ref>. با این همه، الهام و کشف و شهود دارای مراتب فراوانی است و نمی‌توان [[تجربه دینی]] انسان‌های عادی را هم‌پای [[وحی پیامبران]] دانست و از بسط [[تجربه]] [[نبوی]] سخن گفت.


چنان‌که گذشت، راز اصلی ختم [[نبوت تشریعی]]، در محتوای این [[دین الهی]] نهفته است. رکن اصلی [[خاتمیت اسلام]]، قرآن کریم است که همچون [[کتاب تکوینی]] خداوند ([[طبیعت]])، استعدادی پایان ناپذیر برای تحقیق و [[کشف]] و [[استنباط]] دارد. «هرچه بینش‌ها وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌گردد و تحقیقات و مطالعات بیش‌تر انجام می‌گیرد، [[راز]] جدیدتری به دست می‌آید»<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۷۵ - ۷۲؛ همو، خاتمیت، ص۱۶۴ - ۱۶۰.</ref>. برخی کسان که از [[خاتمیت]]، آن تحلیل‌های پیشین را به دست می‌دهند، بر این باورند که اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} عمری طولانی‌تر می‌داشت. [[قرآن]] بیش‌تر از قرآن کنونی می‌شد؛ ولی<ref>سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۲۰.</ref>سخن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درباره [[قرآن کریم]]، بر این [[پندار]]، خط بطلان می‌کشد و چنین برداشتی از خاتمیت را رد می‌کند.
چنان‌که گذشت، راز اصلی ختم [[نبوت تشریعی]]، در محتوای این [[دین الهی]] نهفته است. رکن اصلی [[خاتمیت اسلام]]، قرآن کریم است که همچون [[کتاب تکوینی]] خداوند ([[طبیعت]])، استعدادی پایان ناپذیر برای تحقیق و [[کشف]] و [[استنباط]] دارد. «هرچه بینش‌ها وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌گردد و تحقیقات و مطالعات بیش‌تر انجام می‌گیرد، [[راز]] جدیدتری به دست می‌آید»<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۷۵ - ۷۲؛ همو، خاتمیت، ص۱۶۴ - ۱۶۰.</ref>. برخی کسان که از [[خاتمیت]]، آن تحلیل‌های پیشین را به دست می‌دهند، بر این باورند که اگر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} عمری طولانی‌تر می‌داشت. [[قرآن]] بیش‌تر از قرآن کنونی می‌شد؛ ولی<ref>سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۲۰.</ref>سخن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درباره [[قرآن کریم]]، بر این [[پندار]]، خط بطلان می‌کشد و چنین برداشتی از خاتمیت را رد می‌کند.
این قرآن [[فرمان]] دهنده است و بازدارنده؛ خاموش است و گوینده؛ [[حجت خدا]] است بر آفریدگانش که بدان [[پیمان]] گرفته از ایشان، و همگان را نهاده است در گرو آن. [[نور]] - [[هدایت]] - خود را با قرآن تمام گرداند و [[دین]] خود را بدان به کمال رساند، و [[جان]] [[پیامبر]] خویش را هنگامی ستاند که از رساندن احکامی که موجب [[رستگاری]] [[آفریدگان]] است، فارغ ماند. پس [[خدا]] را چنان بزرگ دارید که خود بزرگ داشته. چه او چیزی از دین خویش را از شما پنهان نداشته و آن‌چه را از آن [[خشنود]] باشد یا نپسندد وانگذاشته، جز آن‌که برای آن نشانی نهاده است آشکارا، و آیتی محکم و معنای آن هویدا تا [[مردم]] را از آن‌چه نخواهد باز دارد و یا بدان‌چه رضای او هست، بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳، ص۱۹۴.</ref>.
این قرآن [[فرمان]] دهنده است و بازدارنده؛ خاموش است و گوینده؛ [[حجت خدا]] است بر آفریدگانش که بدان [[پیمان]] گرفته از ایشان، و همگان را نهاده است در گرو آن. [[نور]] - [[هدایت]] - خود را با قرآن تمام گرداند و [[دین]] خود را بدان به کمال رساند، و [[جان]] [[پیامبر]] خویش را هنگامی ستاند که از رساندن احکامی که موجب [[رستگاری]] [[آفریدگان]] است، فارغ ماند. پس [[خدا]] را چنان بزرگ دارید که خود بزرگ داشته. چه او چیزی از دین خویش را از شما پنهان نداشته و آن‌چه را از آن [[خشنود]] باشد یا نپسندد وانگذاشته، جز آن‌که برای آن نشانی نهاده است آشکارا، و آیتی محکم و معنای آن هویدا تا [[مردم]] را از آن‌چه نخواهد باز دارد و یا بدان‌چه رضای او هست، بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳، ص۱۹۴.</ref>.


قرآن کریم نیز بر [[عصمت]] و [[حجیت سنت]] و [[سیره رسول اکرم]]{{صل}} و گفتار و [[کردار]] [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} و [[لزوم]] [[پیروی]] از آنان، به عنوان رکن دیگری از خاتمیت تأکید می‌کند. بنابراین، نادیده گرفتن [[سنت پیامبر]] و [[امامان معصوم]]{{عم}}، در [[حقیقت]] به معنای عمل نکردن به دستور قرآن و نادیده گرفتن [[پیام]] خاتمیت است. [[حدیث ثقلین]]، که م مورد قبول همه [[فرقه‌های اسلامی]] است، به خوبی رمز [[جاودانگی اسلام]] را بیان می‌کند<ref>ر.ک: جوادی، آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۲۱۴.</ref>. مضمون این [[حدیث]] در [[کلام امام علی]]{{ع}} چنین آمده است:
قرآن کریم نیز بر [[عصمت]] و [[حجیت سنت]] و [[سیره رسول اکرم]]{{صل}} و گفتار و [[کردار]] [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} و [[لزوم]] [[پیروی]] از آنان، به عنوان رکن دیگری از خاتمیت تأکید می‌کند. بنابراین، نادیده گرفتن [[سنت پیامبر]] و [[امامان معصوم]]{{عم}}، در [[حقیقت]] به معنای عمل نکردن به دستور قرآن و نادیده گرفتن [[پیام]] خاتمیت است. [[حدیث ثقلین]]، که م مورد قبول همه [[فرقه‌های اسلامی]] است، به خوبی رمز [[جاودانگی اسلام]] را بیان می‌کند<ref>ر.ک: جوادی، آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۲۱۴.</ref>. مضمون این [[حدیث]] در [[کلام امام علی]]{{ع}} چنین آمده است: بی‌گمان، [[خدای متعال]]، ما را [[پاک]] و [[معصوم]] گرداند و [[گواه]] بر [[آفریدگان]] و [[حجت]] بر [[بندگان]] قرار داد و ما را همراه [[قرآن]] و قرآن را همراه ما کرد؛ به گونه‌ای که نه ما از قرآن جدا می‌شویم و نه او ما را تنها می‌گذارد<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ج۲۶، باب ۲۰، ص۳۴۲ وج ۲۶، باب ۵، ص۲۵۰، ح۲۰، و ج۲۸، باب ۱، ص۱۴، ح۲۲.</ref>.
بی‌گمان، [[خدای متعال]]، ما را [[پاک]] و [[معصوم]] گرداند و [[گواه]] بر [[آفریدگان]] و [[حجت]] بر [[بندگان]] قرار داد و ما را همراه [[قرآن]] و قرآن را همراه ما کرد؛ به گونه‌ای که نه ما از قرآن جدا می‌شویم و نه او ما را تنها می‌گذارد<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ج۲۶، باب ۲۰، ص۳۴۲ وج ۲۶، باب ۵، ص۲۵۰، ح۲۰، و ج۲۸، باب ۱، ص۱۴، ح۲۲.</ref>.
 
همچنین، درباره جایگاه [[امامان معصوم]]{{ع}} در [[فهم]] [[حقایق]] [[قرآنی]] و [[ضرورت]] وجود آنان برای تکمیل ارکان [[خاتمیت]] و [[اسلام]]، می‌فرماید:
همچنین، درباره جایگاه [[امامان معصوم]]{{ع}} در [[فهم]] [[حقایق]] [[قرآنی]] و [[ضرورت]] وجود آنان برای تکمیل ارکان [[خاتمیت]] و [[اسلام]]، می‌فرماید: آن - [[کتاب خدا]] است – قرآن، از آن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید؛ اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن [[علم آینده]] است و [[حدیث]] گذشته؛ [[درد]] شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸، ص۱۵۹.</ref>.
آن - [[کتاب خدا]] است – قرآن، از آن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید؛ اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن [[علم آینده]] است و [[حدیث]] گذشته؛ [[درد]] شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸، ص۱۵۹.</ref>.
 
به دلیل این سهم بنیادین امامان معصوم{{ع}} در [[تفسیر]] و [[تبیین حقایق]] قرآنی است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را «اساس و پایه [[دین]] و ستون [[یقین]]»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲، ص۹.</ref> می‌خواند و وجودشان را مایه «[[حیات]] [[دانش]] و هلاک [[نادانی]]»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹، ص۲۶۸.</ref> می‌داند و از آنان به عنوان «ستون اسلام و [[مرجع]] [[تشخیص حق]]»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹، ص۲۶۸.</ref> یاد می‌کند.
به دلیل این سهم بنیادین امامان معصوم{{ع}} در [[تفسیر]] و [[تبیین حقایق]] قرآنی است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را «اساس و پایه [[دین]] و ستون [[یقین]]»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲، ص۹.</ref> می‌خواند و وجودشان را مایه «[[حیات]] [[دانش]] و هلاک [[نادانی]]»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹، ص۲۶۸.</ref> می‌داند و از آنان به عنوان «ستون اسلام و [[مرجع]] [[تشخیص حق]]»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹، ص۲۶۸.</ref> یاد می‌کند.


معرفی [[عقل]] به عنوان منبعی از منابع دین، در کنار [[کتاب و سنت]]، و پای فشردن بر [[حجیت]] و محوریتش، رکن دیگر خاتمیت را محقق کرده است. اهمیت و [[منزلت]] عقل در [[معارف دینی]]، از امتیازات بی‌نظیر اسلام در مقایسه با دیگر [[ادیان]] است. تنها در [[قرآن کریم]] بیش از سیصد [[آیه]]، [[انسان]] را به [[تفکر]] و [[تدبر در آیات]] انفسی و آفاقی [[خداوند]] فرا می‌خوانند<ref>ر.ک: المیزان، ج۵، ص۲۵۵.</ref>. این نکته نشان می‌دهد که [[احکام]] و [[معارف اسلامی]]، با عقل و [[فطرت بشری]] همراه و هماهنگند و به همین دلیل، برای همیشه [[نیاز بشر به دین]] آسمانی را برآورده‌اند. آری، [[کمال دین]] به معنای برخورداری از پاسخ‌های آماده و از پیش طراحی شده برای همه مسائل [[علمی]] و عملی نیست؛ بلکه به معنای ارائه راه و ابزار است که با [[استمداد]] از آنها بتوان در هر موردی [[حکم خداوند]] را به دست آورد. از این رو است که در [[روزگار غیبت]]، [[استمرار]] [[اجتهاد]] و به تعبیر [[امام علی]]{{ع}}، {{متن حدیث|تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷، ص۶۹.</ref> و [[ولایت]] [[فقیهان]] [[پرهیزگار]] و درست اندیش، ارکان [[خاتمیت]] را سامان می‌دهد و نبود [[کاستی]] در [[شریعت]] را در همه زمان‌ها و نسبت به همه مسائل تضمین می‌کند.
معرفی [[عقل]] به عنوان منبعی از منابع دین، در کنار [[کتاب و سنت]]، و پای فشردن بر [[حجیت]] و محوریتش، رکن دیگر خاتمیت را محقق کرده است. اهمیت و [[منزلت]] عقل در [[معارف دینی]]، از امتیازات بی‌نظیر اسلام در مقایسه با دیگر [[ادیان]] است. تنها در [[قرآن کریم]] بیش از سیصد [[آیه]]، [[انسان]] را به [[تفکر]] و [[تدبر در آیات]] انفسی و آفاقی [[خداوند]] فرا می‌خوانند<ref>ر.ک: المیزان، ج۵، ص۲۵۵.</ref>. این نکته نشان می‌دهد که [[احکام]] و [[معارف اسلامی]]، با عقل و [[فطرت بشری]] همراه و هماهنگند و به همین دلیل، برای همیشه [[نیاز بشر به دین]] آسمانی را برآورده‌اند. آری، [[کمال دین]] به معنای برخورداری از پاسخ‌های آماده و از پیش طراحی شده برای همه مسائل [[علمی]] و عملی نیست؛ بلکه به معنای ارائه راه و ابزار است که با [[استمداد]] از آنها بتوان در هر موردی [[حکم خداوند]] را به دست آورد. از این رو است که در [[روزگار غیبت]]، [[استمرار]] [[اجتهاد]] و به تعبیر [[امام علی]]{{ع}}، {{متن حدیث|تَصْيِيرِ كُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷، ص۶۹.</ref> و [[ولایت]] [[فقیهان]] [[پرهیزگار]] و درست اندیش، ارکان [[خاتمیت]] را سامان می‌دهد و نبود [[کاستی]] در [[شریعت]] را در همه زمان‌ها و نسبت به همه مسائل تضمین می‌کند.
اجتهاد مستمر، [[احکام کلی]] شریعت را نسبت به همه موضوع‌ها، از جمله موضوع‌های تازه و بی‌سابقه تبیین می‌نماید و استمرار ولایت نیاز [[اجتماعی]] [[مسلمین]] را برآورده می‌سازد<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۲۲۲ - ۲۱۷.</ref>.


در پایان می‌افزاییم که [[شخصیت پیامبر اکرم]]{{صل}} در دریافت و [[ابلاغ دین]] خاتم و [[پیام]] [[جاودانه]] [[الهی]]، سهمی بنیادین داشته است. به همین دلیل، [[عارفان]] [[مسلمان]] در تحلیل [[ختم نبوت]] بر اکملیت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مراتب وجودی تأکیدی فراوان دارند<ref>ر.ک: فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۷۲- ۳۷۰؛ قیصری، داوود بن محمود، مطلع فصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم، ج۲، ص۴۵۵.</ref>. بدین‌سان، [[رسول اکرم]]{{صل}} از آن رو سزاوار [[مقام]] خاتم الانبیایی است که:
اجتهاد مستمر، احکام کلی شریعت را نسبت به همه موضوع‌ها، از جمله موضوع‌های تازه و بی‌سابقه تبیین می‌نماید و استمرار ولایت نیاز [[اجتماعی]] [[مسلمین]] را برآورده می‌سازد<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۲۲۲ - ۲۱۷.</ref>.
با [[عروج]] به جایگاه [[قدس]] [[ربوبی]]، اشراف [[شهودی]] بر [[عوالم]] وجودی پیدا کرده و از این طریق، [[کامل‌ترین]] [[قوانین]] را برای [[سلوک]] [[بندگان خدا]] به آنها [[ابلاغ]] می‌نماید<ref>شریعت در آینه معرفت، ص۲۰۹.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۷۴.</ref>.
 
در پایان می‌افزاییم که [[شخصیت پیامبر اکرم]]{{صل}} در دریافت و [[ابلاغ دین]] خاتم و [[پیام]] [[جاودانه]] [[الهی]]، سهمی بنیادین داشته است. به همین دلیل، [[عارفان]] [[مسلمان]] در تحلیل [[ختم نبوت]] بر اکملیت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مراتب وجودی تأکیدی فراوان دارند<ref>ر.ک: فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۷۲- ۳۷۰؛ قیصری، داوود بن محمود، مطلع فصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم، ج۲، ص۴۵۵.</ref>. بدین‌سان، [[رسول اکرم]]{{صل}} از آن رو سزاوار [[مقام]] خاتم الانبیایی است که: با عروج به جایگاه [[قدس]] [[ربوبی]]، اشراف [[شهودی]] بر [[عوالم]] وجودی پیدا کرده و از این طریق، [[کامل‌ترین]] [[قوانین]] را برای [[سلوک]] [[بندگان خدا]] به آنها [[ابلاغ]] می‌نماید<ref>شریعت در آینه معرفت، ص۲۰۹.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۷۴.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش